بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31296

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام مجدد خدمت استاد عزیزم پیرو سوال 31291 متن عربی حدیث چنین است: عنه عليه السلام : غَلَطُ الإنسانِ فيمَن يَنبَسِطُ إلَيهِ أحظَرُ .شَيءٍ عَلَيهِ . ترجمه فارسی امام على عليه السلام : اشتباه انسان در شناخت كسى كه خود را براى او رو مى كند، نا رواترين كار و نا بخشودنى ترين خطا است. غرر الحكم : 6431. منبعی که متن عربی را یافتم سایت zaer.ir هست و هم چنین اینکه بنده متخصص نیستم و برای اصلاح نفس خودم بدنبال معنی دقیق این حدیث هستم. متشکر از لطف بی پایان و منتی که بر سر بنده می‌گذارید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «علیه‌السلام» می‌فرمایند: خطرناک‌ترین چیز برای انسان آن است که انسان سفره دل خود را در مقابل هرکس باز کند و مشغول نظر دیگران شود به جای آن‌که در جهان خود و نسبت خود با خدا، بیشتر حاضر گردد. موفق باشید

30935

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. این که وجود حقیقتیست بسیط و واجب، پس چگونه ما در این فضا پای ممکن و طلب وجودی آن را پیش می کشیم؟ و حتی تشبیه آینه را به کار بردن، آیا منافی علم باری تعالیٰ که احاطه محض است، نیست؟ آیا از آن جهت نیست که ما دوباره داریم از دریچه نظر خود، به مسئله می نگریم؟ بله، در دستگاه دید از منظر کثرات، شاید بتوان این موارد را توجیه کرد، اما در دستگاهی وسیع تر و وجوب محض، چگونه ممکن را جای دهیم تا بعد طلب وجودی آن را مطرح کنیم و یا حتی اعیان و اسما را جای دهیم؟ ممنون می شوم که بنده را راهنمایی بفرمایید که اگر حقیقت اصیل آن شدت است، این گونه امور را چگونه لحاظ کنیم بدون آن که بخواهیم از منظری دیگر مشاهده کرده و یا آن حقیقت را تنزل دهیم متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود لااقتضاء است، نه اقتضاء وجود دارد و نه اقتضاء عدم. ولی در علم خدا به عنوان وجودی علمی، امکانِ تحقق دارد. و در واقع باز خدا در میان است و لاغیر. حال اگر خدا اراده کرد آن صورت علمی را به حکم «کُن» تعیّن بخشد؛ ممکن‌الوجود، تحققِ عینی در منظر حق به خود می‌گیرد ولی به حکم وحدت شخصیه وجود، در حضور بیکرانه خداوند است. موفق باشید

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

29884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام مجدد استاد محترم: اگر آثار عرفا همچون «غربت الغربیه» شیخ اشراق رو ببینیم بنظر می‌رسد که تمام سلوک شان در قوس نزول واقع می شود و وقتی سفر وجودی خود رو وارونه سپری کرده به خانقاه پدر می‌رسند باید به چاه قیروان برگرده با اراده و اختیار خود قوس صعودی/عروجی رو طی نمایند۔ بفرمایید آیا درست فهمیده ام؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید

29018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وقت بخیر: برای آشنایی با فلسفه اسلامی و مخصوصا تاریخ فلسفه اسلامی از اول تا الان چه کار کنم؟ علاقه مندم ذهن منظمی در این رابطه داشته باشم تا بتوانم قطعات پازل سیر فلسفی را کنار هم بچینم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامیِ» روی سایت شروع خوبی باشد. موفق باشید

28892

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: در مبحث انسان شناسی کتاب های جوان و انتخاب بزرگ، آشتی با خدا و ده نکته در معرفت نفس را بخوانم کافیه یا باید کتاب های انسان از تنگنای بدن، شرح ده نکته و معرفت نفس و حشر را هم بخوانم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا شرح «ده نکته» لازم است مطلب دنبال شود. از آن به بعد بستگی به روح خودتان دارد که مثلاً کتاب «انسان در تنگنای بدن» و یا «خویشتن پنهان» و «معرفت نفس و حشر» را طلب کند یا نه. موفق باشید

