بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم فلسفه تعطیلی روز جمعه (یا یک روز از هر هفت روز در ادیان مختلف) چیست؟ جایگاهش در راستای هدف خلقت انسان کجاست؟ والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان طور که انسان موجودی است که تمام مراتب حقیقت را در خود جمع دارد – اعم از جسم و خیال و عقل – انسان کامل جامع همه‌ی عوالم است، یعنی از مقام ناسوت تا مقام جبروت. و لذا روز جمعه اختصاص به انسان کامل دارد، و روزی است که جامع همه‌ی روزها است و انسان باید با توجه به ظرفیت چنین روزی فارغ از امور مادی زندگی شرایط انس بیشتر با خدا را برای خود فراهم کند. به همین جهت حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ مَجْمَعاً نَدَبَ إِلَیْهِ لِتَطْهِیرِ مَا کَانَ قَبْلَهُ وَ غَسْلِ مَا أَوْقَعَتْهُ مَکَاسِبُ السَّوْءِ مِنْ مِثْلِهِ إِلَى مِثْلِهِ وَ ذِکْرى‏ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ تِبْیَانَ خَشْیَةِ الْمُتَّقِینَ وَ وَهَبَ لِأَهْلِ طَاعَتِهِ فِی الْأَیَّامِ قَبْلَهُ»؛خداوند جمعه را روز جمع شما قرار داد و شما را در آن خواند براى آن‌که پاک کند و بشوید آنچه را از کردار زشت پیش از جمعه داشته‏اید و یاد آورى براى مؤمنین باشد و ترسى براى پرهیزگاران و مزد کردار بندگان را به آن‌ها عطا کند، بیشتر از آنچه بخشیده است به اهل طاعت در روزهاى قبل از جمعه. (بحار الأنوار، ج ‏65، ص: 63.) موفق باشید
11056
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدونم اگر در حال حاضر سب و لعن علنی خلفای اهل سنت حداقل به جهت حفظ مال و جان شیعیان جایز نیست، پس این حکم درباره بیزاری از مستکبرین عالم و آمریکا نیز به جهت فشارهای این کشور بر مسلمین در صورت دشمنی با آن هم صدق می کند. اگر می گویید که هم اکنون آمریکا سرچشمه طاغوت است و مبارزه با آن واجب است اولا روایت داریم که غاصبین اولیه خلافت منشأ همه بدی ها هستند و نیز باز برای حفظ مال و جان شیعیان باید فعلا تقیه کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه 162 روشن می‌کنند که باید بین خلفا و معاویه فرق گذاشت. و استکبار جهانی حکم معاویه را دارد و هر اندازه نیروهای خود را در درون صرف اختلافات کنیم و از استکبار جهانی که مقابل توحید الهی ایستاده است غافل شویم. موفق باشید
9788
متن پرسش
با عرض سلام و طول عمر با عزت برای استاد: 1) راه و روش طهارت قوه خیال بعنوان سلطان قوای نفس چه می باشد؟ 2) مراد مولوی از خاموشی بعنوان مرکب چوبین برای سیر در دریا چه نوع خاموشی است؟ همان صمت است؟ توضیح بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید، إن‌شاءاللّه کارساز است و بعد از آن از کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» غافل نباشید. بنده هم عرایضی در شرح این کتاب داشته‌ام. از همه مهم‌تر از ذکر استغفار غافل نشوید، هر روز 70 بار به نیت این‌که از حضرت حق طلب می‌کنید که آن صورت‌ها و موانعی که بین شما و اوست را بپوشاند و اظهار رجوع به او را در شما تقویت نماید. آری خاموشی که در عرفان مطرح است همان صمت است که در روایات متعدد به آن توصیه شده است در موقعی که قلب خود را آماده کرده است تا از نفحات الهی بهره‌مند گردد. موفق باشید
5791
متن پرسش
«بسم الله الرحمن الرحیم» سلام علیکم من یه دانش آموز سال چهارم دبیرستان هستم که سال بعد کنکور دارم و رشته ام ریاضی هست.اما به علت علاقه ی زیادی که به زبان انگلیسی دارم تصمیم گرفتم کنکور زبان بدم و در یکی از دانشگاه های مطرح و خوب کشور قبول شم. اما برای اینکه کارم ارزش داشته باشه و پیش خدا شرمنده نباشم تصمیم گرفتم به این نیت رشته ی "زبان و ادبیات انگلیسی" رو بخونم که بتونم دین خدا رو به افرادی که فارسی زبان نیستد یاد بدم(که البته اول باید خودمو درست کنم و سطح علمم در زمینه دین اسلام و تشیع رو ارتقاء بدم )،دوست دارم بتونم یک آدم مفید برای امام زمانم باشم(چون شنیدم توی قیامت درباره ی اینکه برای امام زمانت چه کردی از آدم سوال میشه) می خواستم بدونم آیا این نیت من درسته؟ آخه من یک حدیث رو شنیدم که یکی از معصومین فرمودند "خود را شبیه به کفار نکنید" می خواستم بدونم یاد گرفتن زبان اونا اشکال داره؟ ممنونم،در پناه حق...
