بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29885

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بحث تغییر عین ثابت که آقای صمدی آملی مطرح کردند ایشان درین قول منفرد هستند یا عرفایی بغیر از ایشان هم این قول را بیان کرده بودند با توجه به جایگاه علمی بالای ایشان بعید می‌دانم نتوانسته باشند به فهم این مبحث نائل نشوند بلکه برخی مباحث عرفانی لازمست مستور بماند تا ایجاد حساسیت نشود و موجب طرد بقیه مباحث عرفانی نگردد. بنابرین ایشان درین بحث حلاج گون سری را فاش کردند که قبل ازین در پرده بود و البته هر چه به آخر زمان نزدیکتر شویم متعمقین مجاز به افشای اسرار بیشتری می‌شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت‌اش من در چنین باوری نیستم. موفق باشید

29776

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: آقای غفاری در کتاب جدال با مدعی، مقدمه، ص ۵۷ ، پاورقی انتقاداتی به عرفان نظری مجملا مطرح نمودند نظر شما را در مورد این پاورقی بخصوص آنجا که در خصوص اعتبار لابشرط مقسمی و اینکه این اعتبار یک اعتبار ثانویه و در طول اعتبارات ثلاث قسمی است می‌فرمایند اشتباه اساسی صورت گرفته است، فلذا فاقد ارزش معرفتی است خواستارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب را دیده‌ام. کتاب خوبی است. فعلاً در اختیار ندارم و متوجه‌ی منظور ایشان از آن جمله‌ی مختصر نمی‌شوم. حتماً مستحضر هستید که جناب آقای دکتر غفاری از مدافعین عرفان جناب ابن‌عربی می‌باشند و بین عرفان توحیدی و کرامت‌های معمولی فرق می‌گذارند. موفق باشید

29267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده، چند وقت پیش سوالی پرسیدم که تا الان پاسخی دریافت نکردم، سوالم راجع به این بود که در پاسخ به سوال بنده خدایی که پرسیده بودن طبق آیه ی قرآنی همه چیز زوج آفریده شده پس چرا خیلی ها مجرد می مانند و مجرد از دنیا می روند، فرمودید که با اختیار خودشونه، سوال بنده این است که الان من کسی را می شناسم که در اوایل جوانی خواستگار مناسبی داشته اما اطرافیانش بدون اطلاع دختر خانم خواستگار را به بهانه های بنی اسرائیلی رد کردند دختر خانم بعد ها متوجه شده بدون اطلاعش خواستگارانش را رد کرده اند اعتراض هایش هم بی نتیجه بوده و الان دختر سنش بالا رفته و مجرد مانده، سوال اینجاست اختیار در اینجا برای دختر خانم چه معنایی می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دو مرتبه به این سؤال به صورت شخصی جواب داده شد و این‌طور عرض شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد در نظام عالم حتی در مورد انسان‌ها هم زوجیت جاری هست ولی چون انسان‌ها مختارند می‌توانند خود را هماهنگ نظام زوجیت قرار ندهند. با این‌همه نباید فکر کنیم بهانه‌های ما یا بقیه‌ی افراد، نقش اصلی را در عدم زوجیت داشته، شاید مصلحتی در کار بوده که آن بهانه‌ها را پیش می‌آورده است. موفق باشید

28842

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده در حال گذراندن فصوص با صوت های آیت الله رمضانی هستم. بنده نصوص قونوی و تمهید القواعد را با صوت های ایشان گذراندم. ایشان در خصوص اعیان ثابته نظری دارند تحت عنوان نظریه ذوات. ایشان یک اعیان بعد اسماء و یک اعیان قبل اسماء قائل اند. و معتقدند به اینکه اگر اعیان ثوابت در حضرت علمیه و تعین ثانی بدین نحو و به این شکل و چینش تکثر یافتند و تفصیل پیدا کردند زیر سر اعیان قبل اسماء ست، اعیان قبل اسماء را همان ذوات می دانند که یک چنین مشخصاتی برای آنها قائل هستند از جمله اینکه این اعیان قبل اسماء: نه موجودند و نه معدوم، مجعول نیستند، امکان محض اند، قابل تعقل هستند، قابلیت محضه اند و سپس بر این باورند که تمام آن‌چیزی که در عالم رخ می‌دهد همه زیر سر این اعیان ست و کراراً می فرمایند که اگر امورعالم این گونه می‌شود به پای خدا نیندازید خدا فقط به این امور وجود می‌دهند این امور همان گونه که هستند محقق می‌شود و یا به قول معروف اعیان و امور همان گونه که هستند، هستند، می باشند و خواهند بود. البته بحث جبر رخ نمی‌دهد چون بحث جبر را هم حل می‌کنند. این جنس حرف را هم استاد امینی نژاد در کتاب حکمت عرفانی بیان می‌کند و می‌گوید شما تصور کنید که وارد یک اتاق تاریک می‌شود همه ی وسائل در سر جای خودشان چیده شده ست و شما فقط کلید را می‌زنید و نور وجود به اینها می‌دهید و از عالم نهان و پنهان به عالم عیان و آشکار می آورید. این توضیحاتی بود برای سوال ام: اگر این امور و ذوات مجعول نیستند، مسبوق به عدم نیستند و همه چیز زیر سر خود اعیان بوده ست و خداوند تنها کاری که می‌کند به این اعیان و ذوات وجود می‌دهد، بحث توکل، رضا، حسن ظنّ به خداوند و... خیلی از مقولات این جنسی که در عرفان عملی نسبت به خداوند مطرح می‌شود چگونه حل می‌شود؟ ما تا قبل از این مسبب الاسباب و علت العلل تمام افعال هستی را خداوند می‌دانستیم و جز او همه چیز را وهم و خیال و هیچ و پوچ می‌دانستیم و بر همین منوال روزگار می‌گذراندیم و با خدا عاشقانه خلوت می‌کردیم و زندگی می‌کردیم، اما با مطرح شدن این قضیه ی ذوات متوجه شدیم خداوند متناسب با همین اعیان و قوابل ست که به صحنه می آید و به اعیان متناسب با خواسته ی ازلی شان وجود می‌دهد و لازمه ی این حرف ها این ست که سبب و علت تمام امور خود ما هستیم (منظور از لفظ خود عین ثابت و تقاضاهای ازلی مان ست نه خود عرفی و عوامانه)، پس توکل و رضا و ...را چه کنیم؟ حقیقتا بنده پس از پیگیری نظریه ذوات و اعیان در این گونه امور عرفان عملی ام دچار مشکل شده ام. بنده شاید نزدیک یک سال ست که پیرامون این نظریه تحقیق و فکر می‌کنم. اما نمی‌دانم چطور خداوند را همان طور زیبا و عاشق دوباره مثل قبل در دل ام بگنجانم، مدتی ست که نسبت به خداوند غریبی می‌کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! امکانِ هر شیئ، ذاتیِ آن شیئ است و خداوند وجود یا خلقت آن شیئ را به آن شیئ می دهد. ۲. انسان از آن جهت که دارای ابعاد مختلفی در امکانِ وجودی‌اش هست، اختیار او ذاتی اوست و لذا با توسل به خداوند می‌تواند وجهِ امکانی خود را به طرف بُعدِ سعادت‌مندی‌اش بکشاند. عرایضی داشته‌ام که ذیلاً متن آن عرایض را خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها

باسمه تعالی

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ

ما از رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخن می‌گوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنان‌مان در مورد همه پیامبران است.

۱. اصلی‌ترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها،‌ یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغاز انسان که وجه امکانی او یا عین ثابته‌ی او می‌باشد. زیرا از این طریق، تفکر اصیل به بشر عطا خواهد شد.

۲. پیامبران خدا متذکر شدند که خداوند خالق همه‌ی عالم است یعنی «وجود» و «بودن»ِ هر موجودی را او داده است و در نتیجه خداوند، بودنِ محض و هستی مطلق می‌باشد و این اولین قدم در راستای تفکر است از آن جهت که تفکر مربوط به «وجود» است و آغازِ آغازها.

۳. پیامبران در مورد مخلوقات به‌خصوص انسان‌ها فرمودند خداوند با نظر به امکانِ بودن مخلوقات، آن‌ها را خلق کرد و لذا حضرت موسی«علیه‌السلام» در تفسیر جایگاهِ نبوت خویش و برادرشان دو نکته را در میان آوردند که: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50)‏ یعنی اولاً: پروردگار ما خلقتِ هر موجودی را به آن موجود عطا می‌کند. ثانیاً: او را هدایت می‌نماید و در راستای هدایت خداوند است که پیامبران را می‌فرستد. ولی در نکته‌ی‌اول، معرفتی بس‌آغازین را متذکرشدند از آن جهت‌که می‌فرمایند خلقت هرمخلوقی را خداوند به‌آن مخلوق می‌دهد. یعنی ازیک جهت خلقت آن مخلوق، مربوط به‌خودش است وخداوند یعنی‌آن‌بودنِ محض، مطابقِ آن‌خلقت، آن موجودرا «وجود» می‌بخشد.

۴. در راستای معرفتِ آغازین برای هر مخلوق، در قرآن داریم: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس/82) وقتی خداوند خواست موجودی را به‌وجود آورد در خطاب به آن می‌گوید: «بشو» و آن موجود می‌پذیرد که «بشود». یعنی قبل از آن‌که آن موجود، موجود شود؛ در علمِ خداوند امکانِ بودنش هست و خداوند مطابق آن امکان به آن موجود، وجود می‌دهد.

۵. راستی! اگر خداوند آغازکننده‌ی امکانِ هر موجودی بود، آن مخلوق حق نداشت از خداوند سؤال کند که چرا آن را آن‌چنان خلق کرده است؟ در حالی‌که: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/149) برای خداوند حجت بالغه هست و آن‌چنان نیست که کسی بتواند حجتی در نفیِ حجت بالغه‌ی الهی داشته باشد.

6. حال با توجه به مباحث فوق، به این فکر کنید که اگر کسی نحوه‌ی بودن خود را درست درک کند و متوجه باشد حضرت حق در راستای نحوه‌ی بودنِ او به او «وجود» می‌دهد؛ می‌یابد که تنها از طریق وجود خود با پروردگارش می‌تواند مرتبط شود و معنی روایت مشهور: «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» می‌رساند که راهِ هرکس به سوی پروردگارش، همان نحوه‌ی «بودن»ِ اوست، و مأوایِ حقیقی هرکس، به‌سربردن در این نحوه بودن است.

۷. مشکل بشر از آن جا پیدا شد که به جای مأواگزیدن در نحوه‌ی بودن خود و از آن طریق با پروردگار عالم، مرتبط‌شدن؛ دلْ در بودن‌های دیگران انداخت و به مقایسه‌ها گرفتار شد و از بهترین مأوا و «بود» محروم گشت. در حالی‌که پیامبران خدا و به‌خصوص آخرین پیامبر به ما متذکر شدند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» (مائده/۱۰۵) ای مؤمنان! متوجه‌ی خودتان باشید که در آن صورت، انحرافِ بقیه وقتی شما در مسیر هدایت باشید، به شما ضرر نمی‌رساند.

