باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید صمدی قرآنی یعنی توحیدی که حضرت حق را «صمد» بدانیم به آن معنا که او در همهی عالم به خودْ حاضر است و در مخلوقاتْ به اسماء الهی ظاهر میباشد. پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن مطالعه فرمایید تا این معانی برایتان روشن شود. کتاب و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می فرمائید. از تذکر حضرتعالی کمال تشکر را دارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را متذکر شدهاید و واقعاً بحثی بر روی نقش دعا و تغییر تقدیرها نیست تا آنجایی که قرآن میفرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»؛ اگر دعای شما نبود، خداوند به شما اعتنا و توجهی نداشت. دعا "بهترین و برترین عبادت"، "مغز عبادت"، "کلید رستگاری"، "گشاینده درِ رحمت" و "سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین" است. میماند که آیا قضا و قدرهای ثابتی هست که با دعا قابل تغییر نباشد؟ در جواب آن سؤالکنندهی محترم که سؤال کرده بود، چرا با اینهمه دعا آنچه میخواستم محقق نشد؛ عرض شد متوجه قضا و قدرهای ثابتی که به مصلحت بندگان است نیز باشند. و روایاتی که جنابعالی متذکر شدید برای آن است که بفهمیم نقش دعا چه اندازه در تغییر سرنوشت انسانها موثر است ولی نه به آن معنا که هرچه ما بخواهیم باید با دعا محقق شود و به قول اساتید محترم؛ خدا در اختیار ما باشد و ما فرماندهی همهچیز. موفق باشید
جواب: مراحل سلوک ابتدا معرفت به حقایق است، سپس کسب فضائل اخلاقی برای به فعلیت رساندن معارف در قلب، آری:
اول قدم آن است که او را یابی..... آخر قدم آن است که با او باشی
وقتی فهمیدیم دل را دائم باید متوجه خدا نمود، متوجه میشویم پرحرفیها و کینهها و خودخواهیها مانع چنین توجهی است و لذا همت برای کسب فضائل اخلاقی، یعنی زدودن این ضعفها، به میان میآید. وقتی انسان تا حدّی از این دو مرحله گذشت حجابهای بین او و خدای بینهایت خوبی ها، آرامآرام کنار میرود. حال همهی عالم برای او آیت الهی هستند و میتواند با آیات الهی بهسر ببرد و همواره جمال محبوب را در جلوههای مختلف بنگرد، اینجاست که قرآن و روایات معنی دیگری پیدا میکنند، و کتاب ذکر برای قلب سالک میشوند و لذا در شرح حال حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» داریم روزی هشت مرتبه قرآن میخواندند، یعنی روزی هشت مرتبه از کتاب «ذکرٌ للعالمین» جمال محبوب را در جلوات مختلف میدیدند و متذکر میشدند. علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: اواخر عمر مرحوم قاضی طباطبایی«رحمةاللهعلیه» خدمتشان میرفتیم و فتوحات مکّیّه از محیالدینعربی را میخواندیم. آیتالله انصاری همدانی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: مثنوی کتابی است که سالکِ عارف هرگز تا آخر عمر نمیتواند از آن جدا شود، زیرا فتوحات و کشفیات دیگر عارفان آینه برای بقیهی عارفان میگردد. خوشا به حال آنانی که در گلستان روایات ائمه معصومین«علیهمالسلام» نورها میگیرند و مستیها میکنند. گفت:
به هر رنگی که خواهی جامه میپوش..... که من آن قد رعنا میشناسم
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مرحوم شهید آوینی عزیز نشان داد امروز با نور انقلاب اسلامی میتوان در فضای مجازی تصرف کرد هرچند نباید در آن حدّ متوقف شد و نقل سینه به سینه در جلسات را که برکات خاص خود را دارد، مغفول گذاشت و از آنجایی که هرگز فضای مجازی ظرفیت طرح موضوعاتی را که در کتاب میتوان با آن روبهرو شد، ندارد نباید از کتاب فاصله گرفت. با اینهمه گویا در حال حاضر افراد بسیاری به جهت دردسرهای تهیهی کتاب با مطالعهی نرمافزارهای آن، کار را دنبال میکنند که البته این وجه ایدهآل موضوع نیست، ولی نباید به خود چندان سختگیری کرد. موفق باشید
🔻پاسخی ترسناک ...جلساتی دارد و شاگردانی. مدهوش ابن عربی است و واله ملاصدرا. تفسیر المیزان تدریس می کند و با هایدگر مبانی تمدن غرب را به چالش می کشد! با این همه مشغله اما در سایتش به پرسش های گوناگون نیز پاسخ بعضاً مبسوط می دهد. در یکی از این پرسش و پاسخها فردی با بیان نظر خودش جویای نظر او در رابطه با قتل کیان پیر فلک شده است؛ پاسخی که او می دهد حقیقتا ترسناک است، او سوال کننده را به تأمل پیرامون قاعده فقهی تَتَرُّس حواله میدهد و می گوید چاره ای نداریم که واقع بین باشیم و در مواقعی چندین بیگناه را بکشیم برای اینکه با کفار مقابله کنیم! عصاره فضائل این استاد همه فن حریف با انبانی پر از عرفان و حکمت و فلسفه و غرب اندیشی، شده است توجیه جنایت با قاعده فقهی تترّس! کسانی چون او آنقدر در مبانی خودساخته خویش غرق شده اند و از درک عرفی مسائل، عقیم که شاید فقط فریاد "علیکم بدین العجائز" بتواند آنها را متنبه سازد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث در این بود که اگر بر فرض نیروهای امنیتی هیچ چارهای برای دفع خطری که جامعه را تهدید میکند، نداشته باشند؛ قاعده تترّس قابل اجرا است. ولی در مورد مرحوم کیان پیرفلک، اساساً موضوع اینطور نبود بلکه یا باید بپذیریم که همان جریان معاند برای کشتهسازی او را شهید کردند و یا نیروهای امنیتی به اشتباه به گمان آنکه همان معاندین هستند که به سوی آنها در حرکتند، به ماشین آنها تیراندازی کردند. آیا مطابق سؤالِ سؤالکننده که آن جواب به ایشان داده شد باید نتیجه بگیریم که مثلاً نیروهای امنیتی دستشان به خون بیگناهی آلوده است؟ و یا چارهای نبوده است در آن حدّ که حتی برای حفظ نظام اسلامی تا اجرای قاعده تترّس، جا دارد که حافظان نظام عمل کنند و نام عمل آنها را آلودهبودن خونشان به دست بیگناه نمیگذاریم.
