سلام استاد عزیز: با توجه به توجهی که شما همواره در صحبت های تان به بحث ایثار در اربعین داشته اید، متاسفانه من در تجربه های اخیر خودم این ایثار را فقط در خادمین مشاهده کردم و خیلی کم در زوار، و بالعکس به دلیل شاید خستگی ها و سختی سفر خودخواهی ها در نظر بنده از زوار کم نبود تا جایی که انگار هیچ کار فرهنگی در این زمینه نشده است. آیا نتایج مطلوب از اربعین متوقف در این رشد بین زوار هم هست؟ یا اینکه رسالت زوار و خادمین متفاوت است و همین که زوار رنج این سفر را می خرند کافی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حضور زائر در جای خود به عنوان کسانی که اراده کردهاند در آن صحنهها حاضر شوند، ارزشمند است هرچند بعضاً در حرکاتِ عرفی و عادی از خود عادتاً ضعفهایی دارند ولی نباید اصلِ کار آنها نادیده انگاشته شود و از آن طرف همانطور که میفرمایید حقیقتاً ما در آینه خُدام وارستگیها و بصیرتهایی را میتوانیم مشاهده کنیم حاکی از توجه به آینده این حرکت. گویا آنان به خوبی میدانند این حرکت چه آیندهای دارد و نسبت به آن آینده در هم اکنونِ خود آن آینده را به نحوی مدّ نظر میآورند. راستی را! خدام و موکبداران چه حضوری در نسبت با زوّار در خود یافتهاند که چون کارشان تمام میشود، گریه سر میدهند؟!! https://ifilo.net/v/OoTZ6r1 در حالیکه ملاحظه میکنید چه اندازه تلاش دارند تا کوچکترین نیاز زائر را نیز فراهم کنند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم همانگونه که پیر هستیم پیریمان را ببینیم و جوانی کنار نگذاریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بیشتر به سیره اولیای الهی نظر کنیم و خود را در شخصیت آنها حاضر نماییم؛ بیشتر در آنچه بنا دارید حاضر شوید، حاضر خواهید شد. رجوع به جزوه «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» https://lobolmizan.ir/leaflet/360?mark=%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA جهت شروع کار خوب است و سپس به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» مربوط به سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب بپردازید. موفق باشید
سلام استاد: با اینکه میدونم سوالم پیش پا افتادست اما دست به دامان استادم هستم. فرزند یک سال و نیمه دارم، تقریبا وقت کمی برای خودم دارم، مادری کردن سخت ترین کار دنیاست، در نظر دارم نهایتا ۴ فرزند داشته باشم، به نظر شما ۴ تا خوبه؟ من واقعا کشش بیشتر از این رو ندارم، چون برای ۴ تا هم به سختی راضی شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مربوط به خود فرد است. ان شاءالله که برکت لازم پیش خواهد آمد. موفق باشید
«تاریخیترین لحظه در تمام فراز و نشیب مبارزات انتخاباتی یک ماه گذشته» «ما به هدفمان رسیدیم، جمهوریت احیا خواهد شد» برای من به عنوان یک ناظر، لحظهای بود که سعید جلیلی در پاسخ به صحبت مسعود پزشکیان (که در حال قرائت جملاتی از امام علی در نهجالبلاغه بود)، با پوزخند و تمسخر گفت؛ «این حدیث خواندن ها را امام جماعت مسجد هم بلد است!» «نکاتی که آقای پزشکیان فرمودند، از این که احادیثی میخوانند و متبرک میشود، خوب است ولی این احادیث را امام جماعتها هم میخوانند. شما بگو امتداد عمل چیست ؟» این همان لحظهای ست که ماهیت سیطرۀ قدرت بر مذهب در تجربۀ جمهوری اسلامی به صریحترین شکل ممکن بروز میکند: نظامی که مذهب را به تمام عرصههای خرد و کلان زندگی اجتماعی مردم وارد کرده و تمام باورها، نمادها و سرمایههای تشیع را برای توجیه قدرت و انحصاری کردن فرصتها و منابع استعمار کرده، عصارۀ فضایلش پرورش جریانی شده است که آقای جلیلی در انتخابات اخیر آن را نمایندگی میکند: از خواندن نهجالبلاغه و ارجاع به سخن امام علی علیه السلام آشفته میشود و بدون هرگونه پرده پوشی میگوید: خواندن نهجالبلاغه را به امام جماعت مساجد واگذار کن