سلام خدمت استاد گرانقدر: تسلیت به مناسبت شهادت عبد صالح و امام هدایت امام موسی کاظم و همچنین تهنیت ایام ماه مبارک رجب و بعثت رسول گرامی اسلام. استاد سوالم درباره شیوه و نحوه هدایت و تربیت رسول گرامی اسلام است با توجه به احادیث، این هدایت به چه صورت بوده؟ به صورت الهام بوده؟ گفتگو بوده ؟ ... و یا چه صورتی؟ امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید: «لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره» از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد. از سخنان امام صادق (ع) : «خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم» به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید. از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نقل شده که فرمود: «سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک» از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مقدمه کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است که در دل آن بحث به نکتهای که جنابعالی مدّ نظر دارید تا حدّی جواب میدهد. ذیلاً آن مقدمه خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
تفاوت ولايت و امامت و نبوت
۱. ولايت: ولايت به معني نزديکي است و وقتي گفته ميشود انساني به مقام ولايت رسيده به اين معني است که توانسته در مقام قرب الهي قرار گيرد. اين مقام با توجه به اينکه مقام اصلي انسان حقيقت مجردي است که از ملائکه هم بالاتر است، با زُدودن جنبههاي بشري و بدني براي هرکس حاصل ميشود. لذا فرمودهاند راه ولايت در هيچ زماني بسته نيست حتي زماني که نبوت به انتها ميرسد و ديگر براي بشر پيامبري فرستاده نميشود. قرآن در راستاي دعوت انسانها به مقام قرب و ولايت ميفرمايد: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» [۱] هر کس ميخواهد به لقاء پروردگارش نائل آيد بايد به اعمال صالح مبادرت ورزد و در آن راستا به احدي جز خدا نظر نداشته باشد. از آنجايي که تا وليّ خدا به مقام ولايت يا قرب نرسد شايستهی شنيدن سخن خدا جهت ابلاغ به مردم نميشود گفته ميشود ولايت، باطن نبوت است.
۲. نبوت: نبوت بر عکس ولايت، يك مأموريت الهي است و خداوند با برانگيزاندن و مبعوث نمـودن آن کسي که به مقام قرب الهي رسيده شريعت خود را به بشريت ميرساند. با توجه به اينکه پيامبر خدا (ص) بايد آمادگي خاصي پيدا کند تا بتواند شريعت الهي را تماماً بگيرد و به مردم برساند، نبوت همراه است با تحولي عظيم كه در روح و جان پيامبر خدا (ص) رخ ميدهد تا براي انجام مأموريت خود توانايي و آمادگي كامل و نهايي را بهدست آورد.
عنايت داشته باشيد که كمكها و مددهايي كه به پيامبر ميشود تا در مأموريتش موفق شود، رحمتي است به مردم زيرا مردم از طريق همين كمكها است كه متوجه حقانيت نبي ميشوند و از هدايت الهي بهرهمند ميگردند. در همين راستا مددهايي را که به رسول خدا (ص) ميشود ميتوان به مددهاي قبل از بعثت و مددهاي بعد از بعثت تقسيم کرد.
الف- مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب ميشود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامهي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهدهي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا ميداند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي ميكند - شايستهي ابلاغ دين ميگردد، مواظبتهايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال ميکند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا ميشود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا ميكند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي (ع) ميفرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» [۲] از همان لحظهاي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راههاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.
پس نتيجه ميگيريم خداوند با علم به شايستگيهاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.
ب- مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمكهاي خاصي که به پيامبر ميشود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع ميگشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ ميكند و يا توطئهها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر ميدهد ولي در همهي اين احوالات وظيفهاي را که به عهدهي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آنها واگذار ميکند.
بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسانها پيامبر ميفرستد، جهت تبيين و ادامهي دين، امامان را مأمور ميکند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مينمايد. با توجه به نکاتي که عرض شد لازم است به موارد ذيل عنايت فرماييد:
۱. در ابتدا هر «نبيّ»، «وَليّ» ميباشد که با استعدادهاي ذاتي خود، همهي جنبههاي بشري را كه مانـع دريافت اصل روحاني خود و مانع قربِ به حق ميشود زدوده است.
