بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

22520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. به نظرتون این دریافت از آیه میتونه درست باشه؟ «و انکحوا الایامی منکم.... ان یکونوا فقراء...» فقراء همه انواع فقر رو شامل میشه، فقر فکری، فرهنگی، علمی. اگه صالح باشن خدا از همه انواع فقر اونها رو غنا میبخشه. وعده خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیاق آیه اشاره به فقر مادی دارد. به نظرم بهتر است که در همین فضا بر روی آیه فکر کنید هرچند که در جای دیگر می‌توانیم این نکات را به‌دست بیاوریم. موفق باشید

21460
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا اکنون زمانی نیست که باید از عینیت انقلاب اسلامی صحبت کرد؟ آیا صرف وجود قوه تمدن زایی در شیعه و یا حقیقت وجودی انقلاب اسلامی، عقول را جهت تفکر و قلبها را جهت پذیرش آماده می کند؟ آیا نباید تاریخ انقلاب را روایت کرد؟ روایتی از نوع حکمت و تفکر و وجود. آیا نباید وجودی بودن حقیقت انقلاب اسلامی را در صحنه عین، روایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر اندازه بتوانیم بنا به فرمایش جنابعالی روایتی از نوع «حکمت و تفکر و وجود» از انقلاب اسلامی داشته باشیم، به اندیشیدنی‌ترین موضوعِ این تاریخ نظر انداخته‌ایم و نظرها را به آن جلب کرده‌ایم. موفق باشید

31650

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: نظرتون در مورد مطالبی که در این سایت آمده چیست؟ در این مطالب آقای میرباقری معاد را جسمانی و مادی عنوان نموده اند که با صحبت های جنابعالی در مورد معاد مغایرت دارد https://imanoor.com/blog/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C/ با توجه به آیات و روایاتی که به آن استدلال کرده اند معاد مادی باورپذیرتر از معاد غیر مادی است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر حضرت امام و علامه طباطبایی «رحمت‌الله‌علیهما» پیرو نظر جناب صدرالمتألّهین، معاد جسمانی است ولی مطابق نشئه‌ای که ما در آن وارد می‌شویم که آن نشئه قیامت است. در این رابطه می‌توانید به جزوه «نحوه حیات بدن اُخروی» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید

30444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: نظرتون در مورد متن زیر چیه؟ کتاب ادبیات دین از آقای محمدتقی اکبرنژاد: «این واژه [تعمق] در اصطلاح امروزی یکی از جذاب ترین واژگان علمی است؛ زیرا متعمق کسی است که همه ابعاد مسئله را بررسی می‌کند و به برداشت های صوری اکتفاء نمی‌کند. این در حالی است که کسی که در روایات به معنای شخص شکاک و وسواسی تعمق می‌کند، با مشاهده حقایق ارضا نمی‌شود. متعمق آدم فضولی است که درباره آنچه نباید بداند و نمی‌تواند بداند، کنجکاوی می‌کند و با این کار فقط بر شک خود می افزاید. برای همین نیز به حقیقت دست نمی یابد؛ بلکه بر تردیدش افزوده می‌شود. به این روایات توجه کنید: ۱. غایه کل متعمق فی علمنا ان یجهل ۲. و الکفر علی اربع دعائم علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لم ینب الی الحق ... ۳. و لامتکلف و لامتعمق جمیل المنازعه کریم المراجعه عدل ان غضب رفیق ان طلب لایتهور و لایتهتک و لایتجبر ۴. عن ابی جریر الرشاقی قال قلت لابی الحسن موسی علیه السلام کیف اتوضا للصلاه. فقال لا تعمق فی الوضوء و لاتلطم وجهک بالماء... ما حتی در یک مورد هم به روایتی برنخوردیم که در آن تامل ستایش شده باشد. در تمام موارد استعمال به معنای زیاده روی، فضولی در کار خدا و شکاکیت به کار رفته است. غفلت از اصطلاح مذکور باعث شد تا برخی روایتی را که در مذمت تعمق در توحید [در آیات سوره توحید و حدید] وارد شده است، به معنای ستایش بگیرند و موید بر روش علمی خود بیاورند.» ایشون بعد از آنکه سخنانی از علامه طباطبایی و صدرالمتالهین (رحمهما الله) و آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) رو درباره این مورد می آورند به اشتباه تفسیری ایشان اشاره می‌کنند که: «ما در صدد نهی از علوم عقلی نیستیم، بلکه می خواستیم بگوییم این روایت موید خوبی برای علوم عقلی نیست و اشتباه تفسیری منجر به این برداشت شده است؛ وگرنه بزرگان فلسفه دلایل عقلی و نقلی بسیاری بر مشروعیت علوم عقلی دارند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید امثال آیت الله جوادی «متعمّقون» در روایت امام سجاد «علیه‌السلام» را به عنوان کسانی می‌دانند که آمادگی عمیق‌شدن در فهم دین را بهتر دارا هستند و این از خود آن روایت برمی‌آید که چگونه سوره‌ی توحید و شش آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را خداوند برای آن‌ها نازل کرده. مگر می‌شود گفت این آیات برای فضول‌ها نازل شده؟! در حالی‌که دارای عمیق‌ترین مطالب توحیدی می‌باشد. موفق باشید

