با سلام و عرض ادب: ببخشید استاد میشه در مورد منزل سماع و... به کدام صوتی های شما باید مراجعه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود چندانی در این مورد نداشتهام. تصور بنده آن است که در این زمانه در هر مرحله از تاریخ ما، سرودهای انقلابی و حماسی که پیش آمده و پیش میآید، خود به خود روح انسان را متوجه آن صفایی که قبلاً در جلسات «سماع» پیش میآمد، می کند اعم از سرودهای جناب آقای آهنگران در آن روزها و یا سرودهای آقای مهدی رسولی و آقای ابوذر روحی و سایر عزیزان. مهم آن است که رویکرد ما در این رابطه، رویکرد شورآفرینی باشد. موفق باشید
در جستجوی خداوندی که در قلبم حس میکردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام میترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمیگرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم میپرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی میکنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب میپرم درحالیکه میبینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با اینهمه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همهش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامهی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم میترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمیفهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش میآید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیهالسلام» میتوان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهرهقمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را میکِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالیکه: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و اینجا است که دستورات شرع معنای دیگری میدهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سختگیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد میتواند راهی بگشاید؟
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
سلام استاد: ببخشید اسرائیل هر روز داره در منطقه جنگ افروزی و کشتار انجام میده و حتی صبح این جمعه، ۱۱۷ راس گوسفند با چاقو و گلوله به فجیع ترین شکل تار و مار کرده تا روستاییان فلسطینی نتونن ادامه حیات بدن. دقیقا مثل کربلاست. به فلسطین مظلوم، به سوریه ی خودفروخته و به ایران مقاوم و بقیه کشورهای منطقه رحم نداره و فقط کشت و کشتار انجام میده. واقعا برام سواله تهش چه اتفاقی می افته؟ مثل عاشورا که سپاه یزید در ظاهر پیروز شدن، اونها هم در ظاهر پیروز میشن تا وقتی که تعداد یاران امام زمان به ۳۱۳ نفر برسه و قیام کنند؟ انگار ذات دنیا اینجوریه. خیلی دردناکه و اینکه مسلما خیلی از مردم در ایران و حتی سوریه و شاید در اسرائیل، هستن که با اسرائیل مخالفن ولی صداشون به جایی نمیرسه. آیا خدا در سرنوشت اقوام، این افراد رو هم میبینه یا فقط به حکومت ها توجه داره. چون مردم همیشه گزینه ی مناسب ندارن برای انتخاب و ممکنه ناخواسته به کسی رای بدن که مثل پزشکیان در صحبت هایش بعضی اوقات انقلابی نباشه. نمیشه گفت مردم خواستن ایران تسلیم بشه. میخواستم یه کم بالاتر از دعواهای سیاسی و حرفای سطحی از نظر سنت هایی که خداوند داره ببینم چه اتفاقی می افته و پایان تمام جنگ افروزی های اسرائیل چی میشه و همینطور تکلیف مردمی که با ظلم اسرائیل مخالف هستند، اینها چی میمیشن. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه چیز حکایت از آن دارد که خداوند بنا دارد چهرۀ نهایی ظلم را که امیدوار بود در پوشش علم و تکنیک و رسانه بدون هرگونه معنویتی، خود را ادامه دهد؛ رسوا کند. آری! چه اندازه دردناک است تحمل اینهمه ظلم! ولی گویا این مرتبه و در این آخرین دوران، تا حدی موضوع تغییر کرده و ظلم در اساس آخرالزمانی در حال فروپاشی است و هزینهدادن حتی تا اینهمه تحمل گرسنگی کودکان غزه که ای کاش ما جای آنها بودیم؛ جا دارد تا ان شاءالله ریشۀ ظلم آخرالزمانی طوری کنده شود که انسانیت انسانها در حدّ نهایی آن به هم نزدیک و نزدیکتر شوند امری که آثار حضور آن به خوبی احساس میشود و این است معنای حضور آخرالزمانی انسان کامل و هزینههایی که برای آن رخداد بزرگ باید به استقبال آن رفت. آیا همه چیز حکایت از آن ندارد که خبری در راه است؟! موفق باشید
سلام علیکم: اوقاتتون بخیر! ۱. استاد برای مطالعات آزاد و دینی از علماء، مطالعه طولی) یعنی یک کتاب تموم بشه و بعد سراغ کتاب بعدی رفته بشه (رو پیشنهاد میدید یا مطالعات در عرض هم باشن (یعنی مثلا ۵ تا کتاب در عرض هم مطالعه بشه)؟ ۲. وظیفه ما الان نسبت به جبهه مقاومت، تحولات منطقه، مذاکرات و... به عنوان طلبه پایه های مقدماتی چیه؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم، دنبالکردنِ اندیشۀ شخصیتهای اصیلی است که مورد عنایت پروردگار بودهاند تا وسیلۀ بصیرت و معرفت دیگر انسانها باشند و از این جهت میتوان مقدمات را شروع کرد تا به میدان اندیشۀ آنان وارد شد و بنده «معرفت نفس» را مقدمۀ خوبی در این رابطه میدانم. پس آنگه علیکم به شهید مطهری و علامه طباطبایی، تا رسیدن به دروازۀ معارف عرفانی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». البته در کنار این حضور، امثال شهید آوینی ارزش و جایگاه خود را دارند. ۲. مهم توجه به نکاتی است که رهبر معظم انقلاب متذکر آن میباشند مبنی بر اینکه مقاومت، به عنوان توجه به حضوری است در این تاریخ برای عبور از جبهۀ استکبار و خود را همواره در آن آینده حاضردیدن، به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب اخیراً در دیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح فرمودند آنچه فرمودند، بخصوص آنجایی که فرمودند: «آنها مطالبی را که جزو آرزوهایشان است به عنوان خبر و واقعیت بیان میکنند که باید برای این القائات و تبلیغات طراحی و با آنها مقابله کرد.» کمی به این جمله باید فکر کرد تا معلوم شود ما در جبهۀ مقاومت در کجا حاضریم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به حضور در مراسم اعتکاف، در آن مدت از جوابگویی به سؤالات کاربران محترم معذور هستیم. با آرزوی توفیق برای همۀ عزیزان. التماس دعا
.
