بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6124
متن پرسش
سلام انسان در رفاقتها گاهی دچار یک نوع انحصارطلبی نسبت به دوست و درنتیجه حسادت نسبت به سایرین در زمان مشاهده ابرازاحساسات رفیق خود با دیگران میشود. درمان چگونه است لطفا مفصل و دقیق جواب دهید چون خیلی مبتلا به است مخصوصا بین قشر مذهبی.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان هر اندازه به کمک نور توحید وسعت بیشتری پیدا کند راه‌های اُنس با خوبی‌ها را گسترش می‌دهد و خود را محدود به یک یا دو نفر از دوستانش نمی‌کند. راه حل مشکل، تأمل در معارف عمیق است تا متوجه راه‌های دیگری جهت اُنس با خوبی‌ها شود. موفق باشید
5879
متن پرسش
سلام استادمن دررشته ی فنی مهندسی مشغول به تحصیل هستم واینقدراینده ی شغلی ورسیدن به یک سمت عالی برایم مهم شده که تحصیل رابه خانه داری ترجیح میدهم!خیلی دوست دارم درس خواندنم برای خدا باشدولی ازطرفی اینکه دیگران مرادکتریامهندس صداکنندوبدانندمن دربهترین دانشگاه درس میخوانم برایم ارزش شده بدون اینکه خودم این وضعیت رادوست داشته باشم به نظرشماچه کنم که ازاین اخلاق رذیله دورشوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: یک دور خود را به دستورات اخلاقی که از طرف ائمه«علیهم‌السلام» رسیده بسپارید و بنده پیشنهاد می‌کنم روایت «یابن جُندب» را دنبال کنید که بنده شرح مختصری برای آن داشته‌ام. موفق باشید
2928
متن پرسش
سلام علیکم سوالی داشتم که خواستم پدرانه پاسخ فرماییداگر جوانی قبل از ازدواج بر هوای نفس خود غلبه کرد و نگذاشت قوه واهمه تلاش بکند این سوال پیش می آید که نکند با ازدواج و درک لذت حلال با همسر قوه واهمه فعال شود و آن تلاشی که قبل از ازدواج برای کنترل قوه واهمه انجام داده بود از بین برود و رمینه فعالیت هوای نفس فراهم شود متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنر آن نیست که از ترس کشتن انسان‌های بی‌گناه شمشیر نداشته باشیم، هنر آن است که شمشیر داشته باشیم و خود را کنترل کنیم. بالاخره نمی‌توان این قوه را به‌کلی تعطیل کرد، هنر آن است که در ذیل شریعت الهی آن را کنترل کنید. موفق باشید
2862
متن پرسش
سلام. با توجه به اینکه مشاهده کرده ایم بعضی از جوانان دانشجو مشغول به خواندن کتب روانشناسی غربی خارجی هستند لازم دانستیم که از آنها بپرسیم چرا کتب روانشناسی داخلی دینی را نمی خوانید؟اما در جواب آنها با این سوالات مواجه شدیم که نتوانستیم به آنها جواب بدهیم برای همین مزاحم شما شدیم! 1.نویسندگان ایرانی فقط به درد اختراع می خورند؟ 2.آنها با تعصب در راه نفی مسائلی مثل روابط دختر و پسر هستند اما خارجیها هم نکات مثبت را می گویند هم نکات منفی را؟ آیا می توانید کتبی مورد تایید معرفی کنید در زمینه روانشناسی که بدون تعصب مسائل را بررسی کرده و مفید باشد برای قشر جوان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شریعت الهی بهترین منبعی است که مسیر صحیح ارتباط درستِ دختر و پسر را تبیین کرده است تا انسان در تمام ابعاد وجودی خود با مشکل روبه‌رو نشود. چگونه می‌توان فکر و اندیشه‌ی خود را در اختیار پیشنهادهای یک روان‌شناس گذاشت که از ساخت لایه‌های عمیق وجودی انسان هیچ آگاهی ندارد و عملاً پس از مدتی جامعه‌ی بشری را به بحرانی می‌کشانند که امروز جهان غرب گرفتار آن است. موفق باشید
1971
متن پرسش
سلام علیکم! دو سوال از خدمتتان داشتم راجه به ازدواج در بحث ازدواج می گویند ازدواج یک نیاز است که این نیاز جز با ازدواج برطرف نمی شود یعنی نه با پدر و مادر نه با درس خواندن نه حتی با مجلس اهل بیت ع با هیچکدام این نیاز برطرف نمی شود. فقط با ازدواج. شهید مطهری ره نیز در کتاب تعلیم و تربیت می فرمایند:«و این نشان مى‏دهد که یک پختگى هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمى‏شود، در مدرسه پیدا نمى‏شود، در جهاد با نفس پیدا نمى‏شود، با نماز شب پیدا نمى‏شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى‏شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد» حال این نیاز دقیقا از چه مقوله ایست؟! یعنی در واقع چه نیازهائی است که جز با ازدواج برطرف نمی شود؟! چرا خیلی ها مخصوصا در وضعیت امروزه جامعه سنشان به 30 و 35 و حتی بالاتر می رسد این نیاز را پیدا نمی کنند؟! یا نه اینکه این نیاز را دارند اما ملتفت نیستند که همچین نیازی دارند؟! یا نه نیاز دارند ملتفت هم هستند که نیاز دارند اما نمی دانند راه حل نیازشان در ازدواج است. بالاخره کدام مورد است!؟ چون که شاید یک جوان 20 ساله صرفا یک نیاز جنسی داشته باشد و شاید مثلا حب و علاقه ای به داشتن فرزند. اما از آن نیازهای عالی و متعالی شاید خبری نباشد. در مجموع چه نیازهائی هستند که با ازدواح برطرف می شود؟! و اینکه آیا از یک سنی به بعد در همه یا در اکثر مردم این نیازها پدید می آید یا خیر؟! سوال بعد آنکه در همین زمینه و چند سطر قبل تر شهید مطهری ره می فرماید:«تجربه‏ هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرّد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده‏اند و یک عمر مجاهده نفس کرده‏اند، اولًا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده‏اند و به‏ دیگران گفته‏اند ما این کار را کردیم، شما نکنید. و ثانیاً با اینکه واقعاً ملّا بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند ، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلًا در هشتادسالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامیهایى در اینها وجود داشته است. مثلًا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد،» باز چرا ما این تکامل را خیلی مشاهده نمی کنیم! یعنی آنکه مثلا در دانشگاه بنده خودم که مجرد هستم را با سایر دوستان مجرد را با متأهلین که مقایسه می کنم همچین احساسی به بنده دست نمی دهد که واقعا اینها یک تکاملی پیدا کرده اند که ما مجردان هنوز این تکامل را پیدا نکرده ایم. یا مثلا همین بچگی که شهید می فرماید در برخی از مواقع عکس این مطلب مشاهده می شود یعنی آنکه جماعت متأهل رفتارشان بچه گانه تر از جماعت مجرد است. در خیلی از مواقع نیز تفاوت رفتاری بین مجرد و متأهل وجود ندارد. این از یک طرف. از طرف دیگر انسان خود متأهلین را هم که مشاهده می کند می بیند اینها قبل و بعد از ازدواجشان تغییری نکرده اند. یعنی اینکه بگوئیم قبلا یک خامی و بچگی در رفتارشان بوده که بعد از ازدواج این خامی از بین رفته یا کمتر شده نه اینطوری نیست. اگر کسی خودش آدم سنگین و با وقاری بود حتی قبل ازدواج نیز سنگین بود اما اگر کسی اهل لودگی و شوخی و ... بود نیز بعد از ازدواج نیز تغییری در او حاصل نشده است. به نظر شما علت چیست؟! البته اگر بتوانید در زمینه این دو سوالی که از خدمتتان مطرح کردم منبعی معرفی کنید نیز ممنون می شوم. و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می کنم در کتاب «زن؛ آن گونه که باید باشد» در قسمت ازدواج تولدی دیگر تا حدی به جواب سؤال خود برسید ولی اینکه می فرمایید بعضی ها با ازدواج تغییری آنچنانی نکرده اند به جهت آن است که زندگی را درست نفهمیده اند و همه ی زندگی را سرسری می گیرند این آدم ها ازدواج را هم سرسری گرفته اند و به تولدی دیگری که در بحث مذکور عرض شده نرسیده اند. موفق باشید
463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم. 1- سوال اولم در مورد غرب بود. شما در آثار غرب شناسی خود غرب را با یک پیش فرض به عنوان یک « کلی » در نظر می گیرید و بقیه استدلالها بر پایه آن استوار است.می خواستم یک استدلال برای این موضوع داشته باشم .استدلال شما چیست؟ 2_ ایا حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری هم همین نگاه را به غرب دارند ؟اگر دارند یک ادرسی به ما بدهید .
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در ابتدای کتاب «مدرنیته و توهّم»،نظر پدر مدرنیته یعنی فرانسیس‌ بیکن عرض شد که معتقد است جهان را باید بر اساس میل خود تغییر دهیم و تمام غرب بر این اساس ظهور کرد و انسان ابزارساز به آن معنی که آن‌جا بحث شد تولد یافت و لذا غرب از نظر تفکر یک کلّ است. 2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در مواجهه با غرب بر روی، روحیه‌ی استکباری غرب نظر دارند و پای نگاه فلسفی به غرب و غرب‌شناسی به معنی فلسفی آن در کلمات آن‌ها مطرح نشده. اگر بخواهیم خاستگاه رفتاری غرب را از جهت فکری و فلسفی بحث کنیم موضوعات غرب‌شناسی به میان می‌آید. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» بیشتر بر روی «شکستن مرزهای علمی موجود» در عین تأکید بر روی علم و تحقیق نظر دارند(6/8/88) و یا در جایی می‌فرمایند: «وقتی می‌گوییم پیشرفت؛ نباید توسعه به مفهوم غربی تداعی شود...»(6 آبان 88). موفق باشید
15609
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اخیرا آیت الله جوادی آملی سخنانی داشته اند که موجب انتقاد شدید بعضی از علما شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ متن بخشی از سخنان: «اگر وجود مبارک صدیقه کبری (س) می‌خواست الان سخنرانی بکند، دیگر مثل خطبه‌ای که در مدینه ایراد فرمود، خطبه نمی‌گفت، چون امروز «علی» حاکم است و خیلی با دوران قبل تفاوت دارد. اگر امروز حضرت فاطمه زهرا (س) می‌خواستند خطبه بخوانند، دیگر جای گلایه برای آن حضرت نبود، بلکه جای شکر بود، بنابراین ما هم باید مثل ایشان در فاطیمه حرف بزنیم. وقتی غدیر حاکم است دیگر نباید کاری غیر از غدیر انجام بدهیم. الان هیچ کس نمی‌تواند نام سقیفه را ببرد، چون سقیفه مرده است و غدیر زنده. تا وقتی که غدیر زنده باشد، کسی در مورد مرده حرف نمی‌زند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این مورد از استاد نشنیدم. ولی باید منظور استاد را فهمید که می‌خواهند ما متوجه شویم حضور غدیر در این تاریخ، با انقلاب اسلامی محقق شده است و به جایِ درگیری با جریان سقیفه‌سازان، غدیر را از طریق انقلاب اسلامی به صحنه‌ی جهان اسلام بیاوریم و بدین لحاظ است که شما ملاحظه می‌کنید مردمان جهان اسلام، تحت تأثیر انقلاب اسلامی مقابل حاکمان ظالم خود ایستاده‌اند. حال اگر بحث سقیفه را در این تاریخ پیش بکشیم آیا انقلاب اسلامی که انعکاس غدیر است در این کشورها مورد استقبال قرار خواهد گرفت؟ موفق باشید     

10274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقتتون الهی و حسینی. دلیل خلقت انسان چی بود؟ انگیزه ی خداوند از خلقت انسان؟ جواب های مختلفی رو برام گفتن، از کارشناسان و ... ولی همه بیانگر نقص خداوند بوده و یا اینکه خداوند به ما نیاز داشته و اینکه هیچکس دلیل رو نمیدونه یعنی پنهان، لطفا یه جواب قانع کننده بگید که توی جواب جایی هیچ سوال نباشه. ممنون. یا حسین. خدا نگهدار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» عرایضی داشته‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