30097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله قاصم الجبارین. دیو چو بیرون رود فرشته در آید. با عرض سلام و تبریک پایان دولت منحوس ترامپ لعنت الله علیه خدمت استاد عرض می‌شود نظر حضرتتان در مورد این سیاهه را خواستارم پس از ماه ها خوف و رجا امشب پس از مراسم تحلیف آرامش یافتم باور کنید من یکی که تا لحظه تحلیف خوف آن داشتم که با طرق قانونی یا کودتا مانع رسیدن بایدن به حقش شود اما ظاهرا بنای دمکراسی در آمریکا آنچنان مستحکم است که از طوفان حوادث سترگی همچون ترامپ ذره ای خم به ابرو نمی آورد مقایسه شود با ۸۸. باری یک لبه گازانبر به توفیق حق کند و بگو کنده شد اما امان از گازانبران داخلی استاد با آنها چه کنیم؟ آخر زمان نشناسی. الان چه موقع سوال از وزیر است 6 7 ماه مجلس را با آن آرای اندک به دست گرفتی معلوم نیست درین مدت چه گلی به سر کشور زدید الان به فکر سوال افتادید؟ حال که ملت پس از سالها صبر بر جور آن ملعون در شرف دستیابی به حقوق خویش است این سنگ اندازی ها و آن مصوبات کذایی برای چیست؟ آیا اینها مقدمه مایوس کردن ملت و کسب قدرت با مشارکت نازل مردم در انتخابات است؟ مجلس اگر مجلس بود باید سوال را از ظریف این قرار می‌داد که چگونه ازین فرصت پیش آمده می‌خواهد استفاده کند و این ظرفیت را بالفعل نماید استاد از خارج آسوده خاطر شدیم اما چّه‌کنیم با خوارج داخل. امید که این انتخاب مبارک زمینه رفع کدورتهای دو کشور و دفع آمریکا ستیزی شود و به یاری حق در نهایت شاهد اتحاد ایران و ایالات متحده باشیم تا شاهد جهانی عاری از خشونت و سرشار از مهر باشیم به امید آن روز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور جهانی ما با نور توحید و مقابله‌ی هرچه بیشتر با استکبار ممکن است. بحمدلله آینده‌ی ما آینده‌ی عبور از استکباری است که به خود اجازه می‌دهد خود را قیّم جهان بداند و وزیر امور خارجه‌ی آقای بایدن بگوید ما از به قتل‌رساندن شهید حاج قاسم سلیمانی پشیمان نیستیم! موفق باشید

29512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ۱. در بحث معاد که فرموده اید طی یک سیکل هفت روزه اعمال به نزد صاحب الزمان دو بار عرضه می شود دو سوال داریم این که این دوشنبه و پنج شنبه آیا طبق همین تقویم خود ما حساب می شود؟ یعنی دوشنبه و پنج شنبه ی کشور عربستان با ما متفاوت است؟ همین سوال رو در رابطه با شب قدر هم داریم که آیا شب قدر که ملائکه نازل می شوند با این که شب قدر ما مثلا با کشورهای همسایه متفاوت است این چگونه توجیه پذیر است که آن شب کدام است؟ یا مثلا در نماز اول وقت که می گویند با نماز صاحب الزمان بالا می رود با این که ساعات شب و روز در جاهای مختلف جهان متفاوت است چگونه ممکن است این هماهنگی بین نماز هر کس در عالم با نماز ولی؟ آیا باید وجودی نگاه کرد نه در بند زمان و مکان!؟ دوم این که روح ما چگونه متوجه شود این عرضه ی اعمال چه نتیجه ای داشته چون در ظاهر که ما همه ی روزهای هفته برایمان یکسان می گذرد و احساس خاصی مثلا پس از ارئه ی عمل به نزد ولی نداریم. دوم در بحث های مدرنیته موضوع مشروطیت برایمان روشن نیست که جریان مشروطیت از چه قرار بوده است و اشکال کار کجا بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در بحث شب قدر عرض شد شب قدرِ هر ملت مربوط به خود آن ملت است به اعتبار طلوع خورشید هر روز و آخرِ ماه بودنِ آن‌ها نسبت به آن سرزمین. و شخصیت حضرت در نسبت با شب قدر و روزهای هفته، مربوط به همان ملت است. ۲. آری! بسیاری از احوالات که در دورن ما می‌گذرد در آخر عمر تا حدی تأثیر آن ظاهر می‌شود و در نهایت در قیامت است که آثار آن مشخص می‌گردد. ۳. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» رجوع فرمایید. موفق باشید