28599
متن پرسش
در بحث حرکت جوهری و فهم جوهر به چه دلیل درخت را جوهر خارجی در نظر می‌گیریم؟؟ به این معنا که آیا نمی‌توان گفت در خارج درخت و زمین هم اعتبار ما هستند بلکه در خارج فقط اعراض متغیر داریم. آیا این حرف صحیح است؟ در این صورت ما عالم ماده را جوهر در نظر بگیریم و تغیرات محسوس را مربوط به اعراض و سپس ادامه استدلال.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالم ماده یعنی همه‌ی این پدیده‌ها، و همه‌ی این پدیده‌ها به اعتبار عالمِ ماده‌بودن یک جوهر دارند که عین حرکت است در عین ظهورات مختلف به جهت امکان‌های ذاتی مختلفی که هرکدام دارند. موفق باشید

27840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات خدمت استاد محترم و عزیز: بنده مقلد آقای مکارم بودم که یکی از مراجع معرفی شده از سوی جامعه مدرسین قم بودند و فکر می‌کردم که همه این بزرگواران مساوی هستند تا اینکه در طی تماس تلفنی که با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی داشتم یکی از روحانیون گفتن که بنده از اهل خبره پرسیده ام آقای سیستانی اعلم است. همچنین بنده به دفاتر آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی نیز تماس گرفتم که آنها هم مرجع فاالاعلم رو آقای سیستانی معرفی کردند. با توجه به تحقیق و بررسی های شما استاد عزیز نیز مبنی بر اعلم بودن آقای سیستانی آیا بنده در حال حاضر باید از آقای مکارم به آقای سیستانی عدول کنم؟ یعنی با توجه به اطلاعات و روش های تحقیق و بررسی بنده آیا در حال حاضر عدول واجب است؟ دعاگوی شما استاد عزیز هستم اگه لطف کنین و بنده رو از این بلاتکلیفی نجات بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حکم عدول از مرجع تقلید فعلی به مرجعی دیگر و روش های یافتن مجتهد اعلم، بحثی فقهی است و در این مورد بایستی به کارشناسان این بحث رجوع کنید. موفق باشید

27593

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای اینکه نگاه تمدنی و تمدن سازانه به کلام الله مجید پیدا کنیم و بتونیم قرآن را کتاب زندگی و کتاب تمدن سازی الهی ببینیم چه کتابی را پیشنهاد می‌فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته در این تاریخ، المیزان را افقی جهت حضور قرآنیِ ملت‌ها در این تاریخ می‌توان در نظر گرفت. موفق باشید

25644
متن پرسش
سلام: آیا این که ذات و جوهر یک شی حرکت دارد به معنای آن است که حرکتش ذاتی است و عین حرکت است؟ اگر این طور باشد این که ذات یک شی وجود دارد به معنای آن است که وجود آن ذاتی است و عین وجود است! آیا در توصیف حرکت جوهری صرفاً مشابهت های لفظی رخ نداده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، در مرتبه‌ی ماده عین حرکت است و یکی از مراتب وجود، چنین است. در حالی‌که عین وجود، عین کمال است. موفق باشید

24781
متن پرسش
عرض سلام و خدا قوت: ۱. استاد نظرتون راجع به کتاب «قیام امام حسین علیه السلام» اثر آقای سید جعفر شهیدی و « تفسیر انسان به انسان» آیت الله جوادی (از لحاظ محتوا و سنگینی مطالب) چیه؟ برای جوانان مناسبه؟ ۲. چند کتاب خوب میشه معرفی کنید که تا قبل محرم بخونیم و استفاده کنیم که ان شاءالله اون اشک مطلوب و اثر عالی عزاداری رو در محرم داشته باشیم؟ خیلی ممنونم تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر دو کتاب بسیار خوب است کتاب آیت اللّه جوادی برای جوانان کمی سنگین است. ۲. کتاب‌های «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» و «حماسه‌ی حسینی» و «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» می‌تواند افق‌هایی را در مقابل رفقا بگشاید. موفق باشید

