بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7521
متن پرسش
باسلام . نظر اخلاقی اسلام در مورد عروسک های شکل حیوانات که برای بچه ها موجود است چیست؟ تو گروه مجسمه و ... است؟چون برای فرزندانمان می آورند و مبتلا به هستیم لطفا راهنمایی بفرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید چون این یک ابتلای عمومی است نمی‌توانیم فرزندان خود را در چنین فضایی استثناء کنیم زیرا عوارض جانبی دیگری پیش می‌آید به همین جهت اگر چه کراهت دارد ولی محروم کردن کودکان از چیزهایی که سایر کودکان دارند آثار منفی بیشتری دارد. موفق باشید
3245
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی یکی از ایراداتی که به بحث اثبات اشتراک معنوی وجود میگیرند ایراد زیر است لطفا توضیحی بفرمایید. (چون مفهوم وجود ممکن است مقسم قرار بگیرد، یعنی وجود یا واجب است یا ممکن، و وجود ممکن یا جوهر است یا عرض، پس مفهوم وجود درتمام این اقسام مفهوم واحدی است). اما این دلیل بسیار سست است؛ زیرا اولا مقسم بودن وجود چنانکه قبلا توضیح داده شد مقسم بودن سایر مفاهیم کلی نیست و با آنها فرق بسیار بارز و اساسی دارد، بدین معنی که هرگز برخلاف سایر مفاهیم کلی جزء ذات افراد قرار نمی گیرد. ثانیاً همین قدر که وجود را اضافه می کنیم و می گوییم (وجود واجب، یاوجود جوهر، یا وجود عرض) خود دلیل بر این است که وجود مطلق بی معنی است. ثالثاً تقسیم وجود به واجب وممکن از لحاظ منطقی با تقسیم آن به جوهر وعرض فرق دارد، زیرا وجوب و امکان خارج محمول است درحالی که جوهر وعرض محمول بالضمیمه هستند و حکمشان یکسان نیست پس این دلیل مردود است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حق بیامرزد پدرت را. وجود اصیل است چون هرچیزی به اعتبار وجودداشتن‌اش منشأ اثر است. ما را چه که گرفتار این اصطلاحات شویم و از علم صریح باز بمانیم. موفق باشید
263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و عرض خسته نباشید با سلام برای کتب خود یک سیرمطالعاتی پیشنهاد کنید؟ از جنابعالی تقاضا دارم بفرمائید لباس غذا خواب و اوقات وصله رحم و ...(و به طور کلی زندگی ) یک نفر که می خواهد قدم در وادی نور نهد چگونه باید باشد؟(با توجه به آنکه ساحت بشر قعلی تغییر کرده است) دلایل تغییر ساحت بشر چیست ؟ و این امر به ضرر بشر تمام شده است یا به سود آن و آیا بشر می تواند ساحت خود را تغییر دهد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- سیر مطالعاتی مباحث برای افراد با شرایط مختلف فرق می‌کند، ابتدا سعی بفرمایید از نظر عقایدِ حقه عقل خود را متوجه حقایق نمایید که مباحث آشتی با خدا و سپس ده نکته معرفت النفس و بعد از آن بحث کتاب معاد و مباحث جزوه «مبانی نظری نبوت و امامت»خوب است. سپس سعی بفرمایید با قرآن آشنا شوید که مباحث سوره‌ها روی‌هم رفته چنین وظیفه‌ای را به عهده دارند که ترتیب آن در سایت هست، اگر فرصت نداشتید، از سوره اسراء به بعد شروع کنید و موضوع غرب شناسی را با کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شروع بفرمایید و در کنار آن از مباحث مربوط به انقلاب اسلامی غافل نشوید. 2- ساحت بشر از آن جهت عوض شده که روحیه‌ی رازبینی او به روحیه‌ی حسی و فلسفی تغییر جهت داده و مسلم حجابی بر قلب بشر مدرن حاکم شده ،ولی اگر سعی کنیم در کنار معارف حقه، وارد رعایت دستورات شریعت الهی بشویم آرام آرام حجاب دوران رقیق می‌شود و امکان اُنس قلبی با عالم معنی فراهم می‌‌گردد. موفق باشید
10740
متن پرسش
الف) با توجه به «کل نفس ذائقةالموت» چون موت و شهادت فرق دارد، شهدا طعم موت نچشیده اند؟! ب) معصومین ما شهید شده اند و عمر خود را کامل نکرده اند، رجعت می کنند تا هم به حق غصب شده ولایتشان برسند و عمرشان کامل گردد و هم موت بر ایشان حادث شود. پ) بعضی انسانهای صالح هم که قبل از قیام حضرت مهدی(عج) مرده اند، طبق لطف الهی، حق دارند که لذت شهادت را بچشند. 1: آیا نتیجه این است که: رجعت برای تمامی شهدا، در هر زمان و مکانی که بوده اند، رخ می دهد تا آنها نیز طبق آیه مذکور، موت را بچشند؟ 2: آیا انسانهای کافر محض دوبار می میرند؟ 3: با این تفسیر، افرادی که خودکشی می کنند و تمام عمر مقدرشان را نکرده اند، دوباره باید بیایند و بمیرند یا موقع خودکشی مرگ را چشیده اند؟ اگر چشیده اند پس بعد از خودکشی چرا بلاتکلیفند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می‌فرماید هر نفسی موت را می‌چشد، نه آن‌که موت نفس را بچشد، بنابراین وقتی شما مرگ را بچشید همواره زنده‌اید و تنها از نشئه‌ی دنیا به نشئه‌ی آخرت می‌روید. مثل آن‌که با چشیدن آب از تشنگی به سیرابی می‌رسید. حال وقتی همه مرگ را می‌چشند و نه مرگ آن‌ها را بچشد، بعضی با رجعت برمی‌گردند و بعضی نه، که بحث آن جدا است. موفق باشید
9089
متن پرسش
با سلام: قبلا هم در مورد مطالعه ازتون پرسیده بودم. بنده برای ادامه تحصیل قصد ورود به جامعه شناسی دارم. از طرفی سعی دارم به جامعیتی علمی در حد توان برسم. در همین راستا ضمن متخصص شدن در رشته انتخابی، علاقه و دغدغه جدی دارم در مباحث مختلفی به مطالعه بپردازم. از تاریخ معاصر ایران و جهان، سیر تاریخ تفکر، تاریخ تحلیلی صدر اسلام، مطالب سیاسی و تحلیلهای روز و... مطالعه کتب شهید مطهری، جنابعالی، جناب علی صفایی، آوینی، داوری، امام موسی صدر، جناب خسروپناه، میرباقری، میرشکاک، فیاض، سیره علما، خاطرات جبهه، بعضی رمانها، گوش و مطالعه آثار رحیم پور و پناهیان، کچوییان، زائری، دیدن اکثر برنامه های زاویه شبکه4، مرور بیانات امام و رهبری، پیگیری فیلمهای سایت سیمافکر. از طرفی سعی بر رصد مجلات علمی از جمله سوره، مهرنامه، رمز عبور، همشهری خردنامه و.. دارم. اینها در شرایطی است که وقت زیادی هم صرف مطالعه وبلاگهای افرادی چون صادق شهبازی، امید حسینی، رضا نساجی، حسین سوزنچی، امیر ترکش دوز، سایت علوم اجتماعی اسلامی و مطالب علمی یا فرهنگی تحلیلی یا سیاسی بعضی سایتها میکنم. آیا به این طریق می شود درست مسیر علمی را طی کرد؟ این پراکندگی خوب است؟ چگونه مدیریت کنم؟ اولویتها کدام است؟ خلاصه در حد توان لطف می کنید بنده را روشن کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع انتخاب که شما مدّ نظر دارید پراکندگی محسوب نمی‌شود و بعد از مدتی باز در یک جمع‌بندی در بین این جریان‌ها آن‌هایی را که بهتر جوابگوی خود می‌دانید انتخاب خواهید کرد. موفق باشید
2149