و برنامه عملیاتی این دنیایی ارائه بده! این لحظۀ تاریخی، لحظۀ تولد امر عرفی و دنیایی به عریانترین شکل از درون یک گفتمان با پوستۀ سخت مذهبی ست؛ لحظهای ست که گویا به شکل متناقضنمایی، موضع و اردوگاه افراد و جریانها وارونه میشود: نامزد جریان اصلاحات ( که سالها از سوی رقیب متهم به بیدین کردن مردم و سکولاریسم شده است)، نهجالبلاغه میخواند و به سخن علی علیه السلام دهد؛ نامزد جریان محافظهکار (بنیادگرای مذهبی)، میگوید خواندن نهجالبلاغه را به اقتدار مذهبی روحانیان محلات واگذار کن و با زبان عملیاتی عرفی و برنامه با من صحبت کن! نسخۀ مبتذل این سکولاریسم که در عمق فکر این جریان رسوخ یافته، همان اظهار نظری بود که سخنان پزشکیان از قول امام علی علیه السلام را مناسب پشت نیسان خواند و صدای پزشکیان هنگام خواندن نهجالبلاغه را روی انیمیشن گذاشت. خیلی باید روی این لحظۀ تاریخی فکر کرد: قدسی سازی تحمیلی زندگی روزمرۀ مردم در منتها الیه خود به تولد سکولاریسمی با روکش مذهبی میرسد؛ گستراندن بیحساب چتر مذهب در همۀ ارکان یک حکومت و چسباندن پسوند «اسلامی» به انتهای هر آنچه میتوان تصور کرد (اقتصاد اسلامی، حقوق بشر اسلامی، دولت اسلامی و...) در نقطۀ اوج خود به ریشخند گفتار دینی و منابع اصیل تشیع منتهی میشود. هر جا دین مداخله جوتر و "جامع"تر شده، بیشتر از محتوا تهی و پوچ شده تا جایی که نماد جریان محافظهکار دینی خواهان برنامۀ عملی این دنیایی عاری از کلام و نمادهای دینی میشود. این لحظۀ تاریخی هم باید برای حکومت فقهی و اعوان و ابواب جمعی آن عبرت انگیز باشد و هم یادآوری باشد از تز «مذهب علیه مذهب» شریعتی؛ اگر پزشکیان هیچ کار دیگری در این انتخابات نکرده بود جز افشای ماهیت قدرت زده و دنیاگرایی شدید این مدعیان عظمتگرای تشیع، دِین خود را به عرصۀ عمومی با کاندیداتوری در انتخابات ادا کرده بود؛ خارج کردن نهجالبلاغه و امام علی علیه السلام از انحصار گورستان تنگ و تیرۀ مصباحیسم و آوردن سخن علی علیه السلام در وسط میدان سیاست و عرصۀ عمومی ایران. گرچه اکنون او، بار سنگین و مسیر دشواری پیش روی خود میبیند؛ این دولت با خواندن نهجالبلاغه و استناد به سیرۀ علوی سر کار آمده است؛ امیدوارم باز تولید تجربۀ تلخ انقلاب ایرانیان در سال ۵۷ و رویایی که از حکومت عدل علی علیه السلام در سر داشتند، نشود. «تا بدنبال برقراري حكومت «عقل علي علیه السلام» نرويم ، نمي توانيم به حكومت «عدل علي علیه السلام» نزديك شويم.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است، ماورای سؤال و جوابی که بتوانم در خدمت عزیزان باشم. آری! با سطحیکردن دین، جریانی به صحنه میآید که عملاً دیانت را از سیاست جدا میداند و به نظر بنده دغدغههای آقای دکتر جلیلی متوجه چنین خطری است. موفق باشید
سلام: بنده متن پرسش ها و پاسخ ها را زیاد نگاه میکنم. به طور مکرر میبینم از عبارت حضور تاریخی یا حضور در تاریخ - و مشابه آن- استفاده می کنید. هنوز دقیق متوجه نشدم معنی اش چیست. لطفا به زبان ساده و برای بنده بیسواد و عامی توضیح دقیقتری بفرمایید که منظورتان چیست؟ منظورتان از لفظ تاریخ و ایضا مقصودتان از حضور در تاریخ چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. امید است عرایضی که در محرم امسال پیش میآید به فهم این موضوع کمک کند. در روز شنبه هفته گذشته عرایضی تحت عنوان « معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیهالسلام» شد. امید است جهت فهمِ آن نکته، شروع خوبی باشد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/17151