24613
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۶۰۲ که فرمودید: فكر مى ‏كنم ما هنوز در شرايطى نيستيم كه واژه هاى «وحدت وجود» و «آخرالزمان» و «پايان تاريخ»، معنى خود را درست بنمايانند تا منشأ تفكر شوند، مگر آن كه به فرهنگى رجوع شود كه اين واژه‏ ها در درون آن فرهنگ معنى خود را بيابند و دل‏ها را زير و رو كنند. سوال بنده این است که: (مگر آن كه به فرهنگى رجوع شود كه اين واژه‏ ها در درون آن فرهنگ معنى خود را بيابند و دل‏ها را زير و رو كنند.) آن فرهنگ کدام فرهنگ است آیا آن فرهنگ به ظهور آمده؟ ممنون از پاسخ‌گویی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌های متعالی روحی دارند که به مرور ظهور می‌کند. به همین جهت روایت مربوط به اندیشمندان آخرالزمان عرض شد. موفق باشید

23923

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر استاد رو در مورد آقای شفتی (مسجد سید) خواستم بدونم. برای حاجتی نزد ایشان رفتم، به مدت ۱۵ روز گفتن ۱۴۰۰۰ صلوات بفرست و مبلغ ۵۹۰۰۰ تومان دریافت کردند گفتند برای جدشان که در مسجد سید دفن هستند. همچنین دست بر سر بنده گذاشتن و دعایی قرایت کردند. اما تا کنون نتیجه ای ندیدم. کمی ذهنیت بنده نسبت به ایشون بد شده. خواستم نظر استاد رو بدونم در رابطه با ایشون؟ متشکرم. التماس دعای فرج و خیر. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم راه‌های بهتری برای رفع حوائج هست. مثل عباداتِ زیبا و زیارت ائمه «علیهم‌السلام» و کمک به فقرای نزدیکان و قناعت و صبر. موفق باشید

23177

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقتتون بخیر. چرا وقتی ما اسم الله را داریم خدا را با بقیه اسمائش صدا می زنیم؟ مثلا وقتی می توانیم برای ببخش گناه یاالله که جامع اسما است را بگوییم چرا باید یا غافر بگوییم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد، ولی نظر به اسم خاص، توجه خاصی را به میان می‌آورد. موفق باشید

21518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: استاد به نظرتون اینکه برای رهایی از افکار و ایجاد تمرکز یوگا کار کنیم اشکال داره؟ و امکان داره منحرف بشیم؟ چون من قبلا کمی تمرینات یوگا رو انجام می دادم خیلی آرامش داشتم و حضور خدا رو احساس می کردم ولی ترسیدم منحرف بشم و دیدگاه اومانیستی روم تاثیر بذاره رهاش کردم، دوباره ذهنم شلوغ شده و سخته که در لحظه باشم و حضور خدا رو احساس کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید. در ضمن اکثر کتابهای شما رو خوندم و خیلی روم تاثیر میذاره ولی یک روز که کتاباتونو نمیخونم دچار غفلت میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به رفقایی که این سؤال را داشتند، عرض شد می‌شود با مبانیِ معرفت نفسی در امر یوگا جلو رفت. پیشنهاد می‌شود بر روی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست، وقت بگذارید. موفق باشید

18963

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد: بی مقدمه می روم سراغ پرسش. در مورد چشم زخم مدتی ست متوجه شده ام هر وقت یک خطور ذهنی کوتاه به ذهنم می رسد در مورد شخصی یا شیئی یا حتی خودم پس از مدتی بلایی بر سر طرف مقابل می آید. آخرین مورد در مورد یکی از نزدیکان بوده که روزی به ذهنم رسید این فرد با این سن بالا عجب سلامتی دارد. بنده ی خدا سلامت کامل داشت تا این که متوجه شدم مدتی ست به شدت مریض است و ناخوش، از آن جا که در موارد زیادی این مسله ی خطور ذهنی مبتلا شدن افراد مختلف و حتی خودم را در مورد خودم زیر نظر داشتم متوجه شدم این دچار چشم زخم از سوی بنده شده... از طرفی از یکی از اساتید شنیده ام که چشم زخم از سوی افرادی رخ می دهد که نفس پلیدی دارند. جناب استاد اگر ممکن است بنده را راهنمایی کنید تا از این مسله رها شوم و بیشتر از این منشا عذاب برای خودم و دیگران نباشم. یا حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بحث «چشم زخم» را در کتاب جایگاه جن و شیطان و جادوگر که بر روی سایت هست دنبال بفرمایید. 2ـ معلوم نیست آن خطورات ذهنی موجب چشم زخم شده‌باشد بلکه نفس ناطقه‌ی شما آخرین مرحله‌ی سلامتی او را متوجه می‌شود که بعدا آن سلامتی باید برود. در هر صورت وظیفه‌ی شما طلب رحمت برای افراد است. موفق باشید

