سلام آقا: من گله دارم از خودم، از زندگیم، از وضعیتی که دارم و از اوقاتی که در فضای آموزش و پرورشی ام. من فکر می کنم مسخره ی زمین و آسمون شدم یه نفر نیست به من بگه برا چی چی من باید وقتم رو تلف کنم. آموزش و پرورش خیلی غلط کرد که خودش رو مسئول من دونست، خیلی بی جا کرد فکر کرد باید برا من کاری کنه. ناراضی هستم و هیچ کس هم جواب گو نیست که چرا باید این شکلی وقت کشی کرد. این شکلی که میگم از جنس غر نیست و باید معلوم بشه آخه. حالا میگیم به هرکی هم میگیم میگه خب من چیکار کنم. این که نشد که ما این گونه باشیم و بگیم خب چیکار کنیم. حالا میگیم که باید از خود شروع کرد، به قرآن قسم که دل میخواد، حال میخواهد ، یار میخواهد، نسیم سنبلستان میخواهد ، فرصت میخواهد. همون چیزی که باید ایجاد بشه و من هم نمیدونم کار چه کسی هست، به گمانم باز هم خودم. چرا کسی اینو نمی فهمه که اگه کشور مشکلی هم داشته باشه همین سال های جووناشه که داره به فنا میره با تخیل مدرک. چرا یکم نمیتونیم مثل کشورهای جهان اولی باشیم البته مثل هم نه باید باشیم. باز با هر کس این حرف رو میزنیم میگه پسرم، عزیزم، تو باید از خودت شروع کنی. ولی آخه این پا هام که رو هوا هست و این مسخره بازی بی مزه و زشت، اوقاتی که در مدرسه میگذرونم رو چیکار کنم. مثالی برای شما عرض کنم اون هفته ما یک روز سه زنگ مون با یک دبیر بود که اون هر مشکلی داشت نیامده بود من هم همه ی این سه زنگ رو بی کار بودم، مدرسه همین طورش هم غیر قابل تحمل هست در وقت هایی هم که دبیر بالا سرمون هست؛ حالا شما فکر کنین معلم هم نباشه. چرا کشور مسئله اصلیش نشده وضعیت جوونا و محصل ها. ما را میفرستن مدرسه برای این که ور دل مامانامون نباشیم، فقط با همین عقل کور و بسته. من آرزوم هستش که یک روز برم آلمان یا انگلیس و فرانسه و همه ی اون کشورهایی که مدرن هستن ببینم وضعیت یه جوونی که میخواد توانمند باشه، چجوره؟ نمیخوام بگم اونا عالین ولی یه سوال هستش که آیا اونا درس خوندن براشون چه معنی میتونه داشته باشه، در همه ی اقشار جامعه، چجور؟ من که نمیتونم دل خودم رو خوش کنم که جامعه ی ما اسلامی هست و تو مطمئن باش که جات تو بهشته، نمیشه که بگم در انقلاب امام هستم و چه تعالی روحی پیدا میکنم، به به. تموم شد کارم. تموم شاخه های وجودم یخ زد رفت. کسی هست یکم منطقی صحبت کنه تا ما هم بفهمیم. من فقط میخوام بفهمم، درصد بالایی هم داره که اگه حتی جای دیگه هم برم نتونم کاری کنم ولی حداقلش اینه که بفهمم و با کور دلی نرم جلو. من نمیگم اسرائیل بشیم که همه چیش خوبه، اسرائیل یعنی فرانسه، آمریکا، انگلیس و آلمان. خود این کشورها هم دیگه فناوری، علم و توسعه براشون مسئله ای نیست، البته پیگیرش هستن بیشتر از همه ی ما ها، ولی کارشون یه چیز دیگه شده. اگه انقلابی میشه در طول تاریخ چیزی نیست جز همان صدایی محمّد وار که آن را بر پا میسازد. حالا بعضی وقت ها فکر میکنم جایی خبری هست و همین میشه که ما را جدا میکنه از مسیر اصلی مون. مگه تموم عمر چند تا بهاره، باقی مونده جز مختصری نیست، این جور که گواهی میده قلبم، این شام سیاَه را سحری نیست، ببین چند تا بهار رفته و از تو خبری نیست، ببین چه کرده غم با دل من و از اثری نیست. خلاصه مطلب اینه که من هیچی نیمیدونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متفکر واقعی کسی است که تنگناهای تاریخی خود را تجربه کرده باشد و با خودآگاهی نسبت به آنها به افقی دیگر نظر کند و اینجاست که میتوانید با توجه به این مشکلات که در نظام آموزشی ما هست و البته مسئولان باید برای آن فکری بکنند، و تا حدّی هم دارند کارهایی هرچند کُند انجام میدهند؛ میتوان آوینی و حسن باقری شد به همان صورتی که خود را ذیل حضور تاریخی احساس کرد که با انقلاب اسلامی پیش آمده. و در همین راستا نکاتی در جواب سؤال شماره 36906 عرض شد. موفق باشید