با سلام بر عبد صالح خدا استاد عزیزم: بنده احساسم از پدیده ظهور آن است که ظهور فرایندی است چند مرحله ای و روبه تکامل ولی فرایند آن در زمانه ما تسریع شده و این با توجه به جهش بیداری های حادث شد در جهان؛ صف بندی های در حال انجام در رخدادها و تجلی افراد از حضور غیابشان در نسبتشان با تجلی حقیقت انسان کامل است و این یعنی ظهور بسیار نزدیک است آیا این احساس بنده صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسانها در انسانیت خود نسبت به دیگر انسانها، حاضر شوند به همان اندازه زمینه ظهور انسان کامل بهتر و بیشتر فراهم میگردد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: بنده از شما پرسیدم تعهد جانی یعنی چی شما این جواب رو به بنده دادین: باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی نسبتی که انسان در نزد خود با حقیقت پیش میآورد مانند عهدی که ما از طریق نظر به مولایمان حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» در مقابله با ظلم و استکبار در خود حاضر میکنیم. جوابتون رو متوجه شدم ولی میشه باز تر بکنید جوابش رو؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در شرح این موضوع باید به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» و شرح آن رجوع فرمایید. و به همین دلیل این سایت، بیشتر برای جوابگویی به سؤالات رفقایی است که مباحث را دنبال کرده باشند و در دل آن مباحث، سؤالات برایشان پیش آمده باشد. موفق باشید
«بسم رب الزهرا» زندگی و حیات ما در اقبال و ادبار غفلت و یاد امید و بی امیدی خوف و رجا رفتن و ماندن جنگ و صلح ظلالت و روشنایی بودن و نبودن… است که راه خود را در پیش میگیرد و گاه به جریان و سیلان می افتد تا مرز حضور خویش در صحنه های گوناگون حق را به یاد ما آورد و ما را به صداقت در عهد تاریخی مان دعوت کند. ما همه اهل فراموشی و روزمرگی و نسیانیم و خوب میدانیم چه زود توبه هایمان رنگ و بوی قداست از کف می دهد و در تیرگی وجودمان ناگهان با جرقه کوچک یاد و نشان و اشارتی به او، خود را در گمراهی میابیم آری گمراهی... نه آنکه در راه نیستیم بلکه مقصد و غایت و افق اجمالی راه را از یاد می بریم و اعمال و اهداف و کارها رنگ پوچی و بیهودگی میگیرند و تنها از آنها صورت و ظاهری به غایتِ اکنون می ماند. اثر و تاثیر غرض های مدنظر ما می ماند و از یاد میبریم که منزلگه غایت ما نه در تاثیر و پیروزی و فتح است نه در شکست و به هدف رسیدن. ما تنها در صراط خود به مرگ فراخوانده میشویم. راهی که از بودن ها به نبودن ها میرویم تا دوباره بیابیم و خود را در گشودگی هستی و وجود خویش دوباره بیازماییم و جلوه کنیم و بتابیم و دوباره رنگ خاموشی بگیریم و در نبود نورِ راه و مقصد همه چیز را فراموش کنیم تا دوباره بی تاب و بی قرار و گمشده راه او باشیم. ما در هراس و ترس از دست رفتن داشته ها و تعلق هایمان به هر ریسمان پاک و ناپاکی دست می آویزیم و می خواهیم خود را نجات دهیم و امان که هر ریسمان بر فرورفتن بیشتر عمق چاه تاریکی و ترس ما بیفزاید و ما را بی پناه تر کند. آری پناهِ تعلق، عادت و روزمرگی و هرروزگی پناه هر هستی غیر از او… و اما او نه ناظر بیرون نشسته است نه غایب بر احوال ما. اوست که ما را دوباره به خویش فرامیخواند و در پناه خود کنام گرمی مهیای ما میکند و دوباره و چندباره با هجوم حوادث و ابتلائات گوناگون خانه خرابمان میکند تا در راه بودن مان را به یاد مان آورد و دوباره به یاد آوریم که «فَکَأنَّ اَلدُّنْیا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ اَلْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ» دنیا گویا هرگز نبوده است و آخرت و عاقبت... ما میرویم و میرویم تا به آنجا که خود خیال رسیدنش را داریم رسیم که ناگهان خود را گمشده و تنها و دور از پناه او میابیم و میبینیم او در بر ما نیست. ما او را هرگز در یک لباس و جای مشخص و معین تکراری نمی یابیم . ما به دنبال اوییم و او از ما خواهد گریخت و هرچه بیشتر بدویم او تند تر از ما خواهد گریخت آری تنها اوست که ما را فرا خواهد خواند به هر صورت و تجلی و وقت و اراده که خود بخواهد و بداند. ما در راهیم و