سلام الله علیکم: حال که رهبری عزیز توصیه به قرائت سوره فتح و دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه را کرده اند، خوب است استاد عزیز شرح وتفسیر بر این سه گوهر ارائه کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله توفیق نظر به دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه نیز پیش آید. ولی به اطلاع جنابعالی رسانده میشود که بحمدالله عرایضی در رابطه با سوره فتح انجام گرفت که حاصل آن کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک»
https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%81%D8%AA%D8%AD&tab=posts&inner_tab=book
و مباحث صوتی «تفسیر انفسی سوره ی فتح»
https://lobolmizan.ir/sound/808?mark=%D9%81%D8%AA%D8%AD شده است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ان اشالله سلامت باشید. در گیر و دار ثبت نام کربلا هستم و یک سوال برام حل نشده. در شرایط کنونی مردم غزه آیا بهتر نیست هزینه سفرکربلا را هدیه کنم برای غذای مردم غزه؟ نمیدونم آیا احیای اربعین الان اولویته یا غذای مردم غزه اینکه خودم از تشنگی کربلا در رنجم بماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانیم هر دو موضوع را جمع کنیم و در کنار کمک به مردم غزه در این مسیر نیز وارد شویم، بخصوص که مشکل اصلی، عدم بازکردن گذرگاهها میباشد و باید در این رابطه تلاش کرد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: استاد این سوالات بدجور درگیرم کرده آیا اگه جنگ جبهه مقاومت و استکبار و صهیونیزم توی این وضع نبود رفتار ایران با الان تفاوت داشت؟ وضعیت غزه و حماس و آیندش که گفتنی نیست، یمن هم که از نظر اقتصادی و زیرساختی داره زیر بار مبارزه لت و پار میشه حزب الله هم که شد آنچه شد، ایران علاوه بر هیچ اقدام تاثیر گذار، برای تسویه حساب تجاوز آشکار رژیم، همچنان منتظر زمان و مکان مناسب هست، آیا ما باید به امید حضور رهبری و به خصوص سخنرانی اخیرشون در باب تشریح دوران اهل بیت علیهم السلام، اعتماد کنیم به اقدامات و عدم اقدامات نظام؟ اصولا آیا ایشون جهت پیاده سازی سیاستهای قرآنی مواجهه با استکبار دستشون بازه و یا یداه مغلولتان؟ متی نصرالله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد شرایط بسی حساس است بخصوص که نباید جبههای که مقابله با جنایتکارترین جریان تاریخ پیش آمده است؛ به بهانههای جزئی در حجاب رود و با تقابل مستقیم نظامیِ ایران که این آرزوی نتانیاهو میباشد؛ این جبهه که جبهۀ مقابله همۀ انسانهای آزاده است با رژیم جنایتکارِ صهیون، به جنگ ایران و اسرائیل تبدیل شود و بحمدالله ایران با مدیریت حکیمانۀ خود در عین کمک به جبهۀ مقاومت مواظب است چنین نشود که عرض شد. و این معجزۀ موضعگیریِ آخرالزمانی ایران است و گویا خداوند اراده کرده است با نظر به موقعیت خاص ایران در نگاه جهانی که همگان متوجۀ معنای تاریخیِ آن هستند، جبهۀ استکبار را در هم بریزد و ایران به عنوان یک تاریخ، میداندارِ آیندۀ تاریخ شود، نه یک کشور مقابل اسرائیل تا از جبهۀ انسانیتی که بحمدالله مقابل استکبار به صحنه آمده و ایران و رهبر الهی آن متذکر آن میباشند؛ مورد غفلت قرار گیرد و جبهۀ مقاومت در مقابل استکبار به حاشیه رود. از خود نپرسیدهاید چرا نتانیاهو در آخرین سخنان خود که موشکهای یمن به فرودگاه بن گوریون تلآویو، اصابت کرد حرف او آن بود که باید با ایران مقابله کرد؟ باز هم باید در این مورد فکر کرد.
