بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7252
متن پرسش
سلام علیکم ببخشید استاد.. بنده کنکوری رشته ریاضی در یکی از مدارس خوب اصفهان هستم و جداً در چند راهی قرار گرفته ام و الحمد لله استعداد فعّالیت در هر یک را دارم... 2.به طور خاص در رشته ی اقتصاد در دانشگاه امام صادق فعّالیت کنم... 1.این که در همین رشته های مهندسی فعّآلیت کنم و در کنارش به علوم دینی بپردازم.. . 3.برای تحصیل علوم دینی به حوزه بروم... لطفا کمک کنید... واقعا الآن در فشار شدید هستم... چون هدف است که انگیزه را برای انسان پررنگ می کند.. یاعلی..
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی این‌ کارها خوب است ولی اگر خداوند علاقه‌ی رفتن به حوزه را در شما ایجاد کرده و استعداد آن را هم دارید و می‌توانید خانواده را نیز قانع کنید؛ حضور در حوزه ارجح است. موفق باشید
6134
متن پرسش
با سلام . جناب طاهرزاده سوال من در مورد روزی هست 1- منظور شما در کتاب خود از روزی چیست ؟ نان ؟ مسکن ؟ یا چی؟ 2- روزی که خداوند تضمین کرده چیست ؟ 3- بحث شما تعارضی با مسایل علمی تجربی ندارد ؟ 4- تفاوت مال و روزی چیست؟ 5- آیا مطرح کردن این خط فکری افراطی شما موجب افزایش فقر در جامعه نمی شود؟ 6- نهایت و حد تلاش انسان برای تامین مسکن و ماشین و رفاه خود و اطرافیانش چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رزق یعنی آن چیزی که انسان به طور طبیعی و معقول نیاز دارد. خالق انسان و خالق هستی طوری عالم را خلق کرده که این رزق برای او تأمین است و انسان‌ها با توجه به این امر از حرص و ظلم به بقیه نجات پیدا می‌کنند، چرا می فرمائید موجب فقر شود؟ موفق باشید
5384
متن پرسش
باسلام من معنی حدیثی که از سیده ی بانوان دو عالم علیها السلام است را نمی فهمم مبنی براینکه بهتر است زنان مردی را نبینند ومردان هم زنی رانبینند ..ایا معنایش این است که جنسیت آدم ها در برخورد های بین نامحرمان بروز نداشته باشد و بعد انسانی افراد بروز داشته باشد یا اینکه نه زنان مردان را نبینند ومردان نیز زنان را ؟! اگر اولی صحیح است میخواهم بدانم آیا این واقعا در عمل اتفاق می افتد یا خیر .. یک زن هرچقدر هم بروز زنانه و جنسیتی نداشته باشد باز هم یک زن است و مورد توجه است ومردان به او توجه دارند پس آیا نمی توان گفت با تناقض روبروایم از طرفی می گویند با حجاب و بدون بروز جنسیتی در جامع حضور داشته باشید از طرفی هم یک زن نهایت تلاشش را بکند که در جامعه بروز انسانی داشته باشد نه جنسیتی ،باز هم مردان به او نگاه جنسیتی خواهند کرد،یعنی یک زن در هرصورت یک زن است هرچند که متخلق به رفتار اسلامی و ایمانی باشد ، نمی دانم شاید هم دچار تفکرات طالبانی شده ام چه کنم وقتی من به چشم خودم می بینم که واقعیت جامعه چیز دیگری است وبه یک زن محجبه ی باوقار متین که بدون بروز جنسیتی می خواهد یک فعالیت اجتماعی داشته باشد یا در دانشکاه رفت وآمد کند و.. بانگاه جنسیتی روبرو است .من دچار تناقض شده ام نمی دانم چه کار باید کرد آیا زنان بروند حوزه تا مصون باشند ؟!یک زن اگر بخواهد سیرو سلوک داشته باشد یعنی روحش را از آفات مصون بدارد باید از جامعه دور باشد تا از این نوع نگاه ها مصون بماند؟!پس حرف آقا چه میشود ؟!آقا هم نظر اول را دارند یعنی بروز انسانی باید افراد داشته باشند نه جنسیتی..ولی واقعیت جامعه اینگونه نیست یا من به اشتباه واقعیت جامعه را اینگونه می بینم ،راهنمایی بفرمایید.2) اینکه میگویند حضرت زهرا سلام الله علیها بنا به ضرورت از خانه بیرون آمدند و به مسجد رفتند و یک فعالیت اجتماعی این چنینی داشتند..اگر آن موقع شرایط الان جامعه ی مارا داشت آیا بانو بازهم وارد یک سری ازفعالیت های فکری فرهنگی که نیاز به حضور در جامعه است می شدند ؟!اعوذ بالله از این سوالهایم !چه کنم که فکرم مشغول است در رابطه با حضوردر جامعه و فعالیت اجتماعی. باتشکر. حلال بفرمایید وقتتان را میگیرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شما سعی نداشته باشید بدون بروز جنسیتی وارد جامعه شوید دیگر به شما مربوط نیست اگر مردی باز نگاه جنسی داشته باشد، دیگر شما مسئول ایجاد آن نگاه نیستید و همین‌طور که می‌فرمایید شرایط تاریخی ما دیگر اجازه نمی‌دهد مثل زمانی زندگی کنیم که معنا نمی‌داد یک زن در جامعه حاضر شود. نظرتان را به صحبت‌های حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جلب می‌کنم که می‌فرمودند: «ما مفتخریم‏ که بانوان ما و زنان پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت و از محرومیت‏هایى که توطئه‏ى دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‏ها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‏ اند».چنانچه ملاحظه مى‏فرمایید از نظر دانشمند اسلامى و یک اسلام‏شناس واقعى مثل حضرت امام‏ خمینى‏ «رحمةاللّه‏ علیه» اولًا؛ حضور فعال زنان در صحنه‏هاى فرهنگى و نظامى یک افتخار محسوب مى‏شود. ثانیاً؛ مقابله ‏ى زنان را در مقابل توطئه‏ هایى که مى‏خواهند آن‏ها را منزوى کنند یک کار بزرگ و ضرورى مى‏دانند. موفق باشید
4370
متن پرسش
سلام استاد عزیز. جایگاه سادات و ذریه آل رسول در هستی چیست؟منظورم همین ساداتی است که هم دوره ما هستند؛ نه امامان. 2.آیا در صلوات که بر محمد و آل محمد فرستاده می شود, سادات هم مشمولش می شوند؟3. من حس می کنم سادات، حتی اگر به آن درجات ایمان هم نرسیده باشند؛ یک جذابیتی برای دیگران دارند. استاد واقعا سیادت، تاثیری ماورایی در افراد دارد؟چگونه؟4. استاد، اگر یک سید خود را در دامان دین پرورش دهد نسبت به یک غیرسید، چه تفاوتی دارد؟آیا زمینه برای سید فراهم تر است یا فرقی نمی کند؟5.آیا حضرت زهرا(س)نظر ویژه به اولادشان دارند؟ممنون. انشاءالله به حقیقت رسول الله و اولاد طاهرینش، در دنیا و آخرت با این ذوات مقدسه مانوس و محشور باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک وظیفه ما نسبت به سادات و اولاد حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» داریم که با احترام به آن‌ها راه رضایت به حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را برای خود هموار می‌کنیم که رضایت آن حضرت رضایت رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رضایت خداوند و است، و یک وظیفه خود آن‌ها دارند که باید شأن خود را رعایت کنند و شاید از این جهت با بقیه فرقی نداشته باشند زیرا رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» می‌فرمایند: من هیچ کاری برای تو نمی‌کنم إلاّ آن‌که خودت برای خودت کاری بکنی. موفق باشید
4138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ایا ایشان (دکتردینانی )را مرجع معتبری برای سلوک میدانید؟اگر نه دلیل عقلی بیاورید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای دکتر دینانی ادعایی در مورد طرح روش سلوکی ندارند، ایشان خود را معلمی می‌دانند که سعی می‌کنند به ما در فهم متون عرفانی کمک کنند و از این جهت شخصیتی قابل استفاده‌اند. موفق باشید.