31586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: قبل از طرح سوال می‌خواستم عرض کنم اگر سوال بنده برای شما محلی از اعراب ندارد و اهمیتی قائل نیستید لطفا جواب ندهید چون این جواب برای بنده اهمیت دارد. بنده در ایام کودکی و جوانی واقعا با سیره علما انس داشته ام و همین باعث شده که بخواهم دست به بالا ها برسانم و توحید را لمس کنم و برای این مقصود کم یا زیاد تلاش کرده ام چه کتب عرفانی و اخلاقی چه محتواهایی نو مانند دروس آقای صمدی آملی یا مطالب علامه حسن زاده و علامه جوادی آملی دروس آقای وکیلی کتب امام راحل و رهبری کتب علامه طهرانی جلسات آقای واسطی و آقای نخاولی و کسب علوم حوزوی در حوزه و تلاش هایی از این دست و جدای از اینها چله های بسیاری داشته ام و به قول رساله سید بحرالعلوم چله در چله گرفته ام از دعاهایی مانند جامعه، توسل، عاشورا و... قرائت قرآن تعداد بالای قرائت سوری مثل توحید و قدر و... ولی الان واقعا حس تهی بودن می‌کنم و مقر به این هستم که این بساط موجودی که برای خودم ساخته ام فقط یک دلخوشی ساده است و ظاهری خالی از باطن که درگیری در گناه واقعا کلافه ام کرده و واقعا گاهی آرزوی مرگ می‌کنم که مرگ بهتر از این زندگی ننگین است و واقعا نمیدانم چه کنم این را هم عرض کنم که بسیار حرف شنیده ام و دست به کارهای زیادی زده ام ولی راهگشا نبوده چیزی از شما می‌خواهم که اولا از کثافات گناه رها شده و به سمت توحید حرکت کنم باور کنید می‌خواهم ولی نمی‌توانم. قبلا حس بهتری داشتم مدتهایی می‌شود که حال بهتر است و زیارت و نماز دلچسب می‌شود ولی هرچه بالاتر می‌رود کمتر می‌شود و بیشتر درگیر این دنیا می‌شوم انگار نه انگار که نام مبارک نوکر حضرت صاحب به روی من است. اصلا ارتباط دلی خوبی با اهل بیت علیهم السلام ندارم یعنی صرفا ظاهری است اگرچه که محبت آنها علیهم السلام واقعا در وجود بنده است ولی ارتباط نمی‌توانم برقرار کنم. گویا اهل بیت از من روی گردانده اند آنجایی هم که وهم دلی می‌رود می‌بینم خالی از عمق و باطن است. حرفهای علما را که می‌شنوم منزجر می‌شوم شاید بپرسید چرا نه اینکه آنها را نخواهم بلکه از عمق قلب علم و عالم را دوست دارم ولی از اینکه متداولا می‌شنوم ولی تغییر نمی‌کنم، می‌شنوم ولی تکانی نمی‌خورم منزجر می‌شوم. مدتی به توصیه ی یکی از اساتید کتاب مقالات را می‌خواندم ولی باز هم پر بود از اصطلاح و توضیح های کلی طلبگی که هرکسی بلد است ولی... نمی‌دانم چه باید بکنم؟ شاید اگر مبسوطا خدمت حضرتعالی عرض کنم بفرمایید که خیلی مشکل نیست و الکی بزرگش کرده ای ولی حقیقتا برای من خیلی بزرگ می آید. «کبر مقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون» واقعا قرآن می‌خوانم ولی فقط الفاظ برای من جلوه می‌کند گویا اصلا جماد هستم و تاثیر هیچ موثری را نمی پذیرم، خیلی خیلی نیازمند دعای همه مومنین هستم ولی در کنار آن به یک سره مستدام و مستقیم نیازمند هستم و از شما راهنمایی می‌خواستم. باور کنید «من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» لذا منت بگذارید و پاسخ دهید که ای که دستت می‌رسد کاری بکن. التماس دعا یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده آن است که آری! به نور شهدا از این ظلمات و از این دریای طوفانی می‌توان عبور کرد و إن‌شاءالله با تجربه‌ای که برای عبور از این ظلمات به دست می‌آورید با افقی بیشتر و اشاراتی بس کارساز در صحنه حاضر و به فعالیت می‌پردازید. در موضوع حضور تاریخی نسبت به انقلاب اسلامی بیشتر فکر کنید. موفق باشید