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مسلّم یادگرفتن زبان انگلیسی تشَبّه به کفار نیست، تشبه به کفار با همرنگ‌شدن با فکر و فرهنگ و آداب آن‌ها محقق می‌شود – آن‌هم از آن جهت که آن فکر و فرهنگ و آداب از نگاه کفرآمیز آن‌ها ریشه گرفته باشد-. اگر سعی کنید در معارف اسلامی خود را توانمند کنید و با آن نیت آموزش زبان انگلیسی را دنبال کنید کار خوبی است. موفق باشید
4435
متن پرسش
سلام استاد گرامی، میخواستم ببینم سوالاتی را که بدون مشخص کردن عنوان خاص منتشر میکنید دلیل خاصی دارد؟ یعنی نمی خواهید محتوای آن سوالات خیلی در نظر عموم قرار بگیرد که با عنوان "بدون موضوع" آن ها را منتشر میکنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنوان مناسبی به نظرمان نمی‌رسد. اگر برای سؤالات عنوان تعیین نکنیم سایت به طور خودکار آن سؤال را تحت عنوان «بدون موضوع» ثبت می‌کند. موفق باشید
3865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر بنده بحث برهان صدیقین را همراه با سی دی آن مطالعه نمودم، با توجه به اینکه می فرمایید "هر جا پای عدم در میان است حتماً پای نقص در میان است و هر جا پای وجود در میان است حتماً پای کمال در میان است و هر صفت کمالی که در نظر بگیریم خداوند عین آن صفت است"؛ در مورد صفت "کذب (دروغ)" که برابر است با "عدم صدق"، و چون صدق کمال است پس خداوند عین صدق است، یعنی کذب یک صفت عدمی و نقصی است و نمی تواند منشأ اثر باشد. با تو جه به اینکه ما مواضعی داریم که دروغ گفتن در آنها جایز است مثلاً جایی که اگر مرتکب دروغ نشویم مفسده ای بر آن مترتب می شود مثلاً باعث قتل مسلمانی یا بر باد رفتن آبروی وی و غیره می شود و این یعنی اینکه ما از یک صفت عدمی و نقصی برای رسیدن به یک صفت کمالی استفاده نموده ایم؛ سؤالم این است که در رسیدن به یک صفت کمالی چگونه ممکن است یک صفت نقصی و عدمی منشأ اثر باشد و حال آنکه عدم یعنی وجودی ندارد که بخواهد در وجود وارد شود؟ سؤال دوم اینکه با توجه به کتاب معراج السعاده، "غضب" عبارتست از "عدم حلم" و شاید هم "عدم رحمت"، و غضب یک صفت نقصی و عدمی و حلم یا رحمت یک صفت وجودی و کمالی است، با توجه به اینکه خداوند هم غضب دارد و هم حلم و رحمت، چگونه می توان این مطلب را توجیه کرد؟ خواهشمندم جواب سؤالات را مفصلاً بیان فرمایید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علماء علم اخلاق سخن‌شان آن است که در عالم تزاحم، یعنی عالم ماده راست حقیقی همان است که شریعت فرموده، پس عملاً شما از طریق دروغ به کمالی نرسیده‌اید. از طرفی در عالم ماده بحث دفع افسد به فاسد در میان است 2- غضب برای خداوند به معنای سلب رحمت است یعنی خدا غضب ندارد بلکه رحمت خود را که می‌گیرد چیزی ظاهر می‌شود برای انسان که به آن غضب می‌گویند چون اعتقاد به توحید اقتضاء می‌کند که برای خداوند در ذات تغییر حالت قائل نباشیم. موفق باشید
2434

نقش استادبازدید:

متن پرسش
سلام ، خسته نباشید استاد فرموده بودید استاد فقط میتواند جایگاه ها را به شاگرد بیاموزد و نمیخواهد چیزی یاد او بدهد! (شرح دستورالعمل آیت الله بهجت) میخواستم هدف شما را از بررسی موضوعات مختلف دینی و شئائر اسلامی بدانم . آیا تنها برای کشف و بیان جایگاه هر کدام، در هدف حیات (قرب و رضوان الهی و بندگی) است. یعنی به تبیین مثلاً فلسفه پرداخته اید تا جایگاه و روش استفاده از فلسفه را در قرب الهی (و در ذیل آن اصلاح جامعه و آمادگی برای ظهور) به ما گوشزد کنید ؟ و اینکه به طور کلی دانستن جایگاه ها چه اهمیتی برای ما در برخورد با علوم (مثل فلسفه،اخلاق،عقاید،احکام و فروع دین مثل نماز و روزه و ...) یا موضوعات دیگر (مثل غرب شناسی و ...) دارد ؟ مثلا آیا شما امامت ، را شرح داده اید تا جایگاه و روش استفاده از امام را در قرب الهی بفهمیم ؟ همین طور به آداب الصلاه و جنود عقل و جهل و شرح جامعه کبیره ، برای شناخت جایگاه نماز ، أحادیث و أدعیه پرداختید؟ یعنی ما در کلام شما تنها باید به دنبال فهم این جایگاه ها باشیم؟ و در یک کلام «جایگاهِ شناختِ جایگاه ها» را بیابیم و طبق آن جایگاه، هر یک از آن موارد را ادامه دهیم و عملی کنیم؟ متشکرم استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دین اسلام یک دین کامل است و نقصی ندارد تا کسی بخواهد چیزی به آن اضافه کند، مثلا آنچه ما در نماز نیاز داریم بهترانجام‌دادن نماز است در داشتن حضور قلب بیشتر و سایر دستورات دین به همین شکل است، حتی غرب‌شناسی بحث می‌شود تا اهمیت ولایت فقیه روشن شود. موفق باشید
22685
