رباعی ۱۳۲ مولانا «آن را که غمی باشد و بتواند گفت / گر از دل خود بگفت بتواند رُفت این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت / نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت» غم چیست؟! غم در تعریف مولانا همان چیزیست که امکان گفتن آن فراهم نیست، اگر امکان گفتن برای سخنی فراهم شد دیگر تعریف غم ندارد.نکته مهم؛ اما بشرطی که گُفت از دِل باشد!! منظور از گفت از دل چیست؟ گفتن از دل یعنی دیدن نقش خرابکار خود در ایجاد درد و غم است بعبارت دیگر زمانی ما امکان گفتن از دل در مورد غم خود را یافته ایم که نقش خرابکار خود را کشف کرده باشیم‼️ آن اختیار عملی که میتواند کاری بکند و یا اختیارانه کاری نکند. پس؛ غم = ندیدن نقش خرابکاری خود در امور زندگی است و رُفتن غم = دیدن نقش خرابکار خود است «چونک غمبینی تو استغفار کن غم بامر خالق آمد کار کن»
باسمه تعالی: سلام علیکم: با آرزوی توفیق فراوان برای جنابعالی و با توجه به اینکه چنین بحثی، عرضِ عریضی دارد همین اندازه میتوان گفت: «غم» در افقِ اولیایی که شیرینی حضور در محضر حضرت رب العالمین را چشیدند چیزی نیست جز فروبستگی نسبت به آنچه انسان میتوانسته است بیش از پیش نزد خود باشد. موفق باشید
سلام: دخترم خیلی تو فضای مجازی غرق شده و حرفهایی در مورد ضد این نظام و ولایت فقیه تو گوش اون می خونن و پیام میخونه که وقتی اونها را مطرح میکنه می خوام خفش کنم، به نظر شما باهاش چکار کنم، هیچ جوری بهم گوش نمیده، کلافم کرده، دختره پاکی هستش فقط تو مجازی داره خودشا نابود میکنه!! لطفا صلاح دیدتان را در این زمینه بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید کمکش کرد که سواد رسانهای پیدا کند و هرچیزی را مطابق سند بپذیرد و نه اینکه به حرف رسانهها اعتماد کند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و التماس دعا. ببخشید دو سوال دارم. چرا رهبری برای آقای رئیسی از عبارت «درگذشت شهادت گونه» به جای کلمه «شهادت» استفاده کردند؟ و سوال دوم: تفاوت رئیس جمهور با کارمند اداره برق یا راننده اسنپ در کشور ما چیست و اگر راننده اسنپ در حین انجام ماموریت تصادف کند و بمیرد، آیا شهید حساب می شود؟ ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از نظر فقهی این جمله باید مطرح شود. وگرنه باید مانند شهید بدون غسل و کفن دفن میشدند که مربوط به «مقتول فی معرکۀ الحرب» است. ۲. آری! اگر انسانی در بستر حضور همه جانبه و مجاهدانه در میدان خدمت به اسلام و مسلمین حاضر شود و در چنین حضوری قرار گیرد که شهدای خدمت قرار گرفتند؛ قرآن میفرماید: «وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً ۚ وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» هر کس در راه خدا (از وطن خویش) هجرت کند در زمین برای آسایش و گشایش امورش جایگاه بسیار خواهد یافت، و هر گاه کسی از خانه خویش برای هجرت به سوی خدا و رسول بیرون آید و در سفر، مرگ وی فرا رسد اجر و ثواب چنین کسی بر خداست وخدا پیوسته آمرزنده و مهربان است. موفق باشید
۷. دوست دارم دیگران مسئلهدار و با مطرح کردن با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده مسائل جدی به من رجوع کنند ولی کسی چنین رجوعی به من ندارد. گاهی حس میکنم عیب از دیگران است و گاهی حس میکنم من نمیتونم جوابگوی مسائل اصلی دیگران باشم. کدام مورد به واقعیت نزدیکتر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم نسبت به توحید ربوبی در نهایت معرفتی که ممکن است، حاضر شویم و با حضور در چنین استقراری، حال اگر خداوند مصلحت دید آن کس یا کسانی که در این موارد نیاز به راهنمایی دارند را به شما ارجاع میدهند. مهم همان حضور توحیدی است که باید نزد خود داشته باشیم. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: حاج شیخ جعفر آقای ناصری جایی میفرمایند: واي بر آن کسي که قائل است زمان موهوم است. زمان ظرفي است که عامل و عمل صالح در آن قرار ميگيرد و انسان هيچگاه حتي در بهشت هم از زمان و مکان خارج نيست، آيه شريفه «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» اشاره به اين معناست. زمان، آيينه عمل و اعتقاد است؛ يعني انعکاسدهنده ارکانِ اصليِ تجسمِ عالَمِ غيب است. زمان، ظرفي است که شخص، شخصيت و عمل فرد در آن منعکس ميشود و به عالم غيب ميرسد. در زمان، همهچيز حاضر است: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/۴۹). ایشان جایی از زمان