سلام استاد بزرگوار: در کنار کتبی که با موضوعات کربلا و عاشورا و محرم وجود دارد؛ لطف بفرمایید چندتا عنوان و موضوع و سرفصل که نیاز زمانه امروز هست و مبلغین عزیز می توانند با تفصیل دادن آن ها به مردم کمک کنند، نام ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم در رابطه با ماه محرم و اینکه با نظر به کربلای دیروز بتوانیم در امروز تاریخ خود حاضر شویم فرازهای سی پنج گانه ای تنظیم شده که در جلسات مربوط به ماه محرم بعضی از فرازهای آن خدمت رفقا را تقدیم و شرح داده میشود . با این همه آن فرازها را تقدیم میکنم به امید آنکه خود عزیزان در فضای کلی آنها قرار گیرند و موجب شود تا باب تفکری نسبت به محرم امروزین تاریخمان برایمان گشوده شود. انشاالله
روش کار با فرازهای ارسالی به این صورت هست که رفقا پس از طرح مقدمه آن فرازها دو یا سه از فرازها را با مخاطبان خود در میان میگذارند و روی آن بحث میکنند. البته بعضی از رفقا آن قسمتی را که مورد بحث قرار میدهند تکثیر کرده و در اختیار مخاطب قرار میدهند ولی اگر مطلب در کانالی باشد که بتواند به متن آن نیز رجوع کنند انشاالله موثر خواهد بود. موفق باشید
در بستر «ایمان» و «امید»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الأرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»
آنچه ما را دعوت می کند تا به راز شهید و شهادت در حضور تاریخیِمان بیندیشیم، جمله حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» است که بعد از قبول قطعنامه این طور بیان داشتند:
« خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
حال سؤال این است! در این آغازِ راه مبارزه که پس از قبول قطعنامه و تمامشدن جنگ با صدام در میان است، چه چیزی باید مدّ نظر ما باشد که حضرت امام از خداوند تقاضا میکنند تا او خودش چراغ پر فروغ شهادت را حافظ و نگهبان باشد؟ این نکته مهمی است که در مشعل شهادت و در چراغ پر فروغ آن حضوری نهفته است که باید همواره آن حضور با نظر به شهادت و شهید مدّ نظر باشد. و اینجا است که ما در آغاز تاریخی هستیم که امام شهیدان و شهدا آن تاریخ را گشودند. تاریخی که بشریت به عالیترین ابعاد گسترده خود میرسد با توجه به این امر سعی شده در مطالب زیر تا آنجا که ممکن است معنای حضور شهدا با خوانندگان محترم در میان گذارده شود.
امید است با تدبر در فرازهایی که ذیلا مطرح شده با این نتیجه برسیم که : «شهدا انسانهایی هستند دارای نبوغ تاریخی در زمانه خود.» و این یعنی ما از طریق نظر به سیره شهدا کربلای خود را در این تاریخ تجربه کنیم و متوجه اموری باشیم که در دل این کربلا پیش میآید، به این معنا که خبری در راه است و با حضور در این تاریخ میتوانید فرزندان امیدی باشید که در آن «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود را مییابید و این یعنی انسان همواره در میان راه خویش است، راهی با بامدادی نو. با توجه به تجربهای که با شهادت حاج قاسم پیش آمد و شباهتی که با شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» داشت و با نظر به حضوری که بعد از شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» در تاریخ پیش آمد، میتوان گفت: «خبری در راه است». جناب حافظ هم در همین رابطه میفرمایند:
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست این قدر هست كه بانگ جرسی میآید
ما هنوز در اجمال تاریخی خود هستیم که به مرور با تفصیل آن روبهرو خواهیم شد، ولی خوب است به این حضور فکر کنیم. حضوری که به گفته جناب حافظ: «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت» ، هرچند ممکن است در حال حاضر احساس کنید آن حالت ،کمی خود را عقب کشیده و نور جلال او بر انوار جمالیهاش غلبه کرده ولی وقتی در تاریخی حاضریم که با نور شهدا شکل گرفته و خداوند وعده داده: «وَأَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» خواهیم گفت:
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
ولی آنچه همواره باید مدّ نظر باشد دنبالکردن و کوتاهنکردن حضور شهدا در تاریخی است که مدّ نظر آنها است و همه سخن ما در این گفتار آن است که :
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
گوشسپردن به ندای تاریخی شهدا
1- چه خوب است تا در افق کربلاییِ تاریخِ خودمان نسبتی بین کربلایِ تاریخی حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و کربلای ما که نمادی مثل حاج قاسم سلیمانی را به عنوان شهید در خود دارد؛ صحبتی داشته باشیم، با نظر به دو بستر دیروز عاشورایی و امروز عاشوراییمان، و از این جهت در رابطه با نظر به نسبت شهدای عاشورا و شهید و شهادت که شهید حاج قاسم سلیمانی» در این زمانه نماد آن است، به آینده تاریخی خود فکر کنیم. به امید اینکه روشن شود ما در این تاریخ در کجای نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» قرار داریم و نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» چگونه ما را فرا گرفته است و آیا آن یگانگی که یاران حضرت توانستند در نسبت با حضرت در کربلا از خودشان شکل دهند، ما در همان سنت، در این تاریخ میتوانیم آن یگانگی را از خود نشان دهیم؟ آیا میتوانیم آن حضور را ذیل نماد این تاریخ یعنی ذیل حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و با افقی که شهید حاج قاسم سلیمانی برای ما به ظهور میآورد، به دست آوریم؟ این است آنچه امروز باید به آن بیندیشیم تا اولاً: از نهضت حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بهره کامل را ببریم و ثانیاً: با فهم درست جایگاه شهادت در امروز تاریخ خود در عالیترین حضور موقعیت خود را شکل دهیم و به سخن رهبر معظم انقلاب بیندیشیم که فرمودند:
«شهدا مایه رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکتکردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛» ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز میشود، با مردم حرف میزنند - بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را... مهم این است که ما بشنویم این صدا را... اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد... روزبهروز اینها زندهتر میشوند.»(۱۴ آبان ۹۷)
هنر اصحاب امام حسین«علیهالسلام» در درک تاریخ خود
2- چه اندازه شایسته است در رابطه با نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و حضور یاران حضرت در جهان امام حسین«علیهالسلام»، به حضور مردمِ ما در این زمانه در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشیم از آن جهت که این حضور، در این زمانه حضور عظیمی است اگر برای انسان پیش آید. مکرر شنیدهایم که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» میتوانستند به نحوی قضیه را تمام کنند و مثلاً به جای جوابدادن به دعوت کوفیان، با اطلاعی که از روحیه کوفیان داشتند بنا به پیشنهاد جناب محمد حنفیه به یمن بروند و از دسترسی حاکمیت شام خارج شوند و از این عجیبتر اینکه شب عاشورا به یارانشان فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. بهخصوص وقتی امام معصوم بفرمایند بروید، هیچ گناهی به گردن آنهایی که میرفتند، نبود. حال باید از خود بپرسیم چرا اصحاب در کنار امام ماندند، با اینکه میدانستند شهید میشوند و امام نیز خبر دادندکه اگر ماندید همه شهید میشوید؟ به نظر میآید در این زمانه قدرت فهم آن مسئله روشنتر شده است، زیرا این بشر آخرالزمانی است که متوجه نهاییترین حضور میباشد، حضوری که اصحاب کربلا در آن شرایط حساس برای خود شکل دادند و آنچه ابتدا باید از رخداد کربلا فهمیده شود، همین نکته است و تاریخی که با آن حضور ذیل وجود مقدس حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» آغاز شده و البته باید روشن شود، آن تاریخ که یکی از ابعاد اصلی آن شهادت است، چه تاریخی و چه آغازی است؟ و چرا اصحاب متوجه شدهاند میتوانند در آن تاریخ و در آن آغاز حاضر باشند؟
شهدا و درک ظرفیت تاریخ
3- عرض بنده آن است که جناب زهیر و بریر و مسلم بن عوسجه متوجه بودند با آن حضور، در ادامه آن تاریخ در کنار حاج قاسم سلیمانی در این تاریخ که تاریخ فوقالعاده حساسی است، میتوانند خود را ادامه دهند که جهت تبیین این موضوع باید متوجه شعوری بود که بعضی انسانها نسبت به ظرفیت تاریخی که در آن قرار دارند برایشان پیش میآید و میفهمند چگونه یک تاریخ در مواجهه با جاهلیتِ زمانه شکل میگیرد و با آغاز آن تاریخ اگرچه با موانع فراوانی روبهرو میشوند، ولی از طرف دیگر متوجه امکانات فراوانی جهت تولدی دیگر به میان آمده که همان ظرفیتهای نهفته ای است که به مرور ظهور میکند و آن موانع را بر طرف مینماید.
