بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36637

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیزم: استاد متنی راجع به دو مقام حضرت فاطمه الزهراء نوشته ام. می‌خواستم نظرتان را بفرمایید. یا فاطر ّبحق فاطمه پرسید: از حضرت زهراء چه می‌دانی؟ گفتم: سلام و برکت خداوند بر حضرت فاطمه الزهراء دو مقام از ایشان بسیار دلنشین است! اولی مقام فَطَمیّت دومی مقام لیله القدری با تجلی مقام اولی، شیعیان از آتش بریده می‌شوند. آتشی که همه ما الان گرفتار آن هستیم. با تجلی مقام دومی، شیعیان ره صد ساله را یک شبه طی می‌کنند و به مقام یاری امام می‌رسند. با تجلی مقام فطمیّت، حرُ از آتش جهنم بریده شد و ره صد ساله را یک شبه طی کرد. و با تجلی مقام لیله القدری، حضرت عباس هم به مقام فرزندی حضرت زهراء رسیدند. خدایا بحق حضرت فاطمه الزهراء ما را هم از آتش تعلقات جدا کن و به مقام یاری امام عصر برسان. لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ https://eitaa.com/tabeensade

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است بخصوص با نظر به مقام لیلۀ القدریِ آن حضرت که انسان می‌تواند در جهانی که در مواجهه با آن حضرت است به نوعی حاضر شود که مقام حضور فرشتگان و روح است در جان انسان. جهانِ لیلۀ القدری حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» جهان عجیبی است که به «گفت» نمی‌آید. موفق باشید

36528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: استاد شما می‌گویید عشق به کمال مطلق بی مصداق خارجی فقط یک مفهوم ذهنی است. شما اهل بیت را به عنوان مصداق معرفی می‌کنید. چند اشکال. اول اهل بیت مصداق برای مایند، برای اهل بیت مصداق چیست؟ فرض غلط شما اینه که میگید عشق در ساحت خیاله. خوب خدا رو که نمیشه در خیال آورد می‌رسد اهل بیت را بجای خدا می آورید. یک دفعه بگید ائمه خدایند. همان گونه که مسیحیان، عیسی را خدا می دانند. بهتر است در کلماتتان بیشتر دقت کنید. موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است در مورد اسمای الهی بررسی فرمایید و این‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا» و این با نظر به آیه مبارکه‌ای است که می‌فرماید: «وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها». عرایضی در شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» در این رابطه شده است. موفق باشید

36459

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: در شهر محل زندگی حقیر دو تا شهید گمنام حضور دارند. با توجه به تأکیدات حضرتعالی در رابطه با ارتباط با قبور و تربت شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و دارالشفاء بودن مزار این عزیزان، به نظر شما روزانه یا در طول هفته «چه ساعتی» و «چندبار» به زیارت ایشان برویم و در حین زیارت با چه سوره ها و اذکاری مشغول باشیم تا نور این شهیدان بر قلب ما تجلی کند و دردهای ما را شفا بدهند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر هفته‌ای یک مرتبه در صبحگاهِ دوشنبه یا پنج شنبه و یا جمعه باشد؛ خوب است و سوره‌هایی مانند یس و یا الرحمن و یا ۷ مرتبه سوره قدر خوانده شود. موفق باشید

36408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد گرامی: شخصی را در خواب در نظر بگیریم که در عالم خواب صورتهایی را می‌بیند. او در عالم خواب مردمک چشم آن عالم است. ادراکی که از ناظر در عالم خواب پیش فرض وجود دارد این است که او خود فرد خوابیده است. در واقع تفکیکی نمی‌توان بین این دو از نظر صغیر و کبیر قایل شد. مطلبی که می‌خواهم خدمتتان عرض کنم این است که به نظر میرسه تفکیک این دو از هم از حیث ضرورت بیان و شرح موضوع است و در حقیقت عالم «عالم» است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی نیست که بنده بتوانم ورود کنم. موفق باشید

36372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در یکی از پاسخها فرموده آید که خدا عین لذت و ابتهاج است. آیا منظور شما این است که منشا هر لذتی خداست و آیا قاعده کل ما بالعرض لا بد ... در اینجا جاریست و می‌شود گفت که هر لذت بالعرض به خدا که عین لذت است منتهی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن بود که خداوند عین کمال است و خداوند این کمال را به نحو حضوری در ذات خود احساس می‌کند و از این جهت، عین لذت است به همان معنایی که احساس کمال، لذت است. ولی این بدان معنا نیست که منشأ هر لذتی، خداوند باشد زیرا ممکن است آن لذت، ریشه در توهّمات فرد داشته باشد. موفق باشید