چرا رژیم صهیونیستی با وجود تصرف مناطق استراتژیک سوریه، حملات مرگبار به بندر راهبردی الحدیده یمن، ترور هفتگی سران کلیدی حزبالله و تخلیه گام به گام ساختمانهای غزه، طوفان اضطراب و بیقراری رهایش نمیکند؟... افسانه شکستناپذیریِ حماس در یک باریکه ۳۰۰ کیلومتری با وجود محاصره شدید امنیتی و قحطی اجباری در غزه، رژیم صهیونیستی را از درون دچار چنان فرسایش و ناامیدی کرده که شاخههای مقاومت در سراسر خاورمیانه را هدف قرار میدهد تا ذرهای حیثیت برباد رفته در ۷ اکتبر را بتواند بازگرداند. به سخنان رهبر معظم انقلاب فکر کنید که فرمودند: این رژیم نه فقط در حفاظت از خود دچارِ بحران است بلکه در بیرونآمدن از بحران هم دچارِ بحران است. امروز اگر از غزّه بیرون بیاید، شکست خورده، بیرون هم نیاید، شکست خورده. آیا این بهترین مدیریت برای جهانیکردنِ تقابل ایران با استکبار نیست؟ موفق باشید
حالّی دلی باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛ بیاکسیر و پر از درد و با خون آلوده شده؛ بیهمدمی؛ باز میگویم؛ باختن خود، و یافتن خود در آغوش دلی که دارم (دل را همان وجود یا حقیقت یا حتی خدا یا روح یا هر چه میخواهید نام بگذارید)؛ از خود میپرسم تسکین؟ تسکین مییابم اما برایم همهی تسکینها ناکافیاند؛ آرامم نمیکنند؛ گمشده؛ گمشده؛ گمشده؛ سردرگم؛ سردرگم؛ سردرگم؛ گم کردهام حتی جسمم را و زندگی را؛ همه چیز را گم کردهام و حتی دیگر نمیتوانم کارهایی که برایم کار بودند را ادامه دهم حتی رسیدگی به جزئیات جسم و روح خود؛ و فقط به این نگاه دارم که «باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛» چرا دروغ بخواهم بگویم؟ خیلی هم کَم آوردهام؛ کمبودها بسیارند و در اینجا دیگر توانی برای دلم برای ادامه دادن نمانده؛ با خود میگویم این هم جزئی از راه است منتهی زندگی نمیتواند بایستد تا من توان بیابم و من و من ماندهام... و دردی عمیق در تمام جانم ریشه دارد و من ماندهام... ادامه دادن برایم ناممکن شده که حتی گویی سر پا ایستادن هم برایم جان فرساست از شدت رنجی که در جانم است و جانم دیگر یاری نمیکند و من ماندهام، من ماندهام ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به ایمانی و حضوری نظر کرد که به تعبیر جناب حافظ : «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». در این رابطه خوب است به مباحث «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81 موفق باشید
بسم رب محمد: دوباره نهیبی بر قلب آمدن، مثل همیشه و مثل هر لحظه و در این ایام لحظه به لحظه و باز اراده کردن و پس از مواجههای ناتمام نشستن و خودخوری کردن و هیچ ندانستن. و باز آرزو کردن و باز نشستن و اینگونه چندین سال راهجویی کردن و نمیدانم. آری! قرآن را میگویم. قرآن عزیز گویا ملائکه از ادبار میزنندم که تو مال اینجا نیستی و باید کاری برای خویش بکنی و ادراک میکنم و تا اراده روبرو شدنم را تجربه میکنم، از روبرو میزنندم که آماده نیستی و بیعالمی. که فرمود: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ * ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ». نه میتوانم رهایت کنم و دست از تو بکشم (شاید هم تو نمیتوانی) و نه وسعت روبرو شدنش را دارم. چه سالهاست که آرزویت میکنم. چه لحظههاست که وجودم از آتش نداشتنت میسوزاندم. چه قبض و بسطها که نمیکشم. در یکی از جلسات سوره فتح به قول یکی از دوستان: یا عالم داری یا بیعالمی و هیچ راهی نداری. آری! نمیشود عالمدار بود و اینقدر خویش را تنگ و بیوسعت یافت. همین دیشب بیچاره بودم. طاقت و تاب هیچ چیز را نداشتم. تنها به اعتبار انجام وظیفه الهی بیدار ماندم و قرآن به سر گرفتم. بماند که از سر بیچارگی صفحاتی از «بلای بیتاریخی و جهان آینده» دکتر داوری رو هم تورق کردم. بماند. اوایل جلسات سوره فتح اراده کردم که باید بخوانمت، اما گویا دامن از دست آلودگان_ بیعالمان و نامحرمان_ میکشی. گاه چه خسرانزده خویش را مییابم. و گاه میگویم که گویا داری تربیتم میکنی و منتظر بزرگ شدن و زبان باز کردنم هستی تا بتوانم با تو سخن بگویم. نمیدانم اما شاید ایمان همین باشد. و به قول شما نه گریهها و نه دعاها و نچیز دیگری، که ایمان چیز دیگری است. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال این مائیم و همان حال و احوالاتی که میفرمایید با هر نامی که بخواهید آن احوالات را بنامید. فرمود: « نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم». باز تأکید میشود نام این نوع حضور را هرچه میخواهید بگذارید مهم نیست، مهم آن است که متوجه باشیم این قصۀ همۀ ما که میتوانید آن را بشر جدید بنامید، در این تاریخ است که نه میتواند در دیروز خود حاضر باشد و با امثال شیخ بهائی بزرگ هم پیاله شود؛ و نه میتواند در فردایی که معلوم نیست چه فردایی است، حاضر گردد. بنده نام این نوع حالت را چنین میدانم که فرمود: «دوست دارد یار این آشفتگی» و بنده نه تنها نسبت خود را با جنابعالی در چنین حالتی احساس میکنم، بلکه گمان دارم آنانی که در جستجوی نسبت خود با پیامبری میخواهند باشند که قصۀ او با «إقرأ» شروع شد، خواندن چیزی که چیز مشخصی نبود مگر آنکه تنها با خواندن شروع شد و قرآن در همان خواندن به ظهور آمد. آری! نمیتوان نسبت با چنین پیامبری و با چنین حضوری بیگانه بود. آیا این همان سخن جناب نیچه نیست که فرمود باید در دهانۀ آتشفشان منزل کرد؟ چرا گمان میکنیم باید در این آخرین زمان، سر و سامانی داشته باشیم. حتماً ملاحظه فرمودهاید که بنده مکرراً به این غزل جناب عطّار نظر دارم که میفرماید:
دی زاهد دین بودم، سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم، سر دفتر دانایی
ترسا بچه ایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زنّاری در دیر به تنهایی
امروز دگر هستم، دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم، دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم
نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین، یعنی که نه آن نه این
بنشسته بدم غمگین، شوریده و سودایی
ناگه ز درون جان، در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی
پس گفت در این معنی، نه کفر نه دین، اَوْلی
بر شو تو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید
سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم این مظاهر از آن جهت که ظهور اسما هستند عین اسما هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم این موضوع نیاز به مقدمات دارد. در این مورد خوب است به شرح سورۀ «حمد» حضرت امام (ره) رجوع فرمایید. عرایضی در شرح سخنان ایشان شده است میتوانید به آن مراجعه کنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/645?mark=%D8%AD%D9%85%D8%AF
با سلام خدمت استاد عزیزم: در سوره واقعه فرمودید مقربین در آخرین کم هستند و مقربین را ۱۴ معصوم (ع) حساب کردید. حتی سلمان را جزو مقربین حساب نکردید. اما شما در یکی از صوت های شرح تفسیر حمد امام خمینی (ره) فرمودید که مردمی که در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن شرکت میکنند در مقام مقربین هستند. این دو مطلب چگونه با هم جمع میشوند؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرمود: «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» بحث در آخرالزمان است و نسبت مقربین با دیگر مردمان. و اینکه مقربین، قلیلاند؛ از آن جهت میتوان گفت مردمی که در راهپیمایی ۲۲ بهمن حاضر شدند در شرایطی که دشمنان انسانیت دامهای گسترده ای پهن نمودهاند، اینان آن افرادی هستند که در آخرین دوران در زمرۀ کمیابها میباشند و البته مصداق کامل و تمام چنین شخصیتهایی، اولیای معصوم هستند. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: چه کار کنیم وابسته دیگران نشویم مثلا وابستگی به دوست به همسر و.... اگر امکانش هست در این زمینه کتابی معرفی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «زن، آنگونه که باید باشد» عرض شده؛ محبت اولیهای راکه خداوند بین زوجین ایجاد میکند باید پاس داشت و نسبت به دیگر انسانها در بستر تقوای آنها باید به انسانها احترام گذاشت. پیشنهاد میشود دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: «در مقابل انسان متکبر تکبر ورزیدن عین تواضع است.» ۱. یا این حدیث جعلی است؟ ۲. اگر جعلی نیست منظور از انسان متکبر چه کسی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در روایات خود داریم آن است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودهاند: «تواضعوا مع المتواضعين فإنّ التّواضع مع المتواضعين صدقة و تكبّروا مع المتكبّرين فإنّ التّكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و یا فرمودهاند: «و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و این حکایت از آن دارد که نباید منکران حقیقت را به رسمیت شناخت و برای آنها تواضع داشت. با توجه به این امر آن روایت که میفرمایید نمیتواند جایگاهی داشته باشد. موفق باشید