                         والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته                                

28470
متن پرسش
سلام: در جواب دوم سوال ۲۸۴۴۰ مبنی بر چگونگی نقد اصولگرایان قبیلگی و حزبی و عبور دادن جامعه از آنها با وجود افراد موجه ای که مانع نقد میشند فرمودید که تنگ نظری خطر بزرگی است و باید آن را نقد کرد و افراد را متوجه سعه صدر کرد. هر چند احساس می‌کنم جواب سوالم را گرفتم، اما در این جواب گویا تعریضی هم به اینجانب است که مواظب باش خودت هم در دام تنگ نظری و ضیق صدر قرار نگیری! آیا درست فهمیدم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی باید به مسیر کلی فکر کرد. عرایضی شده است که إن‌شاءاللّه این روزها روی سایت قرار گرفته است، ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

جایگاه تمدن نوین اسلامی در این تاریخ

باسمه تعالی

در طلیعه‌ی حضور تاریخی هستیم که از یک طرف در افق خود نظر به تمدن اسلامی داریم و در جستجوی مبانی الهیاتی آن باید بود و از طرف دیگر در جهانی باید حاضر بود که در مواجهه با تمدن غربی است و در صدد گشودن راهی هستیم که در عین حضور تمدنی در این تاریخ از هویت قدسی خود، غفلت ننماییم و نیز در جهان خود جایگاه سایر افکار و ادیان و عقاید روشن گردد تا آن‌ها نیز تکلیف خود را با تمدنی که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در پیش است، روشن بدانند. با توجه به چنین نکاتی نظر عزیزان را به موارد زیر جلب می‌نمایم:

۱. اسلام به عنوان یک حقیقت فراتاریخی، مطابق طلب انسان‌ها و آمادگی روحی آن‌ها در هر تاریخی برای آن‌ها به ظهور می‌آید. وقتی بشر روحِ تمدنی داشته باشد و خود را جهانی احساس کند، جواب آن روح را مطابق آیه‌ی «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» (الرّحمن/۲۹) خواهد داد و خداوند با جلوه‌ی آن اسماء حسنایی که مناسب آن روزگاران است، بشر را تغذیه می‌کند، از آن جهت که در وصفِ جهانی‌بودنِ اسلام فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً» (سبأ/۲۸) و در دل همین حضور جهانی است که ما را دعوت به ارتباط با حضرت پروردگار در فضای اجتماعی و جمعی می‌کند و می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل‌عمران/۱۰۳) و ملاحظه دارید که روی «جمیعاً» تأکید شده است تا به تحقق جامعه‌ی دینی توجه شود.

۲. بشر امروز خود را جهانی می‌یابد و به همین اندازه می‌خواهد در جهان حاضر باشد و قرآن نیز او را با چنین حضوری همراهی می‌کند. امام خمينى «رضوان‏اللّه‌تعالی‌‏عليه» در پيام‏ استقامت‏، در همین راستا مى‏‌فرمايند: «راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟» زیرا در جهانی حاضر هستیم که قدرت‌های بزرگ با روحیه‌ی تمامیت‌خواهی‌شان همه‌ی ملت‌ها را ذیل تمدن خود می‌خواهند و ضرورت قدرتی بزرگ که همه‌ی مناسبات را با فرهنگ خود تعریف کند، امری است که حکایت از واقع‌بینی و زمان‌شناسی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دارد، وگرنه هویت اسلامیِ جهان اسلام به فراموشی می‌رود.

۳. اگر تمدن، بسط دانش و فکر و فرهنگی است که توان انسجام عقلانی و درونی در حوزه های مختلف که مربوط به انسان است را، دارا می‌باشد، می‌توان گفت آنچه امروزه در ایران اسلامیِ شیعیِ حاضر در انقلاب اسلامی واقع شده، شرایط تحقق یک تمدن را در خود فراهم کرده و این مشروط بر آن است که از فرآیندی‌بودنِ تمدن‌ها در تاریخ غفلت نشود.[1]

۴. تمدنی که در پیش رو خواهیم داشت، مسلّم تمدنی است که در مواجهه با تمدن غربی به ظهور می‌آید، تا از طرفی از ضعف‌های آن تمدن مبرّا باشد و از طرف دیگر خوبی‌های آن را بسط دهد، و لذا هرگز نباید بحث تقابل تمدن‌ها در میان باشد از آن جهت که هر تمدنی، روحی است تاریخی و خردی است که بشر را در هر دورانی در برمی‌گیرد و از این جهت بین خرد مدرن و فرهنگ غربی باید تفکیک کرد.

۵. خرد جدید، خردی است تاریخی و مربوط به جغرافیای خاصی نیست، تقدیری است تا انسان از  تک ساحتی قرون وسطا که خدا را در مفاهیم بلند جستجو می‌کرد، خدا را در همه‌جا بیابد و طبیعت نیز آینه انکشاف حقیقت باشد و بدین لحاظ از نظر تاریخی خرد جدید می‌تواند قدمی به جلو باشد.[2]

 با توجه به امر فوق بنا بر این است که خرد جدید را بفهمیم که مبتنی بر نظام معرفتی خاص خود می‌باشد که چندان شبیه و نزدیک به زیستِ جهان گذشته‌ی ما نیست و به یک معنا در آن خرد جدید نحوه‌ا‌ی از جهانی‌شدنِ بشر به میان آمده است.

۶. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به مواجهه‌ی ایشان با خردِ مدرن می‌فرمایند: «یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل - در حضرت امام- در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» (۱۴/۳/۹۹)

۷. انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده مانند خودِ اسلام، مراحلی دارد، مثل آن‌که در قرآن داریم: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُم‏» (مائده/۵) و این بدان معناست که وقتی شرایط، تاریخی تغییر کند نحوه‌ی حضور اسلام بین ملل و جوامع نیز تغییر می‌کند در آن حدّ که تا دیروز ازدواج با زنان اهل کتاب را ممنوع کرده بود و امروز ازدواج با آن‌ها را بدون آن‌که لازم باشد مسلمان شوند، اجازه می‌دهد. زیرا سیطره‌ی فرهنگیِ اسلام پس از یازده سال آن‌چنان قدرتمند شده است که نه‌تنها هضم فرهنگ یهود و نصارا نمی‌شود، بلکه آن‌ها را در خود هضم می‌کند بدون آن‌که نیاز باشد آن‌ها دین خود را تغییر دهند.