36334

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: مدتی بود، از کسی درون خودم متنفر بودم، به شکلی که دوست داشتم جایی باشم که او نباشد، گویا حضورش سنگین و خسته کننده بود، چیزی بود عین من، ولی در عین حال جدای از من، وحدت در عین دوییت. اما الان دلم برایش می‌سوزد، وقتی حال آن کسی که در عین وحدت با من از من جدایی دارد، سختی زیاد کشیده، ولی چیزی بوده که نخواسته باشد، تلاش برای تبدیل شدن به کسیکه خوب است کرده ولی حد توانش همین است، الان می‌بینم که خسته هست، از نفس افتاده ولی باز هم راه بجایی ندارد. حتی از اینکه روزی ازش نفرت داشتم شرمندم، انگار خیلی گناه داشته، خیلی تنهاس.هر چند نمی‌دانم این همان است که من ازش نفرت داشتم، یا مجزاست از او. برایم سوال است، ۱. این کسی که در من است و با من است و عین من است ولی از من جداست کیست؟ ۲.آیا اون چیزی که ازش متنفر بودم و این چیزیکه دلم برایش می‌سوزد، دو ماهیت متفاوت دارند؟ ۳. آن نفرت و این دلسوزی چیست؟ ۴. باید با این حس چه کرد؟ با تشکر از لطف شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این مورد نمی دانم. موفق باشید

36328

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد ارجمند سوالی داشتم در مورد اجنه، اینکه آیا صرف روشن کردن عود در خانه ایی اجنه جمع می شوند؟ مثلا اگر همسایه ما روشن کند به ما هم مرتبط می شود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً چنین نیست. اساساً ما نباید ذهن خود را مشغول چنین خطوراتی بنماییم، در حالی‌که ساحت اجنه، ساحت دیگری است و ربطی به ساحت ما ندارد. موفق باشید

36321

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خدا قوت و ممنون از سایت خوبتون. من خلاصه تفسیر المیزان سوره مائده رو میخوام پیدا نمی‌کنم میتونید راهنماییم کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوره مائده به صورت خلاصه در نیامده ولی کتاب «خلاصة التفاسیر» از آقای عباس پورسیف در این مورد می‌تواند کمک‌کننده باشد. موفق باشید

36265
متن پرسش

با عرض سلام و ادب: متنی نوشته بودم می‌خواستم نظر جنابعالی را بدانم: صبر و امید و داستان کدام اولویت دارد کدامین است که آدمی را دگر ها نیز دهد صبر و امید هر دو با هم اند اگر امیدی به ... نداشته باشی معلوم و عریان است سودای صبر داشتن کار آدمی را خراب می‌کند و از کوره در رفتن را بر قرار ترجیح خواهد داد و همانگونه اگر صبر نداشته باشی معلوم است هر امیدی سرانجامی جز ناامیدی ندارد نگاه دگر : شاید دچار بی امیدی شدیم بی امید نه ناامید ناامید آن است که خسته شده از امید داشتن مانند آنکس که به هر دری زده، نادم او را پس زده اند اما بی امید آن است که امید برایش مفهوم ندارد این را می‌توان در بزرگتر ها دید اما جوانان معمولا امید دارند خودم هم نمی‌فهمم درست این موضوع را اما شاید باید امید را و در پی آن صبر را در همان سومی جویا بود همان داستان همان قصه همان که با آن معنا پیدا می‌کنیم و حس می‌کنیم که در آن‌ جایی داریم و می‌توانیم معنا پیدا کنیم تا بتوانیم با آن داستان خودمان را ماندگار کنیم و حس بودن را به دیگران هدیه ورزیم داستان که داشته باشیم راهی و دری گویا که گشوده شده باشد هر چند کوچک و نامعلوم و تاریک باشد اما امید را زنده می‌کند و مگر امید آن نیست که باشی و شور و سعادت و تندرستی و اطمینان خاطر داشته باشی و مگر صبر برای همچین امیدی زیبا نیست و دلنشین و چه انتظاری زیبا تر از انتظار فهم عشق و مگر فهم عشق همان فهم بودن در زیر سایه حق تعالی نیست و مگر تمام اینها همان سومی (دا ستان) نیست پس بگرد تا بگردیم دور گردان تا شود پیدا داستان عشقمان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر باشید که وقتی افقی از نور حقیقت در مقابل ما گشوده شد که حکایت از حضوری است پس‌فردایی؛ آزاد از تنگناهای امروزین، حال مائیم و آن حضور توحیدی نسبت به آینده‌ای که حتماً معنابخش است. در این‌جا است که «امید» طلوع می‌کند و ما را به صبر و انتظار می‌‌خواند و داستان، آری! داستان، تذکر به بودنی است که در آن بودن، نظر به تجربه‌ای می‌باشد که در افق توحیدی و حضور در امید و صبر، ره صدساله یک شبه طی شده است و این همان «احسن القصص» هر زمانه‌ای است. موفق باشید      