سلام علیکم: هر کجا در زندگی ام پا گذاشتم به حسب بندگی ام امام بودند، ولی آنقدر کوچک بودم که عظمت شدت بیشترین بودن حضرت امام خمینی رضوالله تعالی علیه را نمیفهمیدم مگر آنکه بسیار دقت میکردم آنقدر که این مرد هستند. همین جا حقی که بر گردن همه ما دارند اقتضاء میکند حمد و سوره ای به ایشان بخوانیم و بگوییم ای که از همه بیشتری چه یافتی از او که اینهمه عاشق و با خدایی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «ای امام» شد که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/1061?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
پیرو سوال و جواب ۳۹۲۷۲، در خود حدیث مگر شخص خواب بیننده در عصر امام رضا علیه السلام پیامبر را در بیداری دیده اند؟ ثانیا در عالم رویا شخصی که کسی را میبیند و یقین میکند او پیامبر است از جنس علم حضوری نیست؟ چطور مولوی اگر خودش یقین دارد که اشعارش قرآن فارسی ست و بگوید اشعار من را لایمسه الا المطهرون شما پاسخ میدهید «همینطور است چون جناب مولوی به خوبی آگاه است که این اشعار خود او نیست و بر او نوعی الهام صورت گرفته» ، اما اگر کسی در خواب نبی اکرم را ببیند و بداند و یقین کند که در محضر همان رسول الهی ایستاده که از کلام الله شناخته اعتبار ندارد؟ اگر یقین در عالم خواب اعتبار ندارد چرا در عالم بیداری یقین اعتبار داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال چه ما آن ادعیه را از جناب سیدبن طاووس بدانیم که در اوج صفای روحی بودند؛ و چه از معصومین؛ مهم، فراز زیبای آن ادعیه است که بتوانیم به جای این مباحث از آنها استفاده کنیم. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: سوالی دیگر در ادامه سوال قبلی به ذهنم رسید. اینکه آیا به نظر شما درست است که بگوییم آنچه که در بیرون از ذهن وجود دارد علم است و در لایه باطنی ترِ علم، عشق یا محبت یا رحمت الله است. چون وقتی انسان به ماهیت علم می اندیشد گویی این نظمی که علم می نامیم که نظمی حکمت وار است، حاصل یک نوع عشق است. ممنون از پاسختون
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود در این رابطه به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود زیرا به راحتی نمیتوان ربطی که جنابعالی بین علم و عشق دادهاید را فهمید. موفق باشید
استاد جان با مبانی شما اساسا ساختار فعلی جمهوری اسلامی در بحث رهبری یا غلط و مخدوش است و یا به بیانی دیگر ظاهر و باطنش متفاوت است، شما معتقدید رهبری به محض نصب (اختیار شدن توسط خداوند به مرتبه ای پایین تر از معصوم) دارای بصیرت و علم و الهام و نوری می شود که چنین و چنان، از طرفی دیگر علما (حتی مراجع) چنین توفیقی ندارند چون مصداق اختاره الله لامور عباده نیستند، چه برسد به فقهای مجلس خبرگان، و معتقدید رهبری زبان خداوند است (چنانچه هر روز بارها میفرمایید، حال بفرمایید چگونه عالِمی که زبان وجود و زبان خداست، و دارای علومی فرای علوم دیگر علما و توفیقاتی فرای توفیقات دیگران، چگونه این شخص توسط افراد دیگر نظارت میشود؟ آیا چنین فردی که به محض نصب و اختیار دارای آن مراتب میشود، نباید رهبر بعدی را اختیار کند؟ مگر عقل و علم و بصیرت و الهامات او فوق همه ی علمای دیگر نیست؟ چرا نباید او جانشینش را معرفی کند؟ بلکه همان علمای مرتبه چندم (پس از ولی فقیه و پس از مراجع و... ، آن هم با نظر مردم) در مجلس خبرگان باید اختیار کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در توفیقی است که خداوند برای هدایت مردم به ولیّ فقیه میدهد و این غیر از معصومدانستنِ ایشان است. به گفته مرحوم آیت الله مشکینی در جزوه «ولایت فقیه»شان ولیِ فقیه با توجه به موقعیتی که دارند، قلیل الخطاء میباشند و نه ممنوع الخطاء. و به همین جهت مجلس خبرگان با نظر به ملاکهای اصیلی که صادره از وحی الهی و یا اولیای معصوم است، بر اعمال و رفتار ولیّ فقیه نظارت دارند. با اینهمه چرا به آن طرف قضیه فکر نکنیم که به لطف الهی خداوند مددهای خاصی به ولیّ فقیه کرده است و نتیجه آن بصیرت خاص حضرت آقا میباشد که متفکران دنیا را به حیرت آورده. چه اندازه شایسته است که جمع آوری استاد راجی را در رابطه با رهبر انقلاب از زبان متفکرانه دنیا مد نظر قرار دهیم و به این فکر باشیم چگونه خداوند چنین توفیقاتی را به رهبر انقلاب عطا فرموده است و چرا؟ https://www.aparat.com/v/h0105ziموفق باشید
