باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مرحوم آشتیانی، انبیاء و ائمه را افضلِ خلق میدانند؛ احتمالاً منظورشان باید این باشد که انبیاء و ائمه با نظر به سطح مخاطبانشان سخن میگفتند و از این طریق در اصلاح جامعه میکوشیدند. ولی عرفا چنین محدودیتی نداشتهاند. ولی در هر حال، همان اسرار و مبانی که عرفا دارند همه را در لابهلایِ سخنان انبیاء و اولیاء به دست آوردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی راهی است به سوی مردم جهت نجات از همین مشکلات. مسلّم مردم پس از مدتی متوجه میشوند باید به سوی انقلاب اسلامی برگردند مثل وقتی که مردم پس از آن سه خلیفه به علی «علیهالسلام» برگشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عینیت در هر حال به آن معنا است که معتَقداتِ ما توهمی نیست و تحقق خارجی دارد و برای فیلسوف و عارف و متکلّم، موضوع یکسان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نهتنها دعا میکنم که سرنوشت شما سرنوشت سلیمان صرد نشود که تاریخ خود را در وقتِ خود نشناخت، بلکه دعا میکنم شما در زمرهی چمرانهای تاریخ خود باشید که در عین شناخت پوچیها و ظلمات دوران، افق گشودهای که در این تاریخ از طریق انقلاب به روی بشر باز شد را، به نحوی آگاهانه و نه مرتجعانه، بشناسید. بنده با تمام وجود قصّهی دورانی را که چون زوزهی سگی نیمهشبان عالم را فراگرفته میشنوم. تذکر شما به پوچیِ دوران، استقبال از تذکری است که روح و روحیهی جنابعالی، به یک معنا متذکر آن است و انعکاسِ حالتی است که خود را در آینهی گفتار و احوال شما تجربه میکنم. از اینکه انسانها به خود دروغ میگویند و با خودِ دروغین خود بهسر میبرند؛ آگاه میباشم. ولی خطاب بنده به انسانها، ماورای چهرهای است که آنها از خود مینمایانند. بنده گمگشتهای را در پشت ماسک این انسانها مییابم و آن را مورد خطاب قرار میدهم. سخن آقای دکتر زرشناس را عیناً در ذیل خدمتتان ارسال داشتم. موفق باشید
جناب استاد شهريار زرشناس در رابطه با اينکه هر انقلابي طي يک فرايند تاريخي شکل ميگيرد، در مورد ادوار تاريخي مدرنيته ميفرمايد:
«عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را ميتوان اين گونه فهرست کرد: دوره اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمهي قرن 16 ميلادي است . دوره دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت ميباشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمهي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دورهي اعتراض رمانتيک به عقلگرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سالهاي 1850 - 1800 ميباشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحرانهاي گستردهي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي- شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 ميباشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعتگرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.
در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوهگر ساختهاند. «لورنزو» داعيهدار لذتطلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح» منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام ميبرد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو ميشد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي ميکند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايشهاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژهاي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه ميدادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانهي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايتهاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّيانديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبيتر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودالها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شدهاي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.
دورهي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را ميتوان دورهي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند ميتوان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهرههايي که پيشتاز و نماينده برخي افقهاي فلسفه جديد بودهاند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحثهايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايشهاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف ميکند و تفکر سياسي در اين افق سير ميکند. دورهي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهانبيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز ميشود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبهي کلاسيسيسم ناميده ميشود، شايد مهمترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاهتر «عقلگرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفتشناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشهها و تئوريهاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظامهاي حقوقي، بسط و تفصيل ميگيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين ميگردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث ميپردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسيهاي مدرن را بيش از پيش بسط ميدهد. جهانبيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه ميکرد و با تکيه بر روششناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد. ».[1] (پايان سخنان آقاي زرشناس)
در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست ميآيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبهرو شويم خيلي خوب بوده و وعدههاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سورهي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمیتواند دست خود را بهسوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همهی اعضایش با هم هماهنگ میشود که در یک لحظه دهها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا میزدید و او روی خود را به طرف شما برمیگرداند، زمین میخورد.
