بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34605

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: نکته ای که بعضا شاید مورد توجه قرار نمی گیرد کسانی هستند که در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت نکردند. بنده در یکی از شهرها که حضور داشتم شاید چند برابر جمعیت حاضر، در راهپیمایی حضور نداشتند در انتخابات ۱۴۰۰ ظاهرا ۲۸ -۲۹ میلیون شرکت کردند و باز اکثریت شرکت نکرده بودند. راهپیمایی اخیر نمی دانم آماری هست که چقدر شرکت کردند ولی به نظر می رسد حتی در حد انتخابات ۱۴۰۰ شرکت نکرده باشند فرض کنید کل میدان امام هم پر شود آیا قابل مقایسه با جمعیت اصفهان است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید چنین انتظاری داشت و ملاک عدم حضور آن‌هایی که نیامدند را، دلیلِ عدم تعلّق آن‌ها به انقلاب دانست! با این‌حال تجربه بنده نسبت به سال‌های گذشته حکایت از حضور چشمگیر مردم دارد (ازدحام جمعیت در خیابان های منتهی به میدان امام (ره) در حدی متراکم بود که عده زیادی درهمان ابتدای ورود به خیابان متوقف شدند) جناب آقای جمشیدی در برنامه «جهان‌آرا» نکات خوبی را در میان گذاردند. موفق باشید

34423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم آقای طاهرزاده: لطفا راهنمایی بفرمایید چکار کنیم با فرزندانی که گوش حرف کن نیستند پسر ۵،۶ ساله ای دارم، که بدون اجازه از خونه بیرون میره اگر پی شو نگیرم حالا حالاها می مونه خونه فک و فامیلی که در اطرافمون زندگی می‌کنند، بنده دوست ندارم با فرزندان فامیلمون رفت و آمد کنه چون حرفای زشت می‌زنند ‌ و اهل موسیقی هستند، متاسفانه پسرم با دختر فامیلمون خیلی علاقه داره و همش دوست داره با اون باشه و اون دختر هم به پسرمن علاقه داره، هم سن پسرمه، واقعا دارم مرتکب گناه میشم یک وقتایی پسرم رو به شدت کتک میزنم و حبسش می‌کنم ، بگید چکار کنم؟ محبت هم زیاد روش جواب نداده، تنبیه هات بیشتر جواب داده، از پدرشم اصلا حساب نمیبره، مگر اینکه هیبت کنه روش و بخواد بزنش، چکار کنم آقای طاهرزاده برای تربیتش مجبور میشم، می‌ترسم از بد تربیت شدنش، فردا چی تحویل جامعه امام زمان میدم؟! متاسفانه پسرم از اونها خیلی تاثیر گرفته، استاد راهنمایی ام بفرمایید، چقدر تربیت فرزند سخت است! از الان اینجوریه، توی سن هفت سال دوم که اصلا به حرفمون گوش نمیکنه! هفت سال سومم که واااای خدایا... کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده در این موارد تخصص لازم را ندارم. همین اندازه می‌توانم عرض کنم؛ نه می‌توانید به او چندان سخت‌گیری کنید که رابطه عاطفی شما را درک نکند، نه می‌توانید بدون هر برنامه‌ای رهایش کنید. باید با او همراهی کرد و با او برنامه‌ای را در میان بگذارید تا فرصت‌هایی برای سرزدن به آن افراد داشته باشد و آرام‌آرام رفاقتی با شما برایش پیش می‌آید که به مرور نصیحت‌های شما را بپذیرد، البته هنوز زود است به جهت علاقه شدیدی که به آن افراد دارد. موفق باشید

34116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: وظیفه شخصی که تهمتی بهش زده شده و کاریشم نمیتونه بکنه چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به ما فرموده‌اند خداوند خودش مدافع چنین مظلومی خواهد شد. موفق باشید

39867

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: استاد منظور اینکه شیطان چیزهای مادی رو زینت میده چیه؟ الان کتاب هایی که داستان طور هستن و رمان های خارجین ولی آموزنده ان هم شیطان زینت میده؟ من متوجه این حرفا نمیشم آخه رماناش بد نیست اصن و آموزنده است. ممنون میشم راهنماییم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجهی است که با این نوع آثار برای انسان پیش می‌آید. اگر موجب فهم هرچه بیشتر حقیقت و انسانیتِ انسان‌ها شود و انسان را از دلدادگی به تجملات دنیایی منصرف کند؛ خوب است از آنِ هر نویسنده‌ای که می‌خواهد باشد. موفق باشید

39280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد آنچه در سوال ۳۹۳۷۲ فرمودید را درباره ی تشرف علامه حسن زاده چگونه توجیه می‌فرمایید؟ اگر آن شخصیتی که علامه دیده امام رضا بوده از کجا علامه مطمئن است در حالی که قبلاً او را در بیداری ندیده است؟ بر فرض که دفعه ی چندم مکاشفه بوده است، دفعه اول مکاشفه چه؟ ثانیا شخصی که در آن حدیث خواب دیده در عصری ست که پیامبر را ندیده است، و امام رضا نه بر اساس تایید خودشان آن خواب را تایید می‌کنند بلکه بر اساس حدیث نبوی خواب را تایید می‌کنند، می فرمایند بله خوابت درست است چون خود پیامبر فرمود هر کس خواب مرا ببیند فلان، یعنی قاعده می‌دهند که پیامبر فرموده هر کس در هر عصری خواب پیامبر را ببیند فلان...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید مطهری می‌فرمایند ممکن است آن خواب برای خود شخص حجّت باشد ولی بقیه چنین نیست. موفق باشید