36203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده قیام عالم را به خویش می‌بینم، البته نه خودی به اسم و فامیل و اینها، بلکه خودی که نور محمد (ص) است، نور امام زمان و رهبری و امام خمینی است، این خود حقیقی که در درون حسش می‌کنم را حجت می‌دانم که «لو لا الحجه لساخت الارض باهلها»، حتی امام زمانی که در خارج می خواهد ظهور کند را هم مظهر یک نور حقیقی امام زمانی می‌بینم که در درون من است، اصالت را به آن نور و حقیقت درونی وجودی حضوری خودم می‌دهم نه امام زمان خارجی! حتی طوفان الاقصی را حس می‌کنم بخاطر اتفاقی است که در وجود من افتاده فقط من، من اگر بلند شدم و مطالعه و کسب معرفت و عبودیتی داشتم مظهر خارجی اش می‌شود طوفان الاقصی. حس می‌کنم فقط منم که هستم حضورا، حتی این جسم من هم فقط یک مجاز است. نمی‌دانم بعضی وقتها از بقیه می‌خواهم بپرسم شما هم هستید و حس بودن دارید یا نه؟ من نمی‌توانم بود آنها را تایید کنم و آنها را فقط وسیله کمال خود می‌دانم به این طریق که مقابلشان خاکساری کنم و خودم را هیچ بدانم پیششان بگذار فحشم بدهند. خودم هستم که به خودم فحش می‌دهم یک مظهر من است آن فحش دهندا هم. حتی در جلسات شما هم شما را یک جنبه و خود عالی خودم می‌دانم که ظهور کرده است! استاد راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان در جهان خود حاضر شود؛ در جای خود قابل قبول است بخصوص که در قیامت این حالت به صورت کامل برای هرکس ظهور می‌کند. ولی در دنیا ما در عین حضور در جهان خود، نیاز داریم نسبت به جهان دیگرانسان‌ها نیز بسط داشته باشیم تا جهان ما گسترده‌تر شود. موفق باشید

36175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدایی که جز نام نشانی از او ندارم. حاج آقا امیدوارم بتونم حالم را شرح بدم، به شدت نیاز به مداوا دارم. مضطربم، از خواندن نماز و گرفتن روزه و رعایت حرام و حلال از آن جهت که نوری دیده نمی‌شود، دل زده کرده مرا. دایم در ناملایمات روزگار درگیرم. درد می‌کشم از این که خود را در مسیر نمی یابم، درد می کشم که نمازم جز دولا راست شدن چیزی نیست، درد می‌کشم از کثرت گناه که دست و پایم را بسته. به دنبال ذکری، دستور عملی هستم که خالی شوم از همه ظلمات و کثرات. خسته ام که اطرافیانم پی همه چیز هستند الا خودشان الا خدایشان. بگویید ۴۰ روز روزه بگیر، یک سال نماز جعفر طیار بخوان بگویید یک کاری بکنم تا در مسیر رشد خودم قرار بگیرم من از این آورده های حاضر ناراضی ام. می‌خواهم پاک شوم و از هر عمل فقهی که انجام می‌دهم نور بگیرم، احساس کنم نزدیک تر شدم، و هر روز به کاری و هر دم به دمی نباشم. اگر نتوانستم شرایط را برای یک معالجه قطعی روشن کنم، بفرمایید تا توضیح بیشتری دهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه معرفت خود به حقایق را عمیق‌تر کنیم، برکات عبادات ما بیشتر می‌شود. در این رابطه خوب است خود را به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و سپس «برهان صدیقین» و بعد از آن به شرح کتاب «آداب الصلواۀ» از حضرت امام خمینی بپردازید. که صوت همه مباحث مذکور روی سایت هست. موفق باشید

36094
متن پرسش

سلام علیکم: در ابتدای کتاب سه دیدار؛ آقای نادر ابراهیمی عبارتی را از امام نقل می‌کنند: ایران موجودی است الهی که بر بال فرشتگان نشسته است بسیار حرف بلندی است اما توضیح می‌خواهد، نظر شریفتان چیست؟ در رابطه با ایران است یا جمهوری اسلامی ایران؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ایران است که در این تاریخ، راهی است برای آن کسی که به دنبال راه می‌باشد و نمونه راه‌بودنِ ایران برای هرکس و هر جریان، رخدادی است که این روزها در غزه ملاحظه می‌کنید که چگونه بر خلاف همه معادلات عادی، چنین صحنه‌هایی به‌وجود می‌آید تا معلوم شود نماد همه تمدنِ سکولار غربی چگونه ضربه‌پذیر است تا به فردایی بیندیشیم که آن فردا، ادامه جهان مدرن نیست که البته بحث در این مورد مفصل است، باشد که فرصت گفتگو در این مورد پیش آید. موفق باشید    

35893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در خصوص حقوق بشر اسلامی خیلی مطلب نوشته شده ولی در هیچ کدام یک طرح اجرایی مانند منشور یا کنوانسیون ها نداریم تنها یک اعلامیه حقوق بشر قاهره نوشته شده. من کتاب «هدف حیات زمینی انسان» را مطالعه کردم بنظرم رسید ریشه تمام نقض حقوق بشر فساد و خونریزی است که ملائکه گفتند و خدا گفته من به انسان علم اسما را یاد دادم. آیا می شود از اسما الهی یک مجموعه تهیه کرد که انسان ها را به سعادت برساند صفات خدا که هر انسان باید داشته باشد مثلا رحمان، رحیم و.... و این مجموعه بشود مبانی اصلی و از دل ان دستورالعمل سعادت واقعی بشر را تبیین کرد؟ در حال حاضر غربی ها بجای حذف کارهای بد و گناهان در راستای حمایت از آن بر آمده اند مثلا برای زنان بدکاره گفته اند کارگران جنسی و حامی آنها هستند. خواهش می کنم روی این موضوی بررسی و راهنمایم کنید اگر ابهامی است تلفنی خدمتتان هستم زیرا محل کارم تهران است البته اصفهانی هستم و هر مدت یک بار اصفهان می آیم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید ما در مواجهه با آنچه تحت عنوان حقوق بشر در غرب مطرح شده، باید دستگاه معرفتی خودمان به انسان را دنبال کنیم وگرنه گرفتار معیارهای برساخته آن‌ها می‌شویم و از این لحاظ باید مباحث مطرح شده در رساله حقوق حضرت سجاد «علیه‌السلام» و مباحث اخلاق اسلامی در راستای خلیفۀ اللهی و کرامت انسان به میان آید و در این موقعیت، حرفها داریم. کتاب «کرامت در قرآن» از آیت الله جوادی نکات خوبی را در این رابطه مدّ نظر می‌آورد. موفق باشید