شهدا و بسط حضور در جهان اباعبدالله«علیهالسلام»
4- باید از خود پرسید جناب بریر و زهیر و از همه مهمتر حضرت ابالفضل«علیهالسلام» با آن جملاتی که در شب عاشورا گفتند، در جستجوی چه چیزی بودند که وقتی حضرت میفرمایند بروید، با تمام وجود از حضرت تقاضا میکنند اجازه دهند فردا در کنار آن حضرت شهید شوند، چرا مثلاً زهیر بن قین میگویند: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا، اترک ابن رسول الله«صلواتاللهعلیهوآله» اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلک الیوم.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیافرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد و یا از آن مهمتر حضرت اباالفضل«علیهالسلام» عرضه داشتند: «لا ارنا الله ذلک ابداً» خداوند چنین روزی را -که ما زنده باشیم و شما شهید شده باشید- را هیچ وقت به چشم ما نشان ندهد.
در شهادت چه پیشآمدی شکل میگیرد که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و اصحاب متوجه قرارگرفتن در آن پیشآمد هستند؟ پیشآمدی که حضوری است کلی در متن یک تاریخ. آیا جز این است که اصحاب میخواهند در همه تاریخی که با حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» شروع شده است حاضر بشوند؟ زیرا میدانند در جهان حضرت امام حسین«علیهالسلام» حاضربودن یعنی بسطیافتن و وسعتپیداکردن در همه اعصاری که انسانهای حقیقتجو در آن اعصار حاضرند و احساس این نوع حضور همه آن چیزی است که انسانهای بزرگ به دنبال آن هستند و با توجه به این امر در زیارت عاشورا که امام معصوم آن را فرمودهاند به آن شهدا سلام میدهید تا نسبت خود را با آنها زنده نگه دارید و خود را به عالم آنها پیوند بزنید.
تا گرفتار بیتاریخی نشویم
5- باید از خود بپرسیم آیا در دل همین بستر تاریخی که در سنّت حضور اباعبدالله«علیهالسلام» ذیل اسلام، با حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» آغاز شده، تاریخی که عین ادامه تاریخ کربلا است، ما همان معنا از شهادت را در انقلاب اسلامی و با نظر به حضرت امام خمینی ملاحظه نکردیم؟ آیا جز این است که همانطور که جناب بُریر در جهان امام حسین«علیهالسلام» حاضر بود، شهدایِ ما در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» حاضر نشدند؟ حاضر در جهانی که بشر امروز سخت به آن نیاز داشت و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» مقابلمان گشودند و حقیقتاً شهدا در جهان حضرت امام خمینی خودِ گمشدهشان را پیدا کردند و این نکته از آن جهت مهم است که یکی از رازهای انقلاب اسلامی در آن نهفته است زیرا فهم این نکته در جای خود، گشودن راهی است تا زندگی با وسعتی که شهادت نیز قسمتی از آن است، معنا شود، حال چه شهادت برای انسان پیش آید و چه پیش نیاید.
خوب است به این نکته فکر کنیم که چگونه تاریخی که در مقابل ما گشوده میشود از حضوری که شهادت نیز پارهای از آن است، بیرون نیست وگرنه آن تاریخ آغازی برای جوابگویی به انسانهای آن زمانه نخواهد بود تا دیروز ما را به فردایمان متصل کند و گرفتار بیتاریخی و گسست تاریخی نشویم.
نگهبانی از چراغ پر فروغ شهادت
6- باید از خود بپرسیم چرا شهدا میخواهند با نظر به حضوری که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این تاریخ متذکر آن هستند، خود را حاضر میکنند؟ و این در واقع یعنی شهادت به همان معنایی که یاران حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» در شب عاشورا فهمیدند که میشود از طریق آن شهادت در جهان آن حضرت حاضر شد و با نظر به تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیش آوردند شهدا متوجه شدند میتوانند خود را از طریق آن شهادتها در این تاریخ حاضر نمایند و نهتنها خود را از آن طریق در همه عصرها حاضر کنند بلکه میتوانند در پایداری انقلاب اسلامی نقش ایفاء کنند و از این جهت حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» بعد از قبول قطعنامه که عملاً جنگ تمام شد، در پیام خود میفرمایند:
«خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
این است آن نکته مهمی که امثال حاج قاسم به خوبی متوجه آن شدند، به گفته خودشان نامزد شهادت باید باشند و علت آنکه در هر کوی و برزن به دنبال شهادت بود، توجه به این نکته بود که شهادت میتواند حضوری را که در تاریخ حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» تجربه کردند را در جانشان نهادینه کند آن هم در آغاز تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» توانستند زندگی را به ما برگردانند و «بودن» را در دل شهادت معنا کنند، به همان صورتی که آوینیها توانستند در شخصیت خودشان آن را احساس نمایند و به قلم آورند، قلمی که شهادتپرور است زیرا خودشان آن حضور را در خود احساس کردند.