38234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: امام خمینی در کتاب آداب نماز بسیار زیاد از جملات کتاب مصباح الشریعه به عنوان روایت و با قال صادق استفاده می‌کنند. اما در کتاب مکاسب محرمه و در نامه‌ای در جلد ۱۸ صحیفه این کتاب رو روایت نمی‌دانند. آیا این موضوع اعتبار و وزانت مباحث کتاب اداب نماز را کم نمی‌کند؟ تفصیل سوال اینکه: امام در مقاله اول اداب الصلوة از مصباح الشریعه جملاتی رو نقل کردن (نوشته شده در سال ۱۳۲۱) ولی در حدود سال ۱۳۳۹ در جلد اول مکاسب محرمه نوشتن: و أمّا رواية «مصباح الشريعة» الدالّة على التفصيل بين وصول الغيبة إلى صاحبها وعدمه، فلا تصلح للاستناد إليها؛ لعدم ثبوت كونها رواية فضلاً عن اعتبارها، بل لا يبعد أن يكون كتابه من استنباط بعض أهل العلم و الحال ومن إنشاءاته. چهار تا احتمال میشه در نظر گرفت برای رفع این تضاد! اول اینکه بگیم با توجه به اینکه امام در چهل حدیث و سر الصلوة هم جملاتی نقل کردن از مصباح الشریعه، روش سنجش اخبار در مباحث عرفانی متفاوت با مباحث فقهی هست و اسون تر گرفته میشه. و باید روش شناسیش رو تبیین کنیم که چه تفاوتی داره. ولی این احتمال ضعیفه، چون امام تصریح داره مصباح الشریعه روایت نیست اصلا. امام در سال ۶۳ هم یک نامه در مباحث اخلاقی عرفانی برای عروسشون می‌نویسن داخلش هست که: «مصباح الشریعه» گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق- علیه السلام- به طور روایت نوشته است. احتمال دوم اینکه بگیم امام اول قبول داشته مصباح الشریعه رو و بعد نظرش عوض شده از ۱۳۲۱ به بعد عوض شده نظر و حتی چهل حدیث هم مال قبلش هست ۱۳۱۷. ولی بازم ضعیف هست این احتمال چون در همون نامه که بالا گفتم سال ۶۳ یک جمله از مصباح الشریعه میاره. سال ۵۸ هم همون اول سوره‌ی حمد عبارت «العبودیّة جوهرة کنه ها الربوبیّة» رو امام بیان میکنن. احتمال سوم اینکه بگیم امام خمینی از اول هم روایت نمیدونسته و همیشه به عنوان جمله‌ای از مصباح الشریعه نقل کرده و نه به عنوان روایت. و اقای شبیری در جلد ۳ اون کتاب جرعه‌ای از دریا میگن امام خمینی جمله‌ی «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو نقل می‌کرد ولی اون رو به کسی منسوب نمی‌کرد. این احتمال آخر بنظر قوی‌تر و منطقی‌تر باشه و کار مرسومی هم هست گویا بین علما. علامه طهرانی هم به عنوان یک اهل عرفان در جلد اول کتاب نور ملکوت قران دیدم این جمله رو که میارن به عنوان روایت نمیارن. به عنوان یک جمله علمی عرفانی میارن. همچنین آقای جوادی هم در کتاب جامعه در قران این جمله رو نقل میکنن ولی نه به عنوان روایت. آیت‌الله مصباح هم در کتاب شکوه نجوا این جمله رو آورده و فرموده هر چند سند صحیحی نداره، منتها مضمون این جمله صحیح هست. آقای وکیلی در سلسله جلسات شرح کتاب آداب الصلوة اشاره‌ای میکنن به موافقین و مخالفین مصباح الشریعه و میگن اهل معرفت این جمله رو پذیرفتن که درسته و وارد شرحش میشن. استاد عابدینی هم در جلسه ۶۷ تدریس کتاب الشموس المضیئة‌ آقای سعادت‌پرور که در مورد روایات مهدویت هست این جمله رو میارن ولی نه بعنوان روایت. در جلسه‌ای از تدریس المیزانشون هم میارن این جمله رو و میگن فقط منسوب به امام صادق هست و شرحش میدن. احتمال چهارم هم اینکه شاید بشه جمع بین احتمال دوم و سوم کرد و گفت نظرشون عوض شده و ازون به بعد به عنوان روایت نقل نمی‌کردن. قرینه هم دارم براش چون در اداب نماز عبارت «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو با قال صادق (ع) بیان کردن ولی ۳۷ سال بعد در تفسیر سوره حمد بدون قال صادق (ع) بیان کردن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید می‌توان به سخن بعضی از اساتید در رابطه با نگاه حضرت امام به این نوع متون حتی به «مناجات شعبانیه» نظر کرد که حضرت امام نظر به محتوای سخن دارند که چه اندازه می‌تواند آن سخن منسوب به اولیای الهی باشد، خارج از آن‌که آیا سلسله سندی برای آن باشد یا نباشد. موفق باشید