8895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام نسبت به جناب عالی. چند روز گذشته یکی از مراجع محترم سخنانی در مورد دولت قبل و آمار و ارقام ارایه شده در آان دولت کردند، حقیر با برسی سخنان رهبری از سال ۸۸ به بعد دیدم که این سخنان کاملا مغایر با نظر رهبری است، به عنوان مثال رهبری در ۲۷ مرداد ۸۹ با اعلام به اینکه این آمارها درست است می فرمایند: «توجه به ترفندهای دشمن و بازی نکردن طبق نقشه‌ی دشمن. یکی از کارهائی که دشمن میکند، بی‌اعتماد کردن مردم نسبت به مسئولین است. ما باید مواظب باشیم خودهامان جوری حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتی، مسئولین قضائی، مسئولین قوه‌ی مقننه بی‌اعتماد بشوند؛ که این بی‌اعتمادی ناحق است؛ دشمن این را میخواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم. من می‌بینم گاهی اوقات بی‌دلیل، بی‌جهت در آمارهائی که ارائه میشود، خدشه میشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشه‌های بیجا و بی‌مورد میشود؟ آماری است یک دستگاه مسئول دارد میدهد، حرفش مسموع است. و از این قبیل چیزهائی که موجب بی‌اعتمادی است و ناامیدی است» رهبری در ۶ تیرماه ۹۰ در دیدار با مسیولین قوه قضاییه باز هم تاکید میکنند بر اینکه نباید آمارهای مراجع رسمی را زیر سوال برد. حتی ایشان در سخنرانی تاریخی سال ۸۸ نیز اشاراتی دارند حال سوال من این است که با توجه به جوی که درست شده ما چه جور در جاهای مختلف مثل شبکه های اجتماعی یا در دانشگاه موضع بگیریم که اولا: موجب تضعیف رهبری نشود. ثانیا: موجب بی انصافی در مورد یک دولت انقلابی نشود. ثالثا: موجب شکاف بین رهبری و مراجع نشود. رابعا موجب تضعیف یک مرجع تقلید نشود. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بنده هم آن سخنان را دیدم و ناراحت شدم. به نظرم بهتر بود آن مرجع محترم با این صراحت سخن نمی‌گفتند که موجب تضعیف خود ایشان در بین مردم شود. موفق باشید
8384
متن پرسش
باسلام چونکه تنها جایی که در سایت پاسخگو است اینجا است که خود نکته ای است و اصلا کانالهای ارتباطی معرفی شده مثل جی میل پاسخگو نیست لذا مجبور شدم اینجا ظرح مشکل بنمایم : 1- مکان غرفه آثار استاد طاهرزاده در نمایشگاه کتاب تهران کجا است 2- هنوز که هنوز است نتوانسته ام لینک سخنرانی ایشان در قم در مورد سلوک ذیل شخصیت امام را بیابم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1ـ امسال انتشارات لب المیزان غرفه‌ای در نمایشگاه ندارد البته در غرفه‌ی 19، سالن 15، نشر معارف، کتب موجود است. 2ـ مگر صوت سخنرانی‌ها بر روی صفحه‌ی اول سایت نیست؟
5378
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .حقیقتا قصد کردیم روی مباحث نهج البلاغه به صورت مطالعه شرح ها وقت بذاریم،کدوم شرح رو پیشنهاد میکنید و به چه صورت بخونیم؟البته بعضی جلسات سخنرانی شما رو هم مطالعه میکنیم طبق سیر مطالعاتی. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح آیت‌الله محمدتقی جعفری«رحمت‌اللّه‌علیه» و شرح ابن میثم بحرانی و شرح ابن ابی‌الحدید خوب است. شنیده‌ام دو شرح اخیر ترجمه شده است. موفق باشید
5121

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام نگاه عماد افروغ را چطور می بینید؟کتابهایی ایشان چطوری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از بعضی از مصاحبه‌هایشان متوجه شدم ایشان انسان دلسوز و متعهّدی هستند ولی بنده نتوانستم از کتاب‌‌های ایشان بهره‌مند شوم با این‌که تا حدّی بعضی از آن‌ها را مطالعه کردم. موفق باشید
83
متن پرسش
با عرض سلام و قدردانی از استاد گرامی: از جناب استاد سوالی داشتم می خواستم بدانم آیا در دین اسلام توجهی به علومی مانند ریاضیات ،فیزیک ویا نجوم و..اختصاص دارد یا نه؟اصلا نظر اسلام در مورد تحصیل و توجه و تلاش وهم وغم بودن برای موفقیت در این علوم چیست؟ این عمل دینی است ویا نه؟ آیا خواندن کتب نویسندگان خارجی مثل اینشتین ویا گاموف و.. می تواند مانع از دریافت معارف الهی شود.ودر ترجمه ی فارسی این کتب مطلبی مغایر با دین ناب ما وجود دارد که ممکن باشد با درک آن ما از دین تخلف کنیم. با تشکر وسپاس
متن پاسخ

علیکم السلام؛ اخیراً هر دو سؤال شما در بین جواب‌ها، داده شده است، رجوع بفرمایید.

76
متن پرسش
با سلام بنده دانشجو هستم بین انتخاب حوزه وادامه دانشگاه مشکل دارم آیا دروس دانشگاه میتواند از علومی باشد که ما را به خدا نزدیک کند آیا میتوان بین علوم حوزه ودانشگاه جمع بست من خود به هر دو علاقه دارم ولی کدام میتواندراه درست باشد کدام نیاز فعلی دوره غیبت مام زمان (عج) است
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم؛ همچنان که خودتان می دانید جامعه امام زمانی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هم نیازمند کسانی است که دروس دانشگاهی را گذرانده باشند، و هم نیازمند کسانی که عالم به علوم دینی باشند. منتها شما به قلب خود نگاه کنید و ببینید خداوند کدام‌یک از آن دو را بر قلب شما غالب کرده است، چرا که:
هر کسی را بهر کاری ساختند..... میل آن اندر دلش انداختند
فکر این را نکنید که کدام یک از شغل‌ها درآمد دنیایی‌اش بیشتر است،‌ رزق دست خداست و با اندک فعالیت به ما می‌رسد. عمده؛ پیداکردن راهی است که بتوان بندگی خدا را بهتر انجام داد.