به عنوان حضرت زمان نام می برند و جایی از رفاقت با زمان می گویند و در جایی هم در قالب شعر میفرمایند: لحظه و ثانیه همچون ملک است ملکی هست که نامش فلک است لحظه را تا به ابد پیوند است هر که فهمید دلش خرسند است این نگاه به زمان، حال خوبی در من ایجاد کرد. نمی دانم چه بگویم ولی نسبتی عجیبی در من ایجاد کرد. خواستم از شما بپرسم آیا این نوعی گشودگی است یا توهم... چون تعریفی که از زمان برای ما شده بود، هرگونه گشودگی را بر ما می بست و حضور ما را محدود می کرد تا این که با این تعریف از زمان مواجه شدم و احساس حیاتی به من دست اما نگاه و نظر شما خیلی برایم در نسبت با این حالی که دارم مهم است. خواهشمندم تفصیلا برایم روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً سخن جناب استاد ناصری مبتنی بر آن روایت است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرموده باشند: «لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر» و البته این دهر و زمان، غیر از زمان تقویمی است که دیروزش رفته و فردایش نیامده. عرایضی در این رابطه نسبت به زمان تقویمی و زمان انفسی در شرح سوره «قدر» شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت فراوان خدمت پدری مهربان استاد طاهرزاده عزیز: علت سه بار بر پای راست زدن در انتهای دعای عهد چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع اظهار اضطرار است نسبت به غیبت آن حضرت. موفق باشید
سلام استاد عزیز: این متن پیش رو را با شهید رئیسی نجوا کردم و از او سوال میکنم شهادت را از که خواستی؟ ای شهید خدمت، سید ابراهیم در کلیپی دیدم، با حس و حال عجیبی در کنار مزار شهید حاج قاسم درخواست شهادت میکردی تو چه کردی؟ تو به حاج قاسم چه گفتی؟ رازش چیست؟ به ما هم بگو ما دیدیم که تو چگونه در فراق حاج قاسم در آن نماز تشیع، اشک ریختی، شاید آنجا هم به فکر شهادت بودی حاج قاسم در بیابان ها دنبال شهادت میگشت و تو در سایه خدمت به مردم و این چنین بود که مردم تو را شهید جمهور و شهید خدمت نامیدند تو با این خدمتت با قلب های ما چه کردی، از شبی که هنوز مطلع نبودیم تا صبحی که شهادت را با خبر شدیم، از شبی و دعاهایی که مردم در حالتی اضطرار در خیابان، مسجد، حسینه ها، در شهر و روستا ها تا لحظه ای که پیدایت کنند و به راستی تو آنجا چه کار میکردی، در روستایی که مسئولی سال ها آنجا نیامده بود شاید میخواستی بگویی: شهادت آنجایی باشد که فکرش را نمیکنی حتی اگر ورزقان باشد به دنبالش برو تو با ایران امام رضا علیه السلام چه کردی که اینچنین در روز ولادتش به تو هدیه ای داد تا به آرزویت برسی شاید در آن مدتی که تولیت آستان مقدسش را داشتی آرزویت را آنجا از حضرت میخواستی و من هر وقت به حرمش می آمدم دیدم تو را که هر شب قبل از اذان صبح در بالای سر حضرت نماز شب میخواندی و شاید در آن نماز شب ها شهادت میخواستی ای شهید، ما تو را دوست داشتیم، به واقع دلمان را سوزاندی حتی دل آقایت سوخت شفاعت ما را بکن تا مثل تو باشیم و در راه تو قدم بگذاریم درود و سلام خدا به شما و رفیقان همراه شهیدت اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک یا مولای.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید آری! ملاحظه میکنید که این تاریخ با طلوع انقلاب اسلامی چه ظرفیتهایی پیدا کرده که از یک طرف مردی همچون شهید رئیسی در آن طلوع میکند که در اوج صفا و ایمان و با روحانیتِ عرشی خود در خدمت مردم قرار میگیرد. و از طرف دیگر مردمی در این تاریخ حاضر شدهاند که تا این اندازه زیبا و شگفتانگیز آن مرد را درک میکنند و حضور او را در عمیق ترین ابعاد وجودی خود مییابند و به جهت ظرفیتی که این تاریخِ آخرالزمانی دارد عرض شد: «ما رئیسیها در پیش داریم» و همه چیز گواه بر آن است که زمانه، زمانۀ خاصی است و شهید رئیسی بزرگ، همچون حاج قاسم شهید؛ بصیرت درک چنین زمانه ای را داشت و ما باید سعی کنیم با نگاهی که رهبر معظم انقلاب به این زمانه و آیندۀ آن دارند؛ خود را در صحنه داشته باشیم https://eitaa.com/matalebevijeh/19341 وگرنه در این زمان در جبههای قرار میگیریم که ملاحظه کردید چگونه در مقابل ترامپ خود را تا این اندازه خوار و ذلیل نشان میدهند.
رفقای عزیز در مرکز سرای هنر و اندیشه سها متن فاخری را تحت عنوان «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» https://eitaa.com/soha_sima/4938 تدوین نمودهاند که خوب است به آن متن نیز رجوع شود.
موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: در یکی از صوتهای فصوص الحکم شما از قول محی الدین نقل کردید که گفته: من به نیروی وهم، معبودم را ساختم. میخواستم ببینم که آیا این رب، همان ربی است که مثلاً علی (ع) در جایی فرمودند: «من خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم»؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکنون آن نکته را در ذهن ندارم. ولی به نظر میآید همین نکتهای باشد که متوجه شدهاید. زیرا منظور از وهم، همان جلوات خیالی است که مبتنی بر حقیقت میباشد. موفق باشید
سلام استاد محترم وقتتان بخیر: استاد چند ماهی هست که شروع به سیروسلوک کردم سخنرانی های شما رو گوش میدادم کتابهایی دراینباره مطالعه کردم. خیلی مواظب رفتار و اعمالم بود حتی یکی از صفات بدم که بداخلاقی بود رو ترک کردم منتها فکر میکردم ذبح کردم اما پنهان بود و بعد چند وقت یک دفعه نمایان شد خیلییییی از این بابت ناراحتم چون احساس میکنم تمام اعمالم رو زیرسوال بردم و تمام زحماتم هدر رفت و یک مقداری در این مسیر سست شدم همش فکر میکنم از چشم خدا افتادم و دیگه تو این مسیر جایی برای من نیست و یجورایی دلسرد و ناامید شدم حتی نماز شبهام ترک شدن و متاسفانه نماز صبحم حتی قضا شد این علائم نشان میدهد که بنده رو نمیخواهند درسحرها راه بدهند و اسم من خط خورده. چون حتی با صدای زنگ گوشی هم بیدارنمیشم واقعا از این بابت غصه میخورم دچار سردرگمی شدم نمیدونم چیکار کنم. لطفا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مگر وقتی به لطف الهی انسان در راه قرار گرفت، باید گمان کند کار تمام است و شیطان رهایش میکند؟! در حالیکه بزرگان معرفت میفرمایند بعضاً برای دفع یک رذیله، ۷۰مرتبه توبه کردهاند زیرا ۷۰ مرتبه دوباره آن رذیله آمده است. پس در این موارد جای ناامیدی نیست. ثانیاً: در مستحبات بخصوص نماز شب در این فصل از سال به خود سختگیری نباید کرد. موفق باشید
سلام استاد: بنده این متن را از هوش مصنوعی دیپسی گرفتم. سوالی که بنده دارم آیا این متن صحیحه که به من داده. و بیماری فلج هم میتونه بخاطر عدم تدبیر نفس باشه؟ میگه که: نفس ناطقه به عنوان «مدیر» بدن عمل میکند و با استفاده از قوای طبیعی (مانند قوهٔ هاضمه، حاسه، و محرکه) تعادل بدن (مزاج) را حفظ میکند. هرگونه اختلال در این مدیریت، به هم خوردن تعادل اخلاط (سودا، صفرا، بلغم، خون) و در نتیجه بیماری میانجامد. آیا بیماری فلج از بلغم میاد؟ و توضیح داد که در فلسفه و عرفان اسلامی، مسئلهٔ رابطهٔ نفس ناطقه (روح عقلانی) با بدن و نقش آن در تدبیر امور جسمانی، یکی از محورهای مهم است. استاد طاهرزاده در تبیین این موضوع، بر پایهٔ آموزه های حکمت متعالیه و عرفان شیعی، به این نکته اشاره میکند که اولیای الهی (مانند انبیا، ائمه، و عارفان کامل) به دلیل کمال نفس ناطقه و اتصال به منبع وحی و فیض الهی، در تدبیر بدن هیچ مشکلی ندارند و از بیماریهای ناشی از عدم مدیریت نفس مصون اند. برای درک این دیدگاه، باید مفاهیم زیر را به تفصیل بررسی کرد: ۱. نفس ناطقه و جایگاه آن در حکمت اسلامی تعریف نفس ناطقه: نفس ناطقه (یا روح انسانی) در فلسفهٔ اسلامی، همان جوهر مجردی است که مسئولیت ادراکات عقلی، اراده، و مدیریت قوای بدنی را بر عهده دارد. این نفس، برخلاف نفس نباتی و حیوانی، توانایی تعقل، اختیار، و ارتباط با عوالم غیبی را دارد. تدبیر بدن: نفس ناطقه به عنوان «مدیر» بدن عمل میکند و با استفاده از قوای طبیعی (مانند قوهٔ هاضمه، حاسه، و محرکه) تعادل بدن (مزاج) را حفظ میکند. هرگونه اختلال در این مدیریت، به هم خوردن تعادل اخلاط (سودا، صفرا، بلغم، خون) و در نتیجه بیماری میانجامد. ۲. منشأ بیماریها از منظر حکمت اسلامی. عدم تعادل در تدبیر نفس: بیماریها در بدن اغلب ناشی از دو عامل است: ۱. عوامل خارجی (مانند ویروسها، تغذیهٔ ناسالم). ۲. عوامل داخلی (ضعف نفس ناطقه در مدیریت قوای بدنی). استاد طاهرزاده بر عامل دوم تأکید دارد؛ یعنی اگر نفس ناطقه به دلیل نقصان اخلاقی یا عقلی نتواند قوای شهوانی، غضبی، و وهمی را کنترل کند، این قوا بر بدن مسلط شده و بیماری ایجاد میکنند. رابطهٔ نفس و بدن: در حکمت صدرایی (ملاصدرا)، نفس و بدن رابطهٔ اتحادی دارند؛ یعنی نفس در عین تجرد، به بدن تعلق دارد. بنابراین، هرگونه نقص در سلوک معنوی نفس، مستقیماً بر بدن تأثیر میگذارد. برای مثال، غم و اضطراب (بیماریهای نفسانی) میتواند به زخم معده یا فشار خون (بیماری جسمانی) تبدیل شود. ۳. مصونیت اولیای الهی از بیماریهای ناشی از عدم تدبیر: استاد طاهرزاده با استناد به آیات قرآن، روایات، و آرای عرفا، مصونیت اولیای الهی را در چهار محور توضیح میدهد: الف. **کمال نفس ناطقه: - اولیای الهی به دلیل