با سلام و احترام استاد بزرگوار: وقت بخیر. با عرض معذرت وقت شریفتان را گرفتیم. سوالم اینست: طبق قانون اتحادیه رستوران ها، گرفتن ۱۰ درصد مالیات از مشتری، قانونی است. صاحب رستوران مختار است که از مشتری بگیرد یا نگیرد. بنده بعنوان کارگر هم کباب می زنم و هم کباب ها را به مشتری می فروشم، صاحب رستوران به من می گوید که طبق قانون می توانم از مشتری مالیات بگیرم اما ما نمی گیریم ولی در عوض مثلا کباب ۲۰۰ گرمی را ۱۸۰ گرم بزن. معمولا صاحب رستوران، در رستوران نیست و بیرون است و من خودم مشتری ها را تحویل می گیرم مثلا مشتری می گوید برایم یک کباب ۲۰۰ گرمی بزن، منم طبق دستور صاحبکار باید ۱۸۰ گرم بزنم. سوالم اینست که بنده بعنوان فروشنده تکلیف ام پیش خداوند چیست؟ آیا در این شغل بنده معصیت الهی می کنم؟ آیا شغلم حرام است؟ آیا این شغلم ظلمت و تاریکی برای قلبم می آورد؟ سوال دوم: آیا این شغل مصداق کم فروشی است!؟ سوال سوم ام ایسنت که: من یقین دارم که گوشت یخ زده برزیلی است. صاحبکار می گوید که اگر مشتری پرسید نگو یخ زده است بگو گوشت گرم است تکلیفم چیست؟ به مشتری چه بگویم؟ آیا می توانم در پاسخ بگویم که: طبق فرموده رئیس رستوران، گوشت گرم است؟! آیا این گفته ام نیز دروغ نیست برایم ظلمت نمی آورد؟! در جواب به مشتری چه بگویم؟ در ضمن مواردی که در بالا گفتیم اکثریت کبابی ها و چلو کبابی ها را شامل می شود. با تشکر استاد بزرگوار خدا خیرتان دهد خدا حفطتان فزماید خدا پسر عزیزتان را مورد رحمت و مغفرت عنایت کند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه از ظاهر قضیهای که میفرمایید بر میآید این کارها شبههناک است و حدّاقل باید وظیفۀ خود را از مرجع تقلیدتان جویا شوید. موفق باشید
خاستگاه مشاوره و شورا و مشورت عالم امر است که میفرماید: و شاورهم فی الامر یا امرهم شوری بینهم، جایی که فقط اشاره میکنیم و هیچ تشریعی (باید و نبایدی) آنجا نیست! در عالم تکوین فقط به هم اشاره میکنیم که آن هم هست و یا آن چقدر هست! مثلا الله اکبر یعنی بیا اینهمه بزرگی الله را با هم به نظاره بنشینیم و لذت ببریم. کار عقل جزئی باید و نباید است که مثلا برای اینکه نمیرم باید دنبال غذا بروم! آیا موطن دین فقط در عالم عقل جزئی یا همان عالم خلق است یا موطن اصلی دین عالم اشارات و امر و عقل کلی است که حسن را میبیند و عاشقش میشود؟ دل باید و نبایدی را که به موطن امری وصل نبیند گردن نمینهد یا به اکراه قبول میکند. ابتدا باید او را به آبشخور حقیقت امری دین رهنمون شویم تا سیراب شود و با ما راه بیاید. عاقل به عقل کلی عاشق است که میگویند: العاقل یکفی بالاشاره. شاید بتوان معادل کلماتی نظیر مشورت و شوری و مشاوره را واژههایی مثل «افق یابی» و «افقنمایی» دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما در میانه تکوین و تشریع ایستادهایم تا آنجایی که امور تشریعی را تا اوج حقیقتِ تکوینیاش جلو ببریم و حاضر کنیم. اینجا است که «تو مو میبینی و من پیچش مو» و جهان اشارات و جهان حضوری بینام و نشان. «آنقدر هست که بانک جرسی میآید» خدا کند انسانها در این زمانه به بانک جرسی که از زبان رهبر معظم انقلاب به ظهور آمده؛ گوش فرا دهند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت و طلب دعای خیر از استاد گرامی: برای بچه های ۱۲-۱۳ ساله دختر (کلاس ششم) میخوام نکات معرفت النفس را بگم، آیا از همان ده نکته بگم یا کتاب دیگری پیشنهاد میکنید؟ چه نکاتی را مد نظر قرار بدم؟ پارسال غیر مستقیم و طی درسهای مختلف براشون میگفتم ولی امسال میخوام کلا یک زنگ کلاسی برای همین باشه. فکر کردم برای تغییرات اساسی در این نسل عالمشون را باید تغییر داد ولی به زبان این سن؟ خدا حفظتون کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در این مورد خوب است. جناب آقای وحدتی شرحی برای آن کتاب شروع کردهاند خوب است به آن شرح رجوع شود. https://eitaa.com/tafakorism/833 . موفق باشید
با سلام! وسوسه ای که شیطان در انسان انجام میدهد آیا این وسوسه به شکل حضوری است یا حصولی؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو حالت، بعضاً شیطان در خیالات ما وسوسه میکند و بعضاً در عقل ما مفاهیم غیر واقعی را واقعی جلوه میدهد. موفق باشید
سلام استاد: من سالهاست که تحت هدایت الهی روز به روز از معارف الهی نه فقط در عقلم بلکه در جانم و عملم بهره مند شدم به فضلش و زندگیم روز به روز پر نورتر میشد تا اینکه گرفتار ابتلایی بزرگ شدم کم کم نفسم آن را آراست و شیطان هم کمکش کرد تا مرا دور کند در تمام لحظات این ابتلا که زمینه گناهی بزرگ را فراهم می کرد من توسلم بیشتر و بیشتر شد و هر راهی که این سالها خدا بهم یاد داده بود رو در این مدت انجام دادم اعم از توسل و دعا و ذکر و زیارت و نماز و ... در عین اینکه مرتب دریچه های جدیدتری از تجربه این آموخته ها به رویم باز میشد و ادعاهایم میریخت و میفهمیدم رشدهایی خدا برایم گذاشته و اتصالم سفت تر و عجزم بیشتر میشد اما عین معتاد و اسیری که نفس اژدهاگونه اش که تا بحال چنین نمیشناختمش انگار بیدار شده بود و افسارش را دست شیطان داده بود و از هر راهی که افسار را خارج میکردم بار بعدی بدتر گرفتار میشدم یه چیزی انگار بهم می گفت رها کن تسلیم شو بنشین ببین خدا چه برایت میخواهد اما با ترس از اینکه شیطان دینم را کامل ببرد هرچه بیشتر زور میزدم از چنگ نفس و شیطان رها بشم بار بعد شدیدتر گرفتار میشدم در این مدت طولانی ابتلا که نزدیک ۹ ماهه در آن گرفتارم انواع فضل و رحمت الهی اعم از انواع زیارات خاصه معصومین و برکات معنوی عجیب خدا به فضلش نصیبم کرد اما هیچ کدام نتوانست مرا به