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: حضرتعالی عنوان یکی از کتابهای خود را با نام زیارت عاشورا اتحاد روحی با امام حسین (ع) نام گذاری کرده اید. سوال من در مورد معنی دقیق این نامگذاری (متحد شدن روحانی) است. برداشت خودم این چنین بود که برای لحظلاتی تشخص فردی را که ما از آن دریافت داریم را از دست می دهد و ذیل جذبه روحی امام حسین علیه السلام قرار می گیرد ولی بنظرم می رسد نام این حالت را هم نمی توان اتحاد روحانی گذاشت (برداشت خودم را برای روشن شدن فضای فکری بیان کردم) حال سوال این است: متحد شدن روحانی با امام حسین علیه السلام به چه معناست؟ با آرزوی توفیقات روز افزون برای حضرتعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات متعددی داریم که با نظر محبت آمیز به ائمه نحوه‌ای از اتحاد برای ما پیش می‌آید. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «يَا مُفَضَّلُ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ الشِّيعَةُ شِيعَةً يَا مُفَضَّلُ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَ مَا تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو؟ قُلْتُ مِنْ مَشْرِقٍ. وَ قَالَ إِلَى أَيْنَ تَعُودُ؟ قُلْتُ إِلَى مَغْرِبٍ. قَالَ هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَيْنَا يَعُودُون‏» مفضل از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمان ها و زمين‏ ها فرمود ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد به آنها فرمود تسبيح كنيد عرض كردند خدايا ما علم و اطلاعى نداريم بما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده‏ شده‏ ايم و شيعيان از نورى پست‏ تر آفريده شده‏ اند روز قيامت پست و عالى بهم مى‏ پيوندند در اين موقع بين دو انگشت سبابه و ميانى جمع نمود، فرمود مانند اين دو انگشت. سپس فرمود ميدانى چرا شيعه را به اين نام ناميده‏ اند؟ شيعيان ما از ما و ما از آنهائيم ميدانى خورشيد از كجا طلوع مي كند؟ گفتم از مشرق فرمود كجا غروب مي كند گفتم مغرب. فرمود شيعيان ما نيز همين طورند از ما جدا شده‏ اند و بسوى ما برمي گردند. این یعنی یگانگی نوری در سرآغاز و سر انجام. لذا شیعیان از فاضل طینت امامان آفریده شده‌اند. شیعیان در معاد خویش به سوی مطلع خویش به سوی امامان باز می‌گردند و عبارت «وَ إِلَيْنَا يَعُودُون‏» در حدیث مذکور، متضمن معاد است، شیعه پس از غربت و دورافتادگی از سرمنشأ به سرچشمه‌ی خویش باز می‌گردد. همچنین می‌فرمایند: «يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين‏» آن نور که در قلب مؤمنین تجلی می‌کند، علوم حقیقی و اسرار ملکوتی و شرایع نبوی است و مانع می‌شود تا آنان به سمت لذّات نفسانی و دنیوی متمایل و مشغول شوند. آنان شعاع امامان گشته‌اند و آن نور ولایت آنان را حفظ می‌کند و آن کهن دژ آنان است. موفق باشید

18299
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: بنده پس از شنیدن خبر در گذشت یکی از شخصیت ها چه گونه باید عمل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به ما فرموده‌اند: «لا تَذْكُرُوا مَوْتَاكُمْ إِلا بِخَيْرٍ» اموات خود را پس از رحلت، یاد مکنید مگر با یاد خیر. موفق باشید

14851
متن پرسش
سلام علیکم: بنده در خصوص رابطه ی عقل و دل کار می کنم. دو سوال پیش آمده بود و سوال اول به جایگاه عقل در نظام معرفت دینی مخصوصا مباحث فقهی مربوط می شود. بعضی از مباحث فقهی هست که انجام آنها یا جائز نیست یا مکروه است و یا اینکه مباح است و بی تاثیر. بعضی از این اعمال به ظاهر فساد و فحشاء و یا حق الناس و ... در برندارد ولی باعث بطلان می شود. مثلا با کفش نماز خواندن باطل است، یا مثلا آب که با گرمای خورشید گرم شود مکروه است و ... با توجه به اینکه شریعت ظاهری دارد و باطنی دارد، تشریعی داریم و تکوینی داریم، بحث نفس الامر داریم و ... آیا عارفی که تسلط کامل بر علوم عقلی داشته باشد می تواند بر چرایی این اعمال برهان فلسفی صدرایی اقامه کند؟ و ظاهر شریعت را تا نفس الامر مستدل کند؟ و سوال دوم اینکه بزرگان می فرمایند که برهان و عرفان و قرآن از هم جدایی ندارند. حال اگر عارفی کوچکترین دستور سلوکی به یکی از شاگردان اش می دهد آیا آن دستور قابلیت این را دارد که توسط همان شخص عارف با مبانی حکمت متعالیه برهانی شود و بصورت یک استدلال محض فلسفی برای همان شاگرد عرضه شود؟ (البته این سوالات پیش فرض بود چون بنده تا به حال چنین چیزی ندیدم که شاگرد از استاد تقاضای برهان کند. ولی من باب مستحکم کردن بنای عقل فلسفی صدرایی در سلوک بود.) سوال سوم هم این بود که در تعبیری که بزرگان نسبت به عدم جدایی برهان و قرآن وجود دارد سوالی پیش می آید و اینکه منظور از برهان کدام عقل است؟ همین عقل فلسفی صدرایی است یا عقلی فرای از حکمت متعالیه؟ اگر بگوییم که منظور عقلی است فراتر از حکمت متعالیه باید به این معتقد شویم که خیلی از مباحث در سلوک هست که قابلیت برهان پذیری ندارد و جدایی برهان و عرفان لازم می آید، چونکه عرفان و سلوک فضای عقلی فراتر از حکمت متعالیه را می طلبد و از طرفی هم کسی بعد از ملاصدرا فضای عقلانیت را آن طور که باید و شاید تغییر نداده است لذا خیلی از مباحث در سلوک ممکن است به برهان در نیاید. آیا این قیاس و نتیجه ای که گرفتم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بواطنِ احکام الهی بسیار عمیق‌تر از آن است که تفکر فلسفی بتواند بدان دست یابد. شاید شعور عرفانی با نگاه همه‌جانبه‌ی خود، کلّیتی از جایگاه آن احکام درک کند و حکم شریعت را تصدیق نماید. آن‌چه که منجر می‌شود گفته شود قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند، بدان‌ معنا است که هراندازه عقل، اوج بگیرد بهتر حکم خدا را تصدیق می‌کند و هر اندازه قلب، مصفّا شود، بهتر جایگاه احکام الهی را احساس می‌کند و با کوچک‌ترین عمل، بیشترین بهره را می‌گیرد. موفق باشید   

13164
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام استاد عزیز طرز تفکر زیر درست است؟ هر اندازه که می دانید توضیح یا راهنمایی بفرمایید. برای انتخاب همسر، خانمی که روانشناسی می خواند چون مطالب غربی است، این مطالب در او اثر گذاشته است و ممکن است که بعضی از امور تربیت فرزند و عقاید خود او که مادر بچه ها می خواهد باشد تاثیر می گذارد و فرزند نمی تواند استاندارد رشد کند؟ 1. این مطلب چقدر صحیح است؟ 2. آیا در نظر گرفتن این چنین موارد شبیه این (مثلا خانمی که پرستار است و با مردان نامحرم بخاطر کارش در ارتباط است) برای انتخاب همسر درست است یا اشتباه؟ 3. چنین ملاک های برای طلبه و غیر طلبه تفاوتی هم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموم خانم‌ها در موقعی که مادریِ خود را با تولد فرزند شروع کنند با فطرت الهی کار را ادامه می‌دهند. 2- به هر صورت امروز روزی نیست که زنان حضورشان در خانه کافی باشد مگر آن‌که کاری داشته باشند که در خانه مسئولیت اجتماعی خود را بتوانند انجام دهند. 3- طلبه و غیر طلبه ندارد. همسر یک طلبه هم نباید از فعالیت‌های اجتماعی بیرون باشد. موفق باشید

12867
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: مطلبی را شنیدم را در مورد وجود برخی مراتب عصمت در وجود برخی از اولیاء الله همانند سلمان و ابوذر که می توان آن را «عصمت صغری» نامید. می خواستم ببینم اولا آیا این تعبیر صحیح است و علمای ما چنین تعبیری را به کار برده اند و ثانیا در چه منابعی می توانم این مطلب را پی گیری کنم؟ برخی از آثار آیت الله جوادی را جست وجو کردم ولی چیزی عایدم نشد. ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه عصمت امثال سلمان و اباذر را عصمت اکتسابی نام برده‌اند و حضرت آیت اللّه جوادی، امثال علامه را به همین معنا در عصمت می‌دانند. به طوری که این بزرگان در این اواخر حتی فکر گناه هم نمی‌کردند. موضوع را باید در روایاتی پیدا کرد که اولیاء معصوم بین خود و محبّین خود با نزدیک‌کردن سبّباتین، محبّین خود را مانند خود معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «کهاتین». موفق باشید  

11583
متن پرسش
سلام علیکم: استاد با توجه به جواب سوال 11571 که فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در این شرایط با خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث این نیاز را جبران نکنید؟ موفق باشید) آیا شما اعتقاد دارید بنده به صورت رسمی وارد مسیر تحصیل علم دین از طریق حوزه نشوم؟ یا می توانم وارد مسیر شوم اما ابتدا از طریقی که فرمودید شروع کنم و وقتی به یک حدی رسیدم وارد مسیر حوزه شوم؟ لطفا بفرمایید برای خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث چگونه و از کجا و از چه کتبی شروع کنم؟ بنده خیلی علاقه مند به حکمت صدرایی هستم و البته به صورت متفرقه و بدون نظم مطالعاتی درمورد برخی از قسمت ها داشته ام اما حس می کنم اینجور بی نظم و بدون سیر مطالعاتی و شاید بدون استاد چیزی دستگیرم نمی شود و از طرفی خوف برداشت اشتباه و گمراهانه از این حکمت را هم دارم. لطفا به بنده بفرمایید از ابتدا از چه و از کجا باید شروع کنم که خوب و کامل و بدون اشتباه این حکمت را بفهمم و درک کنم و ان شاءالله بتوانم در آینده به دیگران هم بدون گمراهی بیاموزم، می خواهم محکم و درست قدم بردارم، لطفا بنده را راهنمایی کنید و بفرمایید چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در صورتی است که شرایط زندگی‌تان اجازه‌ی حضور رسمی در حوزه را به شما نمی‌دهد. از طلبه‌های آشنا کمک بگیرید و ادبیات عرب را با نوارها یا از خود آن‌ها استفاده کنید و بعد از سیر مطالعاتی موجود در روی سایت تا معاد و بعد مطالعه‌ی «بدایه» و «نهایه» با شرح اساتید؛ و اسفار را از نوارهای آیت‌اللّه جوادی در شرح اسفار کمک بگیرید. موفق باشید

