بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32327
متن پرسش

سلام و خدا قوت: با توجه به اصالت وجود و تشکیک همانطور که آیت الله جوادی در رحیق مختوم چهار امر را در تشکیک معتبر می‌دانند: ۱. وحدت حقیقی معنای مشکک ۲. کثرت حقیقی چیزی که به تشکیک متصف می‌شود ۳. وحدت حقیقی محیط به کثرت و ساری در آن باشد واحاطه و سریان در آن مجازی نباشد بلکه حقیقی باشد ۴. کثرت حقیقی به نحو حقیقت منطوی در تحت آن واحد حقیقی باشد. سوال این است که ملاصدرا در اصالت وجود وبه تبع تشکیک دقیقا چه می‌گوید و بدنبال اثبات چیست؟  یک وجود اصیل سریانی یعنی یک حقیقت و وجود اصیل مطلق مرسل که هاضم همه کثرات است و تمام کثرات درون آن ظهور می‌کند حال یا به نحو تشان که بشود کثرت طولی یا به نحو مثلا حیثیت تقییدیه نفادیه که بشود کثرت عرضی این معنای تشکیک برمبنای اصالت وجوداست که مساوق تشکیک در ظهورات و نفس رحمانی عرفان است که ملاصدرا در اصل وجود مطرح کردند؟ - یا اینکه منظور از اصالت وجود و تشکیک وجود ملاصدرا، وجودات اصیل ممتاز (نه یک وجود سریانی اصیل) در کنار هم یا به نحو طولی و یا عرضی باشند که حالا یک وحدت سنخی خارجی هم برایش فرض کنیم. اگر منظور دومی است آیا با تصویر اینچنینی ما قائل به تباین وجودات نشدیم؟ چون هر وجود را اصیل و ممتاز دانستیم. و آیا تصویر اول اشکالی دارد و مردود است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیک وجود در عین ذاتی‌بودن آن تشکیک به همان معنای «دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ» که در هر موطنی وجود است که در هویت آن موطن به ظهور می‌آید؛ به این نکته هم فکر کنید که تشکیک در ظهور است یعنی این وجود مطلق است که در صحنه‌ای حاضر است در عین ظهوری خاص نسبت به کسی که در آن موطن با «وجود» مواجه می‌شود. موفق باشید

32303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: منظور از روایاتی که فرموده اند با هر انسانی دو ملک و یک شیطان خلق می‌شود یا پیامبر فرموده اند من شیطانم رو مسلمان کردم چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. کتاب «معاد؛ بازگشت به جدی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، در این مورد می‌تواند کمک کند. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/book/94?mark

https://lobolmizan.ir/sound/652

32112

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: چند روز پیش سوال کردم در مورد اکتفا به آثار معنوی حضرت امام خمینی و یا استفاده از اساتید دیگر سلوکی و در خواست راهنمایی صریح خواستم. شما به فرمایشات حضرت آقای بهجت ارجاع دادید. لطفا در مورد امام خمینی یا اساتید دیگر سلوکی راهنمایی کنید. اینکه من هر چرا بدانم عمل کنم را از امام خمینی بگیرم یا از آن اساتید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که نباید ذوق رجوع به متون معرفتی را نادیده گرفت، به نظر بنده بعد از مقدماتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین»، شرح سوره حمد امام و کتاب «مصباح الهدایه» و دعای سحر، افقِ زنده‌ای را در مقابل ما می‌گشایند. موفق باشید

31975

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: عذر خواهم ببخشید میشه گفت که برای کار بر روی موضوع امام شناسی (مهدویت) پیش زمینه و شرط لازم قبل از ورود به این موضوع ابتدا خودشناسی (معرفت النفس) هست؟ و در این رابطه دشمن شناسی هم ملازم امام شناسی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معرفت نفس بسیار در امر امام‌شناسی مهم است. آیت الله حسینی تهرانی در مورد امام‌شناسی ۱۷ جلد  کتاب دارند که در کتابخانه «جامعة المهدی» که یکشنبه‌ها تشریف می‌آورید هست و می‌توانید امانت بگیرید. در مورد شعر بابا طاهر می‌فرماید:

