سلام و عرض ادب خدمت جنابعالی و اسلام و جامعه نگران در امر خانواده. پاسخ شما را در گفتگوی موضوع #ارتباط_مرد_و_زن_در_بشر_جدید_و_معنای_وجودی_آنها به دقت مطالعه کردم. و نکات آن کاربر نگران را که فرمودند نیز مطالعه کردم البته پیش از آن، آن مطالب را میدانستم و جایگاه بنده دقیقا گفتگو با چنین جامعه ای است تا نه دچار گروهک های تندرویی شویم که میخواهند با تشدید فساد یک توهم برای ظهور زود رس ایجاد کنند و نه مسئله رها شده بماند تا جامعه از دست برود بلکه هم اکنون راهی باز شود بسوی آن قله که آن قله مدرنیته متوهم غیر انسانی نیست. و البته جایگاه محترم جنابعالی بطور کلی تذکر به بنیان انسانیت در هستی و تعقل و پروش میباشد. آنچه بنده عرض کردم که مسلم ناقص و پیش پا افتاده بود و بنا بر شروعی برای گفتگو. پیش تر عرض شد نتوانستیم از روابط غیر متعارف و روان پریشان و توهمات و شهوات بی رویه جلو گیری کنیم و نمیتوان احساسات و نیازهای انسان را نادیده گرفت و دیدیم که آسیب ها خوردهایم. ما بنا نداشتیم زنان غیر متعارف و کاسبان این امر را میدان دهیم و یک جامعه بیمار تر بسازیم! خیر بنای ما بر این بود آن دختر پسری که هم سن هستند و فردی معمولیاند با صیغه پیش روند تا در کنار یکدیگر پروشی سالم یابند نه آنکه در خانه جلوی پدر مادر مذهبی سکوت کنند و در خفا رابطه جنسی برقرار کنند تا اتفاقا دچار این مسائل روانی بد که گفته میشود شوند. بنا به شواهد شخصی و آمارهای مستدرک ارگان های رسمی و علمی کشور بسیاری از نسل جدید رابطه جنسی مخفی دارند و دیگر باکره نیستند و میزان سقط جنین بسیار بالاست، دقیقا مثل آن دختر مسئول فرهنگی پایگاه بسیج، که با گفتگو با بنده این مسئله را شرح داد و از خودش گفت که شهوتش بی اندازه زیاد است و رابطه جنسی با مردی میانسال و دیگران داشته و تقریبا هر شب خود ارضایی میکند و او یک بیمار نبود بلکه به خاطر حاضر نشدن ما و حضور دشمن یک بیمار شده (بنا ندارم بیش از این مثال بزنم با این که دارم اما مجبورا به خاطر درک موضوع گفتم). میبینیم که از ورود نکردن ما این مشکلات بیشتر شده نه آنکه ما متهم به بیشتر کردنش بشویم!. متوجه باشید ما نخواستیم به شهوت دامن زنیم، ما میخواستیم جامعه شهوت ران را در چهارچوبی انسانی کمک کنیم تا به سخن شما برسیم زیرا در تنگناها قرار داریم و باید آرام آرام راه را باز کنیم و از خطرات بیشتر به کنترل خطرات و سوق به آن قله برسانیم. و اما چیزی که لازم دانستم عرض کنم در باب سخن صحیح شما از تاریخ صیغه اول اسلام است؛ آری ولی اکنون در جنگی باطنی تاریخی هستیم! و بنا نیست مسئلهی صیغه به منظور عرفش تشدید شود. شماها خانواده هایی که جوانانتان تصمیم گرفتند مخفی کاری کنند بهتر است به فکر برقراری ارتباط با آنها باشید زیرا اگر شما با درک و محبت و تشرع و تعقل دل جوانان را جذب نکنید و راهکاری ملموس و عملی و موقت برای رسیدن به آن قله ندهید، دشمن منتظر اوست با جوابها و روش ها و لذت های زیبا که در جامعه شما حاضر کرده «ما بنا به توقف و انجماد نداریم ما بنایمان حرکت محکم است که پذیرای جوانان است و نخواستیم با بهانه این سخنان آنها را گمراه تر کنیم». جناب استاد بنده به وضوح سخنان شما را فهم کردم و بلطف خدا ورود کردم حال منتظرم ببینم چه پیش میآید و چه ساخته میشود ان شاءالله. نفسم را فدای دینی کردم که به آن امیدوارم و آبرویم فدای انسانهایی کردم که خود ارزش خود را نمیدانند و گمگشته و حیران و آسب دیده و منتظرند. هر شروعی مسلم پرورشی دارد مهم آن صراطی است که در آنیم. باز مرا به اموری متذکر شوید که بیش از کتب شماست و تا اینجای کار حرکت کردم و نیازشان دارم و منتظرم پیش تر روم. برای بنده تفکر برانگیز بود که شما «زن» را محور این مسئله دانستهاند و براستی زن محوریت غالب را دارد. من عابرو به کف گرفته و از چیزی هراس ندارم و تکیه ام بر عقل و حکمت و امر حی الهی است الحمدالله و شما را در این راستا مشاهده میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار ارزشمندی را به میان آورده اید مبنی بر آنکه ما نمی توانیم در این شرایط تاریخی نسبت به مسائل جنسی جوانان با موقعیت هایی که پیش آمده، ساده انگاری کنیم. آری! به هر حال بحثِ انکار ازدواج موقت در میان نیست، بحث در آن است که چرا در مسئله ازدواج مطابق این زمان فکر نکنیم؟ مگر نشنیده اید که پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله» در مسجد چگونه به راحتی برنامه ازدواج چند جوان را فی المجلس پیش می آوردند؟ ما مجبوریم اگر بنا بر آن است که از خطرات بزرگ انحرافات جنسی عبور کنیم، نسبت به این امر جنسی جوانان مان و ساده کردن ازدواج بیندیشیم و به بهانه خطرات توهّمی و یا احتمالی از ساده کردن ازدواج نباید غفلت کرد. وگرنه ملاحظه می کنید که علاوه بر مشکلاتی که فرمودید با درصد زیادی از دختران و پسرانی روبرو هستیم که در سن ۴۰ سالگی هنوز منتظر تشکیل خانواده و ازدواج هستند و پشیمان از سخت گیری هایی که انجام دادند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهر زاده عزیز: از اینکه به پرسش بنده توجه دارید و پاسخ می دهید تشکر می کنم. بنده حدود ۲۰ سال است که به نوعی وسواس فکری (بسیار آزار دهنده) دچار شده ام و با اینکه واقف به اشتباه بودن افکار و بالطبع آن کارهای دستوری از آن افکار هستم اما هیچ گاه در مبارزه با این بیماری پیروز نبوده ام علاوه بر نشانه های عمومی وسواس فکری که در اکثر افراد مبتلا به این موضوع در بنده هست، موضوع بسیار آزار دهنده و وحشتناک تری نیز حدود ۲۰ سال است که گریبانگیر بنده است و آن این است که فکرهای سرایتی (بیماری ها، مصیبت ها، ناکامی ها و...) را از طریق دیگران مُسری می دانم و این باعث شده در ارتباط با افراد همیشه دچار اضطراب و وحشت شوم از بابت اینکه مسائل زندگی آنان به بنده نیز سرایت کند و این افکار دائما بدون لحظه ای توقف در ذهن بنده جولان می دهند و باعث اضطراب همیشگی و دائمی شده و تا جایی که باعث شست و شوی زیاد (لباس ها، بدن و...) شده از ترس اینکه در ارتباط با دیگران این اشیاء آلوده شده و حتما موضوعات نگران کننده آنان به بنده نیز سرایت خواهد کرد از جنابعالی در مقام استاد و پدری دلسوز تقاضا دارم راهنمایی یا حتی توصیه های عبادی برای رفع این موضوع جانکاه برای بنده بفرمایید. اجرکم عندالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله مظاهری در این موارد باید شخصی را که به عنوان الگو و نمونه پذیرفتهایم، مدّ نظر قرار دهیم و بر اساس سیره و حرکات ایشان، حرکات و افکار و اعمال خود را تنظیم کنیم. در ضمن خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: استاد در بحث رسیدن به کمال نفس به واسطه به کارگیری تن آیا صرف به کارگیری تن کمال در نفس ایجاد میکند؟ یعنی مثلا انسان مدام از بدنش استفاده کند و آن را به حرکت وادارد آیا کمال ایجاد میشود؟ و سوال دومم اینکه اگر در نفس کمالی ایجاد شد آیا این کمال از بین میره؟ یا اینکه نفس در اون کمال اسقرار پیدا میکنه؟ استاد وادی عجیبیه. آدمی میتونست چی بشه و چی شد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به شرطی که جهت او و نیّت او عبور از رذائل و حضور در فضائل اخلاقی باشد. ۲. عموماً آن کمالات میماند، هرچند با حضورِ کمال بعدی، کمالات قبلی به حاشیه میروند ولی در اواخر و بخصوص در قیامت همه کمالات ظهور خود را دارند. موفق باشید
سلام علیکم: پیرو سوال ۳۵۲۳۵ ؛ فرمودید که شهوت به عنوان غلبه توهمات است. رابطه عقل با شهوت چگونه است، پس آیا کسی که از توهمات بیرون آید شهوت ندارد؟ لطفاً کتابی یا ... معرفی کنید، نمیخواهم سطحی و ساده به این موضوع بنگرم. بحث معرفتی و حقیقی میخواهم دنبال کنم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد میلهای جسمانی، رجوع به حقیقت ندارند بلکه برای رفع نیازهای جسمانی و دنیایی انسان میباشد و از این جهت به عنوان توهّمات، نام برده میشوند و البته که بعضی از توهّمات، ریشه در نیازهای مادی ندارند و انسان را گرفتار وسوسههای شیطان میکند و شیطان از این طریق وارد شخصیت انسان میشود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد دارد که میتوانید در سایت به آن رجوع فرمایید. از آن دقیقتر در کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی مطالبی هست. موفق باشید