البته جمع بین دروس دانشگاهی و حوزوی بدین صورت ممکن است که جنابعالی در کنار دروس دانشگاهی ادبیات عرب را تا حدی کامل کنید و سپس از آثار بزرگانی چون حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» و حضرت علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به‌خصوص تفسیر قیّم المیزان استفاده نمایید. موفق باشید.

12401
متن پرسش
سلام استاد: بعد از خواندن کتاب آداب الصلاه و گوش دادن صوت جلسات، شروع کردم به خواندن تفسیر سوره حمد امام که در کتابخانه شهرداری شرح دادید. بحث در مورد ماهیت و وجود بود که باید از ماهیت عبور کنیم. اینطور بیان شد که همه موجودات به اعتبار وجود، تجلی اسم الله هستند و به اعتبار ماهیت، هیچ هستند. کسی جز الله در میان نیست. هرچی هست، نور الله است. سوال من اینجاست که با این نظر توحیدی به عالم، جایگاه پیامبر و اهل بیت کجاست؟ یا بهتر بگم، جایگاه فرستادن صلوات توسط خدا و و ملائکه بر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و توصیه به ما برای صلوات فرستادن در این نگاه چیست؟ با چه دیدی به اهل بیت (ع) و به صلوات بر آنها نگاه کنیم؟ (البته با این دیدی که در تفسیر سوره حمد گفته شد، که همه چیز الله است. این چیزی که ما می بینیم ماهیت است ولی در حقیقت، همه چیز تجلی اسم الله است.) استاد با طرح این سوال خوف این دارم که نکند هنوز گرفتار ماهیت باشم. ممنون میشم راهنمایی کنید. یاعلی مدد
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که متوجه‌اید نسبت حضرت حق با مخلوقات تامّ و تمام است و بنا به ظرفیت امکانی هر مخلوق بر آن مخلوق تجلی فرموده است. ولی در رابطه با نسبت انسان‌ها و مختاربودنِ آن‌ها موضوع چیز دیگری است که هرکس باید به‌جای نظر به محدودیت امکانی خود به حقیقت وجودی خود و عین‌الربط بودن خود نظر کند و تمام تلاش انسان‌ها اعم از امامان معصوم و سایر انسان‌ها بر آن است که نهایت انقطاع از ماسوی‌اللّه و ارتباط با اللّه را در خود به فعلیت برسانند. نگاه ما به اهل‌البیت نگاه به انسان‌هایی است که در این مسیر به بهترین شکل عمل کرده‌اند و در این‌جا دیگر بحث ماهیات مطرح نیست بلکه بحث راه‌های رجوع به حضرت حق در میان است. موفق باشید

11380
متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب برهان حرکت جوهری فرمودید زمان از ماده جدا نیست و خارج از عالم ماده بعد و مکان معنا نمی دهد و زمان هم وجود ندارد پس اینکه می گویند هر روز قیامت برابر است با چند صد سال دنیا به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون قرآن در سوره حج می‌فرماید: «مِمَّا تَعُدُّون‏» یعنی در مقایسه با آن‌چه شما انسان‌ها حساب می‌کنید. می‌توان گفت از این جهت می‌فرماید یک روز قیامت چندین برابر روزهای دنیا است چرا که قیامت ابدی و همیشگی است پس کثرت در بی نهایت معنا ندارد. موفق باشید

11139
متن پرسش
سلام علیکم: 1- لحظه‌ی آخر شهادت امام حسین (ع) با آن صورت مقدس بر خاک نهاده جملاتی عرضه داشتند: «الهی رضاً ... یا غیاث المستغیثین». از این‌همه آیه‌ای که خداوند عنایت فرموده و از تمام جملاتی که یک انسان کامل می‌تواند بفرماید، چرا این جملات را عرضه داشتند و چنین مناجات کردند؟ 2 - چرا وجود ذلیلی چون شمر(لعنت‌الله‌علیه) که ذرّه‌ای نور را نمی‌شناسد، هنگام خروج از گودال قتلگاه لرزید؟ و وقتی سوال شد چرا می‌لرزی؟ گفت: صدایی شنیدم که می‌گفت ای وای فرزند غریبم! و گفته شده صدای مبارک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیه) بوده؟! چگونه چنین فرد سیاهی این صدای مقدس را شنیده؟؟ 3- با این‌که مقتل لهوف را بزرگان معتبر شناخته اند از شمر لعنت الله به صراحت نام نبرده به عنوان جداکننده‌ی سر مقدس و سنان لعنت الله را معرفی کرده؟ چطور ممکن است کسی نداند چه شده؟ آیا از حضرت سجاد(علیه‌السلام) در این مورد گزارشی رسیده؟ 4- چرا خداوند متعال از هیچ‌کدام از این مقدّرات چشم‌پوشی نکرده، مثلا چرا در کربلا شش ماهه هم باید داستان داشته باشد؟ برای شادی روح مقدس اما حسین (ع) صلوات
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مگر از این سخن بالاتر در آن لحظه قابل تصور است؟! که حضرت متوجه شدند به همه‌ی آنچه می‌خواستند برسند، به مدد الهی رسیدند و تا ابد بشریت را با کربلا تغذیه نمودند 2- شاید این مطلب در اسناد معتبر یافت نشود 3- باید بررسی شود 4- عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» داشته‌ام، در آن‌جا هست که هرکدام از شخصیت‌های صحنه‌ی کربلا به دنبال تحقق نقش تاریخی خود بودند تا به فعلیت لازم برسند. حضرت علی اصغر«علیه‌السلام» طالب چنین نقشی بودند. موفق باشید
10549
متن پرسش
آیا می توان گفت این مذاکرات همان پیچ تاریخی است که مقام معظم رهبری می گویند. برای نهادینه کردن آزاد اندیشی درخود و جامعه چه باید کرد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان دارد چنین باشد، عمده نوع تعاملی بود که تیم مذاکره‌کننده باید داشته باشند که در آن تعامل روحیه‌ی استکباری غرب به رسمیت شناخته نشود. رسالت انقلاب اسلامی نفی روح استکباری غرب است. در آزاد اندیشی باید سخن مخالف نظر خودمان را خوب بفهمیم و تا آن‌جا که وجوه حقی در آن می‌بینیم آن سخن را به رسمیت بشناسیم و در نقد قسمت‌های باطل آن اندیشه نیز انصاف به خرج دهیم. موفق باشید