سلوک طلبگیبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز اینجانب طلبه پایه 2 هستم و ان شا الله امسال به پایه سوم می روم. خواهشمند است در مورد ادبیات عرب و نحوه مطالعه آن راهنمایی لازم را بفرمایید: 1. به دلیل قیل و قال های زیاد در ادبیات عرب ، باید چه مطالبی از آن حفظ و ملکه شود چون غالبا تمام مطالب را نمی توانند حفظ کنند و فرار است؟ 2. یکی از اهداف من برای مطالعه ادبیات عرب ، مطالعه تفسیر شریف المیزان از روی نسخه عربی آن است . لطفا راهنمایی لازم در این زمینه را بفرمایید ; 3. توانایی متن خوانی مهمتر است یا دانستن قاعده ها؟ 4. کلا نگاه ما به ادبیات باید با چه افقی طراحی شود که بتوانیم بهره لازم از آن را ببریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم باید این سؤال را از اساتید ادبیات عرب بپرسید، آنچه بنده می‌دانم آن است که شما مقیّد باشید همه‌ی مطالبی که تدریس می‌شود را فرا بگیرید تا بعداً که با متون متفاوت عربی روبه‌رو می‌شوید به مشکل برخورد نکنید. قاعده‌ی آموزش ادبیات عرب همان است که در ابتدای جامع‌المقدمات هست که: «الدرس حرف و التکرار ألف». موفق باشید
662

اصلاح رفتاربازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وادب واحترام: اینجانب فردی معتقد به انقلاب و ولایت فقیه میباشم ودر احکام شرعی مقلد ایت الله سیستانی میباشم.اینجانب بسیار زود رنج بوده ودر برابر عوامل غیر منطقی و شرعی در خانواده واجتماع از خود واکنش نشان داده که باعث پشیمانی بیش از حد خود شده لذا خواهشمندم نسبت به این حقیر لطف نموده وراهکاری برایم بنویسید .درضمن اینجانب بعد از ایت الله بحجت (رحمت الله علیه)گزینه یک مرجع تقلیدم حضرت ایت الله خامنه ای میباشد که به دلیل کج حرفیهای بعضی از مردم وناراحت شدن از این کج حرفیها از ایت الله سیستانی تقلید میکنم لطفا دراین ضمینه راهنمای فرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در مورد اصلاح روح و رفتار و توسعه‌ی شرح صدر با کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌علیه» مأنوس باشید، موضوع مرجع تقلید یک موضوع سیاسی نیست باید بر اساس نظر اهل خبره اَعلم را پیدا کنید و از او تقلید نمایید و به سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای هم توجه نکنید. موفق باشید
130

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم محضر مبارک استاد طاهر زاده, سلام علیکم یادم می آید در مکالمه ی تلفنی که با جنابعالی داشتم از علت ارادت ویژه ی شما به هایدگر پرسیدم و تذکر دادم که وقتی سخنان شما را برای یکی از اساتیدم بیان کردم به آن اشکال گرفته است و معتقد بوده است که : از امثال هایدگر نمی توان برای نقد مدرنیته استفاده کرد و جایگاه آن را در کنار جایگاه ملاصدرا (ره ) قرارداد چنان که شما معتقدید (برای عبور از مدرنیته به ملا صدرایی کنار هایدگر وهایدگری کنار ملاصدرا نیازمندیم )زیرا این هایدگر بود که به هرمنوتیک که انسانی ترین مسئله ی عصر روشنگری و ارمغان امثال شلایر ماخر ودیلتای است جانی تازه بخشید و شاگرد بلا فضلش گادامر آن را احیا کرد و خلاصه امروز اگر هرمنوتیک زنده است از بذل توجهات این بزرگان است و به جمله استادم استناد کردم که فرموده بود :( فلسفه ی غرب همه اش نجس است زیرا حتی وقتی از خود انتقاد می کند دستی از دور بر آتش اومانیسم دارد ). فرمودید : استادتان متاسفانه فلسفه ی غرب را خوب مطالعه نکرده است و از این رو در مورد امثال هایدگر به اشتباه افتاده است . و بعد از تعریف و تمجید بسیار و نثار رحمت و فاتحه به روح هایدگر مرا به جزوه ی ( تاریخ فلسفه ی غرب ) خود ارجاع دادید و فرمودید که بروم و آن قسمتی که شما درباره ی هرمنوتیک بحث کرده اید را بخوانم و تذکر دادید که هایدگر به خاطر بحران معنای غرب در زمان خودش و به خاطر احیای معنای از دست رفته, هرمنوتیک و مداقه کردن روی متن کتاب مقدس را ضروری می دیده است و برای تقریب مسئله به ذهن من مثال زدید که امروز در ایران ما که از بلای خانمان سوز مدرنیته و در امان نمانده است نیز بحران معنی وجود دارد بگونه ای که دیگر سفارشات خطیبان جمعه به تقوا کمتر در دلها اثر می کند و ... حال چگونه است که شما از فعالیتهای هرمنوتیکی آقای سروش اینگونه برآشفته اید و بعضی از دوستان پا را فراتر گذارده و عرصه ی مقدس قلم را به نام نامقدس سر نیزه آلوده کرده اند تا آنجا که بعد ازتعطیلی کلاسهای ایشان, حقوق و مواجب فرهنگی او را نیز قطع کردند و به نوعی او که روزی زبان رسایی این انقلاب در مقابل مارکسیسم جهانی بود را از دانشگاه اخراج کردند و بارها با نامهای تهدید آمیز او را تهدید به مرگ خود و خانواده اش نمودند و عرصه چنان برایشان تنگ شد که اعطای تدریس در ایران را به لقایش بخشیدند و ترجیح دادند که تحصیل و تدریس خود را در کشوری دیگر ادامه دهند و اگر نبود نهضت دوم خرداد امروز از تجدید چاپ کتابهای او نیز خبری نبود در اینجا چند سوال بسیار مهم ذهن را می آزارد . 1-آیا در ایران اسلامی بحران معنی به وجود نیامده است اگر جواب مثبت است و راه مقابله با آن نیز به گفته ی شما فعالیتهای هرمنوتیکی است سوال دوم پیش می آید .2- آیا فعالیت های آقای سروش هرمنوتیکی نیست ، اگر جواب مثبت است 3- نوع برخورد با اینگونه بحث ها چگونه باید باشد ، توضیح اینکه در مصاحبه ای که استاد محمد مجتهدی شبستری ( یکی از بزرگترین اساتید تاویل متن ایران ) با هفته نامه ی شهروند امروز انجام داده بودند گله داشتند از اینکه در ایران امروز هیچ مرکز و محفلی برای طرح مسائل دینی روز نیست و به عبارت دیگر بحث های هرمنوتیکی را نه می توان در گروه الاهیات و فلسفه ی دانشگاهها گفت و نه می توان در حوزه ی علمیه مطرح کرد و معلوم نیست اگر بخواهیم پای اینگونه بحث ها به امور روزمره ی عامه کشیده نشود و شان آکادمیک خود را حفظ کند باید در چه جایگاه و کدام تریبون بیان شود وچه محفلی پشتیبان گفت وگوی آزاد علمی است 4-وسوال چهارم که درنظرم ازهمه ی سوالات فوق حساس تر وحیاتی تراست اینکه ایا به نظر شما به عنوان یک اسلام شناس وشیعه شناس (حداقل برای بنده )بعد از اینکه به گفته ی قران با کفار وبدخواهان قتال کردیم ومومنین بر اوضاع تسلط نسبی پیدا کردند وعرصه ی قلم وعلم ورزی برپاشد ومومنین فرصت تفقه در دین را یافتند تا چه اندازه حق عمیق شدن دارند وتا چه اندازه حق دارند که نظرشان را در باره ی اموربیان کند ومطمئن باشند که مصداق کفاری که خونشان مباح است قرار نمی گیرند و به عبارت