سلام استاد جان: وقتتون بخیر. خلاصه سوره ها از المیزان به صورت کتاب در چند مجلد چاپ نمیشه؟ استفاده از پی دی اف یا ورد و مطالعه در موبایل سخته، فرصت مطالعه خود المیزان هم نیست. چه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «خلاصه تفسیر، تفاسیر المیزان ونمونه» از آقای عباس پورسیف کتاب مفیدی میباشد و رویهمرفته نیاز شما را نسبت به فهم نگاه کلّی علامه طباطبایی به سورهها و آیات قرآن برطرف میکند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: اول از همه معذرت میخوام وقت گرانبهاتون رو میگیرم شاید ماه هاست میخواستم بهتون پیام بدم ولی دلم نمیومد وقتتون رو بگیرم. استاد جان من اهل اردبیلم، استاد من کشش زیادی به سیروسلوک دارم ولی همیشه پام میلغزه و دچار گناه میشم اگر ارزش هر فرد به اندازه آرزوهاشه پس دارم ارزشی که خدا بهم داده نابود میکنم حس میکنم استعدادی که خدا بهم داده دارم پایمال میکنم. استاد عزیز میشه یه نگاه به احوال من بندازین ببینین اصلا استعداد رهروی تو این مسیرو دارم؟ تو این ماه رجب تا رمضان میتونم یه کاری کنم نزدیک خدا بشم؟ و... دوستتون دارم و خدا رو شکر میکنم بخاطر نعمت وجود شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! همانطور که عرض شد ماه رجب، ماه فرصتها است https://eitaa.com/matalebevijeh/15738 تازه نباید با کوچکترین لغزشها ناامید شد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: سالهای نوجوانی ام توفیق داشتم از خدمت آیت الله ناصری بهره ببرم و تلفنی از مشهد، زنگمیزدم اصفهان و ایشان برنامه میدادند و هر بار من کامل برنامه را انجام داده بودم و ایشان بیشترش میکردند و انواع ذکرها و نمازها و برنامه های زیادی داشتم و روز به روز بر اراده ام در انجام طاعات افزوده میشد. ولی متاسفانه به دلیل کهولت و بیماری آیت الله ناصری دیگر تلفن را پاسخ نمیدادند و برنامه ها قطع شد. زندگی خیلی سخت و بلاهای خیلی زیادی دارم و تنهایی و بدون استاد راه بودن، دیگر نمیتوانستم برنامه های عبادی و مستحبات را انجام دهم و الان حتی حوصله ی نماز اول وقت را هم ندارم و به زور باید خودم راضی کنم نمازم را بخوانم. خیلی دوست دارم مثل آن سالها ادعیه و اعمال ماه رجب را انجام دهم و قرآن بخوانم ولی نمیتوانم. آیا نفسم را مجبور به قرآن خواندن و ادعیه بکنم؟ بدون استاد راه واقعا نمیدانم چه کار کنم که بتواند جانم را بخواند و بر اساس ظرفیت و شرایطم ذکر و برنامه بدهد که بتوانم دوباره برگردم. سعی میکردم در انجام واجبات و ترک محرمات تلاش کنم ولی اصلا موفق نبودم. و نه تنها بهتر نشدم بلکه نفسم خسته شد و دیگر برای نمازم هم سرکشی میکند. لطفا راهنمایی ام بفرمایید. من لذت و سرعت حرکت با عزم و کمک استاد را مدتی درک کرده ام و الان واقعا نمیتوانم بارِ دینی ام را به تنهایی بردارم. اگر میشود لطفا برنامه ای در حد ظرفیتم بفرمایید انجام دهم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت(رحمه الله») https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA شده است. خوب است به آن جزوه رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد: یه سوالی دارم اگر امکان داره در موردش یه توضیحی بفرمایید. فکر میکنم کتاب خویشتن پنهان خوندیم اگه نفس قوی بشه تن بیمار نمیشه، حتی اگه درمعرض ویروس قوی قرار بگیری. پس بیماری پیامبران رو چطور با این موضوع جواب میدیم؟ بیماری امام سجاد (ع)، چشم درد امام علی (ع) و.... جایی شنیده بودم وقتی کسی به مقام امامت میرسه بدنش مریض نمیشه حضرت علی هم زمان چشم درد امام نشده بودند، حضرت ایوب (ع) هم مقام امامت نداشتند، میتونیم اینطور جمع بندی کنیم که بدنهایشان مریض نمیشه مگر زمانی که جسمهایشان مورد امتحان قرار بگیره درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن نوع بیماری که به جهت عدم تدبیر نفس ناطقه نسبت به بدن، در بدن ایجاد میشود، از آن جایی که نفس ناطقه اولیای الهی مشکلی در خود ندارد که در تدبیر بدن مشکل پیدا کند؛ آنها از آن نوع بیماری مصون هستند. ولی اگر بیماری به جهت عوامل بیرونی باشد و یا به جهت امتحان، البته موضوع آن متفاوت میشود. موفق باشید
با سلام: شما می فرمایید که: در قیامت حرکت جوهری نیست، پس چگونه است که در جهنم پوست جهنمیان میسوزد و دوباره پوست جدید می آید. این رخداد خودش تغییر است. نتیجه آن که آنجا هم حرکت جوهری است. لطفاً جواب این شبهه را بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته مرحوم آیت الله محمد شجاعی در کتاب خوب «معاد یا بازگشت به خدا» این موارد، صورتِ حالات و ملکاتی است که برای نفس انسان در آن عالم پیش میآید و ربطی به ذات جهانی که در آن قرار میگیریم، ندارد که ذاتی باشد عین حرکت. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد بزرگوار سوال بنده در مورد منطق مسابقه در کار خیر می باشد. با توجه به اینکه رقابت آنطور که در ذهن همه جا افتاده به معنی برنده شدن یک عده و باختن بقیه است در غیر این صورت مسابقه بی معنی است. مثل کنکور. حالا اگر در کار خیر مسابقه بدهیم باید بخواهیم از بقیه جلو بزنیم و آنها عقب بمانند. خود این نوعی خودخواهی نیست؟ چرا همه با هم به سمت کمال حرکت نکنیم و سبقت بگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه قرآن میفرماید: «فاستبقواالخیرات» به جهت فطری بودنِ امور خیری است که خود شریعت الهی متذکر می شود و این امر موجب تلاش دیگران در همان جهت تعالیِ فطری و شخصیت آنها میگردد و البته این غیر از رقابتهایی است که موجب تحقیر رقیب میباشد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: با صد شرمساری، مشکلی که برای بنده بعضاً در سفرهای زیارتی پیش می آید وسوسه هایی است که از طرف شیطان به جانم می افتد. قبل از سفر، نیت می کنیم و به این امید می رویم به زیارت امامان معصوم علیهمالسلام تا در افق تاریخی عظیمی که گشوده شده است وارد شدیم و قدم بزنیم و جان مان در معرض انواری که از شخصیت و قبور مطهّر این عزیزان متجلی و جاری است قرار بگیرد و به تعبیر حضرتعالی در کتاب مبانی معرفتی مهدویت، مبادی میل مان اصلاح شود. ولی متأسفانه نمی دانم این چه دردی است که گاهی شیطان بدجوری به جان مان می افتد و وسوسه ها ما را می گزند. کار به جایی رسیده است که گاهی فکر می کنم بیخیال بشوم و از خیر این زیارت بگذرم. ولی باز دلم قبول نمی کند و با روی گرد آلود و انواع دردها و گرفتاری ها به در خانه اولیای خدا حرکت می کنم. چه کنم استاد؟ اگر توصیه ای دارید کمک مان کنید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا همین حالات هم از الطاف امام است که متذکر عیبهای ما میشوند تا با اصلاح نفسِ بیشتر در محضر حضرت حاضر شویم زیرا متوجه آمادگیهای ما هستند. به گفته جناب مولوی:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه تو زيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبله اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهره قمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: بنده اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و در حال گوش دادن صوتهای شرح نهج البلاغه هستم ۱. صوتهای اخیر شما برای من قابل فهم نیست، با اینکه طلبه هستم و فلسفه خواندم، ولی اصلا متوجه تفاسیر جدید مثل تفسیر انفسی سوره مرسلات نمیشم، راهکار چیست؟ ۲. من از شنیدن صوتها و خواندن کتابها خیلی خیلی لذت میبرم، ولی با عمل به این مباحث هم خیلی فاصله دارم، آرزوی متقی شدن دارم ولی با یک فرد متقی زمین تا آسمان فاصله دارم، آیا ممکن است با این وجود گوش دادن به صوتها باعث قساوت قلب من بشود؟ چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بیشتر سعی بفرمایید روی موضوع «وجود» در «برهان صدیقین» متمرکز شوید. ۲. ان شاءالله اجمالی است که در طول زندگی به تفصیل میآید. موفق باشید
با سلام: لطفاً اگر ممکن است «لا به شرط مقسمی» را توضیحی ساده بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود به این نوع مباحث که نیاز به کلاس و درس و مدرسه دارد از عهده این سایت و وقتی که ما داریم، خارج است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: عزاداری هایتان قبول باشد ان شاءالله. ببخشید در مورد موضوع ازدواج سوال هایی داشتم، اینکه آیا واقعا در ازدواج انتخاب در میان است؟ و آیا اینطور نیست که این زن و مرد به نوعی باید به هم گِرِه بخورند و سر راه هم قرار بگیرند و احساس کنند که میتوانند با هم راهی را بروند و شاید این شعر معنا شود که «رشته ای بر گردنم افکنده دوست میکشد هر جا که خاطر خواه اوست». شاید ما در شرایط سختی هستیم از این جهت که ناخودآگاه درگیر مسائل و نگاه های روانشناسانه در موضوع ازدواج میشویم. حال اینکه در طرف مقابل باید به دنبال چه چیزی باشیم و تشخیص ایمان و اخلاق حقیقی در این زمانه از روی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در رابطه با خانوادهای که بر اساس روح توحید شکل میگیرد، شده است. که در این زمانه باید نسبت به حضور در تاریخی که انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه پیش آورده، در مورد زندگی توحیدی فکر کرد. موفق باشید
