من از دوران کودکی لباس های زنانه می پوشیدم بعد از سن بلوغ متوجه شدم تمایلات جنسی ام هم مثل یک زن است، متاسفانه نمی توانم چندان با مردها ارتباط برقرار کنم و این مسئله به معیشت و زندگی اقتصادی ام هم ضربه زده. ضمن اینکه موجب بیماری جسمی در من نیز شده. برخی از مشاورین و روانشناسان درمان قطعی برای این حالات قایل نیستند و همه ی توصیه های در این زمینه را مقطعی می دانند و سفارش به برقراری ارتباط با جنس موافق می کنند. سوال از محضر حضرت عالی این است که چه باید بکنم؟ و آیا سفارش دوستان به سلوک عرفانی من لطمهای می زند یا نه. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیزی نمیدانم. ولی مسلّماً تدبّر در قرآن و تأمل در مسائل عرفانی انسان را متذکر راههایی میکند که بتواند در خود، خود را بیابد. موفق باشید
سلام: بنده سوال شماره 38880 رو پرسیدم اگه امکان داره یک یا چند کتاب از خودتون به ترتیب اولویت معرفی بفرمایید برای مسابقه کتابخوانی بمناسبت روز حوزه و دانشگاه
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و یا کتاب «آشتی با خدا» و یا کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» جلد اول و کتاب «جايگاه إشراقي انقلاب اسلامي در فضاي مدرنيسم» ان شاءالله مفید باشد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: اگرصلاح میدونید حاج آقا یه جلساتی برای متن دکتر داوری و کلا نحوه نسبت گیری با این قبیل سخنان ایشون بذارید چون فکر کنم برای علاقمندان مباحث استاد مسئله لازمی از جهت خود تفکر باشه. فکر کنم اگر استاد حالا یا در جلسه یا خصوصی صوتی شرحی را مفصلا بحث کنید میدان تفکر بازتر میشه. در سوال هم اشاره شده بود که جلساتی ظاهرا قراره صحبت کنند (البته در این موارد باید در جلساتی که پیش می آید فکر کرد، آن هم به انقلابی که بنا است در منظر شخصیت حضرت روح الله به گفته آقای نجاتبخش، ما بسیجی حضرت روح الله باشیم) خود صحبت آقای نجات بخش که استاد به آن ارجاع دادید هم مجمله. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز چنین نظری دارم و در همین رابطه عرایضی در جواب رفیق عزیزمان در سوال و جواب شماره 37893 مطرح شد که راستی! نسبت ما با آقای دکتر داوری باید چه نسبتی باشد؟ نسبتی که بعضی با ایشان دارند و بدون هرگونه اندیشه آزادی، صرفاً نگاه ایشان را پذیرفته اند؟ و یا نسبتی که امثال آقای عبدالکریم سروش در نهایت بی انصافی با ایشان پیش آورده اند؟ و یا نسبتی که میتوان آقای دکتر داوری را به عنوان یک متفکر مدّ نظر آورد و در عین حال در هویت دینی و معنوی خود با ایشان رابطه برقرار کرد؟ تعبیری که ایشان سالهای قبل در نسبت با بنده ایراد فرمودند عنوان «معلم دین» بود و احترام فوق العاده و تواضع بیش از حدی که برای بنده قائلند که بنده را حقیقتاً شرمنده میکنند؛ و نامه ای که سالهای اخیر برای بنده نوشتند حکایت از آن دارد که میتوان فهمید که آقای دکتر داوری در عین حضور در تاریخی که به اصطلاح، تاریخِ اصلاح طلبی قلمداد میشود، به جای دیگر و به حضور دیگر نیز نظر دارند. و این نکته بسیار ظریفی است که باید برای فهم آقای دکتر داوری به آن فکر کرد و او را در پیامی که در رابطه با آقای دکتر پزشکیان داده اند، خلاصه ننمود. موفق باشید