29010
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه ارواح شهدا، مانند خدا، همه جا حاضر و شنوای نجوای ما هستند اما بدون اذن خداوند کوچکترین اراده و کاری نمی توانند بکنند چرا به جای توسل به آن ارواح طیبه، به خود خداوند توکل نکنیم؟ آیا جایی در قرآن، توصیه به توسل به ارواح مجرد شهدا یا احبار و رهبان داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که شهدای عزیز به اذن الهی می‌توانند واسطه‌ی فیض الهی باشند، می‌توان به آن‌ها رجوع کرد و تجربه نیز این را نشان داده است و قرآن نیز به ما توصیه می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»(مائده/۳۵) که ای مؤمنان تقوا پیشه کنید و در جهت رسیدن به حضرت حق از واسطه‌ها و وسائل غافل نباشید. موفق باشید    

28489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: حاج آقای عزیز بنده طلبه ام، ناچیز و حقیر. اما با همه کاستی ام از همه راحتی هایی که برای بعضی ها جزء وظیفه شده چشم پوشی کرده ام و برای تبلیغ دین و قرآن و فرهنگ اهل بیت مشغول تبلیغ دین شده ام. سعی کرده ام مبنای کار تبلیغی ام را خودشنایی و خودسازی قرار بدم و خودم را وارد دنیای جدیدی کنم که در اون دنیا با دعا حیات دارم و با نماز صفا و خود را در جایی جستجو می‌کنم که گویی دیگران یا با آنجا غریبه اند یا اینکه آن را نفی می کنند. فکر می‌کنم می توان صورتِ عملیِ یک زندگی ای شد که غیر از وجود چیزی نجست و طلب نکرد و از همه اعتباریات و کثرات خلاص شد و همه را با لطافتِ این اصلِ اساسیِ همه چیز آشنا کرد تا به تدریج خود را ذیل همین زندگیِ غریبِ آشنا، معنا و تعریف کنند. اما استاد عزیز گرفتاری عجیبی پیش آمده. هر چقدر خود را از اعتباریات و زندگی کثرت زده فعلی دور می‌کنم به چالش ها و دوریِ حوزه علمیه از فرهنگ اهل بیت واقف تر میشم! چه کارها که به اسم قانون ولی به قیمت بی تاریخ شدن حوزه داره شکل میگیره و گویی همه در خوابی زمستانی آرمیده اند! گویا حوزه علمیه اهداف متعالی خود را در آینده تاریخ نمی شناسند تا به نسبت همین اهداف برنامه خود را بیابد و ادامه حیات دهد! چه معنا دارد حوزه هویت خود را گم کند و مبنای تصمیم گیری خود را مطابق نفس امارهِ غربی قرار دهد؟ کدوم فرهنگ بی فرهنگی حوزه را به این بی تاریخی کشانده که برای پیشرفت کمی و کیفی خود از ابزار ترس و گروگان کشی استفاده می کند؟! استاد مگر می شود حوزه برای غیبت در یک جلسه، مقدار قابل توجه ای پول از شهریه یا حق التبلیغ کسی کم کند! این دیگر چه روش تربیتی بی تربیتی است؟! مگر می شود حوزه شبیه پادگان نظامی شود و جریمه های روحی و روانی و مالی برای خطای سیستمی در نظر بگیرید؟! حوزه را چه شده و چه میکند با این سرمایه بزرگان دینی؟! حوزه قرار بود زندگیِ دیگری را به مردم متذکر شود، ولی گویی خود اسیر اقتضائات ارضای نفس اماره است! حوزه قرار بود فرهنگ ایثار، خدمت، گذشت، مهربانی، ساده زیستی، صمیمیت، نورانیت، وحدت، خلوص، انعطاف و ... را به جامعه هدیه دهد! به هیچ وجه نمی‌توانم بفهمم در حوزه دویست سال پیش چه جور فکر می کردن و ادامه حیات می‌داند که خردمندان آرزوی همان زندگی آن علما و طلاب وارسته را دارند و امروز چه بر سر ما آماده که خود را در زندگی کثرت زده معنا می‌کنیم و آرزوی هر چه بیشتر شدن همین اعتباریات را داریم؟! گویا به جای اینکه ما مردم را متوجه نوع دیگری از زندگی فرای این زندگی کثرت زده کنیم، این ما هستیم که هویت خود را گم کرده ایم و به دنبال همین خواسته های وهمی عموم جامعه هستیم؟! استاد شما بگید چه بر سر حوزه علمیه آمده؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: خدا را شکر کنید که متوجه هستید خداوند شما را متوجه‌ی عالَم کیفیت‌ها کرده. ثانیاً: بدانید خداوند این عطا را از طریق همین سربازیِ حضرت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به شما داده است. ثالثاً: آری! این مشکلات هست ولی باید از این پل صراط عبور کرد و نه این‌که مأیوس شویم. همان خون دلی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در همان دوران‌ها خوردند ولی راه خود را ادامه دادند؛ امثال شماها نیز باید بخورید. موفق باشید 