37291

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض تبریک سال نو خدمت شما و استاد عزیز و گرانقدر و آرزوی سلامتی برای شما عزیزان. ممنون میشم این درخواست و راهنمایی را خدمت استاد عرض نمایید تا ایشان حقیر را راهنمایی بفرمایند: سلام استاد عزیز و گرانقدر، باعث افتخار حقیر است که می توانم از راهنمایی های بسیار مغتنم و ارزشمند شما بهره مند گردم استاد عزیز، حقیر جوانی ۴۳ ساله و متاهل دارای ۲ فرزند و اهل استان کهگیلویه و بویراحمد هستم که چندین سال پیش از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. در طول زندگی فرصت های زیادی رو از دست دادم البته همیشه اهل درس و مطالعه بوده ام اما زیاد به قول معروف این شاخه به آن شاخه پریدم و اکنون هم از نظر شغل و کار وضعیت مطلوبی ندارم اما خدا را شاکر هستم و با این دید به زندگی نگاه می کنم که این تنگناها اولا محصول غفلت خودم و از دست دادن فرصت ها و بخصوص گناهان می باشد ثانیا نعمت و فرصتی برای خودسازی و جبران گذشته و غفلت ها و امتحانی که درصورت صبر داشتن می تواند باعث رستگاری و تحول باشد. استاد، همیشه علاقمند به مسائل عرفانی بوده ام بخصوص در این ۱۷ سال اخیر و چند سالی هست که تقید دارم که نمازهایم را سر وقت و اول وقت بخوانم و از سن تکلیف تا کنون روزه‌ های ماه رمضان رو خدارو شکر بطور کامل گرفته ام اما خوب از نظر شرک های خفی و اخلاقیات و اعمال قدری ضعیف هستم لطفاً بفرمایید برای خودسازی و معرفت نفس و جبران گذشته و آدم شدن و عاقبت بخیری چه کار کنم؟ چه خط سیری را طی نمایم؟ چه سیر مطالعاتی عمومی نه (ویژه و خاص) شما پیشنهاد می فرمایید؟ لطفاً مفصل راهنمایی نمایید تا آن را نصب العین خود نمایم چرا که برایم دسترسی به افراد صاحب نفس و استاد راه برایم میسر نیست. خیلی دوست دارم با تمام وجود و خالصانه خدا را بندگی کنم، بنده ی واقعی و قلب و‌ ذهنم از همه ی خطورات ذهنی و شرک های خفی و اخلاقیات ناپسند پاک گردد. ممنون میشم برنامه ای جامع بفرمایید خیلی ممنون🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله به خوبی شرایط خود را درک کرده‌اید و تمایلی که نسبت به حضور بیشتر در توحید ربوبی برایتان پیش آمده است را، لطف خداوند بدانید. آنچه در این مسیر مهم است عمیق‌ترشدن در معارف توحیدی می‌باشد آن‌طور که بتوانیم هرچه بیشتر با قرآن از طریق تفسیر مبارک «المیزان» آشنا شویم. در این رابطه پیشنهاد اولیه همان دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید

36733
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده نَمی از مباحث جنابعالی را در ذهن دارم. نمی دانم چرا ولی با ورود به دانشگاه غرق در سیاهی شدم! نماز و دعای من سر جایش باقیست ولی سایه کثیفی که از وصف آن عاجزم روی من افتاده است. البته که ارتباطی به دانشگاه ندارد. من با جهانی تنگ مواجهم که به شدت فشرده ام کرده. نخوابیدن تا ساعت ۳ نیمه شب و مطالعه نداشتن و لذتهای مجازی، سیاهی عجیبی داشته اند که حالا بعد از چندین ماه که غرق در آنها بودم دارند ضرر خود را می رسانند. من نمی‌دانم بنده اصلا آدم بی ایمانی نیستم ولی ظاهرا در جایی بذرش در دلم کاشته شده. شیطان و یاران او در اتاقم جولان می دهند. اصلا وضع عجیبی برایم پیش آمده که توصیفش را نمی توانم بکنم. من عاشق خدا بودم و می‌دانم که او هم با من بود. یکدفعه همه چیز زیر و رو شد. به شدت فاصله گرفتیم. من و من که فاصله نداشتیم! من الان باید زجه بی خدایی بزنم؟ منی که همین الان هم نمی‌خواهم حتی یک نماز قضا داشته باشم؟ منی که قرآن خوان هستم؟ پس چه اتفاقی افتاده؟ کجای کار لنگ می‌زند؟ آخر خدایی که داشتم قوی نبود یعنی اصلا بازدارندگی ایجاد نمی‌کرد. انداختمش دور و لعنت به او فرستادم. در جهان کفر به دنبال خدای قوی تر بودم که مرا در کفر ثابت کردند! من اینجا را نمی پسندم. من این جهانی که دارم، این حالی که دارم را نمی‌خواهم. طلبم بزرگ بود حالا عذابم می دهند؟ طمع کردم؟ نشاط کار کردن از بنده گرفته شده! ظاهرا حتی کارم را هم نمی‌خواهند. می دانید: قصه من شده قصه شخصی که برای شکار عقاب کبوترش را پر داد، حالا نه کبوترش را دارد نه عقاب را. الان آن خدای قبلی مرا کافی نیست، خدایِ جدیدی هم پیش نیامده. در کفر، معلقم. فقط می‌دانم او هست. من الان چه کنم که از این اضطراب رها شم؟ می‌دانم که ذات بشر جدید همین است. خودم را گم کرده ام. به دنبال خودمم ولی تا الان به این شدت مرا در خودش غرق نکرده بود که الان قدرت زندگی عادی را از من گرفته و درد های عجیبی به همراهش داشته است. بشر مدرنی که من باشم گرفتار کفری شده که کورسوی امیدش پیدا نیست! خداوندا! مرا نجات بده، ای نور دهنده عالم! مرا خلاص کن از بندی که مرا به خاک چسبانده و قدرت رسیدن به تو را از من گرفته. خلقم کردی تا به تو باز آیم. پس بگیر دستانم را ای کورسوی امید بیچارگان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرض نشد هان! ای دیندارانِ دیروزین، برهوتی در پیش است؟!! آیا نباید تقدیر زمانه‌ای که جهان مدرن با خود آورده و ما را از آن گریزی نیست، یعنی نیست‌انگاری را بشناسیم و نسبت به آن تأمّل کنیم؟! اگر ذیل حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و شخصیت عرفانی، حِکمی و عبادی و سیاسیِ او حاضر نشویم، حال مائیم و همه آن بحران‌هایی که فرمودید. خدا را شاکر باشید که متوجه شده‌اید می‌توان از این ظلمات گذشت و این در صورتی است که به «جهان بین دو جهان» فکر کنیم و از این جهت فرار از دانشگاه، راهِ حلّ نیست. باید با هویتی دیگر وارد این جهان شد، جهانی که خدای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب متوجه حضور امروز و فردایِ آن هستند. در این فضا است که به ما می‌گویند: « هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه‌ درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد.» موفق باشید    