با سلام: من تفسیر سوره واقعه جوادی آملی را گوش دادم. در بحث حوری بهشتی اصلا اشاره ای به مطالب شما نبود. و ساده از کنار آن گذشتند. اصلا تفسیر ایشان با بیانات شما از زمین تا آسمان فرق داشت. چرا این طور باید باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایض بنده در رابطه با سوره واقعه همچنانکه عرض شده با نظر به تفسیر انفسی و تأویلاتِ جناب عبدالرزاق کاشانی است که حضرت امام نیز در تفسیر سوره حمد خود متذکر آن شدند. در حالیکه تفسیر جناب علامه و آیت الله جوادی، تفسیری است آفاقی از قرآن کریم. و خود جنابعالی و امثال شما باید خودتان بررسی کنید که کدام نگاه با ذوق شما همراه است. موفق باشید
سلام علیکم: استاد نظرتون رو در مورد لایحه عفاف و حجاب و اینگونه اعتراضات👇 «یک نکته بسیار مهم را نباید مسئولین امر فراموش کنند: هسته سخت و مدافع اصلی حکومت اسلامی در سخت ترین شرایط امت حزب الله بوده اند. چنانچه این قشر از جامعه، احساس کنند که به ارزشهای دینی و انقلابی توجه نمی شود و عملا حجاب آزاد شده، ممکن است که دست از طرفداری از حکومت بردارند.» میشه بفرمایید🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً در این مورد که مسئلهای است بسیار حساس، باید کار فرهنگی بسیاری انجام گیرد. بیحساب نبود که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «بسیاری از کسانی که کشف حجاب میکنند از پشت پرده تحریک به این کار یعنی دستگاههای جاسوسی دشمن، مطلع نیستند، گفتند: اگر بدانند پشت کشف حجاب و مبارزه با حجاب چه کسانی و دستگاههایی هستند، این کار را نمیکنند چون خیلی از آنها اهل دین و تضرع و ماه رمضان و دعا هستند.» در این مورد عرایضی شده است که ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
سؤال:
بیحجابیِ امروز، امری سیاسی یا حرکتی مدرن؟
34654- بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض ادب استاد عزیز در مورد حجاب سوالی داشتم استاد این که ما بخواهیم تو جامعه حجاب رو الزام کنید باعث یکسری مشکلات میشه چون حجاب برای معتقدان خوبه ولی برای معاندان که نه، به هرحال عدهای معاند در کنار ما زندگی میکنند که منتظر فرصت برای خورد کردن جبههی مقابلشون هستن حالا اینها چه حجاب بگیرند یا نگیرند کار خودشون رو میکنن خوب حجاب نداشته باشند که بهتر شناخته میشند؟
پاسخ
34654- باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موضوع بسیار مفصل است از آن جهت که بیحجابیِ جدید مثل نمازنخواندن و یا انکار دیانت نیست، بلکه خواسته و نا خواسته نوعی فروافتادن در جبهه استکباریِ مقابله با نظام اسلامی است و اینجا است که جایگاه بیحجابی برای افرادی که بدان دامن میزنند، جایگاهی غیر مردمی محسوب میشود از آن جهت که کلیت مردم ما در بستر مقابله با نظام استکباری هستند هرچند ممکن است بعضی از بیحجابها متوجه جایگاه بیحجابی خود نباشند و گمان کنند این نوع بیحجابی شبیه بیحجابیِ مثلاً زمان قبل از انقلاب است که نوعی تجدد و مدرنبودن به حساب میآمد. بهترین راه، تذکر به آنانی است که با بیحجابی خود بنای مقابله با فرهنگ مردم و دیانت الهی ندارند. از این گذشته، بحث قانونیبودن پوشش در میان است که باید هر شهروندی مطابق قوانین کشوری که در آن زندگی میکند، عمل نماید تا قوانین شهروندی را رعایت کرده باشد. در اینکه با برخورددلسوزانه و مادرانه میتوانیم آنانی که گرفتار فضای رسانهای نشدهاند؛ متذکر شد، به نمونهای اشاره میشود که خواهران مجاهد و متدین ما در متروی تهران عمل کردند.
