باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این موارد بحثهای گستردهای است با نگاههای متفاوت 2- میفرماید با فرض اکراه مخلوقات جهت تبعیت از احکام الهی، همهی مخلوقات با رغبت از حکم پروردگارشان تبعیت کردند. بدین معنا که حقیقتِ تکوینی هر مخلوقی، شوقِ انجام احکام الهی را در ذات خود دارد و در همین رابطه میتوان گفت تمام عالم به یک معنا، وجهی از اختیار را احساس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. میفرمایند هر روز گوشت نخوریم ولی ترکِ کلی آن هم جایز نیست یک روز در میان، اشکال ندارد و فکر نمیکنم این برای کودکان و نوجوانان و جوانان موردی داشته باشد زیرا که بیشتر آنها در موقعیت نفس بهیمهی هستند. ۲. علیکم به منازل السائرین عارفِ واصل جناب پیر هرات، شیخ عبدالله انصاری. در این مورد میتوانید جزوات ترجمه و شرح «منازلالسائرین» را همراه با شرح صوتی آن از حاج آقا نظری بگیرید. ۳. عرفانهای سایر ادیان در جای خود معتبرند، ولی عرفانهای کیهانی بیشتر القائیات روانشناسانه میباشد و ریشه در واقعیات و فطریات انسان ندارد و عملاً نوعی توهّم را شکل میدهد. ۴. در جریان آنها نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که ما با چه رویکردی و با چه مسائلی به دین رجوع کنیم. جناب شیخ بهائی در زمان خود بر اساس آن تاریخ به دین رجوع میکند و عملاً ۴۰۰ سال در تاریخی که همچنان تاریخ شیخ بهائی است، ما از ورود ایشان به دین بهرهها بردیم. اگر امروز آنطور که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» بر آن تأکید دارند تحت عنوان «فقه حکومتی» به دین رجوع کنیم و واقعاً مسائل خود را و زمانه را درست بشناسیم، جواب میگیریم. البته هنوز ما در دورهی فترتِ تاریخی خود هستیم. بدین معنا که هنوز گذشتهی خود را تنها مدّ نظر داریم و از آیندهای که تنها گذشته نیست؛ درست استفاده نمیکنیم. و این در حالی است که بحمداللّه عزم کلّی برای حضور دین در تاریخ جدید و با مناسبات امروزین در حال طلوع است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظور شما از سوفسطاییگری و ایدهآلیست چیست؟ به هر حال انسان متوجه میشود معرفت او از خارج، معرفتی لغو و بیهوده نیست و به دنبال آن است که مبنای آن معرفت را بیابد. به نظر میرسد بهترین نگاه برای یافتن آن معرفت چیزی است که جناب صدرالمتألهین فرموده است. آیا کسی را می شناسید که سخن دیگری در این رابطه داشته باشد تا ما را نسبت به ارتباط وجود ذهنی و وجود خارجی و ارتباط با «واهب الصور» آگاه کند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در مورد ریاست دفتر فرح بتوان گفت ایشان از آن طریق زمینهای را یافتند و توانستند کتابهای مهم عرفانی و فلسفی را احیاء کنند و حقاً چنین کاری را انجام دادند. و در مورد عدم حضور ایشان در امور سیاسی، فکر میکنم امثال آقای سیدحسین نصر به این نتیجه رسیدهاند که بدون درگیری با استکبار و بدون تأیید آن، میتوانند زندگی دینی خود را ادامه دهند. در حالیکه به نظر میرسد بهتر بود با تقابل با استکبار، دینداری را معنایی پیامبری ببخشند و مستقیمتر با طاغوت درگیر شوند. با اینهمه نباید از شخصیت حکیمانه و عالمانه و آیندهنگرانهی ایشان چشمپوشی نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» روشن میشود که عالم ماده عین حرکت است و مسلّم پایینتر از عین حرکت، جز عدم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ایشان به جهت ناتوانیهای جسمی از قم به تهران در منزل فرزندشان ساکن شدهاند و ارتباط با ایشان امکان ندارد و معلوم است که رزق خود را در جای دیگری دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن استاد درست است زیرا مسئولیت آن فرد در جای خود محفوظ است و بالاخره ضعفی در آن فرد بودهاست که خداوند او را جهت چنین آزاری انتخاب کرده مثل آن که شیطان را برای اغوای خلق انتخاب کرد زیرا شیطان روحیهی استکباری داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان بعد از این دنیا با «خود» زندگی میکند اما خودی که فطرتش به میدان آمده است و طالب رجوع به حق است. حال هر اندازه از این طلب در دنیا بازمانده باشد، در آنجا احساس محرومیت میکند. 