باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر با روحیهی قناعت، رزق خود را به خدا واگذارید و به قصد درک معارف الهی تلاش در حوزهی علمیه را ادامه دهید و حضور در بسیج را بستری برای نشر معارف الهی بدانید؛ خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید مشکلات، هست و کم هم نیست. ولی راه چاره حرص بیشتر جهت داشتن دنیا نیست. رزق هرکس مقسوم است و از ابتدا معلوم شده. در این رابطه خوب است سری به کتاب «جایگاه رزق در هستی» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی بحث در نحوهی برخورد با این افراد میباشد که تلاش کنیم تا فرهنگی را که منجر به صحنهآوردنِ این شخصیتها میشود؛ بشناسیم. به این فکر کنید که وقتی به جای نظر به حقیقت، شریعت الهی در محدودهی تکالیف سطحی و ظاهری عدول کند، حاصلِ آن این نوع افراد خواهند بود که هیچ مسئولیتی نسبت به جامعه خود احساس نمیکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم کتاب «تمدنزایی شیعه» و کتاب «امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» افقی را در این رابطه به میان میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به وسعتی فکر کنید که میتوانید همهی این امور را در شخصیت خود جای دهید و محدود به هیچکدام هم نباشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صندلی به عنوان یک شیئ مادی فقط در مکان خودش میتواند باشد، ولی پدیدههای مجرد مثل نفس شما است که در همهی بدنتان میتوانید حاضر باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه اولویت دیگری نیست. «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه، ساحات و ابعادی دارد که عقل و خیال و بدن همه ساحاتِ نفس ناطقهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آن روایت را دقیقاً دید. زیرا در مسیر توحید هر اندازه مقاومت شود بر آنچه بر آن قرار داریم؛ صفا و برکات بیشتری به ظهور میآید، «إن تصبروا علی ما انتم علیه». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا در هر عالَمی همهی مراتب وجودی انسان حاضر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوهی «نحوهی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با رعایت احکام الهی و بهدستآوردن معارف ربّانی به امامی که در اوج معارف و رعایت شریعت است میتوان نزدیک شد و احساس حضور آن حضرت را در خود یافت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حمد و سورهای برایشان بخوانید و از خدا تقاضا کنید به آبروی این مرد بزرگ، رفع مشکل نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جسم اگر خسته باشد آمادگی لازم جهت پذیرفتن تدبیر روح در او کم میشود مگر روحهایی که قدرت بیشتری جهت تدبیر بر بدن دارند. ۲ و ۳. روحها دارای استعدادهای متفاوتاند. ۴. باید زمینهی تدبیر روح بر بدن را فراهم نمود تا روح موفق شود در تدبیر بدن و دفعِ بیماریها. ۵. مطالب را دنبال کنید إنشاءاللّه به مرور گرههای ذهنی باز میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بحمداللّه در این مورد نکات ارزشمندی را به میان آورده است. کلیّت این مباحث را باید در آنجا دنبال کرد. در اینجا در حدّ جواب یک سؤال ما میتوانیم وارد شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید همسری که خداوند وارد زندگی شما کرده است عطای الهی است و به گفتهی پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» هرچه در دیگر زنان سراغ دارید، در همسر خودتان هست. مواظب باشید با توهّماتِ بیجا نسبتِ خود را با عطای الهی به هم نزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد پای شیطان در میان است. خوب است به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. معلوم است که شیطان سخنان راستی را به میان میآورد تا ما را وارد اردوگاه خود کند. موفق باشید
اعتکاف و طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی
در زمانهای که امور و پیشامدها از اراده انسان پیشی گرفته این نه انسان است که در تاریخ سکنی میگزیند بلکه تاریخ است که بر انسان غلبه یافته. تاریخ بر آدمیان ساکن شده شاید انتظار سکنی گزیدن در عین طلب وارستگی برای انسان راه نجاتی باشد برای یافتنِ بودنی بس متعالی در حضور تاریخی انقلاب اسلامی و تاریخ سازی ما سکنی گزیدن و خانه خدا، شاید در این برهه از تاریخ انقلاب که سالها از سرچشمه وجودیش که همان امام رحمت الله علیه است و عالم دینی که با خود به پا کرد فاصله گرفته و غلبه بیش و بیش تر غرب زدگی و بی سامان شدن کارها و ارزشها و بنیانهای زندگی و تاریخ بر زندگی مردمان و دور شدن ما از آن خودهای اصیلی که در پیشامد دفاع مقدس و مادرانگی مادرانی که در آغوششان حاج حسینها و حاج قاسمها و حسن باقریها و مهدی باکری به وجود آمد، شاید معتکفشدن خلوت گزیدن با جلوات حق همان انتظار وارستگی است برای پیدا کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همراهی با نوشته حکیمانه سؤال شماره 34505 کاربر محترمی که عنوان آن «ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم» نهاده شد؛ عرض شد حقیقتاً ماه رجب نسیمی است که گویا از یک طرف خود ما را به خودمان برمیگرداند و از طرف دیگر، ما را با خدایِ گمشدهمان آشنا میکند و این از جهتی همان مطلبی است که به گفته شما اعتکاف نوعی طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود زیرا آنگاه که حضرت حق در ماهی که آن را به خود نسبت داد، به سوی بندگانش رُخ بنمایاند؛ عملاً ما را در تاریخی که اراده کرده است تا تاریخِ نفیِ استکبار باشد، مستقر میکند و از ظلماتِ بیتاریخی رهاییمان میبخشد. اینجا است که با تمام استقرار نسبت به هر آنچه پیش آید، وارستگی پیشه خواهیم کرد، امری که در شخصیت مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» احساس میکنید. حال مائیم و اعتکافی که در پیش است یعنی حضور در آغوش خدایی که تا آنجا بر سر غیرت آمده است که اینهمه اراده به بیآبروکردنِ دشمنان انقلاب کرده است و ما را دعوت کرده است تا این بصیرت را که اصیلترین بصیرت است، عطایمان کند. و در این تاریخ و در این زمانه، این بزرگترین نتیجه اعتکاف امروزین است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ۱. راز شهادت اولیاء الله (شهدا) در چیست؟ آیا چیزی جز عمل به انجام وظیفه در هر جایی که حضور دارند میباشد؟ ۲. در این تاریخ چه باید کرد تا مرگ ما شهادت باشد؟ (اخلاص قلبی نسبت با ولایت - جهادی و شهید گونه زندگی کردن و... به راستی چه باید کرد؟ ۳. به نظر شما اصلی ترین ویژگی برای کسب شهادت در این تاریخ در چیست؟ لطفا کمی توضیح دهید. انسان احساس عقب ماندگی عجیبی از شهدا دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: راز شهید و شهادت بسی بالاتر از آن است که جز شهدا بتوانند از آن سخن بگویند. همین اندازه میدانم که اینان در دلِ تاریخی که توسط پیامبران و اولیای الهی آغاز میشود، متوجه عمق آن تاریخ و وجوه توحیدی آن میگردند و آینده آن تاریخ را درک میکنند و مییابند چه اندازه زیبا است که در همه این تاریخ حاضر گردند، و لذا است که ابداً راضی نمیشوند به مرگ طبیعی از دنیا بروند. آری! میخواهند قصه آنها قصهای باشد که رهبر معظم انقلاب در موردش فرمودند: «دربارهی شهیدان، در دو جای قرآن تصریح شده که شهیدان مرده نیستند، زندهاند؛ این دیگر با صراحت است. یکی در سوره بقره است: «وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتٌ بَل اَحیاء»؛ به اینهایی که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید، اینها زندهاند. دیگر از این واضحتر، روشنتر؟ یکی هم در سورهی آلعمران: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحیاء»؛ تصریح شده. حالا اینکه حیات شهدا چگونه حیاتی است، یک بحث دیگری است؛ یقیناً متفاوت است با حیات زندگی مادّی ما و متفاوت است با حیات برزخیای که خیلی از افراد دیگر هم در برزخ روحشان فعّال است و زنده است به یک معنا؛ این هم نیست؛ یک چیز سوّمی است و به هر حال یک حقیقت مهمّی است که قرآن به آن تصریح میکند.»