سلام استاد: میبخشید در ادامه آن چالش و سوال ذهنی یادم رفت خدممتان بگم به نظر شما ممکن نیست در اینده شخصیت آقای هاشمی هم مثل شخصیت افرادی در تاریخ باشد که بعد ها تاریخ مظلومیت آنان را نشان داده. من هیچ اصراری به شخص خاصی ندارم. اما این سوال منه واقعا نباید به گونه ای صحبت کنیم که در یک تاریخ محدود نباشه و یک جایی بگذاریم که شاید آینده حقیقت چیز دیگری باشد. مثل امثال آیت الله شبخ فضل الله نوری ها و... کسی که آیت الله جوادی حفظه الله در مورد ایشان میفرماید «متعلم شدید القوی» در تفسیر آیه شدید القوی نمونه عینی را آیت الله هاشمی معرفی میکنند و همانطور که مستحضر هستید این مطالب استاد جوادی املی بعد از رحلت ایت الله هاشمیست. یا در جایی در مورد ایشان فرمودند قبر او روضه ای از رضوان بهشت است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نسبت آقای هاشمی با انقلاب، هرچقدر جلو رفت، بیشتر و بیشتر به انحراف کشیده شد، در حالی که رهبر معظم انقلاب در آن نماز جمعه مشهور در مقایسه نسبت بین خود و آقای هاشمی و آقای احمدینژاد نسبت خود را با آقای احمدینژاد نزدیکتر مطرح کردند با اینکه ضعفهای آقای احمدینژاد را میدانستند زیرا مشکل آقای هاشمی آن بود که انقلاب را تاریخی جدید جدای از تاریخ مدرن نمیدانستند. البته در مورد موضعگیری آیت الله جوادی خود بنده نیز موضوع برایم روشن نیست هرچند که شخصیت علمی ایشان در جای خود قابل توجه است. ولی نگاه سیاسی مقام معظم رهبری حجّتِ بالغهای میتواند باشد. موفق باشید
به نام خدا با عرض سلام و احترام: در مورد سوال شماره ۳۵۲۵۶ در ابتدا بابت پاسخ گویی حضرتعالی کمال تشکر را دارم و در ثانی این سوال برای بنده پیش آمد، این کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» به خود کودک معرفی شده و توسط خود او مطالعه شود یا به والدین کودک معرفی شود تا در این زمینه و عمل صحیح در این باب راهنمایی شوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است که ابتدا کتاب برای آنها خوانده شود آنهم با شرح مختصر، تا عادت کنند چگونه با متن کتاب رابطه برقرار کنند. موفق باشید
سلام محضر استاد بزرگوار: گاهأ در بین سؤالات میبینم که دوستان دور تر از اصفهان، تقاضا دارند که شما برایشان دوره برگزار کنید یا کسی را از شاگردان معرفی فرمایید و به ذهنم آمد که اگر وقت جنابعالی اجازه نمیدهد، چنانچه شما صلاح و مصلحت میدانید جناب آاقای حاج آقا موسویان را که در نقاط مختلف کشور دوره های معرفتی برگزار میکنند را به دوستان معرفی فرمایید. مستحضر هستید بنده که در خدمت استاد موسویان گاهأ ایشان را همراهی میکنم اگر جمعی باشند که طلب دوره معرفتی داشته باشد فکر کنم جناب حاج اقا موسویان موافقت فرمایند (البته اگر شرایط دوستان در خواست کننده برایشان مقدور باشد). جهت هماهنگی شماره اینجانب را اعلام فرمایید. پناهپوری ۰۹۱۳۲۲۰۸۶۶۰ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است . امید است که کاربران عزیز مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید
«إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ» سلام استاد. به کمک آموزه ها و اشارات حضرتعالی، بنده هم تجربه کردم هر وقت با بشر امروز که تا حدود زیادی تحت تأثیر روح مدرنیته است، با ادبیات کهنه ی دینی و وعده های نسیه سخن بگیم موضع میگیره. اما اگر او رو با خودش و افق وجودیِ گسترده ی خودش روبرو کنیم به شدت به فکر فرو میره. مثلاً اگر بگیم نماز بخون که به بهشت بری یا جهنم نری به شدت بدش میاد. ولی اگر بگیم عبادت کن تا همین الان در ذیل انوار الهی قرار بگیری و در ساحت گشوده تری وارد بشی و جانت سیراب و تغذیه بشه و به آرامش حقیقی دست پیدا کنی، به شدت متأثر میشه. راز این مسأله کجاست؟ (حتی قیامت و بهشت و جهنم رو هم اگر با افق حضوری و وجودی براش تبیین کنیم، بسیار فرق میکنه تا اینکه به صورت حصولی و وعده وعیدهای نسیه براش صحبت کنیم.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: این به جهت آن است که انسان جدید خود را در خود جستجو میکند و میخواهد از درون متوجه حقایق شود. در این مورد خوب است به قسمت دوم مصاحبهای که با مجله سوره شد، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید
به نام خدا: چه اندازه روزگار شادی است اما به این خاطر که با چشمان میشود دید هرچه مشکل داریم را در قدم قدمی جلوتر از حل آن یعنی تعالی توحیدی انسانی در نظرگاهمان نیز حاضر داریم، که میتوان دید اگر هویتمان را هنوز نیافتهایم اما اجازه نمیدهیم جهان آمریکایی به ما هویت پست تاریک کثیف ذلیل را متجاوزانه تحمیل کند، چرا اگر ندانی کیستی جهان به تو میگوید که باش. و این است راه یافتن هویت حقیقی خود که قرآن خبر آن است. خوشحالی که زمین میخوریم اما باز میایستیم و هر بار بهتر و قویتر. زیباست مقاومت، مقاومتی که نماد آن شخصیت زنده سید حسن نصرالله است گویا صدای او را میشنویم که در راهپیمایی ضاحیه گفت: «به خاطر این حضور گسترده و این