از آن اوییم و در تاریکی ها و گمراهی ها نیز به سوی او می رویم و تنها چشم انتظاریم تا او بر اسم رحمان و رحیم و قادر و حی و قیوم… خود بر ما رخ بتاباند تا در راه، راه را از سر بگیریم و به سویش بازگردیم. او شنوا و بینای تک تک لحظات و بی قراری و آشفتگی ماست و ماییم که او را در صحنه و لباس صورت نو فراموش میکنیم. آری باید چشم بشوییم و دوباره او را در صورت و تجلی تازه خود بیابیم و از یاد مبریم که او هدایتگر و نویسنده قصه پر پیچ و خم ماست. و ماییم که باید چشم خواندن این قصه را در بند بند لحظات و ایام خود در این دفتر بیابیم که ما همه با هم از آن اوییم و در کثرت راه ها به سوی صراط مستقیم او باز خواهیم گشت چه در غفلت از این بازگشت چه در یاد و خود آگاهی از آن و شاید این گمشده، درکِ تقدیر توحیدی زمانه مان باشد. امید که تاب دل کندن از عطایا و داده هایمان را داشته باشیم تا او را در وسعت دوباره خودش بازیابیم و در گذر ایام و حوادث و صحنه های گوناگون صراط مستقیم انقلاب مان ایمان خود را نو به نو با او بیابیم و تازه کنیم و با ایمان و مناسبات مرده دیروزینمان هرگز به سوگ و عزا ننشینیم. یا حق انتخابات ایام الله انقلاب ما و انقلاب اسلامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی ایمان، این یعنی در راهبودن، و راه را محل توقف ندانستن.
هر کس با استقرار در وجود خویش و گشودگی که در این استقرار نسبت به دیگران برایش پیش میآید ، حکایت گشودگی وجود را در خود احساس میکند و او را به تفکر میخواند، تفکری که چیزی جز نظر به وجود در مظاهر مختلف نیست و این غیر از جمع آوری معلومات زیادی است که ما را در خود متوقف میکند، غافل از آنکه در تاریخی قرار داریم که تاریخ حضور در عالم و آدم است با وسعت دادن خود و یا درک وسعتی که در خود داریم. این است وظیفه امروزین ما و معنایی که باید از خود به میان آوریم. موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا: حالتان خوب است؟ سلامتید؟ راستش را بخواهید شبهه ای هست که ذهنم را درگیر کرده و خواستم زود قضاوت نکنم و بیشتر پرس و جو کنم و خواهشم این است که عصبانی نشوید. شبهه این است که حس میکنم امامان شیعه و نایب فعلی آنها خلاف قرآن عمل میکنند و همین موجب شهادتشان شده است و اختلاف از همینجا آغاز شده است. برای مثال در قرآن خداوند میفرماید من برای شما سخت نگرفتم و آسان گرفتم ولی ببینید که زندگی ما چقد دشوار شده؟ یا اینکه خدا در قرآن میگوید مفسدین را دوست ندارد ولی ببینید که اوضاع فوق فاسد است؟ یا طبق شواهد ذوالقرنین کورش است ولی میگویند امام زمان است یا عده ای میگویند امام علی است و... تا اینجا قبول من میگویم حکومت اهل بیت این نبوده و حکومت امام زمان این نیست ولی میگویند تو تحریف میکنی. واقعا چه گلی به سر بگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، قرآن است و زیبایی زندگی توحیدی. در این صورت سختی و راحتی همه در راستای زندگی زیبای توحیدی معنای خود را دارد. لذا قرآن به پیامبر خود میفرماید: «الم نشرح لک صدرک * و وضعنا عنک وزرک * الذی انقض ظهرک * و رفعنا لک ذکرک * فان مع العسر یسرا * ان مع العسر یسرا * فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» و بدین لحاظ اگر سختی هست، در دلِ آن آسانی پیش میآید و سپس دوباره تکرار میفرماید در دل سختی، آسانی نهفته است و این، سیرِ به سوی توحید است. به همین جهت در آخر سوره فرمود: « فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» چون از امری در این مسیر راحت شدی، همچنان رو به سوی ادامه کار داشته باش هرچند که سخت باشد تا آنجایی که به سوی پروردگارت انس پیدا کنی. خوب است در این رابطه به بحثی که در رابطه با سوره انشراح شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1181?mark=%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%AD موفق باشید