استاد عزیز سلام: سوالی در مورد کلمه فردایی و پس فردایی که در جملات استفاده می کنید داشتم. آیا می توانیم اینطور بگوییم که فردای ما ادامه ی امروز ماست چون مثلا در بحث علم و تکنولوژی هرچند ما با نیات دیگری از تکنولوژی غرب بهره می بریم و آثار مخرب را کم کنیم ولی باز در همان رینگ هستیم و این سعی و انتظار، ظرفیتی برای ایجاد پس فردایی به لطف الهی است که علم هایی در صحنه می آیند که تا الان برای بشر مطرح نبوده است و دیگر در رینگ علم غربی نیست. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب آقای دکتر فردید از به کاربردن این واژه همین است. خوب است به متنی که تحت عنوان « گزیدههایی از افکار و اندیشه های دکتر احمد فردید» روی سایت است رجوع فرمایید https://lobolmizan.ir/leaflet/1284?mark=%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF . موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانه (مقاومت و حضور متعالی انسان در آخرالزمان) مولی امیرالمومنین علیه السلام الرّجاء لرحمة اللَّه آنجا اميد به رحمت خدا پيروزمندتر از اميدهاي ديگر است (و مگر امروز امیدوارتر از جبهه ی مقاومت در این تاریخ هست؟ این امید به رحمت الهی است که اینچنین مردان مقاومت و مبارزان جبهه ی حق را در غلبه ی اراده ها استوار کرده است و دست از پا نمی شناسند تا جبهه ی باطل را رسوا کنند و ادامه ی حرکت های تاریخ توحیدی را به سرانجام برسانند و اگر نبود امید به رحمت و وعده ی الهی، چه چیزی می توانست محرک اراده ی انسان باشد تا سر حد از دست دادن تمام دارایی و داشته هایی که دارد؟! این آن قدرت ایمانی است که در دل مجاهدان راه خداوند است که سرنوشت تاریخ، دل در گرو همین مجاهدان دارد. پس ای دشمن بشنو که فردای این عالم را ایمان جبهه ی مقاومت است که ترسیم می کند نه ابزار و آلات و ادوات و تجهیزات جنگی تان و نه تکنیک! این حزب الله است که در عالم غالب است و هر آنکس که جان اش در وادی این حزب باشد می فهمد که ترس و بن بست معنایی ندارد چرا که سلسله ی عالم را طولی می داند و گره گشای راه های بسته را در سر سلسله ی اسباب می فهمد و آنکس که می ترسد، عالم را در سلسله ی عرضی می پندارد و گمان دارد آنچه تاریخ را می سازد تکنیک است و نه ایمان! و برای همین در تاریک ترین بن بست ها هیچ راه فراخی برای نجات نمی یابد و نمی شناسد و دست به کشتار و سلاح و مرگ می زند و در آخر هم به انتهای خود می رسد که مرگ باشد! این سرنوشت تاریخی گذشته هایی است که امروز پیش روی ماست و دشمن از این امید و رحمت و فرج و گشایشی که پیش روی محسنین است به دور است «إن رحمت الله قریب من المحسنین» براستی مگر امروز محسن تر از جبهه ی حق که خانه و فرزند و همسر و مال و جانش را فدا کرده است و ایستادگی می کند داریم؟! خیر! پس بایست، منتظر رحمت تاریخی حق در انتهای این جبهه باشیم. تحلیل صحنه ی نبرد در تشخیص قدرت یک جبهه بسته به آن نوع جهان بینی دارد که انسان از صحنه ی نبرد می کند. و اگر می بینی آنانی را که مسحور و مقهور سلاح ها و تکنیک ها می شوند از آن روست که درکی از اندیشه مدد و رحمت و امید و وعده و وعید و درک قدسی میدان قدرت ندارند و فقط میدان را خلاصه در عضلات بازوی ظاهری می فهمند «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة لغافلون» و این عدم درک آن مصیبتی است که اینان را از فردای امید و رحمتی که انسان را در بر می گیرد محروم می کند و چه خسرانی بالاتر از اینکه انسان از آنچه که می تواند باشد و حضوری که می تواند در عالم بیابد و حس کند محروم شود؟ آیا فردای تاریک اینچین انسانی اگر خودکشی نباشد، افسردگی و پوچی و تشویش و اضطراب نیست؟ باید از خود بپرسیم، امروز کدام حضور است که می تواند ما را در فردای تاریخی مان سرزنده کند و از حیات تلخ و سردی که در انتظار بشر است رهایی بخشد؟ آیا این راه رهایی همین جبهه ی مقاومت نیست که در برابر استضعاف و استکبار و استثمار فرعونی تاریخ غرب قد علم کرده است و با نظر به امید و رحمت ملکوت عالم، به پا خواسته تا انسان به نهایی ترین حضورش در تاریخ و به آن وعده ی قسط و عدل و حکومت موعود دست بیاید و انسان طعم شیرین حیات را بچشد؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در دیروزمان که یادی از پریروزمان بود که گفتیم: «کربلای جبهه ها یادش بخیر» و باز جلوتر رفتیم تا عصر عاشورا و دیدیم چگونه به گفته حضرت سجاد «علیه السلام» هرچه به غروب آن روز میرسیدیم چهره مبارک مولایمان امام حسین «علیه السلام» و یاران خاص شان گلگلون تر میشد و آن را پس از دفاع مقدس گم کردیم، گویا باز آن حیات متعالی دارد به سویمان می آید. مهم نیست که در کنار مبارزان حماس باشیم و یا حزب الله و یا در اینجا یعنی پشت دیوارهای غزه؛ مهم این است که احساسی را درک کنیم که بر جان و روان مادران غزه و عزم راسخ آنها در جریان است. و این مائیم و تاریخ عبور از پلیدی انسان خودبنیادِ جهان غرب. آری! طلوعی در پیش است. بدبخت آن کسی که این طلوع را که طلوع انسانیت انسان است، درک نکند و خوشا به حال آنانی که از هر قوم و ملتی، در بنیان انسانی خود، خود را در کنار مردمان بزرگ غزه احساس می کند. کافی است چشمهای خود را بگشاییم و بنگریم چه میدانی از فهم انسانیت انسانها به ظهور آمده است و چه ظلماتی فرا گرفته است آنانی که در طلوع این تاریخ امیدوارانه متوجه این آینده نیستند. آینده ای که به گفته حجت متعیّن این زمانه «آینده، آینده فلسطین است و نه آینده اسرائیل». موفق باشید
«و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین» بزرگترین مکر خدا در قبال بندگانش دادن وجود به آنها بود، نیستی مطلق به نیستی مضاف هست داد، جلّ الخالق و عظم شانه. نیستی مطلقمان را فراموش کردیم ولی یک روز یادمان میآید عهد نیستیمان را. وای بر ما نیستهای مضاف هست نما! چقدر توهم زده ایم! قربان خدایی که وجود ندارد ولی وجود میبخشد و ثابت میکند فاقد شیء معطی شیء است. وجود بوی گند میدهد، نیستی است که کمال مطلق است. قربان آن نیستی که عین هستی است ولی هیچ ربطی به هستی ندارد. بالاترین مرتبه توحید این است که بفهمی خدا وجود ندارد. فقط تویی که بوی گند هستی را میدهی، خدا از این بوی گند و آفت هستی منزه است، سبحان الله عما یصفون! هزاران آفرین به کفار که مردانه گفتند خدا نیست! خوشا بحالشان که جهنم عشق را به بهشت عقل ترجیح دادند و به وجود خدا کافر شدند. بزرگترین موحدین عالم کافر ترینشان هستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه به حکم آیه شریفه که در وصف حضرت حق میفرماید: «لیس کمثله شیئ» که او شبیه هیچ موجودی نیست، و اساساً موجودی نیست مانند سایر موجودات، حرفی نیست، ولی موجودنبودن خدا غیر از وجودبودنِ اوست و اینکه عین وجود است که در ذات خود به گفته شیخ الرئیس ابوعلی سینا: «ماهیتُهُ انیّته» میباشد زیرا جنس او و ماهیت او همان هستی اوست و هستی ما به عنوان نور وجود او بسی ارزشمند است. مشکل آن است که ما به جای عبودیت نسبت به او و عین ربطبودن، انانیت خود را مدّ نظر آوریم. موفق باشید