3232
متن پرسش
سلام استاد. یک شخصی که به لحاظ سیاسی در چارچوبه حکومت است برایش جالب شده بود که چرا با توجه به اینهمه سواد و آگاهی و زمان شناسی و بصیرتی که در حضرتعالی وجود دارد چرا هیچ مسئولیت خاصی در نظام اسلامی ندارید و در جاهای مهم از توان شما استفاده نمی شود بعدخودش رفته بود راجع به شما تحقیق کرده بود و گفت: استاد طاهرزاده آنگونه گه گفته می شود در یک دوره ای از زندگیشان «چپی» بوده اند و تفکرات چپ داشته اند سپس بعد از مدتی متوجه می شود و تغییر رویه می دهند. البته برای من خیلی این امر قابل پذیرش نبود و گفتم اگر استاد طاهرزاده یک زمانی چپی بوده اند حتما آن زمان چپ خوب بوده است.استاد واقعا شما چپی بودید؟حالا اگر نبودید آیا این وحشتناک نیست که در نظام جمهو.ری اسلامی اینقدر به راحتی به آدما انگو برچسب می زنند؟بهرحال اگر شما خودتان هم مایل نبوده باشید مسئولیت بپذیرید ولی خود نظام گمان می کند شما را خودش پس زده است چون چپی بوده اید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در بیوگرافی که از بنده در سایت هست می‌توانید مراحل مختلف زندگی‌ام را مطالعه کنید. بنده یک زمانی که عضو حزب جمهوری اسلامی بودم انتقاداتی به تنگ‌نظری‌های آن‌ها داشتم که معلوم است آن‌ها یک تئوری داشتند که «هرکه با ما نیست، بر ما است» ولی این‌که می‌فرمایید مسئولیت نداشته‌ام، یک دوره مدیر کلی آموزش و پرورش و یک دوره مدیر کلی بنیاد شهید را داشتم و در هر دو دوره با تلاش زیاد از مسئولان مربوطه خواهش کردم استعفای بنده را قبول کنند چون خودم به این نتیجه رسیدم که ما در موضوعات معرفتی و اخلاقی نقیصه‌ی اساسی داریم و رفع این نقیصه را برای خودم در حدی که می‌توانم واجب می‌دانم. موفق باشید
2738
متن پرسش
سلام استاد گرامی نظر شما در مورد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چیست؟ آیا فشار این گرانی بر مردم موجب روی کار آمدن فردی میانه رو در حوزه ی سیاست خارجه می شود؟ وظیفه ی ما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده امید دارم از طریق عبور از حیله‌های دشمن در امور اقتصادی یکی دیگر از توانایی‌های انقلاب ظاهر شود و مردم با امید بیشتر در انتخابات شرکت کنند و فرد اصلح را انتخاب نمایند. موفق باشید
2675
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . . ابتدا ازتون تشکر میکنم که با حوصله فراوان به سوالات پاسخ زیبایی میدهید،طرفداری های معقول شما ذیل فرمایش رهبری از دولت و اوضاع سیاسی مملکت رو واقعا درست برای ما روشن میکنه،چون حرفاتون رو مستدل ذیل کلام رهبری میزنید و طرفداری هاتون هم بر اون اساس هست،هم به ما راه تحلیل درست سیاست نشون میدید که چطور تحلیل کنیم،هم نحوه پاسخ گویی،متشکرم. . .غرض از مزاحمت،دیگر شما بنده رو میشناسید نیاز به معرفی نیست،بارها بهتون پیام دادم،گفتم تغییر کردم،نماز خون شدم،قصد ترک گناه ها رو کردم،اهل خواندن زیارت جامعه شدم،علاقم به ائمه بیشتر و بهتر و با کیفیتتر شد،شما یکسان برخورد کردید،اما این 2 ماه اخیر که بعد از ماه رمضان امسال بود و علاقم به رهبری عزیز شدت گرفته بود که در پرسش 2524 براتون مطرح کردم،طوری پاسخ دادید که افقی برام باز شد که استاد باورتون نمیشه،تاثیر کلام رهبری به شدت برام نافذتر شده،از اون پیام شما تا الان 1 ماه تقریبا میگذره که دیگه تاثیر کلام رهبری شدت بیشتری هم گرفته یه جورایی در دلمون ثبت میشه. . . بر اساس گفتتون ذیل کلام رهبری میرم تو سیاست احساس بیهودگی ندارم(قبلا داشتم)،ذیل پیام رهبری تو اداره کار میکنم،ورزش میکنم،هر کاری میکنم سعی در ذیل رهبری بودن داره،. . .نه خدایی نکرده بخوام از معصوم فاصله بگیرم.،یه همچین رابطه ای هستش استاد،زیاد روی همون یک پاراگراف جواب تاثیر گذارتون فکر کردم استاد و اینطورم کرده،افقی باز شده که میخوام ازتون خواهش کنم در مورد این رابطه توضیح بدید اگر مقدوره،حدو مرزش رو بگید،مثال اشخاصی رو بزنید که حدو مرض این رابطه رو درک میکنندکمک کنید ممنون میشم.ببخشید وقتتون رو گرفتم استاد. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان تا آثار انوار الهی را در مؤمنین واقعی نبیند هنوز مشغول خدای ذهنی می‌باشد و حقیقتاً آثار انوار الهی و مددهای الهی را انسان در حرکات و سکنات رهبری مشاهده می‌کند و از این جهت است که بنده عرض می‌کنم مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» امروزه ظهور زبان خدا در جهان هستند و این به جهت ارادت کامل ایشان به اولیاء معصوم است، ما باید چشم خود را باز کنیم و این لطف الهی را به مملکتمان ببینیم و شکر این نعمت را با تبعیت کامل از ایشان و یاری‌کردن‌شان در امور ،انجام دهیم. مسلّم ایشان برنامه‌هایی جهت هدایت بیشتر مردم در سر دارند که اگر محیط را آماده ببینند مطرح می‌کنند که یک نمونه آن طرح سبک زندگی دینی جهت رسیدن به تمدن نوین اسلامی بود که در جمع جوانان خراسان شمالی مطرح فرمودند. موفق باشید