موفق باشید
سلام: فرمود؛ ما خستهاییم، خسته به معنای واقعی. عجب است از این سایت که بهجای پرسش و به گفتگو نشستن با متفکری چون شما، شدهاست مخزن الاسرار دلهای شکسته و بیشتر حیران کنندهی متحیرین و شاید شما استجاب دعای رب زدنی تحیرای ما باشید. از طرفی روح در بدنم نمیگنجد و حس پرواز با دیگران و در میان خلق به انواع کارها پرداختن و سخن گفتن و مصداق حدیث تجلسون و تحدثون بودن تمام وجودم را پر کرده است، و از طرفی خسته از همه چیز و همهکس و مخصوصا از خود آنگاه که میان اجتماع حاضرم و کولهبارم سنگین میشود و دلم میخواهد تا ابدالابد به گوشهای بنشینم و بنشینم و بنشینم و این میسوزاندم که هر کار کنم در خسرانم، توان حرکت ندارم، توان نشستن حتی، حال میفهمم که شهدا عجایب این عالمند. وقتتان را گرفتم، ببخشید. اما چه کنم واقعا؟ نه توان حرکت دارم و نه مکانی برای نشستن و ماندن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وقتی با مطالعات دقیق و رجوع به تفاسیر قرآن در اندیشه منطقی، خود را بپرورانیم توان حضور در اجتماع انسانها و گفتگو با آنها در ما رشد میکند. البته در کار ورزش و إعمال ارادههای ممتد به بدن، نباید کوتاهی کرد. در سخن حضرت صادق «علیهالسلام» نیز بیندیشید که میفرمایند: «مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلْمَشْيِ» خداوند در هیچ چیزی مثل راهرفتن عبادت نشد که البته این نوع پیادهروی وقتی معنا دارد که یا به سوی کعبه باشد و یا جهت رشد فکری و معنوی. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: اول از همه از استادم تقضا دارم که ما رو از دعای خیرتون محروم نکنین خیلی از کتابای شما رو چندین بار مطالعه کردم و بارها و بارها ولی یه جایی گیج شدم یعنی حدود ۸ سالیه که یه سوال برام پیش اومده که هدف ما چیه؟ آیا قلبی کردن معارف عقلی از طریق بندگی یا به صحنه آوردن قلب، یا تجلی أسما، یا قلبی شدن أسماء، یا ایجاد حضور قلب یا ارتباط با حق یاعشق به خدا یا اینکه همه به یک معنا اند؟ حال استاد! هدف و نیت زندگی این باشه که روز به روز معارف بیشترتری کسب کنیم یا تلاش کنیم معارف رو قلبی کنیم یا قلب رو به صحنه بياریم یا تلاش کنیم تا خداوند اسماءش رو به قلبمون جلوه کنه؟ چون در کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی تاکید شما بر حضور قلب و به صحنه آمدن قلب بود. و درکتاب أسماء حسنی تاکید شما بر متجلی شدن آسماء بر قلب بود (هرجا بنگری خدا بینی). ودر کتاب آسماء حسنی فرمودین که هدف کسب معرفت است البته گفتین که معرفت قلبی نه عقلی یعنی از طریق عبادت قلبی شوند.
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به لطف الهی آرامآرام انسان در مسیر کسب معارف و قلبیکردن آن معارف با بودنی روبرو میشود که آن بودن، همه سرمایه او است. بودنی بیکرانه و جاودان و اکنونی، در آن حدّ که گویا قیامت او برپا میشود. حتماً جریان حارثة بن مالک را دارید که رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» احوال او را پرسیدند و فرمودند: «کیف انت یا حارثة بن مالک؟ فقال: یا رسول الله مؤمن حقا. فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: لکل شی حقیقة فما حقیقة قولک؟ فقال : یا رسول الله عزفت نفسی عن الدنیا فاسهرت لیلی واظمات هواجری وکانی انظر الی عرش ربی [و] قد وضع للحساب وکانی انظر الی اهل الجنة یتزاورون فی الجنة وکانی اسمع عواء اهل النار فی النار، فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: عبد نور الله قلبه، ابصرت فاثبت، فقال: یا رسول الله ادع الله لی ان یرزقنی الشهادة معک، فقال: اللهم ارزق حارثة الشهادة، فلم یلبث الا ایاما حتی بعث رسول الله صلی الله علیه وآله سریة فبعثه فیها، فقاتل فقتل تسعة - او ثمانیة - ثم قتل.»