مو از قالوا بلی تشویش دیرم

گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتقنطوا دستم نگیرد

مو از یاویلنا اندیش دیرم

موفق باشید

31849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقت بخیر. در کلیپی از علامه حسن زاده (ره) نقل شد ایشان شهدا را بالاتر از اولیاالله می‌دانستند، می‌فرمایید این به چه معناست، و دقیقا منظور از اولیا در این بیان چیست؟ و اینکه این چگونه رخ داد؟ به لحاظ تاریخی برای ما هم امکان عشق بازی با حضرت حق تا آنجایی که دیگر بالاتر نیست وجود دارد؟ چون جایی علی الظاهر فرمودید اون امکان برای ما کمرنگ شده و می‌توانیم با راستی و دوستی نهایتا انسان های خوبی باشیم. ممنونم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل بر آن است که حضرت استاد، شهدا را اولیای الهی می‌دانند یعنی کسانی که ذیل ولایت الهی به میان آمده‌اند و عمل می‌کنند و اگر گفته شده باشد هم که آن‌ها بالاتر از اولیای الهی هستند؛ شاید منظورشان عرفای معمول باشد که خود آن‌ها نیز خود را فقیر إلی الله می‌دانند. موفق باشید

31481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: از شما می‌خواهم یک کتاب یا مقاله یا... درباره مدیریت رسانه و کلا مواجهه با رسانه به بنده معرفی کنید. بنده در یک مجموعه فرهنگی مسئول رسانه هستم. می‌خواهم از پایه قوی باشم و معرفت ناب اسلامی نسبت به مقوله رسانه داشته باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به صورت مشخص کار نکرده‌ام. می‌توانید از کانال امثال آقای دکتر یامین پور دنبال بفرمایید. موفق باشید

31099

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: نمی دانم چرا اینقدر خواب هایم وارونه تعبیر می شوند. مثلا یک بار خواب دیدم آقای سعید محمد رئیس جمهور می شوند. بار دیگر خواب دیدم آقای جلیلی. و خواب های دیگری در موارد دیگر که مخالف آن به وقوع پیوستند. این چه دلیلی می تواند داشته باشد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید

30074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: همان طور که قبلا عرض کردم در حال مطالعه کتاب عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی هستم. مباحث مربوط به تفاهم و گشودگی نسبت به همه جریان های انقلابی برایم خیلی قابل تامل بود و در مورد آن خیلی فکر کردم. ولی استاد شما در یکی از صوت ها با اشاره به کتاب راز قطعنامه آن را تند خواندید! یا در مورد آقای روحانی به زور هم که شده می‌خواهید برای او جایی در انقلاب در نظر بگیرید آن هم در صورتیکه ایشان طبق گفته خودشان دیگر انقلاب را قبول ندارند و آن را برای چند سال اول شروع نظام جمهوری اسلامی معتبر می‌دانند. غیر از آن نیز چطور چشم خود را بر این همه ناکارآمدی ارزی، رفاهی، سیاسی، امنیتی ببندیم و هنوز برای ایشان تنها نوعی اختلاف در روش و سلیقه در نظر بگیریم؟ چگونه می‌شود سلیقه کسی در هر تصمیم گیری خودش دقیقاً همان چیزی باشد که بدترین تصمیم برای نظام است؟ چگونه می‌شود برنامه های کسی دقیقاً نعل به نعل همان چیز دیکته شده در اندیشکده های معاند نظام باشد و بعد آن را تنها با اختلاف در نوع دیدگاه توجیح کنیم؟ آیا با اینکار دچار بلاهت تاریخی نخواهیم شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 30068 عرض شد بالاخره باید بین جریان‌ها و افراد و افکاری که حجاب انقلاب هستند، با کسانی که حجاب انقلاب نیستند ولی انقلابی هم نیستند، تفکیک نماییم. اگر نظرتان باشد رهبر معظم انقلاب در آن جلسه‌ای که با اعضای مجلس خبرگان داشتند از این‌که بعضی از آقایان به جای انتقاد به دولت، هتک حرمت کردند؛ ایشان فرمودند دولت زحماتی می‌کشد و انتقاد هم دارد، ولی هتک حرمت را حرام دانستند. و موضوع از این جهت بسیار دقیق است که چگونه عمل شود تا اموری که حقیقت را وارونه می‌کند، مثل همان کتاب «راز قطع‌نامه». با جریان‌هایی که قصد خیر دارند ولی ناتوانی‌هایی در آن‌ها دیده می‌شود، بتوان تفکیک کرد و انتقادهای ما برای عبور از آن جریان باشد، نه هتک حرمت آن‌ها. موفق باشید 