10144
متن پرسش
استاد در یکی از سخنرانیهای اخیرتان به نظرات زن و شوهر اروپایی در سفر به یزد در خصوص ایرانیان اشاره داشتید، می خواستم منبع رو بدونم برای تحقیقی بیشتر. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را از قول جناب آقای دکتر محمد رجبی دوانی عرض کردم که آن سفرنامه را خوانده بودند؛ ایشان در جلسات 28 تا 30 مباحث سیر اندیشه‌ی مدرن این گزارش را دادند. سعی بفرمایید صوت سی جلسه‌ «سیر اندیشه‌ی مدرن» آقای دکتر رجبی را دنبال بفرمایید؛ نکات خوبی را ایشان مطرح می‌کنند. موفق باشید
3611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام- یه سوال خصوصی رو با شرم ازتون میپرسم - بنده از سن 13 سالگی تا الان که 23 و 8 ماه و 12 روزمه به بلوغ جنسی رسیدم - یکی دو سال اولو که با ناآگاهی دست به خودارضایی زدم - مقدار و تعدادش رو نمیدونم ولی زیاد تصور کنید - از 15 به بعد تا 19 باز این کار رو ترک نکردم و به دیدن عکس های نا مناسب هم رسید . از 19 که دانشگاه رفتم تا الان هم به طور ناگهانی و زیاد این کار زشت رو مرتکب شدم و اول فیلم های مستاجن و نامناسب که احساس رو تحریک میکرد و زیاد حیا رو نمیکشت ولی عمل رو نشون میداد و بعد دیدن فیلم های بدون احتیلط و کاملا مشخص و بدون شرم و حیا و مستاجن رو متاسفانه دیدم . تا جاییم که میتونستم سعی میکردم به غسل و نماز هم برسم هرچند خیلی اوقات ترک میشد نمازم . هنوز هم ازدواج نکردم شاید به دلیل شرایطی که هست تا یکی دو سال دیگه هم نتونم ازدواج کنم . نمیدونم چندبار , هزار بار یا دوهزاربار نمیدونم چهقدر ولی زیاد توبه شکستم . حالا میخوام بجنگم قصد کردم این عادت خانمان سوز رو که با یک اشاره از دوست شروع شد رو ترک کنم چون میخوام بیشتر از بودن با خدام لذت ببرم - الان عذاب وجدان این همه عکس و فیلم دیدن 10 ساله و این همه استمناء شاید 1000 شاید 100000 شاید نمیدنم خیلی دفعه تکرار شده باشه رو چطور میخوام جبران کنم - اصلا این گناه کبیره و خدا و من جای بحث داره یا نه ؟ اگه کفاره ای یا مجازات یا کاری که باید یا میتونم انجام بدم تا این بار سنگین و وحشتناک و بینهایت کبیره ده ساله رو از دوشم بردارم , وجود داره بهم بگید و کمکم کنید . ممنون از شنیدن درد دلم . فقط ازتون خواهش دارم صادقانه و بدون ترس و نه برای دلخوشی جوابمو صریح و بدون رو درواسی بدید . بالاخره آدم غیرمنطقی نیستم و هر چی بفرمایید قبول دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) بدون رودبایستی بگویم اولاً: متوجه باشید این کار گناه است و حجابی بین شما و تجلی انوار الهی به قلب شما می‌شود و از عالی‌ترین نتیجه در دنیا و آخرت محروم می‌گردید و هراندازه این کار را دنبال کنید حجاب خود را غلیظ‌تر می‌کنید ثانیاً: اگر توبه کنید درهای رحمت الهی به سوی شما گشوده می‌شود ولی این‌طور نیست که وقتی گناهی ریشه در درون ما فرو کرده بدون مقاومت از روح و روان ما بیرون برود. لذا به ما فرموده‌اند: «صد بار اگر توبه شکستی باز آ» یعنی عزم کلی شما این باشد که از این عمل فاصله بگیرید و این با پشت‌کار ممکن است. موفق باشید
3452
متن پرسش
باسلام. 1.آیا در روایت داریم که فلسفه نخوانید چون بعضی روایت می آورند که فلسفه نباید خواند مثلا:الفلسفه مضلّه المؤمن که در معنی اش هم دو قول است یا روایات دیگر؟ 2.آیا در آثارعلامه حسن زاده این وجود دارد که خدا گوساله است و گوساله خدا؟اگر هست منظورشان چیست؟ 3.بنده طلبه ای هستم که احساس می کنم که آنگونه که باید کار کنم نمی کنم آیا صلاح است که از شهریه امام زمان استفاده نکنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- فلسفه یک نوع تفکر است مثل تفکر ریاضی. مگر می‌شود انسان ابعاد فکری خود را رشد ندهد؟ آیا امثال حضرت امام از طریق همین فلسفه رشد نکردند؟ 2- برای فهم سخنان عرفا نیاز است که اصطلاحات آن‌ها را بشناسیم. شاید کتاب «جدال با مدعی» از جناب دکتر حسین غفاری در این مورد کمک کند . 3- این را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
1774
متن پرسش