36415
متن پرسش

استاد عزیزتر از جان سلام علیکم: چند روز گذشته شرافت در غربت برایم معنا پیدا کرد. در دنیای کثیف سلبریتی ها، پروانه ای را دیدیم که همراه باد صبا شد و به جرم ایستادگی بر عقاید حقه خود و دفاع از یگانه ولی زمانه گوشه نشین و تنها شد. بانویی که با توجه به سابقه درخشان خود بسیار در جامعه هنری ایران مشهور و معروف بود اما با دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب، صدای کفتارها وگرگ ها بلند شد و او تنها و غریبانه به دیار حق شتافت. دوست داشتم نظر شما را نسبت به مرحومه پروانه معصومی و کار بزرگی که در این عالم انجام داد، جویا شوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان متوجه بزرگی‌های خود شود که به تنهایی می‌تواند یک ملت باشد؛ در هر میدانی که حاضر شود نه تنها استوار می‌ماند بلکه معنای استواری در هنر را به نمایش می‌گذارد زیرا می‌داند چه اندازه انسان بخصوص زنان، در هنر می‌‌توانند مؤثر باشند بدون آن‌که اصالت‌های مادرانه خود را زیر پا گذارند و این، معنای حضور مرحومه پروانه معصومی در این جهان بود که با دیدِ نافذ خود حق را یافت و با دلی نورانی زندگی کرد و با همان نور، به ابدیت پیوست. «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». موفق باشید

36044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام خدمت شما استاد گرامی: در یک کلام از همین ابتدا خسته تان نکنم صفای حاج قاسم و لبخند دلنشین و جانگداز پیر جماران، یاد امام و شهدا و آن حضرت دوستی که محبوبیتش در قلب آنچنان بود که نفس هایم یک در یک پی در پی به یاد او می آمدند و می رفتند، مانند یک تمدن بر باد رفته گریبانم را می‌گیرد! مانند عشقی که شکست خورده و حالا خاطراتش شب و روزهایم را نمی کند! معنا از طلوع و غروب هایم تا دور دست های دیده نشده فاصله می‌گیرند و این من پریشان حالا با تنها چندین حرف کنار هم زنده است و به امید آنکه باز هم روزی در ملاقات شب های عملیات و روزهای منور به حضرت یار را ببیند زنده می ماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش می‌آید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره  ۳۵۹۹۰  بزنید خوب است. موفق باشید

35971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: استاد مگه همه انسان ها بر فطرت الهی و پاک خلق نشده اند؟ پس چرا در عالم ذر بعضی از آنها رحم زنا را انتخاب میکنن و اینکه کدام بعد از انسان در عالم ذر عهد می‌بندد با خالق هستی؟ این سوال در تفسیر جامعه کبیره برایم پیش آمده. سپاسگذارم. التماس دعای ویژه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر فطری بر توحید سرشته شده‌اند ولی تعریفی که حتی در همان عالم از خود برای خود می‌کنند، موجب انتخاب‌های متفاوت می‌شود. حتی ممکن است رحم زنا را انتخاب کنند از آن جهت که طالب لذتی می‌باشند که در آن مسیر آن لذات را جستجو می‌کنند. موفق باشید