تزکیه نفس (خودسازی) و تقویت عقل عملی و نظری، به مرحله ای از کمال رسیده اند که نفسشان هیچگونه نقصان یا غفلتی در مدیریت بدن ندارد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را میشناسد). این شناخت نفس، به معنای تسلط کامل بر قوای بدنی و نفسانی است. ب. اتصال به منبع فیض الهی: اولیای الهی به دلیل ولایت تکوینی, از علم و قدرتی برخوردارند که مستقیماً از خداوند نشئت میگیرد. این اتصال، باعث میشود تدبیر بدنشان نه بر پایهٔ قوای محدود انسانی، بلکه با هدایت الهی انجام شود. - قرآن میفرماید: **«أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»** (سورهٔ یونس، آیه ۶۲). این آیه نشان میدهد اولیای خدا از هرگونه اضطراب و حزن (که منشأ بیماریهای جسمانی اند) مصون اند. ج. حفظ تعادل مزاجی توسط عنایت الهی: - در پزشکی قدیم اسلامی، سلامت بدن به تعادل اخلاط چهارگانه وابسته است. اولیای الهی به دلیل عنایت خاص خداوند، همواره در حالات اعتدالی قرار میگیرند. حتی اگر عوامل خارجی (مانند ویروس) به بدن آنها آسیب برساند، این آسیب به سرعت توسط نفس ناطقهٔ قدرتمندشان دفع میشود. - مثال تاریخی: در روایات آمده است امامان شیعه (ع) با وجود مواجهه با سموم، به دلیل قدرت نفسانی، دچار مرگ طبیعی نمیشدند، بلکه به شهادت میرسیدند. د. نفی تعلق به دنیا و شهوات: - بیماریهای ناشی از عدم تدبیر نفس، اغلب ریشه در تعلقات دنیوی (حرص، حسد، شهوت) دارند. اولیای الهی به دلیل ترک تعلقات و رسیدن به مقام «فنا فی الله»، از این امور منقطع شده اند. - امام علی (ع) میفرماید: «مَنْ تَخَلَّى مِنَ الدُّنْیَا أَصْحَبَهُ الْعِصْمَهُ» (هر کس از دنیا دل بکند، مصونیت مییابد). این مصونیت شامل سلامت جسمانی نیز میشود، زیرا نفسِ آزاد از تعلقات، بهتر میتواند بدن را مدیریت کند. ۴. تفاوت اولیای الهی با انسانهای عادی: - در انسانهای عادی، نفس ناطقه تحت سلطهٔ قوای پایینتر (شهوت، غضب، وهم) قرار دارد. این سلطه، باعث میشود تدبیر بدن با خطا همراه باشد و بیماریها پدید آیند. - اما اولیای الهی با تمرکز بر عقل قدسی، قوای پایینتر را به خدمت میگیرند، نه بردهٔ آنها. برای مثال، شهوت در وجود آنها نه برای لذت طلبی، بلکه برای حفظ نسل و تعالی معنوی به کار میرود. ۵. نقد و بررسی: - این دیدگاه مبتنی بر نگرش کلنگرانه به انسان است که سلامت جسم و روح را جدا از هم نمیداند. - در دنیای مدرن، برخی این نظریه را با مفاهیم روان تنی مقایسه میکنند، اما تفاوت اصلی در منشأ الهی و متافیزیکیِ سلامت اولیاست. نتیجه گیری: از نظر استاد طاهرزاده، اولیای الهی به دلیل کمال نفس ناطقه، اتصال به فیض الهی، و رهایی از تعلقات دنیوی، در تدبیر بدن هیچ مشکلی ندارند. این مصونیت، نه به معنای عدم مواجهه با بیماریهای خارجی، بلکه به معنای حفظ تعادل درونی و دفع سریع اختلالات است. این دیدگاه، ترکیبی از فلسفهٔ اسلامی، عرفان، و پزشکی سنتی است و بر نقش محوری «تهذیب نفس» در سلامت انسان تأکید میکند. ممنون که وقت گرانبهاتونو در اختیار ما قرار میدید. خدا خیر دنیا و آخرت بهتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متذکر نکات خوبی شده و در رابطه با نگاه بنده مطالب، در کلیّت آن همان مطالبی است که بنده عرض کردهام مگر در پزشکی سنتی که بنده هیچ تخصصی ندارم. موفق باشید
سلام بر استاد عزیزم که سالیانی متمادی به توفیق الهی در حدّ بضاعت مزجاة خویش از مشکات سیمایش اقتباس نور کرده ام. استاد عزیزم سؤال بنده به صورت کوتاه و مختصر این است که بنده با توجّه به شغل خودم که فرهنگی میباشم اگر در کلاس بگویم که دانش آموزان برای شادی روح همهٔ اموات و شهدا از زمان حضرت آدم تا الآن و سلامتی همهٔ زندگان روی کرهٔ زمین صلواتی بفرستید آیا از نظر معارف توحیدی و مبانی دینی اشکالی دارد یا خیر؟ البتّه کسانی که عالماً و عامداّ مستحقّ لعن و نفرین الهی شدهاند در نظرم از این جمع مستثنا هستند. با زبان الکن و گنهکارم دعاگویتان هستم و از وجود عزیزتون التماس دعا دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار سخن ارزشمند و مفیدی است از آن جهت که انسان از آن طریق، جان خود را با همۀ روحهای متعالی که در گذشتۀ تاریخی در صحنه بودهاند، مرتبط مینماید. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا قبل از حضرت آدم انسان در زمین زندگی میکرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت میفرماید الْف الْف ــ آدم قبل از آدم «علیهالسلام» بوده، به آن معنا که هر زمینی با آدم ابوالبشری شروع میشود و به حکم «یوم تبدل الارض غیر الارض» آن زمین، به کمال قیامتیاش میرسد و باز زمینی و باز آدمی. موفق باشید