سلام: به لحاظ ساختار ادبیاتی عبد در حدیث «العبد اذا اختاره الله...» نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات بعد و قبل. فلم یعی بجواب: درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته و ندارد و حق چنین تعمیمی بر اساس قواعد هیچیک از علما ندارید و با این مبانی ناقص و اشتباهی که دارید خدا به خیر کند. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا معصوم این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. ۱. لیکون حجته علی عباده و ۲. شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد آدم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی آید. ثانیا استنادی که به تشکیک وجود کردید هم شاید از مبتدیان فلسفه بشود نادیده گرفت اما کسی که دو سال فلسفه خوانده باشد متوجه مغالطات متعدد حضرتعالی میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد جان: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به مطالبه گری قانون حجاب چیه؟ یکی از شاگردان شما نظرشون این بود که تو این شرایط منطقه که فلسطین باید در منظر باشه، درست نیست! پس بگذارند عرصه برای برهنگی و مکشفه بودن فراهم باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید منتظر باشیم ببینیم بالاخره مجلس محترم در مورد لایحه عفاف و حجاب به عنوان یک قانون چه تصمیمی را ارائه میدهند. از آن جهت که موضوعِ قانونیبودنِ حجاب غیر از شرعیبودنِ آن است و حتی آنانی که معتقد به شرعیبودنِ آن نیستند، در نظام شهروندی، به عنوان قانون باید آن را رعایت نمایند. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. در جلسه تفسیر سوره مبارکه تغابن در تاریخ ۱۷ شهرویر ماه به یادم هست که فرمودید؛ در استدلال نوعی انکار وجود دارد و استدلال به درد دیندار شدن نمیخورد بل برای محاجه در مقابل ضد دینان است. چرا علامه طباطبائی تفسیر خود را برپایه استدلال و عقل گمارده اند به حدی که به فرموده شما ذره ای هم از آن خارج نگشته اند؟ ۲. چه کنیم در رزق گم نشویم؟ در وقت گم نشویم؟ رزق وقتم کم است و برکتی ندارد و نمیتوانم کارهای علمی ام را بخوبی پیش ببرم، متوجه بی توجهی خودم به وقت هستم که وقت نیز به من رو نمی کند و خود را در اختیارم نمی گذارد. ۳. چگونه صاحب رزق شویم و بتوانیم در نیاز حقیقی قرار گیریم تا خدای متعال نیز آن را بی جواب نگذارد بلکه ما هم مشغول نشده باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند آن مرد الهی را رحمت کند. همانطور که در مبحث «نگاهی هرمنوتیکی به شخصیت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان» عرض شده ایشان بنا داشتند شبهات پیشآمده بعد از مشروطه را از منظر قرآن جواب دهند تا دینداران متوجه حقیقت قرآن بشوند و از این جهت آری! باید استدلال میکردند تا شبهات رفع شود و این به معنای آن نیست که مطلب تمام باشد و از آن به بعد طرف، دینداری خود را ادامه دهد. به همین جهت در کنار آن نوع استدلال سعی میکردند منظور آیات را که مطابق با فطرت افراد بود، به میان آورند و این امر موجب ایمان افراد و تقویت آن ایمان میشد ۲. اولاً: برنامهریزی ثانیاً: حوصلهای به وسعت یک اقیانوس. موفق باشید
سلام استاد: این متن را در سایتی خواندم به مزاجم خوش نیامد گفتم نظر شما را بدانم: اساس جریان تصوف برای مبارزه با وجهه عرفانی و معنوی اهل بیت علیهم السلام در اسلام توسط حکام جور ایجاد شد. آنها وقتی نتوانستند مانع انوار فیوض اهل بیت علیهم السلام شوند افرادی را به عنوان عارف و زاهد به مردم معرفی کردند و نسخه های بدلی برای برنامه های معنوی اسلام ساخته و در سطح گسترده منتشر کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضاً چنین بوده و شاید جریان سفیان ثوریها برای رقابت با جریان اهل البیت ساخته شد. ولی خودِ همانها هم با مواجهه با اهل البیت متوجه عظمت آن خاندان شدند و البته این غیر از جریانی است که با جناب خواجه عبدالله انصاری و ابن عربی پیش آمد تا آنجایی که جناب ابن عربی در اولین نوشتههای فتوحات این روایت را از قول امیرالمؤمنین «علیهالسلام» آورده که حضرت فرمودهاند: «کنت مع الانبیا سرّا و مع رسول الله جهرا» «من با سایر انبیا در باطن و نهان همراه بودم و با رسول خدا در ظاهر نیز همراه هستم». تا این اندازه عرفانِ اصیل به اهل البیت نزدیک میشود در حدّی که امروز بهترین شروح «منازل السائرین» و «فصوص الحکم» توسط علمای شیعه به میان آمده است به این معنا که عرفان حقیقی در واقع بازگوکننده ابعادی از ابعاد متعالی تفکر تشیع است. موفق باشید