بهتر, اسلام با گفتگوی آزاد الف : تا چه حدی ب: با چه معیاری موافق است . در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم که : استاد اصغر طاهرزاده ( روحی لک الفدا ) التماس می کنم که به این نوشته نگاه سیاسی ( آنگونه که اکنون در جامعه ی ما معمول است ) نداشته باشید و نویسنده اش را فردی زندیق که قصد ریشه کنی اسلام ناب را دارد نپندارید, نگارنده ی این سطور طلبه ای بی نام و نشان و بی غرض است که سالهاست با محافل شما آشنا است و از صهبای معرفت شما در مسائل مختلف اگر چه سیراب نگشته اما توفیق مزمزه کردن آن را یافته است . ماه رجب است ماهی که در آن قتال حرام گشت تا مومنین با آسایش خاطر کامل فرصت هم آغوش شدن با معبود خود را داشته باشند, پس اجازه دهید گفتار را با دعای هر روز این ماه به اتمام برسانم که : الهم فاهدنی هدی المهتدین و ارزقنی اجتهاد المجتهدین و لا تجعلنی من الغافلین المعبدین و اغفرلی یوم الدین . والسلام علیکم و رحمه الله
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام باسمه تعالی؛ عذر می‌خواهم که مجبورم بسیار مختصر جواب بدهم. 1- معتقدم نگاه هرمنوتیکیِ هایدگر، نگاه عبور از مدرنیته است و یک نوع نجات‌دادن زبان است از حجاب ظلمانی مدرنیته. 2- با تعمق بر سخنان جناب آقای سروش و آقای مجتهدی هرمنوتیک به معنی هایدگری به‌چشم نمی‌خورد، بلکه با طرح این‌که متن صامت است به خود اجازه‌ی هرگونه تحمیل فکری را به متن می‌دهند و آقایان عملاً روح ضد قدسی مدرنیته را از متون دینی بیرون می‌کشند. 3- حتماً جنابعالی با دقت مصاحبه‌ی آقای مجتهدی با فرزند آقای سروش و مقاله‌ی ایشان را در مجله‌ی «مدرسه» خوانده‌اید. مطمئنم اگر آن مطالب را دنبال بفرمایید نگرانی شما از این‌که گمان شود در نظام اسلامی از تفقه در دین جلوگیری می‌شود برطرف می‌گردد. آنچه بنده از سخنان آقای مجتهدی می‌فهمم پنهان‌کردن مطلب است در زیر الفاظ، و آن مطلب نفی مطلق قرآن است. آیا در نظامی که باید اندیشه آزاد باشد، به‌جای اظهار نظر به طور صریح، باید با کلمات بازی کرد، یا مثل ابن‌ابی‌العوجاع که صراحتاً خدا و نبوت را انکار می کند در عین حال در یک بحث آزاد با امام صادق«علیه‌السلام» می نشیند و بحث می کند. آیا اگر به اسم مباحث علمی برنامه براندازیِ نرم را پیشه کرده اند نظام اسلامی باید بهترین مراکز علمی را در اختیار آن ها قرار دهد؟برادر بسیار عزیز! باور بفرمایید موضوع بیش از آن‌که علمی باشد، سیاسی است ولی صورت علمی دارد و با دقت زیاد می‌توان مقصد اصلیِ امثال آقای سروش و آقای مجتهدی را فهمید. بنده در آخرین جلسات بحثِ در رابطه با سوره طور سخنان آقای مجتهدی را بدون آن‌که اسم ببرم، نقد کرده‌ام. امید است مفید افتد.همچنان که سخنان آقای سروش را نقد نمودم و در همین سایت می توانید دنبال بفرمائید .آنچه از جنابعالی تقاضا دارم دقت در عمق سخنان آقایان است ، سعی کنید لایه های اشعار و سخنان عرفانی را که در نوشته ها به کار می‌برند کنار بزنید و حرف اصلی آقایان را پیدا کنید و بعد به بررسی آن بپردازید . آنچه بنده تشخیص می دهم این است که آقایان گام به گام، نه به عنوان تفقه در دین ،بلکه با عزم تغییر مسیر دین مطالبی را به مخاطبانشان القاء می‌کنند که البته بنده به هوشیاری و فرهنگ جوانان کشور در فهم موضوع بسیار امیدوارم.
13099
متن پرسش
سلام: خبري خواندم مبني بر اينكه آيت الله دوزدوزاني از علماي مشهد در مورد حوزه علميه سخني بدين ترتيب گفته اند كه: عقايد ما شده است خواندن حكمت متعاليه. نظر استاد پيرامون اين جمله چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقاید دو قسمت است: یک قسمت نکاتی که برای اثبات حقانیت مکتب خود علماء دین تنظیم می‌کنند که به آن علم کلام می‌گویند. حال چه آن را خواجه نصیرالدین طوسی بزرگ تنظیم کرده باشد، چه آخوند ملاصدرای فرهیخته. و یک قسمت از عقاید آن آیات و روایتی است که در قرآن و متون مقدس ما هست. در تعجبم که چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب می‌شود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمی‌شود. موفق باشید

7389
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام واحترام خدمت شما.استاد کدام بیت گلشن رازصریحا بیان کننده توحید افعالی است؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «گلشن راز» پر است از ابیاتی که نظر به توحید افعالی دارد، چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان می‌دهد. گفت: « عناصر جمله از وی گرم و سرد است. سپید و سرخ و سبز و آل و زرد است. بود حکمش روان چون شاه عادل. که نه خارج توان گفتن نه داخل. چو از تعدیل شد ارکان موافق. ز حسنش نفس گویا گشت عاشق. نکاح معنوی افتاد در دین. جهان را نفس کلی داد کابین. از ایشان می پدید آمد فصاحت. علوم و نطق و اخلاق و صباحت. ملاحت از جهان بی‌مثالی. درآمد همچو رند لاابالی. به شهرستان نیکویی علم زد. همه ترتیب عالم را به هم زد. گهی بر رخش حسن او شهسوار است. گهی با نطق تیغ آبدار است. چو در شخص است خوانندش ملاحت. چو در لفظ است گویندش بلاغت. ولی و شاه و درویش و توانگر. همه در تحت حکم او مسخر. درون حسن روی نیکوان چیست. نه آن حسن است تنها گویی آن چیست. جز از حق می‌نیاید دلربایی. که شرکت نیست کس را در خدایی. کجا شهوت دل مردم رباید. که حق گه گه ز باطل می‌نماید. مؤثر حق شناس اندر همه جای. ز حد خویشتن بیرون منه پای » چه اسراری که در این ابیات نهفته است و در جای خود باید به آن بپردازید. موفق باشید
2076
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و ادب خدمت استاد میخواستم نظر ایشان را راجع به امام محمد غزالی و کتاب کیمیای سعادت بدانم. اگر مثلا بخواهیم مباحث کتاب کیمیای سعادت را به صورت موردی مطالعه کنیم نظر استاد چیست. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کیمیای سعادت و احیاءالعلوم دو کتابی است که غزالی پس از بیداری نسبت به گذشته‌ی خود نوشته و مربوط به زمانی است که یا شیعه شده و یا به تشیّع نزدیک گشته و به همین جهت مرحوم فیض کاشانی در استقبال ازکتاب احیاءالعلوم، کتاب مهجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء را نوشت و سعی کرد کتاب احیاءالعلوم را با تقویت توسط روایات اهل‌البیت تقویت و احیاء‌کند. بر این اساس می‌تون گفت روح کتاب کیمیای سعادت شیعی است هر چند روایاتی دارد که بیشتر مربوط به اهل سنت است ولی در هر حال قابل استفاده است. موفق باشید.