27645
متن پرسش
سلام بر شما استاد گرانقدر: استاد با توجه به شرایط کنونی و احتمال نزدیک شدن به ظهور حضرت، بعضی از اساتید از خروج سفیانی می‌گویند که قتل عظیمی راه می‌اندازد و انسان آرزو می‌کند که کاش پیش از آن مرده‌بود. من از این بابت احساس ترس می‌کنم حقیقتاً و عذاب وجدان هم می‌گیرم چون می‌گویم امام هم می‌خواهند ظهور کنند و از این بابت باید خوشحال باشم. خواهش می‌کنم کمکم کنید. چگونه می‌توانم بر ترسم غلبه کنم؟ چطور شجاع شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم به این نوع نگاه‌ها فکر کنم. در حالی‌که نایب آن حضرت یعنی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» که آینه‌ی وجود مقدس آن حضرت‌اند، سیره‌ی دیگری را به ما نشان می‌دهند که با نظر به آن سیره، بهتر می‌توانیم در این تاریخ حاضر شویم. موفق باشید

27513

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در آیه ۱۱ سوره مبارکه یس شرط انذار پذیری و برخورداری از هدایت قرآن، این است که انسانیت فطری خودش را حفظ کرده باشد و به تعبیر دیگر تقوا داشته باشد. حال ممکن است فردی در زندگی بدور از شریعت الهی باشد رفتارهای ناقض شریعت انجام دهد و ظواهر معنوی را مقید نباشد رعایت نکند و خشیت نداشته باشد ولی در معرض نفحه الهی و پذیرش انذار کلام حق قرار بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید آن‌هایی که با تذکرات وحیانی روبه‌رو می‌شوند، دو گروه خواهند بود. عده‌ای که اهل خشیّت و تواضع درونی نیستند، در مقابل تذکرات حقّانی می‌ایستند؛ و عده‌ای برعکس آن‌ها می‌باشند و خداوند به آن نوع دوم بشارت می‌دهد که از زندگی خود نتیجه‌گیری خواهند کرد. بحث نوع سومی که شما فرموده‌اید، جدا است که آیا چنین امکانی هست که انسان‌هایی در معرض اسمِ هادی حضرت ربّ‌العالمین قرار نگیرند؟ موفق باشید 

26697
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: در روایاتی که در فضیلت شهر قم آمده بلا را از این شهر دفع شده می دانند. مثلا در روایت از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: «إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا: زمانی که فتنه‌ها در همه جا فراگیر شد، به قم و حوالی آن بروید زیرا بلا از قم دور است.» و برخی از علما در استدلال به همین روایات می فرمایند که بلایایی مثل سیل و زلزله و ... از این شهر دور شده است. این چگونه با بلایایی مثل کرونا و... قابل جمع هست؟ همچنین این روایات با روایاتی از این قبیل که حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرمودند: «مومن هر چقدر ایمانش بیشتر باشد، دچار بلاهای بیشتری می‌شود.» چگونه قابل جمع است؟زیرا اگر اهل قم به دلیل ایمان فضیلتی پیدا کنند باید بلاهایشان بیشتر شود و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالا دفع فتنه از قم از جنبه‌ی فکری باشد و ان‌شاءالله همین مشکلات موجب عزت بیشتر اسلام از طریق قم می‌شود. در این مورد جناب آقای محسن قنبریان نکات خوبی را مطرح فرمودند که همراه با نظر این حقیر خدمتتان ارسال می‌نمایم. موفق باشید.

با سلام: سخنان جناب آقای محسن قنبریان، که ذیلا ملاحظه می کنید. قصه‌ی تفکرِ توحیدی است که در این روز و روزگار باید در آن مستقر شد تا نه‌تنها از بلیّه‌های دورانِ خود عبور کنیم، بلکه تاریخِ توحیدی این زمانه را به ظهور آوریم و به گفته‌ی ایشان: «حالا وقتش رسیده که "علم را اگر در ثریا باشد به زمین آورد" و آبروی مذهب حقش کند.» آری! تاریخ، تاریخِ فرار از طبیعت نیست، تاریخِ رجوع به طبیعت است تا با روحیه‌ی توحیدی، خداوند راه‌های زندگی‌کردن در این زمانه را در دلِ همین علم به ما عطا کند تا نه‌تنها از سیطره‌ی استکبار که به نام علم می‌خواهد بشر را اسیر کند آزاد شویم؛ بلکه در دلِ عقلِ تکنیکی راه‌های زندگیِ جمع بین آسمان و زمین را به بشریت متذکر شویم. خدا را شاکرم که اندیشمندانی همچون جناب آقای محسن قنبریان متذکر نگاهِ توحیدیِ دقیقی که مربوط به این زمان و زمانه است، را پرورانده است. طاهرزاده

دعای انقلابی برای رفع کرونا

حتما شما هم در شبکه های مجازی این روزها با دستورالعمل های عبادی برای دفع کرونا از اساتید عرفان گذشته و معاصر مواجه شده اید. ختم زیارت عاشورا شبیه سامراء سابق و دفع وبا؛ نماز جعفر طیار و دعای نور، حرزهایی برای آویزان در خانه و...