طور کامل از این ابتلا نجات دهد تا جایی که حس کردم در برزخم هستم که امام علیه السلام فرمودند شفاعت ما در قیامت است و برزختان با خودتان تنها ماندم و عاجز و بی ادعا و فقط سوسوی امید به رحمت و فضل و جود احسان الهی مرا زنده نگه داشته که میدانم اگر این نیز خاموش شود تمام میشوم در ظاهر امر و از دید دیگران هیچ اتفاقی نیفتاده و خداوند آبرویم را به خوبی حفظ کرده اما از درون چیزی برای از دست دادن ندارم و البته گناهی که به شدت افسارش را هنوز خدا به دعای خیر اطرافیانم در دستم نگه داشته و گرچه تا حدی به آن آلوده شدم و دایم در حال توبه و انابه ام اما مرا به آن گناه بزرگ که با تمام قدرت در حال کشاندن من به آن هستند شیاطین انس و جن، هنوز نیانداخته خودم را در برزخی عظیم و حد فاصل بهشت و جهنم به وضوح میبینم که با ارتکاب گناه تمام اعمالم سوخت شده و سقوط خواهم کرد و حجت خدا بر من کامل گشته و هیچ توجیح و دلیلی برای ارتکابش ندارم اما قدرت دوری کامل از آن را ندارم چون هربار هم با توسل و انابه قدرت روحیش رو پیدا کردم و تصمیم به جدایی گرفتم از مسیری که مرا به سوی گناه میبرد و با عنایت الهی دور شدم و ترک کردم به خیال خودم، بعد از چند روز با شدت بیشتری نفسم مرا در آن انداخت و این بار عمیق تر و این شکست بارها و بارها اتفاق افتاد در حدی که به نجات کاملم هم دیگه امیدی ندارم. البته در تمام مدت سعی کردم در مراحل حساس از استخاره توسط یکی از علما بهره بگیرم برای انتخاب و جالب بود که هربار تصمیم به ترک کامل و دوری گرفتم استخاره بد آمد انگار خدا میخواست مرا در آن ابتلا نگه دارد تا چیزی را به من بفهماند که نمیفهمم اصلش را در عین موارد فراوانی که از حکمت دانایی های معرفی تبدیل به دارایی شد درمانده ام و خسته و ترس فراوان از اینکه همه چیزهایی که خدا بهم داده در این مدت را نفس به همراهی شیطان از من بگیرند گفتم با شما درددل کنم بلکه خداوند از زبان شما حکمت این ابتلا و راه رهایی از آن را به رویم بگشاید که در حال له شدن هستم و انگار صدای خرد شدن تمام جانم را در فشار و سکرات موت آن به آن میشنوم و من الله التوفیق.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما را روحی است که خداوند به جهت تعادل و صفایش بدان سوگند خورده و فرموده است: «و نفسٍ و ما سویها» و حال مائیم که برای هرچه بیشتر در آن فضای معنوی و الهی، خود را ذیل دستورات حضرت ربّ العالمین که دستوراتی است بس تعالیبخش؛ نگه داریم تا مزه زندگی را به زیباترین شکل بچشیم. باید خود را در نسبت با آن حضور، نگه داریم وگرنه سنت خدا آن است که سرگردان ظلمات این جهانی و آن جهانی خود شویم. موفق باشید
«جانَم به فِدایِ آن سُلَیمان / کو جانِبِ مور میخُرامَد». سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: به فضل خدا آخر همین هفته، توفیق شده این مور کور و لنگ چند روزی زائر و مهمانِ خانه ی قلب قدسی و سلطان ایران حضرت شمس الشموس آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام باشم. اولاً: اگر چه اهلیت و لیاقت ندارم، لکن از حضرتعالی تقاضای دعایی دارم تا در این زیارت عالی ترین رجوع به محضر حقیقت امام برای این حقیر محقق شود به همان معنایی که خودشان یادمان داده اند: «فَأْذَنْ لِي يَا مَوْلايَ فِي الدُّخُولِ، أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ، فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلا لِذَلِكَ، فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِكَ.» ثانیاً: در کنار افق هایی که قبلاً در جزوه زیارت امام رضا علیهالسلام نشان داده اید، توصیه و سفارشی بفرمایید. در دو جهانْ لَطیف و خوشْ همچو امیِر ما کجا؟ / ابرویِ او گِرِه نَشُد، گَر چه که دید صَد خَطا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله در آن زیارت به انسانیتی که عین اتصال به انسان کامل است؛ نایل شوید. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز آیا برای سیر در عرفان عملی و رسیدن به تمکن در توحید که راه بزرگان می باشد آن اندازه از معرفت نفس و عرفان نظری که در سیر مطالعاتی مطرح شده در سایت می باشد به عنوان توشه برای سیر در وادی عمل کافی و وافی است؟ یا صرفا برای شروع خوب است؟ چون بنده مطالعات حوزوی و ادبیات عرب و فلسفه نداشته ام و چون به لطف حق ضریب هوشی و فهم خوبی دارم آیا از ادبیات عرب و بدایه و نهایه شروع کنم تا به اسفار و فصوص و منازل السائرین برسم یا کمال گرایی را کنار بگذارم و با توجه به اینکه ۳۰ سالم شده و شاکله ام در حال سفت شدن است و چهل سالگی بسی قریب است به همین برداشتن توشه ای مختصر از معرفت نفس طبق سیر مطالعاتی سایت اکتفا کنم و تاکیدم به انجام دستورات عملی معطوف شود؟ خواهش میکنم اگر مقدور است مبسوط بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روحیه خودتان دارد که یا سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید و پس از طی مقدمات، با مباحث قرآنی و روایی و مباحث نهجالبلاغه که در سایت هست، کار را دنبال کنید. و یا اگر ذوق جنابعالی در طلب آن نوع مباحث فلسفی و عرفانی است، خوب است ابتدا با «بدایۀ الحکمه» کار را شروع فرمایید و سپس سراغ «منازل» و «فصوص» بروید. موفق باشید