9678
متن پرسش
ببخشید استاد آیا این عکسی که سنی ها از امیرالمومنین نشون میدن درسته؟ شرمنده...http://www.xum.ir/image/KVUL
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت کند مرحوم دکتر علی شریعتی را، وقتی سال‌های پیش این عکس را دیده بود می‌فرمود: کجای این عکس به علیِ عابدی که به جهت شب‌زنده‌داری‌های طولانی سیمای او زرد و غم اسلام و مسلمین از ظاهر او نمایان بود می ماند؟ موفق باشید
9257
متن پرسش
سلام استاد: بنده طلبه ای هستم که متاسفانه از اینکه نمره کم میگیرم خیلی احساس گناه میکنیم و همیشه عذاب وجدان دارم. باور کنید خیلی توسل کردم که بتونم نمره هامو خوب کنم اما متاسفانه نتونستم. البته این رو هم بگم بنده تمام درسها به جز ادبیات رو خوب بلدم و اگه الان به بنده بگن اصول فقه یا منطق و... رو تدریس کنم از عهده ی این کار برمیام و ادبیات رو هم در حد متوسطی بلدم ولی وقت امتحان اصلا نمیتونم خوب حفظ کنم و خلاصه بگم بنده فهمم خوبه ولی حفظم ضعیفه. به نظرتون این عذاب وجدان بنده جا داره یا نه؟؟؟ اینکه علامه حسن زاده فرمودن هر چی دارن از امام رضا (ع) دارن بنده چطور میتونم از امام رضا (ع) کمک بخوام که از نظر علمی کمکم کنه؟؟؟ راستش هر وقت میخوام توسل کنم وقتی این فکر که من خودم باید زحمت بکشم به جایی برسم به ذهنم خطور میکنه از توسل دلسرد میشم و احساس میکنم اگه با توسل درسم خوب بشه کاری نکردم. خواهشا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما اگر در حدّ وُسع خود تلاش کرده‌باشید دیگر جایی برای سرزنش‌تان نمی‌ماند. شما تلاش خود را بکنید و از حضرت رضا«علیه‌السلام» نیز بخواهید توفیق لازم را به شما مرحمت کنند. موفق باشید
7979
متن پرسش
سلام استاد . استاد در بحث هایتان از مباحث علامه طهرانی هم استفاده کنید . منظورم در ویرایش کتابهایتان نیست چون در منابع کتابهایتان نام علامه طهرانی را دیده ام . منظورم این است که در لابلای سخنانتان از ایشان هم حرف بزنید و خاطره ای تعریف کنید که جوانان با ایشان آشنا بشوند . ایشان هم یک عارف کامل بودند . اخیرا در مشهد همایشی برگزار شد به اسم نور مجرد که تجلیل از مقام علامه ی سیدمحمد حسین حسینی طهرانی بود . یکی از شاگردان ایشان در سخنرانی گفت ایشان یا در خواب و یا در مکاشفه بهشان گفته میشود محمد حسین چهار سال عمرت را تمدید کردیم پس فقط بنویس. و این نشان میدهد آثار ایشان مورد توجه و تایید است . حتی در این همایش گفته شد علامه طهرانی به یک سری مشکلات فلسفی برمیخورد با اینکه استاد ایشان مرحوم علامه طباطبائی بودند باز هم جوابشان را نگرفتند و پس از مدت ها وقتی به نجف رفتند و در خدمت مرحوم حداد بودند جواب مسائل اشان را شهود کردند و خب همایش مفیدی بود . اما افسوس و صد افسوس که از آرامگاه ایشان در حرم رضوی هیچ خبری نیست . نه سنگ قبری دارند . نه سنگ نوشته ای و نه تابلویی. فقط آنهایی که جای خاک علامه را بلد هستند میروند بر سر قبرش و فاتحه میخوانند . قبر ایشان در کنار صحن بزرگ انتقلاب است اما نمیدانیم چرا آستان قدس سنگ قبر برای این عارف بزرگ نگذاشته است و روی خاکش را موزائیک کرده اند .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خدا ایشان را رحمت کند که یک ذخیره‌ی ارزشمندی در عرفان و حکمت هستند. متأسفانه هرچند باری که تلاش کردم بر سر مزار ایشان بروم سرگردان ماندم و موفق نشدم و محلی را که آدرس دادند محل اقامت خانم‌ها بود. خداوند توفیق زیارت قبر ایشان را به بنده بدهد. موفق باشید
6727
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام وعرض احترام خدمت استادگرانقدر درباره سیرمطالعاتی عموماًدودیدگاه وجوددارد وهردودیدگاه همدیگررانقدمی کنند. دیدگاه اول:میگویند که سیرمطالعاتی باید به ترتیب خاصی باشد واینکه اول باید توحید بخوانیم بعد عدل بعدنبوت بعد قیامت بعد امامت بعد معرفت النفس و... (البته ممکن است که درترتیب بالا چیزهایی اضافه شود یاانکه ترتیب آن رابه هم بزنند وترتیب بالا جابه جا شود)ومهم ترین ویژگی که آنها برای این گونه سیرمی گویند این است که باید حتماٌ یک مطالب را خوب بفهمی وحلاجی کنید نقدآن ها به دیدگاه دوم این است که دیدگاه دوم درمسائل عمیق نیستند. دیدگاه دوم :سیرمطالعاتی باید متفاوت باشد یعنی درعین این که داریم اصول دین می خوانیم کنارآن انقلاب اسلامی،تاریخ و... یخوانیم ومهم ترین موضوعاتی که این گروه تاکید برآن دارندعبارتست از اصول دین،معارف دین ،انقلاب ،غرب،تاریخ وسیاسی و... واین گروه براین باورند که باید همه این مطالب راباهم بخوانیم وباهم جلوبرویم وابتداباعمق کم شروع کرده وسپس مطالب راعمیق تربخوانیم ونقداین گروه به گروه اول این است که گروه اول شاید برخی موضوعات راعمیق بخوانند ولی عموماٌتک بعدی کارمی کنند. درضمن دردوران دانشجویی به دلیل ویژگی های آن وقت محدودی برای مطالعه است . بااین مقدمه طولانی این دوسؤال مطرح می شود: 1)نظر شما درباره ی این دودیدگاه به صورت مبسوط بفرمایید. 