مٲثور از آنها قطعا خوب اند و مجرَّب.

با همین تضرعات، سابقا خداوند دفع بلاء از کشور اهل ایمان کرده و به مومنین آبرو داده؛ تا جامعه ایمانی از کفر، در انظار تفاوت کند.

اما الان زمان دیگری است، و دعای برتری لازم است.

تفاوت «کرونای امروز» با «وبای دیروز»، به قدر تفاوت «ایران انقلابی» با «سامرای مستعمره دیروز» است!

جامعه، با مسلمان شدن «صورتی نو» می پذیرد. با تشیّع، «فعلیّتی برتر» می گیرد. با اسلام ناب و تشیع راستین، «تعالی» می گیرد.

در جای خود ثابت است که هر موجود، فیوضات ربّ را با «صورت اخیر» و «فعلیت آخر» خود جذب می کند: نبات با فعلیتِ نباتی اش، چیزی جذب می کند که جماد نمی تواند آن را جذب کند. انسان، با فعلیتِ عقل و نطقش، فیضی می گیرد که حیوان از آن بی خبر است.

حال جامعه ای که از دوگانه پرستی در آمد و مسلمان شد؛ از اسلامِ فتوحات، بالا آمد و اسلام اهلبیت (ع) را پذیرفت؛ البته چله ی زیارت عاشورایش دفع وبا می کند.

اگر از تشیع انقلابیِ علی (ع) و حسین (ع) بهره بُرد و بر یزیدها شورید، مقابل سفیانی ها ایستاد؛ البته «فعلیت برتری» یافته و فیض بالاتری باید جذب کند. آن فیض برتر چیست؟

حالا وقتش رسیده که «علم را اگر در ثریا باشد به زمین آورد.» و آبروی مذهب حقش کند.

باز هم با زیارت عاشورا، نماز جعفر طیّار و استغاثه به امام عصر (ع) چنین می کند. اما نه در رویکرد عام الفیل و عبدالمطلب؛ که شترانش را طلب کند و بگوید: خانه، خود صاحب دارد!

بلکه در رویکرد محمد (ص) و وارثانش؛ که، مومنین (بأیدی المومنین) را جای ابابیل نهد. «اعجاز سجیل» را در «ما رمیت اذ رمیت» بیاورد. حالا، تیرِ کمان مومن، کار سجیل ابابیل می کند. (دقت کنید)

وقتی رئیس دانشگاه بقیة الله از کلید خوردن سه پروژه برای درمان قطعی ویروس کرونا خبر داد؛ و وزیر بهداشت در پاسخ پیام تشکر رهبر انقلاب گفت: «بی تردید با به زانو درآوردن هرچه زودتر بیماری، جهانیان را شگفت زده می کنیم.» این فعلیت آخر را در فرزندان خمینی دیدم.

انقلاب خمینی برای جمع دین و دنیا و علم و معنویت آمد و خود را مقدمه تمدن مهدوی خواند. پس دیگر بالاتر از اعجازِ دفع وبا «از سر مومنین»، باید طلب کند. باید فیض آسمانی علم را جذب کند و بوسیله مومنین انقلابی، کرونا را «از سر بشریت» رفع کند.

این هم دعا و استغاثه شما را می خواهد. ⬅️حالا دیگر فقط برای اعجازِ بی اثر کردن ویروس بین مومنان دعا نکن؛ برای پرچم داری ایران انقلابی در حلّ این بلیه ی جهانی دعا کن؛ که نظرها را به حقانیت این راه و آن مذهب جلب خواهد کرد.

26595

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. می خواستم نظر جنابعالی را درباره ی مباحث جناب آقای دخاچی بدانم ما که از فراز و فرود مباحث ایشان و جنبش و تلاش ها و کوشش های ایشا چیزی متوجه نشدیم از سخنانش که ناملموس و نامفهوم و از فعالیت هایی که نمی دانیم از این جلسه به آن جلسه بر اساس کدام اصول و مبنا؟ استاد اگر شما به عنوان یک متفکر متوجه شدید به ما هم بفرمایید تا استفاده کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست مطالب ایشان را اگر بتوانید دنبال کنید. ایشان تلاش دارند کاری را انجام دهند، ولی به گفته‌ی خودشان، در ابتدای راه هستند. موفق باشید

