شنیده بودم قسمت هر کسی راهیان نمی شود، شنیده بودم وقتی پا به آن سرزمین بگذاری و سرت را روی شانه های خاک بگذاری، چشمانت که تر شد سرِ دعوت شهدا را می فهمی. تشنه دانستن دعوت شهدا بودم. می گفتند شهدا به استقبالت می آیند. خیلی لحظه شماری می کردم و بیقرار بودم و منتظر درک این لحظه ها... واقعا حضور شهدا را از اعماق وجودم می خواستم لمس کنم. آرزویم این بود که دستشان را به طرفم بگیرند و به من بگویند خوش آمدی و من هم دستم را به آنان بسپارم و همراهم شوند و از تمام هیاهوها و بی راهه ها در امان بمانم. ولی حیف و هزاران افسوس رویاهایم چون آرزویی دست نیافتنی امسال هم در دلم ماند. دیگر دلم طاقت این درد بزرگ را ندارد کارت دعوتم صادر نشد با دلی پر از اندوه و حسرت جا مانده ام بیقرارم نمی دانم چرا!! دلم گرفته بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دلم گرفته دلتنگم. هوای دلم اصلا خوب نیست. خسته ام، خسته از جا ماندگی. در دلم غمی سنگینتر از جاماندگی ام احساس می کنم. دلم کنجی می خواهد مثل شلمچه، فکه، طلائیه.... در آن حوالی ها زار زار گریه کنم. در حسرت دیدار فکه جامانده ام. هر که از فکه می آمد از عطش و لب های خشکیده از فرط عطش می گفت. سه روز حصر نه آب مانده بود و نه غذا، قتلگاه، آوینی، چه بگویم از شنیده هایم. تشنه دیدار اروند بودم که دلم را به آن بسپارم و با خود ببرد و به شهدای غواص بسپارد. خواستم به اروند بگویم که سلامم را به قاسم تازیکه برساند و او سلامم را به امام زمان برساند. او که شب عملیات سر طناب را به امام زمان عج می سپارد. بیش از پیش شرمنده امام زمان شدم که دعوت نشدم. بیش از پیش دلتنگ هویزه ام. می دانم که متعلق به شهید علم الهدی و یارانش می باشد. او هم مثل من دانشجو بود اما او کجا و من کجا ؟ شاید دلیل بیقرای ام جاماندن از دو کوهه باشد. شنیدم که صدای پای حاج همت را آنجا می توانی بشنوی! نمیدانم بیقراری هایم زیاد است و همه شنیده ها چون گنجشکی در سرم پرواز می کنند. فقط بدانید که خوب می دانم که می دانید دلم نمی تواند درد دوری شما را تحمل کند. مرا به آرزویم برسانید و نام مرا هم بنویسید. من جا مانده ام. آیا جای خالی ندارید برای من؟ نام مرا هم بنویسید. بنویسید که من هم آماده اعزامم. پس چشم به راه، دعوت شما میمانم. بخوانید نامم را به سرزمین عشق، به سرزمین نور که تشنه دیدارتان هستم. دلتنگتان هستم. به حق مادرتان قسمتان می دهم که بزودی زود مرا هم بخوانید منتظر دعوتتان هستم. استاد از ته قلبم خواهش میکنم شما وهمراهانتون در راهیان نور ما جامانده ها رو هم یاد کنید . به خدا دیگه طاقت دوری ودلتنگی رو نداریم. استاد عزیز اگر تا صبح بنویسم قلم جوهرم خشک نخواهد شد که چقدر دلم پیش کاروان راهیان نور و شهداست . التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رازِ این عطش باید توجه کرد و اینکه این هم نوعی میهمانی در حضور شهدا میباشد. آری! نوعی حضور است مثل حضور زیر سایه امام غایب، که کم حضوری نیست. آری! این در جای خود رازی دارد که چه اندازه حاضرنبودن در آن صحنهها به هر دلیلی و عطش آن حضور را داشتن؛ خودْ حضور به حساب میآید. چرا این نوع حضور را نیز پاس نداریم تا آنچه در این عطش و حضور پیش میآید را منتظر بمانیم؟ رسیدنی در کار نیست، چه آنجا باشید و چه نباشید. دوکوهه و هویزه و فکّه، پنجرههایی هستند که آن دور دورها را نشان میدهند، دور دورهایی که در دسترس نیستند ولی چقدر دلربایند. مگر وقتی به دوکوهه رفتیم و حسینیه حاج همت را ملاقات کردیم، چیزی جز یک آینه میبینیم به وسعت همه تاریخ که در طلب نظر به آن دور دورها میرود که قالب تهی کنیم؟!! بگذار از گفتنها دست برداریم و به قول خودت اگر تا شب هم بنویسیم و بگوییم، نه دل آرام میگیرد و نه قلم خشک میشود. مگر آینه را میتوان دید؟!! آینه مینمایاند به شرطی که دیده نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بیشتر وظیفهی ما است که از شخصیت علمی و آثار مکتوب ایشان استفاده کنیم و حضرت امام روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» را برای ظهور در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی مدّ نظر قرار دهیم تا با خدایِ حیّ و حاضر مأنوس گردیم، نه خدایِ مفهومی و غایب. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایّامالبیض فقط در مورد روزهای 13 و 14 و 15 ماههای رجب و شعبان و رمضان میباشد و ربطی به ماههای شمسی ندارد 2- در این مورد هرکس باید بر اساس نظر مرجع خود عمل کند و عموماً ما نباید تجسس نماییم که آیا حساب سال دارد و آیا خمس به او تعلق میگیرد یا نه؟ 3- عمده آن است که متوجه باشید بهترین فضا برای اعمال عبادی کدام فضا میباشد. در بیشتر موارد در فضای آزاد، آمادگی بیشتری برای انتقال به انوار الهی در انسان هست ولی نباید بر آن اصرار داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شبهای احیاء یعنی شبهایی که زمینهی ارتباط انسان با خداوند نسبت به شبهای دیگر بیشتر فراهم است و لذا سعی میکنیم در چنین شرایطی بهترین شکل ارتباط با خدا را فراهم کنیم به این شکل که ابتدا قرآن را در جلوی خود میگشاییم و از خداوند با نظر به حقیقت قرآن و به حقیقت آنچه در قرآن هست و به حقیقت اسماء اکبر و اسماء حسنای او و آنچه موجب امید و خوف میشود، قسم میدهید که شما را از آزادشدگان از آتش قرار دهد. در چنین فضایی که نسبت خود را از آتش دوری از خداوند به نسبت رحمت نزدیکی به خداوند تبدیل کردهاید هر حاجتی که داشتید از خدا طلب میکنید و سپس در مرحلهی دوم قرآن را بر سر میگذارید تا زیر سایهی قرآن و با نظر به حقیقت قرآن و حقیقت انبیاء و مؤمنینی که در قرآن مدح شدهاند و با نظر به حقی که خداوند بر آنها دارد، قسمهای مشهور را شروع میکنید. عنایت داشته باشید که رویکرد شما در این قسمها باید با نظر به نوری باشد که از طریق خداوند و اهلالبیت به صحنه آمده است و شما با نظر به آن نور میخواهید به خداوند رجوع کنید و در آخر تقاضاهای خود را اظهار دارید. لذا ده مرتبه اظهار میدارید: «بک یا اللّه»، یعنی پروردگارا! به حقیقت خودت که جامع همهی کمالات هستی و به حقیقت محمّد«صلواتاللّهعلیهوآله» – با ده مرتبهگفتن «بِمحمّدٍ»- نظر را به نوری میاندازید که خداوند به محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» داد و همچنان به انواری که از طرف حضرت حق به سایر ذوات مقدس اهل البیت«علیهمالسلام» متجلی شده، نظر میکنید و از اینجا به بعد است که کار شروع میشود و شما باید تقاضاهای خود را در زیر سایهی همان انواری که بر اهل البیت متجلی شده از حضرت حق تقاضا کنید. این بود راز قرآن بازکردن و قرآن برسرگذاشتن و نظر به حقیقتی که بر هریک از اولیاء متجلی شده است. التماس دعا. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجهِ وجودی موجودات، همه از جهت وجود، یکسانانند ولی در رابطه با ما و در نسبت هر موجود با خدا و در رابطه با عین ثابتهی هر موجود با خودش، موضوع فرق میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بنده هم این خاطره را از زبان خودشان شنیدم. با اینکه ایشان انسان ارزشمندی بودند، با اینکه به ما فرمودهاند: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر» مقام عصمت و بینقصی برای ایشان قائل نیستیم ولی اولاً: فضای تاریخی آن زمان را مدّ نظر داشته باشید. ثانیاً: موضوع ضررداشتن سیگار در آن زمان مطرح نبود و در این اواخر که معلوم شد ممکن است سیگار برای ایشان ضرر داشته باشد، دیگر در آن سن، تغییر عادت موجب بحران روحی برای ایشان میشد، بهخصوص که خودشان به این نتیجه نرسیده بودند که فعل حرامی انجام میدهند وگرنه قدرت دفع آن را به عنوان حرام داشتند. بیشتر موضوع برای ایشان یک تفنن بود. موفق باشید
با نام حضرت حق با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد موضوعی به شدت رنجم می دهد و آن شبهه شرک است، وقتی زیارت میروم و توسل پیدا می کنم در ته قلبم این است که مبادا شرک باشد و من مشمول آن آیات شدید قرآن شوم که می گویند کسانی که غیر خدا را می خوانید الی آخر... استاد از شما نمی خواهم پاسخ دهید که اینها شرک نیست همه را می دانم کتابهای مختلفی خوانده ام از مباحث فلسفی و عرفانی صادر اول و این مسایل تا حدی آگاهم، اشعار مولوی، سخنان محی الدین، پاسخهای کلامی متکلمین آیات قرآنی که بزرگان در این حوزه آورده اند را می دانم، با کتابهای شما در این حوزه مثل مبانی نظری و عملی حب اهل البیت (ع) آشنا هستم و عقلم هم کاملا تصدیق می کند ولی وقتی زیارت می خوانم و توسل پیدا می کنم و اهل البیت (ع) را صدا می زنم و از این قیبل ته قلبم می لرزد و می گوید نکند شرک باشد؟ نکند پاسخهایی که بزرگان داده اند جائیش اشتباه باشد و این تصورات ته قلب حس مناجات و توسل را از من می گیرد. مثلا در اوج گریه در زیارت عاشورا این وسوسه ها دیگر توان ادامه را از من می گیرد، ولی وقتی دعاهایی که مستقیما با خدا صحبت و مناجات می کند را می خوانم کاملا راحت هستم و حال و گریه دارم از طرفی با توجه به مباحث واسطه فیض نگرانم نکند این تشکیک ها ارتباط مستقیم من را با خدا بی ارزش کرده است و من نمی فهمم؟ خلاصه در یک دو گانگی نکند شرک باشد از یک طرف و نکند این شک مرا در پیش خدا ساقط کرده از طرف دیگر غمی سنگین را بر دلم مستولی کرده است و حال از شما استاد عزیز که می دانم نقش اهل البیت (ع) و حضور و وجود نوری آنان همه وجودتان را پر کرده است راه حل می خواهم و البته این زمان طولانی است سراغم آمده است درست از زمانی که با شبهات و هابیت آشنا شدم با کمال تشکر از استاد عزیز.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه آمادهاید تا یک قدم جلوتر بیایید و به اصطلاح به تلوین بعد از تمکین برسید. در تمکین انسان میرسد به اینکه فقط خدا در صحنه است، ولی در قدم بعدیِ توحید مییابید همهی مخلوقات بالحق در صحنهاند و مظاهر کامل اسماء حسنای الهی یعنی اهل البیت«علیهمالسلام» را از یک طرف بالحق مییابید و از طرف دیگر حق را در آن مظاهر جستجو میکنید و به توحید حقیقی که همان وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است میرسید. یعنی کثرتها را نیز در حق و بالحق یافتهاید. إنشاءاللّه سه جلسهی بحثی که در اعتکاف ماه رجب امسال عرض شد، کمک میکند. موفق باشید