35697

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

صلوات بر پیامبر و سلام و درود به شما.  سوال کردن که شما محبوبیت ندارید میخام بگم که مردان الهی همواره در راه تبلیغ دین مورد نیش و کنایه دشمنان بوده اند و مادامی که حضرتعالی پشتیبان و حامی حاکم ستمگر و ویرانگر کشور و ملت نباشید در دل ما جای دارید و کتابهای شما زینت دهنده کتابخانه ما و مطالعه آن باعث نورانیت دل و روح ماست. اما در استانه هفته دولت مطلبی از امام عزیزمان را دیدم که خطاب به حاکم فعلی فرمودن ولی متاسفانه گوش نکردن و الان رسیدیم به وضعیت فعلی که فساد و بی عدالتی جامعه اسلامی را فراگرفته و به جایی رسیدیم که پول نفتمان با اجازه آمریکا در عمان بلوکه شده و باید با اجازه شیطان جهانخوار!!! خرج کنیم. بیانات امام خمینی در دیدار با هفته دول 1362 یکی از انگیزه هایی که دیکتاتوری پیش می آورد این است که دیکتاتورها می بینند ملت همراهشان نیست، اعمال دیکتاتوری می کنند. یکی از انگیزه هاست البته، انگیزه های دیگر هم دارد. چنانچه ملت ها همراه دولت باشند، وجهی پیدا نمی کند که دیکتاتوری بکنند با ملت خودشان، مجهز می شوند برای کسانی که به آنها حمله می کنند. وقتی که ملت جدا باشد از دولت و دولت هم بخواهد از ملت استفاده کند و بدوشد ملت را، دیکتاتوری پیش می آید. به مناسبت هفته دولت، صبح روز هفتم شهریور 1362 اعضای هیئت دولت به همراه رئیس جمهور و نخست وزیر وقت با حضرت امام در جماران دیدار کردند. امام در این دیدار با تشریح انگیزه حضور مردم در انقلاب، لزوم خدمت مسئولان به مردم را یادآور شدند. متن کامل سخنان امام و توصیه های ایشان در ذیل آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم موقعیت جمهوری اسلامی در دنیا در این «هفته دولت»، ما تلخی ها و شیرینی ها داشتیم. تلخی ها از دست دادن چند نفر اشخاص متعهد که قبل از هفته، مرحوم «عراقی» بود که من مرحوم عراقی را از آن اولی که نهضت شروع شد و تماس با ما داشتند، می شناختم و انصافاً مردی بود که عمرش را صرف خدمت به اسلام کرد. و در این هفته هم که مرحوم آقای «رجایی» که همه می دانید چقدر مرد متعهدی و خدمتگزاری بود، و واقعاً معلم اخلاق بود به اعمال خودش. و همین طور آقای «باهنر» که مرد دانشمند متعهد و معلمی بود. این اسباب تأسف و تأثر ماست و شما. و این تلخی است که خوب، غیر از این هم ما در این طول مدت داشتیم. و شیرینی و شیرینی ها آنچه بحمد الله در این هفته که «هفته دولت» است و واقعاً باید هفته دولت حساب کرد. دولت و هر چه وابسته به اوست و ارتش و سپاه و همه اینها جای خودشان را در دنیا باز کرده اند. یعنی، دنیا امروز روی این جمهوری و روی دولت جمهوری و روی رئیس جمهور این کشور و روی مجلس و همه ارگان های دیگر حساب باز کرده است. آنهایی که تا کنون در کمین بودند که این دولت در بین خودشان یک چیزهایی واقع می شود و مردم هم اینها را قبول ندارند و بعد از یکی دو ماه قضیه تمام است، و صدام هم روی همین زمینه بازی اش دادند، الآن چند سال است گذشته است و آنها باز در خارج نشسته اند و منتظرند به اینکه کسانی برایشان کار بکنند و آنها بیایند بهره برداری کنند. و بحمد الله الآن دولت استقرار پیدا کرده است و کشور ما یک کشور مستقر مستقلی، آزادی است. و من امیدوارم که بیشتر از این، رو به استقلال و آزادی و جهات دیگر برود. اسلامیت انقلاب، انگیزه حضور مردم در صحنه ها و مهم همین معناست که کراراً من عرض کرده ام، این است که جمهوری چون اسلامی است و ملت اسلامی هستند، مسلم هستند، مادامی که دولت و رئیس جمهور و رئیس مجلس و مجلس و قوای قضائیه و ارتش و پاسدار و همه، رو به اسلام باشند این کشور اسلامی رو به آنهاست، و اساس همین است که برای خاطر اسلامی بودن از اول پیروزی حاصل شد. شما گمان نکنید که اگر یک انگیزه دیگری عرضه شده بود به این ملت، ملت مجتمع می شدند. برای اینکه ملت، ملت مسلمان است. وقتی که اسلام عرضه شد، خوب، تمام روحانیون، اکثر روحانیون، اکثر کسانی که در کار بودند تبلیغ کردند و مردم را به صحنه آوردند، و مردم هم خودشان با روی گشاده آمدند، و تا امروز هم تمام این فداکاریها، فداکاریهای روی اسلام است نه اینکه حساب دیگری دارد. مسأله ملیت هست، اما نه آن طوری که آقایان خیال می کنند که ما ملیت را بگیریم و کاری به اسلام نداشته باشیم، اول ملی باشیم و بعد اسلامی باشیم، نخیر، مسئله اسلامی بودن است که مردم را وادار کرد به اینکه جوان هایشان را بدهند و فریاد بزنند باز جنگ، این غیر از این چیزی نیست. همراه نبودن مردم با حکومتهای دیکتاتور و من کراراً به آقایان عرض کرده ام و حالا هم باز تکرار می کنم که خدمتگزار باشید به این ملتی که آن دست های خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. شما الآن امانت بزرگی از دست این ملت تحویل گرفتید و مقتضای امانتداری این است که آن را به طور شایسته حفظ کنید و به طور شایسته به نسل آینده و دولت های آینده تحویل بدهید، و مادامی که این طور باشید ملت پشت شماست، و مادامی که ملت همراه شما باشد هیچ آسیبی به شما و به کشور نمی رسد. یکی از انگیزه