۸. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در پیام خود به امام جمعه‌ی هرمزگان می‌فرمایند: «... تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و روی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیه‌ی مؤکد اینجانب است.» (۲۶ تیرماه ۹۸). ملاحظه می‌فرمایید که انقلاب در شرایطی قرار دارد که علاوه بر نظر به جریان انقلابی و جوانان مؤمن، به عموم مردم که جدای از جریان انقلابی و جوانان مؤمن هستند، رویی گشاده و دست مهربانانه دراز می‌کند تا آن‌ها را در برگیرد، زیرا بحمداللّه در شرایط تاریخیِ گشوده‌ای حاضر شده است تا بقیه را نیز از آنِ خود کند.

۹. خردِ جدید با نظر به جهانی‌شدن انسان، به یک معنا هجرت از اخلاق فردی به اخلاق اجتماعی است و دغدغه‌ی اصلاح اجتماع را به جای تأکید بر اصلاح فرد به میان می‌آورد و ما با انقلاب اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی با دغدغه‌های خاصی روبه‌رو هستیم، شبیه دغدغه‌های هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که در عین مدرن بودن، مذهبی باشد. هگل با روبه‌روشدن با تاریخ و خرد مدرن سعی دارد با مدّ نظر قراردادن خرد مدرن، راه کارهای حفظ هویت دینی را پایه‌ریزی کند و در این رابطه قانون را به جای اخلاق می‌گذارد، با این رویکرد که انسان مدرن با رعایتِ قانون احساس کند کاری اخلاقی انجام می‌دهد.

۱۰. تنگ‌نظری در هرجایی باشد، به‌خصوص در جریان مذهبی‌ها، ریشه در متوقف‌شدن آن‌ها در مفاهیمِ دینی دارد و برعکس، انسان‌ها با نظر به حقایق قدسی سعه‌ی صدر پیدا می‌کنند. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در خاطرات خود می‌فرمایند:

«یکی از کمونیست‌ها را به سلول ما آوردند، در حالی‌که بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول می‌دید تصور می‌کرد من لباس روحانی به تن دارم. همین‌که آن فرد با بنده روبه‌رو شد چهره‌اش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشه‌ی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگی‌اش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنه‌اید یا تشنه؟ اما اخم از چهره‌اش کنار نرفت، با دست به مالش‌دادن شانه‌ها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخ‌دادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون می‌دانستم پس از دستگیری‌اش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهره‌اش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان می‌کرد من می‌خواهم او را به صفوف اسلام‌گرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم. فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جمله‌ای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او می‌گشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملت‌های عقب‌مانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد. انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهره‌اش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز می‌خوانیم.»[3] ما در ادامه‌ی انقلاب و حضور تاریخی خود در این زمانه نیاز به چنین سعه‌ی صدری داریم تا بدون آن‌که بخواهیم جهان را مسلمان کنیم، جهان از آنِ ما باشد. مثل مردم غزّه که در موردشان گفته‌اند شیعیانی‌اند که دست‌بسته نماز می‌خوانند، زیرا عقل و قلب‌شان شیعه است.

۱۱. نظر به اسمای الهی و مظاهر آن و عبور از مفاهیم، عاملی است تا انسان با حقایق اسماء در آینه‌ی مخلوقات روبه‌رو شود. قرآن در آیات ۳۶ و ۳۷ سوره‌ی جاثیه می‌فرماید: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ & وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این یعنی کمالات الهی که مورد حمد قرار می‌گیرند و کبریایی او را در همین آینه‌های مخلوقات که در زمین و آسمان هستند بنگریم و در همین مخلوقات با حقیقت مأنوس شویم.

۱۲. قرآن در رابطه با تحمل سایر ملل و سایر افکار، به پیامبر خدا «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ» (جاثیه/۱۴) ای پیامبر! به مؤمنین بگو نسبت به آن‌هایی که امیدی به ایّام اللّه ندارند، اغماض داشته باشد و به آن‌ها گیر ندهد. و این حکایت از آن دارد با آن‌هایی که مانند مسلمانان به برزخ و قیامت و یا به ایّام اللّهِ حاکمیت حق در جهان امیدوار نیستند، باید اغماض نمود.

۱۳. قرآن اهل کتاب را به جای دعوت به اسلام، به توحید دعوت می‌فرماید و می‌گوید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً» و در راستای پذیرش حضور متدینینِ اهل کتاب می‌فرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ & يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ» (آل‌عمران/۱۱۳ و ۱۱۴). و نیز در سوره‌ی نساء آیه‌ی ۱۶۲ می‌فرماید: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً».

 آیات فوق همه حکایت از آن دارد که اسلام بنا دارد در سعه‌ی توحیدی با سایر ملل به گفتگو بنشیند.

۱۴. در مورد اهل سنت از امام صادق «علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَ يُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي وَ نَصَرَنِي وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْت‏» (الخصال، ج‏۲، ص: ۴۰۸) بهشت هشت در دارد؛ يك‌ در از آنِ پيغمبران و صديقان است، يك در از آنِ شهيدان و صالحان است، و از پنج در شيعيان و صديقان ما داخل مي‌شوند، من پيوسته بر سر صراط ايستاده و درخواست مي‌كنم؛ پروردگارا! شيعيان و دوستان و ياران مرا و كسانى كه مرا در دنيا به ولايت شناخته‌‏اند، سالم دار. يك بار آوازى از شكم عرش مي‌رسد كه‏ درخواست تو پذيرفته شد، شفاعت تو در باره شيعيانت قبول شد، هر تن از شيعيان من و كسانى كه ولايت مرا پذيرفته و مرا به گفتار يا كردار يارى كرده و با دشمنانم جنگيده‌‏اند، هفتادهزار تن از همسايگان و خويشان خود را مي‌توانند شفاعت كرد؛ از يك درِ ديگر مسلمانان ديگرى كه خدا را به يگانگى شناخته و ذره‏اى دشمنى ما خاندان در دلشان نيست وارد مي‌شوند.