35969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در یکی از فایل‌های صوتی که در مورد امام حسن مجتبی (ع) صحبت کرده بودید، چیزی با این مضمون فرمودید: «امام حسن (ع) با کاری که در مقابل معاویه کرد ثابت کرد که از یک فرد بد، نتیجه‌ی خوب حاصل نمی‌شود». این را ذیل نقد این اعتقاد گفتید که «اگر فلانی آدم بدی است، حداقل سیاستمدار توانمندی است». سوالی که برایم ایجاد شد این است که امام چگونه آنچه گفتید را ثابت کردند؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خاص که می‌فرمایید حضور ذهن ندارم. ولی آنچه در سیره امام حسن «علیه‌السلام» نسبت به معاویه پیش آمد کار عجیبی بود که چگونه حضرت توانستند انجام دهند به طوری که معاویه با آن همه به ظاهر هوشیاری و ادعا، نتوانست جهت اسلام را با قرائتی که به ظاهر از اسلام از خود نشان می‌داد؛ تغییر دهد و از این جهت به عنوان یک جریان و یک تئوری در قرائت در اسلام مطرح شود. در حالی‌که در این فکر بود و تصور می‌کرد می‌تواند چنین کاری بکند که بحث آن مفصل است. مهم، سیره حضرت امام حسن «علیه‌السلام» بخصوص بعد از آن قرارداد بود که این فرصت را از معاویه گرفت. موفق باشید

35722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با تعلیم و تربیت، و مربی بودن و هدایت دیگران و کارهای فرهنگی که معمولا در مساجد و کانون های فرهنگی و مدارس انجام می‌گردد سوالاتی داشتم که خدمتتان عرض می‌کنم. ۱. حقیقتا آیا ما می‌توانیم و وظیفه داریم که کسی را تربیت و یا هدایت کنیم یا نه؟ (با توجه به آیاتی از قرآن که اشاره به پرداختن به خویش دارد و هدایت و گمراهی را مختص به خدا می‌داند، و ابتدای نامه ۳۱ که مولا می‌فرماید دنیا مرا برآن داشت که دیگران را رها کنم و به خود بپردازم) ۲. در درون خودم، هم احساس می‌کنیم که پرداختن به دیگران کار گزافیست و ما مسئول دیگران نیستیم و هم احساس می‌کنیم که نمی‌شود نسبت به جامعه بی‌تفاوت بود، حال وظیفه چیست به راستی!؟ ۳. آیا بدون مطالعات عمیق اسلامی (مانند رجوع به تفاسیر قرآن، و اندیشمندانی از قبیل ابن عربی و ملاصدرا) ورود به کارفرهنگی و تربیتی صحیح است و یا همین معلومات سطحی که در اکثر فعالین فرهنگی وجود دارد کافیست و باید عمل کرد تا راه گویدمان که چون....؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تربیت از آن خداوند است ولی خداوند می‌فرماید: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و بدین جهت باید متذکر راه حقیقت بشویم تا خود انسان‌ها انتخاب کنند. ۲. آری! ما در کنار اصلاح خود نسبت به هدایت سایر انسان‌ها مسئولیت داریم و در حدّ وظیفه و توان در رساندن حق به دیگران باید تلاش کنیم به همان معنای تبلیغ یا رساندن ۳. هرچه قرآنی‌تر باشیم بهتر می‌توانیم کمک کنیم ولی به هر حال از آن طرف هم نسبت به رهنمودهای دینی برای تذکر به افراد، بیگانه نیستیم. موفق باشید

35612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و می‌شود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما می‌توانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح می‌دهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا می‌توانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و می‌تواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده می‌توانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری می‌شود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا می‌نویسم خیلی روی ان فکر می‌کنم و هی اشکال می‌کنم و بعد به جواب می‌رسم و از کشف آن لذت می‌برم و سعی می‌کنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو می‌رود، می‌ترسم متوقف شود نطر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین می‌رود. بنابراین نمی‌توان گفت ما مالکِ بدن‌مان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت می‌گیرد. موفق باشید

35575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: من چند روزی هست که یک فیلمی راجبه یک خون آشام میبینم میخواستم بپرسم آیا خون آشام واقعا وجود داره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. موفق باشید

35546

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی سؤالی داشتم راجع به این روایت حضرت رسول (ص) قسمتی که می‌فرمایند ای ۶۰ ساله ها زراعتی هستید که هنگام درو رسیده. لطفاً بفرمایید منظور حضرت رسول چه بوده؟ ارشادالقلوب جلد ۱صفحه۳۲ و قَالَ النَّبِيُ‌ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ يُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِينَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا^ وَ يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّكُمْ وَ يَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِينَ أَتَاكُمُ النَّذِيرُ وَ يَا أَبْنَاءَ السِّتِّينَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ وَ يَا أَبْنَاءَ السَّبْعِينَ نُودِيَ لَكُمْ فَأَجِيبُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِينَ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ ثُمَّ يَقُولُ لَوْ لَا عِبَادٌ رُكَّعٌ وَ رِجَالٌ خُشَّعٌ وَ صِبْيَانٌ رُضَّعٌ وَ أَنْعَامٌ رُتَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: خداوند فرشته ‏اى را آفريده و هر بامداد مى‏ آيد و فرياد مى ‏زند: اى افراد بيست ساله تلاش و كوشش كنيد و اى سى ساله‏ ها زندگى دنيا شما را فريب ندهد و اى چهل ساله ‏ها براى ديدار خدا چه چيزى آماده كرده ‏اید؟ و اى پنجاه ساله‏ ها خطر به بالاى سرتان رسيده است و اى شصت ساله ‏ها نزديك است از دنيا برويد و اى هفتاد سالگان شما را ندا مى ‏كنند، و شما غافليد، سپس مى‏‌گويد: اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن و كودكان شيرخوار و حيوانات بى‏‌گناه، نبودند، عذاب بر سرتان فرو مى‌‏ريخت.»
به افرادی که وارد ۶۰ سال شدند متذکر می‌شوند که باید نسبت به جهان ابدی، خود را آماده کنند و نمونه آن وجود مقدس خود حضرت که در ۶۳ سالگی رحلت کردند. به این معنا که پس از ۶۰ سال انسان باید خود را باید برای جهان دیگر آماده کند. موفق باشید

