بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10449
متن پرسش
سلام: لطفا استاد لطف کنند و جوابی بدهند. من برای پیشرفت و دین یاد گیری امیدم به به لطف خدا از کانال استاد شایق، طاهرزاده و صمدی آملی است و بس. دستیابی به استاد طاهرزاده راحت تر است. برای کسی که خیلی درسهایش سنگینه اما هوای نماز شب و بیداری بین الطلوعین هم داره دقیقا چه راهکاری برای خوابیدن و بیدار شدن دارند استاد؟ ما گیج شدیم. سی ساله نتونستیم این مشکل و بی نظمی را حل کنیم. خوب خیلی از همکلاسی ها یک یا دو شب می خوابند یکسره تا 8 یا 9 صبح بعد هم هوشیار سرکلاس و درس هستند. ما بیدار میشیم نماز صبح بد نماز نمیتونیم خواب بریم تا یکی دو ساعت بعد اگه بخوابیم تا 11 خوابیم تا مجموع 7 یا 8 ساعت بشه. اگه نخوابیم بین الطلوعین ساعت 8 یا 9 صبح دیگه پنچر هستیم و کسل. کلا موندیم با هوای بیدارموندن شبها و جمع نماز شب نماز صبح و بین الطلوعین و هوشیاری روز. چه کنیم تا به تعبیر علامه 1/3 یا 1/4 شبانه روز را بخوابیم و ... حتی اگه به فرض بشه تو خوابگاه ساعت 12شب خوابید و حتی نماز شب هم بیخیال بشیم تا نماز صبح میشه 5 ساعت. که خوب کمه و من امتحان کردم حدود یک ماه و نیم روزی 3 تا 4 ساعت خوابیدم خیلی بیمار شدم. کار ماها نیست مثل خمینی کبیر و رهبری ؟ راهکار عملی لطفا؟ سوال خیلی خیلی مهمه به جان خودم راست میگم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به ما فرموده‌اند «لا سَهَرَ بعدَ العِشاء» یعنی بعد از نماز عشاء بیداری نداریم، و باید برنامه‌ی خوابیدن را فراهم کنیم؛ می‌رساند که در هر حال باید زود بخوابیم و نفس را به این نوع خوابیدن عادت دهید که مثلاً در حال حاضر اگر ساعت 10 بخوابید و ساعت 4 صبح قبل از اذان بیدار شوید، 6 ساعت خوابیده‌اید و پس از مدتی نفس، عادت می‌کند که همان ساعت 10 که به رختخواب رفتید بخوابد. بنابراین حول این نحوه خوابیدن برنامه‌ریزی کنید. نهایتش نیم ساعتی قبل از ظهر یا بعد از ظهر هم اگر بخوابید فول می‌شوید، بستگی به موقعیت‌تان دارد. موفق باشید
4212
متن پرسش
استاد سلام علیکم خواهشمند است در رابطه با چگونگی ترک فکر گناه و آثار آن توضیحاتی را مرقوم بفرمایدونیز بفرماید ترک فکر گناه از چه جایگاهی در مسیر سیر الی الله برخوردار میباشد ممنون یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همت کنید و خود را به دستورالعمل حضرت مولی‌الموحدین به امام حسن«علیهما‌السلام» بسپارید که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» شرح شده تا إن‌شاءاللّه با تذکرات ممتدی که با نور حضرت علی«علیه‌السلام» به قلبتان می‌رسد زشتی گناه برایتان روشن شود، تا گناه‌ها ترک نشود حجاب‌های بین ما و پروردگارمان رفع نشده. موفق باشید
3366

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیزم سلام علیکم امید وارم خداوند مطهری های زمان را بیشتر به امت حزب الله بشناساند سوالی داشتم بنده با هدف ( هر چند ناخالص) خدا شناسی و سیر آفاقی وارد رشته فیزیک شدم الان تقریبا 6 سال است اما متاسفانه روح خدا باوری در تئوریسین های فیزیکی دیده نمی شود لذا از اساتید رشته نمی توان انتظاری داشت از طرفی با این که رشته ی ما خشک بودن علوم مهندسی را ندارد فوق العاده وابسته به ریاضیات است به طوری که یک فیزیسین را گرفتاری در ریاضیات بس است نمی دانم اشکال کار کجاست چند بار خواستم به آثار ابن سینا و ابوریحان مراجعه کنم اما تا به حال نشده درخواستم این بود که ضمن این که بنده را راهنمایی می کنید دعا بفرمایید که این راه برای ما باز بشه و دچار شخصیت تکه پاره ی فیزیکی بودن از یک طرف و مذهبی بودن از طرف دیگر نشویم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنوز اول کار است، إنشاءالله در دل این رشته با انسان‌های اهل معنا که فیزیسین‌های بزرگی نیز هستند آشنا می‌شوید، علاوه بر آن إنشاءالله دارای ذهن فعّال می‌گردید که با زبان تفکر متفکران جهان اسلام نیز احساس آشنایی ‌کنید. موفق باشید
3236
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در سایت مشرق مصاحبه ای است از دکتر یثربی با عنوان حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است. میخواستم بدانم شما با دکتر یثربی و اثار او اشنا هستید و دلیل این حرف او را چه میدانید اگر این مصاحبه به صورت عمومی منتشر نشده بود چندان مهم نبود بحثی بود ین اهل علم ولی وقتی عمومی میشود فرق میکند البته دکتر یثربی مدعی است که تا چهل سالگی کتب فلسفی را خوانده حتی درس اسفار علامه را هم شرکت کرده بعد به این نتیجه رسیده که حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است البته من به سایت ایشان رجوع کردم دیدم اثار زیادی دارد ولی نتوانستم کتابی از ایشان مطالعه کنم در مجموع دوست دارم بدانم کسی که مدعی است کتب فلسفی را خوانده است چگونه به این نتیجه رسیده که برهانهایی که بر اصالت وجود تشکیک وجود و غیره اقامه شده برهان نیست و امثال شهید مطهری که معتقدند برهاین حکمت متعالیه مانند براهین ریاضی مستحکم ست و سلسله وار از هم نتیجه گرفته میشود متوجه برهانی نبودن انها نشده اند البته مشکل همین است که اینها مدعی اند ما چند سال فلسفه را خواندیم و کلاس علمایی مانند علامه هم رفتیم و نتیجه ای نگرفتیم ممنون میشوم اگر توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده نیز سخنان ایشان را شنیده‌ام و کتب ایشان را هم مطالعه کرده‌ام و در مقایسه با سخنان حکمی حضرت امام و علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدم آقای یثربی نتوانسته‌اند آن‌طور که حضرت امام و علامه متوجه حکمت متعالیه شدند، مطلب را بگیرند و چون بنده جلد هشتم و نهم اسفار را ترجمه‌ کرده‌ام دیدم آقای یثربی در همان مورد نفس و معاد مطالب را به شدت ناقص فهمیده‌اند. موفق باشید
1421