2)سیرمطالعاتی پیشنهادی خودتان رابگوییدکه الف) یکی کوتاه مدت ودیگری بلندمدت ب)اگرصلاح میدانید ازکتب بقیه اساتید که برای این هدف مناسب است استفاده کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نیاز به عرض مبسوط نیست. بنده فکر می‌کنم دیدگاه دوم بهتر است 2- در مورد سیر مطالعاتی درازمدت و کوتاه‌مدت هرکس باید به موقعیت خود نگاه کند، ولی در مورد سایر کتب بنده از یک طرف سعی کرده‌ام در عرایض خود جوهره‌ی سخنان بزرگان دین را تبیین کنم تا آن‌که آرام‌آرام افراد برسند به جایی که خودشان با اندیشه‌‌ی علمایی مثل امام و علامه طباطبایی مرتبط شوند و یا در امور سیاسی بتوانند از درون سخنان رهبری«حفظه‌اللّه» را تصدیق نمایند. موفق باشید
4881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد می خواستم نظر جناب عالی درباره ی اینکه ما میدانیم حضرت اقای جوادی املی یک شخصیت انقلابی و حکیم و معتقد به نظام همانطوری که از کتاب بنیان مرصوص ایشان هم بر می اید اما دیدیم که ایشان تعاریف بالایی از اقای رفسنجانی داشتند ایشان را سید الشهدای انقلاب نامیدند و در دوره ی ریاست جمهوری چند سال قبل نظرشان با ایشان بود در صورتی که رهبر انقلاب در خرداد 88 سخن از تفاوت هایی با اقای هاشمی زدند در صورتی که با مبانی اقای جوادی ایشان هم باید نظرشان همان باشد چون مبانی یکی است یا شاید مبنای اقای جوادی هم نزدیک به اقای هاشمی است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در این مورد داشته‌ام به قسمت شخصیت‌ها رجوع فرمایید، در بخش آیت‌الله جوادی موضوع را دنبال بفرمایید. موفق باشید
4329
متن پرسش
با سلام. استاد کسی که مطمئن است برایش جادو صورت گرفته و بختش بسته شده چه باید بکند. راهکار عملی اش چیست؟(کتاب جن و...را خوانده ام).سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاشیه‌ی مفاتیح حرز امام رضا«علیه‌السلام» هست از آن حرز استفاده کنید که شیخ عباس قمی«رحمت‌الله‌علیه» چنین نقل کرده (حرز امام رضا علیه السلام ششم رقعة الجیب حرز حضرت امام رضا علیه السلام روایت است از یاسر خادم ماءمون که گفت زمانى که وارد شد ابوالحسن علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به قصر حمید بن قحطبه بیرون کرد از تن لباس را و داد به حمید و حمل کرد حمید و داد به جاریه خود که بشوید آن را پس نگذشت زمانى که آن جاریه آمد و با او رقعه اى بود و داد به حمید و گفت یافتم این رقعه را در گریبان لباس ‍ ابوالحسن علیه السلام پس حمید به آن حضرت گفت فداى تو گردم بدرستى که این جاریه یافته است رقعه اى در گریبان پیراهن تو چیست آن فرمود تعویذى است که آن را از خود دور نمى کنم حمید گفت ممکن است که ما را مشرّف کنى به آن پس فرمود که این تعویذى است که هرکه نگاه دارد در گریبان خود دفع مى شود بلا از او و مى باشد براى او حرزى از شیطان رجیم پس خواند تعویذ را بر حمید و آن این است : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ اِنّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ اِنْ کُنْتَ تَقِیّاً اَوْ بنام خداى بخشاینده مهربان بنام خدا من پناه مى برم به خداى رحمان از تو اگر پرهیزکار باشى یا غَیْرَ تَقِىٍّ اَخَذْتُ بِاللَّهِ السَّمیعِ الْبَصیرِ عَلى سَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ لا سُلْطانَ لَکَ غیر پرهیزکار بستم بوسیله خداى شنواى بینا، گوش و چشم تو را که تسلطى نباشد تو را عَلَىَّ وَ لا عَلى سَمْعى وَلا عَلى بَصَرى وَلاعَلى شَعْرى وَلاعَلى بَشَرى وَلا بر من و نه بر گوش و نه بر چشمم و نه بر مو و نه بر پوست تنم و نه عَلى لَحْمى وَلا عَلى دَمى وَلا عَلى مُخّى وَلا عَلى عَصَبى وَلا عَلى عِظامى بر گوشت و نه بر خونم و نه بر مغز و نه بر رگم و نه بر استخوانم وَلاعَلى مالى وَ لا عَلى ما رَزَقَنى رَبّى سَتَرْتُ بَیْنى وَ بَیْنَکَ بِسِتْرِ النُّبُوَّةِ و نه بر مالم و نه بر آنچه پروردگار من روزیم کرده پوشاندم میان خودم و تو را به پوشش نبوت الَّذِى اسْتَتَرَ اَنْبِیآءُ اللَّهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَالْفَراعِنَةِ جَبْرَئیلُ عَنْ یَمینى وَ که پوشاندند پیمبران خدا خود را بدان وسیله از حمله هاى گردنکشان و سرکشان ، جبرئیل از راستم و میکائیلُ عَنْ یَسارى وَ اِسْرافیلُ عَنْ وَرآئى وَ مَحَمَّدٌ صَلّىَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ میکاییل از چپم و اسرافیل از پشت سرم و محمّد صلى الله علیه و آله اَمامى وَاللَّهُ مُطَّلِعٌ عَلَىَّ یَمْنَعُکَ مِنّى وَ یَمْنَعُ الشَّیْطانَ مِنّى از پیش رویم و خدا نیز مطلع است بر کارم و تو را از من بازدارد و نیز شیطان را از من بازدارد اَللّهُمَّ لا یَغْلِبْ جَهْلُهُ اَناتَکَ اَنْ یَسْتَفِزَّنى وَ یَسْتَخِفَّنى اَللّهُمَّ اِلَیْکَ الْتَجَاْتُ خدایا چیره نگردد نادانى او بر حوصله تو که در نتیجه مرا به ناراحتى کشاند و سبکم شمارد خدایا من به تو پناهنده شدم اَللّهُمَّ اِلَیْکَ الْتَجَاْتُ اَللّهُمَّ اِلَیْکَ الْتَجَاْتُ خدایا به تو پناهنده شدم خدایا به تو پناهنده شدم و از براى این حرز حکایت عجیبى است که روایت کرده آن را ابوالصَّلت هروى که گفت مولاى من علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام روزى نشسته بود در منزل خود داخل شد بر او رسول ماءمون و گفت که تو را امیر مى طلبد پس امام برخاست و مرا گفت نمى طلبد مرا ماءمون در این وقت مگر بجهت کارى سخت و به خدا که نمى تواند با من کارى بد کردن جهت این کلمات که از جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله به من رسیده ابوالصّلت گفت همراه امام علیه السلام بیرون رفتم نزد ماءمون چون نظر حضرت بر ماءمون افتاد این حرز را تا آخر خواند پس زمانى که حضرت ایستاد مقابل ماءمون نظر کرد بسوى او ماءمون و گفت اى ابوالحسن امر کرده ام که صد هزار درهم بجهت تو بدهند و بنویس هر حاجتى که دارى پس چون امام پشت گردانید ماءمون نظر در قفاى امام کرد و گفت اراده کردم من و اراده کرده است خدا و آنچه اراده کرده است خدا بهتر بوده است . موفق باشید
2683

جشن تولدبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار نظر شما در مورد جشن تولد گرفتن چیست؟ همچنین در مورد نحوه برگزاری آن به صورتی که معمول است نظرتان را بیان فرمایید. به نظر بنده این جشن یکی از چیزهایی است که به واسطه فرهنگ غرب وارد زندگی ما شده است آیا این دلیلی بر رد آن می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم با نظر شما موافقم که یک کار غربی است. در اسلام نظر به تولد انسان‌های کامل باید داشت که دارای حقیقت هستند و تولد آن‌ها تولد حقیقت انسانیت است و نوری به عالم انسانیت اضافه شده، در حالی‌که تولد بنده و امثال بنده به خودی خود هیچ چیزی نیست مگر آن‌که در طول زندگی در ذیل انسان‌های کاملی قرار گیریم. موفق باشید
2348

دولتبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد بعد از فتنه 88 امام خامنه ای فرمودند که فتنهای پیچیده تر از این در راه است بعد از مدتی از این کلام نورانی بعضی از منتقدان دولت از جمله بعضی اطرافیان آیت الله مصباح حفظه الله (البته شاید موضع خود ایشان هم بوده است) گفتند منظور حضرت آقا از این فتنه گروه انحرافی دولت است وحسابی روی این قضیه مانور دادند وبعد از اینکه لیدر این گروه یعنی آقای مشایی از صحنه تلویزیون محو شد باز جنگ ودعوا که آقا کجا رفته. گذشته از اینکه این نوع برخوردها با یک جریان سیاسی وحتی انحرافی درست است یا درست نیست آیا واقعا از جملات رهبری همینطور بر می آید که منظور ایشان همین بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با توجه به سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در ملاقات با هیئت دولت و این‌که فرمودند: «در این سال‌هایی که دولت نهم و دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزش‌های انقلاب ....... کاملاً برجسته شده»، باید طوری مسائل را تحلیل نکنیم که مخالف نظر رهبری باشد. موفق باشید
2232
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد. استاد در بحث برهان صدیقین آنجا که متذکر میشویم که بین علت و معلول و بعبارتی بین واجب الوجود و ممکن الوجود هیچگونه دوگانگی موجود نیست و رابطه رابطه ی تجلی است یا اگر انسان جلو ای از خداوند است پس این گوشت و استخوانئ چگونه بوجود آمده. نور سبز در خود نور مرئی یکجا موجود و محو است پس این گوشت و استخوانها در مورد خداوند کامل به چه شکل خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در بحث برهان صدیقین روشن می‌شود که وقتی وجود نازل شود، خاصیت‌های خاصی ظاهر می‌شود که در مرتبه‌‌های کامل‌تر، آن خاصیت‌ها نبود مثل وقتی که وجود نازل شده در مرتبه‌ی نازل شده‌اش خاصیت شوری هست . وقتی نور بی‌رنگ از منشور عبور کرد، نور زرد و سبز و ... ظاهر می‌شود، سبز بودن نور سبز به جهت آن است که از شش نور دیگر خالی است نه آن‌‌که در نور بی‌رنگ، نور سبز به خودش و با سبز بودنش باشد. نور سبز در نور بی‌رنگ به بی رنگ بودن هست. موفق باشید.