25989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب در مورد سیر مطالعاتی سایت: ۱. منظور بنده از ویرایش این است که مطالب جدید، تفاسیر حدید که صورت گرفته، کتب جدید و ... هم در آن جایی باز کند. ۲. در برخی کتب یا مطالب که بنظر استاد، امکانش هست، سیر مطالعاتی را تنوع ببخشیم تا مخاطبین متعدد را هم در بر بگیرد. چندین بار چندین دانشجو به بنده گفته اند که چرا سایت لب المیزان اولا سیر واحد از آسان به مشکل یا اصطلاحا از اول تا آخر ندارد، ثانیا بعضی دیگر وقت کمتری دارند، سیری مناسب با آنها باید طراحی شود که کتب اساسی و مهم و راهبردی ای که آنها بخوانند و طرز نگاه دینی شان اصلاح شود، به‌عنوان مثال: اگر قرار است سیری کوتاه برای افراد پر مشغله طراحی شود، مثلا یک قدم معرفت نفس، یک قدم برهان تا عرفان، یک قدم معاد و دو قدم آخر مثلا سوره حمد امام (ره) و کتاب مصباح امام ...، البته این مثالی بود، چرا که بنده خودم همینگونه به شخصی گفتم، و بحمدلله نتیجه بسیار خوبی هم داد. ۳. مساله ای که به میان می آید با این سیر، این است که امکان دارد مثل مطالب غیر عمیق به کتب نگاه شود، که بنده با تجربه ای که بین جوانان داشتم، اولا دیدم جنس مطالب را سریعا درک می کردند، ثانیا برای ادامه می آمدند سراغ ما! ۴. مساله دیگر مساله تفسیر است، تفسیر قرآن سیر منظم و کاملی ندارد، یعنی مثلا یک سیر قرآنی می شود ترتیب داد برای افرادی که می خواهند با قرآن زندگی کنند، سیری کاملا تفسیری و کامل از تفاسیر حضرت استاد ترتیب پیدا می کند، این را هم تجربه داشتم بنده پارسال کسی از حفاظ دانشگاه شریف، که کلا به قرآن علاقمند بود، از بنده تفسیر خواستند، بنده از آنجایی که خودم تفسیر ها رو با شیوه خودم منظم و دسته بندی کرده بودم، کلا به ایشان صوتهای تفسیر را دادم، و علاوه بر اینکه نتیجه بسیار خوبی دیدم و همچنان دارم می بینم، ایشان مابین تفاسیر، خود بخود کتب سیر را از بنده طلب می کردند! تا اینکه چند کتب اصلی سیر را خواندند! الان ایشان بسیار فوی در مباحثند تا من! قرآنی ترند تا من! لذا به سیر قرآنی هم نیاز است به‌نظرم، یا دست کم اصلاح سیر قرآنی در سیر مطالعاتی پیشین. ۵. به‌نظرم سیر ها در این قالب ها ارائه شوند، ۱. سیر کامل (ویرایش و به روز شده سیر موجود در سایت) ۲. سیر قرآنی ۳. سیر دانش آموزی ۴. سیر کوتاه کارمندی (مثلا) این اسامی همه مثال بود البته، اصل حرف بنده این است که حیف است که مثلا یک کارگر بیاید نگاه بیندازد به سایت و بگوید کی وقت دارد اینها را بخواند، و ول کند برود، یا یک دانش آموز بیاید و بگوید اینها حرفهای بزرگسالان است (بخصوص با این نسل بسیار عجیب دهه های جدید که بسیار خاص هستند)، از بنده هم هر کمکی بر بیاید و استاد صلاح بدانند، در خدمت هستم و خواهم بود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. لازم است إن‌شاءاللّه در موردش به طور جدّی فکر شود. موفق باشید

25786

عبادت احراربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به تفاوت میان دو مقوله عبادت و عبودیت، عبودیت دارای چه مراتب و آثاری است؟ شرط لازم برای حرکت در مسیر عبودیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت را به عنوان رعایت بندگی انجام‌دادن و نه در مسیر طمع بهشت. مولایمان فرمود: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک. من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم. موفق باشید

25328
متن پرسش
با عرض سلام محضر پدر معنوی و سرورم: با توجه به امکانات فراهم شده برای زیارت اربعین توسط حاکمیت ولی فقیه در این زمان و تاکیدات ایشان در اهمیت خاص این مراسم؛ آیا می توان اینگونه استنباط کرد که حضور در مراسم اربعین از دیدگاه معرفتی واجب می باشد، هر چند سفر سرپرست خانواده باعث عسر خانواده اش بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نمی‌توان از نظر تکلیف، واجب دانست. ولی همان‌طور که در جزوه‌ی «مسئولیت فهم حرکت اربعینی در این تاریخ» عرض شد لازم است بفهمیم چه چیزی در حال وقوع است. جزوه بر روی تابلو یا بنر سایت هست. موفق باشید