با سلام: با توجه به سوال ۳۷۶۲۲ فرق ثابت با سکون چیست ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ثابت، مانند وجود که همواره هست ولی سکون، در مقابل حرکت است. موفق باشید
سلام: ابیات زیر را معنا بفرمایید سپاس. هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند دو سه رندند که هُشیارْ دل و سَرمستند که فَلَک را به یکی عربده در چرخ آرند سَر دَهانند که تا سَر ندهی سِرّ ندهند ساقیانند که انگور نمیافشارند یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ صورت اوست همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند صورتیاند ولی دشمن صورتهایند در جهانند ولی از دو جهان بیزارند همچو شیران بِدَرانند و به لب میخندند دشمن همدگرند و به حقیقتْ یارند خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند لیک چون وانگری مُتَّفق و یک کارند همچو خورشیدْ همه روزْ نظر میبخشند مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود روزْ گندم دِرَوَند اَر چه به شبْ جو کارند دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی بَرِشان سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند شِکَّرانند که در معده نگردند تُرُش شاکرانند و از آن یارْ چه برخوردارند مَردُمی کن برو از خدمتشان مَردُم شو زانکه این مَردُمِ دیگرْ همه مَردُمخوارند بَس کن و بیش مگو گرچه دهانْ پُر سُخَنَست زانکه این حرف و دَم و قافیه هم اَغیارند
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به وظیفهای که ما در این سایت برای خود تعریف کردهایم تا بیشتر جوابگوی سؤالاتی باشیم که کاربران محترم در رابطه با مباحث پیشآمده در کتابها برایشان مطرح می شود؛ نمیتوانیم در این امور وارد شویم بخصوص که ورود در این موارد نیاز به فرصت کافی دارد. موفق باشید
سلام خدمت جناب استاد: فلسفه ی وجودِ شجره ممنوعه و شیطان وسوسه گر در بهشت نزولی چیست؟ چرا وقتی انسان در صفای آنچنانی قرار می گیرد، در معرض شجره و وسوسه قرار می گیرد؟ آیا امکان مقاومت وجود دارد یا چارهای از هبوط نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد؛ قصه، قصه خلیفۀ الله شدنِ انسان است در زمین، ولی با انتخابی که آدم و آدمیت باید در خود پیش آورد و با نزدیکشدن به شجره عملاً کثرت را که همان حضور در زمین است انتخاب کردند و راهی برای خلیفۀ اللهشدن ذیل هدایت الهی گشوده شد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در مطلبی که تحت عنوان فرموده اید منظور شما این است که شماره آیات هم الهام الهی است اگر این است استاد عذر می خواهم چرا اینقدر مقلق و مبهم بیان شده است؟ آیا خیلی راحت نمی شد بیان کرد که آن چه دیدیم نشان میدهد که شماره بندی ایات هم به فرمان الهی بوده که توسط این فرد معلول تبیین شده است راستش من دوسه بار مطلب فوق را خواندم تا منظور شما را بفهمم. البته باز هم اگر درست فهمیده باشم . استاد با کمال معذرت
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مطلب در آن نوشته، توجه به نکتهای بود که حکایت میکرد جایگاه آیات در مبنایی غیر از نوشتههایی است که حاصل فکر باشد؛ و از این جهت بنا بر آن بود که روشن شود جایگاه کلام قرآن کجاست و در کنار آن موضوع تنظیم آیات و شماره آیات مطرح شد. موفق باشید