2- گرفتن روح از بدن در موقع خواب، در آن حدّ نیست که تدبیری که روح نسبت به بدن دارد منقطع شود و درنتیجه آن سکرات خاص برایش پیش آید 3- آری! رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» فرمودند: «الآن قیامتی قائم» یعنی در عین اینکه در این دنیا حاضرند، در آن دنیا نیز حضور دارند. گفت: «آن یکی نقشش نشسته در جهان / وان دگر نقشش چو مَه در آسمان». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. به یاد دارم که مرحوم علامه در جمعبندی میفرمایند الفاظ قرآن حادث است، ولی حقیقت آن از شئونات الهی است و قدیم میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر راهی جز همان اخلاق فاضله که علمای اخلاقی همچون ملا احمد نراقی در کتاب شریف «معراج السعاده» در مقابل ما گشودهاند، راهی هست؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این فرض که میفرمایید یاران امام افرادی هستند مانند حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه». ولی معلوم نیست یاران حضرت از بین رجعتکنندگان نباشند. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: روز شنبه هفته گذشته قبل از شروع نماز خدمتتون رسیدم در رابطه با متنی که منتسب به مولانا بود سوال پرسیدم و حضرتعالی به دلیل کمبود وقت و در دسترس نبودن کل متن مورد نظر، امر فرمودید که در قسمت پرسش و پاسخ سایت سوال را همراه با متن مورد نظر ارسال کنم. متن زیر منتسب به مولاناست و مکالمه وی با شیطان است، منتهی در آثار ایشان چیزی پیدا نکردم مبنی بر این موضوع ولی با اینحال این متن جای فکر کردن داره سوالم این هست که موضوعی که در این متن مطرح شده در ظاهر با آیات و روایات در تضاد هست به گونه ای که شیطان خطاب به حضرت حق می فرماید تو مرا اغوا کردی و یا در جایی دیگر در جواب سوال حضرت حق که می فرماید از چه رو سجده نکردی؟ بحث تکبر رو به میان میاره و می گوید من از آتشم و آدم از خاک و در جایی دیگر قرآن اشاره می کند که (کان من الکافرین) و یا در جایی دیگر خط و نشان می کشد که من سر راه بندگانت قرار می گیرم و آنها را گمراه می کنم به جز مخلصین. ولی با اینحال فکر می کنم که در باطن باید یه پیامی داشته باشه که خواهشمندم حضرتعالی شرح بفرمایید. و این نکته رو هم عرض کنم که قبلا کتاب هدف حیات زمینی آدم رو هم مطالعه کردم. التماس دعا. یا حق. مولانا گفت : روزي در سير، ابليس را ديدم و او را گفتم «از چه بر آدم سجده نکردي؟» گفت: «تو بندهي مولاي خويشي، من هم بندهي مولاي خويش اگر شمس تبريزي از دري در آن مجلس که در آن نشستهاي درآيد و انبياء جملگي از دري ديگر به آن مجلس وارد شوند تو روي به شمس ميکني يا ايشان؟» گفتم: «ولله که جز در شمس بنگرم!» گفت: «مگر نه ايشان انبيا باشند؟» گفتم: «مرغ دلم گرفتار بند شمس است و مولاي من اوست». گفت: «اگر شمس امر کند که در ايشان نگري؟» گفتم: «آخر دل نميرود!» گفت: «بعيد از تو، آنچه خود ميداني، از من چرا پرسي؟!» گفتم: «تو ميدانستي که اگر سجده نياوري به عذاب مبتلا ميشوي و آنچه نبايد بر سرت ميآيد؟» گفت: «آري!» گفتم: «پس از چه، سجده نبردي!» گفت: «ميل او بر عذاب من بود و راه سلوکم اينچنين بود» مختار بودم که امر او را اطاعت کنم يا دل به ميل او بندم، پس ميل او را بر امر او بالاتر و مقدم دانستم ميل او آزمايش بنيآدم بود و قبول اين ماموريت، امتحان من!» گفتم: از چه رو کبر ورزيدي گفت: «آنکه با کدخدايي دوستي دارد، فخر فروشد گفتم: «به قيمت قهر و عذاب؟!» گفت: «مگر تو نگفتي عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد؟» آن عاشقي که قهر را لطف نميبيند، عاشقش نگويند که او در بند خويش است، نه در بند معشوق دهان بستم و در عشق نگريستم چه او را عاشقي پاکباخته ديدم گفت: «جز حضرت باري چه کس را قدرت در کائنات که بخواهد مرا مجازات کند؟» گفتم: «هيچکس!» گفت: «هر چه از دوست رسد خوب است، گر همه سنگ و گر همه چوب است!» طرفه حاليست که ابليس راست گويد! باز گفت: «ميل خداي اين است که نگذارم نامحرم در حريم دوست رود جز آنها که خدايت دوستار ايشان است و ايشان دوستار خداي در ديدار دو عاشق، جاي ابليس کجاست؟! من دفع مزاحم ميکنم در ديدارمولايم با عاشقانش». آخرالامر بر فراق من هم پاياني است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال به ما فرمودهاند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