25090
متن پرسش
سلام: در کتاب جایگاه رزق در هستی حدیثی از حضرت امیر علیه السلام هست که در کسب روزی فرقی بین فرد ساده و زیرک وجود ندارد و ساده بودن کسی مانع کسب کمتر روزی نیست در حالی که تحقیقات وسیع نشان داده افرادی که IQ و بخصوص EQ بالاتری دارند توانایی پولسازی بیشتری دارند. این تناقض چطور حل می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً قبول دارید که پول‌سازی و پول‌دارشدن غیر از بهره‌مندی از رزق است. تجربه نشان می‌دهد که بهره‌مندی از رزق چیز دیگری است. چه بسیارند انسان‌هایی که ثروتمند نیستند ولی به بهترین نحو از رزق مختصرشان بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید

23100
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید ما اگر بخواهیم صدرا و هایدگر را به طور تطبیقی مطالعه کنیم باید چه وجه و موضوع خاصی رو در نظر بگیریم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابتدا باید اندیشه‌ی جناب ملاصدرا را به‌خوبی از آنِ تفکر خود نمود و سپس به هایدگر رجوع کرد و البته بنا نیست تطبیقِ کاملی صورت بگیرد. یعنی نباید هایدگر را در صدرا جستجو نمود و یا صدرا را در هایدگر. دو نگاه است که هر دو در جای خود ارزشمند می‌باشد. موفق باشید

19000
متن پرسش
با سلام: فرمودید من انسان روح انسان است. اما همان طور که می گوییم تن من همان طور هم می گوییم روح من. به عبارتی روح را به من خود مرتبط می کنیم. سوال اینجاست که پس این من انسان چیست که حتی روح هم به آن نسبت داده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منِ انسان یا نفس ناطقه‌ی او همان «جان» یا «روح» اوست. به جهت تشکیکی‌بودنِ آن است که مرتبه‌ی مادون آن را به مرتبه‌ی مافوقش نسبت می‌دهیم، وگرنه از جهت حقیقت، روحِ انسان همان منِ اوست. موفق باشید

33376
متن پرسش

سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه می‌بردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت می‌توانم من باشم! و به آنها از دور نگاه می‌کردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده می‌شدم. وهیچ می‌دیدم و تاریکی! که انگار می‌خواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر می‌کنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب می‌کنم و واقعا درهیچ درجا می‌زنم و می‌روم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا می‌شدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمی‌دادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا می‌شدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم می‌شناختم حتی یک کتاب هم از شما نمی‌خواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند می‌نمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و می‌خواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمی‌خواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب می‌کنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر می‌کنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! می‌توان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. می‌توان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف می‌دهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص می‌کند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که می‌توان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع می‌شود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب می‌کنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند.  بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح می‌داند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد می‌داند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه می‌کند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخاب‌های موثر به جای انتخاب‌های ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش می‌کشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن می‌گوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی می‌‌نامد. از دیدگاه گلاسر انسان‌ها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده می‌کنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی ‌و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار می‌رود. درواقع گلاسر این‌گونه بیان می‌کند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتی‌های روانی را تجربه می‌کنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید می‌شود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمی‌شوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید می‌شود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیت‌پذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک می‌کنند تا بدانند تنها در صورتی می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزه‌های درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرح‌واره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند.  هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها:  طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم  طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی:  . تله ایثار  . طرحواره های حوزه گوش بزنگی  . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمی‌کنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیده‌اید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرموده‌اند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالی‌ترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در این‌جا است که می‌بینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزه‌های دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری می‌کنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.

بنده انقلاب اسلامی را راهی می‌دانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آن‌ها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آن‌ها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاس‌داشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت می‌یابد و بیشتر احساس می‌کنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار می‌گیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود»‌ متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آن‌ها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید

31471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خدا قوت: استاد در منابر مختلف بارها شنیده ام که ائمه در بیماری رجوع به طبیب یهودی کرده اند. برایم این حرف اگر نقل درستی باشد قابل هضم نیست. چگونه امام معرفی شده در زیارت جامعه کبیره محتاج طبیب آن هم از نوع یهودی می شود؟! بنظر حقیر این نقل تاریخی نمی‌تواند درست باشد و پایه غلطی در طب بنا گذاشته شده بر اساس این نقل. ممنون میشوم توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طب سنتی بر مبنای آزمون و خطا نسبت به نفس ناطقه انسان اموری را تجربه می‌کند و ائمه «علیهم‌السلام» در امور عادی به همان علوم عرفی که مبنای آن درست باشد رجوع می‌کنند. مگر قصه گمشدن شتر پیامبر را نشنیده‌اید که حضرت به یاران‌شان فرمودند بگردید او را پیدا کنید و نخواستند از علم امامت استفاده کنند. در این مورد می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «علم امام» رجوع فرمایید. موفق باشید

