باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیری که حرکت توحیدی انقلاب گام گذاشته است، معلوم است که شیاطینِ درونی روح انسان و شیاطین بیرونی مانع این راه هستند. ولی آنچه معجزه میکند صبر و پایداری است معلوم است دشمن همین را میخواهد که با انواع مشکلات، مردم را از برکات اصلی انقلاب اسلامی که در پیش است محروم کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معجزات به نور توحید، تصرف در عالم است ولی کار ساحران، تصرف در قوهی واهمهی انسانها است. ۲. جناب جبرائیل از عالم بالا در عالم خیال به حضرت مریم «سلاماللّهعلیها» نزول کردند و توانستند بر جسم آن حضرت تصرف کنند و این غیر از این است که خیال حضرت مریم «سلاماللّهعلیها» آن صورت را ساخته باشد. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز: بالاخره ملاحظه کردیم که آقای دکتر پزکیان بیشترین رأی را برای ریاست جمهوری در این دوره آوردند. سوال بسیار برای بنده و دوستان پیش آمده است که چه شد بعد از شهادت شهید رئیسی عزیز ما باید بالاخره با صحنهای از نظام دولتی خود روبرو شویم که خواسته یا ناخواسته ادامه شهید رئیسی و دولت او نخواهند بود. نمیدانیم چه میشود ولی سوالمان این است که چگونه باید آنچه پیش آمده است را تحلیل کرد و نسبت به آن اندیشه نمود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله با ورود و خروجی که در سوال خود پیش آوردهاید حکایت از آن دارد که باید نسبت به هر رویدادی در تاریخ انقلاب اسلامی بیندیشیم و جایگاه آن رویداد را در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده است، فهم کنیم. عنایت داشته باشید که به قول آقای دکتر محمد مرندی بعد از شهادت آقای رئیسی ما متوجه نگاه خاصی که جهان نسبت به ما داشت، شدیم و قدرتی که در مواجهه حاکمان جهان نسبت به ایران مدّ نظر داشتند و به نمایش درآمد از یک روز عزای عمومیِ دولت هند تا واسطه قراردادنِ بحرین آقای پوتین را جهت ترمیم رابطه ما با بحرین. https://eitaa.com/jedaaltv/2373 حال در چنین شرایطی که ایران از یک طرف در قویترین حالات تاریخی خود قرار دارد؛ جریانی به صحنه میآید که بنا بر ادعای خود رو به سوی غرب دارد، غربی که نشان داده است نسبت خوبی با ما ندارد. و اینجا است که ما با آن پشتوانه قدرتی که داریم اگر دولت آقای پزشکیان بخواهد در مقابل غرب کوتاهی کند، عملاً هیبت و قدرت تاریخیِ ایران او را کنترل خواهد کرد تا معلوم شود جریان غربگرایِ کشور ما آخرین روزهای حضور خود را در معادلات تاریخی ما در حالِ گذراندن است و این مائیم که باز به بستری از تاریخ خود برمیگردیم که آیت الله رئیسی آن را گشود و در همین صحنه، معنای ادامه آن دولت در نگاهی که به آقای دکتر جلیلی شد، مسئله بسیار مهمی است و اینجا است که بنده فکر میکنم همه چیز دست به دست هم داده است تا ما آخرین قدمهای عبور از جریان غربگرا را برداریم و در افقِ تاریخی خود آقای دکتر جلیلی را در آینده خود احساس نماییم. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار و گرانقدر: استاد عزیز خوشحال میشم نظرتون رو در مورد مقاله زیر بفرمایید چون احساس میکنم پایه و اساس تفکر خیلی از جوانان و روشنفکران ما در این مقاله مشخص شده و من مایل بودم علاوه بر اینکه اعتقادات خودم را از انحراف حفظ کنم موضع و استدلال صحیحی دربرابر چنین جریانی داشته باشم خیلی ممنون و متشکرم. رضا بابایی - اخلاق سنت و سنت اخلاق: خطای بزرگ سخنگویان سنت در عصر جدید این است که میخواهند با ابزار سنتی انسان شهری و جامعۀ پیچیدۀ عصر مدرن را اخلاقمدار کنند، بدون اینکه خاستگاههای دروغ و ریا و حقکشی را ببینند و در علاج آن بکوشند. پیشرفت صنعت و مهارت انسان در ابزارسازی، تنها علت ورشکستی سنت نیست. علتهای دیگری نیز دارد؛ همچون ناتوانی سنت در پاسداری از اخلاق در جامعۀ شهری. اخلاق در دوران سنت بهشدت متکی بر وعظ و اندرز بود و این روش با جهان ذهنی و زیستجهان انسان آن