سلام علیکم باتوجه به کمبود وقت ارزشمند حضرت عالی اگرمقاله زیر را اصلا نخوانید هیچ ناراحت نمی شوم در مقاله زیر حاصل چندین سال شاگردی محضرتان را به قلم اورده ام. دعایمان کنید ابتدا باید دانست که این سطور به قلم یک طلبه¬ی علوم دینی نگارش یافته است. ذکر این نکته از آن روی ضروری می-نمود که انسان¬ها عمدتاً از چنین فرصت¬هایی استفاده می¬کنند تا دغدغه¬های شخصی خود را بروز دهند و حاصل تأملات خود را به محک عقل جمعی بگذارند و شاید بازخوانی دغدغه¬های شخصی یک طلبه برای عموم ملال¬آور باشد. طهارت خون و روح مطهری (رض) باعث شده است که هر سال در این ایام عرصه¬ای فراخ مهیا شود تا بعضی چون نویسنده همین سطور از خواب خرگوشی خود بیدار شوند و ذهن خسته خود را متوجه آرمانی کنند که امثال حضرت ایشان تمام حیات خود را صرف اندیشیدن حول مسائل آن کرد و آن چگونگی اجرای دین و به ظهور رساندن آن در جامعه بود. به راستی چگونه باید در مقابل قدسی زدایی امروز قد علم کرد و آرمان¬های الهی را در قلوب مسکن داد این بزرگترین دغدغه¬ی یک مبلغ دینی است و سؤال بعدی اینکه جواب این سؤال را باید از چه کسی پرسید. اعتقاد نگارنده این است که بهترین مرجع برای پاسخ به سؤالات فوق همان است که ما طلبه¬ها همواره مردم را به التزام به آن سفارش می¬کنیم و عجیب است که تا به حال کمتر به کار خودمان آمده است یعنی سلوک رفتاری و شیوه پیامبران الهی. اگر بپذیریم که بزرگترین دغدغه طلبه چگونگی تبلیغ معارف پیامبران الهی است بیشترین کوشش او نیز باید مصروف التزام به شیوه تبلیغی این بزرگواران شود. کوشش قلمی نگارنده در این مقال مصروف بیان دو مطلب شده است. ابتدا کوشیده¬ام شیوه تبلیغی مورد نظر خود را با استناد به آیات قرآن ارائه دهم و در گام بعدی طبعاً باید به انتقاداتی که در بادی امر به نظر می¬رسد پاسخ گفت. اما در بیان مطلب اول به نظر می¬رسد سلوک تبلیغی انبیاء الهی حداقل بر پنج رکن اساسی استوار است: 1. توجه دادن مردمان به اعیان خارجی و پرهیز از مفهوم-گرایی 2. مخاطب قرار دادن قلوب مؤمنین به جای ذهن و عقل جزئی آن¬ها 3. تأکید مکرر بر داشته¬های فطری 4. دل ¬بستن و عزیز داشتن مؤمنان و ترک جدال با کفار 5. دلسوزی فوق¬العاده و ایثار مثال زدنی بدون هیچ¬گونه چشم داشت مالی آنچه در سراسر دعوت برگزیدگان الهی به صورتی نمایان مشخص است توجه دادن مردمان به اعیانی است که به صورت «بی-واسطه» و «حضوری» درک می¬شوند، در مقابلِ توسل به الفاظ و مفاهیمی که پل ورود مخاطب به دنیای انتزاعیات کمتر واقعی و مشوش به اوهام است. این اعیان البته می¬توانند افاقی یا انفسی باشند اما صفت «درک بی¬واسطه» و «حضوری بودن» در همه آن¬ها ثابت است. احصای تمام آیات متذکر این معنا در مقاله¬ای اینچنینی دشوار است از این رو در زیر تنها اندکی از آن همه آمده است (رعد/4-2، انعام/12و99، بقره/164، واقعه/72-63، شعرا/29-23) اگر به دیده انصاف در مضمون این آیات نظر بیفکنیم ناگزیر اذعان می¬کنیم که گویی پیامبران اعیان خارجی را آینه¬ای برای تجلی توحید در قلوب مردمان قرار داده¬اند و همواره از بازی با الفاظ انتزاعی که حداقل تا دو مرتبه از وجود عینی دورند اجتناب می¬کرده¬اند. خوب است همین¬جا به اشکالی معروف پاسخ دهیم و آن اینکه این شیوه تبلیغ برای اکثریت عامی کاربرد دارد و انکار نمی¬توان کرد که در بافت طبیعی یک جامعه کم نیستند افرادی که عقولی کلی نگر و روان¬های شکاک¬تر دارند. بهترین تقریر این اشکال را نویسنده¬ای کاردان در کتاب بسیار پرفروش خود اینگونه آورده است: «از یک نظر می¬توان راه¬های خداشناسی را به راه¬هایی تشبیه کرد که برای عبور از رودخانه¬ای وجود دارند بعضی از آن¬ها مانند پل چوبی ساده-ای است که روی رودخانه کشیده شده است و عابر سبک¬بار می¬تواند به آسانی از آن بگذرد و به آسانی به منزل مقصودش برسد. بعضی دیگر مانند پل¬های سنگی طولانی، از استحکام بیشتری برخوردار است ولی راه را طولانی¬تر می-کند و بالاخره بعضی مانند راه¬های پر پیچ و خم و دارای فراز و نشیب¬ها و تونل¬های عظیم است که برای عبور قطارهای سنگین ساخته شده است . انسان-هایی که ذهن سبک¬باری دارند می¬توانند به صورت خیلی ساده خدا را بشناسند و به بندگی او بپردازند. اما کسی که بار سنگینی از شبهات را به دوش می¬کشد باید از پل سنگی عبور کند و بالاخره کسی که خروارها بار شبهه و وسواس را با خود حمل می¬کند باید راهی را طی کند که دارای زیرساخت¬های محکم و استوار است.» ایشان سپس برهان نظم را جز راه¬های ساده شناخت خدا منظور می¬دارند و کلام و فلسفه را راه¬های رویارویی با گروه دوم و سوم می¬شمارند. فارغ از نگاه ارزشی متن فوق، باید گفت تمسک به قرآن جای هیچ شبهه¬ای را باقی نمی¬گذارد که به تحقیق رویکرد حضوری و رجوع متفکرانه به آثار صنع حضرت باری تعالی بر شیوه تذکر اولی¬الالباب یا صاحبان عقول متعالی (ترجمه مورد پسند نگارنده برای این واژه) سیطره¬ای تام دارد. برای نمونه بنگرید به (آل عمران/191-190، زمر/21). به سخن دیگر اولی¬الالباب واقعی به جای تفکر در رابطه میان الفاظ و اعتبارات ذهنی، در متن واقع نظر کرده و به جای مشغولیت-های کسل کننده¬ی انتزاعی، روح و جان خود را از شراب وجود عینی سیراب می¬کنند. حافظ که خود از جمله¬ی اولی¬الالباب است در تأکید نگاه اول و خارداشت منظر دوم فراوان سخن گفته است. بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن¬آباد و گلگشت مصلی را *** سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است *** بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشاف است حال وقت آن است که دلیل این شیوه تبلیغی را پیگیری کنیم. حقیقت این است که پیامبران به درستی متوجه بودند که خدای ذهنی که از پس استدلالات پیچیده منطقی سربرآورده است هیچ¬گاه نمی¬تواند به شور بندگی که هدف آفرینش بندگان است (ذاریات/56) بینجامد. واجب الوجود فیلسوفان حتی اگر واجب الوجود در جمیع جهات باشد به سختی می¬تواند به مناجات¬های قلبی شکسته گوش فرا دهد و همنشین قائمین و ذاکرین شبانگاه باشد. در حقیقت استدلالات ذهنی خدایی ذهنی را تصویر می¬کند که هنوز «قائم به من» است و با کمترین بی-توجهی «من» گویی که اصلاً نبوده است حال آنکه هم موجودات خارجی فریاد می¬زنند که ما قائم به اوئیم ولا حول ولا قوّة الّا بالله. از همین روست که جلال¬الدین بلخی بزرگ، در ادبیات زیر ما را از گرفتار آمدن در نام و نام¬گرایی برحذر می-دارد. هیچ نامی بی مسمّی دیده¬ای یا ز گاف و لام گل گل چیده¬ای نام بردی رو مسمی را بجو مـه به بالا بیـن نه انـدر آب جو تا قیامت گر کسی می¬می ¬کند تا نـنوشد بــاده مستی کی کنــد نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از نــام چراغ مبلغین امروزی ما بعضاً توفیق خود را در این می¬بینند تا با حفظ الفاظ و اصطلاحات پر طمطراق در هر جدال فکری، شبهه¬های ذهنی مخاطبان خود را به کلی حل کنند- اگر نگوئیم شخصیت مخاطب را منحل کنند- تا او راهی جز پذیرش بی قید و شرط واجب الوجود نداشته باشد در حالی که با نظر به آیات قرآن متوجه می¬شویم که همه¬ی پیغامبران حتی در برخورد با دهری¬ترین افراد به جای توسل به مفاهیم ذهنی، تأکید بر داشته¬های فطری آنان را در نظر داشته¬اند. پیامبران الهی هوشیارانه متوجه بودند که انسان¬ها حتی اگر بنا بر شرایط پیرامونی به دهری بودن سوق یافته¬اند اما هنوز انسانند و با خصوصیت «فطرت» هویت می¬یابند. سعی می¬کنم در تحلیل آیه زیر منظورم را روشن کنم. در آیه 24 سوره جاثیه پیامبر با افرادی روبه¬روست که به ظاهر اصولاً مبدأ و معادی را باور ندارند و از آیات بعدی به دست می¬آید که در مقابل تذکر پیامبر به زنده شدن آن¬ها پس از مرگ، زنده شدن پدران مرده خود را درخواست می¬کنند. اما آنچه در این مکالمه جالب است اینکه پیامبر با علم به موضع آن¬ها در مقابل معاد در مقام محاجه هنوز بر معاد تأکید دارد درحالی که به ظاهر ابتدا باید معاد را برای آن¬ها اثبات کند اما در بدو امر و بدون هیچ استدلالی بیان می¬دارد که: «خداوند شما را زنده می¬کند سپس بمیراندتان سپس گرد آورد شما را به سوی روز رستاخیز که نیست شکی در آن». این رویکرد تا آیه 28 همچنان ادامه دارد. در برخورد اولیه شاید اعتراض کنیم که این شیوه درستی نیست و یک مکالمه علمی و درست هنگامی شکل می¬گیرد که دو طرف با درک موضع طرف مقابل، او را به شیوه¬ی درست اندیشه رهنمود کنند اما می¬بینیم که پیامبر با علم به عدم باور آن¬ها به معاد، در مقام محاجه همچنان بر معاد تأکید دارد و این نکته باعث سردرگمی می¬شود. اما به نظر می¬رسد کلید رهایی از این سردرگمی همان است که در بالا آمد و آن اینکه پیامبرِ حکیم به خوبی بر همه زوایای روح آدمی تسلط دارد و می¬داند که توجه بر معاد با سرشت هر انسان گره خورده است و از آنجا که او تنها یک مذکر است، تنها باید توجه آن افراد را از امور پیرامونی مزاحم که باعث این نتیجه باطل شده است منصرف کرده و به حقیقت و فطرت خود که ذات هر یک از آن¬ها به آن قائم است متوجه کند. این شیوه تبلیغی پیامبران را می¬توانید در جای جای قرآن و در برخورد آن¬ها با کافران امور فطری دنبال کنید. و لذا پیشنهاد می¬شود در حوزه¬های علوم دینی در کنار جد و جهدی که برای فراگیری علوم مفهومی به عمل می¬آید عرصه¬ای برای مطالعه روح آدمی و قوانین البته پیچیده آن نیز فراهم شود. زیرا مطالعه و تسلط بر صرف و نحو و بلاغت یا اصول و فقه و تفسیر را از رشته¬های دانشگاهی نیز می¬توان انتظار داشت، اما روح¬شناسی اسلامی یا معرفت النفس الهی شاید تنها در انحصار مدرسه¬های علوم دینی باشد. اما دومین منشاء به ظهور رسیدن اشکال مذکور اشتباه تحلیلی مستشکل در گزینش مخاطب تبلیغ دینی است. به راستی یک مبلغ انرژی و وقت خود را باید مصروف چه مخاطبی کند؟ آیا می¬توان انتظار داشت که پس از چندین سال تبلیغ مستمر معارف الهی قلوب همه انسان¬ها مؤمن شود و رذالت و ناپاکی به کلی از هستی رخت بربندد؟ آیا هدف خداوند از ارسال رسولان خود همین بوده است یا آنکه سنت الهی به گونه دیگری رقم خورده است. از آیات قرآن برداشت می¬شود که گروهی از آدمیان در مقابل هیچ نشانه¬ای خاضع نیستند و ایمان نمی¬آورند (انعام/111و112) پیامبران همواره آن¬ها را تذکر می¬دهند و آن¬ها مغرورانه به همه تذکرات پشت می¬کنند گویی که آن را نشنیده¬اند اما شیوه برخورد انبیاء برای مبلغین امروزی مملو از عبرت است. آن¬ها پس از تحمل مرارت¬های فوق طاقت خطاب می¬شوند: «ما کتاب را بر تو نازل نکردیم تا به سختی بیفتی»(طه/2) و یا: «نزدیک است از غم آن¬ها خود را هلاک کنی» (کهف/6) و در نهایت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون، آری آن¬ها را رها کن بگذار با فرورفتگی خود بازی کنند» (انعام/91) در آیات دیگر اصرار بر مؤمن کردن آن¬ها را از جهالت می¬داند (انعام/35). جان کلام این است که این قرآن همانگونه خود متذکر است تنها متقین مؤمن به غیب را هدایت می¬کند (بقره/2و3) و ذاکرین و خاشعین در غیب را انذار می¬دهد (یس/11) و شفای قلوب مؤمنین است. و البته غیر اینان را مساوی است که اندرز دهی یا ندهی (بقره/6). حال اگر آخوند مسلمان که وظیفه¬اش بسط معارف قرآنی در قلوب مؤمنین است وقت خود را صرف جدال با کافرانِ گریز پای از خشوع کند آیا راه را به درستی پیموده است؟ سعی بلیغ نگارنده تا بدین جا بر آن بود که از استعمال صریح واژه «فلسفه» اجتناب کند اما برای گریز از پیش¬داوری های جمعی که هر گرایش ایمان¬گرا را عقل¬گریز و ضد فلسفه خطاب می¬کنند ناچارم به دیدگاه خود در این مورد اشاره کنم. صراحتاً اعلام می¬کنم که با توسل به فلسفه برای تبلیغ دین مخالفم اما اعتقاد جازم دارم که پس از پذیرش و خضوع در مقابل دین الهی، در مقام سیر نفس در مقامات عالیه وجود، فلسفه کارایی تام دارد. توضیح آنکه از آنجا که تکامل نفس آدمی در گرو تکامل تمام قوای آن است پس قوه¬ی عاقله نیز با فلسفه به تکامل خود دست می¬یابد و لذا کسب فلسفه نه برای رویارویی با خصم که برای اشتداد وجودی خود طالب آن بکار می¬آید و از این رو رویکرد ابزاری کنونی به فلسفه خار داشت این علم شریف است که علوم بالذات مطلوبند. والسلام 14/1/90
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقتاً بنده وقتی مقاله‌ی شما را خواندم بسیار به شعف آمدم و چندین بار در حین مطالعه‌ی آن بی اختیار گفتم «اَحسنت» به‌خصوص آن‌که متوجه‌اید با نظر به جنبه‌ی حضوری عالَم و آدم ، اعیان ثابته‌ی آن‌ها مظهر اُنس با خدا هستند، و از این طریق تحولی در مسیر تبلیغی ما از دین پیش می‌آید و علاوه بر آن چقدر خوب متوجه‌اید نباید با نگاه وجودی از تفکر فلسفی غافل شد و از جمع بین عقل و قلب خود را محروم نمود. 2- در قسمت سلوک تبلیغی انبیاء«علیهم‌السلام» در قسمت چهار موضوع ترک جدال با کفار را مطرح نموده‌اید، منظور شما را نفهمیدم در حالی‌که ما مأموریم به جدال اَحسن با کفار، تا ثابت کنیم سخنان آن‌ها مبنای عقلی و علمی ندارد و از این طریق تأثیر فرهنگی آن‌ها را از بین ببریم. 3- بنده توصیه می‌کنم رفقا این مقاله را مطالعه و مباحثه کنند. موفق باشید
13252
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: بنده حقیر مسئول حلقه های طرح صالحین در یکی از پایگاه های بسیج شهرستان تفت در استان یزد می باشم. از شما درخواست دارم نکات مهم در مورد نحوه تربیت (اعم از نحوه برخورد، نحوه بیان مطالب، نحوه رفتار مربی حلقه و ...) دانش آموزان (کودکان و نوجوانان بین سنین 7 تا 15 سال) بیان فرمایید و کتاب هایی در این زمینه معرفی کنید. هدف ما تربیت کودکان و نوجوانان ارزشی است به گونه ای که در آینده خود سفیران برای تربیت دیگر دوستان خود باشند. خواهشمندم در این زمینه راهنمای ما باشید. با تشکر التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً برای کار با کودکان و نوجوانان بیشتر باید نکات مطابق فطرت‌شان را به آن‌ها متذکر شویم، چندان نیاز به مباحث استدلالی که جهت رفع شبهات است، ندارند. به همین جهت فکر می‌کنم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» آن‌هم قسمت دوم کتاب برای ابتدای کار مفید است و سپس به قسمت اول بپردازید و بعد از آن کتاب «چه نیازی به نبی» کمک می‌کند. کتاب «نامه‌های بلوغ» مرحوم صفائی، برای جوانان نزدیک بلوغ کمک‌کار است و سپس کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

10323
متن پرسش
سلام استاد: ما گروهی از خواهران سطح 3 حوزه علمیه هستیم که در نظر داریم به حول و قوه الهی، فعالیت های پژوهشی در قالب هسته های علمی انجام دهیم. من کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود را خوانده ام و بسیار برایم راهگشا بوده است. حال با توجه به وضعیت فرهنگی، بنظر جنابعالی اگر بخواهیم در مورد آسیب شناشی مسائل فرهنگی تحقیق نماییم، چگونه و از کجا شروع کنیم؟ از نظر شما در کدام حیطه از مسائل فرهنگی متمرکز شویم؟ لطفا ما را راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با توجه به روش حضوری که دین در آن حیطه ما را به سوی حق هدایت می‌کند جامعه را به قرآن و روایات سوق دهیم و در ابتدای کار، معرفت نفس کمک می‌کند. موفق باشید
8597

رزقبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب جایگاه رزق فرمودید اگر کسی رزق خود را از طریق حرام تهیه کند خدا او را به همان اندازه از رزق حلالی که برایش مقدر کرده بود محروم میکند حال میتوان اینطور نتیجه گرفت اگر کسی لذت های حرام شرعی به خود چشاند خدا به همان اندازه او را از لذت های حلالی که برای او مقدر کرده بود محروم میکند لطفا اگر روایتی از حضرات معصومین (علیهم الاف تحیه و السلام) میدانید مقرون بفرمایید. تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در همان کتاب چند روایت در همین مورد که برای رزق فرمودید هست. حال اگر رزق را محدود به طعام نکنیم و آن را شامل لذات هم بگیریم برداشت شما برداشتی مبتنی بر آن روایات خواهد بود و حرف درستی هم هست. موفق باشید
3101
متن پرسش
با ارز سلام و خسته نباشید برداشت من از کتاب «زن آنگونه که باید باشد» این بوده است که زن نباید کار و خود را درگیر مسائل اقتصادی و اجتماعی کند آیا مقصود کتاب چنین است؟ اگر زنان نباید کار کنند پس تکلیف معلمان، پرستاران ، دکترهای زن ودیگر شغل های زنانه چی می شود؟ اگر زن نباید کار کند پس تحصیل دختران در دانشگاه ها به صورت تخصصی و برای گرفتن کار بیهوده است؟ لطفا با در نظر گرفتن همه ی جوانب به سوالات پاسخ دهید با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آن کتاب سخن اصلی آن است که نقش اصلی زن تربیت جامعه است و نباید شخصیت اقتصادی آن بر او غالب باشد ولی در هر حال زن نیز در اقتصاد خانواده نقش داشته و لذا چه اشکال دارد که زن با همان شخصیت تربیتی به اموری که جامعه به او نیاز دارد وارد شود. باید بستر تحصیلات زنان در جهتی باشد که ارزش تربیتی او در ذیل ارزش اقتصادی او قرار نگیرد. موفق باشید
111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم طبق عقاید شیعه اهل بیت علیهم السلام واسطه فیض اند و دارای مقام ولایت تکوینی هستند و به عبارت دیگر خلیفه خدا در کل عالمند در این صورت اگر قابلیت کمالی در موجودی ایجاد شود آنها آن کمال را به اذن تکوینی خدا افاضه خواهند کرد پس فلسفه توسل به آن بزرگواران چیست؟
متن پاسخ
توسلات و ادعیه موجب ایجاد سعه‌ی وجودی در انسان متوسل به آن ذوات مقدس می‌شود همچنان‌که گفت: طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک..... چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
11652
متن پرسش
سلام علیکم: استاد طی الارض چیست؟ منظورم مکانیسم عمل است. چگونه ما می توانیم به دست بیاوریم؟ البته این را ذکر کنم جهت گیری ما کریم است نه کرامت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در حدّ تئوری در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت حرکت جوهری عرایضی در این مورد داشته‌ام، از نظر عملی هم چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

9749

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت به عزیز دلمان استاد طاهرزاده: اینجانب دارای یک فرزند دو ساله و نیم هستم و فرزند بعدی هم انشالله در راه است. فرزندان و مادر آنان تمام وقت اینجانب را گرفته اند به طور که حتی نمی توانم یک کتاب هم بخوانم و مطالعه ای انجام دهم. از زمانی که از سر کار می آیم تا زمانی که دوباره سر کار می روم تمام وقتم صرف خانواده و امورات آنان می باشد خواهشمند است با توصیه های حکیمانه اینجانب را ارشاد فرمایید. باور کنید از صمیم قلب دوستتان دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره از حضور در یک جلسه در هر هفته و دنبال کردن مطالب مطرح شده در آن جلسه خود را محروم نکنید. موفق باشید
8874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد محترم سلام: من دانشجوی ترم 6 حقوق هستم و می خواهم به حوزه بروم نظر حضرتعالی چیست با اینکه خانواده ام مخالف این امر هستند؟ دوست دارم سریعا وارد حوزه شوم. البته سربازی هم باید بروم. به نظر شما سربازی بروم وارد حوزه بشم یا اینکه بلعکس یا ارشد رشته خودم را بخونم؟ والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم اگر خداوند علاقه‌ی حضور در حوزه را در قلب شما انداخته و استعداد لازم در این امر را دارید، معطل نکنید و بعداً فکری برای سربازی بکنید. موفق باشید
7846

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز بنظر شما اینکه اخیرا از بلندگوی مساجد قبل از اذان آیات قران پخش میشود و آنهم توسط نوار ضیط شده یک مساله بدعت و یک کار اشتباه نیست واقعا چنین چیزی در روایات هست که قبل از اذان آیات قرآن کریم را از پشت بلندگو پخش کنند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هر چه هست،‌یک سنت حسنه است مگر برای اذان صبح که چون موجب آزار مردم می‌شود نباید بیش از اذان صوتی از بلندگوی مسجد پخش شود. موفق باشید.