90

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما جناب استاد! به علت اینکه مطالبی را که می خواهم بگویم، ایجاد شبهه نکنند، در ابتدا تذکر می دهم که بنده از این منظر به قضایا نگاه نمی کنم، اما همیشه در ذهنم آن را نگاه داشته ام و هنوز جایی را پیدا نکرده ام که بتوانم این سوالات را مطرح کنم. بنده فکر می کنم که در تمدن اسلامی، نظامی برقرار خواهد شد که در آن نظام، جایگاهی برای علومی چون: علوم عدد، علوم غریبه و ... وجود دارد. اما الان به علت اینکه این جایگاه، در تمدن مدرن، تعریف شده نیست، این علوم فقط در دست عده ای خاص قرار گرفته و به علت شرایطی که این تمدن پدید آورده، اگر امکان استفاده آن برای عموم فراهم شود، مشکلات زیادی به بار خواهد آورد. مثلا در مورد پیش بینی بازار بورس! که خیلی راحت می شود روند آن را در روز های آینده، توسط این علوم بدست آورد و خوب نتیجه اش کاملا مشخص است! به این دو نقل توجه کنید: «علامه طباطبائی(رحمة الله علیه) : در تبریز کسی بود که از روی همین علوم عدد، می توانست طرف مورد حاجت مردم را نه ‏تنها بشناسد، بداند کجاست، خانه اش کجاست و ... بلکه حتی شماره ی تلفنش را می توانست استخراج کند! [اسوه ی ‏عارفان ص 40، طیاء محمود، صادق حسن زاده، مؤمنین: قم]» این علم، ارتباطات شگفت انگیزی را بین پدیده ها برقرار می کند، تا آنجا که فقط با نیازی که به شخصی هست، می تواند حتی شماره ی تلفن او را هم استخراج کند، و این فوق العاده است ... «مرحوم استاد علی احمدی که نخستین شاگرد علامه طباطبائی در قم بودند می گفتند: ‏ ایشان (علامه) می فرمودند: من با علم رمل، خیلی مانوس بودم و گاهی حوادث یک ماه را استخلاص می کردم و اتفاقات هر ‏روز را پیش بینی می کردم. اگر می گفتم: فردا باران یا برف می بارد، همان می شد و درست در می آمد.... مرحوم علامه باز فرمود: رمل نکته ای دارد که آن را یاد نمی ‏دهند و آن پیدا کردن مغیّبات است. از لابه لای سخن ایشان فهمیدم که می خواهند این نکته را به من یاد بدهند، اما من ذوق ‏و علاقه نسبت به آن نداشتم. بنابراین از حضورشان درخواست آن علم و نکاتش را نکردم. [خاطرات فقیه اخلاقی، آیة الله ‏احمدی میانجی، ص 143 تا 153، عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی]» اطلاع پیدا کردن از حوادث آینده و مغیّبات، می تواند زنگی خیلی ها را به هم بریزد. اما بنده فکر می کنم که در جامعه ی مهدوی این مشکل برطرف شود. به این مورد هم توجه کنید: از آیت الله نجابت نقل شده است که: « آیت الله خویی مدتی محضر آیت الله میرزا علی آقای قاضی (رحمة الله علیه) مشرف می شوند، در همان اوان در اثر اذکار و دستوراتی که از آقای قاضی اخذ کرده و مشغول بودند واقعه ای برای ایشان رخ داده بود که در آن حال، آینده خود را مشاهده کرده بودند از گسترش حوزه درسی خودشان تا مرجعیت عامی که پیدا می کنند تا سال های آخر عمر که از طرف حکومت عراق در مضیقه قرار داشتند و بالجمله تا می رسند به این جا که صدا از گلدسته های حرم امیرالمؤمنین بلند می شود که آیت الله العظمی خویی وفات کرد. به این جا که می رسند ترس و هراس، ایشان را فرا می گیرد و فوراً از حجره ای که در آن بودند بیرون می آیند و آن حال واقعه ادامه پیدا نمی کند. آقای قاضی(رحمة الله علیه) فرمودند: اگر صبر کرده بود و نترسیده بود برزخ خودش را هم می دید حتی قیامت خودش را هم می دید. » ببینید، آیت الله خویی (رحمة الله علیه)، شرایطی را در خود به وجود آورده بودند که حتی با دیدن آینده ی زندگی خود هم مشکلی برایشان پیش نمی آمد و آیة الحق، سید علی قاضی (رحمة الله علیه) حتی اشاره به دیدن قیامت می کنند! می خواهم بگویم همانطور که یک فرد می تواند در خود شرایطی ایجاد کند که آگاهی از این مسائل، برایش مانع نشود، در تمدن اسلامی هم جامعه ی مهدوی شرایطی را ایجاد می کند که ساز و کارهای اجتماعی و یک جامعه از این علوم بهره مند شوند و مشکلی بوجود نیاید. تمام مطالبی که ذکر شد فقط برای تفهیم مطلب بود و سوال بنده به طور کلی این است: آیا علومی همچون علوم اعداد و علوم غریبه، در تمدن اسلامی، جایگاهی دارند؟ و آیا جامعه ی مهدوی از این علوم به منظور پیشبرد اهداف خود بهره خواهد برد یا نه؟ ببخشید که طولانی شد. در ضمن از فعالیت های مفید و ارزشمند شما استاد گرامی هم تشکر می کنم. موفق و پیروز باشید.
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ خدا را شکر می‌کنم که خداوند چنین دقت‌هایی به شما و امثال شما داده است. در تأیید فرمایش شما می‌توانم عرض کنم. امام باقرu می‌فرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُؤُسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولُهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ». چون قائم ما قیام کند، خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می‌دهد، پس در اثر آن، عقل‌های آن‌ها جمع می‌شود و رؤیاهای آن‌ها کامل می‌گردد. ملاحظه می‌فرمایید که ثمرات وجودی حضرت صاحب‌الامرg آن‌گاه که ظهور کنند گسترده‌تر از عدل اقتصادی است. در روایت داریم: علم؛ بیست‌ و ‌هفت حرف است و تا قبل از ظهور آن حضرت دو حرف از آن ظاهر می‌شود و بیست و پنج حرف دیگر آن در زمان ظهور حضرت مهدیg ظاهر می‌شود. پس معلوم است که با ظهور آن حضرت تحول عظیمی در عرصة علم و فرهنگ به‌وجود می‌آید و معنیِ عدالت‌گستری آن حضرت از این زاویه نیز مدّ نظر است. شما می‌دانید جامعه موقعی جامعة واقعی و آرمانی است که تمام مراتب و ساحات علم وارد فرهنگ و معرفت بشری بشود وگرنه جهل و باطل جامعه را می‌گیرد. مسلّم علم تجربی و یا Science بیش از یکی از حروف بیست و هفت‌گانه علم نیست و تازه آن هم به شرطی که با تعبیرها و تفسیرهای مادی به نتایج آن علوم تجربی نگاه نشود، ولی در شرایط جدید نتایج علم تجربی با تعبیرها و تفسیرهای مادّی و الحادی تمام افق روحی بشر را اشغال کرده و لذا است که اندیشمندان معتقدند اگر بخواهیم بشر را از دست منظری که Science یا علم تجربی برای بشر آورده آزاد کنیم، یک انقلاب زیربنایی باید در ساحت‌های معرفت بشری ایجاد شود تا بشر از این قفس آهنین رها شود. انسانی که اهل قلب نباشد فضای علم تجربی بر او احاطه دارد و راه شهود او را به سوی معارف عالیه می‌بندد و باید با یک انقلاب فراگیر جهانی که افق روحی بشر را از محدودة علوم تجربی بسیار بالاتر ببرد، از این مشکل نجات یافت. علم موجود - چون حجاب بقیة راه‌های معرفتی شده- ظلمتی گشته که انسان را به اسارت خود در آورده است و لذا به خودی‌خود ضرورت یک انقلاب جهانی را که در اثر آن عقل‌ها متعالی و رؤیاها و خواب‌ها کامل گردند، به‌وجود آورده است. شما می‌دانید که انسان‌ها در خواب با خیالات خود به‌سر می‌برند، حال اگر این خیالات آسمانی و نورانی و معنوی و واقعی باشند و تحت تأثیر حقایق عالَم بالا شکل گرفته باشند، در واقع خواب دریچه‌ای به سوی آن خیالات معنوی خواهد بود. مولوی در همین رابطه می گوید:«آدمی را فربهی هست از خیال.... گر خیالاتش بود صاحب‌جمال» یعنی؛ اگر خیالات انسان، صاحب جمال باشد و تحت تأثیر عالم قدس به‌وجود آمده باشد، انسان به نشاط حقیقی دست می‌یابد. ولی اگر خیالاتش تحت تأثیر افکار غلط و حرص و شهوت باشد، نه تنها رؤیاهایش صادق نیست، بلکه سخت آزاردهنده است و در واقع خوابش ادامة زندگی دروغ و پوچ ِ بیداری‌اش است. بشر امروز کجا می‌تواند رؤیای روحانی و رحمانی داشته باشد، در حالی که ظرف خیالش، پایمال هرج و مرج معرفتی است و با هیچ حقیقتی روبه‌رو نیست. لذا است که یکی از شاخصه‌های انقلاب جهانی