31095
متن پرسش
سلام: از ۷ ماه پیش که در سوال 29450 و پس از آن چند بار دیگر در مورد واکسن کرونا پرسیدم فرمودید عجله نکنم یا از خیر پاسخ گذر نمودید. امروز رهبر معظم واکسن زدند تا مهر تاییدی بر عظمت علوم جدیده و غرب باشد و دیدیم که طب سنتی و اوراد و ... گرهی نگشود و همانطور که گفتم بار دیگر غرب نشان داد که طریق حقه طی شده فقط هموست و بغیر از این صراط مستقیم بقیه سبل راه به جایی نمی برد. حال موضع خود را بدون ملاحظات و دعوت به صبر (باور کنید هرچه صبر کردم از قوطی عطاران چیزی بیرون نیامد و این ادعا هم که فلان تعداد را معالجه کردیم هم از آن حرفهاست که در قوطی هیچ عطاری نمی گنجد کافی بود نظر به آمار بهبودیافتگان می انداختند که اکثرشان بدون رفتن به عطاری بهبود یافتند آنهایی هم که عطاری رفتند اگر نمی رفتند خود بخود خوب می‌شدند) در مورد فعل رهبری و واکسن و اینکه آیا این موفقیت اعجاز گون غرب باعث شده است در غرب ستیزی استاد اندکی تعدیل حاصل آید بیان فرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید علم در امور سلامتی و طب، ابعادی دارد و ما به جمع طب سنتی و طب مدرن نظر داریم. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب حجامت هم می‌کنند. نمی‌دانم چرا این علوم را به غرب نسبت می‌دهید!! در حالی‌که طبق نظر غربیان، نقش نگاه جناب ابن سینا در این امور کم نبوده. عظمت کار مقام معظم رهبری را مدّ نظر قرار دهید که از علم، عدول نکردند ولی آن را در بستر بومیِ خودمان دنبال نمودند. موفق باشید

29962

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا مرحوم علامه طهرانی به سرعت متوجه اشتباه بودن سیاست کاهش جمعیت می‌شوند کتاب درین زمینه می‌نویسند و در صحبتهایشان متذکر می‌شوند حتی بنا به نقلی از رنج این مسئله دق می‌کنند ولی رهبری ظاهرا سالها بعد تازه متوجه این مسئله می‌شوند و حتی به اشتباهشان اقرار می‌کنند اقراری که دیگر سودی ندارد و می‌بینیم متدینین به انقلاب و رهبری هم گویا به این توصیه اعتنایی نکردند چه رسد به بقیه مردم .سوال دیگر اینکه با توجه به مسئله جمعیت و یا توصیه رهبری بر وجوب شرکت در انتخابات و از آن طرف عدم حضور تقریبا ۶۰ درصدی مردم و موارد دیگری که صحبت های رهبری توسط مسئولین و مردم جدی گرفته نمی‌شود می‌توان نتیجه گرفت که مردم مناسبات خود را دیگر با رهبری تنظیم نمی‌کنند و این یعنی پایان رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده بعد از آن‌که مسئولان به تذکرات امثال آیت الله تهرانی‌ها توجه نکردند و کار به بحران رسید، رهبر انقلاب وارد میدان شدند، وگرنه تا آن‌جا که ممکن است رهبر انقلاب مستقیماً در امثال این امور وارد نمی‌شوند. ۲. عموماً درصدی از مردم بالاخره تحت تأثیر تبلیغات دشمن هستند، ولی رهبر انقلاب به عنوان حجّت خدا وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهند. آیا می‌شود گفت اگر بر فرض مردم به اسلام پشت کردند، پایان اسلام است؟ یا پایان مردم است؟ موفق باشید

28305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. در کتاب اول سلوک فرمودید براساس حب انسان‌های معصوم، عالی ترین مبادی که حتما حضوری و وجودی است حاصل می‌شود. چگونه حب عالی ترین مبادی را شکل می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:به نظر بنده موضوع در اینجا امری فطری است که انسان ها به دنبال کاملترین محبوب می‌باشند. موفق باشید

28131

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم سؤالی داشتم خدمت استاد: طلبه ی پایه سوم هستم. به نظرتان چگونه استعداد خودمان را در فلسفه کشف کنیم؟ یا استعداد خودمان را در اصول کشف کنیم؟ و اینکه بنده دوست ندارم خودم را در کمک علمی به انقلاب محصور کنم (کمک گفتمانی و عملی را هم دوست دارم) آیا می توانم هر دو را با هم دنبال کنم وقت می کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با تأمّل و تعمق در آن موضوعات مثل فلسفه و اصول می‌یابیم که چه نسبتی باید با آن‌ها برقرار کنیم. پس ابتدا باید با دقت آن موضوعات را دنبال کرد. ۲. پس از فهم عمیق جایگاه تاریخیِ انقلاب، خود به خود زمینه‌ی ورود برای گفتمان و فعالیت‌های عملی در بستر انقلاب پیش خواهد آمد. موفق باشید

نمایش چاپی