همبستگی عظیم از شما تشکر میکنم. شما مردم، اهل مقاومت و وفاداری هستید. شما همان مردمی هستید که میدانها را پر میکردید و میکنید. و بار دیگر: سلام و رحمت و برکات الهی نثار شما شریفترین، گرامیترین و پاکترین مردم. شما همان کسانی هستید که تنها چند هفته قبل، درست در همین منطقه حضور داشتید و با سرورتان، اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، دربارهی فلسطین، قدس، موضوع مظلومان و دفاع از اماکن مقدس تجدید پیمان کردید. شما در روز عاشورا با ایشان پیمان بستید و امروز نیز بار دیگر همان سخن را تکرار میکنید. بار دیگر در مقابل تجاوز آشکار آمریکایی- صهیونیستی به قدس و اماکن مقدس اسلام و مسیحیت و تجاوز به ملت فلسطین و همهی امت، موضعگیری و ایستادگی و تعهدمان را تا لحظهی پیروزی یا شهادت اعلام میکنیم و همان جملهی پیشین را میگوییم تا همهی جهان بشنوند: (حسین، تو را رها نمیکنیم). امروز حسین نماد مظلومان و دین آسمانی و اماکن مقدس زمینی است که مورد تجاوز قرار میگیرند.» مابه راستی با مقاومت داریم شخصیت واقعی خود را به خودمان نشان میدهیم و میدانم رهبر انقلاب و جناب عالی با هرچه معین شدن حقیقت ما چه اندازه خوشحال میشوید همچون پدری که موفق شدن فرزندش را میبیند و از او راضی میشود و غمخوار اوست غمخواری یعنی دارم بزرگ شدنت را، روی پای خود ایستادن را میبینم و باز میدانم جا داری. ما پیش رویمان عبور از آمریکا و تحقق زندگی پسا آمریکایی و برترین انسانهایی که قرآن به ما نوید داده را داریم انسانیتی که خود ماییم اما در تعالییمان، در مقاومتمان و در حرکت رو به رشدمان. وقتی که حل مشکلات را هر روز در مقاومت پیداست و آنقدر دیده را فرا گرفته که ناخودآگاه در ذهن می آید «این آغاز دوران حل همه مشکلات و عبور از آن است». سید حسن نصرالله فرمود:« آمریکاییها نمیدانند لبیک یا حسین چیست، لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ حاضر شدی هرچند که تنها شدی هرچند که مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمارند لبیک یا حسین یعنی تو و مالت و خانواده ات در این معرکه هستید. لبیک یا حسین یعنی مادری که فرزندش را به معرکه میفرستد که کشته شود و آنگاه که شهید شد و سر بریده اش را برای مادرش میفرستند و به سر فرزندش میگوید ای فرزندم از تو و محاسبه ات راضی هستم، خدا چهره ات را روشن بدارد پسرم همانطور که مرا در روز قیامت نزد فاطمه الزهرا روسفید کردی. این یعنی لبیک یا حسین.» و این است مستقیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از غمخواری سخن گفتید به همان معنایی که غمخوار انسان متوجه بزرگشدن انسان میشود و اینکه دارد روی پای خود میایستد تا به گفته جنابعالی حضور پساآمریکایی را با نظر به تمدن نوین اسلامی مدّ نظر قرار دهد و حاضرشدنِ هرچه بیشتر در جبهه صبر و مقاومت، از تنگناهایی که مانع حضور فردای ما است، عبور کند به همان زیبایی که مادران لبنانی و غزهای در عین شهادت فرزندانشان به خوبی آن آینده متعالی را احساس میکنند وگرنه این همه طاقت و پایمردی محال بود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: وقتی که داریم به حرف دلمان گوش میدهیم چه کنیم که گوش به حرف شیطان ندهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم نظر به عبودیتی است که باید مدّ نظر باشد از آن جهت که مشکل شیطان در مقابل امر الهی، تکبّر بود به جای عبودیت و بدین لحاظ هر صدایی که ما را از روح عبودیت منصرف کند، صدای شیطان است. و هر صدایی که ما را از خودبینی و خودخواهی و دنیاطلبی آزاد کند، صدای پروردگار ما برای تعالی ما میباشد به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «هر ندایی که ترا بالا کشید / آن ندا میدان که از بالا رسید. هر ندایی که ترا حرص آورد / بانگ گرگی دان که او مردم درد. موفق باشید
سلام: ببخشید خواهشا این سوال را برای راهنمایی جواب بدهید. در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی فرمودید باید با کتاب و اندیشه های ایشون آشنا بشیم. در کتاب های شما کدام کتاب ها را مطالعه کنیم تا این ارتباط سریع تر برقرار شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و سپس با برهان صدیقین در کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن دو با مبانی صدرائی حضرت امام که آشنا شدید، انشاءالله کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» که شرح کتاب «شرح دعای سحر» حضرت امام خمینی است برایتان آشنا میشود تا رسیدن به کتاب «مصباح الهدایه» و شرح آن که روی سایت هست. موفق باشید