وظيفهاي براي آينده
وقتي در آيندهاي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعدههاي آن روي نمودند اگر ما زيرساختهاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آنوقت است که مردم حيران و سرگردان ميشوند. همينطور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيستها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره ميکردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار ميدادند، اگر بعد از پشتکردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبهرو نشوند که جوابگوي همهي نيازهاي مادي و معنوي آنها باشد عدهاي فرصتطلب از زحمات شما به نفع خود بهره ميگيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب ميافتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آيندهاي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبهي ملکوتي امام، به عنوان يک راهکار عملي، نهادينه نشده باشد، کم ميآوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهديu ختم گردد به زحمت ميافتد. رهبري عزيز«حفظهاللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:
«ما ترديدى نداريم كه آيندهى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارىها است».[2]
[1] - http://www.bashgah.net/fa/content/show/22391
[2] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی میفرمایند به جهت احترام به زنان و رعایت عفاف، مستقیماً زنان را در این موارد مورد خطاب قرار نداده است تا مسئولیت اصلی به دوش مردان باشد و جنبهی نرمافزاری آن را مدیریت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زبان عرفان زبان خاصی است شاید با سیر مطالعاتی روی سایت تا حدّی بتوان متوجهی اشارات جناب عطار شد. در هر صورت در این مورد به استاد نیاز هست 2- نباید تفاوتی باشد، یا من تفاوتی نمیشناسم مگر اینکه شاید کشف روحی اجمالیتر از کشف الهامی باشد 3- تنها به همین امید باید جلو رفت 4- در جزوهی «گویی ولیّشناسان رفتند از این ولایت» عرض شده که امروز روزِ احساس حضور تاریخیِ حضرت حق است از طریق انقلاب اسلامی، و برای چنین احساسی صوتْ بیشتر مؤثر است. نگران آن نباشید که مطالب در حافظهتان نمیماند، پس از مدتی خودتان صاحب فکر میشوید و این مهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور از «کتاب مبین» تمام عالم عقل و معنا باشد که مثل عالم ماده در حجاب و کدورت نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پيامبر (ص) در اين رابطه مى فرمايند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه» توبه كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. پس راه برای رسیدن به کمالات، برای انسان تائب گشوده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد بحمداللّه خداوند به برکت خون شهدا و صداقت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» نوری را به ظهور آورد که اگر ما با افرادی که معاند نیستند و اشتباه دارند، درست مواجه شویم لایههای پنهان انقلاب اسلامی به ظهور میآید. آری! سعهی صدری که نیاز امروز است از نان شب برای ما واجبتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کمک بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در خواب فقط با ملکات خود روبهرو میشود، میماند که میتواند آنها را زلالتر بنگرد به شرطی که در بیداری، خود را از کینه و حرص حفظ کرده باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان نمازی که میفرمایید نیستم. ۲. عنایت داشته باشید که واسطه فیض بودنِ اولیاء الهی برای گرفتن حاجات از حضرت ربالعالمین بدین معنا است که بهترین راه رجوع به پروردگار را پیدا کنیم. زیرا وقتی در منظر و سیرهی اولیاء الهی به حضرت پروردگار رجوع میکنیم، معلوم است که خداوند با رحمت خاصهی خود با ما برخورد میکند. آری! ما و همهی انسانها و حتی اولیاء الهی تنها و تنها ربّ العالمین را قاضیالحاجات میدانند. ولی وقتی مثلاً از مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» میخواهیم که ایشان واسطه شوند تا حاجاتی از حاجاتمان برآورده شود؛ عملاً آن امام را واسطه میکنیم. و یا وقتی از خداوند میخواهیم که به حقیقت زهرای مرضیه «سلاماللّهعلیها» فلان حاجت ما را برآورده کنند؛ عملاً داریم نظر میکنیم به زیباترین برخورد خدا به آن حضرت، تا در بستر آن بهترین برخوردها با ما برخورد کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در رابطه با این موضوع در دو کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» و «هدف حیات زمینی آدم» به میان آمده است. آری! شیاطین هم مثل انسان، هم