29999

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا نظام بعد از گذشت یکسال از سانحه هواپیمایی نه درست و حسابی در مورد آن حادثه توضیح می‌دهد نه مقصرین را محاکمه می‌کند و نه آلام خانواده ها را تسکین می‌دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مسئولان رویهمرفته از سر دلسوزی آنچه را که وظیفه دارند، انجام می‌دهند. ظاهراً دشمن است که سعی می‌کند موارد را از مسیر انتظارهای منطقی خارج کند. موفق باشید

29572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا. سلام: استاد عدم نشاط غرب را در کجاها باید دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولا: در نداشتن چشم‌انداز به افقی که خداوند در همه‌ی امور متجلی است و ثانیاً: غفلت از اگزیستانس انسان. موفق باشید

29116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: حضرت استاد لفظی که برای اشیا و... وضع شده بر چه اساسی است؟ آیا لفظ ها معنی دارند یا خود بشر بر معانی لفظ وضع کرده؟ مثلا حالتی که انسان دارد را به نام محبت می توان با لفظ دیگری این را وضع کرد و بیان کرد؟ و اینکه خود حروف هم به تنهایی و یا سرهم شده بدون اینکه روی اشیاء و... وضع شده باشد، آیا دارای معنی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «فلسفه‌ی زبان» نکات دقیق و عمیقی در این مورد مطرح است که الفاظ همواره صورت معانی هستند و آن معانی، مظهر وجودی می‌باشند که اشیاء را به‌وجود آورده است. موفق باشید

28862

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده بعد از حدود ۴۲ سال عمر که از خدا گرفته ام، بعید میدانم بیش از این، رشد علمی یا معنوی داشته باشم! در این شرایط، خوبه دعا کنم خدا عمرم را پایان دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه رجوع به حق، معرفت نفس و معرفت حق است و این راه هیچ‌وقت بسته نیست. موفق باشید

28747

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد من خیلی دوست دارم و قصد دارم که محاسبه رو توی آخر هر روز داشته باشم اما نمی تونم و همچنین مراقبه توی روز. می‌خواستم کمک کنید که چطور بتونم اینها رو توی زندگیم جا بزنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای راه آن دستورات تحت عنوان مراقبه در آخر روز کارساز است، ولی به مرور انسان به جایی می‌رسد که در هر شرایطی همواره باید متذکر حضور خود در محضر حضرت حق باشد. زیرا هر لحظه ممکن است از این دنیا رخت بربندد. موفق باشید

28102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: این مطلب را شهید آوینی و متفکرین انقلاب اسلامی درباره غرب و مدرنیته فرموده اند که گفتمان مدرنیته و غرب معاصر، گفتمان توسعه است و توسعه، دین دنیای مدرن است و ادبیات توسعه، ادبیات پرستش مدرن هست. همچنین دنیای مدرن بشر را به سمت و سوی غیر توحیدی و نگرش و تمدن سازی مغایر با روح توحید و وحدانیت می‌برد و به دنبال تصرف در عالم به قصد تمتع گسترده تر است و این خود غفلت از توحید و اسباب عالم هست و حتی بشریت را می‌تواند درگیر نوعی از شرک کند و تربیت انسانی که غایتش ارضای درون خویشتن است و معرفت بشر را در حد تشکیک و عقل منهای قدسیت و معرفت وحیانی می آورد. شما بشخصه بعنوان شخصی که در این عرصه بحمدالله ورود داشته اید، آیا توسعه را دین دنیای مدرن می‌دانید و معتقدید سمت و سوی عالم مدرن و انسان مدرن با توحید متفاوت است و بشر را به سمت و سویی غیر وحدانی می‌برد و تصرف به قصد تمتع بیشتر را در شاخصه های خود قرار می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً توسعه به معنی غربی آن همانی است که آن شهید بزرگوار آوینی «رحمت‌اللّه‌علیه» می‌گوید. ولی نظر به طبیعت و یافتن استعدادهای آن در راستای کشف جلوات الهی و نظر به مأوایی که خدا در آن عالم برای ما گشوده است، موضوع دیگری است که در بحث «عقل تکنیکی» عرایضی در این مورد شد. موفق باشید