35543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تشکر از استاد گرامی که به سوالات با صبر و حوصله جواب می دهند. ۱. هدف از خلقت انسان ها چه بود؟ اگر می فرمایید «کنت کنزا مخفیا» که خب شاید ۹۵% انسانها در این مسیر نیستند؟ ۲.هدف از خلقت را چگونه برای دانش آموزان توضیح دهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فصل‌های اولیه کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» نکاتی در این رابطه عرض شده است. موفق باشید

35048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت حاج آقا، استاد بحثی که خانم لطفی راجع به رجعت الان د رکانالشونه، بنده روی قبور شهدای گمنام هم می‌بینیم نوشته رجعت، این رجعت بالون رجعت یکیه؟ حاج آقا ما کجاییم؟ باید کجا باشیم، شما گفتید این که در تلویزیون برنامه پس از زندگی میگه اینا برگشتن این طور نیست من تو این زمینه مطلب میخام. صحبت حجه الاسلام عابدینی هم گوش دادم, استاد مطلب دیگه یکی از کتابهای علامه حسن زاده راجع به انواع سلسله سادات بود، همش میگم علامه چی میدیدن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع رجعت، رجعتی است که فرد متوفی دوباره به دنیا برمی گردد تا در نهایتی که باید حاضر شود، حاضر گردد و یک نوع رجعت، رجعت فکر و فردی است که رحلت کرده و یا شهید شده. آری! ممکن است حاج قاسم سلیمانی به صورت رجعت نوع اول، رجعت نکند ولی در آینده از نظر فکری، حاج قاسم ها داریم به عنوان روح و روحیه ای که ایشان در خود داشتند. موفق باشید

34895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. این چند وقت در جواب سوالاتی که می‌فرمودید تنها مشکل شما نیست بار اول به من فرمودین باید به افق و حضور حاج قاسم نظر انداخت و به تازگی فرمودید افق شهید آوینی. در اینها آیا تفاوتی هست؟ نکته دیگر هم اینکه نمی‌دانم چرا ولی هنوز با قلم ارتباطی نگرفتم تا دوای دردم باشد بهمین خاطر از درد به خود می‌پیچم چه کنم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روحی است که خود را در افقی بلندتر جستجو می‌کند. افقی که شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم و شهید آوینی نمادِ آن هستند. اخیراً عرایضی تحت عنوان « نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی»  https://eitaa.com/matalebevijeh/13463شده است. خوب است که نظری به آن بحث بیندازید. موفق باشید

34560
متن پرسش

با سلام استاد بزرگوار: وقتتان بخیر. جسارتا من آدم مذهبی هستم. اهل نماز و روزه.‌ اما متاسفانه قلبا اصلا نتوانستم با پدرم ارتباط برقرار کنم. ایشان تمام دغدغه شأن فقط بار مالی است. از لحاظ عاطفی ما را کاری نداشتن. یادم نمی آید اصلا ما را بغل کرده باشند بجز سالی یکبار آن هم عیدها. حالا که سنی از ما گذشته حتی دوست ندارم همان کار را بکند.‌ بشدت از رفتارشان بدم میاد. اما اصلا بروی خودم نمی آورم و محترمانه برخورد می‌کنم اما سالهاست که دارم خود خوری می‌کنم. این حس تنفر و بد آمدن از رفتارهای ایشان را خوهران من هم دارند.‌ متاسفانه من علاقه ای به ازدواج ندارم. اما خواهرم جهت دور شدن و فرار از پدر ازدواج بدی کردن!! مثلا از نحوه غذا خوردن و... اصلا دوست ندارم با ایشان همکلام شوم و در کنارشان بنشینم. نمی‌دانم چکار کنم که این حس از بین برود؟ می‌دانم ایشان رفتارشان تغییر نمی‌کند. هرچند الان بعد این همه سال تغییر رفتارشان دردی از ما دوا نمی‌کند. من حتی نمی‌توانم به ایشان بگویم مثلا با صدا غذا نخورید این باعث آزار خانواده است. چون می‌ترسم ناراحت بشوند. البته مراعات هم نمی‌کنند. چون فکر می‌کنند خیلی جانفدایی می‌کنند برای ما و قبول ندارند که تک روی دارند و‌ اولویتها فقط اولویتها خودشان است و حتی سر غذا هم به ما دیکته می‌کنند چه بخوریم و چه نخوریم و... من سالها قبل آنقدر اضطراب از دست دادن پدر و مادر را داشتم که نیمه شب می‌رفتم و چک می‌کردم که نفس میکشن یا نه. الان هم برایم مهم است که سالم‌باشند. اما رفتارهای ایشان هرچه بیشتر می‌گذرد برایم غیر قابل تحمل است.‌ ظرفم پر شده.‌ خواهش می‌کنم بگویید باید چکار کنم که بتوانم حق پدر و مادر را ادا کنم و عاق والدین نشوم. هرچند دارم از درون داغون می‌شوم. و ظاهرم معمولی است. حتی نزدیکترین و خانواده ام از احساسم بی خبرن. خیلی عذاب وجدان دارم. این چه رذیله اخلاقی است که گریبان گیرم شده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند همین‌که والدین مسیر تولد و هستی شما هستند، بر شما حق دارند. بدین معنا که نسبت وجودی بین شما و آن‌ها برقرار است. و این نکته بسیار مهمی است که با نسبتِ وجودی خود به آن‌ها نظر کنید که نسبتی است بین شما و خدا، و وجهِ انسانی آن‌ها را در این مورد در نظر بگیرید. در بحث «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی -3 »  https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 از آن جهت که در مقدمه بحثی به میان آمده که می‌تواند در نسبت به موضوعی که عرض شد مفید باشد. موفق باشید    