هایی که دیکتاتوری پیش می آورد این است که دیکتاتورها می بینند ملت همراهشان نیست، اعمال دیکتاتوری می کنند. یکی از انگیزه هاست البته، انگیزه های دیگر هم دارد. چنانچه ملت ها همراه دولت باشند، وجهی پیدا نمی کند که دیکتاتوری بکنند با ملت خودشان، مجهز می شوند برای کسانی که به آنها حمله می کنند. وقتی که ملت جدا باشد از دولت و دولت هم بخواهد از ملت استفاده کند و بدوشد ملت را، دیکتاتوری پیش می آید. در این رژیم های سابق شاهنشاهی وضع این طور بود که مردم حال گریز داشتند، و اینها می خواستند آنها را با فشار نگه دارند و از آنها بدوشند، از این جهت دیکتاتوری پیدا می شد. شاهش دیکتاتور بود و- عرض می کنم که- استاندارهایشان هم همین طور، و فرماندارهایش هم همین طور، و شهربانی اش هم همین طور، و همه شان، ارتش هم همین معنا بود. برای اینکه، اینها می دیدند که مردم با آنها همراه نیستند، آنها هم که می خواهند استفاده بکنند، مسأله هم استفاده بود، نه مسأله برای انگیزه انسانی بود، برای استفاده بود، از این جهت، این انگیزه دیکتاتوری می شد، تو سر مردم زدن می شد. آن روزی که شما احساس کردید که می خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید می شوید. بدانید که مردم معلوم می شود از شما رو برگردانده اند. مادامی که مردم هستند و کمک دارند به شما می کنند، شما اگر مردم نبودند نمی توانستید این جنگ را اداره بکنید، این شک ندارد. مردم اداره کردند، یعنی این سپاه مردمند، این بسیجی ها مردمند، ارتش هم امروز مردم است. اگر ارتش سابق بود همان طوری که خیال کرده بود صدام، خیالش به واقعیت می پیوست. برای اینکه، یک ارتشی بود که انگیزه اسلامی نداشت و انگیزه منافع شخصی داشت و به مجرد اینکه وارد می شدند آنها هم دست بر می داشتند. خوب، ما سابق دیدیم که وقتی که جنگ عمومی پیش آمد بدون اینکه با ما کار داشته باشند، آنها می خواستند از اینجا عبور کنند، هیچ هم کار به ما نداشتند، به مجرد اینکه اینها در سرحد وارد شدند، تمام ارتشی ها و ژاندارمری همه فرار کردند. و در تهران هم من خودم شاهد بودم که تهران هم چمدان ها را همین ارتشبدها و امثال اینها می بستند و از تهران فرار می کردند. کجا می خواستند بروند نمی دانم. و من دیدم که این سربازهایی که از توی سربازخانه ها آمده اند بیرون می گردند دنبال اینکه یک چیزی پیدا کنند بخورند. این برای این بود که، مردم همراه نبودند. مردم شکر می کردند که آمدند اینجا و رضا خان رفت. این یک واقعیت بود که ما شاهد بودیم این معنا را که شکر می کردند که خدا به آنها یک منتی گذاشته است که اجنبی ها، آنی که اجنبی بودند، از روسیه بود، از امریکا بود، از انگلستان بود، اینها آمدند و «پهلوی» رفت. وضع این طوری بود، چنانچه دیدید وقتی که محمد رضا هم رفت مردم ریختند و آن طور جشن بپا کردند، گویی که الآن سلطنت طلب ها در خارج همین دیشب هم می گفتند که همه ایران سلطنت طلبند، و اعلیحضرت رضای دوم «1» الآن محبوبیتی دارد که مردم همه با او هستند! خوب، اینها بگویند. و من اعتقادم این است که این رندها جمع شده اند دنبال این بچه که پول هایش را از جیبش درآورند. اینها می خواهند این را، پول هایی که پدر کذایش از مردم گرفته و حالا در بانک ها دست این است با این بهانه ها از او در آورند و بعد هم رهایش کنند برود سراغ کارش. و من صلاحش را می دانم برود سراغ تحصیل و برود سراغ یک کاسبی. بداند که دیگر این کارها گذشته است. مردم اگر چنانچه جمهوری اسلامی هم نباشد، دیگر سلطنت طلب نیستند، این شکی در کار نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به این نکته فکر کنید که به هر حال انقلاب اسلامی فرصتی است تاریخی، حال باید از خود بپرسیم چه نسبتی  بین عملکرد ما و این فرصت تاریخی هست تا جدّی‌تر از آنچه هستیم باشیم؟
متفکران جهان مدرن مانند ویل دورانت خود را در احساس تاریخی خود جستجو می‌کردند، در آن حدّ که در تلاش‌های خود روز و شب نداشتند. حال مائیم و اتفاقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش روی ما قرار گرفته و ما را دعوت می‌کند تا متفکرانه نسبت به آن فکر کنیم، از آن جهت که وظیفه متفکر، درک زمان و توجه به ظرفیت‌های پیش آمده است، در عین توجه به دردهای انباشته قرن‌ها و دهه‌هایی که به ارث برده‌ایم و البته برای عبور از آن‌ها باید روحی دیگر به میان آید، روحی که چراغی باشد برافروخته‌شده از روحِ خلوت‌نشینی به نام حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا در نتیجه تغییری در بنیان جان انسان‌ها شکل بگیرد  و تاریخ دیگری آغاز شود و آینده دیگری به میان آید، غیر از آینده‌ای که جهان مدرن مدّ نظر انسان‌ها قرار داده بود، آینده‌ای که با آزادی و تفکر محقق می‌شود و انسان‌ها با انتخاب خود متوجه زمان قدسی‌شان در تاریخ باشند، با خودآگاهی نسبت به بی‌نظمی‌ها و پریشانی‌ها و پراکنده‌کاری‌هایی که ما را در بر گرفته و در عین حال با حضور در قلمرو تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده می‌توان به خردی رسید که اشاره به آینده دیگری دارد، در عین ایمان و امید. موفق باشید