۲. سرمايهي ولايت جهت قرب الهي «فطرت» است و انسانها وقتي با فطرت خود هماهنگ شوند به مقام قرب الهي دست مييابند و اين سرمايه در اختيار همه هست و شريعت الهي متذکر فطرت انسانها است تا با آن هماهنگ شوند، پس راه ولايت و قرب الهي براي همه باز است.
۳. زماني كه مصلحت خدا اقتضاء كرد تا پيامبري براي بشريت فرستاده شود کسی را كه به مرتبهي قـرب كامل رسـيده است جـهت ابـلاغ شـريعت به نبوت مبعوث ميکند و برميانگيزاند.
۴. پس نبوت يك مأموريت الهي است و همچنان که عرض شد مبعوث نمـودن آن «وَلـيّ» به نبوت همراه است با تحولي عظيم كه در روح او رخ ميدهد، تا براي انجام مأموريت خود توانايي و آمادگي كامل و نهايي را دارا باشد.
۵. كمكهايي كه به پيامبر ميشود تا در مأموريتش موفق شود کمکهاي خاصي است که از طرف خداوند به پيامبر داده ميشود و به همين جهت گفته ميشود آن کمکها «موهبتي» است و نه «اكتسابي». ولي اين كمكهای موهبتی، رحمتي است به مردم از طريق نبي تا مردم به شريعت الهي آگاه شوند و مردم از طريق همين كمكهاي موهبتي است كه متوجه صدق نبوت نبي ميشوند و از او هدايت ميگيرند.
۶. مددهاي موهبتي به نبيّ دو قسم است. قسم اول مددهايي است که قبل از بعثت به نبيّ ميشود تا كارنامهي نبيّ جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و آن مددها موجب ميشود تا پيامبر خدا اولاً: در خاطر مردم و بر اساس عرف زمانه از هرگونه ضعفي مصون باشد و همان ضعفهايي كه براي بقيهي كودكان و جوانان طبيعي است، مثل نيمه عريان بودن کودکان و يا با پاي برهنه در كوچهها دويدن، در او ديده نشود. ثانياً: از طريق آن مددها نفس پيامبر ظرفيت پذيرش حقايق عظيمِ موجود در وَحي را پيدا كند و وحي را كامل بگيرد. قسم دوم، مددهايي است که بعد از نبوت به پيامبر ميشود که اگر اين مددها نبود به مقام قرب و ولايت پيامبر ضربهاي نميزد ولي نبوت او را كه وسيلهي هدايت بشر بود مختل يا منقطع مينمود، به طوري که اگر خداوند جان پيامبر را از خطرات حفظ نميکرد و يا توطئهها را خنثي نمينمود و يا شايعات و نقشههاي دشمن را به او خبر نميداد، زمينهي ابلاغ وَحي الهي به طور کامل فراهم نميشد و اين ضرري بود که به بشريت ميرسيد.
از اين نکته غفلت نفرماييد که در هر صورت هركس به اندازهاي كه طالب حق است از نبوت بهره ميگيرد و خود پيامبر هم به عنوان يك انسانِ حق طلب از نبوت خود استفاده ميكند ولي چون او بهترين انسان است، بيشترين استفاده را از وَحي ميبرد و خداوند در همين رابطه ميفرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ و الْمُؤْمِنُونَ»[۳] رسول (ص) و مؤمنين هر کدام به آنچه بر پيامبر نازل شده ايمان آوردهاند و از آن بهره ميگيرند.
با توجه به اينکه معلوم شد هر انساني به جهت نفس ناطقهي مجردي که دارد، استعداد حضور در عالم غيب در او هست و ميتواند به مقام ولايت و قرب برسد، پس نبوت براي انسان چيز غير ممکني نيست و خداوند به عنوان «ربِ» همهي انسانها حتماً راهي جهت تربيت و تعالي آنها ميگشايد و ارسال رسولان در همين رابطه است که در مباحث آينده به اين امر ميپردازيم.
[۱] - سورهي کهف، آيهي ۱۱۰.
[۲]- نهج البلاغه، خطبهي ۱۹۳.(خطبه قاصعه-۲۳۴).
[۳]- سورهي بقره، آيهي ۲۸۵.