دوران، سازگاری داشت. باشندگان در جهان سنت، برای زیست اخلاقی به چیزی بیش از یادآوری فضیلت راستگویی یا ثواب درستکاری و... نیاز نداشتند؛ اما گسترش زندگی شهری و شتاب فزایندۀ رویدادها انسان شهری را وارد چرخهای از الزامات فردی و اجتماعی کرد که فضیلت و رذیلت، معانی اجتماعیتری یافتند. مثلا در کتابهای اخلاقی پیشین (مانند کیمیای سعادت غزالی) سخنی از حفظ محیط زیست یا حرمت حریم خصوصی نیست؛ مگر بسیار ضمنی و گذرا. چون زندگی اخلاقی انسان در جامعۀ سنتی، پیوندی استوار و شبانهروزی با زندگی اجتماعی او نداشت تا حفظ محیط زیست و مانند آن اهمیت امروزین را بیابد. @sokhanranihaa در جامعۀ سنتی، ریا نقص روحی بود؛ اما در جامعۀ شهری ریا نقض قوانین جمعی و اختلال در چرخۀ زیست اجتماعی است؛ زیرا ریاکاران جای شایستگان را میگیرند، و کوچکترین جابهجایی ناروا در مناصب شهری، سلسلهای از رویدادهای تلخ مادی و جانی را در پی دارد. اگر در جهان سنت، زورگویی زبردستان و ریای زیردستان تنها راه رسیدن به قدرت و ثروت بود، اکنون راههای دیگری نیز برای تصدی مناصب اجتماعی اختراع شده است؛ مانند دموکراسی و انتخابات و امکانات بیشمار برای پیشرفتهای علمی و شغلی که در دوران سنت نبود. زندگی شهری به قدری پیچیده و مخاطرهآمیز و آسیبپذیر است که شهروند نمیتواند زندگی خود را به امید تأثیر موعظه بر افراد جامعه استوار کند. او به عاملهای زودبازده و قاطعتر نیازمند است که مهمترین آنها قانون و پیمانهای اجتماعی است. بدین رو بسیاری از کارکردهای اجتماعی اخلاق در جهان سنت، به قانون شهر واگذار شد و احترام به قانون در کنار اهتمام به اخلاق نشست. از سوی دیگر، قانونِ چارهساز، زمینهها و ذهنیتها و عادتهایی را میطلبد که در سنت مفقود است. ورود قانون به حیات اجتماعی انسانها از راههایی ممکن است که در سنت تعریف نشدهاند و انسان سنتی آنها را نمیشناسد. تغییرات ساختاری اجتماع و نیاز بیشتر انسانها به یکدیگر، جامعه را بیش از موعظه، به قانون محتاج کرده است؛ اما قانون در سنت، دخالت در کار خدا و شریعت بود (ر.ک: لوایح شیخ فضل الله نوری در زمان تحصنش در حرم شاهعبدالعظیم و استدلالهای مخالفان مشروطه). سنت میکوشد دروغگو را اصلاح کند، آن هم از راه پند و نصیحت و ترساندن او از کیفرهای اخروی. اما شهروند نمیتواند منتظر اصلاح دیگران بنشیند. پس جامعۀ شهری، «دروغگو» را رها میکند و به سراغ لانۀ «دروغ» میرود. نخست دروغ را که پیشتر رذیلت فردی بود، اختلال در زیست شهری و معضل اجتماعی معرفی میکند؛ معضلی که حیات اجتماعی را به خطر میاندازد، زیرا قانون را نقض میکند. اگر در سنت، دروغگو دشمن خدا بود، اکنون دروغگو دشمن قانون است. دشمنی با خدا در نظر انسان جدید، چنان ذهنی و انتزاعی است که نمیتواند او را به کاری وادارد یا از کاری بازدارد. اما دشمنی قانون با انسان دروغگو عینیتر است. همچنین قانون میکوشد که نیاز انسان را به دروغ به نقطۀ صفر برساند و دلیلی برای آن باقی نگذارد. از فردیتها نیز چنان حراست میکند که ریا راهی فرعی و خاکی محسوب شود؛ نه راه اصلی برای رسیدن به موقعیتها و آرزوها. خطای بزرگ سخنگویان سنت (مانند روحانیان) در عصر جدید این است که میخواهند با ابزار سنتی (منبر و سخنرانی) انسان شهری و جامعۀ پیچیدۀ عصر مدرن را اخلاقمدار کنند، بدون اینکه خاستگاههای دروغ و ریا و حقکشی را ببینند و در علاج آن بکوشند. انگیزههای آنان نیز برای اخلاقیسازی جامعه بیشتر با ساختار جامعه در عصر سنت تناسب دارد؛ نه با جامعهای که بزرگترین فضیلت در آن آزادی است، نه فرمانبری از نمایندگان خدا بر روی زمین. اگر اخلاق سنت هنوز کارایی دارد و اگر سنت اخلاق دیگرگون نشده است، چرا با این همه منبر وعظ و اخلاق در هر کوی و برزن، ما همچنان در شمار بیاخلاقترین مردمان جهانیم؟ به قول آخوندزاده: «اگر ملت با پند و اندرز اصلاح میشد، گلستان سعدی بهتنهایی میتوانست جامعۀ ایرانی را اخلاقیترین جامعۀ جهان کند.» (فریدون آدمیت، اندیشههای فتحعلی آخوندزاده، ص۴۳) . 