سلام و ادب: در مطالب بعضی از منتقدین غرب و مدرنیته جملهای هست که میگوید «در عالم جدید ساحت قدس فروبسته است.» من به طور دقیق متوجه نمیشوم که این فروبستگی به چه معناست؟ حیثیت فردی دارد یا جمعی؟ یا این فروبستگی مطلق است؟ اگر عالم جدید که حدود ۳۰۰ سال سابقه دارد و در این مدت عالم قدس بسته بوده است، پس این انسان های قدسی دوران معاصر ما از کجا آمده اند؟ علامه طباطبایی ها و حسن زاده آملی ها و بهجت ها چطور در این فروبستگی عالم قدس، قدسی شده اند؟ در حیثیت جمعی، آیا نمیشود گفت این جامعه و تاریخ است که از عالم قدس فاصله گرفته نه اینکه ساحت قدس مستور شده باشد؟ اگر عالم قدس فروبسته است، حاج قاسم در این عالم چکار میکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فروبستگی ساحت قدس به معنای آن است که افق نظر به حقیقت در نگاهی که انسان سوبژه خودش میشود، بسته میگردد. آری! خودآگاهی به این موضوع، موجب میشود تا انسان از خود معنا و تعریفی غیر از آنچه در فرهنگ غربی پیش آمده در خود بیابد و در نتیجه انسانهایی مانند عزیزانی که نام بردید به میان آیند. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی: من مادر دو فرزند هستم پسر ۱۵ ساله و دختر ۷ ساله. پسرم نمازش را وقتی مکلف شد به راحتی می خواند تا اینکه این فتنه پارسال اتفاق افتاد و فامیل همسرم و خود همسرم که به خلاف نظام شدن تاثیر بدی روی ذهن فرزندانم گذاشتند تا اینکه روسری رو از سر دخترم میکشیدند و به من می گفتند اینقدر به بچه ها سخت نگیر و به اونها هی تمسخر می کردند که افکار مادرتون خیلی قدیمی است و پسرم هم الا نمازش رو حتما باید بار ها و بارها یادداوری کنم تا بخواند اونم سریع و تند و اگر در مهمانی باشیم نمی خواند و من هم اصلا نمی توانم با خانواده شوهرم قطع رابطه کنم چون زندگی هم به هم می خورد و به راحتی بعضی هاشون کشف حجاب کردند و بحث با آنها فقط به دعوا میکشد حتی من آنها را دعوت هم به خانمان کنم بی حجاب می آیند و من جرات ندارم به خاطر شوهرم به آنها چیزی بگیم و فقط نذر میکنم که طوری شود به خانه مان نیایند دختر و پسرم از شدت دوست داشتن من فعلا کمی حرف گوش میدهند ولی از آینده خیلی میترسم حتی ماه رمضان در پیش است و من جرات نمی کنم به پسرم بگویم باید روزه هایت را تا حدی که می توانی باید بگیری چون شوهرم می گوید او ضعیف هست و تو داری بیخود از او توقع میکنی و من رو به اینکه در خانه حوزه علمیه راه انداختی محکوم میکند حتی نماز صبح هم می گوید اینقدر نباید پسر مون رو صدا کنم و چند بار به دعوا کشید و میگوید نباید بهش بگی خودش بخواد میخونه شوهر خودم نماز رو میخونه ولی نماز صبح هر وقت تمایل داشته باشه میخونه من باید چکار کنم؟ همش سر این اختلاف عقیده ها دعوامون میشه خواهش میکنم راهنمایم کنید احساس میکنم بچه هام دارند از دست میرند ولی همش به خدا میگم به خودت سپردمشون ولی میترسم کوتاهی کرده باشم و به شدت هم با نظام بد شد شوهرم و میدونه من با ولایت فقیه هستم من رو تمسخر میکنه و جلوی بچه ها من رو تخریب میکنه و بچه ها همیشه از من درخواست می کنند تو رو خدا با بابا بحث سیاسی نکن ولی من هم در مقابل شوهر و طایفه شوهرم موضع روشن و قاطعی دارم و مدافع رهبرم هستم حالا خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چکار کنم؟ ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که به هر حال ما در این شرایط تاریخی با موضوع حساسی روبرو شدهایم که به طور مکرر در جواب کاربران محترم در این رابطه عرایضی شده است. عمده آن است که بتوانیم بدون جدال و در فضای دوستانه و در عین حال منطقی، و با کلمات فاخر و حکیمانه متذکر خطراتی شویم که جهان استکباری برای ملتهای آزاده و انسانهای طالب حقیقت پیش آورده و امیدوار باشید بحمدالله ظرفیت جوانان ما طوری است که إن شاءاللّه متوجه می شوند آخرین دین یعنی اسلام جوابگوی عالیترین نیازها و طلب آنها میباشد. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید: باز انقلاب اسلامی و حرکتی در افق اصالت وجود این جمله بالا روح عکس هایی هست که امروز یازده اسفند دیدیم که آن پیرمرد روستایی در برف پای صندوق رای آمد و روح تمام رای هایی که داده شده به خصوص مردم روستایی و جانبازان. واقعا خیلی ساده اندیشی هست که بعضی ها فکر میکنند انتخابات در جمهوری اسلامی هم مثل انتخابات در بقیه کشورها است. نمیدانند افق هر چه گشودهتر فردایی شکوفاتر و حضوری بس والا.