با سلام: آیا در وسوسه ای که توسط انسان نیست و صرفا جنبه درونی دارد، آیا ما معلوم بالذات و معلوم بالعرض داریم.؟ اگر جواب مثبت است. لطفا توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وسوسههایی که از طریق خیال پیش میآید مربوط به توهّمات ما میباشد و انسان را در ناکجاآبادها پرت میکند و معلوم بالذاتبودنِ آنها بدین معنا است که از طریق حسّ به ما نرسیده، نه آنکه قابل اعتنا و اعتبار باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: بنده دو پسر دارم که در خارج از کشور زندگی میکنند و تقریباً و متأسفانه ایمانشون خیلی ضعیف شده و دیگه هیچ چیزی از دین اسلام را قبول ندارن اگه خدای نکرده به همبن منوال زندگیشان را ادامه بدهند هیچ امیدی نیست که بعد از مرگ من و پدرشان کاری برای ما کنند که تا اینکه بخواهند باقیات صالحاتی برای ما باشند. همین الان هم وقتی میفهمند ما کربلا رفتیم یا زیارتی رفتیم ناراحت میشوند بد برخورد میکنند ما خودمان چکاری میتونیم انجام بدهیم که باقیات صالحات جاری برایمان باشد. همسرم کارمند باز نشسته هستند. لطفاً راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت خصوصی و در ارسال به ایمیل شما اینطور عرض شد:
37309- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید به همان فرزندان هم دعا کرد. آنها فریب خوردهاند ولی مغرض نیستند. و از طرفی نسبت به صدقاتِ جاریه در حدّ امکان غفلت نشود. موفق باشید
سلام استاد: آیا دخانیات از جمله سیگار معدّی میتوانند باشند در سیر به عالم خیال؟ چرا اکثر عرفا را دیدیم که سیگار میکشیدند؟ توصیه شما خارج از بحث های سلامتی چیست؟ آیا واقعا حالت خاصی که با سیگار پیش میآید را میتوان یک حالت خلسه جهت ورود به عالم خیال دانست؟ یا اینکه سیگار کمکی به بیدار ماندن و افزایش تمرکز هنگام مطالعه میکند؟ ببخشید که سوالی اینچنین نا امید کننده میپرسم ولی بنظرم سوال خیلی ها باشد. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید ما در شرایط تاریخی دیگری هستیم که در این شرایط تاریخی و فرهنگی این نوع ورودها، سلوک و سیر توحیدی ما را اگر عقب نیندازد، متوقف میکند زیرا عمل به این اعمال، در روانِ ما تداعی طبقهای را میکند که سالک در این زمانه در آن سبک و طبقه نیست. و به همین جهت رهبر معظم انقلاب نیز ترک کردند. موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا: عذرخواهم، سجده طولانی در تخلیه ظلمات و کدورت های ظرف وجودی مان چقدر تأثیر دارد؟ و در حین سجده کدام ذکر در امر مذکور تأثیر اساسی تری دارد؟ با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتقاد امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» سجود اظهار تذلل و بندگی و ابراز فقر و مسکنت در محضر ربوبی است، یعنی افتادگی درونی و تواضع باطنی نمازگزار، ترک خویشتن و چشم بستن از ماسوی و سر بر تراب نهادن میباشد. و این همان تخلیه ظلمات از وجود انسان میباشد و علاوه بر ذکر «سبحان ربّی الاعلی و بحمده» سجده یونسیه و ذکر «سبّوح قدوس» همه منجر میشود تا انسان به نحوی در اختیار اراده الهی قرار گیرد و به تعبیری «برگ کاهم پیش تو ای تند باد ** من چه دانم که کجا خواهم فتاد». موفق باشید
سلام: ببخشید دو سوال با خوندن کتابتون دارم. اگه وسیله ای رو داشته باشیم، ولی رنگش سیاه باشه و مراوده دائمی با رنگ سیاه حس خوبی به ما نده و بخواهیم از همون وسیله؛ رنگیش رو بخریم ، اسراف حساب میشه؟ و وظیفه ی ما برای دیدار پدر و مادر چقدر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمیکنم اسراف به حساب آید. ۲. در آن حدّی که عرف آن ارتباط را منطقی بداند که نه بیمحلی به حساب آید و نه افراط. موفق باشید
سلام استاد: عرض ادب و احترام. ببخشید بنده خیلی از طرف اشخاصی اذیتها شدم و تهمتی ناروا به من بستند. بنظرم میاد دیگه در توانم نیست تحمل آن اشخاص. آیا نفرین در چنین مواقعی بکار میاد یا ما باید مانند شهدا در اوج بخشش و ایثار تا آخرین نفس بمونیم؟ بنظرم میاد اگه نفرینشون نکنم در سرنوشتم میمونن. اگه نفرین کنم شاید یه سرنوشت بهتری برام رقم بخوره. وبه نحوی از سرنوشتم بروند یا اقلا شرشون کنده بشه. خیلی از آنها تحت فشارم بخصوص این تهمتی که به من بستند و به هیچ عنوان نمیتوانم خودم رو ثابت کنم. چون مطلقا مدرکی و شاهدی ندارم جز خدا. استاد من از طرف برخی فامیلها حتی طرد شدم بخاطر آن تهمت که باور کرده اند. البته من هنوز با فامیلم مراوده دارم ولی بنظر نمیرسد آنها من را پذیرا باشند. چه کنم؟ نفرین برا چه مواقعیه؟ حتی حاضرم تا آخر عمرم این اوضاع رو تحمل کنم و همه چیز رو واگذار کنم به خدا. ولی ندایی در درونم میگه اونا حتی پس از مرگتم تو سرنوشتتن، نفرینشون کن و شرشون رو دفع کن. چون افراد خیلی نزدیکم اند. ندایی مدام درونم میگوید، نفرین و نیست و نابودشان کن و یه ندایی میگه کلا نفرین کردن یا نکردنشان را بسپار به امامان و ذکر الله اعلم. اونا حتی میان دم در خونه تو ماشین همسرم رو ملاقات میکنن و میرن. بخاطر اینکه نیان تو خونه من رو ببینن! بخاطر آن تهمت که من بسته اند. چندین ساله که اوضاعم اینگونه شده. احساس میکنم در فامیل یک غریبه شده ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر ظلمی به شما شده است و نفرین به آن ظالم بکنید، کار خلافی نکرده اید. می توانید هم به خدا واگذارشان کنید که خداوند سخت ترین انتقام را از ظالم می گیرد و بالاخره او مدافع مظلوم است و اثار تهمت و ظلم ظالم را خنثی می کند. موفق باشید
سلام و درود بر استاد ارجمند که همواره برکت وجودتان را شکر میگویم. استاد بنده از منظر جوانی که همواره شوق دینداری را در وجود خود حس میکرده ام ولی چیزهایی مانع این میشده که وارد دینداری شوم خواستم نکته ای را در مورد دینداری با جنابعالی در میان بگذارم و نظرتان را جویا شوم. گاهی در ذهن جوان امروز ما، دینداری به عنوان یک پگیج یا بسته تصور میشود که اگر دینداری را انتخاب کرد مجبور است کل این بسته و پگیج را قبول کند که البته در این بسته اینقدر مسائل فقهی از جمله حلال و حرام و مستحب و ثواب و غیره در هر امر کوچکی وجود دارد که وقتی دینداری را انتخاب کرد بیشتر از آنکه اصل دینداری را زندگی کند و تجربه کند خود را مواجه میبیند با این مسائل و توصیه های شرعی گسترده و انجام اعمال متناسب با آنها و در عین حال با کمبود وقت و تمرکز و حوصله. آیا به نظر شما این فقه و مسائل فقهی ما که اینگونه فربه شده است که برای کوچکترین چیزی حکم فقهی دارد خود مانعی نیست برای روی آوردن جوانان به دینداری؟ مگر جز این است که اصل دینداری ما را از مقام سرکشی به مقام بندگی و عبودیت برساند و ما حضور خدا را حس کنیم و همواره و در همه لحظات با خدا به سر ببریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دینداری امری نیست جز رجوع به خدایی که در عین بیکرانگی بسی متعالی است و برای رجوع به خودش، راهی از طریق انبیای الهی در مقابل ما گشوده است که همان معارف عالیه و اخلاق فاضله و احکام شرعیه است و جایگاه احکام شرعی را فقه و فقیه تعیین میکند برای رجوع به خدا. و اینجا است که بعضاً همه دین تبدیل به احکام میشود در حالیکه رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله» فرمودند: «بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیةِ السمْحَةِ السهْلَةِ؛» من به آیین استوار و بدون انحراف و راحت و آسان مبعوث شدهام». آری! بالاخره ادب عبودیت، رعایت احکام الهی است همانطور که در جواب سؤال شماره 36455 عرض شد، ولی نه آن طور که موجب تحجّر و توقف گردد. موفق باشید
سلام علیکم استاد طاهرزاده بزرگوار: شخصیت و آراء علمی آقای دکتر داوری اردکانی را چطور ارزیابی میفرمایند؟ اینکه ایشان علم و دین را تفکیک میکنند و مسائل علمی و مسائل عملی را جدای از هم معرفی میکنند و میگویند موضوع این دو مباین است، باعث بی اعتبار شدن آراء ایشان نزد استاد طاهرزاده نمیشود؟ پرسش آخر هم اینکه آیا استاد کتاب های ایشان را توصیه میفرمایند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته خود آقای دکتر داوری مشکل ایشان آن است که مشکل مینویسند و به راحتی نمیتوان متوجه اشارات مطالب عمیق ایشان شد. به نظر بنده آقای دکتر داوری از کمنظیرترین متفکران امروز جهان هستند و نمیشود کسی در این زمانه وارد میدان تفکر شود و آقای دکتر رضا داوری را نادیده بگیرد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: وقتتون بخیر. در فقه مطرح شده اگر پدر و مادر یا فرزندان مشکل مالی داشته باشند واجب النفقه هستند، حالا اگر خواهر و برادر مشکل مالی داشتند و زندگی سختی بگذرانند واجب النفقه نمیشوند این یعنی کمک نکردن به اونها عقاب و گناه نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آن که نسبت به والدین وظیفه مستقیم داریم، نسبت به خواهران و برادران از این جهت وظیفه مستقیمی نداریم ولی به اعتبار آنکه بتوانیم به آنها کمک کنیم مسلماً در مسیر صله رحم که زیباترین نحوه عبادت است قرار میگیریم. موفق باشید
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد، دل برد و نهان شد هر دم به لباس دگر آن یار برآمد، گه پیر و جوان شد گاهی به تک طینت صلصال فرو رفت، غواص معانی گاهی ز تک کهگل فخار برآمد، زان پس به میان شد گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق، خود رفت به کشتی گه گشت خلیل و به دل نار برآمد، آتش گل از آن شد یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی، روشنگر عالم از دیده یعقوب چو انوار برآمد، تا دیده عیان شد حقا که همو بود که اندر ید بیضا، می کرد شبانی در چوب شد و بر صفت مار برآمد، زان فخر کیان شد می گشت دمی چند بر این روی زمین او، از بهر تفرج عیسی شد و بر گنبد دوار برآمد، تسبیح کنان شد بالجمله همو بود که می آمد می رفت هر قرن که دیدی تا عاقبت آن شکل عرب وار برآمد، دارای جهان شد منسوخ چه باشد؟ چه تناسخ به حقیقت؟ آن دلبر زیبا شمشیر شد و در کف کرار برآمد، قتال زمان شد نی نی که همو بود که می گفت انالحق، در صوت الهی منصور نبود آنکه بر آن دار برآمد، نادان به گمان شد رومی سخن کفر نگفته است و نگوید، منکر نشویدش کافر بود آن کس که به انکار برآمد، از دوزخیان شد. «مولوی» سلام علیکم! طبق شعر بالا خداوند در یک دوره به مظهریت نوح (ع) ، دوره ای به ابراهیم (ع)، دوره ای به یوسف (ع) و... ظهور کرد. سوالم این است که اگر نوح (ع)، ابراهیم (ع)، یوسف (ع) و... ، همزمان وهم دوره می بودند، این مظهریت چطوری می شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن صورت همگان خود را در جمال همو که کامل و جامعتر است مییافتند. مانند همان نسبتی که مولایمان علی «علیهالسلام» با حضرت پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» داشتند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در سر زدن به اقوام گاهی بعضی کشف حجاب میکنند. برخورد با آنها چگونه باید باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن رهبر معظم انقلاب که میفرمایند اکثر این افراد نمیدانند؛ به نظر میآید از آن جهت که نباید به راحتی قطع رحم کرد، با اغماض عبور کنیم تا در وقت خود بتوانیم دلسوزانه به آنها تذکر لازم را بدهیم. موفق باشید
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد طاهرزاده: این سؤالم شاید ناشی از انتزاعی نگاه کردن به قضیه باشه ولی برام سوال شد که اگر در شب قدر مقدرات ما رقم میخوره درکش به چه کار ما میاد؟ وقتی ما در تقدیرمون سیر میکنیم جایگاه درک تقدیرمون دقیقا کجاست؟ یعنی مثلا عملمون متفاوت میشه با درک متفاوت داشتن؟ پس تقدیر به چه معناست؟ مگه تقدیر مشخص کننده سیر فرد نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در درکِ شب قدر است، به این معنا که به چنین حضوری میتوان فکر کرد و خود را با نیایش با خداوند به هر صورتی که ممکن است؛ در آن حضور قرار داد تا به زیباترین تقدیر نایل شویم. تقدیری که مسلّم، امری انتزاعی و مفهومی نیست که بتوان آن را با فکر درک نمود، بلکه افقی است که در مقابل جان انسان گشوده میشود تا در معرض انوار و الطاف الهی قرار گیرد. موفق باشید