حضرت مهدیg اصلاح مبانی عقلی و خیالی بشر است و همچنان که عرض شد چون حضرت قیام کنند خداوند دست ایشان را بر سر بندگانش می‌گذارد که در اثر آن، عقلِ بشر جمع و رؤیاهایش کامل می‌گردد. و به عبارت دیگر مبانی عقلی و خیالی انسان به تکامل می‌رسد چنانچه امام صادقu می‌فرمایند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی و بینایی شیعیان ما، گستردگی و کشش ویژه‌ای می‌بخشد تا میان آنان و مهدی ما واسطه و نامه‌رسان فاصله نباشد». ما قبل از انقلاب در نظام معرفتی، از جوانب مختلف مشکل داشتیم. خدا رحمت کند شهیدمطهری را که حداقل یک‌سال زحمت کشید و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت تا ثابت کند ایران واسلام درکنار هم بوده‌اند و روشن کند این تهمت است که بگوییم اسلام یک دین عربی است. ملاحظه می‌کنید که در چه هرج و مرج معرفتی بودیم که دین اسلامی را که خداوند برای بشریت آورده است و خود اسلام به خوبی حقانیت خود را ثابت می‌کند، به عنوان دین عربی معرفی می‌کردند تا مردم را از آن منصرف کنند و آن شهید بزرگوار مجبور می‌شود یک کتاب قطور با اسناد معتبر برای نفی آن تهمت بنویسد. ولی با انقلاب اسلامی چیزهایی ثابت شد که اگر می‌خواستیم با کتاب و درس وسخنرانی اثبات کنیم شاید غیر ممکن بود. حالا شما حساب کنید اگر امام زمانg بیاید چه می‌شود! وقتی برکات ظهور مقدس حضرت را درک می‌کنیم که متوجه شویم چه اندازه معارف بزرگی در عالم هست و بشر از آن‌ها محروم است. می‌فرماید: چون حضرت مهدیg بیاید، «یَجْمَعُ الْخَلْقُ عَلَی التَّوْحید» مردم بر توحید جمع می‌شوند و نگاه و منظرشان بر اساس توحید خواهد بود. به همین دلیل است که در دعای ندبه در ادامه ندا سر می‌دهی: «اَیْنَ الْمُرتَجَی لِإِزالَةِ الْجَورِ وَ العُدْوَانِ» کجاست آن امید یگانه‌ای که عامل نابودی ظلم و دشمنی می‌شود. ما ظلم را فقط این می‌دانیم که آمریکا به ما ظلم می‌کند، در حالی که چون امام‌زمانg نداریم و چون مصداق‌های ظلم و عدل را درست نمی‌شناسیم، بدون آن‌که بدانیم، خودمان به خودمان ظلم می‌کنیم. می‌فرماید: کو آن امیدی که جور و تجاوز را به‌کلی از بین می‌برد؟ وقتی انسان بصیرت کامل نداشته باشد ممکن است به قصد خدمت‌کردن، ظلم کند، و اساساً هرکس به اندازة بصیرتِ توحیدی که دارد می‌تواند منشأ خیر باشد و لذا شرایط رفع ظلم در زمانی به نحو کامل عملی می‌شود که امام زمانg با آن مقام بصیرت کامل توحیدی در میدانِ برنامه‌ریزی جامعه حضور داشته باشند. موفق باشید
39

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم 1- دکتر سروش در مصاحبه خود گفته بود که علم پیامبر نسبت به دانشهای امروزی مانند ژنتیک و غیره در حد مردم زمان خودش بوده است . در حالیکه ما در قرآن می خوانیم خداوند { حقایق} همه اسماء را به آدم آموخت.و با توجه به اینکه تمام عوالم در اثر همین اسماء بوجود می آید و نمایش همان اسماء است چطور می شود پیامبر به حقیقت اسماء که اساس همه عوالم از جمله عالم ماده است علم داشته باشد و به ظهور آنها جاهل باشد و با توجه به اینکه حضرت علی – علیه السلام – می فرماید و باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء یعنی همانطور که در فلسفه می گوییم اصالت با وجود است و ماهیت اعتباری در اینجا هم آقا می فرماید حقیقت اشیاء همان اسماء است یعنی کسی که به اسماء و حقیقتشان علم داشته باشد به همه اشیاء علم دارد و اگر این استدلال درست باشد انسان تعجب می کند از عرفان دانی سروش که چطور نسبت به این نکات اولیه غافل و جاهل است و ظاهرا عرفان فهمی او مانند قرآن فهمی ابوحنیفه است که امام صادق – علیه السلام – به او فرمود نعمان تو از قرآن هیچ نمی فهمی و شاید اگر امروز مرحوم مولوی زنده شود به سروش بگوید تو هیچ از مثنوی معنوی نمی فهمی فقط عرض خود می بری و زحمت ما می داری . در مجموع لطفی بفرمایید و درباره علم پیامبر و ائمه – علیهم السلام – نسبت به جزئیات عالم ماده توضیحاتی ارائه نمایید. 2- همانطور که جنابعالی مستحضرید هرچند یکبار در رسانه ها مسأله ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مورد بحث و غوغا قرار می گیرد در این مورد هم دو روایت و جود دارد مرحوم آسد احمد آقا می گوید امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی چون کارشناسان نظامی به ادامه جنگ اصرار داشتند امام قبول کرد آقای رفسنجانی می گوید امام موافق ادامه جنگ بود و می فرمود اگر کسی ممانعت کند برخورد می کنم حال با توجه به شخصیت عرفانی امام که او عارفی است کامل و صاحب مقام قرب نوافل که خداوند در آن مرحله چشم و گوش و مالک قلب آنهاست و خود فرموده است حتما به جای عقل آنها می نشینم و امورات آنها را تدبیر می کنم و با عنایت به حساسیت مسأله شاید بتوان گفت که اگر امام قلبا و از طریق باطن به این مطلب نرسیده بود که ادامه جنگ به مصلحت است هرگز قبول نمی کرد و این مسأله ای نبود که امام – علیه رحمه – فقط طبق حرف کارشناسان عمل کند و باید این قضیه را در نظر داشت که شهید صیاد شیرازی – علیه رحمه – می فرمود بعد از فتح خرمشهر که اسرائیل به لینان حمله کرد ما با هماهنگی سوریه تعدادی نیرو به یکی ار پادگانان سوریه منتقل کردیم تا به کمک لینان برویم بعد خدمت امام رسیدیم و قضیه را به ایشان گفتیم مرحوم امام بعد از تاملی فرمود من اگر یک قطره خون از دماغ کسی بیرون بیاید پاسخ گو نیستم و بعد با قاطعیت فرمود نیروها باید برگردند و این اول بار بود که ایشان با قاطعیت چیزی را از ما می خواست درست است که امام می گوید اگر یک قطره خون ولی شاید بتوان گفت او باطنا به این نتیجه رسیده است که این کار به صلاح نیست خواهشمند است این مسأله ادامه جنگ را از این زاویه توضیح فرمایید.
متن پاسخ
جواب: با سلام و آرزوی توفیق برای جنابعالی؛ 1- بنده کاملاً با شما هم‌نظر می‌باشم. ما معتقدیم آقای سروش نومینالیست هستند که به باطن کلمات و جنبه قدسی دین نظر ندارند، که بحث آن مفصل است. و اما باید متوجه بود علم انبیاء و اولیاء الهی، علم نوری است که به واقعیت و وجود موجودات نظر دارند و لذا موجودات راعین آنچه هستند می‌بینند، نه آن‌طور که دانشمندان با طرح تئوری‌ها پدیده‌ها را معرفی می‌نمایند. جناب «ایان باربور» در کتاب «علم و دین» به طور مفصل روشن می‌کند که علوم دانشمندان تجربی ترکیبی است از بهره‌هایی از تجربه و تعبیرهای آن دانشمند. که در سلسله مباحث( شیعه و تمدن‌زایی) به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. حال امثال آقای دکتر سروش انتظار دارند انبیاء و اولیاء الهی«صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین» با نگاه این دانشمندان هماهنگ شوند!! 2- بحمدالله همچنان که خود متوجه‌اید باید موضوع از همین قرار باشد و در این رابطه مصاحبه آقای محسن رضایی نیز به عنوان فرمانده سپاه آن زمان مفید خواهد بود ایشان در رابطه با این که آیا نظر امام«رحمة‌الله‌علیه» این بود که ما بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه ندهیم می‌فرمایند: : هرگز چنین نبود، بلکه بعد از فتح خرمشهر ابهاماتی به وجود آمد. در جلسه‌ای که آقای ظهیرنژاد و مقام معظم رهبری و آقای رفسنجانی و احمدآقا و آقای موسوی اردبیلی بودند، امام سؤال کردند شما برای چه می‌خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده‌ای گفتند: اگر ما از مرز برویم کناراروند رود آنجا می‌توانیم دفاع کنیم و در اینجا که هستیم امکان دفاع از خود را نداریم. عده‌ای گفتند: ما هنوز هیچی دست‌مان نیامده. امام استدلال‌ها را گوش کردند ، بعد فرمودند: خیلی خوب پس آماده می‌شویم از مرز برویم آن طرف مرز. امام مخالف ادامه دفاع نبودند، بلکه می‌خواستند حدّ تصمیم و جدّیت ما را ببینند و بعد خودشان تصمیم گرفتند و در واقع آن جمع در محضر امام یک امتحان پس دادند و اصلاً افراد حاضر چنین نبودند که اگر امام نظری داشته باشند قصد مخالفت داشته باشند. و از طرفی بعد از فتح خرمشهر پیشنهاد آتش بس یعنی دادن فرصت به دشمن برای بازیابی قدرت از دست رفته‌اش. ( مصاحبه توسط هفته‌نامه شلمچه شماره 37 در اول مرداد سال 77 انجام شده). دشمن نباید حس کند که این سرزمین را می‌تواند هر لحظه دلش خواست اشغال و هر موقع که دلش خواست برود در خطوط مرزی بایستد و اعلام آتش کند و همین نپذیرفتن آتش بس تحمیلی بعد از خرمشهر موجب شد که دشمن درک کند هزینه تجاوز به کشور اسلامی ایران بسیار بالاست و نمی‌شود پس از حمله هروقت خواستند اراده خود را بر ما تحمیل کنند