وقتی عدهای ناخواسته در جبهه دشمن قرار میگیرند
7- با نظر به حضوری که در این تاریخ در وجدان جامعه پیش آمده، لازم است به نسبتی که بین نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و انقلاب اسلامی در رابطه با شهادت پیش آمده، بیندیشیم زیرا با نظر به افقی که در این رخدادهای تاریخی، با نظر به شهادت پیش میآید، ما متوجه حضوری در تاریخمان میشویم که اصیلترین «بودن» را به همراه میآورد و ما را از گرفتارشدن در تنگناهای جبهه مقابل نجات میدهد. چرا که با تقابلی اینچنینی که در دیروزِ تاریخ کربلا و امروزِ تاریخ انقلاب اسلامی پیش آمده، هرکس تا حضور در بستر شهادت خود را جلو نبرد، ناخواسته در جبهه مقابل قرار میگیرد و این امری است که در همین تاریخ نیز تجربه کردیم که چگونه سیاسیون با فراموشکردن دشمنی جبهه استکبار از تاریخ انقلاب اسلامی بیرون افتادند و عملاً در جبهه مقابل قرار گرفتند.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
استاد قضیه فرزند آوری که مثل اینکه گفتند قرار بوده فقط دو یا چند سال محدود کم شود و ... خوب رهبری مثل اینکه اجازه دادند اما اینکه ادامه چطور داده شد و ایشان این مسئله را متوجه نبودند و بسیار وضع خراب شد را چطور فهم کنیم؟ مگر می شود در این مسئله به این بزرگی ایشان غافل بوده باشند؟ اگر چیزی که به چشم عیان است ایشان اینطور عمل کرده باشند خبر بدی است از وضع اطلاع ایشان از کشور. گرچه ضمناً مثل اینکه عذر خواهی هم شده از صوتی از آقای قرائتی شنیدم که ایشون گفتند که هیچ گاه دعوت به جلوگیری نکردند گرچه به ایشان گفته شده بود و گفتند قرآن چیز دیگری گفته و در نهایت من نمی گویم شما بکنید هرچه می خواهید چطور فهمی که ایشان داشتند از جایگاه قرآن را بقیه نداشتند بالاخره ایشان که دستش در آمار و... نبوده با همان ضمیر روشن خودشان این را یافته بودند شنیدم که آقای علامه طهرانی هم همینگونه بوده است. چطور است آقای خامنه ای متوجه نبودند حتی با دادن آمار غلط هم نمیشه توجیه کرد بالاخره آمار یک کارخانه و... که نبوده سیاست کلی یک بخش مهمی از کشور بوده که در کف جامعه عیان بوده واقعا ما ولایت فقیه را برای همین امور در آن مسند گذاشته ایم که راهبری امت بکند چطور این مسئله رخ داد؟! در آخر استاد چرا از اتباع کشور افغانستان که فرهنگ و زبان و دین و مذهب مشترک دارند جذب صورت نمیگیرد و تابعیت داده نمیشه با این روش میشه مشکل رو کم و بیش حل کرد یک جور تعصب بی دلیل ایرانی در کار نیست آیا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع، در ابتدای امر به صورت دیگری بود و به همین جهت هم آقای هاشمی بر آن اصرار داشتند ولی بعداً معلوم شد کنترل جمعیت دارد به یک مشکل تبدیل میشود و اینجا بود که رهبر معظم انقلاب متذکر خطر آن شدند. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: آیه «بالوالدین احسانا و لا تقل لهما اف» در مورد پدر و مادر همسر هم صدق میکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال والدین دوم انسان به حساب میآیند و احترام آنها در هر شرایطی لازم است. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: از سوالات مخاطبان معلومه که وضعیت روان مردم خوب نیست وقتی اقتصاد خوب نباشد ایمان جایی ندارد شما که مدام از افق انقلاب میفرمایید چه انقلابی؟ انقلابی که تیشه به ریشه دین زد شما به نرخ تورم توجه کنید، که هر لحظه هم در حال افزایش است و بیش از دو دهه است که نرخ تورم دو رقمی را تجربه میکنیم تا چه حد توان مردم را میگیرد. بین ۱۵۰ کشور تنها چند کشور اندک هستند که تورم دو رقمی دارند. مشکل دیگر اینکه بیکاری دست انداخته است بر گلوی مردم و به ویژه جوانان و دارد حسِ زندگی را از آنها میگیرد. توجه کنیم وقتی شما «شغل» دارید، یعنی شما امید دارید. یعنی صبح که از خواب بلند میشوید هدف دارید هدف و همین هدفمند بودن سلامت روان شما را حفظ و آبیاری می کند بنابراین وقتی کارخانهها بسته است و چرخ تولید لنگان است، وقتی سرمایه گذاران پا به فرار گذاشته و رفته اند، سخن گفتن از سلامت روان خندهء تلخی بر لبان میآورد. مشکل دیگر ما این است که چشم باز کردیم و دیدیم جمع کثیری از کسانی که از معنویت سخن میگفتند، خطاکار از آب درآمدند. آنها با ظاهری مطلوب برای دستگاهها آمدند و دیدیم که همه چیز را برای خودشان و قوم و قبیلهء خودشان خواستند. به عبارتی، اقتصاد «رفاقتی» جای خود را به اقتصاد «رقابتی» داد. انصاف داشته باشیم در چنین شرایطی صحبت کردن از «اخلاقیات» و سلامت روان، یک طنزیه تلخ است الهی الهی به حق طفل شش ماهه امام حسین (ع) و به حق ضجه های بینوایان در دل شب ظالمین به مردم به سزای عملوشن برسند هرچه زودتر و آن روز دیر نیست استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و همه عرایض بنده با توجه به تجربههای دیروز و امروزی که دارم در آن است که راه عبور از این معضلات، جز با اسلام و آن هم با قرائتی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آوردند و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» بر آن تأکید کردند؛ نیست و آن همان حضور تاریخی در انقلاب اسلامی است و به نظر بنده، پیشرفتی که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند و نسبت به آینده امیدوارند، از آن جهت است که انقلاب اسلامی نخواست مانند جهان مدرن، انحرافات را با تعریفی که آنها از انحرافات میکنند از حساسیت خارج کند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: سخنان جناب عالی را در برنامه کلمه شنیدم. بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. تصمیم گرفتم به جای همه جویندگان حقیقت، از شما تشکر کرده باشم، و از شما تقاضا دارم به همه ما دعا کنید. شاید ما هم بتوانیم احساس حضور پیدا کنیم. ولی نمیدانم آیا این احساس حضور فقط بودن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نظر به بودن خود، حضوری بیکرانه برایمان به ظهور میآید و در این رابطه خوب است رجوعی به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» که هر دو همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست، بیندازید. إنشاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید
سلام و ادب: ببخشید استاد بنده مدتی هست فقط هر چی به تماشای انسان می نشینم حس غریبگی ای ایجاد می شود که کو آن انسانی که باید و همه اش احساس می کنم انگار نه انگار خلیفه اللهی، انگار نه انگار خدایی، یعنی انگار موجوداتی یا ربات هایی هستیم که همینطور زندگی می کنیم (به محضر شما جسارت نباشد) و همه اش از این فکرها سر جلسه انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی بنده از یک تجربه شخصی گفتم که می خواستم خودم را حس کنم چون دیدم فقط برهان و استدلال کافی نیست. بعد می خواستم بدانم اینطور درگیر شدن و فکرها درست هست یا در انقلاب اسلامی فقط باید رفت، همان ترک ترک؟ و این که فکر می کنم اصلا به عمق بقیه مطالب شما را نمی فهمم و شاید خطرناک باشد دنبال کردن برخی مباحث. امکان دارد راهنمایی بفرمائید و بی زحمت داخل کانال نگذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید در تاریخی حاضر شد که انسان، خود را در معنای دیگری جستجو کند و اینجا است که جناب صدرالمتألهین میتواند آن افق را بگشاید. با مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که همه روی سایت است، راه گشوده میشود. با خواهرانی که مباحث «جهان بین دو جهان» را دنبال کردهاند، اگر مشورت بکنید خوب است. موفق باشید
سلام علیکم: سئوالم اینه که الان کسی هست که مثل آیت الله بهجت کسی میرفت پیشش بهش میگفت چکار کنه، یا استخاره براش میگرفت. الان پیشش مراجعه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این زمانه همانطور که آیت الله بهجت خودشان فرمودهاند علم ما همان استاد ما میتواند باشد و خودمان باید بتوانیم آنچه موجب سعادت ما و جامعهمان میشود را پیدا کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: استاد بزرگوار خدا شما را حفظ کند و بر طول عمرتان بیافزاید. در مورد مساله ای فکرم درگیر است و هر چقدر بالا و پایین کردم به نتیجه قطعی نرسیدم باز هم مثل همیشه از شما کمک میگیرم تا انشاءالله خداوند به واسطه شما این مساله را برایم روشن کند. متاسفانه خواهر و برادرهای من دیندار نیستند و مخالف نظام جمهوری اسلامی و از لحاظ فکری همراه با فتنه پیش آمده هستند و باز هم متاسفانه دارند کم کم به سمت انکار دین و نبوت می روند من هم قبلا همفکر اونها بودم ولی لطف خداوند رحیم شامل حالم شد و ره یافتم، همیشه سعی کردم با محبت و دلسوزی با آنها رفتار کنم و گاهگاهی دلسوزانه آنها را به توجه به راه و روش و باور صحیح متذکر باشم اونها هم به خاطر محبت و صمیمیتی که بینمان بود در حضور ما رعایت برخی مسائل را داشتند اینکه حداقل حجاب از نظر خودشون را در حضور ما رعایت کنند و کاری که ما را ناراحت میکنه انجام ندهند یا بد و بیراه به سر تا پای نظام نگن ولی الان با جوی که ایجاد شده دیگه نمیخوان این مراعاتی که میکردن را انجام بدن و اول از همه حجاب شون را در جمع های خانوادگی برداشتن و من هنوز به نتیجه نرسیدم که چه کاری حق است و نتیجه درست تری دارد. اینکه مثل گذشته با اونها رفتار کنم و با محبت و دلسوزی و اخلاق و رفتار درست و نصیحت های گاه و بیگاه متذکر بیراهه رفتن اونها بشم یا اینکه ارتباط حضوری با اونها را قطع کنم در عین اینکه ارتباط تلفنی و رسانه ای را مثل قبل باهاشون داشته باشم و به این وسیله متذکر بیراهه بودن راهی که می روند بشوم. منظورم از بیراهه نه فقط برداشتن حجاب پیش ما بلکه کلا اعتقاد غلط و جهان بینی نادرست شون هست. ممنون میشم مثل همیشه با نور علم و حکمت تون مسیر را برام روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 34127 عرض شد نباید در این موارد عجله کرد و رابطه خود را به همان شکل که داشتهاید، خوب است ادامه دهید و از بعضی از حرکات و گفتارها با اغماض ردّ شوید زیرا این افراد خودشان میدانند حرف و سخنشان چیست بنابراین نیاز به بحث هم نداریم. مطمئناً آنها با بحرانی که در پیش دارند و احساس پوچی و بیثمریشان روبرو میشوند و آنجا است که با سکوتی طولانی اگر رابطهتان را قطع نکردهاید، به سخنان شما توجه میکنند به شرطی که شما هم بنای تحقیر آنها را نداشته باشید بلکه به هدایت و راهنمایی آنها فکر کرده باشید. موفق باشید
سلام: ببخشید در مورد دیه سوال داشتم. در سایت سرچ کردم و مقداری گشتم چیز خاصی دستگیرم نشد. یک دانش آموز دبیرستانی از بنده پرسیده چرا دیه زن، نصف مرد است؟ برای پاسخ به این سوال از چه دریچه ای باید وارد بحث شوم؟ آیا دلایل عقلی وجود دارد؟ آیا دلایل نقلی وجود دارد؟ چگونه وارد بحث باید بشویم تا ان شاءالله نتیجه لازم گرفته بشود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در محافل علمی در رابطه با این موضوع بحثهای خوبی شده است مبنی بر آنکه محور اقتصاد خانواده، مرد بوده و لذا چنانچه آن مرد را به قتل برسانند باید دیه آن طوری باشد که خانواده یعنی زن و فرزندان کمتر ضربه بخورند و از این جهت دیه مرد بیشتر است زیرا منافع آن به زن خانواده و فرزندان میرسد. با اینهمه با توجه به اینکه تا حدّی شرایط تغییر کرده است، مجلس شورای اسلامی قانونی را به صورت زیر تصویب نمودند:
بر این اساس، از سال ۹۲، «صندوق تأمین خساراتهای بدنی» در مورد جنایاتی که بر روی یک زن واقع میشد با حکم دادگاه، موظف به پرداخت معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد شد. موفق باشید
با سلام: در مثال موج و دریا (از نظر عرفان) آیا درست است که بگوییم که الله هم یکی از امواج است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «الله» به عنوان جامع همه اسماء، همان دریاست. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز: بنده جلسات شرح حدیت عنوان بصری رو گوش کردم قبلا هم درباره ضرورت کنترل بطن و جوع مطالبی رو خونده بودم. سوالم از محضر شما اینه، بنده وقتی روزه مستحبی میگیریم و مدتی معده ام رو خالی نگه میدارم بعد از چند روز تکرار حالت لطافت و رقّتی بهم دست میده اشکم به راحتی سرایز میشه درحالی که در اوقات معمول سال درگیری و تشتتم به قدری زیاده که در روضه هم کمتر اشک میریزم. خواستم بدونم این لطافت و حال گریه کاذب و موقت هست؟ نشانه خوبیست؟ باید تا آخر عمر ادامه بدم یا نه؟ اصلا حال محل اعنتا هست؟ و دیگه اینکه تا کی باید ادامه بدم ته منتج به نتایج خوب برام بشه. ممنون از شما و عوامل سایت خوبتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، حالت خوب و برکتی از طرف حضرت حق است. البته باید اعتدال رعایت شود. موفق باشید