سلام: سوالاتی از تفسیر المیزان ۱. در آیات ۳۵ تا ۳۹ سوره بقره در بحث روایتی؛ علامه پس از بیان احادیث این تنیجه گیری را می فرمایند: «در نتیجه مکثی که مردگان در برزخ و رسیدن روز قیامت دارند؛ مکث زمینی است و در همین زمین زندگی می کنند. همچنانکه آیه «قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین. قالوا لبثنا یوما.... و آیه یوم تقوم الساعه یقسم المجرمون.... در هر دو آیه وقتی سوال از زندگی برزخ می کنند؛ می پرسند: چقدر در زمین مکث کردید. پس معلوم می شود زندگی برزخی در همین زمین است.) خب مگر ما در معرفت النفس نمیگیم پس از مرگ جسم به خاک رفته و حقیقت ما که روح است به مسیر ادامه می دهد. خب مگر روح غیر مادی نیست چگونه در دنیای مادی برزخ وجود دارد؟ ۲. در آیه ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره بقره در داستان «واتبعوا ما تتلو ا الشیاطین ...» هاروت و ماروت را دو ملک بابل معرفی می کند. مگر مَلَک در منطقه ای مادی به نام بابِل زندگی می کند؟ ۳. در آیات ۱۰۸ تا ۱۱۵ سوره بقره علامه پس از بحث روایتی و در مورد «فاینما تولوا فثم وجه الله» مطلبی می فرمایند که می خواستم توضیح بفرمایید: (این را هم باید دانست که اگر آن طور که باید و شاید اخبار ائمه اهل بیت را در مورد عام و خاص و مطلق و مقید قرآن دقیقا مورد مطالعه قرار دهیم؛ به موارد بسیاری برخواهیم خورد که از عام آن یک قسم حکم استفاده می شود و از همان عام بضمیمه مخصصش حکمی دیگر استفاده می شود. مثلا از عام آن در غالب موارد استحباب و از خاصش وجوب فهمیده می شود و همچنین آنجا که دلیل نهی دارد از عامش کراهت و از خاصش حرمت و همجنین از مطلق قرآن حکمی و از مقیدش حکمی دیگراستفاده می شود؛ و این خود یکی از کلیدهای اصلی تفسیر در اخباراهل بیت است و مدار عده بی شماری از احادیث آن بزرگواران بر همین معنا است؛ و با در نظر داشتن آن شما خواننده می توانی در معارف قرآنی دو قاعده استخراج کنی. اول اینکه هر جمله از جملات قرآنی به تنهایی حقیقتی را می فهماند و با هر یک از قیودی که دارد از حقیقتی دیگر خبر می دهد حقیقتی ثابت و لا یتغیر و یا حکمی ثابت از احکام را. مانند آیه شریفه: «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» که چهار معنا استفاده می شود معنای اول از «قل الله» دوم از «قل الله ثم ذرهم» سوم از «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم» و معنای چهارم از کل آیه. دوم اینکه اگر دیدید دو قصه و یا دو معنا در یک جمله ای شرکت دارند؛و آن دو جمله در هر دو قصه آمده و یا چیز دیگری در هر دو ذکر شده؛ می فهمیم که مرجع این دو قصه به یک چیز است و این دو قاعده دو سِر از اسرار قرآنی است که در تحت آن اسراری دیگر است و خدا راهنما است.) لطفا این دو قاعده خصوصا دومی را توضیح دهید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در برزخ از آنچه در دنیا میگذرد، منقطع نیست و این نکته مهمی میباشد که علامه طباطبایی به کمک آیات مذکور متذکر آن میشوند. ولی این بدان معنا نیست که انسان در برزخ مانند دنیا ارادههای دنیایی در راستای انتخاب و اختیار جهت تکمیل خود داشته باشد، زیرا وقتی طرف پس از مرگ و حضور در برزخ میگوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ . لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ» در جواب او گفته میشود: « كَلَّا ۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ». در مورد ملکین هاروت و ماروت نیز قضیه از آن قرار است که آنها نازل شدهاند در دنیا. در مورد نکات دیگر که فرمودهاید خوب است که رفقای کاربر به آن نکات توجه فرمایند. موفق باشید
با سلام به استاد عزیز و گرامی حاج آقا طاهر زاده: از استاد یک راهنمایی می خواستم راجع به انتخابات اخیر یک مقدار سر در گم شدم نمی دانم کدامشان را انتخاب کنم. نظر شما راجع به خبرگان رهبری آیا این پنج نفر ا. آیت الله طباطبایی ۲. عمومی ۳. مهدوی ۴. مقتدایی ۵. خطاط. مجلس راجع به آقای بانکی پور، آقای کامران و همسر ایشان و آقای طغیانی و خانم شیخی، مهندس یزدانیان اگر به اینها رای بدهم به نظر شما خوب هستند و برای تحقیق آیا از چند نفر بپرسم کافی هست و فرصت هم خیلی کوتاه هست. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیاری از افراد که جهت مجلس شورای اسلامی نامزد شدهاند، افراد خوبی هستند. پیشنهاد کلی بنده در این است که با توجه به مسائل مهمی که نمایندگان در مقابل خود دارند و باید با روحیه جوانانه و ابتکارات لازم آنها را حل کنند؛ به نظر میآید نامزدهای جوان و متعهد و پرکار بهتر میتوانند کار را جلو ببرند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
مهدی موعود و نسبت تاریخی ما با او
پیرامون عصر آخرالزمان سوال های مهم و مسائل زیادی وجود دارد که هر کدام از اهمیت بالایی برخوردار است. مثلا اینکه نسبت ما در آخرالزمان با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) چیست؟ یعنی ما در چه ربطی از تاریخی که قرار است او پرچمدار عدالت و توحید باشد قرار داریم؟ ما چه نسبتی با آمدنش می توانیم برقرار کنیم؟ دقیقا در چه وضعی از حضور تاریخ آخرالزمانی با او قرار گرفتیم؟ و اساسا امام موعود در کدام مسیر تاریخ انسان قرار دارد؟ و در ربط با این نسبت چه باید کرد؟ شاید سوال ها مبهم باشد اما قرار گرفتن در مسیری که با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شروع می شود ما را وارد وادی تفصیل در جواب ها می کند. آنچه در این فصل از تاریخ برایمان مهم است حضوری است که در لبه ی حساس ورق تاریخ با جمهوری اسلامی ایران ایجاد کردیم، جمهور را به پای ستون خیمهی اسلام آوردیم و جبهه ای را در برابر تاریخی از ظلم و ستم و استبداد و مکر و نیرنگ ساختیم! آری، به میزانی که نتوانستیم متناسب با اسلام نسخه ی نرم افزاری برقرار کنیم آسیب دیدیم، ضعف داشتیم، عقب افتادیم، گرفتار شدیم اما از پای ننشستیم و از عقل تکنیکی این هدیهی الهی و موهبت تاریخ آخرالزمان در اعتلای کلمه ی حق بهره ها بردیم اما شکست هایی داشتیم در ساختار عدالت اجتماعی و اقتصادی که معلول نسخه برداری از نرم افزاری بود که از دل فرهنگ مدرن برداشتیم و تعارضی که در صحنه ی اجتماعی با آن روبرو بودیم زاییده ی نسخه برداری و استنساخ آن چیزی بود که متعلق به حقیقت ما و زاییده ی فکر و فرهنگ ما نبود و چه بسا بتوان گفت در شروع یک راه نرفته چه بسا در یک مقطعی از کودک نوپای این مسیر چاره ای هم نداشتیم برای حضور در جهان و لاجرم می بایست در این مسیر وارد می شدیم اما سخن در این است که آرمان ما در توقف در این نسخه نبود و نیست. راهی که شروع شد آغازی بود بر فراز و نشیب با خلأ نرمافزاری اما نه توقف! نه سکوت! اینکه هنوز صدا و فریاد آرمان های قدسی مان از حلقوم مستضعفین تاریخ به گوش می رسد یعنی قلب این حرکت و نهضت می تپد و هنوز خون در رگهای این جمهوریت در جریان است. میدان هایی که ما در این تاریخ حضور پیدا کردیم از جنس بودن در تعالی است و نه ماندن در نسخه های تکنیکی غرب! راه گشوده ی آینده ی ما از جنس عبور از ساحتی از تاریخ و گذر از خلأهای نسخه و برنامه به سمت یافتن آن نسخه ی حضور در تاریخی است که برساخت ارادهی بشر آخرالزمانی است. جنس حرکت جمهوری اسلامی ایران از جنس ظهور است، ظهور اراده های فعال و نه منفعل، ظهور و تجلی نسخه های نرم افزاری و سخت افزاری که برآمده از حل مسائل است و نه پاک کردن صورت مسأله ها و چنین است که انتظار فرج معنا پیدا می کند. ظهور توانستن هایی برای گذر و گذار از ساحت پوچی ها و حضور در عالم معنا بخشی از تاریخ که انسان سخت و مشتاق انتظارش را می کشد. دلسردی و نا امیدی در این جدال تاریخی از جنود ابلیس است و یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه را دلسردی بی معناست. چه آنکه هر فتوحی در این سال های انقلاب نصیبمان شد از امید به روح فرجی بود که با تاریخ ما گره خورده است. تاریخ ما با آینهی عصر ظهور پیوند دارد چه بپذیریم و چه نپذیریم. پذیرفتن اش افق های فتوحی را برایمان خواهد گشود که سخت بدان محتاجیم و نپذیرفتن اش روح دلسردی و دلچرکینی عام البلوایی را که عالم با آن سر میبرد را نصیبمان می کند. ظهور از دل حضور در متن تاریخی که به سوی ما آمده است بر می آید و اگر دل در گرو تقدیر آن نسپاریم خودمان را از معنایی برتر و عالمی وسیع تر و ساحتی متعالی تر و افقی گشوده تر از آنچه دیروز و امروز بوده ایم محروم کرده ایم. حقیقت گم نمی شود ما پشت به حقیقت حرکت میکنیم. ظهور حقیقت نهفته در دل تاریخ است که جمهور در ذیل اسلام به آن دست پیدا می کند و راه دست یافتن به آن اراده های تاریخی معنا دار رو به جلو است. اگر امروز بخواهیم در قامت شهدا زندگی مان را معنا ببخشیم چاره ای جز حضور در این جمهوریت نداریم. مبادا نگاهمان را از تعالی سیاست عالم اسلام به حضیض سیاست مدرن تنزل دهیم و حضور در انتخابات را فروبکاهیم. نه! اسلام سکوی پرش و تعالی انسان است و هیهات که بخواهیم آن را تقلیل دهیم و از معناهایی برتر در فردایی پرشورتر دست بکشیم. بگذارید تا بغض های فروهشته ی سال های مان را با شکوه حضور فردا باز کنیم و نه گریه و فریاد از دیروز و امروز، امید لازمه ی گشودگی های پیش روی ماست که زمزمه ی امید از نجوای ملک است برای بیداری و هوشیاری و لالایی ناامیدی از پچ پچ شیاطین است برای خوابیدن و غفلت و حواس پرتی از تاریخ فردا تا به هنگام صلای تاریخی مقدر بشر خواب بمانیم. مبادا غفلت دامن گیرمان شود و زرنگی جای ذکاوت را بگیرد و هوشیاری از کف بدهیم و اسیر روزمرگی های سکر آور تاریخی شویم که از آن ما نیست. اگر امروز معنای زندگی اینقدر مهم شده است به معنای این نیست که دیروز مهم نبوده! چرا بوده، اما به این اندازه انسان احساس پوچی نمی کرد تا به دنبال معنای زندگی باشد. دیروز زندگی اش معنا بود اما امروز بی معنایی زندگی اش را فرا گرفته فلذا احساس بیگانگی می کند و بهانه گیر شده است. و ما مدعی آنیم که این معنا رخ گشوده تا آدمی را در آغوش بگیرد و انقلاب اسلامی دایهی تاریخی این آدم است تا او را به آغوش مادر حقیقی اش برساند (البته با تسامح در تعبیر). نمی توانیم و نبایست جمهوری اسلامی و حقیقت انقلاب اسلامی که جمهوریت مولود آن است را تقلیل دهیم و از ابعاد گسترده ای آن به نفع بسیاری از چیزها کوتاه بیاییم ولی باید به گفتگو بنشینیم و صدای بانگ رسای فطریاش را در جانها زمزمه کنیم تا به هوش بیاییم و گوش کنیم و به رقص بیاییم. اما آهسته، آهسته، آهسته؛ اما زودِ زودِ زود.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخنان شما را در این متن یک مانیفست و یا بیانیهای یافتم برای هر آن کسی که به گفته خودتان میخواهد به زندگیاش در این دوران معنا ببخشد. از جمهوریت سخن گفتید و اینکه شرایط حضور در لبه خیمه اسلام در این تاریخ است، و چه خوب گفتید. و از فریادآرمانهای قدسیمان که از حلقوم مستضعفین تاریخ به گوش میرسد، گفتید، و چه خوب گفتید!! از آن جهت که به گفته جنابعالی حکایت تپیدن قلب این نظام مقدس است در جان همه حقیقتجویان. فرمودید؛ جنس حرکت جمهوری اسلامی از جنس ظهور است، یعنی ظهور ارادههای فعّال و نه منفعل؛ و چه خوب گفتید!! فرمودید: انتظار فرج به معنای ظهور توانستنهایی است برای گذر و گذار از پوچیها، و چه خوب گفتید!! فرمودید: ظهور، از دلِ حضور در متن تاریخی که به سوی ما آمده است؛ پیش میآید و این، یعنی عبور از ابژهکردنِ حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه»، امری که حجتیهایها گرفتار آن شدند. فرمودید: اگر بخواهیم در قامت شهدا زندگیمان را معنا ببخشیم، جز با حضور در جمهوریت ممکن نیست، آنگاه که نگاهمان از تعالی سیاست عالم اسلامی به حضیض سیاست مدرن فروکاسته نشود.