12505
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم: مدتی است مباحث برهان صدیقین و حرکت جوهری را دنبال می کنم و از ابتدا مساله ای در ذهنم بود. هنگامی که می خواهیم عین وجود نبودن دیوار را ثابت کنیم یا می خواهیم بحث از جوهر و عرض بکنیم، ظاهرا به نکاتی توجه نمی شود. 1- کل عالم ماده، فقط از ماده است! همان طور که می گوییم صندلی اعتبار ماست، چوب هم اعتبار ماست! آب هم اعتبار ماست. مگر نه این که الان هم به این نتیجه رسیده اند که عالم از الکترون و پروتون ساخته شده و البته می دانیم که این الکترون و پروتون هم نظریه است... مخلص کلام آن که چرا موقع بررسی احوالات عالم ماده به (مثلا) سیب اصالت می دهیم و به بررسی جوهر و اعراضش می پردازیم؟ مگر سیب چیزی غیر از ماده است؟ کجای کار دچار اشتباه می شوم؟ 2- آیا ما حرکت در اعراض را قبول داریم؟ از کجا معلوم قرمزی امروز سیب همان سبزی دیروز است؟ مگر این که منظور رنگ باشد یعنی سبزی رنگ سیب بود و قرمزی هم رنگ سیب است! 3- تقریبا تمامی تغییرات اعراض اثر حیات است. یعنی به نحوی حیات موجود زنده در آن حرکت، موثر بوده. از قرمز شدن سیب تا گندیدن آن توسط باکتری ها! آیا حیات به حرکت جوهری ربط دارد؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در بحث حرکت جوهری ادعای اصلی آن است که ذات عالَم ماده عین حرکت است و در متن این ادعا شواهدی مثل تغییر اَعراض که صورتِ ظاهری جوهر است، مدّ نظر قرار می‌گیرد و لذا در این روش از خودِ ماده به ماده نگریسته شده است تا آن‌چه در ذات ماده هست یعنی حرکت مدّ نظرها قرار گیرد. مثل این‌که شما سردی هوا را از عکس‌العمل خودِ هوا یعنی سنگین‌شدن هوای سرد مدّ نظر قرار دهید 2- در مباحث حرکت جوهری روشن شد که علاوه بر حرکت در جوهر، حرکت در اَعراض را جناب صدرالمتألهین پذیرفته است و به همین جهت گفته می‌شود رنگ قرمزی امروز همان سبزی دیروز است زیرا در متن رنگ یعنی عَرَض این حرکت واقع شده است 3- موضوع را نباید در سیر بحث تغییر داد. چرا یک‌مرتبه بحثِ حیات را به وسط آورده‌اید؟ علت حرکت باید حرکت باشد معلوم است که اگر حیات از موجود ذی حیاتی خارج شود دیگر حرکت ذاتیِ شیئ مادی از کنترل نفس ناطقه خارج می‌شود و حرکت، مستقیماً موجب گندیدن مثلاً سیب می‌گردد. قبل از آن هم حرکت بود ولی در کنترل نفس ناطقه یعنی عامل اصلی حیات بود که موضوع بحث حرکت جوهری نیست. حرکت جوهری ثابت می‌کند که وجود در مرتبه‌ای از مراتبش عین حرکت است و ریشه‌ی حرکات در عالم ماده به ذات عالم ماده مربوط است. موفق باشید

 

12366
متن پرسش
با سلام: نظرتان راجع به ساخت حرم جدید امام چیست که بسیار شبیه کاخ است. آیا منظور رهبری از اشاره به ساده زیستی امام در سخنرانی 14 خرداد نهی همین موضوع بود؟ ایشان خیلی تاکید داشتند که شخصیت امام را دارند تحریف می کنند آیا همین موضوع شامل حالش می شود؟ اگر پاسخ مثبت است رهبر مخالفتی با این موضوع داشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تحریف شخصیت امام بسیار بسیار بالاتر از این حرف‌ها است که می‌فرمایید و حقیقتاً باید این موضوع را در حال حاضر به عنوان یکی از گفتمان‌های اساسی این دوران از انقلاب به صحنه آورد. فراموش نکنید که مقام معظم رهبری فرمودند چون دشمن نتوانست محبت به حضرت امام را از این مردم بگیرد، پروژه‌ی «تحریف شخصیت حضرت امام» را به میدان آورد تا آن اصول هفتگانه‌ای که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» برشمردند، مورد غفلت قرار بگیرد. هرکجا که ملاحظه کردید شخصیت حضرت امام را به عنوان یک انسان خوب و متدین و با صفا مطرح کردند، ولی از آن اصول هفتگانه حرفی به میان نیاوردند متوجه باشید برنامه‌ی تحریف شخصیت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در میان است. رهبری عزیز فرمودند فقیه‌بودن و فیلسوف‌بودن و عارف‌بودن مربوط به شخصیت اصلی حضرت امام نیست، شخصیت اصلی حضرت امام شخصیتی است که نظام شاهنشاهی را سرنگون و نظام اسلامی را به صحنه آورد و در این راستا جهان امروز را متذکر حیات دیگری کرد، غیر از آن‌چه جهان استکباری به عنوان زندگی به بشریت پیشنهاد می‌کند. مواظب باشید آن‌چه مقام معظم رهبری فرمودند در مورد تحریف شخصیت حضرت امام، مورد تحریف قرار نگیرد و انقلابی به وسعت جوابگویی به همه‌ی ابعاد فردی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی بشر امروز به انقلابی در محدوده‌ی ایران و آن‌هم جهت اموری مثل امنیت داخلی و منافع ملّی تبدیل نشود. موفق باشید.

560
متن پرسش
سلام علیکم طرحی با نام "طرح صالحین"در کشور در حال انجام است . مشکلی که این طرح دارد این است که یک برنامه و طرح درس مدون ومشخصی ندارد و در هر منطقه بر اساس سلیقه متصدیان امر ، این طرح اجرا میشود. از شما میخواهم که ما را در امور زیر یاری بفرمایید : 1- طرح درس و محتوای جلسات 2- سیر مطالعاتی مشخص برای بچه های دبستان تا پیش دانشگاهی 3- هر پیشنهاد دیگری که فکر میکنید می تواند به ما کمک کند یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در شناخت کتب مخصوص دبستان آگاهی ندارم. کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» برای کسانی که در مقطع راهنمایی هستند خوب است و سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را می‌توانید برای افرادی که در مقطع دبیرستان و بالاتر هست استفاده کنید، ولی روی‌هم‌رفته بنده در این امور سررشته ندارم، از بقیه‌ی افراد استفاده بفرمایید. موفق باشید
12459
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: با توجه به تجربه سالهای گذشته در فعالیت فرهنگی و تربیتی با نوجوانان متوجه شدم عموما دو عامل فیلم‌ها و بازی‌های هالیوودی و مشکلات خانوادگی و غالبا توامان شدن این دو با هم مشکلات بسیاری را برای این عزیزان ایجاد کرده به گونه‌ای که ملتمسانه به دنبال راه نجات می‌گردند. بلوغ زود رس، آلوده شدن به خود ارضایی، پرخاشگری، روابط نامناسب با خانواده و در نتیجه گرفتار شدن در دام دوستان نامناسب، انزوا طلبی، افت تحصیلی، یاس و نا امیدی و گرایش به دخانیات برخی از مشکلاتی است که به شدت ایشان را درگیر می‌کند. گویا این فیلم‌ها سلول انفرادی بهترین سالهای زندگی آن‌ها می‌شود. حتی ایشان پس از شرکت در دوره‌های جوان، 10 نکته و آشتی با خدا دچار آزردگی بیشتری می‌شوند. چراکه از یک سو دیگر نمی‌توانند با فضای خیالی خود مانوس شوند و از سوی دیگر نمی‌توانند از آن هم جدا شوند. اینجا به نظرم رسید شاید مناسب باشد جزوه‌ای در مورد این فیلم ها و آثار آن از طریق تاثیر در خیال و همچنین نحوه آزاد شدن از بند این خیالات تهیه کنم و از مطالب ادب عقل و خیال و مدرنیته و توهم در این زمینه استفاده کنم تا شاید بتوانم کمکی به این نسل کرده باشم. لطفا در این زمینه راهنمایی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد بحث «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» رویکرد خوبی را دنبال کرده‌اید و این‌که می‌خواهید در مورد خیال و جایگاه آن مخاطب را متذکر این نکته نمایید که اگر مشغول خیالات خود شد از حقایق عالیه باز می‌ماند و همواره دست او خالی و خالی‌تر خواهد بود، بسیار کار ارزشمندی است و به لطف الهی نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