10530
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در مورد حضور اجتماعی آیا به فرض اگر حجاب رعایت شود و صحبتها و موضوعشان جدی شد، دیگر می شود گفت هر اختلاطی درست است؟ مثلا اینکه جدیدا مد شده حزب اللهی ها در این نوع قالب کار می کنند درست است؟ مثلا در فلان خبرگزاری با شخصیتی مصاحبه می کنند. مصاحبه گران یک خانم و یک آقا هستند. یا در فلان برنامه مجریان یک خانم و آقای مذهبی هستند؟ یا میز گرد می گذارند چند آقای مذهبی و چند خانم چادری به گفتگوی مثلا علمی و فرهنگی می پردازند. آیا صرف حجاب و مثلا بحث علمی کافیست یا اگر جداسازی هرچه بیشتر باشد بهتر است؟ این قبیل رفتارها جدیدا خیلی مد شده. ممنون می شوم پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم حقیقتاً حسّ خوبی در رابطه با این نوع جلسات ندارم ولی گویا برداشت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به آینده آن بوده که بالاخره آینده چنین حضوری واقع می‌شود چه بهتر که اسلام به صحنه آید و با مدیریت اسلام این کار شکل بگیرد. شما کمی به این جمله‌ی امام در وصیت‌نامه‌شان فکر کنید که می‌فرمایند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏اند». موفق باشید
10465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تحیت حضور محترم استاد گرانقدر: استاد این سطور که برایتان می نگارم در واقع جزء دغدغه های من، به عنوان یک خانم که کاملا محصول و پرورش یافته ایده های نظام اسلامی است، می باشد، در خصوص نگاهم به وضعیت زنان و تاثیر اندیشه های نظام اسلامی بر نقش و جایگاه زن در جامعه. استاد؛ من بعد از انقلاب به دنیا آمده ام، در طی سالهایی که زیسته ام دایم سعی در یادگیری و آموختن آنچه مرا به حقیقت می رساند، بوده ام. در مراحلی از زندگیم بگونه ای تحقیق کردم که اگر همان راه را ادامه می دادم کسی شبیه به شیرین عبادی و مهرانگیز کار و ...می شدم. البته این خانمها هرکدوم در بعدی، قدرتمند و باسواد هستند اما من جهت گیری کلی ایشان را قبول ندارم. لطف خدا شامل حالم شد و مسیرم تغییر کرد؛ البته نمی توانم بگویم مسیرم تغییر کرد، من دنبال حقیقت بودم و مشخص است راه کشف حقیقت بالا و پایین دارد، اما بهرحال مطابق لنهدینهم سبلنا، خداوند دست انسان را می گیرد و ...استاد اکنون که نگاه می کنم و به زندگی خود می نگرم درمی یابم حقیقتا جایگاه این نظام والاست و این را حداقل، از تأثیری که در منش و روش زندگی من یک نفر گذاشته می توانم بفهمم. من یک بانوی مسلمان ایرانیم، تحصیلاتم را ادامه داده و سعی در کسب فضیلت داشته ام، پوشش اسلامی کامل دارم، سعی بر بندگی خداوند متعال داشته ام و به لطف خداوند در جامعه حضور فعال و سازنده دارم (البته اینها را نمی گویم که از خودم تعریفی کرده باشم، شما که اصلا مرا نمی شناسید، اینها را می گویم که تاثیرات نوع نگاه انقلاب بر تربیت زنان، به عنوان قشری که دشمن خیلی برایشان برنامه دارد را مطرح کنم) استاد این کجا و تعریف زن از نگاه غرب کجا. اگر خیلی هنر کنیم و بازیگران و خواننده ها و... را جزء لیست مفاخر زنان غرب قلمداد نکنیم می رسیم به زنانی که نویسنده و متفکر و... بوده اند که عموما یک رشد کاریکاتوری داشته اند و در بسیاری از جنبه ها رشد خود را متوقف نموده اند و اکثرا به طور ناملموس روحیه ای مردانه یافته اند و... بعد به زن مطلوب در نگاه و منظر جمهوری اسلامی می نگرم که بانویی است که در همسر بودن، مادر بودن، در صحنه های سیاسی، در اندیشه و تفکر، در کارکردها و توانمندیهای اجتماعی، در صحنه های ملی و فراملی و ...فعال است و حقیقتا در همین یک مورد که نگاه می کنم می بینم اگر درست نگاه کنیم، نظام اسلامی کیمیا است و مس وجود همگان را طلا می کند؛ کافی است درست بشناسیمش. استاد شرمنده ام که وقت شما را می گیرم، نمی دانم اینهایی که نوشتم درد و دل است، نظر و دیدگاه است یا هر چیز دیگر ولی این را می دانم که این نظام حتی در بین حزب الهی ها هم مظلوم است، چه برسد بقیه و مشخص است وقتی تفکر و ایدئولوژی این نظام، مثلا یک زن را به جای اینکه به لحاظ روحیه حساسش، به جای تبدیل شدن به عروسکی هوس پرور و شهوتران و آلت دست فرهنگ سرمایه داری و دنیاپرستی، تبدیل می نماید به موجودی بصیر، هوشیار، موقع شناس و سازنده و مسئولیت پذیر، که اگر عروسک هم هست برای همسرش عروسک است، اگر خوش سخن و خوش نغمه است در راستای تعالی خانواده اش و با محارمش است و ... معلوم است با جدیت هرچه تمامتر با این نظام مقابله می شود و سعی می گردد دنیا به جای دوقطب دنیاپرستی (غرب ایدئولوژیک با همه اعوان و انصارش) و خداپرستی (به سرکردگی جمهوری اسلامی ایران و همه حقیقت گرایان جهان) به قطب واحد شهوترانی و دنیاخواهی تبدیل شود که البته زهی تصور باطل، زهی خیال محال چرا که یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ استاد بزرگوار، من نمی دانم اندیشه و نگاه من تا چه حد عمیق است و حضرتعالی تا چه میزان، این اندیشه را