حضور تاریخیِ ما که در مواجهه با انقلاب اسلامی پیش آمد، حضوری که بیواسطه از هر استنباط ذهنی در نزد ما حاضر است و جهان ما را تشکیل میدهد و با توجه به این حضور، نسبتی خاص با موجودات برقرار میکنیم که آن حضور موجودات است در عالَمِ ما و منِ منِ انسان در مواجهه با این موجودات که در جهان او حاضر میشوند، شکل میگیرد. به همان معنایی که انسان آخرالزمانی میخواهد در جهان حاضر باشد بدون آنکه حضور او حضور موجود غریبهای باشد که در جهان تنها است.
انسان در حضوری که با هستیِ خود نزد خود مییابد دائماً از خویش فراتر میرود و هستیِ نامتعیَّناش رو به سوی فردا در صیرورت است و رو به سوی آینده طرحافکنی میکند، در حضوری که لحظه به لحظه فراتر از خودش در خودش حاضر میشود و بر اساس انتخابی که میکند به خود هویت میبخشد و نسبت به هستی تقرب میجوید، زیرا انسان با حقیقت هستی نسبت دارد و جهتاش به سوی آن است. موفق باشید
سلام و خدا قوت: ۱. حاج آقا ما وقتی میخواهیم کتابی مطالعه کنیم مطالب درست به خورد ذهنمان نمیرود مخصوصا کتاب های تفسیری که به تفکر و اندیشه زیادی نیاز دارند. ۲. درحال خواندن کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بودیم ولی بعضی مطالب را درست متوجه نمیشویم . ۳. در کل روش های مطالعه چگونه است که هم خوب مطالب را درک کنیم و هم اشتیاقمان به مطالعه زیاد شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در قسمت «ضرورت مطالعه و نحوه آن» ان شاءالله میتوانید جواب سؤالاتتان را بیابید. https://lobolmizan.ir/book/78?mark=%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C#section-997 . موفق باشید
سلام: بعد این همه راهی که باز شده با شهادت های بی بنیاد، بی برنامه و بی مقدمه در غزه یا در مثلا همین کرمان که من خودم هم اونجا بودم. یه ۵ دقیقه قبل انفجار اول من دقیقا همونجا بودم و اگه که یه بهونه میجستم که دستم بند بشه اونجا الان من هم از کشته شده ها بودم در اون لحظات چقده که با خودم تو بین مردم نرفته بودم حتی چند دختر رو دیدم و با خودم گفتم چقد اینا خوشکل هستن، همونا شهید شده بودن. بعد این همه شهادت های الکی چه در غزه و کرمان از خودم گرفته تا جهان دیگه چه حرفی برا گفتن می مونه. مثل این که بازم دارم حرف میزنم. این حرف زدن چه ولوله ای است تو جون من. پیش مزار حاج قاسم فقط داشتم گوش میدادم نه فقط پیش حاج قاسم جایی مثل کنار مزار اباعبدلله یا در محضر امام و حضرت آقا. چه حرف هایی که گوش ندادم و چه حرف هایی که نزدم. انگار که نیاز دارم به این جور سخن ها، این کرمش تو جون من هست که بیچاره کنم خودم رو با این حرفا. چه درد هایی که نمی کشم بخواطر این که چرا کارام پیش نمیره. من که رفتم پیش حاج قاسم داشتم عشق میکرم که ولی من هیچی نمیدونم . گند بزنن به هرچی شیخ بازیه من دلم میخواد آدم باشم. دیشب پیش یکی از رفقا بودم هی دارم بهش میگم آموزش و پرورش خودش و معلم هاش و دانش آموزهاش رو کرده تو پاچم بازم میگه صبر کن. من اگه میرم سر کلاس فقط بخاطر توانمندی در حوضه ی الکترونیک هست که اونم رشته ی من هستش. خدافظ .