راوی از ابی‌جعفر «علیه‌السلام» سؤال می‌کند وضع موحدین که اقرار به نبوت حضرت محمد «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت را نمی‌شناسند، پس از مرگ چگونه است؟ حضرت فرمودند: «أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ» (بحارالأنوار، ج‏۶۹، ص: ۱۵۸). امام «عليه‌السّلام» فرمودند: آن‌ها در قبرهاى خود خواهند ماند و از آن‌جا بيرون نخواهند گرديد، هركدام از آن‌ها كه كارهاى نيك انجام داده باشند و عداوت و عنادى از آن‏ها ظاهر نشده باشد از قبر او راهى به طرف بهشتى كه خداوند در مغرب آفريده است باز مى‌‏گردد و تا قیامت روح و بشارت به قبر او مى‌‏رسد، تا روز قيامت برپا شود، در آن هنگام در پيشگاه عدل خداوندى حاضر مى‏‌گردد و به حساب كار او مى‌‏رسند و خوبى‏‌ها و بدي‌هاى او را در نظر مى‌‏گيرند، در اين‌جا يا به طرف بهشت مى‌‏روند و يا به طرف دوزخ رهسپار مى‏‌شوند، وضع اين‌ها بستگى به امر خداوند دارد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 


[1] - رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در راستای تحقق آرمان‌های فکری فرهنگی می‌فرمایند: «دچار شتاب‌زدگی و بهانه‌گیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه‌ باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بی‌صبری و شتاب‌زدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمی‌گیرد.» (۱۳۹۷/۱۲/۲۳)

[2] - در این مورد خوب است به مقاله‌ی «پرسش از تکنولوژی» از آقای مارتین هایدگر رجوع شود.

[3] - گزیده‌ای از کتاب «خون دلی که لعل شد» از صفحات ۲۴۷ تا ۲۵۱.

27760

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به این که در دوران ظهور شیطان از بین می‌رود و نظام ایده آل اسلام با حاکمیت معصوم در کل جهان شکل می‌گیرد با توجه به این شرایط آیا انسان هایی که در دوران ظهور به دنیا می آیند آیا امکان انحراف هم دارند؟ اگر امکان انحراف ندارند آیا بین انسان های امروز که تحت تاثیرفرهنگ کفر جهانی اند با انسان های دوران ظهور بی عدالتی نمی‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً منظور از کشته‌شدن شیطان توسط حضرت، به معنای از میان‌رفتنِ حاکمیت‌های استکباری و تحقق حاکمیت عدل است. ولی شیطان وسوسه‌گر تا سکرات موت در کنار هرکس هست. موفق باشید

27217

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فألهما فجورها و تقوایها». پس بر هر نفسی وَجهِ فجور و وجه تقوایش را الهام می‌کند و نفس امّاره را فرهنگِ غربی که همان وجهِ فجور انسان‌ها است، بیشتر مخاطب قرار می‌دهد. البته بحث فرهنگ غربی غیر از انسان‌های غربی است که معلوم نیست آن فرهنگ را در عین سیطره‌ای که دارد، پذیرفته باشند. موفق باشید

26824
متن پرسش
ضمن عرض سلام و التماس دعا محضر شما. اینکه خبر این ویروس منحوس ناگهانی و دقیقا شب انتخابات علنی شد. اینکه قم مرکز شیوع این بیماری گزارش شد ولی بعدا معلوم شد که اولین موارد در استان دیگری گزارش و کشف شده بوده. اینکه مرکز بیماری چین بود و مدتی در رسانه ها چنان جلوه کرد که انگار علت نشر ویروس در کل کشور و حتی کل کشورهای همسایه ایران بوده. اینکه سختگیری در عدم تجمعات مذهبی بیشتر از سختگیری برای برنامه های تجمعی صدا و سیما و قهوه خانه ها و باشگاهها هست. اینکه اینقدر آمار و ارقام و حساسیت این ویروس بالا جلوه داده می شود. اینکه اجازه به اطبا سنتی برای درمان نمی دهند با آنکه آنها ادعای درمان سه چهار روزه کرده اند. اینکه رسانه های غربی همه فکر و ذکرشان شده شیوع ویروس در ایران. اینکه رییس سازمان بهداشت جهانی بعد از این همه تحریم دارویی کشور ما ناگهان دلسوز مردم ایران می شود و حتی در شبکه رسمی تلوزیون حاضر می شود و بجای حرفهای امید وار کننده بسیار القای نا امیدی می کند و چندین مورد دیگر در همین راستا را اگر کنار هم بگذاریم نمی شود گفت یک فتنه ای در پشت پرده این ویروس وجود دارد؟ مگر نه اینست که همه مکر دشمنان در این چند ساله با «حضور مردم» در صحنه نابود شد و حالا فتنه ای را علم کرده اند که دیگر هیچ تجمع و حضوری نمی تواند تشکیل شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فتنه‌ای در میان است و رسانه‌های بیگانه، مأموریت دارند به این بهانه به ایران ضربه بزنند. ولی بحمداللّه مثل همیشه دشمن متوجه نیست روحِ انقلاب اسلامی و وجهِ ایمانی مردم هر ضربه‌ای را به فرصت تبدیل کرده‌اند و عقل ایمانی مانع تأثیر توطئه‌ها می‌باشد. آری! هرچه ضربه می‌خوریم از غفلت خودمان است نسبت به عمق توحیدی که دین الهی مدّ نظرها قرار داده است که إن‌شاءاللّه جریان اخیر برای ما عبرت می‌شود که بیش از پیش باید به «توحید» و «توکل» مردم بیندیشیم. موفق باشید

26591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اینکه می گویند هر علم حصولی به علم حضوری بر می گردد منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است کتاب «معرفت نفس و حشر» را دنبال بفرمایید.