قبول دارید؛ بر این اساس از شما می خواهم در راستای اصلاح چهارچوب اندیشه، راهنمایی های لازم را مبذول فرمایید، با توجه به اینکه من یک کارمند هستم و سعی نموده ام در جایگاهی که قرار دارم، آبروی نظام اسلامی را حفظ کنم و متخلق به اخلاق اسلامی باشم، چون می دانم خطای امثال ما که به ظاهرمان می خورد که پیرو انقلاب و رهبری هستیم تا چه حد زیر ذره بین است و کوچکترین خطای ما را اول به پای نظام می نویسند و بعد سایر تفاصیل پیش می آید و خدا می داند آبروی این نظام برای من چقدر مهم است؛ اما استاد من، گاهی احساس می کنم می توان در مراتب دیگری و جایگاه های حساس تری حضور پیدا کنم و برای این انقلاب مایه بگذارم و از این رو توان و استعدادم هدر می رود؛ البته رهبری عزیز می فرمایند در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و بر این اساس جای نگرانی نیست مضافا اینکه من از خدا خواسته ام مرا در آن جایی که بهتر می توانم خدمت کنم، قرار دهد، با این حال مایلم بیش از این مفیدفایده باشم، استاد گرامی، ضمن اینکه حقیقتا موفقیت حضرتعالی را از درگاه خداوند متعال خواستارم، خواهش می کنم برای این دختر خود و همه بانوان این سرزمین دعا نمایید و با راهنماییهای مشفقانه تان در طی این مسیر یاریمان نمایید، ببخشید که مصدع اوقات شیفتان شدم و البته شرمنده که چون سریع نوشتم احتمالا به لحاظ ادبیاتی و انشایی مشکلاتی دارد. أیدکم الله فی الدارین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب شماره‌ی سؤال 10381 داده شده. موفق باشید
10431

قمه زنیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عده ای معتقدند که قمه زنی در حدود 200 سال پیش انجام می گرفته و کسی با آن مخالفتی نمی کرد آیا این درست است و چرا؟ همچنین می گویند اگر این کار اشتباه است چرا در خواب مانند وحی کسی به ما الهام نمی کند که این کار حرام است و بد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که قبلاً اصلاً قمه‌زنی نداشتیم، حدود دویست سال پیش یک روحانی تبریزی تحت تأثیر مسیحیان، آن را وارد عزاداری ما کرد و در آن شرایط طوری نبود که اذهان عمومی جهان نسبت به آن حالت انزجار پیدا کنند و دشمنان هم آن را عَلَم نمی‌کردند و حالا به دلایل عقلی و شرعی کار مطلوبی نیست و همین‌که عقل عقلا و تفقه مراجع آن را نامطلوب می دانند کافی است که بدان مبادرت نشود، وَحی و الهام نیاز ندارد. ابراهیم الحیدری، جامعه شناس، محقق و نویسنده ی عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز براین عقیده است که مراسم هایی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی و ... از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه ی عربی ندارد. عرب های عراق تا آغاز قرن بیستم در این گونه مراسم ها شرکت نمی کردند؛ این اعمال در ابتدا در میان ترک های عراق، فرق صوفیه وکردهای غرب ایران مرسوم بود. عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است. در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند. موفق باشید
8430
متن پرسش
هفت درجهنم وهشت دربهشت چیست وچرا بهشت هشت دردارد
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ملاصدرا این‌طور می‌فرماید: ((«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» جهنم را هفت در است و هر دری را از ایشان بخش جداگانه‌ای است. هرچند در تعیین ابواب جهنم و بهشت اختلاف نظر هست ولی بهترین نظر عبارتست از این‌که ابواب بهشت و جهنم قوای ادراکی هفتگانه‌ی انسان یعنی پنج قوای حسی، بعلاوه‌ی «خیال» و «وهم» است. «خیال» ادراک‌کننده‌ی صُوَر بوده و «وَهم» معانی جزئیه را درک می‌کند. این دریچه‌های هفتگانه در عین این‌که دریچه‌های دخول آتش‌اند، دریچه‌های دخول به جنت نیز هستند و این در صورتی است که انسان آن‌ها را در جهت طاعات و ادراک خیرات و انتزاع معانی کلّی از محسوسات جزئی به کار گیرد. خلاصه وقتی این قوا را در راستائی که برای آن خلق شده به کار برند دریچه‌های دخول در بهشت‌اند و نیز علاوه بر این قوا، بهشت دریچه‌ی هشتمی هم دارد که مخصوص بهشت است و آن «باب قلب» است. - آن هفت قوا، هم دریچه‌ی دخول جهنم هستند و هم دریچه‌ی دخول به بهشت و بستگی به استفاده‌ی ما دارد. ولی قلب فقط انسان را متوجه بهشت می کند. باید روشن شود هریک از قوا و مشاعر هفتگانه می‌توانند دری به سوی شهوات دنیائی باشند که نفس را به آتش سوزان و هیئت‌های عذاب‌کننده در آخرت متصل می‌کنند. همچنان که همین قوا می توانند ما را به ملکوت اعلی متصل گردانند و نفس را داخل در بهشت و همنشین ملائک قرار دهند و این در حالی است که این قوا برای ادراک حقایق و معارف و افعال پاک و نیک به کار گرفته شوند. خلاصه‌ی سخن این‌که: برای هریک از این قوا و مشاعر، باطنی و ظاهری هست، که باطن آن رحمت و ظاهر آن عذاب است، ظاهر این قوا دریچه‌هایی گشوده شده به عالم جهنم است یا به سوی آنچه استحقاق دخول در آتش را دارد و باطن آن‌ها دریچه‌هایی گشوده به عالم بهشت است و یا آنچه استحقاق دخول در بهشت را دارد. هرگاه دریچه‌های آتش بسته شد دریچه‌های بهشت گشوده می‌شود بلکه بسته شدن آن عین گشوده شدن این