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد خوبم! من جوانی 20 ساله هستم و عاشق مباحث شما ولی مشکل از انجایی شروع شد که در راهنمایی دوستانی مرا با (شرمنده ام که می گویم) استمناء آشنا کردن با این کار شهوت من بیش از بیش شروع به خودنمایی کرده گاهی در حرم و حریم امام رضا.ع. یا شبهای قدر یا راهیان نور یا کتابهای شهدا یا جلسات شما نوری به قلبم می خورد که دست بردار و تمام کن که باید راه امام و امامان معصوم و انبیاء و شهدا را در راه توحید عالم و ظهور آن پیش ببری ولی چند روزی می گذرد که دوباره لذت جنسی سراغم می آید و مرا زمین گیر گناه و پستی می کند شاید بگویید عجب این است که تو همه این ها را می دانی ولی باز در لذت گناه هستی، استادم! بارها خداوند لذت مناجاتش را به من چشاند بارها شد که به اندازه یک هفته و یا بیشتر با خدا بودم و سراغ این کار نمی رفتم ولی باز همان.... در شرایطی هم نیستم که ازدواج بتوانم بکنم از شما کمک و راهنمایی می خواهم نه توصیه یا پند و یا اندرز نه برنامه بمن بدهید راه نشانم بدهید پا به پای شما خواهم آمد فقط مرا دریابید که سخت اسیرم! والسلام علیکم،التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در هر صورت بدانید که می‌توانید از آن معضل خلاص شوید. خداوند با نوری که به قلب شما می‌اندازد فراموش می‌کنید که چنین میلی دارید، چون میل های غریزی اصیل نیستند. خود را به بسیج و درس و مطالعه و ورزش و جلسات دینی بسپارید و کمی مقاومت کنید آن عمل به‌کلی از صحنه‌ی ذهنتان پاک می‌شود و چون قهرمانان بر آن میل مسلط می‌شوید. موفق باشید
13531
متن پرسش
با عرض سلام: واقعا نگرانم به خصوص امروز که صحبت های رهبری را گوش می دادم از ته دل لرزیدم. مگر بناست چه اتفاقی بیفتد که آقا این طور نگرانند؟ غم موجود در چهره ایشان چه می گوید؟ ایشان در این دو ماهه بیش از 50 بار از کلمه نفوذ استفاده کرده اند این نگرانی خواب را از چشمانم گرفته و اضطراب را بر قلبم چیره ساخته. دوست دارم نگرانی رهبرم را برطرف کنم اما نمی دونم چه کار باید کرد .حضرت استاد راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مشکل مربوط به امروز و دیروز نیست، هرچند این روزها بیشتر چهره‌ی خود را نشان داده است. مشکل از آن‌جایی است که ما نه عمق ظلمات فرهنگ غرب را درک کرده‌ایم و نه عمق روحانیت و معنویت انقلاب اسلامی را! و طبیعی است که از یک طرف تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار می‌گیریم که رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» با بحث تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی متذکر آن شده‌اند، و از طرف دیگر متوجه جایگاه تاریخی و قدسی انقلاب اسلامی نیستیم تا بفهمیم خداوند چه تقدیر مبارکی را در این زمان برای ما اراده کرده است. اخیراً در این مورد عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ تجلی اراده‌ی الهی بر قلب امام و مردم» در قسمت صوت سایت، در بخش مباحث مرتبط با انقلاب، شده است. آن‌چه ما می‌توانیم نگرانی رهبری عزیز را برطرف کنیم؛ در رابطه با فهم این دو موضوع است و مطالبه از دست‌اندرکاران در ذیل این موضوع. موفق باشید

11493
متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد: آیا رابطه خداوند با کائنات یک رابطه وجودی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. خداوند عین وجود است و از عینِ وجود جز وجود صادر نمی‌شود. موفق باشید

10926
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند آقای طاهرزاده.امیدوارم همچون مشاوری دلسوز من و آقایی که به دنیای من راه پیدا کرده اند را راهنمایی بفرمایید. آشنایی من با شما به یک سال هم نمی کشد اما در همین یک سال به تمام علائق من جهت داده اید. بهتر است برای اینکه بتوانید راهنمایی ام کنید شرایطم را به نحو کامل توضیح دهم. در ابتدا از شرایط روحی و خلقی خود می گویم. از زمانی که به یاد می آورم همیشه در جستجوی پنجره ای بودم تا مرا به خدا برساند البته خدا را از دید عرفایی چون مولانا، حلاج و ابوسعید و رابعه و ... می دیدم. خدای من خدای عارفان بود نه زاهدان اما از جهت شرعی در ادای فرایضم غفلت می کردم که بحمد الله اکنون زندگی ام به روایت دیگری در آمده است. در مواجهه با انسان ها جنسیت برایم مطرح نبود با آنها همچون انسان به ما هو انسان رفتار می کردم حال چه زن باشد چه مرد. همیشه صادقانه رفتار کردم فلسفه ی زندگیم شده بود حرف استاد ملکیان که باید از دردها کاست و حقیقت را تقریر کرد. سقراط شده بود معلم من که زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. با تمسک به این آرمان ها زندگیم را به پیش بردم از قرار گرفتن در شرایط سخت هراسی به دل راه نمی دادم تعمداً مدتی در آسایشگاهی به عنوان خدمه کار کردم و مشاغلی چون معلمی و کتابداری را نیز تجربه کرده ام و هم اکنون هم کاری آزاد دارم که کارفرمایم هم خودم هستم.همه ی اینها بزرگم کردند یا می توانم بگویم وسعت روحی به من بخشیدند شاید بگویید چقدر قاطع از برکات آن دوران صحبت می کنم استاد من اثرات آن را در زندگیم می بینم . می بینم که چقدر با دختران هم سن و سالم متفاوت هستم و چقدر در بدترین شرایط امیدوار بودم. در لیسانس ادبیات خواندم اما راضی ام نکرد و در فوق فلسفه که البته کمی مرا به عقب گرد وا داشت. نگاه محاسبه گرانه ی فلسفه به زندگی روحیه ام را خراب کرد باز فیل ام یاد هندوستان کرد یاد روزهای هجده نوزده سالگی ام افتادم که حکایت های طوطی و بازرگان و ... را از زبان سروش می شنیدم و چقدر با ولع گوش می دادم، با کاروان حله را می خواندم و دنیای من دیگر این دنیای مادی نبود. این دنیا برایم زندانی بود که هرچه زودتر بارم را ببندم به سلامت از آن گذر خواهم کرد. درهمین دوران دلزدگی از فلسفه از طریق یکی از شاگردان شما، با شما و آثارتان آشنا شدم. من دختری سی ساله و ایشان پسری بیست و پنج ساله هستند. شاگرد شما طی رفت و آمدهایی که به خانه ی ما داشند و به خاطر دوستی ایشان با برادر من بود، جزوی از خانواده ما محسوب می شدند. حضورشان به من آرامش می داد ایشان را تجسم عملی اکثر رهنمود های شما می دیدم. من از یک خصوصیت روحی نیز برخوردارم که تن به ازدواجی که برایم برکات روحی نداشته باشد نمی دهم راضی نمی شوم مثل اطرافیانم در حالتی از رخوت و بی حوصلگی و باری به هرجهت بودن زندگی کنم . خود من تعلقی به مادیات ندارم و زندگی طلبگی را می پسندم اما به ادب رفاه هم معتقدم و می دانم که فقر کفر می آورد. در همین مورد چشم باز کردم و دیدم دلبسته ی شاگرد شما شده ام به ایشان گفتم که صلاح نیست دیگر با هم مراوده داشته باشیم چون ممکن است به گناه بیافتیم ایشان با روی گشاده برخورد کردند و تصمیم را به من واگذاشتند حدود یک ماه هیچ مراوده ای صورت نگرفت اما من طاقت نداشتم فکر می کردم اگر به ایشان پیشنهاد ازدواج ندهم ممکن است در حق خودم ظلم کرده باشم. در مراوده ایشان با من و خانواده ام حس می کردم ایشان هم به من علاقه دارند. من نمی خواستم به هرقیمتی به ایشان مربوط باشم بنابراین بالاخره به ایشان پیشنهاد ازدواج دادم و با شناختی چند ساله که از ایشان داشتم حس کردم درکم می کنند و عاقلانه با مسئله برخورد می کنند. ایشان هم گفتند که علاقه ی قلبی به من دارند اما با توجه به شرایط خانه و اعتمادی که برادرم به ایشان دارند،نتوانستند ابراز کنند شاید هم من از کلماتشان اینطور متوجه شدم. اما به واقع پیام دوستی و محبت ارسال کردند و من را به نام کوچکم مورد لطف و محبت خود قرار دادند. خوشبختی من از همان لحظه شروع شد . ایشان هم می گفتند که درست است که ظاهراً پیشقدمی کردید اما یک رابطه شدید قلبی دوطرفه بین ما حاکم بوده است. اما مسئله ای که ایشان مطرح کردند و بسیار تکرار شد می گفتند نکند که من به خیال ایشان عشق می ورزم نه به خود ایشان. ایشان به دلیل مطالعه ی کتاب های شما در باب خیال، فکر می کردند که ممکن است من در زندگی با ایشان دچار مشکل شوم. حتی پیشنهاد کردند که این احساس ها می آید و می رود نباید به شان اعتماد کرد یک چرخی که در بازار بزنید یادتان می رود و من می گفتم نمی دانم چگونه به تو ثابت کنم که اسیر خیالاتم نیستم و تو را به عنوان همسرم می پذیرم.استاد ایشان زن خانه دار می خواستند.خود ایشان هم ارشدفلسفه هستند من گفتم خانه دار می شوم و ادامه تحصیل نمی دهم.از تهران به موطن تو می آیم و هیچ شرطی برای ازدواج با تو نمی گذارم و ندارم فقط از شما احترام می خواهم اینکه به علائقم احترام بگذارید همین برای من کافی است که با یک عالم دین زندگی کنم و این دنیا را به سلامت بگذرانم.طی ده روزی که با هم درباره ی ازدواج مراوده می کردیم ایشان مسائلی را مطرح می کردند که بیشتر عصبی ام می کرد می گفتند صحبت های شما تناقض آمیز است اگر عاشق من هستید چرا از من تعریف نمی کنید من هم چون هنوز محرمیتی صورت نگرفته و از لحاظ شرعی به هم نامحرم هستیم موقعیت را به ایشان شرح می دادم. خلاصه اینکه ایشان نسبت به عشق من شک داشتند. پیش فرض هایی داشتند که با این محتوا که فکر نمی کردم اهل مسائل دینی باشید فکر نمی کردم اهل سختی کشیدن باشید فکر نمی کردم آشپزی بلد باشید و.... . یک بار هم در جهت همین ناباوری ایشان نسبت به عشق من به ایشان گفتنند که روزی لیلی بعد از سختی های فراوانی که مجنون کشیده بود راضی شد که به خانه مجنون بیاد و با او زندگی کند، مجنون بعد از سپری شدن یک روز به لیلی گفت که من با همان خیال لیلی خوشم و دیگر ادامه نمی دهم. استاد به ایشان می گفتم که نباید نگران بعد از ازدواج باشید اما سوال های ریز و درشتی که از من می پرسیدند گویا من سوژه ای شده بودم که در آزمایشگاه ایشان بیست و چهارساعته مورد آزمون قرار می گرفتم. ایشان اذعان می کردند که دوستم دارند اما گویا ا زمن مطمئن نیستند. و من هم نمی دانستم چگونه به ایشان ثابت کنم. تا اینکه بعد از گذشت حدود ده روز ایشان مطرح کردند که من مرد سنتی هستم و کلفت می خواهم و از من پرسیدند که حاضرم کلفتشان باشم و این را همان اوامر خدا در دین می دانستند. استاد دیگر طاقت نیاوردم من کناب شما را درباره زن خوانده ام اما ایشان آنقدر ناخوشایند آن مسائل را مطرح کردند که حس تحقیر به من دست داد و از آن به بعد رابطه ما کم شد من به ایشان گفتم که اینقدر هم نفهم نیستم که به خانه ی شما برای قلدری بیایم من سروری نمی خواهم. وقتی فهمیدند که من تمامیت خواه نیستم و دوست دارم شوهرم مراقب من باشد و نسبت به من غیرت بورزد گفتند که سوءتفاهم شده و همه چیز درست است و ایشان مسئله را خوب بیان نکرده اند. استاد به هرحال ایشان از من خواستند که حضوراً ملاقاتم کنند که من به دلیل احساس تحقیری که به من دست داده بود خواسته ی ایشان را رد کردم و همچنین حالات روحی من طوری بود که می ترسیدم به گناه بیافتم. من به ایشان گفتم که زندگی با شما برای من نعمتی است و هیچ مشکلی با مسائلی که در کتب استاد طاهرزاده است ندارم و ادامه ی صحبت های ایشان را منوط به اجرای شرطی کردم که در صورتی با ایشان مراوده ام را از سرمی گیرم که خانواده ها خبر داشته باشند و محرم باشیم. و دو روزی هست که روزه می گیرم تا از شیطان در امان باشم از نظر من هنوز قضیه تمام شده نیست و هنوز هم برای ایشان احترام قائلم و دوست دارم همسر من باشند و ایشان هم کاری نکرده اند هنوز اما مراوده ایشان با خانواده من سخت شده است چرا که مادرم از اول در جریان بودند هرچند از محتوای صحبت های ما خبر نداشتند اما صلاح دیدم که ایشان مطلع باشند. استاد شاید بگویید که من از ابتدا نباید از ایشان خاستگاری می کردم اما استاد روحیه ام را خودم می شناسم اگر نمی گفتم ممکن بود در وضعیت وخیم تری از حالا به سر می بردم. پیشنهاد ازدواج دادن در فامیل من امری نکوهیده نیست همچنین در فامیل من زن و مرد با اختلاف سنی توانسته اند زندگی خوبی ترتیب دهند. اما گویا برای ایشان این مورد عادی نبوده است. من به ایشان گفتم که باید شکر نعمت بکند من هر طور که ایشان بگوید قبول می کنم فقط در صورتی که به من احترام بگذارند و به علائقم در همان خانه احترام بگذارند من خواسته ی دیگری ندارم. در ضمن این نکته را هم باید اذعان کنم که خانواده ایشان اصرار دارند که با فامیل ازدواج کند و ایشان زیر بار نمی رود و از این جهت هم محذوریت دارند. اما به ایشان گفته ام که اگر واقعاً فکر می کند که من زن زندگی ایشان هستم با کمترین دلخوری می توانند خانواده شان را راضی کنند. این نامه را نوشتم تا علناً به نمایش در بیاید و امیدوارم اینطور هم عمل شود و آقایانی که از شاگردان شما هستند و با چنین موقعیت هایی مواجه شدند بعد از سنجش طرف مقابل و تایید صدق و راستی او، به آن ها به عنوان رحمت بنگرند و نا شکری نکنند. من به همین آقا گفتم که هیچ شرطی برای ازدواج ندارم فقط برایم بوم و رنگ بخردند تا به علاقه ام که نقاشی است در همان خانه برسم.استاد از شما استدعا دارم همچون پدری دلسوز با این موضوع برخورد کنید فکر کنید دختر خود شما هستم و بدانید که شاگرد شما هم مخاطب جواب شما هست چرا که با ساید شما مانوس است و همیشه سر می زند به هر دوی ما نصیحتی پدرانه بکنید و راه درست را پیش پای ما بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بنای این سایت در فرهنگ‌سازی است به آن معنا که بیشتر معارف اسلامی را مطرح میکند تا هرکس با اندیشه‌ی خود راه‌کارهای مطابق موقعیت‌های خود را مدیریت نماید و سعی داریم نگاه‌ها را محدود به مصداق‌ها نکنیم؛ تنها می‌توانم در این مورد عرض کنم در آن حدّ که به نحوی آمادگی خود را جهت ازدواج با آن آقا نشان دادید، کافی است بقیه‌ی مطلب به عهده‌ی شما نیست، اگر آن آقا توانست در جمع‌بندی به این نتیجه برسد خودش جلو می‌اید. شما به زندگی خودتان مشغول شوید و سعی کنید حریم‌های دو انسان نامحرم را رعایت کنید. ما در روشنگریِ وجود خود در مقابل انبوه امکانات قرار داریم تا معمای وجود خود را کشف کنیم. اساس جنبش ما محدود نیست، در این حرکت باید ذات ما در نسبت با خدا خود را متحقق گرداند، باید بگذاریم خداوند برای ما ظهور کند. اگر خدا در بعضی مواقع خود را از ما پنهان می‌کند باز می‌خواهد ما را به خود آورد و ابعاد دیگر زندگی را برای ما معنا کند. رخصت می‌دهد تا آن‌گونه که هستیم با خود روبه‌رو شویم و اوج آزادی خود را در تعلق به خدا تجربه کنیم. زندگی را در این راستا بنگرید و بگذارید تا هرچه باید پیش آید، همان پیش آید. به نظرم شما با توجه به روح مباحثی که از طریق این سایت مطرح شده به این نتیجه‌ای که عرض کردم می رسیدید. از جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید، غافل نباشید تا نقاشی‌های شما جهت آسمانی‌اش قوی‌تر شود. موفق باشید
10688

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با دین زردتشت، چه کتابی را معرفی می کنید که هم سیری در این دین داشته و نقدی اسلامی کرده باشد. واقعیت امر، در جمعی حضور یافتم که تفکرات زردتشی داشته و به کیش زردتش گرویده اند لذا تصمیم گرفتم که مطالعاتی در این زمینه داشته باشم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق کاملی ندارم، به نظرم همین‌که این‌ها اهریمن را در متون خود رقیب اهورامزدا می‌دانند عملاً از نگاه توحیدی خارج شده‌اند. موفق باشید
10525
متن پرسش

با سلام: ببخشید جهت آمادگی و بهره بردن هر چه بیشتر از زیارت کربلا در اربعین چه سفارشاتی را از الان تا آن زمان توصیه می فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی «نقش دعا در زندگی» عرایضی داشته‌ام خوب است به آن رجوع شود. در مورد پیاده‌روی اربعین جناب آقای پناهیان نکات خوبی داشتند.

9784
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد طاهر زاده: جنابعالی در یکی از فایل های صوتی اشاره فرمودید اگر انسان در کارش نیت خدایی نداشته باشد شیطان همه آنها را در موقع نماز به یاد ما می آورد و ما را از حضور قلب باز می دارد. استاد بنده که یک مهندس هستم و شغلم بسیار پر چلنج، و سر و کارم با ماشین آلات، نقشه ها، و مدیرها و اپراتور ... هستش و مواقعی که دوران پر چلنجی از لحاظ کاری دارم موقع نماز همه موضوعات کاری آن روز بهم حمله ور می شوند. طبق رهنمودهای آیت الله بهجت سعی می کنم موضوع را دنبال نکنم اما ثانیه به ثانیه خیالم از این موضوع به موضوع دیگری می پرد. همین طور خیالهاست و زور زدن بنده برای دنبال نکردن موضوع تا نماز تمام می شود و دریغ از یک لحظه حضور قلب. این موضوع در نمازهای ظهر و عصر که در شرکت می خوانم به اوج خود می رسد. استاد چطوری می تونم نیت برای کارم را خدایی کنم در حالی که من این شغل را در مرحله اول برای امرار معاش انجام می دهم و ثانیا با اندکی کند و کاو در خودم فهمیده ام که بنده کارهای پر چلنج را دوست دارم؟ ارادتمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار و تلاش برای تهیه‌ی رزق حلال لازم است، باید سعی کنید همه‌ی روح و قلب خود را به‌کار نسپارید تا وقتی می‌خواهید در محضر حق با روح و قلب خود وارد شوید، روح و قلب در صحنه باشد. پس مشکل را باید در قبل از نماز و در حین کار حلّ کرد و همواره قلب را در محضر حق نگه‌داشت. موفق باشید
8307

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ببخشید می خواستم ببینم من که طلبه بایه ی 2 هستم در چه حدی عربی کار کنم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: متن رسمی حوزه را باید خوبِ خوب کار کنید تا ملکه‌تان شود. موفق باشید
5289
متن پرسش
سلام.جناب استاددر کتاب شریف زیارت ال یاسین در قسمت دوم دعا که با اللهم انی اسالک ان تصلی ...شروع می شود وبه اللهم صل علی(محمد) حجتک فی ارضک وخلیفتک فی بلاک وداعی الی سبیلک والقائم بقسطک واثائر بامرک ...می رسد شما در شرح آن قسمت عناوین حجت وخیلفه وداعی وقائم را برای حضرت صاحب الامر(عج)گرفته اید وحتی جلوی نام محمد که در دعا نیامده ودر تقدیر گرفته شده است(عج)گذاشته اید که منظور امام زمان می باشد آیا این با روایاتی که گفته شده است نام ایشان را در زمان غیبت نیاوریم منافات ندارد؟ وآیا عنوان های بیان شده توصیف حضرت پیامبراسلام محمد(ص) نمی باشد که هم حجت خدا روی زمین اند وهم دعوت کنند به راه خدا وهم قیام کننده به قسط و...؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که در آن دعا بعد از آن‌که بر حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صلوات می‌فرستید، فراز دیگری را با اللّهم شروع می‌کنید و در این فراز عرضه می‌دارید خدایا بر محمد که حجت و خلیفه‌ی تو در زمین و شهرها است صلوات بفرست و پشت سر هم صفات حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را اظهار می‌دارید که همه دلالت بر آن دارد که در این فراز نظر بر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» کرده‌اید. از طرفی آن روایت که به آن اشاره فرموده‌اید در بین علماء مورد بحث است که در کجا و چه تاریخی نباید حضرت را به آن نام خواند که ظاهراً در حال حاضر دیگر آن تقیه برداشته شده است. موفق باشید
2751
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شما استاد ارجمند من دانشجوی سال دوم رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه امام صادق(ع) هستم . از ابتدا با هدف تولید علم اسلامی وارد این مسیر شدم هرچند که در همان زمان هم به وسعت این مهم آگاهی داشتم. هم اکنون فکر می کنم رشته فلسفه اسلامی بیش از رشته علوم قرآن و حدیث در این مسیر مرا یاری میکند . حال میخواستم مرا راهنمایی بفرمایید که در کدام یک از این مسیر ها گام بردارم که به آن هدف نزدیک تر باشد درضمن ازعلاقه ی خود نسبت به فلسفه مطلع هستم اما چگونه به استعداد خود به علوم عقلی پی ببرم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هر صورت اگر بخواهید در تولید علم اسلامی وارد شوید نیاز دارید فلسفه‌ی اسلامی و فلسفه‌ی غرب را بشناسید. موفق باشید
659

شک در عقایدبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده. انشاءالله تلاش شما در هدایت جامعه مقبول حضرت حق واقع شود.سوال من این است که آیا این که ما به خدمت ائمه اظهار میداریم مثلا "آقا ما فلان حاجت را از شما میخواهیم و حاجت ما را بدهید" شرک محسوب میشود؟ آیا حوائج را فقط باید از خود خدا خواست و یا نهایتا ائمه را شفیع کرد؟ اگر مستقیما از خود ائمه بخواهیم - ـبا علم به اینکه ایشان قدرتشان را از خدا دارند- اشکالی دارد؟ استادگرامی، من عقیده دارم ائمه معصوم و حتی حضرت ابوالفضل هرچه را ما از راه دور بگوییم میشنوند و ائمه اعمال ما را می بینند و افکار و نیات و مافی الصدور ما را میدانند هم شخص امام زمان و هم سایر ائمه که از دنیا رفته اند. آیا این درست است؟و معتقدم صدایشان بزنیم می شنوند. آیا این عقیده درست است؟لطف کنید توضیح دهیدنظارت ائمه بر اعمال و رفتار و افکارما چگونه است.استاد گرامی من گاهی در خیلی از مسائل شک میکنم حتی در خدا و خیلی ناراحت میشئم البته در عمق جانم به خدا عقیده دارم اما از این شکها بسیار ناراحت میشوم دنبالشان هم میروم اما باز یه جور دیگه ظاهر میشوندمیترسم نکند بخاطر این شکهادر قبر مرا جزءمومنین محسوب نکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر مباحث «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دنبال کنید هم جواب سؤال‌تان را می‌گیرید و هم از شک در عقاید آزاد می‌شوید. إن‌شاءالله موفق باشید
17129
متن پرسش
با عرض سلام: ببخشید بعضی سوالات خیلی اوقات در ذهنم تکرار میشن. میخوام نظر شما رو بدونم. مثل اینکه اصلا درک نمی کنم که چرا موسیقی به عنوان چیز بدی جا افتاده. چرا گوشی که از موسیقی لذت میبره، نتونه لذت صدای معنوی رو درک کنه؟ مگه موسیقی هم مثل بقیه هنرها نیست؟ و لذت گوش از موسیقی مثل لذت مثلا چشم از یه نقاشی زیبا نیست؟ همونطور که هر هنری می تواند به ابتذال کشیده شود، موسیقی هم می تواند مبتذل شود. پس فرقی با سایر هنرها ندارد. پس چرا می گویند بنای نظام اسلامی به ترویج موسیقی نیست؟ چگونه می توانیم خودمان را از این هنر محروم کنیم؟ چرا جامعه فکر میکنن بین مذهب به معنای واقعی کلمه و موسیقی تضاد هست؟ بر چه عقلانیتیه این تصور؟ یا مثلا این رو هم درک نمی کنم که چرا طلاق باید بد باشه؟ چرا مذموم ترین حلال خدا است؟! اصلا نمی فهمم به خدا. وقتی به اطرافیان خود نگاه می کنم زنهای گذشته به خاطر مسائل مادی و اینکه خودشون نمیتونستن خرج زندگی رو بدن یا به خاطر بچه هاشون یا آبروشون، شوهرهای بداخلاق و خشونت طلب و خودخواه رو تحمل می کردند و تحمل زندگی باعث ایجاد انواع مشکلات روحی در کودکان اونها می شده. نسل ما که دچار انواع پوچی ها و ... هستیم و جامعه ی غرب زده ی امروز، محصول همین تحمل های نابه جا و زندگی های نابسامان خانواده ها در نسل های گذشته است. چون اگه توی خانواده آرامش باشه، بچه ها هم میتونن طبق فطرتشون حرکت کنن. همه ی هم سن و سالای من از باباهاشون دست کم ناراضی و خیلی ها هم متنفرن. اونوقت شاید بشه گفت طلاق های زیاد امروز، چندان هم بد نیست، شاید باید منتظر باشیم ببینیم نتیجه ی طلاق ها رو و بعد قضاوت کنیم. بده که زنها ارزش خودشون رو بدونن و به هر رفتاری که باهاشون میشه تن ندن؟ کلا حاج آقا، اون چیزایی که عرف جامعه پذیرفته مثل دو تا مورد بالا رو اصلا درک نمی کنم و فهم عمومی از مسائل اجتماعی و دینی، همیشه برام غیرقابل فهم و محل سواله. لطفا منو قانع کنید. سوال آخر که ربطی به دو مورد قبل نداره: نمیدونم هیچ کدوم از مسابقات المپیک 2016 رو دیدین یا نه. درسته که اصل مسابقات المپیک توهمه. ولی نوع حضور زنها که کاملا برابر با مردان هستن تو این مسابقات، مورد توجهم قرار گرفته. تماشاچی های مسابقات ژیمناستیک، دومیدانی، تکواندو و ... هم زن بود هم مرد، کنار هم نشستن و زنها هم شخصیت دارن. از کجا معلوم که این مطلوب اسلام نباشه؟ از کجا معلوم که دوره ی حجاب و محدود کردن زن نگذشته باشه؟ اگه امام زمان بگن غیر از برهنگی های غرب، تعامل غرب با زن مورد رضایت من هس چی؟ به نظر میاد غربی ها بیشتر از مسلمونها زن رو آدم حساب میکنن. اگه امام زمان بیان، با این فهم های کج و کوله ی ما چه کار میکنن؟ خیلی برام جالبه بدونم چه جوری میخوان با نسل کج و کوله ی امروز تعامل کنن؟ خواهشا نظرتون رو بگید. همه ی کتابهاتون رو خوندم. ممنون میشم که رفرنس ندین و سوالاتم رو جواب بدید. بازم تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم موسیقی به عنوان یک هنر، زیبایی‌هایی برای خود دارد و نمی‌توان نسبت به آن زیبایی، مثل همه‌ی زیبایی‌های دیگر بی‌تفاوت بود و اسلام هم نسبت به محتوای موسیقی بحث حرام‌بودن را پیش می‌کشد و نه در رابطه با ذات آن. می‌ماند که در هر حال حوزه‌ی فعالیت موسیقی تحریک خیال است و سالک إلی اللّه نمی‌خواهد در محدوده‌ی خیال متوقف شود و از این جهت است که اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» ورودی به موسیقی نداشته‌اند و گفته می‌شود بنای نظام اسلامی ترویج موسیقی نیست 2- کثرت طلاق در حال حاضر به جهت غلبه‌ی روح فردگرایی یا ایندیدوآلیسم می‌باشد و حکایت از عدم توان انسان‌ها در فهم یکدیگر دارد. زیرا که همیشه یکی از زوج‌ها ونوسی و دیگری مریخی است. حال اگر بتوانند همدیگر را درک کنند هرکدام در دنیای وسیع‌تری وارد خواهند شد و این غیر از این است که اسلام بخواهد زنان قلدری و بی‌منطقی مردان را تحمل کنند. آن‌چه مورد نظر اسلام است هسته‌ی توحیدی خانواده می‌باشد که انسان را از فردگرایی آزاد می‌کند و غرب به جهت عدمِ درکِ دقیق خانواده متأسفانه بیشتر مغلوب فردگراییِ آزاردهنده شده است. عرایضی در مورد «سکنی‌گزیدن انسان در خانواده» در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است 3- بنده هم مثل شما معتقدم باید شرایطی فراهم باشد که زنان استعدادهای خود را نشان دهند و چقدر خوب است که معلوم گردد زنان چه تواناهایی حتی در امور ورزشی دارند؛ می‌ماند که اگر شرایط عفاف و حیا رعایت نشود، آن‌قدر ظرائف زن قدرت‌مند است که فضای سکس را بر فضای محیط ورزشی و نمایش توانایی‌های او حاکم می‌کند و محیط را از تعادل صحیح خارج می‌کند. و لذا اگر بتوانیم ماوراء نگاه غربی به زن، و ماوراء سبک زندگی غربی به دنبال فضایی باشیم که زنان استعدادهای خود را بنمایانند به همان معنا که رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» زنان ورزشکار را تجلیل نمودند، کار به تعادل رابطه‌ی بین زن و مرد ختم می‌شود و این نیازِ امروزِ ما است و نمی‌توان از آن چشم پوشید. در همین رابطه است که بنده معتقدم همان‌طور که یک روز رانندگی برای زن، تبرّج و خودنمایی بود و لذا اشکال شرعی داشت و امروز، دیگر رانندگیِ زن در کلیت خود، تبرّج محسوب نمی‌شود؛ دوچرخه سواری زنان نیز می‌تواند تبرّج به حساب نیاید. آری! مسلّم تبرّج را هر فقیهی حرام می‌داند، ولی موضوع تبرّج را، عرف تعیین می‌کند. موفق باشید 

13633
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما و التماس دعای عاجزانه از محضر آن استاد گرامی سؤال: مادری هستم که امروز عصر عاشورا در عزای شهادت جگرخراش عزیز زهرا سلام الله علیها شرکت کردم و بر اثر یاد آوری اندوه و رنج حضرت زینب سلام الله علیها قرار از کف داده آنقدر بر سینه و بر پای خود زدم و گریه کردم که وقتی به خانه برگشتم دیدم رانم کاملا کبود و سیاه شده حال می خواهم بدانم آیا این مورد مشمول دیه می شود یا باید بخاطرش استغفار کنم یا..... آخر استاد گرامی وقتی فکر کردم برای سرسلامتی به قافله سالار کربلا، زیر خیمه امام حسین (ع) جمع شده ایم باید شأن عزادار واقعی را در خود ایجاد کنیم تا حرمت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) که صاحب عزا بودند حفظ شود؟ خدا کند اشتباه نکنم چرا که پدرم رحمةالله علیه ،ما را با اشک بر شهدا و اسرای کربلا عجین کرد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیت اللّه بروجردی این موضوع را سؤال کرده بودند و ایشان فرموده بودند: «علت عاشق ز علت‌ها جداست» لذا نه نیاز است که دیه بدهید و نه نیاز است که استغفار کنید، از خدا بخواهید به احسن وجه این دلدادگی را از شما قبول کند. مگر قصه‌ی اویس قرنی را نشنیده‌اید که وقتی فهمید در جنگ بدر دندان مراد و محبوبش یعنی محمد مصطفی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شکست، سنگ برداشت و دندان خود را به همان صورت شکست؟! آری! قصه‌ی عاشق قصه‌ی دیگری است، مافوق این عقل‌های جزئی. موفق باشید

12513
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: استاد هر چه در مورد خودم فکر می کنم می بینم دنیا پرستی که به معنای اینکه دنبال پول و جاه و مقام و ... باشم نیستم خیلی هم می خواهم به مقام بندگی و عبودیت خدا برسم هر وقت می خواهم دعا کنم در اعتکاف یا زیارات حتی زیر قبه امام حسین علیه السلام که دعا مستجابه چیزی از دنیا برای خود نخواستم و فقط همین را خواستم که من آنی بشوم که خدا می خواهد ولی غفلت اینقدر در من زیاده که الان در مسجد هستم و دعا کمیل خواندم می آیم بیرون همان همانم، بحث مراقبه ای که برای ماه رجب داشتید گوش دادم خیلی می خواستم به آن عمل کنم ولی .... رجب و شعبان رفته رمضان هم در حال گذره و در من اثری نداره با اینکه تا جای که توانستم سعی کردم روزه های رجب و شعبان را هم بگیرم ولی فکر می کنم فایده ای نداشته، نمی دانم چگونه رذایل را باید تشخیص دهم و از خود پاک کنم آیا باید همه با هم باشد چگونه می توان آن توبه نصوحی را کرد که برنگردیم چون شاید هزار بار توبه کردم و فایده نداشته استاد شما را به خدا کمکم کنید چون راهی به کس دیگری ندارم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خود را در قاب عصمت دنبال می‌کنید؟ خدا را شکر نمایید که توفیق این نوع عبادات را به شما داده است. اگر نظر مبارک حضرت توّاب نبود، میل عبادت و مناجات با خود را به شما نمی‌داد. مطمئن باشید همین کارها زمینه می‌شود تا آرام‌آرام میلِ به گناهان قوت خود را از دست بدهند و پس از مدتی از آن‌ها عبور نمایید. موفق باشید

9072
متن پرسش
با سلام و عرض ادب. سوالی داشتم از محضرتون. اینکه در جامعه بود و کار کرد (کار فرهنگی و کاری که هدفش خداست هر چند گاها از هدف فاصله میگیرد) و اشتباهاتی داشت و دایم در ستیز و گریز با نفس و تمایلات نفسانی بود پسندیده است یا اینکه با فاصله گرفتن از اینهمه هیاهو در عالمی جداگانه مشغول کسب علم و عبادت باشیم بهتر است، کدامیک در رسیدن به کمال بهتر است؟ یعنی اول باید کمالاتی رو بدست آورد و بعد وارد شد؟ یا اینکه توام باشد. کما اینکه بزرگانی رو داریم که علی رغم کمالات هیچگاه وارد عرصه یکسری فعالیت ها نشدند و از طرف دیگر شهدا و بزرگانی رو که با کمترین کلاس و درس مدارج کمال را جهشی طی کردند، خلاصه از یک طرف علاقه به تنهایی و یاد خدا و خود بودن هست از طرف دیگر نگران اینکه شاید توفیقاتی بزرگ برای کار و فعالیت و این ستیز و گریزها باشد که همانها در طی چندین سال درس و علم نباشد. ببخشید طولانی شد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در این تاریخی که فعلاً قرار دارید با خلوص کامل در ذیل شخصیت امام و مقام معظم رهبری به عنوان سرباز واقعی انقلاب وارد میدان شدید و در کنار کسب معارف، در فعالیت‌های فرهنگی وارد شدید، به کمالاتی خواهید رسید که تصور آن را هم از قبل نمی‌کردید، مشروط بر این‌که در هیچ حال خودتان مطرح نباشید. موفق باشید
7955
متن پرسش
باسلام پسری هستم متاهل، کمی عامل به دین، مثل: اهل نماز اول وقت، اهل هیئت، عاشق رهبر، مانوس با مفاتیح، اهل مطالعه و.... که البته الحمدلله و همه به لطف خداست. اما متاسفانه از مشکلی اساسی رنج می برم. من با وجود تاهل و رضایت از همسرم در مسائل مربوطه، تمایل بسیار شدیدی به جنس مخالف دارم. به شدت وقتی از کنارم می گذرند میل به نگاه دارم. اگر صدایشان را بشنوم به شدت خوشم می آید. بسیار انها را جذاب می دانم. خلاصه تمایل خیلی شدیدی به آنها دارم. حتی اگر چشمم اتفاقی مثلا در بین فامیل و آشنایان و... مثلا به خانم میانسالی که چادری است و صورت زیبایی دارد، بیفتد، خیلی خوشم می آید و دلم می خواهد با او دقایقی حرف بزنم که البته این کار را نمی کنم. اما خیلی دلم می خواهد. بگویم که با وجود این تمایل عجیب و بسیار شدید، الحمدلله خودم را کنترل میکنم و به لطف خدا در اکثریت موارد به گناه نمی افتم. و نگاه دوم و ادامه دار نمی کنم. اما از درون تمایل خیلی عجیبی دارم به حدی که انگار دارم به حد انفجار میرسم. جزوه مرزهای ارتباط شما را هم خوانده ام. نمی دانم با این تمایل چه کنم؟ گاهی اوقات اینقدر فشار می آید که دوست دارم اصلا وجود نداشته باشم. هر چیزی که اثری از جنس زن باشد مرا بیخود میکند. باز می گویم که مراقبم به گناه نرسد و اکثرا در حد میل می ماند. اما میلی در حد انفجار. باور کنید. تو رو خدا هم برایم دعا کنید. و هم راهکاری اساسی بفرمایید تا کی باید تحت این میل شدید باشم؟ پدرم در آمد ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شما را می‌خواهند با این بلیه امتحان کنند و به اندازه‌ای که در زیر سایه‌ی شریعت الهی خود را کنترل کنید برکات حضور قلب نصیب‌تان می‌شود و با برخورد خوب با همسرتان می‌یابید که همه‌ی آنچه در بقیه هست به صورت حلال و دل‌پسند در همسرتان می‌باشد. راه‌کار اساسی همین کاری است که انجام می‌دهید و خود را کنترل می‌کنید تا پس از آن‌که از امتحان با موفقیت بیرون آمدید آن را از شما برمی‌دارند و دیگر آن میل‌ها می‌رود به دنبال کارشان. موفق باشید
7039
متن پرسش
سلام. سوال بنده این است که چرا گناه بر قدرت تعقل و تفکر تاثیر میگذارد و اینکه چگونه گناه باعث می شود قدرت حافظه که یکی از جنود عقل می باشد ضعیف شود؟ و اینکه چرا برخی افراد با وجود گناهان زیاد و رفتارهای ناپسند دارای حافظه قوی و همچنین تفکر و هوش بالایی هستند که نمونه این مورد ،انسانهای غربی می باشند؟ آیا حدیث یا آیه قرآنی است که مستقیما به این سوال پاسخ داده باشد؟ لطفا تفاوت حافظه ها در افراد مومن و کافر را بیان فرمایید. در ضمن بنده فایل صوتی عقل نبوی و استکباری را گوش داده ام. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حافظه یک استعداد است مثل سایر استعدادها که یکی بدن قوی دارد و یکی ندارد و در جای خود کمالی به حساب نمی آید، آنچه کمال است عقلی است که انسان را متوجه حقیقت کند و در این رابطه است که گناه، عقل را اسیر می کند و امکان تحرک را از آن می گیرد. حضرت علی«علیه السلام» می فرمایند: عقل یا تحت‏تأثیر وَحى است و یا تحت‏تأثیر هوس و شهوت. امیرالمؤمنین (ع) مى‏فرمایند: «کَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحتَ هَوَی أَمِیرٍ»؛ چه بسیار عقلى که اسیر فرمان هوسى است که بر آن حاکم است.. موفق باشید
6056
متن پرسش
سلام.حضرت استاد من صحبت هایی در نقد منش آقای حسین الهی قمشه ای شنیدم به این مضمون که ایشان جنبه ی جمالی دین والله را تنها مطرح می کنند وغافل از جنبه جلالی الله می باشند واین به مرور زمان در قشر جوان وروشنفکر جامعه تاثیرگذاشته(با پخش مکرر صحبت های ایشان در شبکه4) وزمینه لاقیدی را با این دیدگاه در جوانان فراهم می کنند وآیا ایشان همان عرفان سکولار ومعنویت درونی را مطرح می کنند که در مواجهه با غرب مانند چاقو با دسته خود عمل می کند لطفا درباره این موضوع مختصر توضیحی دهید ونظر شما را به طور کلی درباره نوع معنویت وعرفانی که ایشان مطرح می کنند را بیان کنید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاری به شخصیت فردی ایشان ندارم. صحبت‌های ایشان بی‌مبنا نیست ولی هرگز ایشان مدعی نیست که همه‌ی اسلام را باید از ایشان گرفت و واقعاً هم این‌طور نیست که بشود از ایشان همه‌ی اسلام را اخذ کرد. موفق باشید
4739
متن پرسش
سلام علیکم استاد، بنده در مورد چگونگی ازدواج و مراسم آن تردید دارم. اگر به شخص خودم بود دختر مورد علاقه خودم را پیدا میکردم و بعد راست به محضر می رفتم و عقد میکردم و از همان زمان زندگی خودم را شروع میکردم. اما میدانید که در جامعه ما مراسم و حواشیِ پیوند دو انسان از نفس پیوند آن دو مهم تر شده است. انگار ما برای بقیه ازدواج میکنیم. حالا چه میتوان کرد، محکم پدر و مادرم را قانع کنم که من مراسم آن چنانی نمیخواهم و یک جشن ازدواج مختصر و کوچک کافی است، یا این که مراسم را کامل بگیرم. اگر بخواهم مراسم را کامل بگیریم مشکل دیگری ظهور میکند و آن این که واقعا امروز ما یک سبک دینی پذیرفته شده برای مراسم ازدواج نداریم. موسیقی و رقص و آواز و شوی لباس و مدل مو در مجلس زنانه جزء لاینفک مراسم ازدواج حتی خانواده های مذهبی شده است. آیا همان ازدواج ساده را برگزار کنم یا این که بشینم فکر کنم که چگونه میتوان به سبک دینی یک مراسم پرشور و مفصل برگزار کرد؟ شما در مورد سبک دینی مراسم ازدواج پیشنهادی دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر می‌توانید با یک ازدواج ساده کار را تمام کنید. یک مسافرتی، زیارتی بروید و برگردید به خانه‌ی مشترکتان و بعد نزدیکان را دعوت کنید و یک ولیمه‌ی مختصر به نزدیکان درجه‌ی اول بدهید. موفق باشید
2407
متن پرسش
سلام علیکم! در بحث توبه گفته می شود یکی از شرایط توبه نفرت از گناه است. حال سوال من این است این نفرت چگونه ایجاد می شود!؟ فرض بفرمائید شخصی است اهل زنا و زیاد زنا می کند(العیاذبالله) خوب این زنا بالاخره لذت دارد. حال مثلا این فرد به زیارتی می رود یا مثلا در یک مجلسی می نشیند یا هر دلیل دیگری تصمیم می گیرد دیگر زنا نکند. خوب همچین فردی چکار کند که این لذت حاصل از زنا نیز از وجودش خارج کند!؟ بالاخره چون این شخص اهل این کار بوده هر چند الان تصمیم گرفته این کار را نکند؛ بالاخره ممکن است مدام بگوید ای کاش خدا زنا را حلال کرده بود تا لذت می بردیم از این کار. یا ممکن است هر وقت دختر زیباروئی را در خیابان ببیند بگوید ای کاش می شد با این دختر زنا می کردم. اما ممکن است همان موقع یک استغفرالله بگوید و سرش را برگرداند. حالا هر چند این شخص اینجا استغفرالله گفته و سرش را برگردانده؛ اما هنوز لذت گناه از وجودش خارج نشده. دقیقا به همین خاطر که هنوز لذت گناه از وجودش خارج نشده؛ هر چند تصمیم به ترک گناه گرفته؛ اما هر لحظه ممکن است توبه اش را بشکند و دوباره به گناه روی بیاورد. البته ممکن است دوباره پس از توبه شکستن و انجام گناه دوباره توبه کند و این توبه نیز برای مدتی دوام دارد؛ و دوباره توبه شکسته می شود. خلاصه این توبه کردن ها و توبه شکستن ها تا نفرت از گناه در وجود انسان حاصل نشده؛ ادامه خواهد داشت و دهها و صدها و هزارها بار اتفاق می افتد. یا ممکن است مثلا فردی در اوایل نوجوانی مثلا در سنین 12 13 سالگی به دلیل رفیق ناباب مثلا دچار استمناء شود. اما وقتی کمی بزرگتر شد مثلا می فهمد که این کار گناه بزرگی است و وعده عقاب بر آن داده شده. بهمین خاطر دلش می خواهد این گناه را ترک کند. اما چون لذت گناه را چشیده توان بر ترک دائمی گناه را ندارد. ممکن است تصمیم به ترک بگیرد؛ اما پس از چند روز یا چند ماه دوباره آلوده شود و دوباره تصمیم به ترک بگیرد و دوباره آلوده شود و این سیر همچنان ادامه پیدا می کند. اما اگر نفرت از گناه برای شخص حاصل شد امید این می رود که گناه را برای همیشه کنار بگذارد. حال واقعا چه راهکاری وجود دارد که نفرت و بدی از گناه نیز در درون وجود شخص حاصل شود!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از توجه به جواب سؤال 2403 عنایت بفرمایید که گناه اقتضای نفس امّاره است و دوری از گناه اقتضای فطرت است و لذا اگر انسان مدتی در مقابل میل به گناه از خود صبر و شکیبایی به خرج داد، آرام‌آرام فطرت او رشد می‌کند و به لطف الهی از گناه متنفر می‌شود. به گفته‌ی مولوی«پرده‌های دیده را داروی صبر.... هم بسوزد هم بسازد شرح صدر× آینة دل چون شود صافی و پاک.... نقش‌ها بینی برون از آب و خاک× هم ببینی نقش و هم نقاش را.... فرش دولت را و هم فراش را ». موفق باشید
1846
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی خداوند در قران می فرماید ما رسولی از خودتان فرستادیم تا ایات الهی را بر شما تلاوت نماید و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت به شما تعلیم نماید. سوال این است که منظور از این حکمت چیست؟ اولا حکمت عملی نمی تواند مورد نظر باشد چون تعلیم حکمت در ایه مورد نظر بعد از این است که تزکیه شدند ثانیا تعلیمی است مانند کتاب ثالثا غیر از قران و کتاب است. رابعا باید مانند کتاب توسط پیامبر تعلیم داده شده باشد و موجود باشد.و این که عده ای در رد فلسفه می گویند این فلسفه یونانی است و ما به فلسفه یا حکمت قرانی نیاز داریم نمی تواند درست باشد چون خود قران حکمت را غیر از قران بیان نموده است.با تشکر و ارزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ظاهراً با رعایت احکام الهی و تدبّر در قرآن و دقت در معارف قرآنی جان انسان آماده می‌شود تا خداوند یک نحوه بصیرت و شعور خاصی به انسان بدهد و خودش در قرآن می‌فرماید: « یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» یعنی به هرکس حکمت داده ‌شود خیر کثیر به او داده می‌شود به این معنا که عده‌ای خاص مفتخر به حکمت می‌شوند. این عده بوده‌اند که متوجه شدند گمشده‌ی خود را در فلسفه می‌توانند بیابند، در واقع علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام و آیت‌الله مطهری در فلسفه به دنبال حکمتی بودند که خداوند به صورت اجمال به قلب آن‌ها متجلی نمود و مصداق آن را به صورت تفصیل در فلسفه یافتند و آنچنان آن حکمت را به تفصیل در آوردند که امروز شما با حکمت متعالیه‌ای روبه‌رو هستید که مبین سخن انبیاء می‌باشد اساساً فیلسوف نمی‌تواند مقلد باشد ولی حقیقت را در هر جایی که باشد می‌شناسد. موفق باشید
نمایش چاپی