33562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: استاد چند وقتی دچار خودنمایی عجیبی شدم. توی هر کاری سعی می‌کنم خودم رو به بقیه نشون بدم و فکرم درگیر این میشه چیکار کنم از بین بره؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خودنمایی به قصد ارائه حق و طرح سخنان حق باشد و موجب تحقیر افراد نگردد، خودنماییِ مذموم به حساب نمی‌آید. موفق باشید

33253

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام دو سوال داشتم: ۱. در فصول الحکم جناب ابن عربی صلوات به صورت، صل الله علیه وآله وسلم است یا صلی الله علیه و سلم است؟ ۲- آیا می توان گفت که شالوده انقلاب اسلامی ایران، بر اساس تعلیمات جناب ابن عربی و ملاصدرا است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌آید تفاوتی در میان نباشد البته حضور ذهن در این مورد ندارم. ۲. مسلّم شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که شخصیتی عرفانی است و با آن شخصیت به صحنه سیاست قدم گذاشتند، بی‌ارتباط با با آموزه‌های ابن عربی و جناب صدرا نمی‌باشد. موفق باشید

38909

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب و احترام خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید در آیه ۳۶ سوره انعام خداوند می فرمایند: مردگان را خدا برخواهد انگیخت سپس به سوی او بازگردانیده می شوند منظور از مردگان چه کسانی هستند؟ یعنی نفس انسان که تو برزخ هست می‌میرد و دوباره موقع قیامت زنده می‌شود؟ ان شالله خداوند طول عمر باعزت به شما عطا بفرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در روایات ما منظور از قبر، همان برزخ است و همان افرادی که از دنیا رفته‌اند و در برزخ هستند در نسبت با قیامت و یوم الحشر، همه از قبرِ برزخی در قیامت حاضر می‌شوند و از این جهت گفته می‌شود مردگان از قبرشان خارج شده و در یوم الحشر ظاهر می‌شوند. موفق باشید

37893
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: همه پرسشهایی که در مورد تایید آقای پزشکیان در سایت بود مطالعه کردم و از روی محبت و خیرخواهی چند نکته عرض می‌کنم: ۱.نامه حمایت آقای داوری تاریخ دارد، ۱۲ تیر ۱۴۰۳ پس این توجیه که دکتر داوری پزشکیان قبل را تایید کرده منتفی است. ۲. در متنی که ارجاع دادید که بخوانیم که توسط آقای ... نوشته شده و در کانال وارستگی هست، نکته آزاردهنده‌ای به نظرم آمد که لازم دانستم بالاخره مطرح کنم. اینکه بنویسند آنان که با سخن فلسفه آشنا نیستند شاید ندانند که ما با سخن فیلسوف در چه شور و شعفی حاضریم، دقیقا بوی همان تحجری را می‌دهد که آقای داوری بعد از انقلاب حس کردند و شاید تحجری باشد بسیار نامحسوس، شاید کسی زبان فلسفه را بداند و اتفاقا به همین دلیل درک کند که چقدر حب و بغض بر روی اندیشه اثرگذار است و الا استاد داوری بعد از ۹۰ سال عمر بصیرتی کمتر از بچه‌های انقلابی فلسفه نخوانده اما روشن ضمیر نداشتند و کسی که در دلدادگی به ایشان است نخواهد که بپذیرد که می‌شود استاد داوری عزیز هم اشتباه کند و بازی بخورد و هرکس با این موضع‌گیری ایشان مخالف است و از این‌همه کتاب خواندن سرخورده شده، بی‌تفکرِ بی‌سواد! فلسفه نفهم نیست. استاد ما می‌دانیم که قاطبه مردم نه استاد داوری را می‌شناسند نه با حمایت او رای شان تغییر می‌کند من این سطور که برایم مثل رنجنامه است را نوشتم تا عرض کنم ما با تعصب ِ در تفکر مواجهیم اگر شما هم این خطر را حس نکنید و رفاقت شما با آقای .... اجازه ندهد که به ضعف بصیرت استاد داوری و کسانی که از سر محبت و دلدادگی به ایشان لغزش را کمال توصیف کنند نبینید ما از احساس تنهایی در عالم اهل فکرهای انقلاب دق می‌کنیم اشکال اصلی نامه استاد داوری حمایت از پزشکیان که ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ میثاق‌نامه جبهه اصلاحات برای حضور در انتخابات را امضا کرده و هرکس بگوید تو نامزد اصلاحات هستی را دروغگو می‌داد، نیست اشکال نامه استاد داوری شباهت محتوایی به نامه آقای هاشمی رفسنجانی در خرداد ۸۸ است اینکه اگر مشارکت کم باشد کار به ناآرامی می‌کشد: «زیرا نتیجه زودهنگام آن مي تواند افتادن کشور به راه ستیزه ها و کشمکشهای خطرناک و غفلت از گرفتاریها و مشکلات و دوام پریشانی و فساد باشد.» و پارگراف قبل آن: «اکنون رأی می دهیم که آیا ایران بماند و بکوشد بعضی دردهای مهلکی را که دچارش شده است درمان کند یا به راه وخيم تر شدن آن دردها و گرفتاریها و افتادن در ورطه های خطرناک جنگ و ویرانی برود.» که بوی تهدید و گرا برای نا آرامی و نابودی ایران می‌دهد. مگر ایران با یک مشارکت کم یا با یک انتخاب نادرست نابود می‌شود؟ استاد واقعا این متن و قلم یک استاد فلسفه است؟ همو که سال گذشته جمله به جمله کتاب آزادی قانون سازمان اش را با حوصله با هم خواندیم؟ کاش تفکر از تعلق‌های فردی و جناحی آزاد می‌شد و تنها در خدمت حقیقت قرار می‌گرفت. استاد ما از این شکافی که در خودی‌ها حس می‌کنیم احساس بی‌خودی داریم ما داریم دق می‌کنیم 😭