🆔 @sokhanranihaa 🆑کانال سخنرانی ها 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنران محترم به نکته خوبی اشاره میکنند. آری! اخلاقی که در سنت مطرح است، اخلاق فردی است. در حالیکه انسان جدید هویت خود را شهروند میداند و لازمه حفظ شهروندی رعایت قانون است و رعایت قانون، امری است اخلاقی ولی ناخودآگاه این اخلاق، اخلاقی سکولار میباشد و در عمل وجه قدسی انسان مورد غفلت قرار میگیرد مگر آنکه جامعه، هویت قدسی و دینی داشته باشد تا انسان در عین رعایت اخلاق اجتماعی وجه معنوی خود را نیز جواب بدهد. به همین جهت در تاریخ جدید باید بر جامعه دینی تأکید کرد تا به یک معنا کمّیتها در دلِ کیفیتها خود را نشان دهند. اخیراً در جلسه چهل و ششم «در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان»
Fhttps://eitaa.com/khanehtolab/310
در این مورد نکاتی عرض شده است. فکر میکنم میتواند راهگشایی در رابطه با «تفکر» باشد. موفق باشید
سلام علیکم: استاد من دیگه نمیخوام هیچ دعا یا تعقیباتی بخونم غیر از دعای ندبه، چون متوجه شدم که غیر از خدا و معصومین دیگرانی هستن که این دعا ها رو میشنون و قدرت فهم اونها رو دارن در مورد سوره ها ی قرآن هم همینطوره، اینطوری دیگه خالصانه نیست انگار برای بقیه حرف میزنی نه خدا، نیتم رو هم تغییر میدم اما فایده نداره، من دیگه از دعا کردن لذت نمی برم، این نحوه زندگی بی معناست. یعنی چه که همه بدونن تو مغزت چیه! اینطوری حق میدم که چرا افراد جامعه به این وضع افتادن چون نتیجه این وضع چیزی جز رسیدن به شرک نیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای ندبه خیلی دعای خوبی است. ولی مگر میشود برای اُنس با حضرت محبوب از دعای کمیل و یا مناجاتهای «خمسه عشر» غافل شد و یا از دعای «صباح» که امیرالمؤمنین «علیهالسلام» به آن نوع فوقالعاده ثنای حق را میگویند! موفق باشید
با سلام: همسری دارم مومنه مقید به انجام واجبات. متاسفانه مدتی است خود را مشغول بازی در موبایل خود کرده است. هرآنچه صحبت کردم که به خودت و زندگی ات ظلم میکنی و این کار اثرات مخربی بر ذهن تان میگذارد گوش نمیدند و میگند مدیریت میکنم تا بزارم کنار، ولی متاسفانه بدتر شد. به نحوی که الان روزی 6 ساعت برای بازی وقت میگذارد و از من هم پنهان میکنند البته بازی به نحوی است که بعدا میشود فهمید که چند بازی و چه مدت بازی کرده اند الان دچار مشکل ذهنی نیز شده اند و در تخیلات خود نیز بازی میکنند. الان دیگه کار به دعواهای زیاد کشیده شده الان چند روزی است که گوشی را گرفته ام ولی همش دعوا داریم آیا من باید به هر نحوی ایشان را از این بازی نهی کنم یا تذکر کافی بوده و زیاد فکرم را درگیرش نکنم؟ لطفا راهنمایی ام کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید در این موارد در این زمانه چندان به ایشان سختگیری کنید. بهترین راه، همراهی و مدارا با ایشان است تا خودشان به جهت همان تدیّنشان إنشاءالله متوجه افراط شان خواهند شد و به بهترین نحو از این ابزار استفاده خواهند کرد. موفق باشید
بنام خدا سلام و خسته نباشید: با توجه به اینکه برزخ نزولی منزه از اصل ماده یعنی قوه و استعداد و تغیر و حرکت میباشد چگونه حضرت آدم علیهم اسلام از خاک برزخ نزولی آفریده شده اند؟ قوه و استعداد و حرکت با توجه به تعاریف که فقط در خاک عنصری و مادی محض است نه تجرد مثالی. تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلقت آدم با «طین» از این جهت یعنی همین بدن شما که بستر جذب روح خواهد بود و پس از آن حضور برزخیِ او شروع میشود تا پس از تجربه آن برزخ، باز به خود آید و خود را در زمین احساس کند و سیر آسمانیاش که همان برزخ صعودی است را شروع نماید. عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» در این رابطه شده است. موفق باشید