است - از یک طرف که باز شد از طرف دیگر بسته می‌شود - مگر دریچه‌ی قلب که بر اهل حجابِ کلی و اهل کفر همیشه بسته است و مخصوص اهل بهشت است به جهت ایمان و معرفتی که نسبت به حقایق دارند. همچنان که خدا می‌فرماید: قلب هرگز برای اهل نار گشوده نمی‌شود «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» خداوند قلب‌های اهل کفر را مهر زده و بسته است. یا فرمود: «فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ» پس مهر زده شده بر قلب‌هایشان و آن‌ها حقایق را نمی‌فهمند و آتش را توان تصرف و دخول در قلب‌ها نیست، همچنان که باب جنت بر کفار بسته است، دریچه‌ی قلب بر آتش بسته است - مقام قلب مقام ذکر خداست و در چنین مقامی آتش نیست و چنانچه نفس مقامش مقام قلب شد دیگر از آتش مصون است - و این‌که رسول اللهf فرمود: «التراب لا یأکل محلّ الایمان» خاک، محل ایمان را که همان قلب باشد، نمی‌خورد» بدین معنا است که باطن قلب در دنیا سعید است و در آخرت عذاب ندارد، قلب مانند بهشت است که آن را در سختی‌ها پیچیده‌اند، باطنش رحمت و ظاهرش عذاب و سختی است و این عذاب و سختی همان آتشی است که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» از قلب‌ها طلوع می‌کند. با توجه به موارد فوق، منازل و درکات و روزنه‌های جهنم را در مقابل منازل و درجات جنت قیاس کن. - هرآنچه دریچه‌ی بهشت است مقابل آن دریچه‌ی جهنم قرار دارد - به طوری‌که روزنه‌های آتش شعبه‌های کفر و فسق و روزنه‌های بهشت شعبه‌های ایمان و طاعت است و هرکس در دنیا نیکی کند در آخرت آن را به عنوان دریچه‌ای گشوده به سوی بهشت می‌بیند و هرکس شرّی را مرتکب شود آن را دریچه‌ای گشوده به سوی آتش برای خود می‌بیند و می‌یابد. تبصره و تذکر: مطلع باش که باطن انسان در دنیا، ظاهر اوست در آخرت و مادامی که انسان در این دنیا مقیم است آخرت نسبت به دنیا برای او عالَم غیب است و همین که از دنیا به آخرت منتقل شد آن عالم برای او عالم شهادت می‌شود و اطلاق دریچه‌های بهشت به این قوا و مشاعرِ ظاهری از باب توسّع است نه بر سبیل حقیقت. زیرا در خانه وقتی باز شود دیگر باز شده است و بسته شدن معنی ندارد. لذا دریچه‌ی هر چیزی از جنس آن چیز است درحالی که این حواسِ بدنی این‌طور نیست و لذا آنچه به سوی جنت باز می‌شود حواسی است که با نفس محشور می‌شوند و در آخرت به بقای نفس باقی خواهند بود. قبلاً مشخص شد که نفس در ذات خود عین شنوائی و بینائی و لمس و چشائی و فکر و تصرف است و در ذات خود دارای دست و پای روحانی است. نفس دارای چشمی است که ناظرِ ربّ خود است و دارای گوشی است که آیات الهی و کلمات ملائکه و صدای پرندگان بهشت و نغمه‌ها و تسبیحات اشیاء را می‌شنود و دارای قوه‌ی بویایی است که به وسیله‌ی آن نسیم‌های قدسی را می‌بوید و دارای ذائقه‌ای است که طعام‌های بهشتی و میوه‌هایی که هرچه بخواهد در آن هست را می‌چشد و دارای لامسه‌ای است که حور العین را لمس می‌کند. این‌ها مشاعر و حواس روحانی و باطنی است و این حواس همراه با محسوساتشان مخصوص اهل جنت‌اند البته وقتی که مانعی آن‌ها را نبسته و حجابی آن‌ها را نپوشانده باشد، ولی حواس ظاهری و محسوساتِ آن‌ها همه امور تحول‌پذیر و نابود شونده‌اند که همه منشأ عذاب الیم و حجاب عظیم‌اند. - برخلاف مشاعر درونی - همین حواس ظاهری هستند که انسان را به قعر جهنم و آتش می‌رسانند. هر نَفْسی که هوس خود را پیروی کند و او را شهوت تسخیر کرده باشد و شیطان او را به استخدام و بندگی بگیرد، از اهل نار می‌گردد زیرا که مشاعر هفتگانه‌ی او همه اسبابی شده‌اند در جهت دوری او از الله و ملکوت الهی. چنانچه خداوند فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً» آیا دیدی کسی را که میل و هوس خود را معبود خود گرفت و خداوند با علم خود او را گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشم او پرده افکند؟ هریک از مشاعر هفتگانه‌ی او دریچه‌ای در راستای اطاعت از هوی و بندگی شهوت گردیده و همه از مسیر هدایت و سنت حق منحرف شده‌اند و دیگر در عمق ظلمات قرار گرفته‌اند. قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» پس بعد از خدا چه کسی او را هدایت کند آیا متذکر نمی‌شوید؟ و سرمایه‌اش این‌چنین می‌شود که خداوند فرمود: «فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى‏» پس آن کسی که در مقابل فرامین الهی سرباز زد و زندگی دنیا را انتخاب کرد، پس جهنم مأوای او خواهد بود. این است معنی این‌که مشاعر هفتگانه درهای جهنم می‌شوند. ولی اگر قلب به نور معرفت و ایمان نورانی گردد و با عبادت و ریاضت و طهارت از چرکی معاصی و زنگ شهوات، از قوه به فعل گراید مانند آهنی است که چون با آتش ذوب شد و زنگ و چرکی او زایل گشت و صیقل داده شد، نورانی می‌گردد. در هریک از قوا و مشاعرِ نفس هم در آن حال آیتی از آیات الهی طلوع می‌کند و بابی از ابواب معرفتِ رب گشوده می‌شود و از صور محسوسه‌ی جزئی، معانی کلیه‌ی عقلی برمی‌گیرد و از آن معانی کلی پی به اسرار الهی می‌برد و داخل جنت مقربین می‌شود و آماده‌ی سعادت نهایی و مجاورت حضرت حق، در مقعد صدق عند ملیک مقتدر جای می‌گیرد. این به خلاف حال اهل هوس و جهل است که