26511
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: ببخشید تفاوت علم و حکمت چیست؟ و پیامبر (ص) به امام علی (ع) سپردند «اودعه علمه و حکمته»، این علم فقط حضوری بود یا هم حضوری و حصولی؟ آیا این انتقال و سپردن علم آنی بوده؟آیا کسب علم حضوری در افراد معمولی که همراه تزکیه نفس، دفع رذایل اخلاقی، انجام اعمال صالح است بتدریج است و کم کم علمشان کامل می گردد تا قلب آمادگی پذیرش کامل آن علم را پیدا کند؟ و راه کسب حکمت همان راه کسب علم حضوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد، علم و حکمت به صورت مترادف به‌کار برده می‌شود. ولی می‌توان گفت علم، موجب آگاهی نسبت به واقعیت می‌گردد و حکمت، در نسبتی وسیع‌تر جایگاه حادثه‌ها و واقعیت‌ها را می‌یابد و هر دو در صورت رعایت تقوا، می‌توانند به صورت حضوری یا حصولی باشند. موفق باشید

23214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام: اگر سبک زندگی مورد علاقه و انتخاب والدین و فرزندان با هم فرق داشته باشد توصیه شما چیست؟ به عنوان مثال والدین دوست دارند خانه و وسایلشان ساده و به دور از تجملات دنیایی باشد اما فرزند جوان آنها دوست دارد خانه و وسایلشان شیک، فانتزی و مد روز باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه این است که هر دو طرف همدیگر را درک کنند. لذا نه والدین بیش از حدّ بر زندگیِ سنتی خود در این زمانه تأکید کنند و نه فرزندان به‌کلّی آن نحوه زندگی را انکار نمایند. موفق باشید

22619

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظر حضرتعالی در مورد کتاب (بازتاب تفکر عثمانی در حادثه کربلا؛ محمدرضا هدایت پناه) چیست؟ حضرتعالی در صوت محرم سال ۸۷ می فرمایید مشکل کوفیانی که حضرت را به شهادت رساندن ضعف فرهنگی بود. در صورتی که آقای هدایت پناه با دلایل محکم بیان می دارند (کوفیانی که امام علیه السلام را به شهادت رساندن یا عثمانی مذهب اند یا فقط شیعیان سیاسی اند (نه عقیدتی)! با تشکر از استاد عزیز. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را نخوانده‌ام ولی حرف، حرف درستی است که قسمتی از کوفه، عثمانی‌مذهب‌اند و قسمتی هم شیعیانِ سیاست‌زده که شدیداً گرفتار ضعف فرهنگی بوده‌اند. موفق باشید

19125
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: صوت های ده نکته را گوش کردم چند سوال برایم مطرح است: 1. آیا من انسان همان است که با نفخت من روحی ایجاد می شود؟ آیا این کار در حدود 4 ماهگی جنین اتفاق می افتد؟ آیا اگر این نفخ اتفاق نیفتد انسان بدنیا می آید لکن شبیه حیوانات صرفا دارای غریزه است آیا این کار ابدا امکان ندارد و یا نمونه هایی داریم؟ 2. اگر این نفخ در 4 ماهگی توسط خداوند اتفاق می افتد جایگاه انتخاب بدن توسط من که در مباحث شما از آن صحبت می شود کجاست؟ 3. آیا همانگونه که من انسان قبلا نبوده و خلق شده امکان نابودی آن هم وجود دارد؟ آیا در آیه 68 سوره مبارکه زمر از جمله کسانی که در نفخ اول می میرند من انسان است؟ 4. آیا می توان از خدا خواست که نباشیم یعنی با از بین رفتن جسم من هم از بین برود؟ آیا این دعا امکان اجابت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته‌ی دهم روشن شده که نفس یا منِ انسان همان نفخه‌ی الهی است و بر نطفه‌ای که بالقوه بدنِ انسان است دمیده می‌شود همان‌طور که نفخه‌ی حیوانی بر نطفه‌ای که بالقوه بدنِ حیوان است، دمیده می‌شود و آن نفخه‌ی الهی همان خودِ انسان است که بدن خود را انتخاب می‌کند و مسیر نفخه‌ی الهی را منطبق با آن بدن شکل می‌دهد و چون مجرد است جاودانه است و هرگز از بین نمی‌رود و در نفخِ اول از دنیا به عالم دیگری منتقل می‌گردد. موفق باشید    

29732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: روایتی هست که اگر بندگان خدا گناه نمی‌کردند خداوند قومی را می آفرید که گناه کنند و طلب مغفرت کنند تا خدا آنها را ببخشد. نمی‌دانم این روایت از معصوم است یا یک روایت قدسی؛ اما از زبان استاد پناهیان شنیدم. از طرفی آیه ای در قرآن هست که خداوند از مردانی که به عهد خود وفا می‌کنند تقدیر کرده و گفته آنها رستگار می‌شوند. جناب استاد من بارها از گناهی که سالها ست دامن گیر من شده و پدر مرا دراورده توبه کردم ولی این روایتی که از جانب استاد پاهیان نقل شد باعث شده در لحظات حساس فشار به پشتوانه این روایت گناه کنم و توبه خود را بشکنم و بعد کلی عذاب وجدان و خود خوری که چرا گناه کردم؟ نمی‌دانم جمع این دو روایت و آیه چگونه است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن روایت از معصوم صادر شده و روایت دقیقی است. به این معنا که خداوند می‌خواهد مؤمنین، مُعجَب نشوند و عُجب و خودخواهی آن‌ها را نگیرد. ولی به هر حال ما باید مواظب باشیم به گناهان که موجب دوری از رحمت خداوند می‌شود، آلوده نگردیم. موفق باشید