سلام علیکم: توی سایت در قسمت درباره استاد مطلب جالبی دیدم. نوشته: (استاد طاهر زاده پس از فراغت از دانشگاه در حین اشتغال به کار در یکی از شرکتهای مهندسی در تهران، مطالعات حوزوی را آغاز نمودند.) از استاد میخوام قدری در مورد اون شرکت و از تجربه خودشون از اون شرکت مهندسی برامون بگن. چی شد رها کردین؟ حیف تون نیومد محیط اشتغال آنچنانی رو رها کنین؟ جوون های امروزی آرزو دارن کاش در مثل چنین شرکتی کار پیدا کنن. مخصوصاً کامل توضیح بدید که چی شد رها کردین؟ ممنونم. ببخشید فضولی کردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. در سؤالاتی که در رابطه با خاطرات بنده شده، در این مورد سخن گفته شده که البته شاید زمانی چاپ شود. قضیه از آن قرار بود که در شرکت یوریران که مسئول کشف رگههای اورانیوم در سرزمین ایران بود؛ برای تغذیه نیروگاه اتمی بوشهر مشغول بودم. و به جهت حضور در فعالیت هایی که در رابطه با انقلاب باید می شد، به توصیه شهید بهشتی در سال ۱۳۵۵ به آموزش و پرورش وارد شدم. در حالیکه حقوق بنده یک پنجم شد. ولی بسیار خدا را شاکرم که او مسیر معلمی را در مقابلم گشود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: گاهی نیست انگاری موجود در فضای زمانه آنچنان ما و افکارمان را احاطه می کند و تحت تاثیر قرار می دهد که ناخودآگاه و بدون اینکه خود متوجه باشیم پدیده ها را با نگاه مادی و محاسبات دنیوی می نگریم و اینگونه همه چیز را از دست رفته مییابیم. در حالی که اگر برگردیم و به اینگونه افکارمان از نگاه قرآن و سنت های الهی بنگریم در درون خود بیشتر شرک و بی ایمانی می بینیم تا ایمان. غزه را نابود شده و با خاک یکسان شده می یابیم بدون آنکه متوجه باشیم از یک سال پیش تا کنون از این باریکه چه تاریخی آغاز شد. تاریخی که پس از آن، فضای مه آلود «کدام حق و کدام باطل» برای بشر زمان ما هر چه بیشتر به کنار میرود به طوری که برای هر انسانی با هر سطح درک و فهمی تشخیص جبهه حق از باطل آسان شود تا شاهد صف آرایی هر چه شفاف تر و هر چه واضح تر جبهه حق و جبهه باطل باشیم که واقعاً هم هستیم. تاریخی که هر چه به جلوتر میرویم موضع گرفتن بیطرفانه بی معناتر میشود و همانند زمان عاشورا برای آن کسی که جبهه حق و باطل را از هم تشخیص داد بی طرفی مساوی میشود با بی شرفی و بی موضع بودن مساوی می شود با بی تفاوت بودن نسبت به ظلم ظالم و حق مظلوم. آیا این اتفاق مبارکی نیست؟ و اگر وارد تاریخ جدایی حق از باطل شده ایم بر اساس قرآن کدام جبهه باید نگران باشد؟ آیا چنین تاریخی بهتر از آن زمان نیست که حق در پشت پرده های جهل دیده نشود و باطل خود را ملبس به لباس حق گرداند و با الفاظ فریبنده ای چون حقوق بشر و آزادی مردمان و ملت ها را فریب دهد؟ آیا با طوفان الاقصی تاریخی شروع نشد که ما نه تنها صهیونیسم، که کل تمدن غرب و بینش مادی جهان غرب را هر چه عریان تر و آشکارتر ببینیم و ما را متوجه این امر کند که مشکل اصلی همین بینش مادی منفعت طلب و سودمحور غرب است که قائل به حقیقتی در عالم نیست و به گفته خودشان حتی اگر صهیونیسمی وجود نداشت آن را به دست خود در منطقه ایجاد میکرد تا ضامن استعمار و منافع مادی غرب باشد!؟ آیا این بی آبرویی و رسوایی تمدن غرب در قبال این ظلم بی حد و مرز و آشکار در غزه و لبنان ما را به این کلام اخیر رهبر حکیم انقلاب نمی رساند که دیگر کسی از تمدن غرب حرفی نزند! اسماعیل هنیه و سید مقاومت و یحیی سنوار را از دست رفته می بینیم بدون آنکه بنگریم این دلاور مردان جبهه حق در چه مقطعی از زندگی خود به شهادت رسیدند و بدون آنکه متوجه باشیم شهادت این بزرگواران در بهترین زمان و در اوج سلوکشان رخ داد و در قله مبارزه و جهاد بوسیله شقی ترین اشقیاء زمان همانطور که خود همواره آرزو داشتند صورت گرفت تا شهادتشان حجتی باشد بر صداقت در مسیر متعالی شان و رسواگر بدگویان و فتنه گران و جهاد تا آخرین نفس مهر تأییدی باشد بر دلاوری و استواری و ثابت قدمی شان همچنان که شقاوت و ظلم بی حد و مرز دشمنانشان حجتی باشد بر حقانیت این راست قامتان تاریخ و بر باطل بودن جبهه مقابل آنان. آیا وقایع این دوران خط بطلانی نکشیده ست بر راه بیهوده و بی ثمر سازشکاران تاریخ در مواجهه با مستکبران زمانه در عالم؟ آیا بعد از این یکسال عبارات روشن فکرانه نمایی چون دین سکولار و جدایی دین از سیاست بی اعتبارتر از همیشه نشده و نمایندگان این نوع طرز تفکر را بیش از پیش دچار پوچی نکرده است؟ پس اگر عمیق تر بنگریم از یکسال پیش تاریخی شروع شده است که اعتبار و مشروعیت نظامهای سکولار غربی مبتنی بر اومانیسم را نه فقط برای خواص و فرهیختگان که برای عموم مردم جهان بیش از هر زمان دیگری زیر سوال برده است و به تبع آن پایه نظامهای استکباری جهان سلطه را متزلزل و در دل های ظالمان جهان لرزه ها انداخته است. به راستی در این تاریخ چه خوب است که به وعده و سنت های الهی ایمان واقعی داشته باشیم و نگرانی ما به عنوان یک فرد آزاده و ظلم ستیز این باشد که در کجای این معرکه و این صحنه جدا کننده حق از باطل ایستاده ایم و به عنوان یک فرد چه کاری از دستمان بر می آید تا در جبهه باطل و جبهه بیطرفان قرار نگیریم تا اینگونه در کربلای زمان خود ایفای نقش کرده باشیم و در فردای روزی بتوانیم پاسخ گوی خدای متعال باشیم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه کردهاید و رهبر معظم انقلاب نیز متذکر شدهاند؛ ما در حال حضور در تاریخ دیگری هستیم؛ تاریخی که سرنوشت انسانها را فرهنگ سکولار دنیای مدرن تعیین نمیکند. زیرا با رهبری حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» فرهنگ شهادت به همان معنای پایداری تا مرز فداکاریِ نهایی وارد این تاریخ شد و بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب که زبان گزارش توجه به این تاریخ هستند، میفرمایند: «اگر امثال شهید سنوار پیدا نمیشدند که تا لحظه آخر بجنگند یا اگر بزرگانی همچون شهید سیدحسن نصرالله نبودند که جهاد و عقل و شجاعت و فداکاری را با هم درآمیزند و به میدان بیاورند، سرنوشت منطقه به گونهای دیگر رقم میخورد.» و بسیار باید به این نکته فکر کرد که چگونه سرنوشت منطقه طوری رقم خورده که در امروز و فردای منطقه، تصمیم نهایی از آن جبهه مقاومت است و البته معلوم است که درک چنین حضوری برای افراد و اذهانی که هنوز ظاهر صحنه را میبینند؛ کار مشکلی است. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: آقای جوادی آملی در مورد بحث شما در مورد ایمان و مذهب نظر دیگری دارند. ایشان ذیل آیه ۱۹۹ آل عمران فرمودند در سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» فرمود ﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ﴾ ؛ اينها كسانياند كه آيات الهي را تلاوت ميكنند، همان آياتي كه بر شما نازل شده است هم آياتي كه بر خودشان نازل شد. همين آيهٴ محل بحث سورهٴ «آل عمران» همين است ديگر، اينها مؤمناند. اينها كسانياند كه دو تا دين را دو تا وحي را درك كردند، قهراً بايد دو تا اجر هم داشته باشند، لذا ذات اقدس الهي از اينها كه صاحب دو اجرند ياد ميكند. در دين خود، تابع دين خود بودند، حرف پيامبر خودشان را ايمان آوردند، اجر بردند. وقتي اسلام طلوع كرد تابع اسلام شدند اجر ميبرند، از اينها به عنوان اينكه داراي دو اجرند ياد ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «قصص» آيهٴ ۵۲ به بعد اين است: ﴿الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ﴾ آنها كه قبلاً ما به آنها كتاب داديم يعني تورات و انجيل داديم، اينها به قرآن ايمان ميآورند ﴿إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ﴾؛ وقتي قرآن بر آنها تلاوت بشود ﴿قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمين﴾؛ ما قبلاً انتظار چنين كتابي را ميكشيديم، چون انبياي ما در كتاب آسماني ما را بشارت دادند، ما منتظر رسيدن اين وحي بوديم ﴿وَ إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمينَ﴾ آن گاه فرمود: ﴿أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْن﴾ اينها دو تا اجر دارند ﴿بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ٭ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلين﴾ اينها از بزرگان اهل كتاباند. منظورشون را اینطور برداشت کردم که اهل کتاب اینجا منظور مسلمانانی هستند که قبلا یهودی و مسیحی بودند و اگر اینجا تعبیر به اهل کتاب شده به این لحاظست که در آیات قبلی سوره هم از اهل کتابی سخن گفته شده بود که آنان آیات خدا را به قیمت ناچیزی میفروختند. توضیح کاملتر در این لینک هست. https://eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/70/701010/ آیا واقعا فتوایی از مراجعی مانند آقای خامنه ای وجود دارد که ایشان گفته باشند از نظر فقهی اشکالی ندارد که یهودی یا مسیحی اگر فهمید دین اسلام حق است، باز هم تابع شریعت مسیحی یا یهودی خود باشد، با اینکه میداند پیامبر حقست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه حرف در این نکته است که میشود اهل کتاب بود و در عین حال به وَحی محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» ایمان داشت و همچنان در زمره اهل کتاب بود و اسلام نیز برای چنین افرادی به عنوان اهل ایمان و حتی «راسخون فیالعلم» جای و جایگاه قائلاند. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به اینکه منِ انسان مجرد است و آزاد از زمان و مکان و در رویای صادقه به اماکن دوردست رفته و از زمان آینده چیزی را می بیند که بعد ها عینا تحقق بیرونی پیدا می کند: آیا نفس قادر است به گذشته نیز سفر کند و مثلا حادثه کربلا را عینا مشاهده کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً برای نفس های مستعد بخصوص ائمه معصومین «علیهم السلام» به اندازه ای که به آن ها اذن داده شده است، پیش آمده. موفق باشید