سلام. وقت بخیر: جوانی هستم سال اول دانشگاه رشته نرم افزار. از مدت ها پیش علاقه به مطالعه معارف دینی پیدا کردم. الان متوجه شدم که علاقه من خیلی بیشتر هست و خودم می خواهم عمیقا درس دین بخونم و با معارف قران و حدیث انس داشته باشم. با توجه به سوال ۳۹۴۷۸ که از شما پرسیدم وضعیت من جوری هست که با کارهای مادی رشته خودم اصلا روحم سیراب نمی شود و دنبال این هستم که این گمشده ی خودم را از راه طلبگی پیدا کنم. لیکن از جهاتی دچار شک و دودلی شدم. از طرفی از بحث معیشت طلبگی می ترسم که شاید یک روز مجبور شوم به کار غیر طلبگی رو بیاورم و از جهتی هم نمی دانم که آیا این مسیر واقعا برای من مناسب هست یا نه؟ و بارهایی روی دوشم گذاشته می شود و من آیا می توانم درست به رسالت طلبگی عمل کنم یا خیر. ممنون میشوم راهنمایی کنید چون واقعا تصمیم سختی هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جواب رفقا عرض شده اگر علاقهمندی به عالَم طلبگی را خداوند در جان عزیزان ایجاد کرده است؛ خودِ خداوند در مراحل مختلف مددکار خواهد بود. البته اولین شرط آن است که افرادی که مایل به حضور در عالم طلبگی هستند، باید استعدادشان از استعدادِ متوسط افراد، بالاتر باشد. موفق باشید
سلام: وقتتون بخیر. لطفاً اگه براتون امکانش هست این سؤال را پاسخ دهید. امسال قسمتم نشده برم اعتکاف آیا دلیلش رو میشه این بدونیم که کاری یا کارهایی کردهایم که خدا ما را درجمع معتکفین راه نداده، بیسعادتی بوده یا خیرمان دراین بوده؟ حال چه کنیم که همچون معتکفین استفاده وافری ببریم و همچون آنها به فیض برسیم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به رحمت الهی، احتمال بدهید حکمتی در کار است. البته میتوانید به اعمال «امّ داود» فکر کنید به عنوان سه روز روزهداری و اعمالی که بعد از ظهر روز ۱۵ ماه رجب مطرح است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز: ان شاءالله جز یاوران حضرت آقا باشید. من مدتی هست که در مسیر حفظ قرانم. میخواستم از استاد سوال بپرسم تدبر و تفسیر قران رو ادامه بدیم یا حفظ قرآن رو اگر ممکنه ما رو راهنمایی کنید. آیا حفظ کردن قران هم مجالست و همنشینی با قرآن محسوب میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حفظ قرآن حتماً کار ارزشمندی است و اگر حدّاقل به گفتۀ رهبر معظم انقلاب این قرآنشناسِ واقعی، حفظ قرآن با مفاهیم باشد بهتر است و سپس به تفسیر آیات و سورهها پرداخته شود. موفق باشید
سلام علیکم: علم یا حصولی است یا حضوری. در علم حضوری گفته شده است که خود معلوم در نزد عالم حاضر است. سوال: در علم حضوری ما نسبت به خداوند آیا ذات خداست که در نزد ما حاضر است؟ اگر بگویید آری چند حالت دارد. یا همه ذات خدا را حاضر میبینم که در این صورت من بر خدا احاطه پیدا کردم. و یا اینکه به درجه ای خدا را درک کردهام که در این صورت من خدا را درک نکرده ام. چون خدا فراتر از درک حضوری من نسبت به او بوده است. لطفاً نظر خودتان را بیان بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری به خداوند به اعتبار علم به وجود است که امری است تشکیکی و قابل شدت و ضعف و لازم نیست مطلق وجود نزد عالِم باشد. مطلق وجود که همان ذات احدی است تنها نزد خود خداوند است به معنای این که خودش نزد خودش می باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوالی با موضوع فلسفه خلقت و مواردی مانند اینکه با چه معیاری بعضی از افراد در خانواده های مرفه و در شرایط مادی و معنوی خوب متولد می شوند و برخی در خانواده های فقیر و در شرایط جسمی و روحی نامناسب؟ آیا این ترجیح بلامرجح نیست؟ در پاسخ شما فرمودید که دو کتاب آشتی با خدا و عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنم. این دو کتاب رو مطالعه کردم ولی پاسخ دریافت نکردم برای مثال در کتاب آشتی با خدا ذیل بحث چرا خدا ما را خلق کرد در صفحه ۴۵ بیان کردید: «چراهایی که از سر کنجکاوی است غیر از چراهایی است که از سر توقف و سرخوردگی است، بحث ما فعلا بر روی چراهای نوع دوم است.» و بنده دنبال پاسخ چراهای نوع اول بودم که توضیحی در این خصوص در کتاب داده نشده بود. بعد از آن به سراغ کتاب عدل الهی رفتم و در کتاب شهید مطهری نیز در جایی که دقیقا به سوال ذهنی ای که دارم، می رسیدم بحث در همان جا متوقف میشد و توضیحی در مورد آن داده نمی شد برای مثال در صفحه ۱۶۸ کتاب ذیل بحث فواید شرور چنین بیان شده است: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می دهد که می تواند بپذیرد، نقصانات از ناحیه ذات خود آنها است نه از ناحیه فیض باری تعالی» و این موضوع در چندین جای دیگر از کتاب بیان شده است مانند صفحه ۱۷۳: «هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزا جهان، حظ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» و سوال من دقیقا همینجاست که مگر ما قبل از خلقت چیزی بوده ایم که ظرفیت داشته باشیم؟ این تفاوت در ظرفیت ها را مگر خداوند معین نکرده است؟ مبنا و منشا تفاوت در قابلیت ها چیست؟ مگر غیر از اینست که ما انسان های عادی از عدم خلق شده ایم و قبل از خلقت چیزی نبوده ایم و بعد از خلق شدن توسط خداوند ظرفیت ها و قابلیت ها نیز از طرف خداوند به ما داده شده است؟ پس چگونه به یک شی معدوم میتوان گفت در زمانیکه که تو هیچ و پوچ بودی و معدوم بودی یک ظرفیتی داشتی که خداوند طبق اون ظرفیت تو را خلق کرد؟ آیا اساسا برای یک شی معدوم می توان ظرفیت تصور کرد؟ پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی شما و عذرخواهی بابت اطناب پرسش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در نکته آخر است که: «امکان هر موجودی» ذاتیِ آن است. در این مورد خوب است به سؤال و جوابهای شماره : ۲۷۹۳ و ۲۸۰۰۵ و ۳۶۴۹۳ رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی سلام وقت بخیر: حضرت استاد بنده ازسال ۱۳۸۹ با مباحث حضرتعالی مأنوسم. تقریبا تمامی کتب رو با دقت و حوصله خوندم. برخی از مطالب و کتب رو با یکی دیگر از دوستان مباحثه کردم. حالا بعد از حدود ۱۳ سال انس با اندیشه حضرتعالی، چندسالی هست که دچار خلأ و پوچی شدید شده ام. تمامی آنچه که در وجود من بود که به قول حضرتعالی اوهام و اسماء سمیتموها.... بود همگی فروریخته و حالا من در یک کویر بی انتها تنها مانده ام. هرمطلبی که از حضرتعالی می خونم (من جمله آخرین کتابی که خواندم تفسیر انفسی سوره مرسلات بود)، با چشمه آبی روبرو می شوم که وقتی در این کویر کمی جلوتر می روم می بینم گویا سراب هست. این وضعیت تمام زندگی بنده رو تحت شعاع قرار داده و هیچ انگیزه ای برای ادامه ندارم. مدت دو سال هست که به لطف ذوات مقدسه از تهران به مشهد مأمورو مأنوس با حضرت سلطان شده ام. اما باز هم در این کویر با سراب ها به سر می برم. خیلی وقت هست که در تلاشم با خود به سر ببرم و به قول حضرتعالی با بودن محض خود باشم و از خود تغذیه کنم. اما موفق نشده ام. در پیاده روی اربعین امسال از همه ذوات مقدسه در عتبات عالیات استدعا و تمنا کردم راه رو به من نشون بدن و بارقه ای از نور خودشون رو در وجود من قرار بدن تا بتونم خودم رو پیدا کنم و نسبت به حقیقت گشودگی داشته باشم. حضرت استاد! خواهش می کنم راهی جلوی پای بنده بگذارید که از این وضعیت که حدود ۵ سال هست که درگیر آن هستم خلاص شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان سکراتی است که اگر کسی استعداد حضور بیشتر در خود و در جهان را داشته باشد در همین جهان با آن روبرو میشود و تنها راه عبور از این حالت، حضور نزد خود، ذیل اراده الهی در تاریخی است که بوجود آمده. و معلوم است که کار سادهای نیست ولی افقی است گشوده. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C در 30 جلسه با رفقا در میان گذاشته شد. امید است بتواند با افقی که مینمایاند؛ این سکرات و راه عبور از آن معنا شود. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: میخواستم نظر جنابعالی را در مورد تعطیلی شنبه ها بدانم؟ این نظر آیت الله حعفر سبحانی: مخالفت قاطع آیتالله سبحانی با تعطیلی روز شنبه؛ تجدید نظر شود. بسم الله الرحمن الرحیم محضر محترم نمایندگان مجلس شورای اسلامی - دام تاییداتهم با اهداء سلام، موفقیت همگان را از خداوند متعال خواهانم. تصدیق میدهد؛ تعطیلی روز شنبه که در مجلس به تصویب رسید از لحاظ داخلی و خارجی قابل ملاحظه است. از لحاظ خارجی: در چنین روزهایی که دشمن صهیونیست فزون از هفت ماه، به نسل کشی پرداخته و هزاران شهروند غزه را به خاک و خون کشیده است آیا صلاح است در چنین شرایط روز تعطیلی دشمن که شنبه است، در جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته شود. دنیای خارج که چشمانشان به ایران اسلامی باز است در این مورد چگونه داوری میکنند و آیا این نشانه غلبه فرهنگ غربی نیست؟ از نظر داخلی: ۱. استدلال آقایان بر تعطیلی روز شنبه با منطق آنان همخوان نیست میگویند: «اقتصاد ایران با اقتصاد جهان پیوند ناگسستنی دارد باید کاری کرد که بیشترین روزهای هفته، این پیوند بر قرار باشد» این سخن بسیار منطقی است ولی دلیل بر تعطیلی روز شنبه نمیشود، چون در چنین روزی دنیای خارج نیز تعطیل است. این منطق ایجاب میکند که روزهای پنجشنبه که روز کاری بوده، بیشترین فعالیت را داشته باشد که دنیای خارج نیز فعال است؛ آقایان به جای اصلاح علت سراغ معلول رفتهاند و سبب آن این است که میخواهند تعطیلی هفته از یک روز به دو روز افزایش یابد. و مسئله ارتباط با خارج در درجه دوم است. ۲. در خمیره هر ایرانی روز شنبه روز کاری است، مصوبه مجلس بر تعطیلی شنبه، شنا بر خلاف مسیر آب است و اگر هم اقلیتی تعطیل کنند اکثریت از آن پیروی نمیکنند و این سبب میشود که در جامعه دو دستگی پدید آید که ضرر آن کمتر نیست. ۳. سالهاست که بر اثر یک رشته تبلیغات، روز پنجشنبه حالت تعطیلی به خود گرفته و با تصویب تعطیلی روز شنبه، شمار تعطیلی هفته به سه روز خواهد رسید و با بحران تولید که کشور با آن روبروست کاملاً در تضاد است. ۴. در اصل ۱۷ قانون اساسی، تکلیفِ تعطیلی هفته روشن شده است : «تعطیلی رسمی هفتگی روز جمعه است». باز در این مورد ملاحظاتی است، به همین مقدار بسنده شد امید است تجدید نظر شود. ✍قم ، جعفر سبحانی ۲۸ اردیبهشت. اگر شما هم در کلیت مخالف این طرح هستین جسارتا چرا از شما مطلبی در این مورد قبل و بعد در کانال مطالب ویژه منتشر نشده؟ بخصوص با توجه به ضربه مهلکی که به رشد تولید وارد میکند و در نهایت تورم وارد میکند. با تشکر - التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این شأن چهرههایی مانند آیت الله سبحانی است که اینطور موضعگیری کنند و به نظر بنده نکات خوبی را مطرح فرمودهاند و فکر نمیکنم سخنان و یا موضعگیریهای امثال بنده نقشی در تصمیمگیریِ شورای نگهبان داشته باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد جان: بعضی افراد این شبهه را مطرح میکنند که امام خمینی از اول موافق جمهوریت نبودند و حتی با بیان ولایت مطلقه فقیه مخالفت خودشون رو با جمهوری ابراز کردند! اما بالاخره تحت جوی که آن زمان وجود داشت جمهوریت را هم پذیرفتند! اگر مردم همان اول انقلاب بر حکومت اسلامی پافشاری میکردند، این مشکلات ناشی از انتخاب مردم به وجود نمیآمد! مگر امام واقعا راضی بودند بازرگان نخست وزیر شود؟ از نظر شما جواب این شبهه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست قضیه بر عکس آن است و آن کسی که با بصیرت تاریخی خود بیش از همه بر جمهوریت تأکید داشتند، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بودند. کمی به جملاتی که ذیلاً از ایشان در همان اوایل انقلاب مطرح شد؛ بیندیشید تا ملاحظه شود آن مرد چه اندازه به معنای واقعی، متوجه مردم و جمهوریت بودند. موفق باشید
حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در جلسهای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد. همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است. در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.(صحيفه امام، ج9، ص: 304)
السلام علیک یا زینب کبری «سلام الله علیها»
"من و جنونِ نام تو هر دم
کوچه پس کوچههای حیات
شده مُزَیَّن به یاد و حال تو
حیات تو شد، ملاک شب و روز ما"
آری تویی آنکه در طول عمرش شامِ بلاها را درک کرد و در شعلهی شعف عشق حق، شعلهای شد و نوای «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»ی شما جانها را شنواتر کرد و تو خرابه عالَم را با معرفی حسین «علیه السلام» آباد کردی...