28011

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: ۱. طبق صحبتهایی که با حضرتعالی داشتیم، و فرمودید: کربن، بعضی مسائل را بهتر از بعضی خودی ها حل می‌کردند، آیا بجز اینکه رجوع به تفکر های بسیار داشتند، عامل دیگری باعث این زلالی فکر می‌شود که به درک های بزرگی از هستی و تاریخ برسد؟ ۲. آیا در مورد اول می‌توانیم جناب سلمان را، منهای بحث معنویت عجیبشان، هم زبان با کربن بدانیم؟ چرا که طرز رجوع ایشان هم به تفکرات مختلف بود که به گمشده ی جان خویش رسید. با تفاوتهایی که حضرتعالی بهتر در جریانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت نمی‌کند. هر کدام از این انسان‌های بزرگ وقتی متوجه باشند در جهانی گسترده‌تر از جهان محدود انسان‌های عادی می‌توانند حاضر شوند، عملاً نسبت به آن‌چه با آن روبه‌رو می‌شوند، عمیق‌تر برخورد می‌کنند. موفق باشید

27990

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در جواب یکی از پرسش های قبلی من فرمودید که باید با دشمنان مدارا کرد، سوال بنده این است که نیت مدارا کردن را هر بار که بخواهیم با آنها برخورد یا صحبتی داشته باشیم یا کاری برایشان انجام دهیم باید در ذهن بیاوریم یا همین‌که یک‌بار برای همیشه این نیت را بکنیم کافیست؟ و دوم اینکه مباحثی که مطرح می کنید برای من بسیار جذاب است و در عمق جانم نفوذ می‌کند اما برای آنکه خیلی زود آنها را فراموش نکنیم و هم چنین بعد از خواب یا حتی روز بعد تاثیر آن را در خود به طور مداوم احساس کنیم باید چه کاری غیر از خلاصه بر داری انجام دهیم تا آن احساس و حال خوب را حفظ کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور که می‌فرمایید، خوب است. ۲. بنا نیست مطالب در حافظه بماند. ارزش کار به آن است که آن مطالب، تصمیمات ما را رشد دهد. موفق باشید

27534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: امکان دارد علاوه بر شرح اشعار حافظ؛ اشعار امام خمینی (ره) را هم شرح دهید؟ تا جایی که من می‌دانم غیر از متون شهید آوینی شرح دیگری بر اشعار امام موجود نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار لازمی است. ولی قصد بنده در شرح اشعار جناب حافظ، تنها در آن حدّ است که نسبت به این سرمایه‌ی بزرگ جفا نشود وگرنه هر کدام از عرایض بنده ذیل هر غزلی، بابی است برای تفکر و سلوک عقلی که آن متن‌ها می‌تواند در حکم درس‌گفتارِ آن غزل به حساب آید. موفق باشید

27284

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در قسمت یادداشت ویژه در سایت در قسمت بصیرت و انتظار فرج، جایی فرموده بودید که از بیست و هفت حرفی که در زمان ظهور به صحنه می آید، منظور از این بیست و هفت حرف چیست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. إن‌شاءاللّه حضرت تشریف می‌آورند و علوم مربوطه که تا قبل از آن «حرفی» از آن علوم در صحنه بود، ظهور می‌کند. موفق باشید