9697
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب جادوگر و جن در خصوص تجلیات خیال صحبت کرده بودید. اینکه نفس ناطقه ی بعضی ها با صورت های وهمیه ی که در ذهن اشان ساخته اند برای آنها تجلی می کند بطوریکه این تجلی آن قدر قوی است که حتی بر شخص تاثیر می گذارد آیا این قضیه شبیه به مکاشفات غلط بعضی از اهل کرامات هست؟ چون اهل کرامات هم گاهی اوقات چیزهایی می بینند که واقعیت ندارد بلکه تجلیات نفسانی اوست. حال این تجلیات صور خیالی اشخاص را اگر بخواهیم استدلالی بیان کنیم کدام کتاب و کدام بحث را پیشنهاد می کنید. ثانیا استاد بنده با اینکه یک سالی هست بطور مداوم آثارتان را می خوانم بازهم مباحث خیال برایم گنگ است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اهل مکاشفه با همت خود در ذیل اسم خالقِ حضرت حق چیزی را در خارج خلق می‌کنند ولی قوه‌ی واهمه تصور می‌کند که چیزی در خارج هست 2- وقتی آرام‌آرام به مبانی بحث‌ها رسیدید، مباحث برایتان از ابهام در می‌آید. موفق باشید
8102
متن پرسش
سلام علیکم. اینطور که به نظر میاد رسانه ملی با این دولت خیلی شفیق تر است تا دوول قبلی. گویی داره سنگ تمام میذاره . خواستم نظرتان را بدانم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرچه هست کار پسندیده‌ای نمی‌کند، گویا رسانه‌ی ملی مرعوب دولت شده و این به عنوان یک ضعف برای رسانه‌ی ملی باقی می‌ماند. احساس می‌شود آن استقلالی که باید داشته باشد را فرو کاسته است. موفق باشید
4167
متن پرسش
سلام استاد گرامی. خدا خیر دنیا و آخرت را به شما دهد. استاد سوالی ذهنم را به خود مشغول کرده که با توجه به افق اندیشه شما، مایلم پاسخ شما را بدانم. استاد گرانقدر؛ من دختری هستم که از سالها پیش که خودم را شناختم؛ به لطف خدای تبارک، دین، برایم در راس امور قرار داشت. همیشه عقیده ام بر این بوده که دین کل زندگی ماست و ما در این چارچوب باید زندگی کنیم در واقع نگاه حداکثری به دین. نه اینکه ما زندگی کنیم و دین بخشی از زندگیمان باشد. این حرف عوام را قبول ندارم که مثلا میگن فلانک کس همه چیزش به جاست و دین هم داره؛ کلا دیدگاهم این است که دین کل زندگی ماست و تمام ارتباطات ما در این بستر شکل می گیرد.(این عقیده و باورم هست و زندگی را اینگونه برای خودم تعریف که نه، باورکرده ام؛ حال در عمل شاید به این شدت کشش نداشته باشم اما در عقیده اینگونه ام)؛ استاد خواستگارانی که دارم اینگونه نیستند؛ در واقع آنها زندگی می کنند در کنارش به اصطلاح یه دینی هم دارند. اصل برایشان این است که خانواده تشکیل دهند و خانه ای داشته باشند و بچه و بعدها هم بچه ها راسامان دهند و پیر شوند و ...اما من این نگاه را تکاثری می دانم؛ من نظرم این است که ما باید بنده خدا باشیم از صبح تا شب، هرکاری می کنیم باید خدا راضی باشد؛ نمی گویم دایم نماز بخوانیم و ....بلکه در هر کاری ، خدا را و رضایتش را ملاک بدانیم؛ بعدها اگر فرزنذانی خداد داد باید در طریق عبودیت و بندگی تربیتشان کنیم؛ سربازانی برای اسلام عزیز. استاد من به این نتیجه رسیده ام دو نفر که یکی نگاه حداکثری به دین داشته باشد و دیپری نگاه حداقلی به دین، بهتر است با هم ازدواج نکنند. من مایلم با کسی ازدواج کنم که دیدش مثل خودم باشد و هم اعتقاد باشیم. اینگونه «قوّامیتش» هم در نظرم جلوه می کند؛ اما کسی که فقط به فکر زندگی و معیشت و 2تا را4تا کردن است را نمیتوانم قبول داشته باشم. استاد سوالم این است؛ آیا باید به هر قیمتی ازدواج کرد؟یعنی این اختلاف دیدگاه چقدر مهم است؟استاد گاهی فکرمیکنم خداوند که شرایط بندگی را برایم به وجود آورده، اگر آن موردی که مناسب است نیامد؛ بهتر؛ خب نیاید؛ بندگی می کنم. ما که نیامده ایم در دنیا ازدواج کنیم؛آمده ایم عبادت و بندگی کنیم؛ پس بگذار با کسی همسفر باشیم که او هم اینگونه باشد. به خصوص اینکه خانمها معمولا در ازدواج،تحت تاثیر عقاید همسرانشان قرار می گیرند و معمولا عقایدمردها به طور نامحسوس بر زندگی ها حاکم می شود.؛اگر همسفر خوبی نبود خوب مجرد میمانم. استاد اصلا نظر شما راجع به نگاه بنده به زندگی چیست؟زندگی = بندگی. قدردان زحمات شماییم. پر از روحانیت و معنویت و خلوص باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به هر قیمتی ازدواج کرد و حقیقتاً باید به دنبال بندگی خداوند بود تا در عالمی بسیار گسترده‌تر از دنیا زندگی کنیم . ولی یک خانم می‌تواند در کنار مردی که مانع زندگی دینی او نیست با همسرداری و بچه‌داری به بهترین شکل بندگی خود را داشته باشد. قوام‌بودن مرد به معنای مدیریت خانه است تا خانم خانه بهتر بتواند وظایف خود را انجام دهد. در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» بنده سعی کرده‌ام این نکته را متذکر شوم که چگونه یک زن در هرحال می‌تواند حیات طیبه‌ی خود را داشته باشد. موفق باشید
412

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا متاسفانه علامه طباطبایی نه در شکل‌گیری انقلاب نقش عالمانه‌ای داشتند و نه در تدوام آن. حضرت آیت الله خامنه‌ای میفرماید: "پدرم با مرحوم علامه طباطبایی خیلی دوست بودند، ساعتها در منزل پدرم می‌نشستند و با یکدیگر صحبت می‌کردند ... من به عنوان یک طلبه جوان، درباره مسایل مبارزه با ایشان بحث می‌کردم و می‌گفتم: شما چرا در این فضای مبارزه وارد نمی‌شوید؟ ... ایشان می‌گفتند: ... ما در برهه‌ای از زمان می‌توانستیم تأثیر بگذاریم - مرادشان زمان مشروطه و بدو ورود تمدن جدید بود- ولی گناه بزرگی واقع شد که آن وقت، این کار تعفیب نشد؛ اما دیگر حالا وقت گذشته است و فایده‌ای ندارد ... این مبارزات به نتیجه‌ای نخواهد رسید و این نظامی که ما می‌بینیم بر سر کار است، با این حرفها و با این یک‌ذره و دو ‌ذره، از بین نخواهد رفت". شما ببینید، عالم روشن‌بیی مثل علامه طباطبایی - که دیگر در مورد روشن‌بینی و اگاهی ایشان، هیچ‌کس شک ندارد... - تعبیرش از واقعیت جامعه این طوری بود که می‌گفت فایده‌ای ندارد" حوزه و روحانیت، ج1، ص56. حتی وقتی گزارشگر رادیو، پس از شهادت علامه مطهری، از علامه طباطبایی می‌پرسد که آیا ایشان برای آینده انقلاب، برنامه‌ای داشت؟ علامه می‌گوید: "من کاری به این کا... ، من اطلاع ندارم" این عین عبارت ایشان است،
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی خداوند قلب حضرت علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را متوجه تدوین معارفی کرد که آن معارف نیاز انقلابی بود که خداوند قلب امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را متوجه انجام آن کرد، به همین جهت شاگردان علامه همگی از ستون‌های انقلاب اسلامی شدند، حتی خودِ مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» می‌فرمودند: ما از زمانی که المیزان را خواندیم بهتر وارد مبارزات شدیم. المیزان بصیرتی به انسان می‌دهد که می‌تواند از ظلمات دوران بگذرد.