سلام علیکم: در جواب سوال (31796) یکی از کاربران فرمودید «آن شخص برای خودش خواب دیده، چه ربطی به شما دارد» و این در حالیست که در صوت یکی از جلسات (نمیدونم فصوص بود یا معرفت نفس) صحبتی با این مضمون فرمودید ممکن است که به دلیل شرایط خاص سالک مکاشفات از طریق شخص دیگری برای او دیده شود یا به قول معروف تو کاسه شخص دیگری بگذارند و این ظاهرا با پاسخ سوال شما به این کاربر همخوانی ندارد. لطفا توضیح فرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنجا قضیه با خوابدیدن افراد عادی که عموماً توهمات خود را دنبال میکنند، متفاوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این موارد، مواردی نیست که امثال بنده بتوانم در آنها ورود کنم و نظر دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مستند ظرایفی داشت که باید مدّ نظر قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! شریعت الهی و سیره انبیاء متذکر حقیقت جان انسان میشوند تا انسانها بتوانند در مسیر خودشناسی از فرامین الهی که فطرتشان متذکر آن است، پیروی کنند. ۲. غم انسانها را چه از نظر نیازهای مادی و نیازهای روحانی و معنوی، خوردن، همان راهی است که انبیای الهی در مقابل ما گذاردهاند. ۳. به یک معنا شیطان و شیاطین حجابهای رجوع به حضرت حق هستند و به معنایی دیگر مظهر اسم جلال حقاند تا ناآزمودگان را راهی به آن درگاه نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه این حرفها درست است. هم انقلاب، صورت رحمت الهی به خلق است و غفلت از این مسئله غفلت بزرگی است، و هم آنهایی که چهره انقلاب را بد معرفی کردند؛ بسیار مقصرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قوه شنوایی یکی از قوای نفس است و در عضوی به نام گوش، نفس ناطقه در هویت شنواییاش ظهور میکند و به همین جهت میگویید من شنیدم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در آن دیدگاه بحث تاریخِ فلسفه است در نگاه فلسفهی تحلیلی که جناب کاپلستون در تاریخ فلسفهشان مطرح میکنند. ولی در نگاه اخیر، نظر به مظاهر تاریخیِ وجود میشود در مراحل تاریخیِ فلسفههای دکارت و کانت و هگل و هایدگر. با نظر به حضور تاریخی آنها، موضوع با آنچه عموماً به عنوان فلسفه در دانشگاهها تدریس میشود، تا حدّی متفاوت خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دستگاه عصبی، امری است مادی. ولی حضور نفس در بدن، حضور امری است فوق مادی که به حضور حضرت مهدی «علیهالسلام» در عالم شبیهتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس بینایی مُعدّ و زمینه است تا نفس ناطقه منتقل شود به حضور نور. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هم در این مورداز قبل کوتاهیهایی شده است. ولی در اینکه پایههای تحول از زمان آقای صادق لاریجانی گذاشته شده، واقعاً اینطور بود و بنده در جریان آن بودم و سالهای قبل در یکی از سؤالها متذکر این امر شدم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاع چندانی ندارم. اگر در رابطه با مواردی که مربوط به معارف اسلامی هست، سؤالی باشد بتوانم در خدمت خواهم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مقام قرآن، مقام جامعیت اسماء الهی است که همان مقام انسان کامل است. ۲. چون حقیقت نوری است، نوعی اُنس در میان است و نه تعلیم. ۳. این دیگر، در حدّ فهم بنده نیست که نظر دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن جمله پیشنهاد رئیس مورچهها بود برای اینکه از لگدمالشدن لشکر حضرت سلیمان در امان باشند. نمیدانم اینجا هم مصداق دارد یا نه؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم اینطور فکر میکنم و معتقدم با فروریختن ابهت استکبار و ارتجاع، جهتِ افراد جامعه بهکلّی تغییر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسیار مفصل است که چگونه عقل تکنیکی که عطایِ الهی بود جهت کشف حقیقت در رویارویی با طبیعت، ولی به جهت سیطرهی گِشتل، به تکنولوژی موجود تبدیل شد که توهّماتِ بشر را جواب میدهد. طیّ ۹ جلسه بر روی مقالهی «پرسش از تکنولوژی» آقای هایدگر در جمع رفقا گفتگویی انجام شد که بر روی سایت هست و بحمداللّه در حال تدوین آن مباحث جهت کتاب در دست تهیه است. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: در مورد حضرت آدم که فرموده «لم نجد له عزما» با توجه به اینکه در تکوین هر انسانی ماجرای آدم و نزدیکی به شجره که عبارت باشد از ورود به دنیا وجود دارد این عبارت چه معنایی دارد؟ در مورد ائمه و پیامبران اولوالعزم که به دنیا آمده اند چه معنایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد که باید بین مقام آدمیت که قبل از هبوط است و قصه همه آدمیان میباشد؛ و حضرت آدم به عنوان ابوالبشر، تفکیک کرد. در آیه مذکور، راز هبوط آدمیت را متذکر میشود و به همین جهت همه آدمیان حتی ائمه و پیامبران در زمین قرار گرفتهاند با این تفاوت که آنان با اولوالعزمی خود در زمین نسبت به سایر انسانها دارای همتی بس متعالی بوده و هستند. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: خلاصه و نتیجه مطالعات یکساله ام درباره موضوع انقلاب اسلامی در کتابها و بیانات شما را در چند شماره تقریر کرده ام، تشکر میکنم اگر تصحیح و تکمیل بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲.خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی میشود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم میشود. خواه مکدر باشد و نور را پس زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم هو الاول و والاخر، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس میزند. شهید دیالمه میفرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی میزند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم میخورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز میدهد. جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه ، نو به نو. ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم میزند. در بستر ظهور تقدیری جامعتر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. «من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه / ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد» و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی "الله"، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، هو الظاهر و والباطن. واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود میبیند، با آن متحد گشته و یکی میشود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف میشوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل میکنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است.، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان. و این معجزه انقلاب اسلامی است.» : ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا. اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو میمانیم. و اگر ناظر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد. (با عرض معذرت اگر سوالم تکراری بود، جواب را دریافت نکرده بودم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار عالی است. آنچه بر جانتان وزیدن کرده است را بنویسید و باز هم بنویسید. این کلمات به خودی خود، تابلوهایی را در مقابل خواننده آن میگشاید به وسعت حضور بیکرانه امروز و فردای او. هیچ چیز زیباتر از آن نیست که انسان بتواند نسبت خود را در این زمانه با شهدا و امام شهدا و نور چشممان حضرت دوست آیت الله خامنهای «حفظهاللهتعالی» شکل دهد. این مائیم و جهانی به وسعت زمین و آسمان، با رقیبی که در نزد خود نیز به تنگنا آمده است. باید بنویسید و باز هم بنویسید از بودنِ انسانی که به گفته شما، در سیل ظهور انسانِ آخرالزمانی افتاده است تا همچنانکه این سیل به سوی آن آینده روان است ما نیز خود را در آنجاها احساس کنیم. باز هم بنویسید از عشقی که به گفته شما، در زمانهای که عشق گم شده است میتوان با حضور در انقلاب اسلامی و در کنار شهدا، آری! حقیقتاً در کنار شهدا همه آسمان عشق را در مقابل خود گشود. چه اندازه زندگی در انقلاب اسلامی زیباست! موفق باشید