31456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه اذان متنی بسیار عرفانیست بنظرم رسید منظور از محمد حقیقت محمدیه باشد که عین ثابتش الله است لکن اضافه کردن علی، بخصوص با دو تعبیر ولی و حجه که کاملا بوی کلامی و فرقه ای می‌دهد نه تنها خودش کلامیست بلکه باعث می‌شود محمد رسول الله هم به شخص پیامبر و مقام رسالت که یکی از مقام های حضرت محمد است تنزل یابد و آن عبارت هم کلامی شود درحالیکه آن محمد محمدی بود که همه انبیا و اوصیا درو مستتر بودند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان طور دیگری موضوع را مدّ نظر قرار داد زیرا مولایمان علی مرتضی «علیه‌السلام» همچنان‌که حضرت پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند «علی نفسی» و لذا ما با نظر به مولایمان در واقع وجه باطنی پیامبر را که به ظهور آمده است اقرار می‌کنیم. موفق باشید

31275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به اینکه سیاق دعای ذیل عرفه بشدت متفاوت با خود دعاست و برخی آن را نسبت به ابن عطاءالله اسکندرانی می‌دهند نظر حضرتعالی چیست؟ سوال بعد در مورد نهج البلاغه هم بعید بنظر می‌رسد این معارف سنگین مثلا در خطبه اول را حضرت در بین عموم مردم مطرح کرده باشند و آیا مقصود از خطبه همان خطبه های نماز جمعه یا سخنرانی های در مسجد و... است؟ اگر آری چون این مطالب در سطح عوام نیست آیا ساخته اسکندرانی های دیگری نیست با توجه به اینکه سند ذکر نشده است و سوال دیگری که اینجا مطرح می‌شود مگر ذکر سند چقدر جا می گرفت که سید رضی حذف کرد و بالتبع از اعتبار سندی اثر کاست اینها ذهن را مشکوک می‌کند که شاید از حضرت لااقل برخی از خطب و ... نباشد اسکندرانی توانست چرا بقیه نتوانند والله عالم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که فراز دوم دعای عرفه در فضای دیگری است، بحثی نیست ولی معارفی این‌چنین بلند، مسلّماً از غیر معصوم وارد نشده است هرچند که در مصر به جهت فضایی که بعضاً با خفقان همراه بوده، به امثال آقای عطاءالله اسکندرانی نسبت می‌دادند. در مورد نهج‌البلاغه نیز فراموش نکنید که وقتی کلمات در فضایی شاعرانه گفته شود، روح‌ها ماورای فکرکردن حقایق آن را می‌یابند. مثل همان سخنان شاعرانه جاهلیت و اشارات بسیار زیبایی که در آن فضا مطرح می‌شده. منتهی اشارات نهج‌البلاغه اشاراتی است توحیدی. موفق باشید

31260
متن پرسش
عرض سلام: استاد عزیز در مورد سوال ۳۱۲۵۴ برای کامل روشن شدن فکرم سوال می‌کنم. در مورد قسمت اول سوال پس طبق فرمایش شما آیا ظهور انقلاب اسلامی، انحطاط تمدن غرب را تسریع بخشیده؟ در مورد سوال دومم اینکه، پس طبق مراحل ۴ گانه انقلاب اسلامی و دولت اسلامی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی، آیا مرحله تمدن اسلامی برای زمان ظهور و بعد از آن است؟ و در آخر اینکه، استاد عزیز من معانی قرآن را خواندم برای اینکه نسبتم با انقلاب و حرف خدا را در این مورد بشنوم، موارد متعددی دیدم که خداوند خطاب به علما و مردم زمانه، گویی انقلاب اسلامی را از نظر انجام وظیفه انسانی و... از هر زمانه خواسته اند، سوال از خدمتتان اینکه، ظهور و وجود پیامبران مثل حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) که بعنوان معصوم حتما اتفاق می افتاده، اما سوال اینکه اگر قبل از اعلام نبوت این پیامبران بزرگوار، چیزی مثل انقلاب اسلامی اتفاق می افتاد، چه تاثیری در زمان و نحوه ظهور و اعلام نبوت پیامبران داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه هست با ظهور انقلاب اسلامی فضای سیاست جهانی متذکر این امر شد که غیر از تمدن غربی هم در این جهان به تمدن دیگری می‌توان فکر کرد. ۲. هرچه هست مراحل انقلاب همه و همه زمینه ظهور حکومت حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌شود تا جهان را به بلوغ لازم خود برسانند. ۳. فرضی است که نمی‌توان روی آن فکر کرد. آن پیامبران بزرگ مطابق معرفت توحیدی خود عمل خواهند کرد. موفق باشید