عرض سلام خدمت شما: استاد راجع به این سخنان امام خامنه ای که در ادامه آورده میشود میخواستم بپرسم اینکه، در فلسفه اسلامی که ایشان بیان فرمودند، چگونه میتوان امتداد عملی آن را استخراج کرد؟ یعنی چگونه میتوان امتداد عملی آن را، که ایشان به عنوان حکمت عملی بیان فرمودند استخراج کرد؟ _ بخشی از بیانات در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی : این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در جنبهی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است؛ حالا چه جوری داخل برنامههای شما بشود، آنها به برنامهریزی مدیران محترم آنجا بستگی دارد؛ لکن فلسفه خوب است، لازم است، نه اینکه فقط خوب است؛ لازم است؛ در این تردیدی نیست؛ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است؛ خب پس این اقتضای بیرونی و نیاز بیرونی، این هم حوزه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه فلسفه اسلامی بخصوص در اسلوب صدرایی، صرفاً به موضوعی خواندنی تبدیل شده است تا بخوانیم و بدانیم، نه آنکه با نگاه صدرایی به انسان و به سیاست متوجه توحیدی شویم که امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در آن وارد شدند تا در نتیجه مبنای علوم انسانی و حتی علوم تکنیکیِ ما، اصالت وجود باشد به جای دادههایی که فلسفه کانت و هگل به میان آوردند که در جای خود قابل تأمّل است ولی برجستگی اصالت وجودی که صدارا مدّ نظر میآورد، چیز دیگری است. حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» تا آنجا برای تفکر صدرایی نقش قائل بودند که در جواب دکتر حسنین هیکل که پرسید مبنای انقلاب شما چه بوده است؟ فرمودند: در روایت، «کافی» و در فقه، «جواهر» و در فلسفه، «ملاصدرا». و یا در آخر عمر در نامه به گورباچف متذکر مکتب ملاصدرا شدند. موفق باشید
با سلام و احترام: یک نکته ای که جدیدا متوجه شدم، این است که، اگر بین خواب و خواندن نماز و انجام عبادت مخیر شوم، خواب را ترجیح میدهم. اگر در جایگاه امام حسین (ع) بودم، و بین یک روز شهادت زودتر و یک روز عبادت مخیر میشدم، تعجیل بنده در شهادت بود. سخت است در این دنیا بودن، و هرچند عبادت شیرینش میکند، ولی شاید چون حین عبادت من را میبینم ولی حین خواب هیچ نمیبینم. بعضا وقت سحر و برای نماز صبح، بیدار میشوم، به شکلی که خوابم نمیبرد، ولی دوست دارم بخوابم. هرچند دوست دارم بیدار شوم و حس و حال سحر را درک کنم ولی ترجیحم خواب است. بیشتر بخاطر اینکه، خواب برادر مرگ است، با خواب خودم را فراموش میکنم، ولی در نماز من حضور دارم. در حالیکه حین عبادت لذت میبرم، ولی با توجه به شرایط فعلی بنده خواب خوشایند تر از نماز است. باید چه کنم که از این فرصتها استفاده کنم و با این حال از دست ندهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان چه در خواب و چه در بیداری نزد خود حاضر است منتها در خواب، تنها در اختیار ملکات خود میباشد بدون آنکه بتواند اراده جدیدی داشته باشد. ولی در بیداری همواره میتواند راههای نرفته را در مسیر سلوک الی الله طی کند و از این جهت، بیداری و زندگی در دنیا فرصتی است تا بر تعالی خود بیفزاید تا در خواب و مرگ از آن ارادهها به صورت ملکاتِ برتر بهرهمند شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: منظور جناب مولوی از این بیت رو بفرمائین «جمله بی قراریت از طلب قرار توست / طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت» ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اینکه به هر دری میزنیم تا آرامشی پیدا کنیم؛ خودش منشأ بیقراری و بیآرامشی ما میشود. در حالیکه اگر خود را زیر سایه حضرت حق که عین بقاء است، قرار دهیم به قرار میرسیم که این را شما در شخصیتهایی بزرگی همچون حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و حضرت نایب الامام رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» میتوانید به صورت معجزهآسایی احساس کنید. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: من یه دختر ۱۳ ساله دارم که خیلی بهم بی احترامی و اذیت می کنه. ولی با پدرش جرات این رفتارها رو نداره. وقتی هم دیگه شورش رو در میاره و مثلا من میگم امروز نمیشه بری کلاس یا باش قهر می کنم تازه دست پیش رو می گیره و می ره توی اتاقش در رو قفل می کنه. اگه چیزی که میخاد رو نخرم یا کاری که می گه نکنم شروع به بی ادبی می کنه. اصلا نمی دونم چیکار کنم. استاد جان خیلی نگرانم که روز به روز بدتر بشه. راه حلی بفرمایین ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشاوران در مباحث روانشناسیِ سنین مختلف این موارد را بررسی کردهاند و بعضاً به تجربیات قابل استفادهای رسیدهاند. خوب است که در این مورد با آنها مشورت نمایید. موفق باشید