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنهای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) میباشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس میکنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم میدانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم میکند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86 آن حکمتها ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. به امید آنکه در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید
ايمان به ايمان و عبور از نقابهای ايمانی
بشرِ امروز نقابهایی که بعضی از انسانها به عنوان «ایمان» بر چهره میزنند را میشناسد و چون نمیتواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار میگیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آنکه با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس میتواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان میتواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره میزند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه شروع ایمانی است که فریبکارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان میفهمد چه هست و چه میتواند باشد و چگونه میتواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاسداشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آنکه بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ میکند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ میدارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال میکند، بدون متوقفشدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمامناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیقتری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق میشود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق میافتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس میکند و تنها میتواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:
دلم رميده شد و غافلم من درويش که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانهاي به کف آور ز گنج قارون بيش
این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان میآید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آنجا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشماندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟
اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش مینهد و ابتدا روحها را متوجه خود و آیندهای که در پیش دارند میکند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شدهاند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آنهایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را دادهاند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوستههای دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور میآید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آنکه گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا میکند و آینههایی میشوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژیها و ایدئولوژیهای حاکی از امور قدسی نیستند که به انسانهای مؤمن به حقیقت جهت میدهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟
آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جایگیر شده، چاره کار تسلیمشدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟
عرض سلام و ادب: بنده طلبه هستم چندین سال است سیر مطالعاتی و مباحث شما را دنبال می کنم الحمدالله بسیار مفید و عالی است احساس می کنم باید کتب دیگر از نویسندگان دیگر را هم ان شاءالله مطالعه کنم اول اینکه شما سیر مطالعاتی موضوعی را پیشنهاد می دهید یا اینکه در هر سیر کتب یک نویسنده مطالعه شود دوم اینکه کتب کدام علما را پیشنهاد می کنید؟ خداوند عمر با برکت به شما عنایت کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از تفسیر قیّم المیزان غافل نباشید. خودْ راه بگویدت که چون باید کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از یک طرف باید در فضای خوف و رجا خود را قرار دهد و در چنین فضایی با خدا مأنوس باشد تا نه از رحمت خدا مأیوس گردد و نه نسبت به اعمال خود مغرور شود. با اینهمه به حکم «سبقت رحمتی غضبی» که حضرت حق فرمودند رحمت من بر غضبم سبقت دارد؛ امید به رحمت پروردگار باید بیشتر باشد. به نظر بنده روش مرحوم دولابی روش خوبی است. سه جلد کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی نیز در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر نمونه تفسیر سادهای است. ولی اگر بتوانید در ابتدای امر، صوت تفسیر سوره کهف که روی سایت هست را استماع فرمایید، مقدمهای میشود برای اُنس بهتر با تفاسیر. آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1222 . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! متأسفانه صوت آن مباحث معلوم نیست چه شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: میفرماید در دل همین دنیا باید به اهداف بلندی فکر کرد که برای آن خلق شدهاید و دنیا را هدف قرار ندهید بلکه آن را محل امتحان و عبور بدانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً اینطور نیست. در همان دو روز هم به دنبال خدا بودید و خودِ حضرت ربّ راه را نشان دادند زیرا با نیّت صادق به دنبال حضرت ربّالعالمین به هر در و دیواری زدید تا بالاخره متوجه شدید: «وَ ربّی اَحسَنُ ربّی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوفان غربی هم نسبت به بشر جدید دغدغههای خوبی داشتهاند که به نظر میاید در کنار فلسفهی اسلامی میتوان نسبت به آنها نیز فکر کرد و جایگاه آنها را نادیده نگرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت نمیکند. زیرا آنچه هویت علمی داشته باشد، حتی علومی مثل ریاضیات، مربوط به نفس ناطقه میباشد. میماند که اگر انسان ابزار ارائهی آن را به هر دلیلی از دست بدهد، نفس نمیتواند آن را در عالَم بیرون ظاهر کند و یا ارائه دهد. مثل قوهی بینایی که مربوط به نفس ناطقه است. ولی اگر چشم از بین برود، نفس نمیتواند از آن قوه در دیدن پدیدههای خارج از ذهن خود استفاده کند. پیشنهاد میشود در این رابطه بحث «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید اگر خدا نمیخواست زندگی کنید، نَفَسی که فرو میرفت، بالا نمیآمد. پس میخواهد زنده باشید. پس نفس بکشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه باید به این جملهی آیت الله بهجت فکر کنید که فرمودند: «علم تو، استاد توست». إنشاءالله ذیل ولایت الهی در این تاریخ میتوانید از معارف مکتب حضرت امام «رضوانالله تعالیعلیه» بهرهمند شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما از طریق پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» با شریعتی روبهرو هستیم که با رجوع به آن و تدبّر در آن به خوبی تکالیف ما را روشن کرده، چرا به امور دیگری که قابل اطمینان نیست، نظر کنیم؟ آری! استخاره به معنای طلب خیر، چیز خوبی است ولی با استخاره به معنایی که امروزه معمول است رویهمرفته نمیتوان زندگی کرد مگر در جایی که کاملاً بر سر دو راهی نسبت به دو امر خیر باشیم. البته در آن موارد هم اگر عقل، یکی از آن موارد را ترجیح داد، پیروی از عقل باید کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علت در این موارد به معنای تجلی است و دوگانگی بین علت و معلول مطرح نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند کسی یا جامعهای را به خود واگذارد، آن را از رحمت حضرت حق محروم میشوند و نتیجهای که باید در راستای خلقت خود بگیرند، نخواهند گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همینطور است. سعی داشتم در جواب آن سؤال تذکری به سؤالکنندهی محترم داده باشم، انهم به صورت کاملاً اجمالی. اتفاقاً بعداً گفتم ای کاش متذکر آل سعود که مصداق سخن خانم هانا آرنت میباشد؛ میشدم. تأکید بنده آن است که وقتی در نظامی حقیقت یعنی توحید، به میان آید اساساً آن نوع تنگنظریها مطرح نیست، هرچند ما نیز بعضاً گرفتار آن نوع داعشیگریها هستیم، ولی کلیّت نظام، تقابل توحید با استکبار است و این است مأوای بشر امروز، و راز دفاع ما از انقلاب اسلامی در اینجا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه با رجوع به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» جواب این سؤال و جواب سؤال بعدی خود را مییابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! این قبض و بسط است که همواره در مسیر دینداری با انسان روبهروست. گفت: «ای برادر عقلْ یکدم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان باید در این زمانه به وسعت شخصیت خود فکر کند، نهتنها با تمرکز کامل درس خود را بهخوبی ادامه باید بدهید، باید چندین مطالب علمی و دینی را هم با تمرکز کامل دنبال کنید. موفق باشید .