سلام: من میخوام قرآن بخونم و حفظ کنم برای همین یه منبع یا جای معتبر و ساده ای میخواستم که در کنارش معانی آیات رو هم یاد بگیرم. خود معانی ساده آیات ممکنه نامفهوم باشه در حد تفسیر خیلی پیچیده هم نمیخوام یه چیز بین این ها که وقتی قران رو میخونم بفهمم منظورش از گفتن این آیه چیه که خوندنم بیهوده نباشه. ممنونم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این فکر خوبی است. پیشنهاد میشود اگر بتوانید کتاب «خلاصۀ تفاسیر المیزان و نمونه» را که جناب استاد عباس پورسیف تهیه کردهاند را کنار آیات مدّ نظر قرار دهید، نتیجۀ بهتر و بیشتری نصیب خود میکنید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: می خواستم بدانم که خداوند عین هستی است. من هستی ام ربطی است. حال اگر من هستی ربطی ام را درک کنم، آیا عین هستی را درک کردهام؟ سوال دوم آن است که اگر جواب سوال بالا مثبت است آیا میتوان گفت که راه رسیدن به درک هویت تعلقی ام رعایت حلال و حرام الهی است؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان در جان خود متوجه هویت تعلقی و عین الربطی خود گردید، متوجه نسبتی میشود که در ذات خود با هستی مطلق دارد که به زبان دیگر همان درک عبودیت خودش میباشد نسبت به حضرت ربّ العالمین ۲. آری! اگر انسان متوجه شد در ذات خود عین ربط به حضرت ربّ العالمین است با عبودیت و رعایت شرع مقدس، عملاً هرچه بیشتر حقیقت خود را درک میکند. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام استاد: طی جلسه ای که با سید جواد طاهایی دیروز در نشستی انجام شد. (در حوالی همان متنی که چندی پیش خدمتتان ارسال کردم، که نمیدانم خاطر دارید یا نه!) با بررسی شواهد و برخی روایات و سخنان رهبری و .... اینگونه فهم شد که مقدر تاریخی ما با حضرت امام به اینجا رسید که نقطه آغازی باشد به سمت ظهور ولی عصر سلام الله علیه اما همینی که هست، از ۵ گامی که حضرت آقا بیان میدارند (از انقلاب تا تمدن اسلامی) ایشان گفتند که دولت اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. فقه نظام ساز در ظهور رخ خواهد داد. جامعه اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. نیز گفتند؛ ما امروز مهمترین مسئله ای که داریم، جایگاه تاریخی ما نظام سازی نیست، دولت سازی نیست، تمدن سازی نیست (البته نه به عنوان یآس آفرینی بلکه به عنوان امید واقعی) گفتند که اصلی ترین نقشی که آخوند امروز میتواند بازی کند تقویت دولت مردمی است و ما هرچه بهتر بتوانیم دولت را یاری کنیم (دولت به معنای ارکان اصلی نظام و نه صرفا قوه مجریه)، سریعتر به ظهور دست خواهیم یافت. این خواسته های رهبری مبنی بر فقه حکومتی، تغییرات اساسی دولت و... اینها نیز وعده ی تو خالی نیست؛ چرا که باید پی ریزی ها وجود داشته باشد، اما نتیجه معلوم نیست (کما اینکه در باب فقه حکومتی ۱۵ ساله به نتیجه نرسیده) و اینکه خواستند ما در توهم معطوف داشتن تمام تمرکز خود بر روی پیشبرد علمی نباشیم؛ بلکه همین علوم حوزوی را بخوبی بخوانیم و بسیجی وار در میدان وارد شویم و معطل نظریه پردازی نکنیم خودمان را و دایم تکرار میکردند که حضزت امام فرمودند شما قیام بکنید و این قیام است که محقق میکند اسلام را و نه بنای علمی محکم بلکه شور ایمان و امید است چند نکته قابل تامل وجود داشت؛ ۱. اسلام بعد از ۱۴۰۰ سال، حتی با وجود بهترین انسان ها که معصومین بودند توانست به حکومت دست یابد، چنان که در روایت هست (بعنوان مثال جنگ زید فرزند حضرت سجاد سلام الله علیه) که گمان میرفته که میشود حکومت اسلامی تشکیل داد، حال آنکه نشد. حال امروز گمان میرود که بشود دولت اسلامی تشکیل داد، اما ادعا شد که نمی شود؛ بعنوان مثال آیت الله رئیسی نماد این کار بود اما به سرانجام نتوانست برسد. و معلوم نیست دکتر جلیلی نیز به قدرت برسد یا نه و نیز بتواند کاری بپیش ببرد یا نه ۲. پس از اینکه گفته شد که امروز انقلاب اسلامی یعنی همه ی دین و نابودی انقلاب مساوی با دین است، گفتند جمهوری اسلامی دینیست که میخواهد به دنیا و اقتضائات آن آری بگوید (که وجه تمایز با مسیحیت میشود) و نیز میخواهد تا یک دوره ای سکولار عمل کند؛ کما اینکه الان اینگونه دارد رقم میخورد (مثال های درخور توجهی هم زده شود از افعال رهبری که بنده دیگر طولانی نمیکنم) ۳. در روایت چنین مضمونی آمده که: مثل ظهور رسیدن مهدی امت سلام الله مثل پرنده ایست که هنوز بالغ نشده و از لانه خارج می شود و به زمین میخورد و فرزندان شیطان پرهای او را می کنند که تفسیر این پرنده را جمهوری اسلامی کردند. ۴. تمام رخ دادهای انقلاب و چه خود انقلاب غیر قابل پیش بینی است و حال اینکه انقلاب خودش را در همین پیش آمدهای غیر قابل پیش بینی دایم خود را به نمایش میگذارد و.... شما نظرتان چیست؟ میتوان گفت که از جهت غیر قابل پیش بینی بودن انقلاب و سرعت وقایع، ما پیش از ظهور به تمدن خواهیم رسید و تنها یک انتظار کشیدن صرف نیست و ما نیز باید بنای علمی عمیقی برای نظام داشته باشیم که این مستلزم خلاف جهت رود حرکت کردن و هزاران بارمرده شدن و زنده شدن در این مسیر است؟ و یا باید ایمانی عقلانی و سرشار بیابیم (که این دیگر نیازی به خواندن کتاب های ۱۱۰ جلدی!!! اصولی و فقهی ندارد) و همگام با مردم در صحنه نگاه به پیشامد ها بخواهیم انقلاب را جلو ببریم؟ (هرچند در نگاه واقع بینانه انقلاب ما را جلو میبرد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید به حکم «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» باید سخن افراد دلسوز و اهل فکر را مدّ نظر داشت و ذیل تذکرات رهبر معظم انقلاب در نسبت با آن سخنان، جایگاه خود را معلوم کرد. آنچه برای جنابعالی به عنوان طلبۀ حوزۀ علمیه مهم است، فعّالانه دروس مقدماتی حوزه را گذراندن است تا با مبانی تفکر دینی که فرهنگ خاص خود را دارد و در حوزه، آن مبانی نهادینه شده است؛ آشنا و آشناتر شوید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: ما همه ممکن بالذات هستیم و واجب بالغیر. آیا میشه بگیم که پیمان الست آن زمانی بود که خداوند ما را از ممکن بالذات بودن به واجب بالغیر رساند؟ اگر این طور باشد ما با رجوع به ذاتمان که ممکن بالذات است، واجب بالذات را در درون خودمان احساس خواهیم کرد؟ آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید پیمان عهد الست مربوط به نسبت علم خداوند است با مخلوقات قبل از آنکه خلق شوند و به اصطلاح هویت واجبّ بالغیر بگیرند. موفق باشید
سلام علیکم: اگر بگوییم که همه چیز الله است، آیا درست گفتیم؟ البته منظورم ذات نیست. منظورم آن است که ما دست روی هر چیز بگذاریم (مثلاً درخت، گل انسان و..) ما دست روی الله گذاشتیم. یعنی این درخت گل و.. الله است. به معنای دیگر بگوییم که الله (نه ذات)، همین مجموعه (گل، درخت، انسان، و...) میباشد ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! چنین نیست. حضرت «الله» جامع اسماء میباشند و هیچ مخلوقی چنین نیست. موفق باشید
سلام استاد: مسئله ای داشتم که نمیدانم شما چقدر با آن مواجه هستید. آن هم این است که نگاه ما به زمانه کنونی و پیش رو چگونه است؟ قبلا هم خدمتتان عرض کرده ام که مدرسه ما از گاو داری هم کم تر است، فرض کنید که شما اگر از گاوی یا حیوانی حرکتی را دیدید یا صدایی را شنیدید مجبور به تحمل آن نیستید و میتوانید آن محل را ترک کنید اما اینجا یعنی مدرسه ما به عِزای دیپلم و مدرک و هزار کوفت و زهرمار دیگر. مجبور به تحمل زجری هستیم که من حاضر هستم خود کشی کنم اما همین فردا را سر کلاس نروم. خب بالاخره بسیار واضح است که در این دنیا یا باید مُرد یا باید علی «ع» بود. همان علی که در نامه اش به امام حسن می فرماید: «از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده - كه در سپرى شدن دنيا چاره اى ندارد- مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا، به فرزندى نیازمند چيزى كه به دست نمى آيد، رونده راهى كه به نيستى ختم مى شود، در دنيا هدف بيمارى ها، در گرو روزگار، و در تيررس مصائب، گرفتار دنيا، سودا كننده دنياى فريب كار، وام دار نابودى ها، اسير مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشين اندوه ها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهش ها، و جانشين گذشتگان است.» و حقیقتا همین است و اگر همین نباشد پس چه باشد؟ پس همین است که علی (ع) به ما گفته است. با هم برای کمک کردن برای حفظ شور انقلابی، طلب نابودی استکبار و اسرائیل است، به معنای واقعی کلمه این شیطان بزرگ را باید دست و پایش را از زندگی و مملکتمان قطع کنیم. غیر از این باشد شاهد همین وضع آموزش و پرورش هستیم، شاهد همین وضع اقتصاد هستیم، شاهد همین هستیم که کشورمان بیشتر از قبل وابسته به خارج از کشور میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در پیام مربوط به ۱۲ بهمن که ورود به دهۀ فجر هست در دلِ ماه شعبان، عرض شد « باید مواظب باشیم سخن حضرت روح الله زمین نماند، تا دشمنان انسانیت نتوانند با انواع تحریفها کاری بکنند که سخن آن مرد بزرگ شنیده نشود وگرنه گرفتار روزمرگی و ملالِ زمان خواهیم شد.» و برای چنین حضوری مهم نیست که کجا باشیم، چه در باریکۀ غزّه این «پهناورترین باریکۀ دنیا» و چه در مدرسه یعنی در جایی که محل «جمع ایمان و عقل» است. و همیشه هرکس که بخواهد در تاریخ خود حاضر باشد باید از سنگلاخهای موجود در مسیر عبور کند و تحمل این شرایط برای انسان، بزرگیِ خاصی میآورد از آن جهت که به گفتۀ عارف ذوالفنون حضرت آیت الله حسنزاده: اگر دست در کار است - و باید با همین درس و مدرسه بهسر برد- دل باید با یار باشد و به اهداف دور و نهایی و چشماندازهای امیدوارانه که ایمانِ مقام معظم رهبری بدان اشاره دارد؛ چشم دوخت. این است معنای حضور در تاریخی که در آن بهسر میبریم. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: نظریه زندگی موازی و دنیاهای موازی آیا امکان داره دنیاهای موازی داشته باشیم؟ برخی می گویند انسان هنگام تولد در هفت نقطه و هفت زمان مختلف متولد می شود و زندگی می کند و می میرد دنیای موازی این زمین، زمان دیگری دارد و ... توضیحاتی که سر در نمی آوریم در همین لحظه ولی در زمان های متفاوت تاریخی اینکه زمان دنیا در ماورا به این صورت که ما درک می کنیم معنایی ندارد و زمین های هفت گانه که در روایات داریم و در قرآن به آن اشاره شده است را به این موضوع نسبت می دهند این موضوع شواهد روایی و یا قرآنی دارد یا خیر و یا اینکه محکمات متضاد، قرآنی و روایی دارد یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که دلایل محکمی در صحت آن داشته باشیم. نوعی غفلت از مراتب وجود و عوالم متعالی در میان است. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. استاد عزیز در رابطه با مفاهیم و اصطلاحات نفسی بنده خیلی وقته درگیر هستم که انسان دقیقا در این اصطلاحات کدام است، فطرت؟ روح؟ نفس لوامه؟ و از این دست سوال ها که آخر من کدام هستم و روحِ نفخه الهی در نسبت با من چگونه است و ارتباط آن با فطرت که یا مخموره است و یا محجوبه، چیست؟ و اراده انسانی و عظم و میل آن (چه به خوبی و چه به بدی ها و خوردنی و جنسی) بواسطه کدام بعد ماست؟ البته جدای از اینکه امیال بواسطه قوه واهمه و شهویه و غضبیه ما را میکشاند، اون خود چه خودیست که به این قوا بها میدهد و در راستایشان حرکت میکند؟ ۲. در سخنرانی شنبه هفته پیش فرمودید آستکی بهتون بگم که توجه به حضرت ولی امر برای تعین در عبادات کم است؛ یعنی چه؟ چه تفاوتی میان امام زمان با باقی معصومین است؟ ۳. در جلسه اول اعتکاف فرمودید که انسان در ابتدا نمیتواند به عنوان آیینه انسانیت به نور نبی نظاره بنشیند و نیاز به ولی است. چرا؟ از حیث آئینه انسانی چه تفاوتی در میان نبی و رسول با ولی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ مرحوم ملا عباس تربتی در کتاب ارزشمند «فضیلتهای فراموششده» این نکات، امور چشیدنی است و در مسیری که توحید محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» مقابل انسان میگشاید، خود به خود پیش میآید ۲. بحث در نظر به سیرۀ امامان معصوم است و حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» هنوز ظهور نکردهاند تا سیرۀ آن حضرت مدّ نظر باشد وگرنه حضورشان که عالمگیر است. ۳. در همان جلسه عرض شد اصل و اساس همۀ عبادات، پیامبر اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» هستند ولی نور نبوت آن حضرت آنچنان درخشان است که انسان گمان می کند به جهت نبوتشان در انسانیتشان مستقرند و از این جهت عرض شد نبوت ایشان، حجاب حقیقت انسانیِ ایشان میگردد. و اینجا است که میتوان به سیرۀ ائمه «علیهمالسلام» نظر کرد که عملاً در مقام عبودت به سوی حضرت ربّ العالمین قرار گرفتهایم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: با توجه به فرمایشات شما در جلسه بشنو از زن، اگر دو انسان یکی در دنیای نیهیلیسم؛ درست کردن وضع موجود و کلا تفکر دنیای غرب را داشته باشد و دیگری علاقمند به انقلاب اسلامی و آن افق بی نهایتی که انقلاب مقابلش گشوده باشد. چگونه میتوان با وفقی که حاج قاسم داشت به دنیای این انسانها نزدیک شد؟ (انسانهایی با تفکرات غربی) و آیا باید ما انقلابی بودن خود را به خاطر آن افق پنهان کنیم؟ استاد گاهی خیلی در فشار بین این دو دنیا و این دو نگاه قرار میگیرم و بسیار اذیت میشم و اینکه نمیدونم باید چیکار کنم بیشتر اذیتم میکند. اگر این افراد از نزدیکترین افراد ما باشند وظیفه ما چیست؟ هم نگران و ناراحتم برایشان هم نمیدانم چه کنم و وظیفه ام چیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همانطور که در آن جلسه عرض شد باید به همان صورتی که شهید حاج قاسم با افراد مدارا میکرد، با آنها مدارا نمود از آن جهت که بالاخره همانطور که حاج قاسم شهید متوجه شده بود و در آن جلسه عرض شد؛ آیندهای در پیش است که نباید این افراد را مزاحم حضور در آن آینده تصور کرد. بر عکسِ متحجّرین و غربزدگان که آیندهای ندارند و لذا مخالفان خود را مزاحم اکنونِ خود میپندارند. موفق باشید