 

35550

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: آیا نفس جنسیت بردار است؟ نسبت جنسیت و نفس چیست؟ چه عواملی در شکل گیری جنسیت انسان دخیل است؟ در این موضوع اختلاف نظراتی هست و من نتونستم به جمع بندی برسم. لطف می‌کنید اگر من را از ابهام خارج کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنسیت مربوط به ماهیات است و «وجود» در هر مرتبه ای که باشد «وجود» است در عین شدت و ضعف و از این جهت جنسیت به آن معنا که مربوط به ماهیات است برای نفس معنا نمی‌دهد. موفق باشید

35514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: یک سوالی داشتم در مورد حمایت از کالای ایرانی که حضرت آقا به آن تاکید دارند. در مورد استفاده از کالای ایرانی که حضرت آقا فرمودند باید در استفاده از کالای ایرانی تعصب داشته باشید، حالا اگر ما بخواهیم در مسائل پزشکی و برای درمان، از تجهیزات ایراتی استفاده کنیم ولی پزشکان مشورت دهند که فعلا کالای ایرانی در این زمینه پیشرفت نداشته و ممکنه درمانتون با مشکل مواجه بشود، و هم متحمل هزینه و درد دوباره بشوید. اینجا تکلیفمان چیست؟ روی کالای ایرانی تعصب داشته باشیم و با توکل به خدا و اعتماد به نخبگان کشور، از ادوات کشورمون استفاده کنیم یا به مشورت افراد عمل کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که‌ نباید تخصص پزشکان را نادیده گرفت ولی به هر حال افرادی هم که در کالاهای ایرانی کار می‌کنند بی‌تخصص نیستند و به نظر می‌آید برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید

35342

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در عرفان می‌گویند که اسما خدا عین ذات نیست. پس چگونه است که در اعتقادات دینی گفته می‌شود که علم عین ذات است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! علم او عین ذات اوست ولی در نسبت با ما، بحث در تجلیات اسمای حسنای اوست آنهم در مظاهر مختلف. موفق باشید

35299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: به نظر می رسد مباحث عرفان نظری انسان وار باشد به طور کلی انسان حقایق را از دریچه خویش نظاره گر است ولی حقیقت ممکن است لزوما در نظام ادراکی آدمی نگنجد و منطبق بر اصول آن نباشد. مثلا مباحث تعین اول و ثانی و عالم عقل و مثال و ماده و ... به نظر می رسد عرفا نگاه به خود کردند که ذاتی دارند بعد آن ذات به خود و کمالاتش آگاهی دارد و ابعاد عقلانی و خیالی و مادی دارد بعد همین ها را تسری دادند به خدا و عوالم وجودی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تشکیک وجود است و این‌که وجود در مراتب مختلف خود، حکم خود و تعیّن خاص خود را دارد. موفق باشید