سلام و ادب: برای درمان کم همتی و نداشتن پشتکار چه کنم؟ تا به حالا مکرر برنامه ریزی کردهام که مطالعات منظم و ورزش منظم داشته باشم، اما چند روزی خوب پیش میره و بعد رها میشود. تقریبا در همهی امور، به همین منوال است. افقها و هدفهای بلند پیش چشمم هست و رفقایم را میبینم که با همت بلند به سوی آن افقها رهسپارند و من ناتوانم. ممنون و ارادت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله اگر از مباحث «معرفت نفس» و «معاد» که روی سایت هست؛ شروع کنید، افق ادامه کار گشوده می شود. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به سوال [بدون عنوان شناسه پرسش: ۳۸۵۶۲ تاریخ ارسال پرسش: ۰۲:۱۵:۱۸ ۱۴۰۳/۷/۱۲ متن پرسش و پاسخ متن پرسش سلام علیکم! علم یا حصولی است یا حضوری. در علم حضوری گفته شده است که خود معلوم در نزد عالم حاضر است. سوال: در علم حضوری ما نسبت به خداوند آیا ذات خداست که در نزد ما حاضر است؟ اگر بگویید آری چند حالت دارد. یا همه ذات خدا را حاضر میبینم که در این صورت من بر خدا احاطه پیدا کردم. و یا اینکه به درجه ای خدا را درک کردهام که در این صورت من خدا را درک نکرده ام. چون خدا فراتر از درک حضوری من نسبت به او بوده است. لطفاً نظر خودتان را بیان بفرمایید! با تشکر! متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری به خداوند به اعتبار علم به وجود است که امری است تشکیکی و قابل شدت و ضعف و لازم نیست مطلق وجود نزد عالِم باشد. مطلق وجود که همان ذات احدی است تنها نزد خود خداوند است به معنای این¬که خودش نزد خودش می¬باشد. موفق باشید]، یک سوال از خدمت شما دارم. آیا وقتی که من علم حضوری نسبت به خود یا هر چیز دیگری، دارم به این معنی است که من به خداوند به همین میزان علم حضوری دارم. به عبارتی دیگر وقتی من به حقیقتی (چه خودم و چه چیزی غیر از خودم) علم حضوری دارم به این معناست که خدا را حضورا درک کردم؟ (لازم به توضیح است که معرفت نفس و برهان صدیقین را حداقل ۵ بار کار کردم) با تشکر از وقتی که برای پاسخ دادن به سوالاتم صرف میکنید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه فرمایید همان طور که عرض شد خداوند به عنوان ذات احدی و مطلق وجود، تنها نزد خودش حاضر است. آنچه به علم حضوری از خداوند نزد ما می باشد، تجلیات انوار او و یا به اعتبار فلسفه، مراتب نازله وجود است و تجلیاتِ او. و مراتب نازله وجود، غیر از ذات احدی و یا مطلق وجود است. موفق باشید
سلام: در رابطه با سلوک جاری انقلاب اسلامی یک سئوال دارم. چرا این سالهای اخیر اینقدر با خودم در جنگ و انکار و متلاشی شدن و نابودی خودم بودم تا الان، که حس میکنم یکی اومد و من رو از شر خودم نجات داد؟ من دیگه نمیتونم با خودم گلاویز باشما، یعنی بدون این اتفاق اکنونی، یعنی آرامش محض و بودن بودنها، هرگز نمیتونم چیزی باشم. بخدا قسم از بس نمیدونستم کی ام و گم میشدم و روانی میشدم الان غیر از این بودن، نمیتونم کم تر باشم. معمولی بودنی در انتظارم نیست. عقلم، روحم، قلبم وای چقدر گمشدن ها و متلاشی شدن ها سخته بخدا سخت ترین چیز ممکنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندر این ره میتراش و میخراش ** تا دم آخر دمی فارغ مباش
تا دم آخر دمی آخر بود ** که عنایت با تو صاحب سر بود
موفق باشید
کسیکه خواب پیامبر صل الله علیه وآله و سلم را دیده باشد که در آن پیامبر را بغل کرده به او میگوید من میخواهم جا پای شما قدم بزنم و بعد از آن من به آن حضرت گفتم جناب پیامبر و پیامبر از این کلمه جناب خوششان نیامد و من دوباره به شوخی گفتم جناب پیامبر، ولی پیامبر خیلی شاد و خوشحال بودند به من فرمودند برای تو دعا میکنم که عاقبت بخیر بشوی، آیا میشود به این خواب امیدوار بود؟ و واقعا پیامبر بوده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه مکرراً عرض شده بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