567
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی. شما در کتب متعددی همچون آشتی با خدا به بیان لزوم زندگی فرد در زمان حال پرداخته اید. و اینکه توجه به گذشته و آینده توجه به عدم را ایجاب می کند و سبب از دست رفتن حال می شود. از طرفی یکی از توصیه هایی که در اسلام برای سعادت به ما شده انجام اصول مشارطه، مراقبه و محاسبه در هر روز است. در اصل محاسبه لزوم نظر به روز گذشته برای حساب کشیدن از خود مشاهده می شود. اصلاً اصل محاسبه باید در پایان روز انجام شود؟ حال بفرمایید که این دو امر چگونه با هم قابل تجمیع خواهند بود. خدا اجرتان دهد. یا علی...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «عالم انسان دینی» این بحث و جواب سؤال حضرت‌عالی آمده است که از چه زاویه‌ای باید خود را از دست «زمانِ فانی» آزاد کرد. آری محاسبه و برنامه‌ریزی برای آینده یک چیز است، همواره در گذشته و آینده به‌سربردن و از «حال» محروم‌بودن یک چیز دیگر. موفق باشید
512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با توجه به اینکه آیه 42 سوره آل عمران به صراحت مریم سلام الله علیها را برترین زن دو عالم می داند چگونه می توان با نادیده گرفتن این آیه و استناد به حدیثی فاطمه سلام الله علیها را برترین زن دانست و مقام لیله القدری را در انحصار ایشان در آورد و با توجه با اینکه آیه مذکور به صراحت طهارت او را مورد تاکید قرار می دهد آیا می توان او را پانزدهمین معصوم محسوب کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: علاوه بر چهارده معصوم«علیهم‌السلام» ما معتقدیم حضرت مریم«سلام‌الله‌علیها» و همه‌ی پیامبران معصوم‌اند، منتها موضوع عصمت چهارده معصوم در حوزه‌ی اسلام مطرح است. اما در مورد سؤال اولتان عنایت داشته باشید همان قرآنی که می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ» و [یاد کن] هنگامى را که فرشتگان گفتند اى مریم خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.(سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 42) می‌فرماید: « وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » ما این ذکر[ قرآن‏] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى؛ و شاید اندیشه کنند .حال این پیامبر بنا به روایت شیعه و سنی حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها» را سیده‌ی زنان عالم در همه‌ی زمان‌ها می‌داند و بدون آن‌که بخواهد کوچک‌ترین توهینی به مقام منیع حضرت مریم«سلام‌الله‌علیها» داشته باشد، می‌فرماید: او سید زنان عالم در زمان خودش بود. و مسلّم هم همین‌طور است که کمال هر پیامبری بر اساس اتحاد قلب آن پیامبر با کتاب آسمانی آن زمان است و لذا قلب مبارک حضرت عیسی«علیه‌السلام» با نور انجیل متحد است و حضرت مریم نیز به همان شکل با نور انجیل منور هستند، و همان‌طور که قرآن مُهَیْمِن سایر کتب آسمانی است برای همیشه، جایگاه حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» که در مقام عبودیت کامل الهی قرار دارند با قرآن متحد است. که بحث مفصل آن را می‌توانید در جزوه‌ی «مقام عبودیت حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها» دنبال کنید. موفق باشید
468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
برای ورود به هر فرهنگی اولین قدم ان است که ادبیات ان فرهنگ شناخته شود.و لذا ما انسانهای قرن بیست ویکمی که همه ی فرهنگ خود را از مدرن اخذ کردایم به سختی می توانیم با ادبیات دین تماس بگیرم از این رو قبل از هر چیز اصطلاح شناسی دینی لازم وضروری می نماید تا هنگام خوانش متون دینی واژه های استعمال شده را بد فهم نکنیم لذااجالتاً چند اصطلاح خدمتان عرض می شود.تامعنی دقیق آن در فرهنگ دینی روشن شود.تعریف روشن وبدون پیچیدگی این واژه ها کمک بسیار خوبی برای فهم بعضی معارف است. الف)«برزخ» در جمله های مثل «در هنگام مرگ قوای نفس در مرتبه برزخیت جمع خواهد شد» ب)«نظر کردن»در جمله های مثل«حضرت عزرایٔیل به روح ما نظر کرده وآن را اخذ می کند» ج)«نور»در جمله های مثل«در هنگام مرگ به نور حضرت عزرایٔیل,عالم و جدایت اشخاص نمایان می شود» د)«باطن»در جمله های مثل«قبر مرتبه باطن عالم است» ه)«عزراییل»زیرا در هنگام به کارگیری این واژه عموماً یک شخص مثل همه اشخاص اطرافمان به نظرمی اید
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی الف: در عالم برزخ، از یک طرف انسان با خودش مرتبط است و از طرف دیگر دست و پا و سایر اعضاء به صورت دنیایی نیست که جدا از نفس او باشد – مثل دست و پای شما در هنگامی که خواب می‌بینید – و لذا در آن حال قوای نفس مثل بینایی – و نه چشم – و شنوایی – و نه گوش – و سایر قوا نزد خودِ نفس است و حاصل آن‌ها به نحو بسیار روشنی در جان انسان حاضر می‌شود. ب: مثل جذبه‌ی یک گل که ما را به سوی خود می‌کشد، جذبه‌ی عزرائیلی«علیه‌السلام» جان ما را به سوی عالم برزخ می‌کشاند. ج: نزدیک‌ترین تشبیه برای مجردات تعبیر نور است. مثل وقتی که از چیزی خوشحال می‌شوید می‌گویید نور آن خبر قلبم را مسرور کرد، حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» به عنوان نوری که موجب قطع علاقه‌ی نفس از دنیا می‌شود بر جان انسان تجلی می‌کنند. د: باطن در اصلاح امور شهودی و قلبی یعنی مرتبه‌ی برینِ وجود. مثل منِ انسان که باطن تن است. ه : فکر می‌کنم با شرح نکات فوق تصور ما به حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» نیز تصحیح شود. برای تصورات درست مجردات، کتاب «ده نکته از معرفت نفس» همراه با شرح آن مفید است. موفق باشید
نمایش چاپی