29151

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و خدا قوت: استاد مطلبی راجع به طلب زنازداه قبل از ورود به دنیا فرمودید، لطفا بیشتر توضیح بفرمایید، واقعا گیج شدم، عالم ذر را که امثال علامه طباطبایی (ره) زیاد توجهی ندارند، درثانی قبلا فرمودید مثلا ازدواج تقدیری است که خدا تعیین کرده شما اینقدر هم مختار نیستید. چرا این انسان باید این طلب را داشته باشد؟ چرا ما هیچ چیز از این انتخاب هایمان یادمان نیست؟ گاها در این دنیا هم گله داریم از محیط، نوع بودنمان، آن‌وقت آن‌روز چرا وقتی همه چیز بی پرده بود اینها را انتخاب کردیم؟ نقل شده در جمع شهدای صفین هم یک زنازاده بوده این چگونه قابل جمع است با مطلب فرموده شما؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عالَم ذر غیر از عهد الست است. عالم ذر به معنای آن‌که ما ذرّه‌هایی بوده‌ایم، چندان قابل اعتماد نیست. ۲. بحثِ انتخاب در میان است که در ذات انسان نهفته است، حال اگر به دلیل روحیه‌ی انتخاب‌گریِ خود کسی رحم زنایی را انتخاب کرد به این معنا نیست که نتواند بعداً انتخاب خود را تغییر دهد و از اولیای الهی نشود. موفق باشید

29027

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر: آخر کتاب معاد آورده اید کتاب تمام شد حالا بگو چه شروع شد؟ راستش تا قبل از مطالعه کتاب فکر می کردم اگر انسان به شریعت عمل کند و دنبال حب اهل بیت و خودسازی باشد با مرگ به آرامش می رسد. الان فکر می کنم آرامش فقط به شرط ۲۰ گرفتن است. حتی ۱۹ بودن هم بعد از مرگ سختی دارد. و از اونجا که تعداد کمی به آخرش در دنیا می رسند پس احتمالا من هم گرفتارم. و این خیلی احساس اضطرار در من ایجاد کرده. فکر می کنم خدایا چه جوری طاقت بیارم. من پنج سالی هست که با بیماری صعب العلاج دست و پنجه نرم می کنم، همین را هم طاقت ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید

28434
متن پرسش
سلام علیکم: چطور می‌شود این احساس را داشت که در سبک زندگی ما روح ما و بعد حقیقی وجود ما به صحنه آمده و مشغول تدبیر تن است و تن در اراده من و نفس و روح مان است و به این نوع از بیداری و یقظه برسیم که حس کنیم در مسیر عبودیت و رضوان الهی قرار گرفته ایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ، تاریخِ احساس حضور حق‌الیقینی است تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند. دیروز علم‌الیقین برای حیات دینی کافی بود لذا جناب خواجه نصیرالدین طوسی «رضوان‌اللّه تعالی‌علیه» کتاب «تجرید الاعتقاد» را می‌نویسد و بعد از آن بشر قدم در عین‌الیقین گذاشت تا حقیقت را با چشم جان بنگرد و با خداوند مأنوس شود. ولی به گفته‌ی جناب خواجه عبداللّه انصاری، به هر حال در شهود، باز سالک شاهدِ شهودِ خود است. و این هنوز باقی‌ماندن در نحوه‌ای از رسمِ خَلقی است و آرام‌آرام جلو و جلوتر آمدیم تا آن‌که با انقلاب اسلامی دیگر قصّه‌ی ما شهودِ حقیقت نیست، بلکه احساس حقیقتی است که جان و وجود ما را در بر گرفته است. و قصّه‌ی کربلا باز به شکل یک جهان و نه به شکل یک گروه؛ به میان آمد. ما امروز در تاریخی هستیم که اراده‌ی الهی تمام وجود آن‌هایی که بنای حضور در تاریخ انقلاب اسلامی را دارند در برمان گرفته است. و این قصّه‌ی حق‌الیقینیِ ما می‌باشد. موفق باشید

28125
متن پرسش
سلام: برای ورود به حوزه عرفان نظری، ورود به فلسفه را چقدر ضروری می‌دانید؟ اساتیدی ورود جدی در فلسفه را بسیار لازم می‌دانند تاکید زیادی دارند. چه میزان این تاکید را تایید می‌کنید به اضافه ی اینکه آیا این نحو ورود به عرفان نوعی بیرون افتادن از تاریخ نیست؟ با توجه به غلبه تفکر ذهنی در این تاریخ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی بنده هم حکایت از آن دارد که امروز، عرفانِ ما جدای از حکمت صدرایی نیست و عجیب است آن حکمتِ به واقعِ متعالیه این‌چنین با عرفان مندمج شده است. موفق باشید

25994
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد با توجه به کتاب جوان و انتخاب بزرگ اگر کسی اهل شریعت باشد یعنی به واجبات مقید باشد اما عباداتش روح نداشته باشد و فقط دنبال اهداف دنیایی باشد آیا با وجود ظاهر دینی انتخاب بزرگ را کرده؟ از کجا بدانیم انتخاب ما بزرگ بوده؟ آیا اگر فعالیت های ضروری دنیایی را انجام بدهیم اما هدف ما در همه آنها قرب الهی باشد و از فعالیت های غیر ضروری بپرهیزیم انتخاب ما بزرگ بوده و منطور شما را درست متوجه شده ام و چطور می توانیم این فعالیت های دنیایی را در راستای ارتباط با عالم غیب کنیم؟ بنده خانمی هستم که در رابطه با شعل وکالت در کنار خانه داری بچه داری از شما راهنمایی خواستم که شما تشویق به این َحرفه کردید استاد چه جوری می تونم این انتخاب رو در راستای همان انتخاب بزرگ جوان قرار بدهم یعنی صرفا با هدف قرب الهی انجام بدهم انس با عالم غیب را می توانم داشته باشم؟ استاد می ترسم این شغل مانع هدفم که بالاترین مراتب قرب الهی است بشود استاد قبل از آشنایی با شما آثار استاد طیب شاگرد آقای دو لابی رو می خوندم ایشون معتقد بودند با توجه به سخن حضرت فاطمه که بهترین کمال برای زن این است که نامحرمی او را نبیند بهتر است زنان فقط در محیط های زنانه کار کنند حتی اگر بالاترین تحصیلات را داشته باشند. به نطر شما با این شغل از قرب و انس با حضرت فاطمه دور نمی شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب بزرگ آن است که افق نگاه انسان به ابدیت او باشد و در دنیا نیز شرافتمندانه و در عین امرار معاش به دنبال احیاء حق باشد. آری! زمانی بود که معنا نداشت زنان در جامعه حاضر شوند، ولی امروز شرایط فرق کرده است. موفق باشید