24034
متن پرسش
جناب استاد سلام: طبق سوال ۲۴۰۲۴ شما جواب دادین که: این موارد، مواردی است که به نظر بنده در کالبدشکافیِ بدن انسان به‌خوبی روشن است. موفق باشید بله بنده هم می دانم با کالبد شکافی و مشاهده یقین پیدا می شود، ولی آنکه کالبد شکافی شده فقط یک انسان هست چرا ما وجود عصب و قلب و ... را که در یک انسان کالبد شکافی شده مشاهده می‌کنیم به همه انسانها نسبت می‌دهیم و به همه انسانها بسط می دهیم، در صورتی که فقط با کالبد شکافی یک انسان یا چند انسان ما آن عصب ها و قلب و ... را دیده ایم نه با کالبد شکافی همه انسانها، بنده سوالم اینه که چرا ما از مشاهده قلب و یا عصب در یک انسان آن وجود قلب و عصب را به همه انسانها نسبت می‌دهیم شاید در انسان دیگری این ها نباشد ،در اصل می خواهم بدانم طبق کدام منطق و استدلال ما بدون کالبد شکافیه همه انسانها به این نتیجه می‌رسیم که پس همه انسانها عصب و قلب و.... دارند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک قاعده‌ی عقلی است و تمام علوم تجربی نیز بر آن بنیاد شده است تحت عنوان «حکم الامثال فیما یجوز وفیما لایجوز واحد» اشیاء همانند، دارای حکمی همانند خواهند بود، اعم از اینکه آن حکم مثبت باشد یا منفی. به عبارت دیگر حکم هر شی حکم مانند آن نیز هست. بنابراین اگر موجودی به حکمی از احکام محکوم شود، موجود دیگری که مانند موجود اول است، به همان حکم محکوم می گردد. زیرا بین دو موجود همانند، آنچه موجب امتیاز و جدایی آنها از یکدیگر می شود، به ذات و ماهیت آنها وابسته نیست، بلکه صرفا یک امر عرضی است. پس دو موجود متماثل یا موجودات امثال، در ماهیت متحدند. در این هنگام اگر این ماهیت به حکمی محکوم شود که در یک مورد به طور ایجاب است و در مورد دیگر به طور سلب، مستلزم اجتماع نقیضین خواهد بود، و چون اجتماع نقیضین از نظر عقل محال است، آنچه موجب آن می گردد نیز محال است. به این ترتیب، نتیجه آن است که اشیاء همانند، دارای حکم واحد می باشند. اعم از اینکه آن حکم به طور ایجاب باشد یا به طور سلب. این قاعده از جمله قواعدی است که در بسیاری از موارد به آن استناد شده و زیربنای بسیاری از مسائل قرار گرفته است. اگرچه در کتب فلسفی بحثی تحت عنوان این قاعده دیده نمی شود و فلاسفه آن را به طور مستقل مورد بحث قرار نداده اند، ولی امام فخررازی فصلی از کتاب الاربعین فی اصول الدین را به بحث از این قاعده اختصاص داده و برای اثبات آن استدلال کرده است. در خاتمه این کتاب، که در چهل بخش و برای بحث از چهل مسئله تدوین شده است، امام فخررازی فصلی را منعقد کرده و برخی از اصول و قواعد عقلی را که زیربنای مسائل فلسفی قرار می گیرند، برشمرده است. در آغاز، علم را به تصور و تصدیق و هر کدام از آنها را به دو بخش بدیهی و کسبی تقسیم کرده، سپس اکتساب نظریات را از طریق ترکیب بدیهیات دانسته و ابده بدیهیات و ‏نخستین قضایای ضروری را استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین معرفی کرده است. سپس تعدادی از قواعد را بر قضیه استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین مترتب نموده که هر کدام از آنها اساس و زیربنای بسیاری از مسائل فلسفی می باشند. موفق باشید

20740
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ایام شهادت تسلیت باد. سؤالی که خدمت استاد داشتم پیرامون عزاداریه. اینکه درسته برای همه اهل بیت سینه زنی و پیاده روی راه بیاندازیم؟ این متن بیانات رهبری است در 70/12/13 در دیدار اعضای گروه معارف صدای جمهوری اسلامی «... مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی روضه‌هاست. روضه‌خوانی و سینه‌زنی باید باشد؛ اما نه در هر عزایی. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ی ائمه نیست؛ متعلق به بعضی از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسی کسی روضه‌یی می خواند، عده‌یی دلشان نرم می شود و گریه می کنند؛ این عیبی ندارد. اصلاً عزاداری کردن یک حرف است، روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضی از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنی و عزاداری و برپایی جلسات خوب است؛ ولی مثلاً در مورد حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهای دارای روضه‌خوانی است - من لزومی نمی بینم که سینه‌زنی بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتی ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است. من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمی توانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقی که در دل هر شیعه هست و دلش می خواهد در عزاداری شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس قمی(11) - که یک کتاب عربی است - اشباع می کنم؛ این خودش گریه‌آور است و برای من کار چند نفر روضه‌خوان را می کند. حتماً لازم نیست که عزاداری به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانی باشد که اولش چیزی می خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمی می گیرند و سینه‌یی می زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونی، وضع زندان رفتن حضرت موسی بن‌ جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم می شود.» با این توجه الان چه باید کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید توصیه‌ی مقام معظم رهبری، توصیه‌ی بسیار حساب‌شده‌ای است. زیرا روح حرکت امام حسین«علیه‌السلام» با روح حرکت سایر ائمه«علیهم‌السلام» متفاوت است. در مورد امام حسین«علیه‌السلام» پس از فهم اولیه‌ی آن نهضت می‌توان با همان سینه‌زنی تا حدّی به حضرت نزدیک شد. به همان معنایی که یاران حضرت در راستای نزدیکی به آن حضرت، با اقدامِ عملی شهادت آن کار را انجام دادندو ولی برای نزدیکی به سایر ائمه«علیهم‌السلام» بهتر است با تأمل بر حرکات آن‌ها و توجه به بستر تاریخیِ اعمال‌شان به آن‌ها نزدیک گردید. در این مورد رادیو و تلویزیون بی‌تقصیر نیست. زیرا همان حرکاتی که هیئت‌های غافل از رهنمودِ رهبری را انجام می‌دهند، را به صحنه می‌آورد. موفق باشید  

10938
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اینکه حضرت عالی در مورد مسائل علمی رودربایسی با کسی ندارید لطفا صراحتا بفرمایید نظرتان در مورد دکتر حسن عباسی چیست و بهتر بگویم از نظر شما نقاط قوت و ضعف فکر ایشان چیست؟ و سوال دوم اینکه ایشان هشت جلسه در کلبه کرامت تهران با عنوان دکترین ملی زندگی در مورد پدیده شوم زنای ذهنی صحبت داشته اند که بنده به عنوان جوان این را بگویم که اگر جوانی خواهان سیر و سلوک باشد در این فضای مدرنیسم و این هشت جلسه را گوش نکند و با ابعاد تاثیر رسانه و تبرج که ایشان زحمت کشیده اند و به صورت علمی و تحلیلی بحث کرده اند آشنا نشود هر چه بکند نمی تواند در سیر و سلوک موفق باشد حتی اگر محی الدین استادش باشد و در واقع بهتر بگویم اگر کسی بخواهد جزوه مرزهای ارتباط شما را شرح دهد باید مباحث زنای ذهنی دکتر عباسی را ببیند حال سوال اینکه شما این بحث را گوش داده اید و اگر جواب مثبت است نظرتان را بفرمایید. خدا شما را با عمار یاسر محشور کند ان شاء الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی از صحبت‌های جناب آقای دکتر عباسی استفاده می‌کنم و متأسفانه این مباحثی که می‌فرمایید را نشنیده‌ام. سعی می‌کنم به دست آورم و استفاده کنم. موفق باشید
10240
متن پرسش
سلام علیکم: بنده جواب کاملی در سایت در مقابل مکتب تفکیک پیدا نکردم. اگر لطف کنید توضیح بیشتری بدهید. یاعلی. ان شاء الله با اهل بیت عصمت محشور شوید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی سایتی در این مورد دارند و در ضمن به وبلاگ BAERFAN. BLAGFA. COM رجوع فرمایید. موفق باشید
نمایش چاپی