نامت جاری شد در عالم، زین_ب «سلامالله علیها»، آری زینب تو علمدار راه مادری!
مادرت زهرای اطهر «سلام الله علیها» أُمِّ أَبیها شد و تاریخ خوابزده و ترکخورده را با گریههایش خیس کرد و آمادهی رویشی دوباره، قطرات اشک مادرت، در بستر تاریخ انسانیت، راه یافت و بوستانی شد برای احیای انسان...
اما أَب کیست؟ که مادرت اُمَّش شد، واقعاً زینب جان! آیا أُمِّ أَبیها بودن طریقی است و سیری دارد؟
أَب، بُن و ریشهی حیات تاریخ است، آری او رسول الله است، او که وجودش سرآغاز و بهانه خلقت است و گوییا أَب همان چشمه جوشان اسلام است که سَد غفلتها و سقیفه داشت او را محدود به منبع آبی راکد میکرد که دیگر جوشش و حیاتبخشی ندارد. اما دختری چون مادر تو، عَلَم مادری برای آن حقیقت زنده برداشت و نشان داد که
آی آدمها! چشمه جوشان حیات انسان عمیق است و شاهرگ حیاتش به نظرها و مددهای قدسی علی «علیه السلام» است، او خیبر شکنی ست که خود، حق و حق، خود علی است...
آری ربوبیت حق، رهبرانی چون جَدَّت و پدرت را در تاریخ به انسان هدیه کرد، ولی هر پدری، مادری خواهد داشت که چون مادرتان بسوزد از غم و بسوزاند ریشه تزویر و ریا و... را و بر باغبان، باغ انسانیت مادری کند، البته به خون دل و باران اشک و محبت و ایمان و ایثار...
حضرت زینب «سلام الله علیها» نور دو عین حضرت زهراست، او بعد مادرش هر آن أُمِّ أَبیها شده است،
در ایام ولایت حضرت علی مرتضی «علیه السلام» بر تاریخ، حضرت زینب «سلام الله علیها» برای پدرش، مادر شد و چه احوال که بر او نگذشت... تا رسید بر سحر فُزْتُ بِرَبِّ الکَعبه
بعد از آن، شیر زن قصهی انسانیت بر سبط اکبر، حسن مجتبی «علیه السلام»، مادر شد... خواهری که مادر شد و چه ها دید و شنید و تا آخر مادرانه پای ایشان ایستاد... تا لحظه تشت و جگر و...
اما، امان از ایامی که زینب کبری «سلام الله علیها»، او که دلداده و بیتاب حسین «علیه السلام» است و در سایه الطاف امام حسین «علیه السلام» آرام است!
آری حضرت زینب «سلام الله علیها» عهد کرده که بر سر میخانه حسین «علیه السلام» بایستد، وقتی که تزویر پرده برداشته و یزید، پدر تاریخ یعنی حضرت اباعبدالله الحسین «علیه السلام» را به مسلخ میکشد، زینب «سلام الله علیها» باز مثل همیشه مادرانه میایستد و آرمان پدر را احیا میکند، با فصاحت و بلاغت، طوفان به پا کرد و کاخ استکبار یزیدیان را ویران کرد.
آری زینب کبری «سلام الله علیها»، شیر میدان نبرد حق و باطل است و مصداق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» شد، اما با چه خردی؟ با کمی دقت میتوان «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ» را در صلابت حیدری و مقاومت فاطمی اش دید...
اما ای من، ای تو، ای او...
اندکی!! اندکی صبر!
أَبِ تاریخ تو کیست؟ آیا به تأسی از شیر زن کربلا و مادرش، حاضری مادر بشوی بر پدر تاریخ؟ آری! من و تو، باید طلب و عزم و عهد مادری را کنیم و درد مادری را چشیم و مادر شویم بر پدر تاریخ مان، بر انقلاب حضرت روح الله. آری ای یار! مادری راه است، راهی از جنس بودن پر از شور و شوق و با عقل و خردی که ان شاء الله چون مادران تاریخ در تمام ابعاد وجودی مان از جمله کلام و زبان مان خود را نشان دهد و جانها را بیدار کند...
هرچه چشم گرداندم، پدری جز خمینی کبیر و خامنه ای عزیز نیافتم. آری و مادرانی دیدم که در عصر امام خمینی تا همین روز هر آن، با دل و جان آن چنان لب به سخن گشوده و آن چنان جوانان خویش را تقدیم کردند و آن چنان مست به دنبال فنا، خویش سراسیمه دویده که اینک هر کجا بویی از انسان هست غوغای مادری برای پدر تاریخ برپاست، کار به جایی رسیده که شیران بیشهی غزه، شیرزنان و شیربچهها و شیرمردانش... به تأسی از زینب کبری «سلامالله علیها» و لشکر کودکان و زنانش در خروش تاریخ طوفان الاقصی را به پا کردند.
آیا مادری، پدر حقیقی به عهده ی حضرت زهرا «سلام الله علیها» و حضرت زینب «سلام الله علیها» بود و تمام شد و باید در مقام خاص باشیم یا قصهی انتظار، همان قصهی أُمِّ أَبیهای تاریخ و تعالی بشر است و ادامه دارد تا انسان به حقیقت کامل شود؟ این نگاه و تعمیم دادن چقدر جا دارد؟
با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به خوبی فهمیدیم هرجا مردی میدرخشد، درخشش او با نظر به تعبیر رسای شما کوهی لطیف مانند شیر زن کربلا در صحنه بوده؛ حال مائیم و جهانی که باید بانوانمان با همان حضور و با بصیرت تمام، جایگاه خود را بیابند بدون آنکه نقش مردان را به عهده بگیرند که در آن صورت مانند تمدن غربی گرفتار جامعهای خواهیم شد «بیمادر»، با همه معنایی که بیمادری دارد. کجاست «مادری» در جهانی که نه معنای زندگی را میفهمند و نه معنای انسان و انسانیت را و نه معنای صبر و امیدواری را، بهخصوص در خرابههای غزه.