26303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد حد صله رحم چقدر است؟ بنده در شهرستانی به دور از خانواده ام زندگی می کنم تنها عمویم و فرزندانش در محل سکونتم زندگی می کنند و حتی منزل آنها در همسایگی ما است اما عمویم بی مذهب و ضد انقلاب است، اما زنش و دخترانش تقریبا خوبند من نمی توانم تحملشان کنم. سالی چند بار هم به منزلشان می روم اما چون همسایه اند می ترسم درست صله رحم نکرده باشم. این حد ارتباط کافی است یا باید بیشتر سر بزنم به آنها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عرف مربوط است که آن را قطع رحم محسوب می‌کنند یا نه! موفق باشید 

 

26028
متن پرسش
سلام: من در خودم احساس غرور می کنم حتی گاهی دوستانم این را متذکر می شوند. می خواستم راه نجات از این رذیله اخلاقی را توضیح دهید. از لطفتان متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متذکر این امر باشید که «هرعنایت که داری ای درویش / هدیه‌ی حقّ بُود نه کرده‌ی خویش». موفق باشید

25546
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: خدا قوت! با توجه به اینکه طرح مطالعاتی کتاب های جنابعالی در شهر های مختلف در حال برگزاریست و پرسش و پاسخ هایی مطرح هست. با توجه به برکت شنیدن مطالب از کلام و سخن شما، آیا بهتر است در این طرح ها کتاب مطالعه شود یا سیر صوت باشد؟ بعضی از دوستان کتاب را که می خوانند ارتباط نمی گیرند و گله از سختی آن دارند. اما صوت را که می شنوند خیلی از مطالب را حضوری حس می کنند. شما کدام روش را پیشنهاد می کنید برای طرح عمومی افراد مختلف از هر قشری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم ابتدا برای این‌که در فضای مطالب قرار گیرند، گوش دادن به صوت آن موضوع، شروع خوبی است. ولی در هر حال مطالب نوشته شده با عمقِ بیشتر و استنادات مشخصی نوشته شده و روحیه‌ی علمی افراد را بالا می‌برد. از این جهت خوب است که پس از مدتی رفقا بر روی متون نوشتاری نیز تأمل بفرمایند. موفق باشید

24678

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: جلسات جهان گمشده در عالم خیال رو گوش دادم تا جلسه ۴. در جایی جناب آیت الله علامه حسن زاده آملی حفظه الله می فرمودند روزی در صحرا کنار درختی بودم و یک حیوانی هم آنجا بود، نگاه کردم دیدم درخت ریشه و محل تغذیه اش در دل زمین است، آن حیوان هم سرش بین زمین و آسمان بود و راه کسب روزی اش در روی زمین، و به خودم نگاه کردم و دیدم من انسانم و سرم رو به آسمان، و از این واقعه منتقل شدم به این حقیقت که غذای جان انسان در ملکوت است (قریب به مضمون). بنده هم در ایامی مراقبت دارم و سعی می کنم طهارت داشته باشم، و در تفکر به سر می‌بریم، از این انتقالات پیش می‌آید برایم، مثلا در ماشین حمل و نقل عمومی نشسته بودم مدتی پیش، در همین حالات بودم که کودکی شروع به گریه کرد، و طلب آب از پدر و مادرش می کرد، دل پدر و مادر خون شد و به هر زحمتی بود آب تهیه کردند برای فرزندشان، خیلی مستأصل هم شده بودند، چون آنجا آب نبود و هیچ یک از مسافران هم آب نداشتند، از این واقعه منتقل شدم به این حقیقت که ما هم واقعا نوزاد هستیم و تشنه آب حیات و علم، و باید با گریه و اصرار در گریه، از خدایی که از مادر بی‌نهایت به ما مهربانتر است و قدرت و علمش هم بی‌نهایت است طلب کنیم، و آنجا در آن جمعیت جلوی بغض خودم رو گرفته بودم ولی اشکم ناخودآگاه سرازیر شد و دلم خون. از این اتفاقات گاهی می‌افته، البته شرطش رو فهمیدم که مراقبت و طهارت و تفکر و سکوت و خلوت و انس با ملکوت است. استاد آیا این ها گوشه ای از همان چیزی است که شما در این جلسات سعی دارید به ما متذکر شوید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طورها است. «عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد/ از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد.  از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور/ تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد». موفق باشید

34334
متن پرسش

به نام خداوند جان داده‌های راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخن‌های بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر می‌دهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست می‌کند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش می‌گذرد و منظره‌های پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب می‌گیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود می‌گیرد و ندای درد و رنج سر می‌دهد و انسان را به عمق قدمگاه‌های تاریخ خود می‌برد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاش‌های بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظره‌ی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکسته‌ی سپرده به موج‌های بی‌بنیاد دریای ناآرام زمانه می‌یابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آواره‌تر و نا آرام‌تر از همیشه‌ی تاریخ تکیه داده بر توقف‌گاه تاریخ امروزین خود می‌یابد. دوره‌های مختلف حیات انسان را با منظره‌های رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا می‌نشیند. گاه می‌خندد، گاه می‌گرید، گاه می‌بالد، گاه می‌نالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم می‌رساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش می‌یابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر می‌دهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرنده‌ای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز می‌نگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصه‌های سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقف‌گاه سرد زمانه بی‌فکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرنده‌ی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانه‌های معنویت و تفکر می‌سراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس می‌کند که مگر منظره‌های زیبای حیات در این تاریخ نخشکیده‌اند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ می‌آید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قله‌ها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامی‌اند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که می‌خواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سروده‌ای می‌نوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خداداده‌اش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش می‌تازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌بینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینه‌هایی نیستند که به ما مژده داده‌اند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور می‌آید و موجب می‌گردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روح‌الامین است، مأوا گزیند؟!

تنها می‌توانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمی‌دانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، می‌خواندم.

شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیت‌گرا و انجمادِ مدرنیته تکنیک‌زده باید زبانِ شاعرانه‌ای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا این‌جاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشوده‌شدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».

در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ ‌باخته بود؛ از سروده‌شدن ترانه‌ای گفتی که پیر خرابات‌نشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دوران‌مان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراه‌گی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه می‌یافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسان‌الغیب ما نسرود:

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوان‌شان ننشسته، کجا می‌توانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نه‌تنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:

آن یکی نقشش نشسته در جهان           وان دگر نقشش چو مه در آسمان

این‌جاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند می‌شود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد می‌گردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینه‌هایی هستند گشوده‌تر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید         

34315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام 🌹 و خدا قوتک استاد می خواستم بدونم ما به عنوان یک جوان باید چه کنیم که دچار روزمرگی ها نشویم؟ و در ادامه ما چجوری میتونیم با انقلاب اسلامی و روح آن همراه بشیم؟ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا تقویت معارف الهی مهم است که سیر مطالعاتی سایت تا حدّی این مسئله را ممکن کرده. و پس از آن تبعیت از رهبری انقلاب به شکلی که حاج قاسم سلیمانی ذیل رهبری خود را دنبال می‌کردند با آن روحیه فوق‌العاده مدارا با مردم و ستیز اساسی با استکبار. از این به بعد «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» زیرا بالاخره در راه قرار گرفته‌ایم، و این مهم است. موفق باشید

32829

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: چگونه ممکن است ابن عربی با اون عظمت و آن مرتبه از عرفان دچار به عشق و یا محبت فردی از خلایق خدا بشه و مثلا ترجمان الاشواق رو تالیف کنه؟ برام مقداری سخته که کسی که میاد فتوحات و فصوص رو می‌نویسه شاید به عبارتی مبتلا به محبوب دنیوی هم بشه و میاد براش شعر میگه و ... چگونه مقام و عظمت ابن عربی و عرفانش با علاقه ای که به نظام یا عین الشمس دارد قابل جمع است؟ اصلا واقعا ابن عربی دلداده عین الشمس بود یا خیر؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که به یاد دارم بعداً که به جناب ابن‌عربی اشکال می‌کنند و او جواب می‌دهد؛ مشخص می‌شود که اساساً او وجهی از وجوهِ توحیدی را مدّ نظر دارد. موفق باشید

نمایش چاپی