قصه عجیبی است قصه اهل دل، که در ابلیس چه چیزهایی مییابند. حقیقتاً اگر همه حق را در جناب شمس تبریز دیدند و او را آینه همه آنچه باید باشد، یافتند؛ چگونه میتوانند دل به جای دیگری ببندند؟ به یاد صحبت شهید حاج قاسم باشید که به او گفتند اگر رهبری امر فرمودند که جهت ریاست جمهوری نامزد شوید، چه کار میکنید؟ و او گفت میروم آنقدر گریه میکنم تا حضرت آقا دلشان رحم بیاید و منصرف شوند. زیرا بالاخره دل، در جای دیگر سپرده بود. ۲. گویا در درون جان جناب مولوی این حرفها نهفته بود که راستی! اگر شیطان سجده کرده بود، مسیر اغوای بندگان و وسوسههای آنها که موجب امتحان اشخاص میشود، به کجا میکشید؟ اینجا است که قصه تکوین شیطان در منظر جناب مولوی به ظهور میآید و این حرفها در تکوین شیطان برای جناب مولوی به ظهور آمده است. ۳. آری! عرفا متوجه هستند که بالاخره شیطان، مظهر اسم جلال حضرت حق است.
به هر حال مولوی از این نحوه حضور خود گزارش داده تا به ما بگوید میتوان نظر به وجه تکوینیِ هر موجودی و هر مخلوقی داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در روایات خود به خصوص از حضرت رضا علیه السلام داریم وقتی بر مزار متوفی حاضر شدید و برای او قرآن خواندید و دعا کردید، از یک طرف دعای شما برای او موثر خواهد بود و از طرفی دیگر او دعا میکند و دعای او برای ما مفید میباشد. همچنین آیا زیارتهایی که از ائمه صادر شدهاست حکایت از توسل به اولیاء معصوم ندارد؟ اشتباه این افراد از اینجاست که گمان میکنند ما اولیاء الهی را منشأ بالذات کمالات میدانیم در حالی که آنها مظاهر فیض الهیاند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. بنا بر آن است که ما در جهان و زمین دیگری خود را دنبال کنیم و این نه به معنایِ برگشت به قبل از جهان مدرن است و نه به معنای مقابله با فرهنگ غربی، بلکه به معنای حضور در تاریخی است که از گذشتهی خود یعنی جهان سنتیمان و از جهان مدرن گسسته نیست ولی هیچکدام از آنها هم نمیباشد. جهانی است مقدّرشده در پیشِ روی ما که هر اندازه به سوی آن قدم بگذاریم، خود را ظاهر میکند و ظهور آن بستگی به قدمها و مقاومتهای ما دارد. مگر ما در ابتدا میدانستیم انقلاب اسلامی تا اینجاها میتواند در تاریخ حاضر شود؟ ولی چون متوجهی ظرفیت بالای آن بودیم و درکی از تقدیر الهی در این تاریخ در رهبران اصلی انقلاب بهوجود آمد؛ همچنان ادامه دادیم و ضعفهایِ تاریخیمان مثل بعضی از روشنفکران، بهانهی عقبنشینیمان نشد. عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در همین نکته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نتیجهی درک «بودن»ِ خود آن میشود که قرآن در وصف مؤمنین فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» چون با امر لغو و بیهودهای روبهرو شدند، خود را همسنگِ آن افراد که چنین اعمالی را انجام میدهند، نمیکنند. ۲. فکر میکنم کتاب «بدایة الحکمة» از علامه با شرح آقای امینینژاد بتواند در نظم ذهنیِ لازم کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ راهی که راه سلوکی باشد و غیر از راه اخلاقی است، سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» است تا جان انسان در معرض إشراقی قرار گیرد که خداوند بر قلب او متجلی کرده است. به این موضوع فکر کنید. عرایضی در بحث سورهی «فتح» شده، خوب است به صوت آن توجه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. بنا به فرمایش علامهی طباطبایی بر حضرت یوسف «علیهالسلام» واجب بود که از وسیلهی خلاصی که خداوند در اختیار ایشان قرار داده، استفاده کنند و از آن جهت که ایشان از مخلَصین بودند، شیطان تصرفی در ایشان نداشت و لذا روایاتی که در رابطه با تأثیر شیطان بر آن حضرت گفته شده، بنا به نظر علامه اعتبار ندارد. موفق باشید