حضرت زینب کبری «سلاماللهعلیها» همانطور که فرمودید در هر صحنهای، از صحنه حضور تاریخیِ حضرت علی «علیهالسلام» بگیر تا صحنه تاریخیِ امام حسن «علیهالسلام» و امام حسین «علیهالسلام»؛ در همه صحنهها متوجه حضور تاریخی خود میشوند و این شد عامل آنکه توانستند آنچنان نقشآفرینی کنند، و از آن مهمتر به آن بصیرت خاص برسند. https://eitaa.com/matalebevijeh/15857
چه اندازه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» دقیق متوجه امر فوق شدند و لذا حضوری را برای زن ترسیم کردند که به گفته خودشان «ما مفتخريم كه بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و كلان، در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند».
حال این نوع زنبودن و این نوع مادری در این دیگر قدمهای این تاریخ، باز «زن» و باز «مادر» و حضوری بعد از حضور. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: صوت تفسیر سوره حمد را گوش کردم من در زمینه فلسفه و منطق مطالعه نداشتم فقط کتاب شهید مطهری رو خواندم در مورد سیر مطالعاتی در زمینه فلسفه و منطق میشه بفرمایید که از چه کتاب هایی می تونم برای مطالعه استفاده کنم تا کتاب برهان صدیقین و سوره حمد رو بهتر متوجه بشوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با دنبالکردن موضوع «معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، زمینه فهم «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن فراهم میشود تا مطالعه کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» که آنهم با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. پس از آن اگر لازم دیدید به کتاب شریف «بدایۀ الحکمه» از علامه طباطبایی همراه با شرح صوتی استادان مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام احترام و تشکر: به نظر شما اگر از کتاب های مرجع عرفان و فلسفه، اختلاف نظرات و استدلال های مطرح شده، را حذف کنیم، چقدرش باقی می ماند؟ و آنکه می ماند چقدر نتایج عملی و کاربردی موضوع را مطرح کرده؟ یا اینکه الان چه نویسندگانی با این رویکرد بیان نتایج کاربردی موضوعات قلم می زنند؟ مثلا کتاب در مورد نفس و یا موضوعات آن نوشته شده ولی غالب مطالب متمرکز روی اثبات تجرد نفس است. حالا این را قبول داریم بعدش را بگو.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً عرفان و فلسفه هر کدام مبناهایی دارند که آن مبناها، اصل و اساس آن علوم می باشند و آنجا بحث اختلاف در نظریهها نسبت به آن علوم نیست، بلکه بحث گسترش هر کدام است توسط صاحبنظران. موفق باشید
سلام علیکم: فارغ التحصیل فلسفه اسلامی هستم. اما احساس میکنم چیزی به لحاظ عمق محتوایی از دانشگاه دستگیرم نشده است، پیشنهاد شما برای مطالعه بنیادی فلسفه خارج از دانشگاه به چه صورتی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید از یک طرف با فلسفه صدرالمتألهین که در کتاب «اسفار اربعه» مطرح فرموده است؛ آشنا شد. که آثار جناب آیت الله جوادی بخصوص و یا آثار جناب استاد یزدانپناه در این مورد کمک خوبی میتواند بکند. از طرف دیگر رجوع به فلسفه غرب و مواجهه آن فلسفه بخصوص فلسفه قارّهای، موجب میشود تا با تفکری که در این زمانه به عنوان فلسفه مطرح است، آشنا شویم.موفق باشید.
سلام: حالتون خوبه؟ اصولا برای اثبات حقانیت اسلام باید محتوای آن هم سنجیده شود و مهمترین بعد اسلام فقه آن است در فقه خلاف عقلهای زیادی هست: زمین موات شهری و مالک شدن آن با ریختن سنگ، قرض دادن کنیز بدون اجازه خودش به برادر دینی، جهاد ابتدایی علیه اهل کتاب بدون اتمام حجت برای احاد ملت آنها و یا اکثریت ملت مذکور و... اسلام قطعا معجزاتی دارد ولی طبق ادیان گذشته دجال هم می تواند معجزه کند حتی غزالی که اشعری بوده گفته اگر کسی عصایش اژدها شود ولی بگوید دو ضرب در دو پنج می شود من پیامبری او را نمی پذیرم. حالا با توجه به وجود معجزات در اسلام ظاهرا نمی تواند از جانب شیطان باشد چون خوبیهای آن هم کم نیست چطور باید آن را از خدا دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مواردی که فرمودید را باید در شرایط تاریخیِ خودش بررسی کنیم که بحث آن مفصل است و به همین جهت ملاحظه میکنید که مثلاً چگونه اسلام به طور ظریف، جهانِ آن روزین را از موضوع بردهداری و یا آن برخوردی که با زنان میشده؛ عبور داد. و از طرفی بعضی از موارد که فرمودید مربوط به اسلام نیست. و اگر ائمه هدی«علیهمالسلام» بنا به مسیری که خداوند در «غدیر» تعیین فرمود، حاکمیت داشتند؛ آن موارد صورت نمیگرفت. در همین رابطه به سؤالی که در مورد ساختار حکومت در اسلام مطرح کردهاید میتوان فکر کرد که سیره ائمه مدّ نظر است و در زمان غیبت، ولایت فقیه. در مواردی که در دیگر سؤالات فرمودهاید نیاز به حوصله و تحقیق و مطالعه دارد که البته از محدوده سؤال و جواب بیرون است.
۲. در مورد معجزات، باید متوجه بود در هر زمانی خداوند برای هدایت بشر و اطمینان بشر به راهی که خداوند توسط پیامبرش پیش آورده، معجزه مطرح میشود و در این آخرین زمان که آخرین پیامبر به صحنه آمده است که تاریخ اندیشیدن بشر است؛ توجه به قرآن را با تدبّر در آن پیشنهاد میکند تا از طریق اندیشیدن نسبت به خود قرآن متوجه معجزهبودن آن بشویم. لذا فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) و این نهتنها موجب حقّانیت قرآن به عنوان کلام خداوند میگردد، بلکه موجب صدق ادعای رسول خدا نیز میباشد. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر. درباره ی توحید. شرح شماره گوش کردم سوره ی توحید و آیت الکرسی رو. و از گوگل هم شرح توحید استاد عابدینی رو گرفتم که ایشون فقط سه قسمت روی سایت گذاشتن و در قسمت سوم تاکید کردند که بقیه قسمت ها مخصوص آدمهای خاص هست. خوب ما چه کار کنیم که بتونیم اون قسمت ها رو هم داشته باشیم. هر چه که میشنویم درباره ی توحید به جای اینکه سیراب بشیم تشنه تر شدیم و این آتش رو باید یه جایی براش سرچشمه پیدا کنیم. البته من بیسوادم و فقط با گوش دادن شرح ها بلکه به یه چیزی دست پیدا کنم. به لطف الله راهی برام بزارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید «برهان صدیقین» در امر توحید بسیار افقگشا میباشد که البته متن برهان و صوت شرح آن روی سایت هست. موفق باشید