2803
متن پرسش
1.یک جمله ای هست به این مضمون که سپاسگزار معلمی هستم که به من اندیشیدن را یاد می دهد نه اندیشه ها را، می خواستم ببینم شما که می فرمایید کتب آیات عظام را بخوانید یا خودتان سیر مطالعاتی کتاب های خودتان را دارید آیا این شیوه شما اندشه ها را به انسان یاد می دهد یا اندیشیدن را لطفا مفصل جواب بدهید؟ 2.آیا خواندن کتب انسان را مقلّد بار می آورد؟ 3.بعضی ها قائل به این هستند که انجام واجبات ترک محرمات، آیا ما باید فقط به این دو کار بپردازیم و دیگر دنبال کتب اخلاقی نرویم و معرفت کسب نکنیم؟ منظور فرمایش این بزرگان چیست؟ 3.استاد بنده در قزوین مشغول تحصیل علوم حوزوی در پایه4(لمعه) هستم و 21 سال سن دارم و تاکنون حدود 100جلد کتاب معرفتی و اخلاقی و حدود10 جلد کتب مهدویت خوانده ام و حدود 700 ساعت از بزرگان دین سخنرانی گوش داده ام که اینها با راهنمایی های استاد اخلاق حوزه بوده است و از وقتی که شما را به توفیق الهی یافتم می بینم که شما بیشتر می توانید به بنده راهنمایی بدهید و در مورد شما خیلی تحقیق کردم، خواستارم به بنده بفرمائید باید چگونه مباحث شمارا پیگیری کنم و نام کتابهایی را که باید از ابتدا شروع کنم بفرمائید و طریقه مباحثه کتب هم بفرمائید و از کدام سخنرانی شما شروع کنم؟البته درست است که نمی توانم در جلسات شما شرکت کنم ولی رابطه قلبی ام را سعی می کنم که با شما برقرار کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 و 2- اگر کتاب‌ها و سیرهای مطالعاتی، عقل ما را مخاطب قرار دهد و بخواهد عقل ما رشد کند تا خودمان قدرت فکرکردن پیدا کنیم خوب است و تشخیص آن به عهده‌ی خودتان است که آیا کتاب ها چنین توانی را دارد یا نه .3- دینداری به کسب معارف از طریق تعقل و به‌دست‌آوردن اخلاق فاضله و رعایت حرام و حلال الهی است، هرکدام از این سه قسمت که تعطیل شود انسان یک بُعدی می‌گردد 4- اصل کار خودتان را بر آن بگذارید که دروس رسمی را خوب بخوانید و خوب مباحثه کنید در کنارش سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود و بنای شما آن باشد که إن‌شاءالله در سال‌های آینده برنامه‌ای برای مطالعه‌ی عمیق تفسیر المیزان داشته باشید. موفق باشید
2118
متن پرسش
سلام علیکم. همان گونه که مطلع هستید نظر علامه طباطبایی در مورد ایه 2 سوره بقره چنین است: آنان که از هدایت تشریعی قرآن بهره می برند محفوف به دو هدایتند: یکی هدایت تکوینی فطری که ابتدایی و مربوط به قبل پذیرش قرآن است آیه «اولک علی هدی من ربهم» ناظر به آن است و دیگری هدایت تکوینی پاداشی که مربوط به بعد پذیرش هدایت تشریعی است و «هدی للمتقین به ان نظر دارد(تسنیم/جلد 2 / توضیح نظر علامه) سوال من اینست که با توجه به این نظر ایه «اولک علی هدی من ربهم» مربوط به هدایت تکوینی و فطری است؟اگر نه چگونه نظر علامه را توجیح می کنید.با تشکر،
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن در ابتدای سوره‌ی بقره می‌فرماید: این کتاب برای متقین وسیله‌ی هدایت است و سپس خصوصیات متقین را برمی‌شمارد که « الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون‏ »مؤمن به غیب هستند و اهل عبادت و سپس می‌فرماید این‌ها بر هدایت رب خود می باشند. چون لازمه‌ی این هدایت را در قبل ایمان به غیب و عبادت پروردگار و دادن انفاق ذکر کرده، معلوم است که نظر به شایستگی‌های ان‌ها دارد که خودشان در خود ایجاد کرده‌اند و زمینه‌ای برای هدایت قرآنی را برای خود فراهم نموده‌اند. پس نمی‌تواند هدایت تکوینی باشد بلکه این‌ها با اراده‌ی خود این کارها را انجام داده‌اند و نه به جهت آن‌که لازمه‌ی وجود آن‌ها بوده باشد. موفق باشید
507

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وخداقوت.ماجمعی از دانشجویان دانشگاه یزد قصدداریم روی تفکر حضرت امام و آقا در 2گروه مجزا مطالعه کنیم .در جزوه ی ضرورت مطالعه ی شما خواندم راه ورود به فضای فکری امام مطالعه اسرارالصلاه و40حدیث است،اما باتوجه به مبتدی بودن اعضای گروه دیگران از ورود از این جا منعمان کردند وگفتند استاد میطلبد.پیشنهاد شما برای این 2گروه با توجه به ضرورتهای امروز دانشگاه ،دانشجو وجامعه کار کردن روی چه ابعادی از زندگی این 2بزرگوار ست؟منابع پیشنهادیتان چیست؟بنده بسیار از مطالعه ی آثار شما بهره میبرم وعالم قلمتان برایم جذابیت و حرفهای تازه دارد،شمارا از خادمان انقلاب میبینم واز خدا طول عمر برای تمام نیروهای انقلاب خواستارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با پی‌گیری مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» زمینه‌ی کار بر روی کتاب‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فراهم می‌شود. ان شاء الله. در مورد مباحث مقام معظم رهبری فکر نمی کنم مشکلی برایتان پیش آید موفق باشید
10081
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: یک نظری هست که می گویند نظر مبنا و معیار و شاخص گفتمان انقلاب بر مبنای نظرات 4 شخص حضرت امام، رهبری، شهید بهشتی و مطهری هست. خصوصا در بحث غرب شناسی. و می گویند بقیه نظرات از جمله فرهنگستان علوم قم، فردیدی ها و حضرتعالی و... در مباحث غرب شناسی متعلق به گفتمان انقلاب نیست. افراد متعلق به نظریات دسته دوم که نام بردم اگر چه علاقمند به انقلاب اسلامی هستند، اما گفتمان فکریشان در چارچوب گفتمان انقلاب نمی گنجد. یعنی نمی شود نظرات گاها متناقض استاد مطهری و فردید، هر دو را متعلق به گفتمان فکری انقلاب دانست. دسته دوم اگرچه علاقمندند به انقلاب، اما مبنای فکریشان مبنای انقلاب نیست. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این نوع تقسیم‌بندی‌ها مربوط به افرادی است که تحقیق کامل نسبت به اندیشه‌ی افرادی که نام بردید نکردند. اصل حرف آن است که انقلاب اسلامی ظهور یک تمدن توحیدی است و غرب حجاب ظهور این تمدن است و هرکس نسبت به انقلاب اسلامی چنین عقیده‌ای دارد سعی می‌کند به نحوی از حجاب غرب عبور کند هرچند راه‌کارها متفاوت باشد. موفق باشید
نمایش چاپی