جسم دارند و هم روح. منتها جسم آنها شبیه جسمِ صور ذهنی است و آنها حامل همهی اسماء الهی نیستند و به همین جهت شیطان که از جنس جنّ است باید به آدم سجده کند که حاملِ همهی اسماء الهی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ اگر بر اساس اصالت وجود به موضوع نگاه کنیم، وجود در هر مرتبهای نحوهی خاص خود را دارد چه در ماده با هویت حرکت جوهری آن و چه در غیر ماده و چه آنکه آن ماده، اتم باشد و چه یک درخت؛ در هر صورت با توجه به نظریهی حرکت جوهری ظهور ماده به صورتهای مختلف به اندازهی حرکت آنها بستگی دارد. 2ـ اگر پدیدهی روبروی ما اتم باشد، عملا مادهای است در شرایط خاص که میتواند مطابق آن شرایط صورت خاص خود را داشته باشد و تفاوت آنها در ظهور حرکت جوهری آنها است. 3ـ در مورد نفس ناطقه هم میگوییم جسم در شرایط خاص خود آماده است جهت تدبیر نفس و در همهی حالات باز ما هیولا و صورت را میتوانیم در تئوریهای خود محفوظ داشته باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر تفاوت ساختاری نهاد دانشگاه با نهاد حوزه است، نه افرادی که در دانشگاه یا حوزه مشغول میباشند که البته در حال حاضر حتی حوزههای ما هم گرفتار ساختار پر از شتاب و عجلهی دانشگاهها شدهاند و دیگر آن حکمتی که در حوزهها میتوانست شکوفا شود، به حاشیه رفته است و ضعیف شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر مفهومی شیطان مثل هر انسان کافری متوجهی عقاب الهی است ولی به جهت فعالبودن نفس اماره نمیتواند به حکم خدا تمکین کند. 2- اتفاقاً انحراف از اسماء، همان انحراف از ائمه است زیرا اسماء الهی، مظاهر دارند و مظاهرِ تامّ و تمام آنها ائمه «علیهمالسلام» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موت اختیاری یعنی ارادهی الهی را بر ارادهی خود ترجیح دهیم و با رعایت حرام و حلال الهی و ترجیح آن بر امیال نفسانی، این امر ممکن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتهی ارزشمندی در رابطه با سخنان آیت اللّه جوادی اشاره فرمودید. ولی عنایت داشته باشید وقتی موضوع مورد بحث در آیات الهی شخصِ شیطان باشد که خداوند در موردش فرموده: «و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا» یعنی شیطان هرچه ادعا کند جز فریب و دروغ نیست؛ پس عملاً آن نکته را متذکر شده که تأیید سخن شیطان نباشد که ادعا کرد پروردگارا تو مرا اغواء نمودی. زیرا آنچه مربوط به خودش بود و انتخاب و ارادهی خودش، به حضرت ربّ العالمین نسبت داد و مثل همیشه در اینجا نیز فریبکارانه سخن گفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است. باید به مرور با به ظهوررسیدنِ انسانی در تَرازِ انقلاب اسلامی، بهکلی هر سه نهاد کشور به صورت دیگری عمل کنند. در رابطه با معنایِ به ظهورآمدنِ انسان عرایضی در کتاب «مدرنیته و توهّم» شده است که چگونه با به ظهورآمدنِ انسانِ ابزارساز، تمدن غربی شکل گرفت. فعلاً وظیفهی ما آن است که با بازخوانی متون دینی در بهمیانآوردنِ انسانی که بناست از تمدن غربی عبور کند؛ تلاش کنیم. مسئلهی ما فعلاً این است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برتری اُمویان، برتری قومی و عربی است و اساس فکر آنها غلط است، نه آنکه از جهت تقوا بخواهند کسی را برتر بدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود چنین کتابی که فوق تاریخ بشریت است، زیر سؤال رود یا کهنه شود؟!! این حرفها، حرفهای کسانی است که هیچ بهرهای از «منازل السائرین» پیرِ هرات حضرت خواجه عبداللّه انصاری نبردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه نسبت به حبّ اهلالبیت«علیهمالسلام» در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت» بهخصوص در شرح صوتی آن در این مورد شده است. خوب است با حوصله و یک برنامهریزی حسابشده به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «سفینة الصادقین» ایشان را مطالعه کردم و در این رابطه ایشان را انسان دقیق و خوبی یافتم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چیز خوبی است که انسان با دیدن مظاهر تجمل متوجهی حجاببودنِ آنها شود و آن غم و اندوه از این جهت قابل تحلیل است 2- شاید ازواج فرموده است تا نحوهی در کنار هم قرارگرفتنشان را که جلوهی بیشتری از تجملات خواهد بود، متذکر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در زمان غیبت دولتی تشکیل شود و ادعای مهدویت نماید و یا مستقل از رجوع به حاکمیت حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیعلیه» عمل کند دولت باطلی است ولی اگر مثل نظام جمهوری اسلامی، زمینهسازِ ظهور آن حضرت باشد مورد رضایت حجت خدا است. موفق باشید