سلام علیکم: حالتون خوبه الحمدالله. حاج آقا چگونه نگاهی باید نسبت به سخنرانی های امامین انقلاب داشت؟ نگاه تحلیلی نسبت به بیانات ایشان باید چگونه باشد؟ بنده قصد دارم بیانات را به عنوان مثال با دولت بررسی کنم، چه باید بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید با تحلیل آن سخنان، متذکر اشاراتی شد که در سخنان آن عزیزان مدّ نظر است. مانند عرایضی که نسبت به سخنان رهبر معظم انقلاب با طلاب و مبلغین مطرح شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14359 . موفق باشید
سلام و ادب: اول مطلب بگم که دلتنگ شما هستم. استاد یک مسأله ای برایم پیش اومده، من نه اهل فلسفه هستم نه عرفان و نه از این علوم بهره ای نصیب من شده است، اما از کتب شما بسیار بهره ها برده ام و عشقی عجیب به مباحث عرفانی دارم! چند مدتی است علاقه ای عجیب به جناب ابن عربی پیدا کرده ام، وقتی به ایشون فکر می کنم، احساس می کنم همه وجودم میخواد به سمت ایشون حرکت کنه! میخواستم بفهمم علت این مسأله چی میتونه باشه! و الان چه کاری باید بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف شما است به بنده، وگرنه بنده قابل نیستم. ۲. در مورد تعلق خاطر نسبت به جناب ابن عربی، شاید بتوان گفت با توجه به مطالبی که مطالعه کردهاید و در آن مطالب، روحِ علمی و عرفانی جناب ابن عربی حاضر بوده، این علاقه پیش آمده. میماند با مباحث کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» و شرح صوتی آن که صدرا تحت تأثیر ابن عربی سخن گفته، به جناب ابن عربی نزدیک شوید. موفق باشید
سلام: فرمودید به گفته حکیم بزرگ جناب صدرالمتألهین، در دوره جنینی در ابتدای امر، این نفس ناطقه مادر است که نطفه را تدبیر میکند تا آن نطفه، آماده پذیرش نفس ناطقه خود شود. اما الان در آزمایشگاه می توانند از همان ابتدا خارج از رحم مادر، جنین را پرورش بدهند همچنین روح مادر از چه طریقی می خواهد تدبیر خویش را اعمال کند چون ارتباط عصبی و ... ای که برقرار نیست فقط تغذیه رسانی انجام می شود نمی شود نفسی جسمی را تدبیر کند بعد تدبیر آن را بسپارد به نفس دیگری
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان توجه نفسِ مادر، کافی است تا نطفه مرد در ابتدای امر مانند یک سلول زنده سیر خود را ادامه دهد و به همین جهت حتی نطفه مرد در رحمِ به اصطلاح اجارهای قرار میگیرد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: حضرتعالی بارها متذکر شده اید که کربلا صرفاً یک حادثه تاریخی نیست بلکه یک حقیقت قدسی و باطنی و ملکوتی است که همواره در طول تاریخ جلو آمده و در سال ۶۱ هجری به عنوان یک رخداد در شخصیت سیدالشهداء علیه السلام و یارانش ظهور کرد. و انبیاء و اولیای الهی با چشم ملکوتی و باطن بین به آن حقیقت نظر داشته و تماس گرفته اند و اشک ها ریخته اند. لذا اگر کسی می خواهد با کربلا و مقام حسینی تماس برقرار کند، باید به کمک تعلیم و تزکیه و تفکر تلاش کند تا حجاب ها و پردهها از چهره اصلی آن حقیقت کنار برود و متوجه باطن و حقیقت آن رخداد بشود. حال پرسش این است که اولاً: چرا این رخداد عظیم در آخرالزمان و در امت آخرین پیامبر و در تاریخ آخرین انسان ظاهر شده است؟ و ثانیاً: این حقیقت بعد از اینکه ظاهر شد، چگونه ادامه می یابد؟ و اینکه پیغمبر اکرم فرمودند: «... و أنا من حسین» بدین معناست که اسلام فقط و فقط با روح کربلا ادامه پیدا می کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این معلوم است که کربلا به عنوان نهاییترین حضور انسان باید در بستر نهاییترین دین الهی به ظهور آید تا انسانِ آخرالزمانی با آن ظرفیت نهاییاش بتواند جواب جان خود را از آن حضور بیابد و اینجا است که روشن میشود چرا حرکت قدسی حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» در میدانی به ظهور میآید که آخرین رسول «صلواتاللهعلیهوآله» آن را گشودند و در نسبت خود با حرکت امام حسین «علیهالسلام» فرمودند: «حسین منی و أنا من حسین». به این فکر کنید که چه اندازه با نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» و یاران آن حضرت، بشرِ جدید میتواند خود را در نزد خود، به عالیترین حضور ممکنه احساس کند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام: اگر کسی بخواهد در مباحث توحیدی عملی و نظری کار بکند چه کتابهایی برایش مفید است؟ بنده توحید مفظل و جنود جهل و عقل حضرت امام رو فقط مطالعه کردم. تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدانپناه در این مورد کتاب خوبی است. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که در مورد مستند بانو قدس ایران حدود یک ماه پیش از شما شده بود فرموده بودید مستند مذکور را ندیده اید. امروز مستند را دیدم، به نظرم برای ما که در افقمان مجذوب امام عزیز و شخصیت ایشان هستیم، این مستند حاوی پیچیدگی هائیست. میخواستم بدانم مستند را دیده اید؟ احساس می کنم برایم سوالاتی در میان است که تنها ناظر به مستند میتوان در مورد آن ها گفتگو کرد. حتی به صورت متن نیز قادر به بیان سوال نیستم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تأکید جنابعالی سعی میکنم در اسرع وقت ببینم. موفق باشید
با سلام: شما در صوت شرح تفسیر حمد امام خمینی (ره) فرمودید که: ممکن الوجود بالذات ممکن و واجب الوجود بالغیر میباشد. واین واجب الوجود است که در این ممکنات تجلی کرده است. حال سوال این است که اگر سخنان بالا درست باشد، میتوان نتیجه گرفت که انسان هرچه که شدیت در وجود بگیرد، همیشه با ممکناتی روبروست که واجب الوجود درانها تجلی کرده است. بنابراین انسان هیچ گاه به واجب الوجود نخواهد رسید. چون اگر برسد، این بدان معناست که ممکن بالذات واجب بالذات شود و این محال است. آیا نتیجه گیری من درست است؟ لطفاً توضیح مختصری بفرمایید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. اوست که در ذات خود واجبالوجودِ بالذات است و ما در نسبت با او احساسِ بودن میکنیم، بودنی که عین ربط است. موفق باشید
سلام آقای طاهر زاده وقت شما بخیر: ببخشید بنده یه مسئله ای برام پیش اومده و به گمانم حضرت عالی امکان ارائه راه حل برای بنده رو دارید. بنده طلبه هستم و حدود دو سال در رابطه با مسائلی مثل مرگ و معنا و زندگی و... بسیار فکر میکردم به نحوی که حتی یکبار سرم هم گیج رفت. اما بعد از این مدت انگار که ذهنم خسته شده باشه دیگه توانایی مطالعه نداشتم. یعنی نمیتونستم و نمیتونم کتاب بخونم. البته برای فکر کردن مشکلی ندارم. میخواستم بدونم برای اینکه ذهنم ریکاوری بشه و بتونم دوباره مطالعه کنم چه راه حلی پیشنهاد میکنید. در ضمن بنده کتاب ادب عقل و قلب و خیال رو خوندم همچنین حدود چهار یا پنج ماه هیچ مطالعه ای نداشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با دقت در مسیر مطالعه، مطالبی که به نظرتان مهم است را گزینش و یادداشت کنید؛ این امر خود به خود اندیشه را به نظم میآورد. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد من خیلی زیاد توی دلم اشعار مذهبی مرحوم آغاسی یا حافظ میخونم میخواستم ببینم این هم خیالات محسوب میشه و باید ترکش کنم؟ به نظر خودم باید با فقرات ادعیه و آیات قرآن تعویض کنم. البته فکر مسائل روزمره هم زیاد میکنم ولی میدونم که این جز خیالات هست و دارم ترکش میکنم به امید خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تکرار آن اشعار، نوعی درک حضور شاعران آن اشعار باشد و کار خوبی است. آری! اینکه همت کنیم تا در ذهن و ذکر خود آیات و ادعیه را زنده نگه داریم، ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: با توجه به سوال در خصوص پدر که یکی از کاربران محترم پرسیده بودند آیا در صورت فوت پدر هم آنچه فرمودید لازم است و یا همینکه چند وقت یکبار خیراتی بفرستیم کفایت می کند چراکه گفته شده عاق پس از مرگ هم ممکن است. ممکن است مادر و پدر به دل ما نگاه کنند و از خشم و عصبانيت ما دچار آزردگی شوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید به یاد آنها بود و با عبادات و خیرات به آنان مدد رساند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: کشف حجاب هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی ولی خیلی از این کشف حجابها نمیدانند و اهل استغاثه و گریه اند چه کنیم این حالت را از دست ندهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله برخورد دلسوزانه با آنها مؤثر خواهد بود. موفق باشید
سلام: از خدا خواستم هدایتم کنه شما رو جلوی راهم قرار داد! ۲۰ سالمه بالا شهر تهران زندگی میکنم. بچه پولدارم ولی نمیدونم زندگی برام چه معنی داره. ریش و قیچی با خودتون. میخوام آدم بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید از جایی شروع بفرمایید. از این جهت سیر مطالعاتی سایت را در همین رابطه خدمت عزیزان پیشنهاد میکنیم. در مورد ورود به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است آن را با شرحی که آقای وحدتی در کانال «تفکریسم» به میان آوردهاند، دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/tafakorism/1763 موفق باشید
🌷 به یاد امام عزیز. «روبروی دشمنان با عقل و دل سنگر کشید / با بسیجیهای خود تا جبههها لشکر کشید» «او خمینی بود، روحی از خدا در جسمها / خون دلها خورد و با خون مرزی از باور کشید» «مرزی از ایمان و شور و فکر و عشق و انقلاب / مرزی از اسلام در سرتاسر کشور کشید» «گفت: باید طرحی از غیرت رقم زد در جهان / در پس هر نقشه باید نقشهای دیگر کشید» «با خمینی میشود ویرانه را آباد کرد / عشق پیش از زایش ققنوس، خاکستر کشید» «چهرهپردازان چین از نقش او در حیرتند / نقش دل را در جهان از هر کسی بهتر کشید» «جای اندیشیدنی از جنس شیطان رجیم / بادهی دیوانگی را زود باید سر کشید» «پرکشیدن ویژهی مرغان افلاکی که نیست / با خمینی میتوان تا بینهایت پر کشید» ۶ دیماه ۱۴۰۳ علی رفیعی وردنجانی
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. حضرت روح الله «رضوان اللهتعالیعلیه» یک راه بود نه یک شخص. امری که رهبر معظم انقلاب به خوبی متوجۀ آن میباشند و دولت شهید رئیسی با جدّیت تمام بر این باور بود که به گفتۀ شما: «با خمینی میشود ویرانه را آباد کرد». موفق باشید
سلام و عرض خسته نباشید: استاد اینم پاسخ و تیر خلاص حضرت آقا به ... : آن تحلیلگرِ نادانِ بیخبر از معنای مقاومت خیال میکند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد و من عرض میکنم به حول و قوهی الهی، به اذن الله تعالی، ایران قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.
باسمه تعالی. سلام علیکم. بنده هم به صحبتهای اخیر آن آقایی که در سوال خود نام بردید انتقاد اساسی دارم ولی حتماً میدانید که حتی بعضی از نمایندگان مجلس متاسفانه سخنان مایوس کننده بدتری را طرح کردهاند ، حاکی از آنکه ما باحضور در سوریه اشتباه کردیم. اینجاست که تقوا به ما اجازه نمیدهد تا به راحتی مصداق سخن حضرت آقا را که خودشان نام نبردند با یک فرد تطبیق دهیم، هرچند که به آن فرد انتقاد داشته باشیم. مهم سخنان فوق العاده دقیق و عمیق رهبر معظم انقلاب در موضوع سوریه بود که حقیقتاً باید رفقا سعی بفرمایند نکته نکتۀ آن را با تامل بیشتر مدّ نظر قرار دهند. با همین انگیزه رفقا در «سرای هنر و اندیشه» نکاتی را تحت عنوان «در چه وضعی به سر میبریم؟» مطرح فرمودهاند که خوب است به آن نکات نیز توجه شود. موفق باشید
https://eitaa.com/soha_sima/4528