اصل موضوع، مطلبی است که مرحوم شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) آوردهاند و در آن کتاب میفرمایند: در فقه اسلامی ، در کتاب الجهاد ، مسئلهای است تحت عنوان " تترس کفار به مسلمین " . مسئله اینست که اگر دشمنان اسلام در حالی که با مسلمین در حال جنگاند عدهای از اسرای مسلمان را در مقدم جبهه سپر خویش قرار دهند و خود در پشت این جبهه مشغول فعالیت و پیشروی باشند به طوری که سپاه اسلام اگر بخواهد از خود دفاع کند و یا به آنها حمله کند و جلو پیشروی آنها را بگیرد چارهای نیست جز اینکه برادران مسلمان خود را که سپر واقع شدهاند نیز به حکم ضرورت از میان بردارد ، یعنی دسترسی به دشمن ستیزه گر و مهاجم امکان پذیر نیست جز با کشتن مسلمانان ، در اینجا قتل مسلم به خاطر مصالح عالیه اسلام و به خاطر حفظ جان بقیه مسلمین در قانون اسلام تجویز شده است . آنها نیز در حقیقت سرباز اسلامند و در راه خدا شهید شدهاند منتها باید خونبهای آنان را به بازماندگانشان از بودجه اسلامی بپردازند [1] و این تنها از خصائص فقه سلامی نیست بلکه در قوانین نظامی و جنگی جهان یک قانون مسلم است که اگر دشمن خواست از نیروهای داخلی استفاده کند آن نیرو را نابود میکنند تا به دشمن دست یابند و وی را به عقب برانند . (جاذبه و دافعه علی: مطهری، مرتضی، جلد : 1 صفحه : 116)
[1] لمعه ، ج 1 ، کتاب الجهاد ، فصل اول ، و شرایع ، کتاب الجهاد
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم، در آیهی مذکور همانطور که قرآن متذکر است خلیفهی الهی است و طبق قاعده ى «النهايات تُرْجَعُ الَيَ الْبِدايات» كه مى گويد: هر صورت انتهايى برگشت دارد به حقيقت غيبى ابتدايى اش. مثل اينكه صندلى موجود در خارج برگشت دارد به صورت صندلى موجود در ذهن. يعنى در ابتدا بُعد غيبى آن صندلى در ذهن به صورت كامل موجود است و سپس در طول زمان به كمك نجّار آن صندلى به صورت كامل در انتها ظاهر مى شود. بر اساس همين قاعده است كه مى گوييم در طول تاريخ، ظهور همه ى انبياء و اولياء شرايط ظهور آن حقيقت نهايى مى باشند كه در انتهاى تاريخ ظهور مى كند. در همین رابطه شیخ محمود شبستری می گوید و چه خوب می گوید:
یکی خط است از اول تا به آخر
بر او خلق جهان گشته مسافر
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سید ما گشته سالار
هم او اول هم او آخر در این کار
احد در میم احمد گشت ظاهر
در این دور اول آمد عین آخر
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است
بر او ختم آمده پایان این راه
در او منزل شده «ادعوا الی الله»
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جانفزایش شمع جمع است
شده او پیش و دلها جمله از پی
گرفته دست دلها دامن وی
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إنشاءاللّه ابتدا کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را به قصد تطهیر قلب مطالعه فرمایید و سپس بر کتاب «عالَم انسان دینی» تأمل بفرمایید تا شرایط اُنس با کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» در شما فراهم شود؛ راه خوبی را طی خواهید کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعهی زندگی بزرگان و سیرهی عملی آنها، درآن موقعیت خوب است. نمیدانیم آیا بتولبودنِ حضرت زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» به آن معنا است یا نه! موفق باشید