35168

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان: خدا قوت! میگم اصطلاح آتش زدن به کشتی بعد از ورود به ساحل برای جلوگیری از عقب نشینی چی بود!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موقعیت و جایی است که این عمل با روحیه سلحشوری منجر به تقویت جبهه در مقابل جبهه دشمن می‌شود. موفق باشید

35119

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: با توجه به بطلان بیهودگی در آفرینش الهی، هر خوابی که انسان می بیند حتی اضغاث احلام، علتی دارد ولو اینکه آن خواب تعبیر نداشته باشد و یا تعبیر آن در حالت عادی غیرقابل تحصیل باشد. با این مقدمه سؤالی داشتم. آیا پرواز کردن در خواب می تواند نشانی از آسودگی روح و کاهش تعلق به دنیا باشد؟ یادم می آید در اوان جوانی و بیشتر از آن در کودگی، خیلی در خواب پرواز می کردم اما الان که دل مشغولی های دنیایی ام زیاد است، به ندرت خواب پرواز کردن می بینم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خواب، همین‌طور است که می‌گویید زیرا که بالاخره هر خوابی نسبتی با احوالات انسان دارد, ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید

35099

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا عرض سلام و احترام: رهبرانقلاب در سخنرانی اخیرشان در میان فرهنگیان فرمودند امر تعلیم و تربیت امری کاملا حکومتی بوده و افرادی که صحبت از برون سپاری آموزش و پرورش به مراکز خصوصی می کنند بهترین راه حل برای نابودی کشور را پیشنهاد داده اند، با وجود ناکارآمدی اکثر مدارس دولتی و جهت گیری های نادرست در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی، این مسأله ی تحول در آموزش و پرورش که خواسته مهم چندین ساله ی رهبری هست، چگونه باید اتفاق بیفتد؟ آیا باید افرادی از درون سیستم آموزش و پرورش که اشراف بر سیستم دارند، این تحول را آغاز کنند؟ در واقع، درون سیستم بوده و همواره تلاش کنند با تمام سختی و توان خلاف موج حرکت کرده و تغییر سیر حرکت را رقم بزنند، و یا افرادی خارج از سیستم، طرحی را تنظیم کرده و پس از بررسی های علمی و دقیق با ارائه به آموزش و پرورش تحول را آغاز نمایند؟ در این صورت به آسیب های سیستم اداری و وزنه های حاصل از آن که مانع پرواز می شوند دچار نمی شود. و یا اینکه راه دیگری وجود دارد که ما از آن آگاه نیستیم، ممنون می شوم مرا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. چرا که سال هاست به امید تحول در آموزش و پرورش وارد سیستم مدارس غیرانتفاعی شده و با تمام توان جنگیده ام و هم اکنون در جایی ایستاده ام که از تغییر در سیستم موجود و حرکت به سمت تحول، ناامید هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که فرمودند امر تعلیم و تربیت، امری است کاملاً حکومتی؛ خواستند متذکر این امر شوند که نظام به طور کلی باید نسبت به امر تعلیم و تربیت در دل آموزش و پرورش حساس باشد. امری که متأسفانه هنوز پیش نیامده. شاید بتوان گفت آرام‌آرام در حالِ به سر عقل آمدن نسبت به آموزش و پرورش هستیم تا بتوانیم از این به بعد نسبت به معلمانِ فرزندان‌مان و بهره هوشی معلمان از یک طرف و معیشت آن‌ها از طرف دیگر حساسیت لازم را نشان دهیم. در این صورت است که تازه جایگاه موانع تعالی فرهنگی را به معنی واقعی آن متوجه می‌شویم، بخصوص که نظام آموزشی ما بسیار از نظر تاریخی عقب‌افتاده است، هم از نظر محتوای کتاب‌ها و هم از نظر روش تدریس. موفق باشید

34957

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید بنده یک خانم ۱۹ ساله هستم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خوب است مرز خود را نسبت به حرکات غیر طبیعی و غیر شرعی او با او مشخص کنید تا بازیچه احساسات غیر طبیعی او نگردید و او سعی کند خود را در إزای ارتباط شما اصلاح کند. موفق باشید. در این موارد که موضوع تا حدی خصوصی است خوب است ایمیل خود را بنویسید تا برای خودتان ارسال شود

34599

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد گرامی: با توجه به جلسه ماه رجب و نظر به نیت امروزین ما آیا نیت ما از عبادات باید رضای خدا باشد یا حضور در تاریخ انقلاب اسلامی؟ اگر از مراجع این سوال استفتا شود حتما رضای خدا را واجب می دانند.