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خداوند به صورتهای مختلف، راهها و یا کوره راههایی مقابل انسان میگشاید. مهم آن است که ما از سر صدق و تواضع متوجه آن راه مانند همین راه معلمی که میفرمایید؛ بشود تا آنچه باید بشود، بشود. در مورد شهدای کرمان عرایض بنده اینطور بود که ما در زیارت جلیل القدر «امین الله» پس از آنکه سلام میدهیم به امامی که به زیارت او رفتهایم؛ داریم: «حَتّى دَعاكَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ،» یعنی آنطور نیست که مثلاً شمر و یزید به اختیار خود، شما را به قتل رسانده باشند بلکه تا آنجا جلو رفتید که خداوند شما را به جوار خود خواند و روح شما را با اختیار خودش قبض کرد. بدین معنا که هرگز دشمنان ما آن اندازه اختیار ندارند که به گمان خود فکر کنند. آنان ما را به قتل میرسانند و در همین رابطه حتی کودکانی که در صحنه گلزار شهدای کرمان شهید شدند، با نظر و اراده خداوند بود تا به تقدیری اینچنین نایل گردند، هرچند روسیاهیِ این عمل بر پیشانی آن جنایتکاران نگاشته شد. موفق باشید
سلام استاد: این روایت رو که در مورد سوال و جواب از اهل بیت هست چطور میشه تفسیر کرد. مگر از اهل بیت سوال و جواب میشه؟ ... قال : أتاني الروح الأمين ـ يعني جبرئيل ـ إنها إذا هي قبضت ودفنت يسألها الملكان في قبرها: من ربك فتقول: الله ربي، فيقولان: من نبيك فتقول: أبي، فيقولان: فمن وليك فتقول: هذا القائم على شفير قبري علي بن أبي طالب، ألا وأزيدكم من فضلها ان الله قد وكل بها رعيلاً ... منبع: بشارة المصطفی لشیعة المرتضی علیهماالسلام، صفحه ۲۲۰ (البته روایت از صفحات قبلش شروع میشه؛ اما این تیکهش توی صفحه ۲۲۰ هست)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آنکه ائمه «علیهمالسلام» نیز در جایگاه انسانیت انسانیِشان قرار دارند و انسان میباشند؛ باید در موطن قبر و برزخ، وجوهِ متعالی خود را با همین جوابهایی که میدهند ظاهر کنند و به همین جهت آنان نیز در راستای بندگی خداوند عبادت میکنند و البته این غیر از مقام نور عظمت آنها است که فوق فرشتگان می باشد. موفق باشید
سلامک عرفان ناب شیعه که اهل بیت و قرآن تاییدش کنن در کجا یا کدام کتابها یافت میشن؟ سخنرانی هم معرفی میکنید؟به سخنرانی های عرفانی خیلی علاقه دارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آثار حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» مانند کتاب «مصباح الهدایه» و یا کتاب «شرح دعای سحر» و کتاب «چهل حدیث» منابع خوبی در عرفان ناب شیعه میباشند. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: با توجه به اینکه شما مطالعه تاریخ هم داشته اید. آیا در میان جنایتکاران طول تاریخ بشریت، جنایت کارانی به اندازه امروز صهیونیست ها این چنین وجود داشته یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً اینجا قصه، قصه فضای آخرالزمانی است که ظلمات نیز در نهایت خود به ظهور میآید و بدین لحاظ گمان نمی شود تا این اندازه جنایت پیش آمده باشد بخصوص اینکه عدهای در جهان غرب آن جنایات را تأیید کرده باشند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد: استاد من دچار قساوت قلب شدیدی شدم و این رو خودم نسبت به قبلم احساس میکنم، خودم از این مورد دارم زجر میکشم، افسردگی و بی هدفی هم اومده روش، تازه بدیش اینه که الان دقیقا افتاده توی زمان ازدواجم و نمیتونم با وجود این احساسات بد، بتونم محبت بگیرم یا محبت دریافت کنم، و حتی اگه محبت دریافت کنم، هیچ اتفاقی توی دلم رخ نمیده 😭😭😭 استاد، التماستون میکنم، شما رو به حق چهارده معصوم یه راهکار بهم بدین تا دوباره بتونم برگردم، راهم گم شده و ارتباطم با خدا خیلی نابود شده، اصلا نمیدونم چیکار کنم، استاد تو رو خدا به دادم برسید و بهم راه حل بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ارتباط نور وجود انسانها فکر کنید از آن جهت که همگان، در انسانیت بسیار به هم نزدیکند و لذا هرکس آینه نوری میشود به سوی دیگری، امری که امروز مردمانِ جهان در نسبت با مردم غزه، در خود یافتهاند زیرا فراسوی نیک و بد به انسانیت آن مردم مینگرد. برای چنین حضوری خود را در عالَم شهدا وارد کنید که چه اندازه نسبت به دیگر انسانها دلسوز بودند، حتی تا مرز شهادت. زیارت شهدا، کارساز است. موفق باشید
سلام استاد: پیرو جلسه گذشته در شرح کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در قسمت «نمیتوانیم طبیعت را نابود کنیم بدون نابودی خودمان» کلمات ابتدای جلسه رهایم نمیکرد و برایم سوال شد که چطور میشود ربط عقل بشر و قرآن را یافت؟ در کدام وضعیت عقل بشر قرآنی شده یا میشود؟ و آیا تجربه اش را داریم؟ و اینکه چقدر این عبارت واقعی است و ما به آن یقین داریم مرا به فکر فرو برد، قرآنی که امروز بین مان اینقدر مهجور است و حیاتبخشی اش را در سطوح انقلاب اسلامی، از جمله دفاع مقدس و... با تمام وجود درک کردیم ولی با چه زبانی و چگونه میتوان با خود و دیگران در میان گذاشت؟! ممکن است آنچه به قلمم جاری شد را بخوانید؟ نمیدانم آنچه نوشتم چقدر میتواند واقعی و روشن کننده باشد که در خطاب به قرآن میگویم: از وقتی تو را شناختم مبهوت زیبایی بیکرانه ات بودم، قصههایت هم زیبا بود و هم درک نکردنی، میدانی چرا؟ چون دنبال ربط بودم با خودم و ایامی که در آن میزیستم، ربطش را نمیفهمیدم، حال اندکی که میاندیشم به خویش میخندم، آخر مگر تو چقدر با خویشتنِ خویش آشنایی که در دل اقیانوس بیکران قرآن در جستجوی قطره جان خویشی؟ آری تو قصه حیات منی و قصه مماتم نیز؛ تو قصه آن به آنِ انسانی، با هزار لایه ناشناخته؛ تو قصه عالمی و جهان که او خود ماست در وسعت ظاهری. امروز در هیاهوی دوران شیدایی مردمان شوریده اباعبدالله الحسین علیه السلام و بر سر خان نعمت امام راحل و شهدا این را یافتم که قصه ما در هزار توی زیبای بیکرانت نهان است. هزار جان عاشق سوخت تا امروز در گوشهای از دهکده جهانی، عقل بشر بیدار شود به کلام روشنگرت؛ و قصه تاریخ خویش را در سنتهای حکیمانه ات بیابد، آری سنتهایی که ادبهایی در مسیر شدن، خلق میکنند، برای شکوفایی انسان در بستر زمانهای که بشر خویشتن خویش را در بزرگراههای قدرت و در زیر چرخهای سلطه گم کرده است. قرآن عزیز! تو کلام مادری هستی که برای ایجاد بستری برای شدن فرزندان خویش با هر طبع و هر رنگ و هر ظرفیتی و در هر زمانه و هر شرایطی مهرورزانه و آزاد از هر زورگویی و فشاری، قصه او را با او میگویی، تا نوری شوی و راهی برای پیدا کردن خویش در آغوش آن نور به جلوه طبیعت. آری تو کلام مادری هستی که احیاکننده زمین است، زمینی که از وجه طبیعی هم مادر بشریت است و هم فرزندان آینده بشریت. تو برایم از تفاوتها میگویی ولی چنان برایم مینمایانی که تفاوتها برایم هنر آفرین میشود و به جای ترس، آنها را به عنوان راهی برای شناخت و شدن و زیبا شدن تابلوی هستی پیش رویم میآوری. تو پرده از اوهام و ظلمهای فریبنده میگویی و معنای انسانیت و آزادگی را در وجودم زنده میکنی، انسانیت و آزادگی را وسعت میدهی تا قله های ایثار و گذشت و شجاعت و ایستادگی در مقابل استکبارورزان تاریخ. آری! تو مرا که همچون کودکان سرگرم بازی ام، متوجه باطن مقدس عالم و آدم میکنی و من در آنی میبینم و در خیال خام خویش باز هم سرگرمم که راحت است و یا ترسانم که مگر شدنی است!؟... اما تو دست به دامان پاکترین و عاقلترین بهانه خلقت میشوی و او به رسم پدری، رخی مینمایاند و از آن شوریدگان شیدا باغستانی به صحنه میآورد تا شاید باورم احیا شود و عمیقتر بیندیشم و جدی تر شوم و عزمی کنم تا برای انسان شدن از خویش گذری کنم در عین اندیشه و نیست شوم در هست او و هست شوم به اذن او... ای قرآنِ جان! تو باز بخوان... هر آن بخوان و با آن شیدایانِ حاضرِ آن یارِ غایب، از نظرهای خاک آلود، دست در دست هم بخوانید و رونمایی کنید... ایمان دارم به جاری شدن شما در جان عالم و آدم؛ و امید دارم به شکوفایی انسانی که در محضر شما با وسعت عالم و آدم مواجه میشود تا جهانی تجلی کند در بین دو جهان، جهانی ماورای سنت دیروز و تجدد امروز، جهانی آباد به رنگ او.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه سخن را که از قرآن گفتید و چه خوب گفتید؛ در این جمله شما میتوان یافت که فرمودهاید: هر آنچه یافتهاید اعم از هیاهوی دوران شیدایی مردم با امام حسین«علیهالسلام» در این اربعینها، و یا هر آنچه یافتهاید بر سر خوان امام راحل و شهدا؛ همه، قصه هزار توی زیبای بیکرانه قرآن بود. آری! حقیقتاً همینطور است. و اساساً هرجا توحید به ظهور آید، نظمِ مناسب خود را به همراه دارد و این غیر از نظمآفرینیهایی است که صفای توحید را کدر میکند و حتی به حجاب میبرد و در این حالت به جای انتظارِ روحی که در پیش است، در کارها زیادهروی میکنیم و عملاً از آنچه میتوانست پیش آید محروم میشویم. غافل از آنکه نیکبختی به اندک چیزهایی وابسته است که ما آنها را به حساب نمیآوریم. و ما دقیقاً از آن غافلیم، یعنی از همان توحیدی که قرآن متذکر آن است و در نسبت با سنتهای جاری در عالم برای ما پیش میآید تا آنجایی که در جلسه ۱۰۳ بحث «در راستای بنیانهای حکمت جهانی میان دو جهان» https://eitaa.com/khanehtolab/811 بر آن تحت عنوان «عقل قرآنی و نسبت آن با سنتهای جاری در عالم» تأکید شد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: با همه بدی ها و گرفتاری هایم، به لطف الهی بالاخره امسال هم توفیق پیادهروی اربعین را پیدا کردم. بعد از اینکه با بدن خسته و مجروح به کربلا و بین الحرمین رسیدم، بعد از استراحت کوتاهی وارد حرم سیدالشهداء علیه السلام شدم.😭 اصلاً باورم نمی شد اینگونه در حرم حضرت و در کنار ضریح مطهر ایشان اشک بریزم و بسوزم. حس می کردم امام مثل پدری بسیار مهربان و دلسوز که از همهی دردهایم با خبر است، مرا در آغوش گرفته و دست نوازش به سر و صورتم می کشد. این ها را گفتم که این سوال را بپرسم: آیا با توجه به اینکه بنده بسیار آدم بدی هستم، و در عین حال به این احوالات رسیدم، آیا امکان دارد دچار سنت استدراج شده باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! قصه استدراج با این احوالات متفاوت است. در استدراج به هر حال نوعی تکبّر و خودبینی در میان است. در اینجا قصه، قصه همانی است که جناب مولوی میفرماید:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیشروِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شدهای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همیگوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
با سلام و احترام: در مثنوی معنوی بیتی است با این عبارت ( آه سوزانش سوی گردون شدی در دل صدر جهان مهر آمدی) ذیل این بیت آمده، رابطه عاشق و معشوق دو طرفه هست، و با این بیت شرح داده شده: «عوشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند» میخواستم بدانم، این نکته در ارتباط با عشقهای مجازی هم صدق میکند؟ چه بسا در طول عمر یک فرد در برهه های مختلف، عشقهای مجازی مختلفی صورت بگیرد یا اینکه، فردی از عشق کسی دست کشیده و به عشق فرد جدیدی رسیده باشد ولی معشوق قبلی همچنان عاشق است. این رابطه دو طرفه در عشقهای مجازی یه چه صورت تفسسر میشود؟ با تشکر از فرصتی که در اختیار بنده قرار میدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در عشقهای مجازی، توهّم در میان است و به همین جهت چنین قواعدی در آنجاها جاری نیست. موفق باشید
سلام علیکم: تسلیت می گم ایام اربعین حسینی را، جسارتا حجاب عرفی در تهران با اصفهان متفاوت است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد ولی در هر صورت، مرز آن را برای متدینین، شریعت الهی و برای غیر متدینین قانون تعیین میکند. موفق باشید