صوفی بیا که آینه صافیست جام را / تا بنگری صفای میّ لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس / کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً انقلاب اسلامی و حضور در مراحل مختلف آن، حکایتِ حضور فطرتهای توحیدی میباشد و تجربه توحید در مراحل مختلف این انقلاب. احساس بنده در دیروز یعنی در ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ آن بود که تمام فرشتگان و از آن مهمتر «روحْ» نازل شده بودند تا جانِ رأیدهندگان را منوّر به تجربهای نورانی بگردانند برای «مطلع الفجری» که در پیش است. در این شرایط چه کسی مقصر است وقتی عدهای با عدم حضور در این میدان، آینده خود را سیاه میکنند و از فردای انتخابات با خود، هزاران مسئله خواهند داشت؟ زیرا خواسته یا ناخواسته در میدانی که مقابله حق بود در مقابل باطل، حاضر نشدند و در جمع صالحین قرار نگرفتند. راستی را ! اگر ما در امروز که روزِ «فردایِ انتخابات است» دیروز را با آنهمه صفا و از آن مهمتر با یگانگی با روحِ نایب الإمام تجربه نکرده بودیم، چه اندازه امروزمان سرد و بیروح بود!! موفق باشید
سلام خدمت استاد ارجمند: درمسیر تحصیلی و انتخاب شغل و رشته من یک کشش درونی در خود به رشته حقوق و سیاست و مسائل اعتقادی و سیاسی دیدم و صد البته مستعد بودم الان هم از انتخابم راضی ام، نیاز جامعه و ولایت و اثر گذاری و مسائل مالی را هم دیدم و به این سمت آمدم آیا انتخاب من درست بوده؟ پیش خودم فکر میکردم در مسائل هسته ای و یا پزشکی استعداد دارم اما عیچ علاقه ای نداشتم و از محاسبات فیزیک و... بیزار بودم، ارزشش را دارد این علاقه را برای خدمت به کشورم به اجبار ایجاد کنم برای خودم یا با قدرت به مسیرم ادامه دهم؟ استاد بزرگوار پایه علمی قوی در علوم انسانی و مبانی اعتقادی دارم. بیشتر علاقه ام به عضویت در هیئت علمی دانشگاه های برتر هست اما خوب موقعیتی کاملا اشباع شده هست بنابراین مسیر قضاوت را انتخاب میکنم هرچند طبع لطیفی دارم اما میتوانم مستعد عمل کنم. نظرتان را درباره هدفگذاری ام بفرمایید به نظرتان مسیر کلی ام صحیح هست؟ روش کشف استعداد اسلامی در این مسیر را بفرمایید، در صورت امکان اگر ممکن هست استخاره ای هم در باره ورودم به منسد قضا بگیرید،
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در خطاب به کسانی که از حضور در نظام قضائی احتیاط میکردند، میفرمودند اگر در همین مسیر، قصدتان احیای حقوق افراد باشد، ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام: در پاسخ 36667 استقرار ذات در عالم تکوین نه به توسیط وجود نه به ماهیت. در وجود تشخصات ذات ملاحظه نمیشه همین یعنی مسئله وجود یک مفهوم ذهنی حقیقتی در عالم تکوین ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه علامه طباطبایی آن مرد متفکر و حقیقتشناس در کتاب شریف «بدایة الحکمه» راهنمای کسانی هستند که بنا دارند قدمقدم به حقیقت برسند؛ بحث در واقعیتِ ذات در خارج است به آن معنا که وجودی است که اسب است و یا وجودی است که انسان است. بنابراین آنچه گسترده و بیکران است، «وجود» است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد: من یک سوال دارم که در مورد وضعیت خودم هست البته در بعضی دیگر هم شبیه آن را میبینم. در مورد ناراحتی اعصاب و اضطراب سوال دارم. من کاملا متوجه حرفهای شما و نگاه توحیدی داشتن و کم شدن اضطراب با زیاد شدن توحید هستم. اما خودم گاهی دچار ترس میشوم که چقدر اضطراب ماهایی که بیماری اضطراب داریم ناشی از ضعف ایمان است و چقدر آن ناشی از بیماری جسمی. من آدم معتقدی هستم، انقلاب و اسلام را به شدت قبول دارم بسیار به آینده امیدوارم و آینده جهان و ایران را حقیقتا نورانی میدانم. اما سالهاست اضطراب شخصی دارم. اضطرابی که یک شخص سالم ابدا متوجه جنس این اضطراب نیست. من پنج ساله درگیر شده ام قبلا هم کمی داشتم اما الان زیاد شده. قبلا که سالم بودم همیشه به بقیه میگفتم نگران نباشید جایی برای نگرانی نیست و میگفتم چرا باید بعضیا بترسن و مضطرب باشن، الان هم با تمام وجودم میدانم خدا وجود دارد میدانم خدا همه کاره ی عالم است میدانم هیچ اتفاقی خارج از اراده او نمی افتد، اما جنس اضطراب که شروع میشود، در عین دانستن اینها دلت میلرزد من بارها خودم را ملامت میکنم که چقدر ایمانت ضعیف است اما بعضی وقتها هم که دقیق میشوم میبینم درصد زیاد از این اضطراب ناشی از بیماری جسمی است. من افرادی را میبینم که هیچ اعتقادی ندارند اما محکم هستند، نمیگم اضطراب ندارند اما جنس بیماری اضطراب یکچیزی است متفاوت با همه ترسها و اضطرابات انسان. گاهی میگم بمیرم و وارد برزخ بشم راحت بشم، بعد میگم با این روحیه نکند تو