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد این موضوع، موضوعی نیست که بخواهیم با چند جمله آن را تمام شده بدانیم و اتفاقاً در آن نامه و یا مقاله مفصلی که در اسفندماه چند سال قبل مربوط به آینده نوشتند و واژه «جهان بین دو جهان» را به میان آوردند؛ ما یافتیم که می‌توان از طریق توجهات خود آقای دکتر داوری به جای حضور در جهانِ توسعه یافته که در نوشته های اخیرشان بیشتر به آن پرداخته اند، به جهان بین دو جهان فکر کرد. متن نامه و مباحثی که پیش آمد در ابتدای کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» موجود است و اینجا است که می‌توان متوجه بود ما در حضوری خود را تعریف کرده ایم که ممکن است آقای دکتر داوری این حضور را برای خود به جهت مخاطبان و موقعیت خود ممکن ندانند. هرچند که اگر در آن نامه ملاحظه کنید آن حضور را مدّ نظر دارند. حال آیا اینکه در آن مقاله فرمودند: «من شکست خورده ام» جایگاهش کجاست، باید به اندیشه نشست و این جا است که ملاحظه فرمودید در جواب سوالهای رفقا عرض شد ما تعریف دیگری از خود در نسبت با انقلاب برای خود داریم. آری! باز باید به اندیشه نشست. موفق باشید          

37769
متن پرسش

با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر: خوشبختانه از نگاه بسیاری از مردم انقلابی به‌تبعیت از اساتید بزرگواری همچون حضرتعالی، دکتر جلیلی، فردی بیش از دیگران آگاه به مبانی اصیل و جهان‌بینی انقلاب اسلامی و در مسیر ساخت تمدن اسلامی است. با این حال، استاد محترم جناب آقای سید مهدی موسوی از اساتید جوان حوزه علمیه قم و فعالان علوم انسانی اسلامی، در این صوت: https://eitaa.com/usul121/1236 مدعی هستند که آثار به‌دست آمده از مباحث گفتمانی و معرفتی آقای جلیلی، مویدی بر امتیاز و برتری گفتمانی و فکری ایشان نسبت به دیگر نامزدهای محترم نبوده، و نظریه و ابداع خاصی را در این زمینه از سوی ایشان اثبات نمی‌کند. ضمن اینکه معتقدند مسیر آقای جلیلی از آقای قالیباف توان کمتری در تمدن‌سازی دارد. با توجه به آگاهی جناب استاد از مباحث دکتر جلیلی در زمینه‌های معرفتی و نگاه بلند حضرتعالی به ایشان، از استاد گرامی خواهشمندم درصورت صلاحدید و وجود فرصت، نگاهی به صحبت‌های آقای موسوی داشته و نظر شریف‌تان را بیان فرمایید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر تدبّر قرآنیِ خاصی که جناب آقای دکتر جلیلی نسبت به سیاست در قرآن دارند و پایان‌نامه ایشان نیز در همین راستا می‌باشد و همچنان‌که قبلاً عرض شد بحث، در هوشیاریِ ایشان است نسبت به وضع امروزین جهان و آینده‌ای که به جهت شرایط جدید برای ما پیش آمده است. و آقای دکتر جلیلی بحمدالله متوجه چنین حضوری برای انقلاب اسلامی نسبت به آینده می‌باشند که این انقلاب اسلامی را به سوی اهدافِ جهانی خود باید سوق داد و بر همین اساس شعار انتخاباتی خود را «یک جهان فرصت، یک ایران جهش» قرار دادند و در این رابطه عرض شد «اگر می‌دانیم در هر شرایطی هر کاری ممکن نیست، به کدام آینده باید نظر کرد که شرایط حضور در آن تاریخ برای ما فراهم است؟ آیا آن آینده آینده‌ای نیست که مردان معتقد به انقلاب اسلامی از آن آغاز تاریخ سخن می‌گویند؟ مردانی همچون دکتر سعید جلیلی. این یعنی حضور در سیاستی که از جان ما بیگانه نیست.» موفق باشید            

نمایش چاپی