متن پاسخ

باسمه تعالی،سلام علیکم: آری! نیّت ما باید تنها و تنها رضایت خداوند و قرب بیشتر به حضرت معبود باشد. ولی خداوند در این زمانه در افقی به سراغ ما می‌آید که تاریخ انقلاب اسلامی در آن شروع شده و ما از این طریقه می‌توانیم ذیل اراده الهی قرار بگیریم و هرچه بیشتر رحمت و الطاف خداوند را احساس کنیم. موفق باشید

40722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد مهربان: بنده ذهن آشفته و بیش فعالی دارم و به این جهت از پارسال به جستجوی مباحث کنترل ذهن رفتم، تا کم کم رسیدم به مکاتب ذن و بودیسم، مباحث ذهن آگاهی در آموزه های بودایی. شبیه کتاب کریشنا مورتی که معرفی کردید. و هرچه درمورد اصول بودیسم بیشتر خوندم دیدم بسیار در مباحث معرفت النفسی به اسلام شبیه هستند، و آموزه های بودا در زندگی روزمره و حتی معنوی بسیار بسیار کاربردی هستن. کتاب های راهبان بودایی رو گرفتم و به توصیه راهب ها مدیتیشن رو شروع کردم. و حقا که طی ۶۰ روز چنان تاثیری در کنترل ذهن و روحم داشت که هیچ چیز نداشت. حتی نمازم رو تازه دارم می‌فهمم!!! تازه می‌فهمم تو چه مرداب و طوفان ذهنی داشتم زندگی می‌کردم و چقدر قبلا بدبخت بودم!! استاد. جایی که من هستم هیچ فرد معتقدی نیست، نمیدونید با چه کسایی دارم نشست و برخاست می‌کنم. روم تاثیر گذاشتن. استاد شما بهتر در جریان شبهاتم هستید. مگه ما مذهبی ها چه گلی به سرمون زدیم که به بقیه تشویقش کنیم. استاد یه چیزی میگم لطفا دعوام کنید. خیلی از بودیسم خوشم اومده. میخوام بودایی شم! خدایی که معرفی میکنن خیلی زیباست. نحوه عبادتشون خیلی زیباتر از ماست. در سکوت، خداوند رو مستقیما لمس کن. استاد دارم همه چیمو از دست میدم. زندگی دنیاییم خوب شد. بیماریم حل شد. تحصیلم حل شد. روابطم حل شد. و حالا دیگه هیچی از دینم نمونده. خدا هست، بیش از هرموقع دیگه ای، اما دینی نیست. استاد چیزی تا ارتداد فاصله ندارم. خواهشا پدرانه نصیحتم کنید. اول خدا رو لمس کردم تا به سمت شریعتش اومدم برای بیشتر چشیدنش. اما هرچه در شریعت فرو رفتم خدای کمتری باقی موند. جایی رسیدم که حس می‌کنم برای داشتن خدای خودم باید این بازی های احکام و قوانین رو کنار بذارم. متاسفانه دیگه هیچ معنایی برام نداره. خطرناک شدم استاد. معنویت رو در مذهب نمی‌بینم. شاید این آخرین پیامم به شما باشه و اگه دیگه نیومدم بدونید اسلام رو از دست دادم. تلاش کردم اما لیاقت فهمش رو نداشتم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمانی که به لطف الهی با بودائیسم و بخصوص با لائوتسه آشنا شدم و نکات او را دنبال می‌کردم؛ یک دفعه احساس کردم آنچه می‌خواستم آن‌جا هست. و نمی‌دانم چه شد که احساس کردم باید به روایات اهل البیت «علیهم‌السلام» رجوع کنم. و از این طریق متوجه شدم، آری! به گفته علامه طباطبایی ما هم همان نکاتی را می‌گوییم که در اوپانیشادها هست با این تفاوت که مظاهر نهایی آن حضور را می‌توان در ائمه «علیهم‌السلام» یافت. و این‌جاست که بدون جدایی از آن حضوری که بودا و یا لائوتسه متذکر هستند، می‌توان به اقیانوس بیکرانۀ انسانیت یعنی علی مرتضی «علیه‌السلام» رجوع کرد. رجوع به سیره و سخن آن حضرت و نظر به جانِ جانان که در قسمت اول سؤال شمارۀ 40720 مطرح شد. 
حقیقتاً در رابطه با عبور از رنج که در مکتب بودا مطرح است می‌توان اندیشه نمود . بنده نیز در این رابطه مطالعاتی داشته‌ام که موفق به تایپ یادداشت‌های آن نشده‌ام مگر نکاتی که جناب مهاتماگاندی در کتاب « نکاتی از کتاب «این است مذهب من» 
https://lobolmizan.ir/leaflet/912?mark=%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C مطرح کرده‌اند. با این‌همه به نظر می‌آید حکایت ما حکایت «سفر به سرزمین‌های بیگانه برای بازگشت به وطن» است از آن جهت که «آنکه عمری در پی او می‌دویدم سو‌ به سو/ ناگهانش یافتم با دل نشسته روبه‌رو». موفق باشید 
 

40689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من رفته بودم مغازه. به طور اتفاقی چشم در چشم یه دختر بچه افتاد. از نظر روانی فلج شدم. احساس خفگی کردم. به قول معروف خشکم زد. دسام را که می خواستم کارتم رو بدم به سختی تونستم انجام بدم. میشه بگید دلیلش چه بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم!!!. موفق باشید

نمایش چاپی