30716
متن پرسش
با سلام: استاد بنده مدتیه خیلی اذیت میشم که یه حرفی از یه جا میره جایی دیگر. اینکه ناراحت میشم مثلا فردی یه حرفی از جا و مجلسی می‌شنوه یاز کسی بعد جایی دیگر نقل میکنه. استاد اصلا می‌خواستم ببینم این کار گناهه و یا اینکه من حساس شدم و اگر بلی نامش چه گناهی و درمانش چیه؟ وقتی به افراد تذکر میدم میگن خوب نمیشه که هیچی نگفت وقتی هم رو می‌بینیم که؟ ۲. استاد عزیز اینکه در روایات هست کاری که می‌خواهید انجام بدید به کسی نگید تا مستقر شه بعد بگید این را چطور باید تمرین کرد من خیلی زبونم به اصطلاح شله و یا دیگران. اطرافم خیلی سفتن و همش از زیر زبونم حرف می‌کشن یه دلیل عدم موفقیت هام همینه چکار کنم؟ استاد خیلی دوستتون دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره در روایت داریم که رسول الله صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: الْمَجالِسُ بِالْامانَةِ وَ افْشاءُ سِرِّ اخیک خِیانَةٌ . مجلس ها امانت و افشاء راز برادرت خیانت به اوست. آن حضرت نیز فرموده اند: انَّما یتَجالَسُ الْمُتَجالِسان بِامانَةِ اللَّهِ فلا یحِلُّ لِاحَدِهِما انْ یفْشِی عَلی اخیهِ ما یکرِهُ. همنشینها با امانت الهی می نشینند و لذا جایز نیست یکی از آنها، آنچه را که برادرش نمی پسندد آشکار کند. البته اگر جان، مال یا عرض مسلمانی در مجلسی هتک شد، این حکم اخلاقی مقید می شود، و افشاء آن مسئله نه تنها جایز است بلکه در برخی مراتب چون لزوم اداء شهادت، واجب می شود. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الْمَجالِسُ بِالْامانَةِ الّا ثَلاثَةُ مَجالِسٍ، مَجْلِسٌ سَفَک فیهِ دَمٌ حَرامٌ، وَ مَجْلِسٌ اسْتَحَلَّ فیهِ فَرْجٌ حَرامٌ، وَ مَجْلِسٌ اسْتَحَلَّ فیهِ مالٌ حرامٌ بِغَیرِ حَقِّهِ. مجالس امانت هستند الّا سه مجلس، مجلسی که در آن خونی به ناحق ریخته شده باشد، مجلسی که در آن فحشایی صورت پذیرد و عِرض کسی مورد تجاوز قرار گیرد. مجلسی که در آن مال و ثروتی به ناحق غصب شود. ۲. باید سعی کرد با مطالعه‌ی زیاد، اندیشه‌ی خویش را رشد و عمیق کرد، در آن حالت است که انسان می‌فهمد که چه چیزی بگوید و چه چیزی نگوید. موفق باشید