به اسم حضرت معـشوق تنها سلامی که آرزو دارم تقدیمتان کنم سلامی ورای زمان از یار است. او که هر دم سلاممان می دهد امیدوارم هر لحظه بهتر شنونده باشید. امروز روز زنده شدن حقیقی آقا مرتضی است! باشد که با آن حقیقت قدسی واسطه ی زنده شدن ما نیز باشند در این شب پر قدر التماس دعای وصال داریم. در میان سوالات گاه نام عشق بر چشمم میخورد. آری عشق! زیبا مسلخی که جز نکو در آن از غیر از معشوق کشته نشود و اما دردِ عشق! عجب دردیست ناامید اگر بشوی معشوقی میابی از رگ گردن به خود نزدیک تر به قول مولایمان آنکه جانم در دست اوست آنکه شبی ما را عاشق نمود اما آنچه دل را به درد می آورد نامروتی است خارج از دایره ی دردِ عشق و آن دور شدن های منِ توهم بار است. وا مصیبتا حال دریافتم گناه را چرا عذابی سخت گویند چرا که ز تو دور میشویم. فکر ها و سخن هایی که بوی نیستی میدهند گاه اشکم را در می آورند نیستی هایی که طناب بر گردنم انداخته اند یا به قول خودتان شاید اگر شیطان بیاید بگوید تو که خودت می آیی طناب دیگر نیاز نیست. آری هرگاه معشوق به ظاهر عقب نشینی کند به معنای محرومیت نیست که در جواب یکی از سوال ها فرمودید اما این دور شدن هایی که دلیلش این من توهم انگیز است چه؟ در باب رحمت هست و ناامیدی جایز نیست توبه نیز هست جواب سوال نیز مشخص اما گاه بعضی جوانب عجیب جانکاه و جانزا میشوند گویا قرار است سخنی از حق بشوند تا در جایگاه پیشین خود که درست نبوده را ترک کنند در میکده ی عشق پریشان و پرسان سراغ صاحب خانه را گیرند
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که زندگی یعنی «انس با خداوند»، و در این تاریخ، انس با خدای حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» یعنی خدایی که شهید آوینی عزیز پیدایش کرد و از آرمانِ آوینی با آن سبیلِ نیچهایاش تبدیل شد به آقا سید مرتضی آوینی. و ما نیز با همه ضعفهایمان یک راه بیشتر نداریم و آن اینکه با آن شهید بزرگوار، خود را و زندگیمان را معنا کنیم. روز گذشته در رابطه با آن شهید عرایضی شد که خوب است به صوت آن جلسه رجوع فرمایید https://eitaa.com/sabbar_ir/1933. موفق باشید
سلام و درود: سؤالی درباره مدیریت اتفاقات جهان و اتوماتیسم اجرای سنن الهی به دست ولی معصوم (علیه السلام) دارم: گاهی اوقات شواهد و قرائنی بدست می آید که گویا جهان در حال مدیریت توسط فرقه های سری یهودی است؛ به عنوان مثال سازمان های متصل به ایلومیناتی و فراماسونری و گلوبالیسم و... و این صحبت به میان می آید که گروهی صاحب قدرت و پول و ثروت بسیار در سرتاسر جهان پراکنده شده اند و با استفاده از ظرفیتهای خود، در جای جایِ دنیا در حال فعالیت اند و از بالا بر انسانها نظارت می کنند و همه انسانها همانند بردگانی در خدمت پیشبرد اغراض این گروه ها هستند. همناطور که شنیده ایم و مدارکی هم هستند در ساخت فیلم های هالیوودی و کارتون ها و بازی های رایانه ای و محتواهای مستهجن و تبلیغات، نشانه هایی از سازمان ایلومیناتی به چشم مان می آید و انگار آنها این مسیر ها را ساخته اند که بشر به دنیا بیاید و تحت نظر و سلطه ی آنان رشد کند و به طور کاملا غیر مستقیم برای شان کار کند و آنها را هر روز به هدفشان نزدیک کند و سپس از دنیا برود و این چرخه برای نسلهای بعدی تکرار شود. این سازمان ها و انجمن ها یکسری آرمان دارند و ظاهرا به صورت همه جانبه دارند تلاش میکنند که به اهداف خودشان برسند. اما ما یک وجه دیگری از پیشبرد اتفاقات جهان را هم شنیده ایم: شنیده ایم که قطب عالم امکان حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در زمانه غیبت شان افراد زیادی در کنار ایشان هستند که به دستور امام در سرتاسر جهان اوامر ایشانرا اجرا می کنند. منظور بنده همان ۴ نفر اوتاد و ۴۰ نفر ابدال و ۷۰ نفر نجبا و ۳۶۰ نفر رجال الغیب هستند. گویا از طرف اللهی نیز یک گروه و تشکیلات مخفی هستند که تحت امر امام زمان علیه السلام قرار گرفته اند و اوامر ولی خدا را در عالم اجرا میکنند(۱). ۱) بر فرضِ صحیح بودن همه عرایض بنده، واقعا چه اوضاعی بر عالم حاکم است و این جهان چگونه می گردد؟ آن تکه گمشده حل این معما چیست؟ «در آخر باید عرض کنم که در ظاهر امر، کمپانی های معروف و شرکت های سازنده موبایل و لوازم دیجیتالی و صاحبان شبکه های اجتماعی نیز به نحوی در تسلط سازمان های ایلومیناتی هستند و انگار سایه این سازمان بر زندگی ۹۸ درصد مردم جهان افتاده و آن ۲ درصد هم در جایی دور از چشم جهانیان مثلا در میان قبایل دور افتاده در جنگلها زندگی میکنند». ۲) این قضیه چگونه حل شدنی است ؟ ۳) آیا اصلا داشتن چنین دیدگاه هایی راجع به اتفاقاتی که در عالم می افتد درست است ؟ ۴) رابطه بین ایلومیناتی و انجمن های یهودی ذی نفوذ و اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چیست؟ ۵) آیا سایه غرب و مدرنیته ای که بر زندگی مردمان این روزگار افتاده است همان تأثیرات این انجمن هاست یا بین روح حاکم بر غرب و روح حاکم بر این انجمن ها تفاوت و اختلاف وجود دارد؟ خیلی ممنونم باتشکر 🌹 ۱- شیخ کفعمی (ره) در حاشیه کتاب المصباح در شرح بخشی از دعای «ام داوود» که در آن از «اوتاد» و «ابدال» سخن به میان آمده است، [۳] مطلبی نقل میکند که در زمینه پرسش مورد نظر ما بسیار راهگشاست. ایشان میگوید: شیخ گفته شده است زمین هرگز از [یک] قطب، چهار نفر از اوتاد، چهل نفر از ابدال، هفتاد نفر از نجبا و سیصد و شصت نفر از صالحان خالی نمیماند. پس قطب همان مهدی است که درود خدا بر او باد. اوتاد هم کمتر از چهار نفر نخواهند بود؛ زیرا جهان مانند خیمهای است و [امام] مهدی مانند عمود این خیمه و اوتاد طنابهای آن هستند. البته گاهی اوتاد از چهار نفر هم بیشتر میشوند. ابدال بیش از چهل نفر، نجبا بیش از هفتاد نفر و صالحان بیش از سیصد و شصت نفرند. چنین به نظر میرسد که خضر و الیاس از اوتاد و پیوسته پیرامون قطب هستند. [۴] گفتنی است، محدث نوری [۵] و شیخ عباس قمی [۶] نیز در کتابهای خود این مطلب را از شیخ کفعمی نقل کردهاند. حضرت آیتالله ناصری نیز درباره گروههای مختلف یاران امام عصر (ع) میفرماید: همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولی مطلق به سر میبرند و در خدمتشان از جان و دل میکوشند. اینان اوتاد، نجبا، نقبا، رجال الغیب و صلحا هستند. [۷]
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نظام عالم، نظام امتحان است و بشر در مواجهه با همین امور به بصیرت لازم و تعالی مورد نیاز میرسد. ۲. بالاخره در آخرالزمان تقابل جبهه حق و باطل بیشتر و بیشتر میشود تا انسانِ آخرالزمانی با ظرفیت کامل به ظهور آید. موفق باشید
سلام استاد: برای رسیدن به مقام تجلی اسم الله، بهشت لقا، باید پا در سیر و سلوک و عرفان نظری و عملی گذاشت که سالها طول میکشد یا میشود با همین زندگی و ندانستن معرفت النفس و وحدت وجود و کار کردن برروی تک تک اسما و... فقط با عمل به شریعت به آن مقام رسید؟ در آستانه ی ۴۰ سالگی با این مباحث شیرین آشنا شدم اما به نظر راه بسیار مشکلیست و برای من که خانه و خانواده دارم سخت است عرفان نظری و عملی کار کردن... و سوال بزرگی که آیا کسی که ظرفیت فهم این مباحث را ندارد نرسیدن به مرتبه ی لاهوتی و ماندن در بهشت نعیم محرومیت نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب حافظ: «گرچه بهشتاش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش». پیشنهاد میشود با سیر مطالعاتی که سایت مطرح میکند إنشاءاللّه به نتایج دلخواه برسید. موفق باشید
سلام استاد: خدا رو شکر دو روز دیگه میخوام برم مشهد ولی دلم آماده نیست درگیر دنیاست و مشکلات خودم و دوستانم نمیدونم چیکار بکنم؟ از اون طرف برای مطالعه بنظرتون چه کتابی رو توی سفر بخونم که کمکم کنه بهره بیشتری ببرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مطالعه جزوه «زیارت امام رضا علیه السلام» در مشهد که روی سایت هست، کمک میکند. امیدوار باشید خود امام رئوف کمک میکنند. موفق باشید
با سلام سوالی از جناب استاد طاهرزاده: زمانیکه خداوند خودش بود و خودش و خلقت انسان صورت نگرفته بود چه دلیلی باعث خلقت فرشتگان و انسان شد؟ خداوندی که از هر نیازی به دور است چرا فرشتگانی آفرید که مدام در حال سجده و رکوع و عبادتند؟ چرا اصلا انسانی آفریده شد تا نیاز به رسیدن به کمال داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست به قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: قبلا فرموده بودید تفسیر المیزان را دنبال کنم اگر ممکن هست اساتید و برنامه هایی که تفسیر المیزان را تدریس میکنند معرفی فرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اساتید بزرگواری هر کدام به شکلی به این امر اختصاص دارند. پیشنهاد اولیه بنده آن است که سری به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» به آدرس زیر بزنید.
https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=
در ضمن، استاد عابدینی و استاد یزدانپناه از جمله اساتیدی هستند که در این رابطه تلاشهای خوبی داشتهاند. موفق باشید