حضرت فرمود: ای حارثة بن مالک! چگونه ای؟ گفت: یا رسول الله! مؤمن حقیقی ام. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر چیزی دارای حقیقتی است; حقیقت گفتار تو چیست؟ گفت: یا رسول الله! به دنیا بی رغبت شده ام، شب را (برای عبادت) بیدارم و روزهای گرم را (در اثر روزه) تشنگی می کشم و گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را می بینم که دربهشت یکدیگر را ملاقات می کنند که گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را نورانی فرموده و خطاب به او فرمود: بصیرت یافتی، ثابت باش. حارثه عرض کرد: ای رسول خدا! از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من نصیب کند. حضرت فرمود: خدایا! شهادت را نصیب حارثه کن. چند روزی بیش نگذشت که رسول خداصلی الله علیه وآله لشکری برای جنگ فرستاد و حارثه را هم به آن جنگ فرستاد. او به میدان جنگ رفت و نه یا هشت تن را کشت و سپس شهید شد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و درود: ۱. آیا کدح یا همان رنج، سنت لا یبدل الهی در زمین است که در همه اعصار و در هر شانی از شئون حق بر انسان تقدیر میگردد؟ ۲. آیا انسانی که برای رسیدن به آینده مهدوی که تمام نسبت های حاکم در عالم توحیدی میگردد باید رنج بکشد تا از کمیت ها عبور کند و به کیفیت ها برسد، در آن آینده مهدوی رنجی نخواهد داشت؟ ۳. و مگر میشود در کره ای خاکی که از جنس ماده است زندگی کرد و کمیت نداشت و سراسر کیفیت بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه! زیرا بنا به فرمایش جناب مولوی:
ور به هر زخمی تو پر کینه شوی پس کجا بیصیقل آئینه شوی
«کدح» همان صیقلی است که انسان نیاز دارد تا به درخشش آید. ۲. رنجی که جان را به شکوفایی میآورد و سختیهایی که تکاملساز است، از آنِ ما و سختیهایی که جهان مدرن به بشر تحمیل کرده و تکاملسوز است؛ از آنِ بایدن و ترامپ ۳. آری! کمیّتها هم در جهان کیفی برای انسان با وجه کیفی ظهور میکنند و لذا فرمود:
«سر پیری جوان شدن عشق است / این جهان آن جهان شدن عشق است». یعنی در جهان کمیّتها، کیفیبودن مدّ نظر است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. در مورد شرایطی که مسلم به کوفه رفت, در کتاب دکتر شهیدی بیان شده است که مسلم فردی با ایمان و پاکدلی بوده و گویا شناخت سیاسی کاملی نداشته و شناخت کاملی از چند رنگی مردم کوفه در زمان تصمیم گیری نداشته حالا سوال اینجاست که چرا امام حسین برای ارزیابی این مردم باید همچین فردی رو به سوی کوفه بفرستن؟ ۲. گفته شده وقتی حر جلوی امام رو میگیره امام حسین میگن خب بذار ما برمیگردیم (مثه اینکه به یمن میخواستن برگردن) آیا همچین نقلی درسته؟ و آیا اگر هم درسته چرا امام همچین صحبتی کردن؟ مگه نه اینکه امام برای قیام اومده بودن؟ ۲. اینکه مسلم در خانه ی شریک میتوانست عبید الله را بکشد و نکشت, آیا کار درستی بود؟ مسلم میگوید چون یاد روایت پیامبر افتادم که مرد با ایمان کسی را به ترور نمیکشد آیا این صحبت برداشت سطحی از دین و عدم شناخت صحیح از دشمن نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل است بخصوص که جریان اُموی در لکهدارکردنِ شخصیت جناب مسلمبنعقیل بی تأثیر نبوده. به هیچ وجه نمیتوان گفت معرفت جناب مسلم نسبت به کوفه ناقص است، زیرا که کوفه ابعاد گوناگونی داشته و امکان قیام در مقابل جریان شام در او همواره فعّال بوده، هر چند عبیدالله از ضعف کوفیان توانست استفاده کند. جناب آقای دکتر محمد حسین رجبی دوانی در رابطه با شخصیت مسلم بن عقیل نکات خوبی را مطرح کردهاند. https://t.me/rajabidavani 2- در این مورد نکات نسبتاً مفصلی در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» شده است که خوب است به آن کتاب رجوع شود. ۳. شواهدی در میان است که اتفاقاً جناب مسلم بن عقیل نباید عبیدالله را در خانه شریک میکشت زیرا متوجه شده بودند که خانوداه شریک نگران هستند که متهم شوند شریک در خانه خود مهمان خود را به قتل رسانده است. در این مورد نیز استاد رجبی دوانی نکات قابل ملاحظهای را مطرح کردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به چند جلسه اول کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، سری بزنید. بخصوص قسمتی که میگوید: «خدا چرا ما را خلق کرد؟». انسان در فرزندآوری با نوعی بسط خود در عالم هستی روبهرو میشود در آن حدّ که فرمودهاند فرزندان مؤمن انسان در قیامت از والدینشان شفاعت میکنند و این بر مبنای نیّتی است که والدین در تربیت فرزندانشان دارند. اشکال در آن جا است که ما گمان میکنیم در تأمین زندگی و تربیت فرزندانمان همه کارها به عهده ما است؛ غافل از آنکه همان خداوندی که آنها را خلق کرده، رزق و تربیت کلّی آنها را به عهده گرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرمودهاند رعایت حرام و حلال شرعیت الهی را فرو گذار نکنیم و در حدّ ممکن از مکروه فاصله بگیریم و به مستحبات نزدیک شویم و این، تمام سلوک است. موفق باشید