با عرض سلام: یکی از مواردی که باید رعایت شود، این است که هرچیزی که مطابق با میل و هوس ماست را انتخاب نکنیم وهرچه از سادگی بیشتری برخوردار باشد بهتر است، حالا این مساله چگونه با اینکه ۱. مثلا برای پوشش مومن باید بی سلیقه هم نباشد، یا در پخت و انتخاب غذا و خوردنیها و میوه ها و... برای خانواده یا خود که شاید این سلیقه کاملا برطبق هوس ما انجام شود تا اینکه بگوییم این غذا خوشمزه است و قابل تحمل مزاج برای خوردن یا حتی بهتر جور میشود؟ ۲. و اینکه علم تجربی برتنوع و تعدد مواد و منابع تغذیه تاکید دارد حتی در کنترل و درمان بیماریها ولی تاکید دین بر سادگی و کم خوراکی است، چگونه این دو مساله با هم جمع میشود و اگر آموزش این مساله برعهده ما باشد تکلیف چیست؟ ۳. زنان ذاتا توانایی بیشتری برای درک ظرافتها و زیبایی ها دارند، و خصوصا اگر اهل هنر هم باشند این مساله خیلی نمود بیشتری دارد، آیا باید برخلاف این میل خود در انتخابها (لباس، وسایل، و....) یا انجام کار هنری عمل کنند؟ و اگر نه، چگونه با سادگی و زهد جمع میشود؟ ۴. گاهی درعین وجود وسایل ساده تر، شرایط استفاده از تکنولوژی پیچیده تر را ایجاب می کند، در این هنگام باید چه تصمیمی اتخاذ کنیم؟ ۵. گاهی بعضی افراد چه در سخن و چه در عمل با داشتن برخی شیطنت ها که شاید دست خودشان هم نیست و این قصد را نداشته باشند موجب آزار دیگران می شوند، نحوه ارتباط ما با آنها چگونه باشد؟ ۶. صله ارحام بسیار سنت پسندیده ایی هست ولی هرگز از کمیت و کیفیت آن صحبت نمیشود، و نمونه عملی برای آن در ذهن خود نداریم، آیا منبع پیشنهادی و کاربردی برای مطالعه هست؟ ۷. میل به زیبایی و آرایش در زنان مجرد وعفیفه را چگونه باید جهت داد؟ ۸. شما فرمودید مانتو هم میتواند حجاب باشد، یعنی اگر کسی چادری باشد میتواند در جمع اقوام مانتو مناسب که شاید شرایط اقتضا کند، بپوشد؟ یا نه درست نیست. ۹. متاسفانه جوانان عصر ما به برخی از سرگرمیها عادت کرده اند، و کنار گذاشتن آن برای آنها سخت است، چگونه و با چه برنامه هایی باید آنرا کنار گذاشت؟ یا اصلا نیاز هست که به طور کامل کنار گذاشته شود؟ مثلا جایگزین فیلم های با ژانر دلخواه و... چه چیزی خواهد بود؟ آیا مطالعه به تنهایی می تواند جایگزین همه شود؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: خوشمزگی غذا را در به ظهورآوردن استعدادهای آن غذا باید دانست و نه به تجملیکردن آن. ثانیاً: در روایت داریم خرما، غذای کامل است از آن جهت که همه آنچه بدن نیاز دارد در آن هست بدون تنوع غذایی و در روایت داریم که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» از خداوند تقاضا میکنند: «اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ» خداوندا! برکت را برای ما در نان قرار بده و بین ما و آن جدایی مینداز. و این حکایت از آن دارد که اگر حقیقتاً ما گندم را خوب بپرورانیم و خوب آرد کنیم و خوب پخت نماییم، به برکت لازم به عنوان یک غذای مکفی و مفید میرسیم. ثالثاً: سادگی در عین إعمال سلیقه، هنر است. ملاحظه نکردهاید که در شهر یزد بعضی از بناها در عین آنکه فقط با آجر ساخته شده است، چه اندازه آرامشبخش و زیباست؟ رابعاً: آری! باید اسیر تکنولوژی نبود و در عین حال از تکنولوژی در آن حدّ که ما از آن استفاده کنیم به جای آنکه آن بر ما سیطره بیابد؛ بهرهمند شویم. خامساً: باید به هر حال ارتباطمان با انسانها بخصوص ارحام قطع نشود. کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» افقهای خوبی را نشان میدهد. سادساً: آری! زیبایی با عفاف و حیا هنر است. سابعاً: به هر حال مانتو، در صورتی که رعایت عفاف و حجاب بشود مشکلی ندارد. مهم آن است که ما جوانانمان را به اموری بس ارزشمند و بزرگ متوجه کنیم تا گرفتار امور روزمرّه نشوند. موفق باشید