30694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب: اول از همه حمد و شکر الهی را بجا میاورم بابت نعمت هدایت و عنایتی که بواسطه آشنایی با کتب و مطالب شما نصیب ما گردیده الحمدلله. سپس ادای شکر از استاد بزرگوار و طلب دعا برای ادامه توفیق هدایت و عنایت الهی و به ثمر رسیدن آن ان شاء لله. استاد محترم پس از آشنایی با سیر مطالعاتی شما و مدت دو سالی که عاشقانه به لطف خدا پیگیر مطالب بودم و البته توفیقاتی که خدای رحمان از قبل این مطالب به بنده حقیر داشت دست تربیت رب العالمین را در وجود شخصی ام بسیار دیدم و الحمدلله نتایج خوبی از هدایت نصیب حال بنده حقیر گردید و مختصری را با شما در میان گذاشته و الحمدلله تایید فرمودید. اما سوال و مشکل بنده این است که چون این نعمت هدایت بعد از دوره غفلت و جهالت بوده هنوز در حضورهایی که در جمع های قبلی دارم (جمع فامیلی) شخصیت اجتماعی ام با شخصیت حقیقی و فردی ام تطابق ندارد و شخصیت فردی تحت تربیت مربی الهی که با آن احساس آرامش و قرب و لطف الهی را دارم در حضور در جمع مخصوصا فامیلی پشت شخصیت اجتماعی ام که بسیار شلوغ و پر حرف و شوخ و طبعا دارای اشتباهات پنهان می‌شود. و تقوا و مراقبه ای که در شخصیت فردی و حقیقی ام و حتی در جمعهایی که بعد دوره غفلتم دارم را تا اندازه ای از دست می‌دهم و این مرا آزار می‌دهد. سعی کردم طبق دستورات اولیای الهی با ذکر و معوذتین و تأمل قبل از حضور در جمع مراقبه ام را حفظ کنم اما خیلی موفق نیستم. و احساس دوگانگی اذیتم می‌کند. البته یه دلیلش شاید این است که از بروز شخصیت حقیقی ام در جمع قدیمی فامیلی ابا دارم که مبادا باعث دوری جمع از دین شود چون تغییراتی که دین در زندگی بنده گذاشت برای دیگران محسوس بود. البته تا الان به لطف خدا این تغییرات آرام آرام اثر مثبتی در نگاه افراد به دین داشته چون همراه با موفقیتهای ظاهری دنیوی بوده، اما حال خوش معنوی که در شخصیت حقیقی ام روزبروز مرا سرخوش تر می‌کند در جمع با ترس از پی بردن دیگران، پنهان می‌شود. شاید ریای برعکس که درونم مخلص تر و در حضور تر است و بیرونم غافل تر. اگر لطف بفرمایید راهنمایی ام کنید دعاگویتان هستم. و من الله التوفیق لکم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار، ریا نیست. اگر با نیّت رعایت ظرفیت مردم با مردم برخورد کنیم، به آن‌ها کمک کرده‌ایم نه آن‌که خود را بالاتر بگیریم و با مردم ترکیب ندهیم. موفق باشید

30599
متن پرسش
سلام: سوالی را سابق پرسیدم بار دیگر می‌پرسم بلکه این مطلب برایم حل شود و آن این است که چه دلیلی وجود دارد که این انقلاب تا ظهور حضرت ادامه می یابد و آن دوران فترتی که شما در مورد برخی دولت ها که همسویی با اهداف انقلاب ندارند را در یکی از کتابهایتان مطرح کردید این‌بار دامن اصل نظام و ولایت فقیه را نگیرد و مردم کوفی مزاج پشت به اصل نظام کنند شاید از نظر جامعه شناسی مردممان بگویید پشت نمی‌کنند ولی ذهن دو دو تا چهارتایی من بدنبال استحاله عقلی مبنی بر عدم قوام نظام تا قیام امام است. باور کنید من یکی که هرچه بلا و مصائب به سرم بیاید همین که می‌بینم ظل سید علی همچنان بر سرمان مستدامست آسوده خاطر می‌خوابم چون که رهبری بیدارست. اگر چه بخشهایی از نظام و برخی از مردم بیمارند و آدمی شرمسار شهدا که چه عرض کنم شرمنده مردم یمن هست که مشتی مستضعف و پابرهنه مقابل مستکبرین ایستادند و هم اکنون که دشمن را به استیصال کشاندند به عظمت این ملت انسان پی می‌برد مقایسه شود با قدم زدن های مسئولین ما با مستکبران و بدتر ملتی که راضی به ریاست این چنین ترسوهای سازش کار شد. چرا این ملت تا ظهور حضرت لیاقت زعامت نائب المهدی را باید داشته باشند؟ مگر جفای کوفیان موجب از دست رفتن زعامت معصوم و شهادت سیدالشهدا نشد؟ شاید ما کوفیان ایرانی هم تاریخ را تکرار کنیم و لیاقتمان حجاج ها باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هیچ‌گاه نمی‌توان پیش‌بینی کرد چه می‌شود، ولی شواهدی در میان است حاکی از آن‌که انقلاب اسلامی آخرین قدم‌های غیبت امام معصوم می‌باشد از آن جهت که ولایت فقیه به صورت تامّ و تمامش که همان به میان‌آمدنِ سخنان امامان همراه با حاکمیت آنان است از طریق غیر امام معصوم؛ به صحنه آمده است و لذا قدم بعدی، ولایت خود امام خواهد بود. موفق باشید 