برزخ هم تاریک باشم و جایگاه پایینی داشته باشم. دوست دارم شهید بشم دوست دارم در اوج بهشت کنار پیامبر برسم، اما بروز خارجی رفتارم گاهی از کفار و بی اعتقادها هم لرزان تر است. ترسهایی دارم که ادمای معمولی متوجه اون هم نمیشن، نمیدانم در صف نانوایی که هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و هیچ روند غیرطبیعی وجود ندارد، دچار ترس و اضطراب و لرزیدن شده اید یا نه دچار بی قراری و تپش قلب صرفا بخاطر اینکه دو دقیقه دیگه نوبت توست که باید نان جمع کنی، قطعا نشده اید و شاید الان تو ذهن خودتان یا خوانندگان بگید این آدم چقدر کم دین و تاریک و بی ایمان و ضعیف هست، اما من حالتایی رو تجربه میکنم که قبل بیماری، حتی دورانی که اعتقادات دینی ضعیفی هم داشتم تجربه نمیکردم الان تجربه میکنم. میدانم ایمانم قلبی نیست، باور به اعماق وجودم راه نیافته، اما جنس بیماری اعصاب با همه چیزیایی که آدمای سالم حس میکنن متفاوته، لحظاتی دچار اضطراب میشی که هیچ علتی برای ترسیدن نیست. سوالم این هست ما کجای مسیریم ، آیا بعد مرگ کنار بی ایمانان و تکذیب کننده گان و در سطح آنها در برزخ میشیم خودم این رو قبول ندارم اما؟ الان جایگاه ما مضطربان کجاست، شبیه مومنان که نیستم، میشه ما را هم در زمره ی منتظران بنویسند و حضرت ما رو هم سرباز قبول کنه وقتی نگاه به ضعف جسمانیم میکنم خودم خجالت میکشم از این آرزو، اما ته دلم دوست دارم باری را بردارم. بخدا ماهم دوست داریم ذیل عنایات امام زمان و حس حضور خداوند عالم، شاداب و مومنانه کنار امام زمان زندگی کنیم. دوست داریم خونمون در راه به ظهور آمدن توحید ریخته بشه، کارهایی هم انجام میدیم واسه نزدیک شدن به این خواسته اما اضطراب چیز عجیبیه. باور کنید لحظاتی که اضطراب سنگین همراه با ترس به وجود آدم غلبه میکنه، فقط میشه اسمش رو بیماری گذاشت، چون اون لحظه اصلا دو دو تا چهار تای معمولی هم واسه ماها ۴ نمیشه، و تصمیمات عجیبی سراغمون میاد که خیلی ناامید میشیم از خودمون. فقط به فضل و رحمت واسع خداوندی امیدواریم. سوال بعدیم این هست بیماری اعصابی که مرحوم علامه درگیر آن بودند چگونه بود؟ آیا هر بیماری اعصابی صرفا از کمبود توحید است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید مسئله و موضوع این طور که می فرمایید ماورای مشکلِ ضعف ایمان و یا ضعف اعصاب باشد. این همان روحی است که بشر جدید را در بر گرفته است و هرکس بیشتر حساس باشد، بیشتر متوجه این روح که همان نیست انگاری است می شود تا به راه حلی که تأمّل در نیست انگاری است، فکر کنیم. راهی که با حضور هرچه بیشتر شور و شعف در متن تاریخ و یگانه شدن با انسانیت انسانها، می توان نسبت به نیست انگاری از حالت انفعال تا حدّی آزاد شد و افقی را مدّ نظر قرار داد که با حضور و توجه نسبت به آن افق، آرام آرام نسبت به نیست انگاری و در کنار آن راه دیگری گشوده و احساس می شود تا آنجایی که متوجه راههایی می شویم که خداوند مقابل ما گشوده است مانند وقتی که جناب حضرت کلیم الله «علیه السلام» پس از خارج شدن از مصر که مورد تعقیب فرعونیان بودند و در زیر آن درخت در حال استراحت بودند و راه خدمت کردن به دختران حضرت شعیب «علیه السام» برایشان گشوده شد و او بدون تأمل وارد آن راه شد و ملاحظه کردید که آن شد که شد و آن حضرت با حضرت شعیب راهی را که باید طی کنند، طی کردند. در مورد مشکل اعصاب حضرت آیت الله الحق علامه طباطبایی یک مشکل جسمی بود و چیزی نبود که مانع سلوک ایشان بشود و مسلّم برای امثال ایشان قابل تحمل بود. موفق باشید
چند وقته نمیدونم بالاخره جام تو این دنیا کجاست و کدام نوع ارتباط شغلی با مردمه که خدا تقدیرم کردند ولی در درک این مسئله که حضور در جهان یک وجه باطنی داره یعنی ممکنه ساده ترین شغل ها برای فردی راه ورود و در جهان حاضر بودنش باشه و افرادی حتی در امورات سیاسی شاغل شدنه. من احساس می کنم سی سال عمرم برای اشتغال سی سال از عمر روح من در مدت کم دنیا و تاثیر مستقیم بر آخرتمه و حتی مهم احساس آزادی و حس به فعلیت رسیدن اراده های بزرگمه در حالی که اراده هایم اصلا فردی یا صرفا دنیایی نیستند. مسئله در تاریخ جدید یقینا تفاوت های بزرگی با اول انقلاب داره ولی همه عمرم دوست دارم گفتگو کنم تا این که احساس کنم بی گفت پیشین به عملی هدایت شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هرکس بر اساس خلقتش راهی هرچند کوره راه باشد در مقابلش گشوده شده است و چنانچه انسان با روحیه تواضع و توکل، قدم در راه گذارد آن راه را مییابد و در واقع خود را معنا میکند. زیرا به بطالتگذراندن عمر، موجب بیمعنایی انسان نهتنها برای دیگران بلکه برای خود انسان میشود. موفق باشید