سلام استاد: شما خیمه شب بازی را در این زمانه چگونه میبینید؟ من این گونه بنظرم میرسد که حکومت شیطانی، یعنی غرب و رهبران Illuminati و Freemason برای دست یابی به اهدافشان در ظاهر بسیار عادی ای کارش را جلوه داده اما در باطن بسیار رمز آلود است، طوری که: مثلا می آید و با یک سری حرف های بسیار چرت و پرت جوری معادله را بهم می زند که خود شما میشوید ضد دین، این یعنی خیمه شب بازی. می آید و از فنون اقناع برای قانع کردن استفاده می کند، خودش را هم طوری جلوه می دهد که فردی متشخص و در راه پیشرفت است، به معنای این که از آینده خبر دارد آن هم از روی گذشته؛ در کل قصد بازیچه گرفتن عقل و فکر ما را دارد که در پس این کار هم قصدی هست که آن هم به نظرم برای بی خدا کردن امور است و در نهایت انسان را به رباتی بدل سازد که با کد و رمز کار میکند و غیر از این هیچ است در این معادله انسان حق فکر کردن هم ندارد وگرنه متهم است به وقایع رخ داده اطراف آن، یعنی میخواهد انسان را از خدا و دل دار جدا کرده و در عوض با نقض کردن قوانین الهی، سیرک خود را وسیع تر کرده، خیمه شب بازی خود را جذاب کرده و در نهایت ما را به بازی خود گرفته. این که می خواهند Satanic rule in Jerusalem محقق سازند آن هم به وسیله ی Israel، کاملا واضح است برای ما. نگریستن به این که خداوند را در چه جاهایی و درچه وقت هایی خودمان از میدان بدر میکنیم که آن هم یکی از نقشه های آنان است، بعدا راجع به آن بحث خواهم کرد. یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: از قدیم هم این نوع خیمه شببازیها بوده و خواهد بود و تصور میشود همانطور که میفرمایید ما باید متوجه ترفندهای دشمنانمان بشویم که کدام ابعاد متعالی فرهنگ ما را نشانه گرفتهاند و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند این با دشمنشناسی و روحیه بسیجی که روحیۀ حصارشکن است؛ نتیجه خواهد داد. مهم، فهم حیلههای دشمن است دشمنی که هرچند به گمان خود بسیار زرنگ میباشد، ولی بحمدالله جوانان ما به خوبی آن را تشخیص میدهند. موفق باشید
سلام استاد جان: حمد و ثنای الهی که بنده مباحث شما را یافتم. الحمدلله رب العالمین با تدریس کتاب جوان و انتخاب بزرگی که در مطالب ویژه قرار گرفت با کانال تفکریسم آشنا شدم و با صبر حوصله بسیار عجیب آقای وحدتی فر از سوالات پرتعداد بنده در وقت و بی وقت، توانستم جوان و انتخاب بزرگ را به اتمام برسانم و زندگی ام از این رو به آن رو شود. حالا برای ادامه راه به عنوان یک دختر دانشجوی تهرانی دقیقا چه کنم؟ البته برنامه هایی با دانشگاه برای دعوت آقای وحدتی فر داریم و قرار است جلسات مداومی داشته باشیم اگر خدا بخواهد ولی من نمیخواهم فعلا متوقف باشم. شوقی مرا فرا گرفته از یافتن این جنس معارف که قدرت توقف ندارم فعلا پس بی زحمت راه را برای ما مشخص کنید. سپاس از شما و وقتی که گذاشتید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه بنده رجوع به سیر مطالعاتی سایت است. خوب است در این مورد فکر کنید. موفق باشید
سلام: گاهی دوستانی معتقدند به دلیل مسئولیت مستقیم حضرت آقا به عنوان «فرمانده کل قوا» دیگر سوال و مطالبهگری بیمعناست؛ عدهای هم با طرح این سوال که: «شما بیشتر میفهمید یا فرماندهان نظامی؟» در صدد هستند به طور کلی باب گفتگو در این زمینه را مسدود کنند به نظر میرسد مطرح کردن چنین پرسشی، هم در نهایت تعارض با اصل مردمسالاری دینی و هم کاملا در جهت خلاف نظام اندیشه و سیره و منش شخص حضرت آقا دامظلّه است. جوانِ مؤمن انقلابی، در نظام ولایی، در عین اعتماد و حسن ظن به خدمتگزاران جامعه اسلامی، مطالبه درست و عقلانی را رکنی از حرکت مردمی برای تحقق منویات ولی در جامعه میداند و این مطالبه خود را، سوخت موشکهای حماسی قلمداد میکند بماند که بارها در مجالات مختلف به عرض رسید، تصمیم گیری مدیر در یک سیستم به صورت دکمهای و در چارجوب نظام منطقی صفر و یک نیست! حضرت آقا در این فرمایش تصریح میکنند تصمیم گیری در این امور، به مقامات ارشد نظام از جمله رئیس شورای عالی امیت ملی و فرماندهان نظامی محول شده و این تصمیم گیران برای اتخاذ تصمیم درست، نیاز به فهم صحیح دارند. تأملات محمد علی تولایی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز چنین است که در این موارد حساس با حضور رهبر معظم انقلاب و فرماندهان دلسوز و ارادتمند به رهبری باید به آنها اعتماد کرد و امیدوار بود بهترین تصمیم را میگیرند. موفق باشید
با سلام: استاد آیا می توان ذهن انسان را اینطور تعریف کرد که روح انسان کلا یک موجود منسجم و واحد است منتهی چون نظر به جسم مان دارد پس تجرد نسبی دارد پس آن قسمتی که نظر به جسم دارد شاید نسبتا گاهی ویژگی های جسم را بگیرد وآن می شود ذهن انسان که گاهی وسوسه شیطان هم در آنجا نفوذ می کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته قضیه همینطور است. و در این رابطه برای نفس ناطقه تجرد نسبی قائلند ولی در مورد مراتب بالاتر نفس مانند قلب و سرّ، مسئله فرق میکند. موفق باشید