مشغول به شهوات دنیا و فرار از آخرت و شنیدن آیات الهی‌اند. چنانچه خدای‌تعالی می‌فرماید: «یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها» آیات الهی را که برای آن‌ها خوانده می‌شود می‌شنوند، سپس مستکبرانه اصرار ورزند که گویا نشنیده‌اند. همه‌ی راه‌ها و درها جز در جهنم که خداوند به صورت ابد برای آن‌ها قرار داده، بسته می‌شود و این‌که خداوند فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» در جلو و پشت آن‌ها حجاب و حصار قرار دادیم و آن‌ها را فرا گرفتیم و آن‌ها نمی‌بینند، به همین شرایط اشاره دارد. برای آن‌ها هیچ درجه‌ای در قوه‌ی نظری و تفکر که به وسیله‌ی آن بابی از علوم الهی گشوده شود و اهل قرب گردند نیست و قلب سلیم و گوشی را که دریچه‌ای به سوی مواعظ و خطبه‌ها گشوده باشد ندارند تا از عذاب الهی سالم بمانند و لذا حال آن‌ها در آخرت همچنان که خودشان بدان اعتراف دارند - درحالی که اعتراف دیگر سودی برای آن‌ها ندارد - عبارت است از «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ * فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ» اهل جهنم می‌گویند: اگر گوش فرا داده بودیم و تعقل کرده بودیم در این حال از اصحاب جهنم نبودیم و به گناه خود اعتراف می‌کنند پس هلاکت باد بر اهل دوزخ. از این آیه روشن می‌شود که اگر جمیع این مشاعر هفتگانه اصلاح گردند همگی درهای بهشت خواهند بود برای کسی که آن‌ها را در جهتی مصرف کند که خداوند برای آن جهت آن‌ها را خلق کرده است. حواس و مشاعر برای سعید و شقی مساوی است. مهم این است که آن سرمایه را در پرده‌‌ی هوس و جهل مدفون نکنیم و آن‌ها را تبدیل به حواس اخروی نمائیم تا شایسته‌ی درک دریچه‌های جنت و دارِ حسنات گردد. )). برای تحقیق بیشتر به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که اخیراً تجدید چاپ شده، رجوع فرمایید. موفق باشید
7723

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. روشهای کاربردی برای تذکر دادن به دختران بد حجاب اقوام و نهادینه کردن بحث حجاب به عنوان یک باور دینی را شرح دهید. طوری که دیگه به ظاهرسازیهای نادرست نپردازند. در مجموع میخوام روش درست و صد در صد کاربردی امر به معروف و نهی از منکر این مقوله را بفهمم. فرمول بدید. یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این کار مشکلی است باید با طرح معارف دینی از طریق بزرگان طایفه و همراه با محبت، آن‌ها را متذکر حقانیت حجاب نمود و بعد فضا را فراهم کرد که آن‌ها رعایت حجاب را بنمایند. موفق باشید
7353
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر مدرسه ای غیردولتی با فضایی تربیتی تاسیس کرده ایم و حدود 6 سال از کار آن می گذرد و اکنون احساس نیاز زیادی به داشتن اطلاعات صحیح از نحوه برخورد با مسائل دانش آموزان داریم.مسائلی از قبیل نحوه ارتباط با خانواده،ادب دینی،استفاده از موبایل و ماهواره،مشکلات جنسی،عدم خودباوری،اعتیاد خانواده ها،انگیزه تحصیل،مشاوره شغلی و ... اما متاسفانه مشاوران حاضر با استفاده از علم روانشناسی جواب صحیحی برای این مسائل ندارند و یا کلیشه ای جواب می دهند. لذا از شما خواستاریم راهنمایی بفرمایید به چه منابع مطالعاتی ای رجوع کنیم تا بتوانیم لا اقل برای سال های آینده توان مشاوره دادن در این گونه مسائل به دانش آموزان را داشته باشیم.شایان ذکر است با روش حجه الاسلام حسین میرزایی آشنا شده ایم ولی ایشان نیز در مجموعه شان شرایطی برای آموزش ما نداشتند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب‌های استاد مرحوم صفایی حائری به‌خصوص کتاب «نامه‌های بلوغ» در کنار مباحث معرفت نفس خوب باشد. در ضمن به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هم نگاهی بیندازید تا راه‌کارهای کلی را در نظر داشته باشید. در شرح دعای مکارم‌الأخلاق که فایل‌های صوتی آن روی سایت هست راه‌کارهای ارزنده‌ای پیدا می‌کنید. موفق باشید
6617
متن پرسش
با سلام. 1) بنده متأسفانه غالبا اصلا در موضعی قرار نمی گیرم که لازم باشد روی نفس اماره ام پا بگذارم. آیا امام معصوم حقیر را لایق پیش آوردن این موقعیت ها نمی دانند ؟؟؟ 2) اگر خیلی خیلی کم موقعیتی پیش بیاید که باید من روی نفس اماره ام پا بگذارم ، در آن امتحان ضرر قطعی می کنم و قدرت تحلیل و عمل از بنده گرفته می شود و تا می روم به خود آیم ، مقطع امتحان خدا گذشته است. لطفا راهنمایی بفرمایید. 3) چگونه از خداوند بخواهم که به حق ذات مقدس خودش با ایجاد محبت اهل البیت در دل من و امتحان های الهی ، نفس بنده را رام کنند تا اندکی از این روزمرگی نجات پیدا کنم که خداوند جواب حقیر را بدهد ؟؟؟ 4) چگونه وارد عالَمی بشوم که بتوانم متوجه انتخاب های لحظه به لحظه ی زندگی خود باشم ؟؟؟ کتابهایتان را مطالعه کرده ام. خیلی متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده در همه‌ی این امور اصل قراردادن بندگی است به امید ریزش رحمت خدا. هنرتان در کلیه‌ی امور آن باشد که تواضع را نه‌تنها پیشه کنید بلکه جستجو نمایید. رحمت خدا را در تواضع نسبت به حق و خلق به‌خصوص در مقابل همسر و آشنایان جستجو کنید. موفق باشید
نمایش چاپی