25922

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه ۴۰ سوره مبارکه بقره، اشاره می فرمایند: «خداوند می فرماید تابع وحی شوید تا هیچ خوف و حزنی پیدا نکنید. شما تا پیش از آمدن وحی و اسلام با هم دشمن بودید، اما وحی با آمدنش شما را برادر هم کرد لذا این نعمت وحدت را خدا به شما داد و شما نمی توانستید متحد شوید چون یک امر مادی نیست.» آیا بر اساس این آیه و این تفسیر آیت الله جوادی آملی می توان گفت، این آیه به نحوی نفی داروینیسم در مسائل اجتماعی و وحدت در برابر نظریه و دکترین رقابت، است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن خوب و برداشت قابل قبولی است. موفق باشید

 

 

25326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوال اول: راز و رمز برهان «اِن» مطلق و یا به قول علامه طباطبایی پی بردن از لازمی به لازم دیگر چیست؟ مشروحا پاسخ فرمایید. من دقیقا بدنبال نحوه و کیفیت عملکرد ذهن در انتقال از لازمی به لازم دیگر در برهان هستم یعنی آیا بدیهیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر بدیهی است و عقل آن را می‌یابد. کافی است ما درست تصور کنیم، آن را تصدیق می‌کنیم. موفق باشید

25066

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و ادب: ببخشید استاد بنده پارسال کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم و در آن نوشته بودید که باید این قدر برنامه ریزی کرد تا برنامه شد. ولی بنده هر چه قدر برنامه ریزی انجام می دهم نمی توانم به آن عمل کنم. مثلا برنامه ریزی کرده ام در این ساعت مطالعه کنم ولی وقتی به آن ساعت می رسم اصلا توانایی مطالعه ندارم و می خواهم مثلا کار هنری انجام دهم یا آن نوع کتاب را آن زمان نمی توانم بخوانم و اگر آن کار برنامه ریزی شده را انجام دهم احساس می کنم روحم را در زنجیر کرده ام و خسته می شوم. به همین دلیل از برنامه ریزی کردن خسته شده ام. آیا باید خود را ملزم کنم که در آن ساعت کار برنامه ریزی شده را انجام بدهم و به مرور عادت کنم یا روشی دیگری هم هست برای برنامه ریزی کردن؟ آیا برنامه ریزی به این روش درست است مثلا مشخص کنم در این روز این سه کار را انجام دهم بدون تعیین وقت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب عرض شد که بعد از مدتی تجربه‌ی درست‌برنامه‌ریزی‌کردن را به دست می‌آورید و بدون آن‌که خود را از برکات برنامه‌ریزی محروم کنید، برنامه‌ریزی شما مطابق واقعیات زندگی و احوالات‌تان می‌شود. موفق باشید

24312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوال ۲۴۲۹۹ مخصوصاً قسمت دوم سوال بنده فکر می کنم اینگونه افراد که در بدیهیات شک می کنند، اولا به دلیل روحیه بدبین و صفت بدبینی که در نفسشان نهادینه شده و ثانیا چون امور بدیهی امور واضح و اظهر من الشمس است و ادراکات واضح و یقینی هستند لذا اگر کسی برای امور بدیهی دنبال دلیل بگردد از ساحت بدیهی خارج می شوند و چون هیچ دلیلی قانع کننده تر از همان ادراک بدیهی برای شخص نمی‌تواند باشد پس هرچه قدر دنبال دلیل بیشتر بگردند بیشتر از ساحت بدیهی دور شده و بیشتر گرفتار شک می شوند و به دلیل صفت بدبینی و سوءظن نمی‌توانند قانع شوند، لذا برای خلاصی از شک این افراد را باید با ساحت بدیهی متوجه کرد و صفت بدبینی و سوءظن را در آنها کمرنگ کرد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است ولی متأسفانه این نوع افراد امر بدیهی را هم بدیهی نمی‌دانند و در همان حال می‌پرسند «چرا». موفق باشید

24057
متن پرسش
سلام استاد طاعاتتون قبول: معذرت میخوام وقت شما رو می گیرم. استاد میتونم بپرسم شما در زندگی دنیایی خود هنگام مواجه با مشکلات چگونه رفتار می کنید؟ مثلا آیا شما در ایام جوانی به مشکل بیکاری و بی پولی دچار شده اید؟ واکنشتان چه بوده؟ شده امیدتان کمرنگ بشه؟ خسته بشید؟ بر فرض ازدواجتان به تاخیر می فتاد چه می کردید؟ نمی دانم شما شاید هیچ وقت دغدغه های جوان امروز را نداشتید که هر راهی را که پیش گرفته به مشکل رسیده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکسی در زندگی خود با این مشکلاتی که می‌فرمایید روبه‌رو خواهد بود و به اندازه‌ی اطمینان به خداوند، راهِ صحیح و تحلیل درست در مقابل او گشوده می‌شود و طوری عمل می‌کند که بالاخره نتیجه‌ی صحیح برایش پیش می‌اید، زیرا خود را نباخته است تا به تصمیمات غلط گرفتار شود. موفق باشید

22457

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: راجع به موضوعات زیر کتاب های معتبر معرفی کنید: ۱. سیره اهل بیت (ع) ۲. تاریخ اسلام از بعثت تا غیبت ۳. تاریخ انقلاب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- مباحث صوتی استاد غنوی مطالب خوبی در این مورد دارد که خلاصه‌ی آن را در جزوات «هویت سیعه» که بر روی سایت هست می‌توانید داشته باشید 3- به نظرم جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» یا «تحلیلی از انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، کمک بکند. موفق باشید

نمایش چاپی