30187
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. می‌خواستیم برای بچه ها مون به مناسبت ایام الله دهه فجر جشنی بگیریم. در این راستا سوالی داشتم. چطور میتونیم بچه های دبستانی رو با انقلاب آشنا کنیم؟ طوری که درک درستی از عظمت این اتفاق براشون ایجاد بشه و منجر بشه در بزرگسالی اعتقاد صحیحی از این بخش از تاریخ داشته باشند و متوجه وظیفه خودشون در قبال این لطف الهی باشند؟ حتی برای خودمون هم شاید این اتفاق درست جا نیفتاده باشه و هنوز ندونیم چه وظیفه ای بر دوشمون هست. خیلی ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به شهدا فکر کنید و این‌که چه افقی در این تاریخ در مقابل خود یافتند که تا این اندازه متوجه شدند می‌توان جان خود را در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی فدا کنند. این تنها راهِ به ثمررسیدن زندگی در این تاریخ است و تذکر خوبی است به جوانان که برای مفید بودن برای خود و دیگران، سعی کنند در هر جایی که باشند سرباز انقلاب اسلامی باشند. موفق باشید

29952

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: در مورد ظهور حضرت صاحب بعضا مشاهده می‌شود یکی از علل عدم ظهور را عدم آمادگی شیعیان می‌دانند «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» اما سوال اینست که نقش پیروان بقیه ادیان و مذاهب در عدم ظهور حضرت چیست؟ چون انقلاب حضرت جهانیست بنظر می‌رسد همه مقصریم و زمینه ظهور حضرت باید جهانی باشد و بقیه ادیان هم باید آمادگی هایی در خود بوجود آورند و اگر این آمادگی جهانی پدید نیاید و شیعیان همه آن بشوند که حضرت می‌خواهد آیا درین فرض که اقلیتی آماده است و اکثریتی نیست حضرت ظهور می‌کنند؟ آیا دقیق مشخص است چه آمادگی هایی باید پدید بیاید تا حضرت ظهور کند و مرحله به مرحله مشخص باشد یکی از سخنرانان بحث مواسات را مطرح کردند. اما سوال اینست بفرض این امتحان مواسات یکی از پیش زمینه های ظهور باشد بفرض ما موفق شویم اکثریت جهان که این امتحان برایشان مطرح نشده مانع ظهور نمی‌شوند؟ رهبری هم که مراحل چندگانه تا تمدن اسلامی مطرح کردند حتما این مراحل باید طی شود تا حضرت ظهور کنند؟ و اگر تمدن شکل گرفت با توجه به اینکه بساط ظلم را تا حدودی برخواهد چید در آن صورت جایگاه روایت «ملئت ظلما» چه می‌شود و آیا می‌توان گفت که پیش از انقلاب ملئت تحقق یافت و با انقلاب ظهور تدریجی حضرت آغاز شده است و در این صورت جایگاه آن سخن که امر حضرت ناگهانیست کجاست و اگر به تمدن رسیدیم بعد از آن چه مراحلی تا ظهور کامل در پیش داریم؟ تحقق تمدن در ایران یا کشورهای مسلمان کافیست یا همه جهان را باید در بر بگیرد؟ آیا حضور تمدن اسلامی در جهان باید مانند حضور جهانی تمدن غرب بشود که دهی نیست که فتح نکرده باشد و درین صورت همین‌که روح عالم، اسلامی باشد کافیست یا همه یا اکثریت باید مسلمان شوند تا حضرت ظاهر شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهان بحمدالله در حال آماده‌شدن به شرایطی است که شرایط موجود نباشد و تمدن اسلامی با تقابل با ظلمات استکبار، زمینه‌ی ظهور حضرت «عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه» را فراهم می‌کند و در این راستا تحولی عظیم در جهان صورت می‌گیرد. کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست در این رابطه نکاتی را متذکر می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی