بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدا قوت برای مطالعه یک دوره تاریخ صحیح و مفید چه کتابی را پیشنهاد می فرمایید؟(در صورت امکان نظرتان را راجع به تاریخ طبری و ابن اثیر بفرمایید) با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم و طبری و ابن اثیر در هرحال تحت حاکمیت تبلیغاتی امویان بوده‌اند، هرچند نسبت به درج بعضی مطالب زحمت کشیده‌اند. کتاب سلیم ‌بن ‌قیس هلالی، کتاب ارزشمندی است. موفق باشید
159

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید.بنده سوال خود را مختصر می پرسم 1)چرا امام اسم این نظام را جمهوری اسلامی گذاشتند نه حکومت اسلامی؟مگر نه این که حق این است؟اگر امام زمان هم بیایند غیر از این است که نام حکومت اسلامی و شیوه ی حکومت اسلامی را برمی گزینند پس چرا از همین الان این مقدمه را امام ایجاد نکردند؟
متن پاسخ
علیک السلام؛ جواب: باسمه تعالی؛ مشروعیت هر نظام دینی در مقبولیت مردمی آن است. پس از کشته‌شده عثمان، مردم اطراف علی«علیه‌السلام» را گرفتند که بر آن‌ها حکومت کند. حضرت؛ فردا صبح بالای منبر رفتند و فرمودند: «مردم! حکومت از آن شماست، به هرکه می‌خواهید بدهید». درست است که اگر مردم امام معصوم را رها کنند و به کس دیگر رجوع کنند معصیت کرده‌اند ولی حکومت تحمیلی هم بی‌نتیجه است. لذا حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»به همان نور خاص الهی که داشتند نام جمهوری اسلامی را برای نظام ما انتخاب نمودند. موفق باشید
19243
متن پرسش
خدمت استاد عزیز و گرانقدرم سلام علیکم: بنده از شاگردان کوچک شما در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم که بحمدالله حظ وافی از محضرتان در درس معارف کسب نموده و همواره مباحث دینی شما را دنبال نموده و جواب سوالات ذهنم را در سخن و آثار شما یافته ام اما هیچگاه اینگونه ناراضی و در حیرت از پاسخ شما بزرگوار در بزرگترین چالش این انقلاب نبودم!!! بر اساس سوالات قبلی دوستان که مورد سوال و تایید این حقیر نیز می باشد اگر می بینید امروز به شما بزرگوار روی آوردم و توضیح می خواهم به خاطر این است که علی رغم تمام احترام و ارزشی که برای هویت شورای نگهبان که امید مستضعفین و اکثریت محرومین و سکاندار 8 سال خدمت انقلابی و بی منت را که مورد تایید رهبر عزیزمان بوده را رد صلاحیت کرده قائلم اما هرچه سعی میکنم دلیلی متقن برای تسلی فکر و روح آزرده خود و خانواده ام بیابم عاجزم و دردمندتر اینکه شما هم اینگونه جواب پرسش ها ذهن ما را می دهید طوری که جسارتاً شک می کنم شاید به جای استاد طاهرزاده عزیز و تیز بین فرد دیگری پاسخگوی سوالات در خصوص بحث آقای احمدی نژاد می باشد؟ جناب استاد می خواهم برای من تبیین کنید بر اساس کدام برهان شما رفتارهای انتخاباتی آقای احمدی نژاد را نشات گرفته از مشاورانی که حکیم نیستند می دانید! مشاوران آقای احمدی نژاد تا آنجایی که ما می بینیم و شاهد هستیم جوانان انقلابی از خودگذشته فداکار و با بینش های عمیق سیاسی که شاید کمتر نمونه ای در محافل دیگر داشته باشند و البته صبور و بزرگوار از ظلمی که از جانب دوست و دشمن در این مدت بر آنها شد و دم نزدند و نمونه اخیر آن هم در رد صلاحیت احمدی نژاد جز حکمت از آنها چیزی ندیدیم هستند که همواره بر خواسته های انقلابی خود از احمدی نژاد پافشاری می کنند! بنده متوجه عملکرد اخیر اقای احمدی نژاد که شما می فرمایید مورد انتقادتان هست نیستم همان طور که هرگز متوجه انحراف و بی ولایتی ایشان نشدم البته قصد دفاع ندارم که در مقام سوال هستم اما تا آنجایی که این جماعت مقابل ایشان از تمامی تکنیک های علوم مدیریتی و استراتژیک برای تخریب ایشان استفاده نمودند شاید هر کسی جای او بود چنین حرکاتی (تکنیکهای) را انجام می داد. به نظرم توضیحی که آقای احمدی نژاد در خصوص اعلام کاندیداتوری خودش علی رغم توصیه حضرت آقا مبنی بر عدم کاندیداتوری داد قانع کننده بود و مخصوصا در شرایطی که تمام رسانه های اصول گرا ایشان را بایکوت خبری کرده بودند نباید انتظار داشت توضیحاتشان به گوش همه مومنین رسیده باشد! و نکته دیگر اینکه تمامی اشراف متحد و یک صدا دادشان هوا رفت و دلسوز انقلاب و نظام و رهبری شدند و هرچه توهین و ناسزا و بی اخلاقی بود در سطح کشور در بوق و کرنا نثار ایشان کردند. استاد عزیز، جناب آقای کد خدایی سخنگوی محترم شورای نگهبان اعلام نمودند نقل به مضمون که ما وقتی صلاحیت کسی را تایید می کنیم نظارت ما قبل از اعلام تایید صلاحیت است و دیگر نظارتی بر عملکرد ایشان در زمان تصدی نداریم و تا آنجایی که عقل و قانون حکم می کند به نظرم بر این اساس احراز شرایط بر اساس مستندات موجود گذشته و حال افراد است نه اینکه رفتارهای احتمالی آن فرد در آینده که در بدبینانه ترین حالت که تصور کنیم خدای ناکرده احمدی نژاد نظام و رهبری را به کسی بفروشد قانون برای آن راهکار دارد و همچنین در صورت صدق فرض دوم رفتار آقای روحانی در برجام دو و سه نیز باید پایش و پیش بینی می شد!! کما اینکه خیلی از رفتارهای قبلش هم برای ما جای سوال دارد که چگونه از این فیلتر رد می شود اما صلاحیت احمدی نژاد که به گفته خودشان به خاطر عدم تمکین به توصیه رهبری نبوده رد نمی شود؟ و این مطالبه پاسخگویی را اگر شما نخبگان طلب نکنید سر خوردگی ما مردم انقلابی از این بیشتر می شود. سوال دیگرم در خصوص اینکه می فرمایید احمدی نژاد با ظلمی که کرد کمر ما و رهبری را شکست بر اساس کدام سخنان حضرت آقا میرفرمایید؟ از حاشیه ها گفته اید حاشیه ها را احمدی نژاد ایجاد کرد یا دشمنان احمدی نژاد؟ فرمودین همه طلبه ها را رها کرد و مشایی را قدیس! تا آنجایی که به سبب موقعیت شغلی اطلاع دارم دولت نهم بیمه طلاب را راه اندازی کرد و به جد پیگیر و عامل شد و دیگر اینکه افرادی را می بینم در تشکیلات ایشان که طلبه هستند شاید تعریف شما از طلبه چیزی است که من نمی دانم چون من علوم تجربی خواندم و مشایی نیز معاون اول ایشان بود و مقایسه این دو در ذهنم قیاس مع الفارغ را تداعی می کند! و امروز استاد عزیز شاگرد کوچک شما آنچه که میربیند تکرار تاریخی است که حاصل تدبیر فرماندهان سپاه مختار تدبیری برخواسته از یک سوءظن، کیان مختار را به مسلخ فرستادند، کیان با تمکین به این مصلحت اندیشی به مسلخ شهادت رفت ... و دشمن خندید! خداوند به فرزندان ما برای درک عمیق انقلاب با وجود این مسائل پیش آمده به برکت حضرت زهرا (س) کمک کند. ان شالله. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ضمن تشکر از تذکرات مشفقانه‌تان به اینجانب. عنایت بفرمایید که بحث در تعهد و وِلایی‌بودن آقای احمدی‌نژاد نیست که بنده قبلاً هم طی جوابی در این مورد عرایضی داشته‌ام؛ آن‌چه بنده وظیفه‌ی خود می‌دانم، تذکر به عزیزانی است که در نسبت با آقای احمدی‌نژاد و تعلق او به انقلاب و شعارهای انقلاب، سایر عوامل حفظ نظام اسلامی و سایر ابعاد حضور تاریخی انقلاب اسلامی را از نظر دور ندارند و سعی بنده آن است که شکافِ پیش‌آمده بین رفقای علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد و انقلاب، به درستی ترمیم شود و از این جهت ضعف‌هایی را متذکر شدم که توسط آقای احمدی‌نژاد پیش آمد و البته سعی شد سربسته آن نکات عرض شود وگرنه فعالیت‌هایی مثل آن‌چه در رابطه با بیمه‌ی طلاب متذکر شدید را، نه بنده بلکه بسیاری ابداً منکر نیستند که خدمتِ ارزشمندی به حوزه‌های علمیه شد.

فکر نمی‌کنم نیاز باشد دوباره ماجراهای تلخ گذشته یادآوری شود. اجمالی‌ترین سخن این بود که عرض شد: «ایشان مشاوران بدی دارند» تا رفقا فکر نکنند بعضی از حرکات ایشان را نیز باید حمل بر صحت و یا توجیه کرد. خانه‌نشینی و یا مطرح‌کردن آن ویدئو در روز آن یکشنبه‌ی سیاه را که آقای حجت‌الاسلام سالک به عنوان یکی از دلسوزان ایشان التماس می‌کنند آن را پخش نکند؛ ولی او نه توصیه‌ی آقای سالک را پذیرفتند و نه توصیه‌ی آقای حسینیان را که مکرر چوب طرفداری از آقای احمدی‌نژاد را خورده بود.

قصد بنده آن نیست که ضعف‌های آقای احمدی‌نژاد را با همدیگر در میان گذاریم، بلکه بناست عرایض بنده تذکری باشد برای رفقایی تا آقای احمدی‌نژاد را مبری از ضعف‌هایی که می‌توانست نداشته باشد، ندانند. آیا این‌که ایشان بدونه ملاحظات تذکر رهبری به‌خصوص در دولت دهم جبهه‌ای از معدود دوستان خود در مقابل همه‌ی جریان اصول‌گراییِ ولایی قرار دادند، با تاریخی که ما در آن به‌سر می‌بریم مطابقت داشت؟!! آیا ایشان متوجه بودند ما در چه شرایطی از نظر تاریخی هستیم؟!! نمی‌دانم چه اندازه در جریان عزل جناب آقای حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای هستید؟ آقای احمدی‌نژاد را در دولت دهم چه شده بود که همه‌ی نیروهای انقلاب از چشم ایشان افتاد، به‌جز چند نفر محدود؟! آیا در جریان گله‌ی رفقایی هستید که هر وقت به سراغ ایشان می‌رفتند آن‌ها را حواله به مهندس یعنی آقای مشائی می‌دادند؟ در صورتی‌که آن‌ها برای دفاع از آقای احمدی‌نژاد زحماتی را تحمل کرده بودند.

عرض بنده در جواب سؤال شماره‌ی 19216 آن بود که: «تکلیف ما با آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص با حرکات اخیر ایشان مشخص شده، ولی تکلیف ما با خودمان و انقلاب اسلامی از این به بعد با تجربه از گذشته بهتر روشن می‌شود. امید است رفقا بتوانند به راحتی از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند ولی از آن‌چه موجب رجوع به شعارهای ایشان شد، عبور نکنند. مطمئن باشید انقلاب، در جایگاهی قرار دارد که هرگز ظرفیت تاریخی این دوران، ذهن‌ها و قلب‌ها را به‌جایِ دیگری جز اهداف انقلاب اسلامی جذب نمی‌کند، می‌ماند که با خونِ جگرخوردنِ بیشتر آن پختگی لازم برای نیروهای انقلاب پیش خواهد آمد.»

 به هر حال در جایگاه سختی قرار داریم. باید از خود پرسید آیا این شکافی که بین رفقای علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد و اصل انقلاب به‌وجود آمده است، چه اندازه منطقی است و با واقعیت صحنه مطابقت دارد؟ آیا در آن حدّ که یکی از رفقا از فرط ناراحتی برای بنده نوشته است: «یک قبر برای خودم و یک قبر هم برای انقلاب کنده‌ام». تا این حدّ همه‌چیز را از دست‌رفته می‌پندارد. در حالی‌که ابداً چنین نیست. همان‌طور که جنابعالی با آن احساسات پاک‌تان، سرنوشت کیان را در نسبت با مختار برای آقای احمدی‌نژاد مثال زده‌اید. آیا واقعاً همین‌طور است؟!! موفق باشید

9340
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: همانگونه که مستحضرید تمدن غرب با نگاهی سوداگرانه و ریاضی به عالم نظر می کند و همین تحلیل ریاضی و هندسی عالم است که قدرت تصرف در آن را به او بخشیده است (آوینی، کتاب رستاخیز جان: 81). در جهان متجدد کنونی، ساحت تمتع و کارافزایی و اعداداندیشی غلبه کرده است (داوری اردکانی، کتاب سیر تجدد و علم جدید در ایران: 315). دنیای مدرن ماهیتاً مبتنی بر سودجویی، کمّیت انگاری و سوداگری است (زرشناس، کتاب توسعه: 15). از طرفی یکی از مبانی فکری مدیریت غربی کمیت گرایی و نتیجه گرایی است. به طوری که آنچه مدیریت را امکان پذیر می سازد، آن چیزی است که امکان اندازه گیری داشته باشد؛ در واقع اساس مدیریت امروز کمّی کردن کیفیت است. بر اساس نظر برخی صاحبنظران مبنای فلسفی همه غربیانی که در زمینه مدیریت بحث کرده اند ـ قریب 96% نظریه های مدیریت غربی ـ نتیجه گرایی است. 1- لذا خواهشمند است نظرتان را در این خصوص اعلام فرمایید. 2- به نظر شما در مدیریت اسلامی اساس کار چگونه باید باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال قبلی عرض کردم نگاه اسلام به انسان در گستره‌ی عالم ماده و عالم ملکوت است و لذا تأکیدی که مدیریت سوداگرانه بر عالم ماده دارد و سود مادی را مدّ نظر قرار می‌دهد پیش نمی‌آید که نمونه‌ی آن را در گذشته در بین جوامع اسلامی ملاحظه خواهید کرد. بنده در طی سؤال و جوابی در رابطه با اقتصاد در نگاه مرحوم شهید آوینی عرایضی داشتم که خدمتتان ارسال می‌دارم: سؤال 1 : تفاوت نگاه آوینی به اقتصاد و نگاههای عرفی نسبت به اقتصاد چیست؟ جواب : این سوال ارزشمندی است که احتیاج به چندین سال فکر دارد و به راحتی هم نمی توان به آن جواب داد. بنده از بعضی از سخنان شهید آوینی کمک می گیرم تا اشاره ای به آن عالمی بکنم که آوینی مدّ نظر دارد. او در کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب» می گوید: حتی یک اقتصاددان ممکن است این سؤال بجا را مطرح کند: هنگامی که زمین، یعنی تنها جایگاهی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که موجد نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی، یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟ از قول شوماخر در واژه‌ی دیکتاتوری اقتصاد کمک می‌گیرد که می‌گوید: برای ساختن نیروگاه‌های متعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت، و یا نیروگاههای هسته‌ای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیم‌گیری می‌شود؛ و شاید کمترین توجه به «پیامدهای اجتماعی» مبذول گردد. شهید آوینی متوجه است، روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی در جهان، سیری جدا از انسان یافته است و بشریت را جبرا در مسیری ناخواسته به سوی نابودی حیات طبیعی پیش می‌راند، می‌گوید: روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی که در ذات خویش با رشد غول‌آسای تکنولوژی متحد است. بشریت را ایجاباً در مسیری می‌راند که با اختیار و اراده‌ی آزاد انسانی منافات دارد. هر چند این سیر جبری نیست، نباید از نظر دور داشت که هیچ کس جز معدودی از خاصه‌ی اولیای خدا نمی‌توانند گردن خویش را از طوق عبودیت آن آزاد کنند. همین موجبیت است که شوماخر آن را دیکتاتوری اقتصاد نامیده است. شوماخر جامعه‌ی مصرفی کنونی را به معتادی تشبیه می‌کند که هر چقدر هم وضعیت خود را نکبت‌بار احساس کند رهایی از چنگال اعتیاد را بی‌نهایت دشوار می‌بیند. (کوچک زیباست، ص ١١٩) این یک واقعیت غیر قابل انکار است و شواهد و مصادیق بسیاری بر آن دلالت دارد و شهید آوینی به‌خوبی متوجه این امر شده است. شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است»! آوینی می‌گوید: مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاند ـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است. روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است: تبلیغات تجاری (به شیوه‌ی غربی) بیش از آنکه مایه‌ی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است: تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است. هیچ‌کس کوچک‌ترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرت‌ها و ادامه‌ی سلطه‌ی آنها بر جهان از طریق کارتل‌ها و تراست‌ها و دست‌های پنهان سرمایه‌داران بین‌المللی إعمال می‌شود . سعی می‌کنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدم‌ها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطه‌گری چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان از همان طریقی که این ابرقدرت‌ها حکومت جهنمی خویش را بر کره‌ی زمین مستدام می‌دارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راه‌هایی خارج از سیستم‌های شناخته شده‌ی کنونی جستجو کرد؟ و این مهم‌ترین پرسشی است که باید به کمک اندیشه‌ی شهید آوینی به آن جواب دهد و از این جهت آوینی هنوز برای ما کشف نشده و اندیشه‌ای است برای تاریخِ فردای ما. شهید آوینی می‌گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طریقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. سر پیروزی ما در جبهه‌های جنگ با ابرقدرت‌ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب‌های رسمی تاریخ شسته بودند. اصالت اقتصاد ـ یعنی آن فاجعه‌ای که ما آنرا دیکتاتوری اقتصاد نام نهادیم ـ امروز با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواسته‌ی جهانی پیش می‌برد. اگر مسلمانان در برابر پرخاشگری و قدرت‌طلبی و سلطه‌جویی کفر به مبارزه برنخیزند، شیطان همه‌ی کره‌ی زمین را به تسخیر در خواهد آورد قرآن فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ». و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمی‌انگیخت، فساد روی کره‌ی زمین را فرا می‌گرفت؛ (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ٢٥١). آوینی می گفت برای کسی که ادعای شیعه بودن دارد زندگی از دو مقطعِ کربلا و عاشورا عبور خواهد کرد و ما نمی دانیم که این مقطع در زندگی ما چه زمانی است: فرهنگ ما زیر چرخ توسعه اقتصادی له شد و چیزی از آن باقی نماند و چیزهایی ارزش شد که ارزشی نداشت. مثل مدرک و اموال و دارایی. در حالیکه در جبهه، خبری از این حرف‌ها نبود، با اینکه حتی خودِ آوینی فوق لیسانس معماری شهرسازی داشت. ما هنوز مسموم چیزهایی هستیم که در دو دوره‌ی توسعه‌ی اقتصادی و توسعه‌ی سیاسی به خورد ما دادند. سؤال 2 : در کل آوینی از کدام دریچه به پدیده های مدرن می نگرد؟ جواب : مرحوم شهید آوینی متوجه است پدیده‌های مدرن حاصل نگاهی است که آن نگاه بشر را از سکنای قدسی خود جدا می‌بیند و به همین جهت انسان در چنگال تکنیک بی‌عالَم شده است و عالم دینی خود را از دست داده‌اند. سؤال 3 : چرا حرف‌های آوینی هنوز کهنه نشده است؟کدام حرفها کهنه می شوند و کدام همواره تازه می مانند؟ جواب : سخنانی که اشاره به عالم قدسی و معنویت دارد همچون آن عالَم پای برجاست، سخنانی رفتنی است که اشاره به امور جزیی و اعتباریات و مشهورات دارد و گرفتار اکنون‌زدگی است. سؤال 4 : آینده انقلاب از نظر شما چگونه خواهد بود و شهید آوینی چه سهمی در آینده انقلاب خواهد داشت؟ جواب : آینده‌ی انقلاب، آینده‌ی فتحی است که در تاریخ معاصر شروع شده و به سوی عبور از ظلمات دوران است و نگاه شهید آوینی به این فتح تاریخی است و به همان اندازه که ما به آن نگاه نزدیک شویم در آینده‌ی قدسی تاریخِ خود حاضر خواهیم بود. نوشته‌های آوینی سراسر اشاره‌ای است برای حضور در چنین آینده‌ای، به همین جهت عرض کردم آوینی برای ما کشف نشده است، او اندیشه‌ای است برای تاریخ فردای ما، آینده‌ای که جایگاه بلاغتِ زبان آوینی معلوم می‌شود و زبان شعرگونه‌ی او حکایت‌هایی از عالم ملکوت را ظاهر می‌کند. همین نکته نیز در آینده معنای خود را می‌یابد. سؤال 5 : با توجه به اینکه شبکه اقتصاد جهانی، یک شبکه به هم پیوسته در جهت منافع استکبار است، انقلاب اسلامی چه نسبتی می تواند با این شبکه جهانی داشته باشد؟ جواب : بالاخره دیر یا زود نظام اسلامی نه‌تنها باید خود را از این شبکه آزاد کند حتی باید نظامی را پایه‌ریزی نماید که «ثروت» نقش اصلی را در نظام‌ عالم نداشته باشد و تحریم‌های اقتصادی بحمدالله این کار را دارد جلو می‌اندازد تا معنای "اقتصاد صلواتی" ظهور کند. سؤال 6 : آیا شما تفاوتی بین جهانی شدن و جهانی سازی قائل هستید؟اگر شما عقیده دارید جهانی شدن یک مسئله فطری است در جهت تحقق حکومت مهدوی، که آمریکایی ها قصد مدیریت آن را دارند،(طبق نظر برخی ها) این حرکت فطری را چگونه تعریف می کنید؟ جواب : بشریت به‌خوبی متوجه شده است که نمی‌تواند زندگی کند مگر با یک حکومت جهانی وگرنه با کشورهای جزیره‌ایِ موجود هر کشوری مانع آینده‌ی کشور دیگر می‌شود و شاخصه‌ی این حکومت جهانی آن است که تنها باید با فرهنگ قدسی زمین را اداره کند، کافی است از شرایط به‌دست آمده غفلت نکنیم و متوجه این سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» باشیم که در 19/10/91 فرمودند: «امروز هم ملت ایران آرمان‌هایی دارد، داعیه‌هایی دارد، حرف‌های بزرگی دارد، هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت». سؤال 7 : پر رنگ شدن نقش پول در زندگی بشر، چه تحولی را در بشر امروز ایجاد کرده است و به عقیده شما در دوران مهدویت و تمدن اسلامی چه چیزی بر قدرت پول سایه می افکند؟آیا مبارزاتی از طرف پیامبر و امام علی علیه السلام در این جهت سراغ دارید؟ جواب : وقتی انسان توانست معنای خود را در عالم معنویت جستجو کند فقط در حدّ نیاز از مواهب طبیعی استفاده می‌کند و طبیعتِ خدا نیاز اولیه‌ی بشررا به‌راحتی در اختیار او قرار می‌دهد، در این حالت است که دیگر پول و ثروت ارزش خود را از دست می‌دهد. شاید جوابی که در سؤال اول مطرح شد این عرض بنده را کامل کند. سؤال 8 : آیا می توان با نگاه فقهی به تحول اقتصادی رسید؟ جواب : حتماً در کنار نگاهی که انسان باید بر مبنای توحید به عالم و آدم داشته باشد راه‌کارهای فقهی به مدد او می‌آید. فقه راه‌کار است، باید نگاه را درست کرد و از فقه استفاده نمود. مثل وقتی شما می‌خواهید با نگاه توحیدی نماز بخوانید و راه‌کار فقهی به کمک شما می‌آید. سؤال 9 : اقتصاد غربی، چگونه بشر را از ساحت حضور خارج کرده و در توهم برده است؟ جواب : با اصالت‌دادن به دنیا و این‌که ذهنِ انسان را مرکز هست‌ها و نیست‌ها قرار داده. سؤال 10 : جنبش وال استریت و 99 درصدی را در دل تاریخ، چگونه تحلیل می کنید؟ جواب : بشرِ امروز به نوعی دیگر از زندگی نظر دارد که نه مارکسیسم توانست به آن جواب دهد و نه لیبرال دموکراسی. جنبش وال‌استریت ظهور این نگاه جدید است و امکان توقف آن برای نظام سلطه فراهم نیست چون چیزی است بیرون نظام سلطه. سؤال 11 : به نظر شما، آیا نگاه شیعه، در دل تاریخ معاصر، نسبت به ماهیت اقتصاد غربی رشد داشته است؟ جواب : هنوز به صورت چشم‌گیر نه. سؤال 12 : عمیق ترین ظلمت در کجای اقتصاد غرب است؟ جواب : در اصالت‌دادن به دنیا و به حاشیه‌بردن زندگی معنوی و یا به تعبیر شهید آوینی در جدایی توسعه‌ی اقتصادی از انسان. سؤال 13 : نسبت اقتصاد و سبک زندگی چیست؟ جواب : این مسئله‌ی مهمی است که بنده به طور مفصل در یک مصاحبه‌ای طولانی به آن پرداخته‌ام که بعداً به صورت جزوه‌ای تحت عنوان «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» در آمد و در سایت لب‌المیزان موجود است.
6498

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم حضرت استاد بنده با جهان بینی، هستی شناسی و انسان شناسی که علامه جوادی ارائه فرموده اند بسیار مأنوسم و اینقدر ایشان را دوست دارم که امید وارم با ایشان در جوار رسول الله محشور شوم. خانواده ام در این حد این گرایش و بینش را اولویت خود نمی دانند. با وجود تمام سعی ام بر مبنای توصیه شما بر مدارای با پدر و مادر و حفظ احترام آنها، این شکاف و این ابتهاجم را نمی توانم سرپوش بگذارم. من این قدر با آنها مشترکم که بتوانم چند صباحی دیگر تا إن شاء الله ازدواج کنم با آنها زندگی کنم. اما یک مسأله بسیار که دغدغه من این است که همسری متناسب با خودم پیدا نکنم و مجبور باشم نیمه دوم زندگی خودم را هم با محبوس نگه داشتن ظرفیت هایم سپری کنم. چه کار کنم استاد؟ به خصوص که بعضا مورد تهمت و عصبانیت پدر مادرم هم قرار می گیرم اما به لطف خدا صبر را پیشه ام کردم و امید وارم به حلم هم برسم. با آرزوی توفیق بیش از پیش شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با تمام وجود به خدا اعتماد دارید و متوجه‌اید خدا بوده است که توفیق علاقمندی به علمای وارسته را در شما ایجاد کرده، با تمام امید بدانید خواستگاری مناسب سعادت شما برای شما می‌فرستد. هیچ دغدغه‌ای نداشته باشید، با والدین هم اوقات تلخی نکنید. موفق باشید
4639
متن پرسش
با سلام. حزب و تحزب در منظومه اسلامی چه جایگاهی دارد، مقبوله یا منفور؟ آیا این مشکلاتی که در نظام سیاسی ما هست به خاطر همین خلا تحزب نیست؟ مثلا توی همین انتخابات باید در عرض یک ماه انهم یک نفر را شناسایی کرده و به اون رای بدیم در حالی که اگر احزاب بودند تیمشون و طرز فکرشون و عملکردشون مشخص بود د نتیجه خیلی دقیقتر می تونستیم یک مجموعه مفید را با عملکرد روشن روی کار بیاریم. ضمنا از روشنگری های حضرتعالی بسیار بسیار سپاسگذارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تا حال ما مشکلی نداشته‌ایم زیرا در ذیل رهبری ولیّ فقیه می‌توان کار را جلو برد ولی با وجود احزاب و این‌که احزاب عموماً گرفتار خودبینی و کسب قدرت می‌شوند و سایر احزاب را رقیب خود احساس می‌نمایند، با مشکلات دیگری روبه‌رو می‌شویم. نظام ما که یک نظام مردمی است و تحمل آن را ندارد که یک حزب خاص به‌عنوان پیروز انتخابات بیاید و همه‌ی امور کشور را در اختیار گیرد. موفق باشید
4412

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد فیلم رسوایی رو دیده اید... نظرتون چیست درباره ی فیلم، فیلمی متفاوت با دیگر فیلم های سینما... تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (بنده این فیلم را ندیده‌ام. إن‌شاءالله وقتی اجازه‌ی فروش سی‌دی آن را دادند می‌بینم). موفق باشید
3933

گشایشبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. نه پدرم جاه و مقام دنیوی دارد نه مادرم پست آنچنانی...استاد خوبم؛ من دختر یک خانواده متوسط هستم هیچوقت آن خواستگاری که مدنظر من است کسی که مومن باشد و متقی، خوش خلق، فهیم و عاقل برایم نیامد و من البته راضیم به رضای خدا و میدانم که به قول آیت ا...بهجت اهل معنا توکل می کنند وقتی که نشد یعنی لازم نبوده. حتما لازم نبوده که من ازدواج کنم و حتما خداوند صلاح و خیرم را میخواسته چون من توکلم بر او بوده. اما استاد گاهی به شدت دلم میخواهد همسری داشته باشم که همدلم باشد دلم میخواهد بالخره در این دنیا پشت و پناهی داشته باشم . در کتاب مناجاتهای شهیدچمران آمده بود: خدایا ما دوست داریم انسانی باشد که با اخت بگیریم و به او عشق بورزیم(قریب به این مضمون)؛ گاهی من هم دلم میخواهد همراه و همدلی داشته باشم؛ استاد گاهی دوست دارم خداوند به من توفیق تربیت فرزندانی ولایت محور و خداجو به من دهد؛ من از اینکه به یک کودک کلمه «خدا» را بیاموزم بسیار مشعوف می شوم.....میدانم هرچه خدا بخواهد همان می شود اما استاد جان؛ چه شد خدا تصمیم گرفت یکدفعه برای دختران دهه شصت همسران شایسته را تا این حد کاهش دهد(البته غیرشایسته را هم)؟این هم جزء مشیتهای الهی بود که اکثر همسالان من مجرد باشند؟چرا؟یعنی چه حکمتی در کار بود؟ استاد مگر نمی گویند حدیث هست که اگر کسی در چاردیواری محبوس باشد از همان راهی که اجلش می رسد؛ رزقش می رسد؛ پس چرا دخترانی که وجیه و وزینند و یا کسی را ندارند که برایشان وساطت کندمی مانند و آنان که فعالانه عمل می کنند همسران خوبی نصیبشان می شود؟مثلا من نه پدر و مادرم و نه فامیلم هیچ نوع وساطتی برایم نکردند اگرچه بحمدالله زیبا هستم و درس خوانده و سعی کرده ام متشرع باشم؛ اما خوب اینطور نبود که از همان راهی که اجلم می رسد نصیب و رزقم هم برسد.استاد چه اسمی از اسماءالحسنی حضرت حق، را باید کسانی که مانند من هستند مداومت کنند تا همسر شایسته رزقشان شود؟ شرمنده که مصدع اوقات شریفتان شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند ذکر «یا فتاح» همراه با 21 مرتبه آیت‌الکرسی در هر روز گشایش لازم را به همراه دارد. موفق باشید
14940
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: درباره ی کتاب اکنکار توشته تویئچل سوال داشتم. با اینکه انحرافاتی دارن این فرقه و ادیان رو رد کردن و به تناسخ اعتقاد دارن، ولی مطالب دیگه ای که مطرح میکنن خیلی به عرفان اسلامی شباهت داره و خودش هم گفته که منباش هم هست. راه نمایی به سفر روحی میکنن که مراحلش خیلی به هفت مرتبه ی، طبع، نفس، قلب، روح، سر، خفی و اخفا شبیه است. قسمت هایی از کتاب: اصول سیستم ماوراء الطبیعه سه بخش است: تئوری ذهنی یا عقلی: اصل ذهن است و مبدا مقدس ذهن، خود خداست، همه چیز در این نقطه شروع شده و در همین نقطه پایان میابد و ما باید آماده باشیم که پاداشی را که مستحق دریافتش هستیم همین جا دریافت کنیم تا اینکه منتظر زندگانی بعدی باشیم. این تفکر از کشور چین است. دوم: تئوری آگاهی کیهانی: اساس دین در هند است. ایدئولوژی علم الوجود حدود ده هزار سال قدمت دارد. این تئوری حرکتی است متحد کننده و یکی کننده. ما همه با هم برادریم و با هم زندگی می کنیم، با همه ی مردم و همه ی چیزها، اینجا و در ماورا و خدا همه جا با ماست. سیستم سوم: سفر روح (اکنکار) که از درون بقیه رشد کرده (آناهاد یوگا، صوفیسم (عرفان اسلامی) و لامائیسم) طریقی است برای اعطای قدرت سفری آزادانه به تمامی مراتب بالا تا بالاترین مرتبه. بسیاری از طرق عملی سفر روح توسط شعرا و نویسندگانی در عربستان و هندوستان از قرن هشتم تا یازدهم توسعه یافته. آنهایی که در اصل مسئولیتی در ارتباط با توسعه ی سفر روح داشته اند: تولسیداس، جلال الدین رومی، حافظ، کبیر، شمس تبریز هستند. در سفر روح بدن خود را ترک گوییم و به عنوان یک روح به نیرویی که همه جا در جریان است و از مرکز هستی سرچشمه می گیرد اجازه دهیم که از درونمان عبور کند. این نیرو روح خدا یا حق یا اک نام دارد. به صورت نیروی حیات خلاقیت و آفرینش نمود دارد و به صورت بینش و فراست. تمامی مسئله ی هستی یافتن رابطه ی فرد و روح کل است. خودشناسی بنیانگذار درک انسان از زندگی است. انسان قابلیت تولید (دوباره سازی) تمام خواص خدایی یا ابر روح را دارد. انسان روح است، محصولی از ابر روح. معلم هر کسی روح اوست در عین اینکه روح او نیست. تعلق و وابستگی به تمام چیزهایی که در زندگی بیرونی و درونی ما داده شده است. تنها باید عشق به تعلیم درون و عشق برای نور و صدای جهان هستی باقی بماند. روش هایی برای سفر روح بیان می کند. یکی از آنها روش خود تمرکز یا هیپنوتیزم است که از مرحله ی آگاهی جسمانی خارج شده و با تمرکز روی یک شی براق مثل سکه وارد نوع دیگری از آگاهی می شود. به آن خیره شده و بر روی خارج شدن از بدن تمرکز کنید. در این مدت با خود تکرار می کند من در حال ترک بدنم هستم، تا به واقعیت تبدیل شود. ناگهان خود را بیرون از بدن پیدا می کند که در حال نگاه کردن به آن وضعیت نشسته ی اولش است. یا روش هایی از این دست. بعد توصیه به ترک نفسانیات کرده، مگر نه سفر روح با درد و رنج همراه می شود. و توصیه به پیمودن راه خدا و موافقت با پیمان الهی کرده. تا بتوانیم با سفر، به مرحله ی پنجم (از هفت طبقه) برسیم که همان روح خالص است. به حالت استغراق دست یابد که در آن ارتباط با جهان بیرون قطع شده و تنها ارتباط با جهان درون برقرار است. اگر کسی دارای تجربه باشد می تواند بلافاصله از طریق استغراق به حالت خلسه در آید. بعد مراحل آن را توضیح میده. سوال من اینه که: 1. این همه در دینمان صحبت از ارتباط با غیب است. مثلا اگر همیشه وضو داشته باشیم یا بعد از نماز آیت الکرسی بخونیم وارد عالم غیب میشیم، از طرقی که این کتاب هم گفته میشه وارد اون عالم شد؟ یعنی کمک نمیکنه هنگام گفتن ذکر واقعا با باطن عالم راه پیدا کنیم, یا تو نماز واقعا به معراج بریم. یا حداقل کمی تمرکز پیدا کنیم از این همه پراکندگی خاطر. 2. در جواب یکی از سوالهای سایت درباره ی عرفان های شرقی فرموده بودید، اعتقاد به توحید، میتونه شاخص تشخیص درست و غلط بودن این فرقه ها باشه (نقل به مضمون). به نظرم این فرقه به توحید اعتراف داره اونم در حد مباحث عمیق عرفان اسلامی، ولی پیروی از ادیان رو به نظر قبول نداره، میدونم این موضوع این گروه رو رد میکنه، ولی آیا میشه روی توحیدی بودنش تاکید کرد و با روش هایی که آموزش میده، سفر روح رو امتحان کرد؟ 3. آیا می شود گفت، حالت هایی که از عرفا دیده شده، مثل زل زدن به مردم برای ساعت ها در حرم امامان بدون توجه به اطراف، حالت هایی شبیه به خصوصیات خلسه ی ذکر شده در کتاب است که از عرفا دیده شده، همان سفر روح است که این بزرگان داشته اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندین سال پیش بر روی کتاب‌های آقای «پال توئیچل» کار کرده‌ام. در نهایت چیزی دستگیرم نشد. انسان از طریق توصیه‌های ایشان در یک خلأ فردی قرار می‌گیرد، بدون این‌که مثل شریعت الهی پس از مدتی با نور اسماء الهی مرتبط شود! موفق باشید

12136
متن پرسش
بسم الله سلام محضر استاد بزرگوار: دو سوال: 1- به لطف حضرت حق، فرزند دار شده ام. اما با توجه به تاریخ هایی که ممکن است لقاح رخ داده باشد، ظاهرا لقاح در ایامی نه چندان مناسب رخ داده است. (قمر در عقرب و نیمه ماه قمری) حال وظیفه بنده چیست و چگونه می توانم از عواقبی که برای جنین چنین ایامی ذکر شده است جلوگیری کنم؟ 2- آیا استخاره کردن در هر عملی صحیح است؟ استدلال بنده: چون در همه اعمال ما به جنبه های غیبی آن عمل و نیز اثری که سایرین روی آن می گذارند واقف نیستیم پس استخاره در همه اعمال صحیح است. حتی برای بیرون رفتن از منزل!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما صحت این نوع روایات کراهت قمر در عقرب را ثابت کن، بعد دنبال رفع عواقب‌اش باش! با توکل به خدا جلو بروید و نگران نباشید 2- عقل، حجت باطنی خداوند است و بعد از عقل مشورت با اهل آن موضوعی است که دنبال آن هستید، مرحله‌ی سوم استخاره است. موفق باشید

9777

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام. سایتتون رو باز کردم و تیتر «خبر از فاجعه ای بزرگ ...» رو دیدم و وقتی صفحشو باز کردم دیدم سوال من ابتدای صفحه است. لازم دیدم بگم که من فقط سوال اول رو نوشته بودم و نظر حضرتعالی رو راجع به متن اکبر جباری پرسیده بودم و سوال دوم از من نبود، ولی ظاهرا عده ای سوال را کش داده بودند و اتهاماتی به حقیر و شما زده بودند. خواستم از شما بابت جواب های عالمانه و دقیق همیشگی تشکر کنم. استاد، جالب است که اکبر جباری ادعای حمایت از شخصی (احمدی نژاد) را دارد که آن شخص فرمودند: «به احتمال زیاد جباری نفوذی است، او به غایت نفهم است و ...» . استاد بابت مطالب مفیدتان مجددا بسیار سپاسگزارم. هرکس چند پست فیسبوک جباری را بخواند تعجب می کند که این شخص چطور خود را متفکر می داند!!! درحالی که جز فهش و ناسزا و تحریف حقیقت در کلامش نیست و درویش گونه مقابل امام و انقلاب ایستاده است. با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال شما سؤال خوبی بود و ادامه‌ی آن موجب شد بنده ماوراء شخص آقای جباری، خطرِ کسروی‌گری را که دشمن اسلام همواره در دوره‌های مختلف که شکست بخورد به آن متوسل می‌شود را گوشزد کنم. موفق باشید
6688
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی با عنایات حضرت حق بنده ی حقیر مشغول یاد گرفتن کتاب عین نضاخ آیت الله جوادی پیش یکی از شاگردان جنابعالی هستم و به طور تخصصی مباحث عرفان نظری را بحث می کنیم. گهگاهی هم به کتاب های ابن عربی و شرح قیصری بر آن و شروح دیگر رجوع می کنیم( این مطالب را برای این خاطر عرض می کنم که متناسب با فضای این کتاب ها جواب حقیر را بدهید) 1- آیا شهود یک اسم به تنهایی قبل از ظهور خلقی آن یعنی در ذات الهی امکان دارد؟ شهود این اسم در عالم خارج و ظهور خلقی آن به چه شکلی است ؟ آیا هر اسمی در خارج مظهر خاصی دارد؟ اگر عارفی مشاهده کرد در هر مرتبه ( هم ذات الهی هم عالم خارج)چه چیزی را میبیند؟ 2- اصل سوالم اینجا است که آیا "صفت "نیز به تنهایی قابل شهود است ؟ چه در ذات الهی و چه در عالم خارج؟ بنده در یکی از شروح بر فصوص دیدم که نوشته بود عارف می تواند یک صفت را شهود کند منظور چیست؟ اگر ذات الهی با اتصاف به صفتی اسم می شود پس چگونه صفت می تواند حقیقت خارجی داشته باشد و به طور مستقل شهود شود؟ آیا اسم هم حقیقت متعین خارجی دارد؟ اگر میشود بعضی از منابع جواب هایتان را هم بگویید تا من نیز به آنها رجوعی داشته باشم اگر منبعی نیز هست که می توانم در این مورد به آن رجوع کنم لطفا بفرمایید. خیلی ممنون یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته من کتاب «نضاخ» را نمی‌شناسم 1- هر اسمی از طریق مظاهر ،خود را می‌نمایاند وگرنه آن اسم در صقع ربوبی می ماند. به همان معنا که خداوند اسماء خود را بر اساس طلب عین ثابته‌ی مخلوق ظهور می‌دهد حال اگر طلب عین ثابته‌ی مخلوق نبود ظهور اسم معنا نمی‌داد. عارف با نظر به مظاهر اسماء الهی منتقل به حقیقت آن اسم می‌شود و حق را با نور آن اسم می‌نگرد 2- صفت چیزی نیست جز خصوصیات اسم و اگر هم کسی می‌فرماید عارف صفت را شهود می‌کند به اعتبار ظهور اسمی است که دارای صفت خاص است. این مطالب را باید در کتاب‌های محی‌الدین و قونوی دنبال کنید. کتاب‌های استاد یزدان‌پناه جمع‌ بندی‌های خوبی در این مورد دارد. موفق باشید
6335
متن پرسش
آیا خسارات فتنه 88 به انقلاب از خسارات جنگ تحمیلی بیش تر بود ؟ چرا؟ لطفا دقیق بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث مفصلی نیاز است. همین اندازه بدانید آن فتنه‌ طوری بود که دشمن را که داشت از فتنه‌هایش مأیوس می‌شد، امیدوار کرد که می‌توان از درون، نظام اسلامی را از بین برد در حالی‌که ما در دفاع مقدس عظمت خود را اثبات کردیم. موفق باشید
2270
متن پرسش

بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . بنده همون جوانم که تغییرم دادید(سوال 22 35)،استاد همه اون زمان، تغییر منو محال و معجزه دونستن ما قدر ندونستیم،الحمد لله جواب اون سوالم که فرمودید شب قدر 23 به ما رسید و برای ما ساخت و تکمیل شدیم و انشاالله منتظریم ببینیم عید فطر چی قراره بدن. . . ولی استاد یه چی هست اونکه یه غمی اومده تو دلمون از بقیه ماه رمضان که داره تموم میشه نمیدونیم بعدش چیکار کنیم،یعنی میمونه نمیمونه راستش این دعای 45 رو که فرازاش رو میخونیدیم دیدیم راسته والا. . . خلاصه استاد یه چیزی بگید ببینیم با این غم باید چه کنیم؟چه کنیم که بعدش بتونیم شکمو دست بگیریم،زبونو کنترل کنیم،تحملو زیاد کنیم و . . . از بقیه برکات ماه برامون دائمی بشه؟اگر منبع مطالعاتی هست بفرمایید؟(استاد وقتی جوابمون رو میدید این دلمون با بعضی حرفاتون صفا میشه،وقتی رو جوابتون فکر میکنیم میبینیم انگار این جواب قبلش تو دلمون بود اما توجه نداشتیم. . . استاد وقتی جامعه رو گرفتن ازمون به شدت ناراحت شدیم و با خدا درگیر شدیم،آقا رو تحدید کردیم که دیگه جامعه نخونیم خب استاد سخته بخدا بگیرن،به درو دیوار میزنید تا بخونید اما نمیشه،البته نه اینکه ایشون محتاجن،خواستیم ارواح عممون این بحر رحمت دل آقا رو به جوشش در بیاریم تا اینکه شب قدر که سخنرانی 40 حب اهل البیت رو گوش دادیم رسیدیم به اینکه و " بالمومنین رعوف رحیم" آره میدونستیم،اما اون شب با اون جواب شما و اون بخش از ابوحمزه که فرمودید و یه فراز از ابوحمزه انتخاب کردیم که در این فراز از قضا همون حرف شما بود. . . دیگه آخر شبمون ساخته شد و شرمندگی گرفت تمام وجودمون رو و سوختیم از بی غیرتی. . .خدا کنه انشاالله خداوند به حقیقت صاحب الامر علیه السلام برای تمام مسلمانان جهان بهترین تقدیر رو رقم بزنه از جمله شما استاد عزیز و بقیه علماء و بخصوص رهبر عزیزمون و انشاالله نظام اسلامی رو برای ما حفظ کنه. . . ) موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حفظ روحانیّت ماه رمضان با ورع ممکن است و ورع به آن معنی است که نه تنها از گناهان فاصله‌ بگیریم، از شبهات نیز باید فاصله بگیریم. امام باقر می‌فرمایند: «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ» سخت‌ترین عبادت ورع است. معلوم می‌شود «ورع» چیزی بالاتر از عمل به اعضاء و جوارح است، بلکه باید در سخت‌ترین میدان که میدان قلب است وارد شد و در آن حوزه عمل نمود و شخصیت خاصی را برای خود شکل داد. در واقع «ورع» بیش از آن که یک عمل باشد ایجاد یک «عالَمی» است برای خود که خصوصیات خاص خود را دارد. حضرت صادق برای رسیدن به عالَم «وَرع» می‌فرمایند: «الْمُتَوَرِّعُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ، الصَّفْحِ عَنْ عَثَرَاتِ الْخَلْقِ أَجْمَعَ وَ تَرْکِ خَوْضِهِ فِیهِمْ وَ اسْتِوَاءِ الْمَدْحِ وَ الذَّم» شخصی که اهل ورع است باید سه اصل اساسی را رعایت کند، از لغزش‌های مردم کاملاً چشم‌پوشی کند، در امور مردم دخالت و تجسس نمی¬کند و مدح و نکوهش مردم برایش مساوی است. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «أَصْلُ الْوَرَعِ دَوَامُ الْمُحَاسَبَةِ وَ صِدْقُ الْمُقَاوَلَةِ وَ صَفَاءُ الْمُعَامَلَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ شُبْهَةٍ وَ رَفْضُ کُلِّ عَیْبَةٍ وَ رِیبَةٍ وَ مُفَارَقَةُ جَمِیعِ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرْکُ فَتْحِ أَبْوَابٍ لَا یَدْرِی کَیْفَ یُغْلِقُهَا وَ لَا یُجَالِسُ مَنْ یُشْکِلُ عَلَیْهِ الْوَاضِحُ وَ لَا یُصَاحِبُ مُسْتَخِفِّی‏الدِّینِ وَ لَا یُعَارِضَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا یَحْتَمِلُ قَلْبُهُ وَ لَا یَتَفَهَّمُهُ مِنْ قَائِلٍ وَ یَقْطَعَ مَنْ یَقْطَعُهُ عَنِ اللَّه‏» اصل ورع آن است که انسان همواره به حساب خود برسد و راست سخن بگوید و ارتباط خود را با مردم نیک سازد، از شبهات دورى کند، شک و شبهه و عیب‏ها را از خود جدا سازد، از هرگونه لغوی خوددارى نماید، درهائى را به روى خود باز نکند که بعد نتواند آن‌ها را ببندد، با کسى که او را خوب نمى‏شناسد هم‏نشین نگردد. با کسانى که دین را سبک مى‏شمارند رفاقت نداشته باشد، در مسائلى که تحمل آن را ندارد و دلش آن‌ها را قبول نمى‏کند معارضه نداشته باشد، اگر سخنى را از گوینده‏اى نفهمید با او مخالفت نکند و گفته‌ی کسى را که از خدا قاطعانه سخن مى‏گوید بشنود. وقتی انسان در چنین عالَمی که روایت فوق متذکر آن است قرار گرفت، در عالَم «ورع» وارد شده و نتیجه‌ای نصیب او می‌شود که همه‌ی اسلام برای تحقق آن نتیجه آمده است. رسول خدا می‌فرمایند: «مَن لَقَی اللّهَ سُبْحانَهُ وَرعاً أعْطاهُ اللّهُ ثَوابَ الإسلام کُلّه»هرکس در حالی‌که دارای ملکه‌ی «ورع» است، خدا را ملاقات کند خداوند ثواب تمامی اسلام را به او عطا می‌فرماید. به همین جهت حضرت صادق می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَع‏» بر شما باد که «ورع» پیشه کنید زیرا به دست نمی‌آید آنچه نزد خدا است مگر از طریق «ورع». این یک قاعده است که با «تمرکز» بر پاکی‌ها و نظر به عالم معنویت و دوری از گناه، آرام‌آرام ملکه‌ی وَرع در جان انسان ظهور می‌کند. «ورع» بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که اگر در انسان شکل گرفت او را بسیار محتاط می‌نماید تا آنجا که نه‌تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد می‌کند که روایات در وصف آن به سپر نام برده‌اند و امیرالمؤمنین در این رابطه می‌فرمایند: «الْوَرَعُ جُنَّةٌ مِنَ السَّیِّئَات‏» ورع همچون سپر است در مقابل گناهان و زشتی‌ها. در حالی‌که برای تقوا تعبیر لباس را به کار می‌برند و می‌فرمایند: «لِباسُ التَّقْوَی» یعنی تقوا لباس است. اصل قضیه از این قرار است که ابتدا باید با تمرکز و توجه قلب بر روی وظیفه و اوامر و نواهی الهی، روحیه‌ی نگهداریِ خود از لغزش‌ها در ما ایجاد شود. اگر توجه انسان بر روی حرام الهی شدید شد و مواظب بود گرفتار گناه نشود آرام‌آرام ملکه‌ی «ورع» در او ظهور می‌کند. ورع دریچه‌ای است بسیار متعالی و آنچنان انسان را از حجاب‌های بین خود و پروردگارش آزاد می‌کند که تا ملاقات خداوند و نظر به اسماء حسنای او جلو می‌برد. تا تمرکز قلبی و روحیه‌ی نگهبانی از خود نسبت به محارم الهی در انسان پیدا نشود، «ورع» شروع نمی‌شود در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: «ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏» ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام شده اجتناب کن تا با ورع ترین مردم باشى. یک وقت ممکن است ما قالب و صورت ظاهری گناهان را بشناسیم و انجام ندهیم، مثل آن که دزدی نمی‌کنیم، ولی یک وقت دل ما بر دوری از گناه تمرکز دارد و از خود طوری نگهبانی می‌کند که به گناه نزدیک نشود، در این حالت است که «وَرع» ظهور می‌کند. با توجه به مجموعه‌ی روایات می‌توان این طور نتیجه گرفت که «ورع» آن توانایی و قدرتی است که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس انسان پدید می‌آورد تا انسان بتواند در ساحت آن ورع، مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی کند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی برسد. موفق باشید.

180

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ا سلام خدمت استاد محترم . . . بنده دانشجوی رشته سرامیک هستم. تا الانش از فرصت هام جهت بالا بردن معرفت استفاده نکرده ام. اگر بخواهم الان هم درس بخونم و هم کسب معرفت از کجا باید آغاز کنم؟ چی بخونم؟ چه اعمالی انجام بدهم؟ چطور برنامه ریزی کنم؟ باتشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در روی سایت لب المیزان موضوع سیر مطالعاتی را روش مفیدی برای جنابعالی می‌دانم ولی البته ابتدا پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» که اخیراً با ویراستاری جدید تدوین شده مطالعه فرمایید. موفق باشید
16630
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد گرامي. پس از بارها خواندن قرآن به همراه ترجمه و بعضا تفسير آن به اين برداشت رسيده ام كه برخي از باورهاي ما چندان مطابق با قرآن نيست. چند مورد را ذكر مي كنم لطفا به تفصيل پاسخ دهيد. 1. فكر مي كنم خدا در قرآن هيچ فردي را مانند حضرت ابراهيم (ع) ستايش نكرده است. ايشان با صفات بسيار نيكو توصيف شده و در چند جا به همه انسانها سفارش شده از مرام ايشان پيروي كنند. يا آيات بسياري به زندگي حضرت موسي (ع) پرداخته و از ايشان به بزرگي ياد شده است. با اين حال مقام ايشان در جان و دل يك شيعه نسبت به مقام ائمه (ع) كه مستقيما اشاره اي به آنها نشده چقدر است. چرا به ما به اين پيامبران الهي كه اينچنين مورد توجه پروردگارند توسل نمي كنيم و سراغي از مزارشان نمي گيريم و به زيارتشان نمي رويم و گنبد و گلدسته درست نمي كنيم؟ من احساس مي كنم نظر شيعيان نسبت به ائمه (ع) با نوعي مبالغه همراه است و با روح حاكم بر قرآن سازگار نيست. مگر اصل دين را نبايد از كتاب آسماني آن گرفت اين مقامي كه ما براي ائمه (ع) متصوريم از كجا نشات گرفته و تا چه حد معتبر است. ادله قرآني ما چيست؟ 2. در بسياري از آيات قرآن هر جا به اقامه نماز سفارش شده بلافاصله ايتاء زكات هم آمده است اما فقه شيعي زكات را در برخي اقلام محدود نموده كه اكثريت مسلمانان در طول عمر خود يك بار هم زكات نمي دهند. چطور مي شود كه انجام يك عمل واجب در قرآن موكدا سفارش شده و در بسياري موارد در كنار فريضه مهمي مانند نماز قرار گرفته اما مسلمانان بسياري با اولي هر روز سروكار دارند و با دومي اصلا نه. از آن طرف وجوب خمس تنها در يك آيه از قرآن آمده اما فقه شيعي دستگاه عريض و طويلي براي آن درست و همه انسانهاي صاحب درآمد را ملزم به پرداخت آن كرده و سهم امام و سهم سادات تعيين كرده است و نيمي از خمس را به جيب روحانيون ريخته است و قس عليهذا. 3. اين نظام توزيع خمس از كجا آمده است. ذي القربي در آيه مربوط به خمس در سوره انفال شده اند همه انسانهايي كه از نسل پيامبر خواهند بود. يعني خداوند براي همه انسانهاي از نسل پيامبر تا قيامت سهم ويژه اي در نظر گرفته است. اينگونه توجيه مي كنند كه زكات بر سادات حرام شده و در عوض خمس به آنها مي رسد. اصلا چرا بين سادات و غيرسادات تفاوت قائل شده اند. در جامعه كنوني چه فرقي بين آنها وجود دارد چرا سادات خمس بگيرند و غيرسادات زكات. آن نيم ديگر خمس كه به روحانيون مي رسد به چه دليل است؟ در زمان ائمه (ع) هم به اين شكل بوده است؟ ائمه (ع) به سادات و مبلغين خمس مي دادند و به بقيه زكات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت 1؛ خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمتِ «امامت در قرآن» رجوع فرمایید تا إن‌شاءاللّه دقت‌های قرآنی شما نسبت به جایگاه اهل البیت و مقام امامت بیشتر شود تا آن‌جا که متوجه خواهید شد چرا حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» در دعای خود تقاضا می‌کنند به صالحین ملحق شوند. راستی صالحین جز کسانی‌اند که به تعبیر قرآن از هرگونه آلودگی پاک شده‌اند، آن‌هم به همان معنایی که در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب متذکر است که به تعبیر علامه طباطبایی اگر دقت کنید آن اراده‌ای که در آیه‌ی مذکور مطرح است، غیر از اراده‌ی عمومی است که برای پاک‌کردن همه‌ی انسان‌ها از طریق شریعت اراده فرموده است؟ زیرا می‌فرماید: خداوند اراده کرده است فقط شما اهل‌البیت را از هرگونه رجسی پاک کند. 2- خود قرآن در تبیین آیات الهی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را مأمور کرده و می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (44/ نحل) ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آن‌چه به سویشان آمد را تبیین کنی. و لذا مصداق‌های زکات در زمان خود رسول‌اللّه «صلوات‌اللّه‌علیه» مشخص گردیده، می‌ماند که فکر کنیم آیا امروز که منابع تولید تغییر کرده نباید مصداق‌های زکات تغییر کند؟ 3- در همان کتاب روشن می‌شود که ما در کنار اطاعت از خدا، مأمور به اطاعت از رسول خدا و اولی‌الامر هستیم و مسلّم اولی‌الامر باید انسان‌های معصومی باشند که خداوند ما را به اطاعت از آن‌ها دستور داده است، وگرنه ما را به اطاعت از کسانی دستور داده است که امکان گمراهی ما در آن‌ها هست که مسلّم خدای هدایت‌گر چنین کاری را نمی‌کند و از طرفی در قرآن اهل‌البیت را به عنوان انسان‌های معصوم معرفی نموده است تا ما در فهم قرآن و فهم مصداق‌های خمس به آن‌ها رجوع کنیم تا در مدیریت جامعه‌ی اسلامی سرگردان نباشیم. حال اهل‌البیت در روایات متعدد، جایگاه خمس را مشخص کرده‌اند و این به معنای قراردادنِ سهمی برای مدیریت علمی و اجرایی جامعه‌ی اسلامی است و در مباحث فقهی بررسی‌های مفصلی در این مورد شده است. موفق باشید

16307
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات و آروزی بهترین ها از خداوند متعال برای جنابعالی: ببخشید من عاجزانه از شما یک راهنمایی می خواهم، چون فکر خودم به جای نمی رسد و از طرفی همسرم دیدگاههای شما را بسیار قبول دارند. همسرم فردی تحصیل کرده و متدین و حزب اللهی اند و خدا را از این بابت شاکرم. اما مدتی است من احساس می کنم بیشترین وقتشان را در فضای مجازی اند و طبق صحبت خودشان کار فرهنگی انجام و با درج مطالبی فکر بعضی را بسوی آنچه حق و صحیح است هدایت می کنند. من به ایشان اعتراض شدید دارم که زیاد وقت شما را گرفته اما ایشان نمی پذیرند. من نگران این هستم که مصداق فرمایش مقام معظم رهبری حفظه الله شوند که فرمودند بعضی در این فضاها تنفس می کنند. قبلا بیستر اوقات مشغول مطالعه و شنیدن صوتهای فلسفه بودند و من خیلی خوشحال بودم که گرچه ساعات خیلی کم با خانواده هستند. اما لذت می بردم ایشان را در حال مطالعه می دیدم و حتی از حق خودم می گذشتم گرچه احساس می کردم کم با ما هستند و باید بیشتر به خانواده و فرزندان اختصاص دهند. اما حالا دلم به درد می آید که می بینم بلافاصله بعد از آمدن از سر کار تا عصر دوباره شب ها چه بسا تا نزدیکی اذان صبح در گروهها هستند. میگم خدایا اگر من در اشتباهم مرا هدایت و اگر همسرم در اشتباهند ایشان را هدایت بفرما. اطاله کلام نکنم از شما می خواهم حقیر و همسر گرامی ام را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّمِ مسلّم ما در شرایطی نیستیم که از تعادل به ثمررساندنِ ابعاد مختلف شخصیت خود غفلت کنیم. آن‌چه موجب کمال ما است تنظیم وجوه مختلف شخصیت‌مان است. بدین معنا که در کنار اُنس با فرزند و همسر و داشتن لذّات حلال و اُنس با ارحام؛ در ضمن از حضور در فضای مجازی نیز غفلت نکنیم. ولی اگر همه‌ی وقت خود را در آن فضا صرف کنیم، بعد از مدتی امکان ارتباط طبیعی با اطراف خود را از دست می‌دهیم و عملاً انسانِ تک‌بُعدی خواهیم شد. موفق باشید   

13545
متن پرسش

سلام خدمت جناب استاد: اخیرا مقاله ای خواندم که به بحث عبور از شهید آوینی پرداخته بود. با این عنوان که چرا حزب الله نتوانسته فکر نوتری ارائه نماید. حقیر حس خوبی نسبت به این موضوع ندارم. حس می کنم تفکر شهید آوینی آنقدر وسیع است که خیلی زود است از آن عبور کنیم. اصولا تفکر شهید آوینی تفکر آخر الزمانی ست. نظر حضرت عالی چیست؟ http://epicbaz.com/

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا عبور از آوینی؟! مگر باید از شخصیت‌های قدسی عبور کرد؟ چرا ادامه‌ی آوینی نه! و چرا به تفصیل‌آوردنِ آن سخنان اشراقی را مدّ نظر قرار ندهیم؟! مسلّم آن کسی که آوینی را بفهمد، هرگز تصور عبور از او را نیز در خیال نمی‌گنجاند، بلکه تمام تلاشش در راستای به ظهورآوردنِ هرچه بیشتر اشارات آن حکیم متأله بزرگ است. موفق باشید

10789
متن پرسش
سلام به استاد عزیز: دل‌نوشته‌ای بود و دل‌گرفتگیِ شاعرانه؛ گفتم خدمت شما هم بدهم محض تبرک: – آشفتگی‌ها مرا آشفته کرده‌اند به قدری که عاشقی را فراموش کنم و مشغول خودمشغولی‌های خودِ وهمیم شوم و حقیقت را به دورستان دیار غربت بسپارم. هرچه درخود جست وجو می‌کنم چیزی جز شرمندگی نمی‌بینم - من شرمنده‌ام که حقیقت را آن پندارم که در فلسفه‌ها پیدایش کنم و غیر از آن را هم مشتی لغلغه و حرف سطحی پندارم - شرمنده‌ام از این که خود را در اقیانوس وهوم الفاظ و بازیهای مثلا علمی، مثلا فلسفی غرق کرده‌ام درحالی که حقیقت جای دیگری رخ می نمایاند - شرمنده ام که حتما بایدکسی بیاید و دستم را بگیرد و به سرمنزل مقصود برساند و من هم مثال کور عاجزی باشم که در برهوت غوغاگری‌ها گم شده است - شرمنده ام از بی‌شرمیم از بی‌حرکتیم، شرمنده‌ام چون به جای این‌که با اشاره‌ای راه را از بی‌راه پیدا کنم و حرکت کنم و به مقصد برسم هنوز اندرخم کوچه هم نیستم - و گم گشته‌ای سرگشته بیش نیستم که در حجاب مشهورات زمان خود فرو رفته، و جرأت و جسارت بیرون‌رفت از این ظلمات را ندارد - بودند کسانی که مصداق "از تو به یک اشاره" شدند و با سر دویدند و چون مولایشان سیدالشهدا نی‌سوارِ نی‌زارِ عشق شدند – شرمنده‌ام که در نیستان عاشقی و این صحنه‌ی شوریده‌دلان که لیلاها و مجنون‌ها دارد، من مصداقِ "ثمٌ بکمٌ عمیٌ" شده‌ام - شهید حاضرترین و شاهدترین شاهد غایبی است که حقیقتِ حقیقت را به تمامه شهادت می‌دهد و حرفش را در دادگاه عاشقی به کرسی می‌نشاند و اینجاست که قضاوت‌کنندگان اگر فرشتگان هم باشند سر به سجده‌ی تواضع می‌گذارند و اینجاست که باید گفت "فتبارک الله احسن الخالقین".
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری جا دارد که همواره در منظر خود انسان‌هایی را قرار دهیم که به زیبایی از پل صراط دنیا گذشته‌اند. باید چشم باز کنیم و مراتب و ساحات عمیق‌تر وجود را در کلام الهی و سخنان اولیاء معصوم بیابیم تا معلوم شود این خدا است که از طریق قرآن به سوی ما آمده تا نحوه‌ی اندیشیدن و سخن‌گفتن را به بشر هدیه کند. موفق باشید
9355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد برای غرب شناسی چه کتاب هایی را به جز کتب خود معرفی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مددپور، نکات خوبی دارد و از کتاب‌های جناب آقای دکتر داوری نیز غافل نشوید. موفق باشید
147

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید .جناب استاد بنده مدتی است که با کتب شما مرتبط می باشم...وحال که فاصله وجودی خود را با روح اسلام چنان زیاد می بینم ودر درون خود شاهد دورویی ها وحسادت ها و.....می باشم وگاهی خویش را آن قدر شکست خورده ومایوس میبینم که ازدست خودم خسته می شوم جناب استاد می دانم که با خواندن دوباره برهان وامثالهم حل نمیشود استاد به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده ایم !...کارمان شده به دنبال خویش گشتن. استاد چه باید کرد؟مثل اینکه قصه وهم همیشه می خواهد خوانده شود وما نیز سرگردان یک سره برای او گوش شویم در این کویر بی آب وعلف بارانی نمی بارد استاد این که ما این همه خود را به سوالات گوناگون بمباران می کنیم وگاهی نیز دست پاچه می شویم را چگونه باید دید ؟استاد چگونه فقط باید نگاه بود؟
متن پاسخ
جواب: باسمه تعالی . علیک السلام حالت شما شبیه حال عزیزی است که باید در جوابش گفت: بحمدالله در برزخِ گذار از دنیا و ورود به عالَم معنا دست و پا می‌زنید، و این نشانه‌ی آن است که «نه از دنیا دلت شاد است نه رویی در وطن داری» نه وارد وادی اَیمن معانی شده‌ای و نه می‌توانی در پوچی دنیا تسلی پیدا کنی. عزیزم شما نوبرش را نیاورده‌ای: تو گمان کردی که این بازار عشق...هست چون بازار بغداد و دمشق غوره‌نشده، کسی کشمش نمی‌شود. غیر ناکامی در این ره کام نیست راه عشق است این، ره حمام نیست این بی‌تابی‌ها هیچ‌کس را به جایی نرسانده است، باید با جدیّت تمام به خود نهیب بزنی که کجا می‌خواهی بروی؟ ابراهیم خواص می‌گوید: در حوالی شام درختان انار دیدم، چون مرا آرزوی انار بود، نخوردم. پس به وادی رسیدم کسی را دیدم دست و پای ضعیف گشته، زنبوران او را می‌گزیدند. گفتم؛ خواهی دعا کنم از این بلا برهی؟ گفت: نه. گفتم؛ زنبوران از تو باز دارم؟ گفت: ای خواص! آرزوی انار از خود دور کن مرا چه رنجه می‌داری، خود را دل به سلامت خواه، مرا تندرست چه خواهی؟ گفتم؛ به چه شناختی من خواصم؟ گفت: هرکه او را داند هیچ بر وی پوشیده نماند. آیت‌الله‌حسن‌زاده‌آملی«حفظه‌الله» فرمودند: «در دوران جوانی متوجه شدم اگر به ذهن و خیال خود برنامه ندهم، آن به من برنامه می‌دهد و هرکجا خواست مرا می‌کشاند»، دستورالعمل می‌خواهی بفرمایید. اگر این حرف را فهمیدی و کارد تیز خیال به استخوانت خورده است، به خودت برنامه بده، تفسیر المیزان از آن برنامه‌های پنج یا شش ساله‌ای است که شما را از آتش این برزخ آزاد می‌کند. یا علی
16025
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک اعیاد شعبانیه خدمت استاد عزیز و بزرگوار: سوالی که خدمت تان داشتم این است که حضرتعالی اعتقاد دارید ازدواج رزق است و فرد راه رسیدن به این رزق را فقط می پیماید و برخی از بزرگواران استناد می کنند به آیات سوره اعراف و از طرفی روایاتی در این باب مانند در کنزالعمال از پیامبر وارد شده است که «همسر تو تغییر نمی کنند حتی با دعایی من». حال با توجه به این موضوع اگر ازدواج را رزق بدانیم و همسر از قبل در عالم ذر انتخاب شده است پس جایگاه دعا و توسل در ازدواج چیست و از طرفی روایات بسیار زیادی مبنی بر انتخاب همسر وجود دارد که حتی رنگ چشم و صورت را گفته اند اینگونه انتخاب کنید اگر رزق است و مقدر جایگاه روایات چیست؟ و چگونه می توان این ها را با هم جمع کرد؟ ممنونم از راهنمایی تان و اینکه حتی الامکان درباره چگونگی انتخاب درباره عالم ذر توضیحاتی بفرمایید. همچنین ما را هم از دعایی خیرتان محروم نفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا در امر رزقِ مقسوم، رسیدن به رزق را تسهیل می‌کند. و تلاش ما جهت بهترظهورکردنِ آن چیزی است که برای ما رقم خورده است. و این نکته‌ی بسیار مهمی است که رزق مقسوم ما چگونه برای ما ظهور کند که نفس ما آن را مطلوب خود بداند. دعا در این راستا کمک می‌کند. موفق باشید

13042
متن پرسش
استاد معظم سلام علیکم: امیدوار هستم که صحتمند باشید. از خدمت شما سه تا سوال داشتم. 1. در اعمال ایام البیض مخصوصا روزه شخص خوب است ماه هجری قمری را دنبال کند یا هجری شمسی را؟ 2. درباره حساب سال من از بیش از ده عالم پرسیدم درباره کسانی که حساب سال ندارند تکلیف آدم چیست؟ متاسفانه زیادتر از نود درصد مردم اصلا نمی دانند که حساب سال چیست و ده درصد باقیمانده خود را در سطح حساب سال نمی دانند در حالی که وضع مالی شان هم بسیار خوب است. بعضی علما در این باره می گویند شما اصلا نباید از غذای ایشان استفاده کنید. بعضی می گویند استفاده کنید بعدا خودتان غذایی که مصرف کرده اید در خانه ایشان حساب کنید و از پول خود ذکات آن را بدهید. بعضی دیگر می گویند اگر شما یقین پیدا می کنید که از پولی که برای شما غذا تهیه کرده است از عواید آخرش بوده و از آن سال نگذشته که شامل حساب سال شود استفاده کنید بدون ترس و بدون پرداختی. در اینجا وظیفه بنده چی خواهد بود؟ 3. آیا اعمالی مثل بجا آوردن نماز و یا بعضی دعاها مثل زیارت عاشورا، دعای ندبه، کمیل و یا دیگران در هوای آزاد و یا زیرسقف کدام فرقی دارد؟ البته بیشتر تاکید من در زیارت عاشورا است. با احترام شریفی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایّام‌البیض فقط در مورد روزهای 13 و 14 و 15 ماه‌های رجب و شعبان و رمضان می‌باشد و ربطی به ماه‌های شمسی ندارد 2- در این مورد هرکس باید بر اساس نظر مرجع خود عمل کند و عموماً ما نباید تجسس نماییم که آیا حساب سال دارد و آیا خمس به او تعلق می‌گیرد یا نه؟ 3- عمده آن است که متوجه باشید بهترین فضا برای اعمال عبادی کدام فضا می‌باشد. در بیشتر موارد در فضای آزاد، آمادگی بیشتری برای انتقال به انوار الهی در انسان هست ولی نباید بر آن اصرار داشت. موفق باشید

10559
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. بنده حدود 5 سال پیش طی جریاناتی دچار نوعی شک در همه عقایدم بود که از آن به شک دکارتی[1] تعبیر می کنم. چرا که خواستم برای تفکر، از اولین خشتهای آن دست به کار شوم که خب بسیار سخت بود خصوصا که با روش شناسی خاصی هم کارم را انجام ندادم (که خود این هم علتهای خاصی دارد که در آینده اگر نیاز شد به آنها خواهم پرداخت) در این جریانات بعد از آنکه ربط عالم و خدا و نحوه حضور خداوند در عالم و چگونگی ربط عالم ماده با عوالم غیر مادی از طریق مطالعه کتاب از برهان تا عرفان استاد طاهرزاده حداقل به لحاظ نظری برایم حل شد، خیلی خودکار این سوال به ذهنم آمد که حالا جایگاه پیامبر و امام که در اسلام مطرح شده در منظومه فکری بنده کجاست؟ و آیا الان زمان شناخت این دو مقام است و اگر بلی چگونه این شناخت حاصل خواهد شد. این سوال وقتی قوت گرفت که مدتی بعد، حاج حسن رحیم پور در تلویزیون سخنرانی[2] داشتند با موضوع نبوت، بیان کردند که نبوت مقدمه توحید است اصلا نبی آمده است که ندای توحید را سر دهد که البته بنده آنجا متوجه نشدم که منظور ایشان چه نوع تقدم و تأخری است. در مباحث استاد طاهرزاده در شرح حدیث عنوان بصری پس از معرفت النفس، معرفت رب را مقدم بر شناخت رسول و ولی خدا بیان شده، که این موضوع در کتب کلام و هم چنین بینش اسلامی دبیرستان و از طرفی در ادعیه از جمله همین دعای اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک... که احتمال زیاد معرف حضور هست می توان دید. با این اوصاف، اما، هنوز بنده نتوانسته ام به جمع بندی و نتیجه گیری در این موضوع برسم. در این موضوع به زعم بنده فرض هایی ممکن است و در همه بندها منظور از شناخت خداوند، همان توحید است که در کلام و علومی از این قبیل آمده و اینکه اصلاً خدا وقتی خدا هست که یکی باشد. اینجا فقط یک چیز می تواند سوال را محکوم به غلط بودن بکند و آن هم این است که بنده معنی و کیفیت تقدم و تأخری که در متون اسلامی آمده را به کلی نفهمیده باشم. 1. اگر شناخت خداوند به لحاظ زمانی مقدم بر شناخت نبی باشد این سوال خواهد آمد که اگر شناخت خداوند به لحاظ عقلی و قلبی برای همه انسان ها میسر باشد چه نیازی است به نبی؟ 2. اینکه نبی از خدایی خبر بیاورد از خدایی که از پیش وی را شناخته ایم، نوعی دور نیست؟ 3. پی بردن به صفت خالقیت خداوند با تفکر و تدبر و نظر بر فطرت ممکن است اما باید آدم خیلی عاقل باشد که با تفکر و بدون هیچ تغذیه فکری از جانب انبیاء بتواند یگانگی خداوند را درک کند و اگر چنین چیزی ممکن بود خداوند روزی از این همه روز که عالم برپاست و بوده و خواهد بود، زمین را از وجود نبی یا ولی خود خالی می گذاشت. این موضوع آن قدر اهمیت داشته که حتی قبل به دنیا آمدن هیچ بشری خدا اولین پیامبرش را به زمین فرستاد. 4. خداوند هزار اسم دارد که آنها را به انبیا و اولیاء آموخت این هزار اسم در قلب نبی تجلی کرده و وجود وی و آثار وجودیش را نورانی کرده و این نورانیت برای انسان مشهود شد در قالب همین زندگی دنیا. بدون وجود نبی و شناخت وی چطور می شود تجلی اسماء خداوند را دید که پس از آن به خدای یکتا با هزار اسمش شهادت داد. حتی بزرگترین عرفا هم برای شناخت این صفات نیاز دارند به شریعتی که انبیاء به ارمغان آورده اند. 5. اگر قائل بر قاعده تشکیک در وجود باشیم درجه وجودی خداوند بالاترین مرتبه وجودی است که ما که در عالم ماده و در سطح بعد عالم خیال به سر می بریم بیشترین فاصله را با عالم لاهوت داریم، در حالی که درجه وجودی انبیاء و اولیاء از خداوند پایین تر است و از آنها در متون اسلامی به عنوان واسطه فیض یاد شده با این اوصاف ما به عالمی که نبی در آن سیر می کند، ارتباط ما با وی راحت تر و سریعتر خواهد بود نسبت به رابطه با خداوند، پس چگونه است که شناخت خداوند مقدم بر شناخت نبی است؟ 6. حدیث معروف امام صادق (علیه السلام) با این مضمون که «وجود خداوند را حتی مشرکان به صورت فطری قبول دارند اما قائل به یگانگی خدا نیستند» نشان می دهد که شناخت خدای واحد نمی تواند مقدم بر شناخت نبی باشد. 7. مشرکان مکه به شهادت تاریخ قائل به وجود خداوند بوده اند (یک مثالش همان عهدنامه ای که در خانه کعبه توسط موریانه ها خورده شد..!) اما چه شد که وقتی نبی مبعوث می شود آن هم نبی رحمة للعالمین با آنها به مبارزه برمی خیزد؟ پاسخ این است که همین ها که به وجود خداوند باور داشتند به دشمنی با خدایی که پیامبر از جانب او مبعوث شده و ندای وحدانیت وی را سر می دهد پرداختند. اگر شناخت خدا مقدم بر شناخت نبی بود هیچ قومی به جنگ و لجاجت با پیامبرش برنمی خاست! 8. اینکه انسان ها از لحاظ قوه تفکر و هوش در یک سطح نیستند و کمتر آدمی دیده می شود به طور دغدغه مند به این مباحث بپردازد، فرض اینکه شناخت نبی پس از شناخت خداوند باشد را غیر منطقی و ناعادلانه جلوه نمی دهد؟ چرا که این طوری رسیدن به حقیقت برای خیلی ها امری دور از دسترس می شود در حالی که اگر شناخت نبی مقدم بر شناخت خداوند باشد این چنین نخواهد شد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- [1] . البته حقیر اذعان دارم شکّ و پاسخ به سوالاتم را به طور روشمند و منظم پیش نبردم و گاهاً زیگزاگی عمل کردم همین هم باعث شده که بعد گذشت حدود 5 سال هنوز به منظومه فکری درستی نرسیده ام. [2] . که متاسفانه نرسیدم کامل گوش کنم. بحث سخنرانی چیزی شبیه این بود اما نه خود آن اساساً یکی از بزرگترین خدماتی که پیامبر اکرم(ص) به بشریت کردند، وصل کردن ارتباط دو جانبه بدون پارازیت میان خدا با بشر و بشر با خدا بود؛ یعنی این ارتباط را ایشان دوباره و برای همیشه برقرار کردند و رفتند، علاوه بر اینکه صدای مقدس خداوند را با امانت و عصمت کامل به ما رساندند و این کار بسیار بزرگی است، از این طرف هم به ما آموختند که خدا را چگونه بنامیم و با چه نامهایی بخوانیم؟ از او چه بخواهیم؟ چگونه بخواهیم؟ توحید و معاد را به ما آموخت، ارتباط معادش و معاد و تعامل ماده و معنا را به ما آموخت. روش حرکت از دنیا به سمت آخرت را به ما آموخت، بدون اینکه دنیای ما را ضایع کند، بدون اینکه واقعیت طبیعی ما را نبیند و این درحالی است که ما به هیچ یک از اینها دسترسی نداشتیم. اگر پیامبر اکرم (ص) نبود، هیچ یک از این راه ها در دسترس ما نبود. ما تنها حدسیاتی مخلوط با خرافات می زدیم. این خدمت بزرگی است که ایشان به بشریت کرد، اینها اختراعی نیست، امور عینی است، او بود که خداوند را برای ما توصیف کرد. اگر پیامبر اکرم (ص) خدا را برای ما توصیف نمی کرد، بین بت و خدا و خدایان چه فرقی می توانستیم قائل شویم؟ مگر بقیه اقوام بشری که بت پرستند، تابویی اند، توتم پرست اند، اینها دنبال حقیقت نبودند؟ آنان هم به دنبال حقیقت و خدا بودند، ولی به اینجا رسیدند، زیرا دستشان به دامان پیامبر اکرم (ص) نرسید و الا آنها هم در پی همین مطلوب بودند، ولی کجا رفتند؟ به کجا رسیدند؟ چه می خواستند و چه شد؟ پیامبر (ص)، خداوند را برای ما توصیف کرد، او ما را از بزرگترین خرافه، یعنی الحاد، چه الحاد بسیط و چه الحاد پیچیده و مرکب نجات داد. از انواع معنویتهای انحرافی، بت پرستی، توتم پرستی، تابوها، از این سحر و جادو جمبلهای شیطانی، از ریاضتهای غلط غیر انسانی، از شطحیات و طامات سرایی و از این همه آدرسهای تقلبی از خدا که در دنیا هست، ما را نجات داد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طورکه قرآن می‌فرماید نقش پیامبر تذکر است بدین معنا که انسان‌ها در فطرت خود خدا را می‌شناسند، ولی روزمرّگی‌ها آن‌ها را از پیام‌های فطری‌شان غافل می‌کند، به همین جهت هم در خطرات مهیب که دیگر به هیچ چیز نمی‌توانند اعتماد کنند با تمام وجود خدا را می‌خوانند 2- با این کار نبی از شناخت اجمالی خدا به شناخت تفصیلی می‌روید و این دور نیست 3- نظر به توحید و یگانگی خدا یک امر فطری است 4- حرف درستی است 5- تقدم شناخت خدا در فطرت، غیر از شناخت خدا در مظاهر و سنت‌ها است که انبیاء الهی متذکر آن می‌شوند 6- کفار، بت‌ها را شُفَها و شفیعان می‌دانند و از این جهت نظر به کثرات دارند وگرنه همه در فطرت خود در عین نظر به خدا نظر به یگانگی خدا دارند و حضرت در این رابطه می‌فرمایند: «فَطَرهم علی التوحید» یعنی خداوند مردم را بر اساس توحید و درک یگانگی خدا آفریده 7- مشرکان حجاز با نبوت نبی مخالف بودند و قبول نداشتند خداوند با بشر صحبت می‌کند و دستورالعمل می‌آورد. فکر می‌کنم اگر همت کنید و تفسیر المیزان را از ابتدا مطالعه فرمایید به نور قرآن در فضای عقلی و عملی بسیار محکمی قرار می‌گیرید. موفق باشید
10071
متن پرسش
سلام: مدتی است که یکی از دوستانم هوای زردتشتی شدن به سرش زده هر چه از ایرادهای این دین می گوییم فایده ندارد... مثلا تقدیس سگ تو دینش... یا دشتان و رفتار با زنان و... در پاسخ می گوید کتابهای اصیلمان چیز دیگری می گوید. واقعا درمانده شده ام. شما به من بگویید چطور او را قانع کنم و پاسخ شبهاتش را چگونه بدهم... مثلا می گوید در کمبریج انگلیسی خوانده که حضرت علی (ع) به فارس حمله کرده و دریای خون راه انداخته هر چه از تاریخ بر رد این مساله دلیل می آورم قبول ندارد. او کتابهای تاریخی خود را معتبر می داند. شما کمکم کنید از ایرادهای و کاستی های این دین بگویید شاید قانع شود. ضمن اینکه حرفهای زیبایی در مورد راستی و درستی فراوان می گوید و برخی از حرفاش با عقل جور در می آید.... بی صبرانه منتظر راهنمایی شما هستم. استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به رسول‌اش فرمود: «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ » بر رسول جز رساندن وَحی الهی از طریق قرآن به مردم وظیفه‌ی دیگری نیست، از آن به بعد هرکس دغدغه‌ی سعادت خود را دارد، خودش باید مسئله‌ی خود را با قرآن حلّ کند. خود آن رفیق شما باید از خود بپرسد آیا دینی که به وحدانیت خدا دعوت می‌کند با دینی که اهریمن می‌تواند مقابل اهورامزدا بایستد، یکسان است؟ و آیا چنین خدایی می‌تواند نجات‌دهنده باشد؟ موفق باشید
نمایش چاپی