https://eitaa.com/matalebevijeh/13033 . عرایضی در رابطه با انتخاب حجاب به عنوان جوابدادن به آزادی نسبت به عبور از هوس، در مقاله «تقابل آزادی و حجاب! چرا؟» همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست. خوب است که به آن جا رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/666#sound-row-4342
+++++++++++++++++++++++++++++
سؤال:
بیحجابیِ امروزین و نیستانگاریِ همراه آن
34827- با سلام خدمت شما استاد عزیز و دلسوز: بهار طبیعت و بهار قرآن برشما مبارک باد. استاد عزیز و دوست داشتنی از دغدغه و د لسوزی شما واقعا ممنونیم اخیر شخصی که در زمره شاگرد شما هم به حساب نمیاد به لحاظ سواد و درک و متأسفانه مشاور بیت رهبری هم هست به نام پناهیان گفته است که میتوان در ازای حفظ دین از اخلاق هم گذشت. معنی این حرف آن است که اولاً «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» نعوذبالله دروغ است. و در ثانی میتوان زن مردم را در خیابان کتک زد، کشت و خدای ناکرده تجاوز کرد برای حفظ دین کاری که این بی وجدانها در چندماه قبل انجام دادن و حضرتعالی هم به نوعی حمایت کردین استاد الان دیگه خانوادهای مذهبی هم بریدن وماه رمضان حال و هوای سالهای فبل را ندارد چرا؟؟ تنها و تنها به خاطر عملکرد غلط آقایون که فساد و دزدی و اختلاس را رعا کردن و چسبیدن به حجاب اجباری جامعه ایران در مسیر بلوغ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و در حال آماده شدن برای زیست در جهان پسااستبدادی است. اگر چه هنوز حکومت در صدد اجرای اسلام جباری آن هم صرفا در عرصه پوشش و حجاب - و نه عدالت و مقابله با فقر و فساد و رانت خواری و ناکارآمدی - است اما آحاد مردم و طیف وسیعی از متدینان به این بلوغ مورد سفارش دهها آیت قرانی رسیده اند که دین و شریعت عرصه اجبار و تحکم نیست بلکه انسانها باید با رضایت کامل و طیب خاطر، شریعت و احکام آن را بپذیرند. حکومت هنوز می خواهد از مسیر دوقطبیِ باحجاب و بی حجاب، هژمونی و سلطه در حال تضعیف و افول خود را ترمیم و سرپا نگه دارد، اما اکثریت قاطع زنان و مردان متدین ما در حال عبور از این دوقطبی های مذهب حکومتی بوده و رواداری و دگرپذیری و احترام به تنوع و تکثر عقیدتی و فرهنگی و اجتماعی را تمرین می کنند. به نظرم استاد شما هم تجدید نظری بکنین و به جای تمجید از این روش ظالمانه که الان حاکم هست روش انتقادی و اصلاح گرایانه را در پیش بگیرید یکسری به درونجامعه و حتی دبیرستان ها و مدارس بزنید و مشاهده بفرمایید زیر پوست جامعه چه خبره؟؟
پاسخ
34827- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید بسیار فکر کرد و حتماً نباید به صورت انفعالی عمل کنیم. عرایضی در جواب سؤال شماره 34654 داده شد که خوب است به آن رجوع شود. عمده آن است که به هر حال متوجه باشیم افراد بیحجاب در این شرایط تاریخی، بخواهند و یا نخواهند مقابل وجدان عمومی مردم قرار دارند و بدانند و یا ندانند گرفتار نوعی نیستانگاری و پوچی خواهند شد. زیرا قرارگرفتن در مقابل قانون اجتماع در عین اقلیتبودن، نوعی عصیان بر جامعه است و دوری از بسط اجتماعی خود در عین تنهاشدن و غیر طبیعیگشتن و انزواگرایی و مقاومت کاذب. و این چیزی به بار نمیآورد مگر نیستانگاری و پوچی، که گمان میکنند با دورِ خود پیچیدن و چرخیدن میتوانند خلأ وجودی خود را برطرف نمایند. موفق باشید
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
سؤال
ضرورت نگاه پدیدارشناسانه به بیحجابیهای اخیر
34837- فضای مجازی و تریبونهای نماز جمعه خیلی مردم مومن رو برای برخورد با بی حجابی و امر به معروف تهییج میکنن، به نظر شما وظیفه شرعی ما با دیدن خانم بی حجاب چیه؟ در صورتی که میدونیم امر به معروف نهایتا سی ثانیه ای براشون هیچ تاثیری نمیذاره و بعضا برخوردای بدی فرد مقابل و اطرافیانش انجام میدن؟ وظیفه ما چیه که مدیون شهدا نشیم
پاسخ
34837- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید نسبت به این نوع بیحجابی که پیش آمده است، حساس بود. و وزارت کشور در این رابطه بیانیه درستی داده است. ولی در مورد جایگاه این پدیده که مربوط به شرایط امروزی ما میباشد باید تبیین کافی انجام گیرد. در همین رابطه عرایضی در جواب سؤالهای شماره 34654 و 34827 داده شده و این امر بسیار مهمی است که معلوم شود بیحجابیِ اخیر چه نوع بیحجابی است و نگاه پدیدارشناسانه تاریخی آن را چگونه میبیند؟ و جوانانی که بدان دست میزنند، چه چیزی را دنبال میکنند؟ آنچه در این مورد باید با دقت دنبال کرد، جایگاهِ نیستانگاری این پدیده است و این غیر از آن نوع بیحجابی است که در قبل از انقلاب جهت حضور در جهان مدرن مطرح بود. موفق باشید
سلام بزرگوار: وقتتون بخیر و نیکی روز معلم مبارک🌹 ببخشید از استاد محترم کمک و راهنمایی میخواستم اگه امکانش هست لطفا راهنمایی بفرمایید. در مورد یک جوان ۲۲ ساله دختر که به اصرار مادرش در انتخاب رشته کنکور، دانشگاه فرهنگیان رو انتخاب کرده و پشیمونه و بسیار ناراحت. الان وارد سومین سال دانشگاه شده، و هر روز حالش بدتر میشه علاقمندیش به این بود که بره دانشگاه شریف مهندسی بخونه، رتبه اش هم میرسید ولی از اونجاییکه مادرش شاغل بوده و و اداری و همه وقتش بیرون از منزل بوده و کمتر تو خونه بوده و مشکلات رو لمس کرده نمیخواسته دخترش دچار این مشکلات بشه و خواسته با سوق دادنش به سمت دبیری (که فرصت شغلی بهتریه برای بیشتر در کنار خانواده بودن) کمکش کرده باشه. اون زمان دخترش با اکراه پذیرفت ولی الان منت میکنه که شما باعث شدین من این رشته رو انتخاب کنم، من دوست ندارم معلمی رو، شما با سرنوشتم بازی کردین و..... و به لحاظ روحی بسیار داغونه. لطفا برای حل این مشکل راهنمایی میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که بعضی از اتفاقات که مادران از سر دلسوزی برای فرزندانشان پیشنهاد میکنند ریشه در الهامات الهی دارد و سرنوشت فرزندانشان به صورتی صحیح مقابلشان گذارده میشود بخصوص که پیشنهاد شغل معلمی، پیشنهاد روحیه انسانی انسان با دیگر انسانها است و عملا انسان از این طریق در انسانیت خود وسعت پیدا میکند. این را از این جهت عرض کردم که اتفاقا خود بنده از روحیه مهندسی و تکنیکی، به معلمی رجوع کردم و در حین کار معلمی همواره این شعر را میخواندم: «گرم سنگ آسیا بر سر بگردد / دل آن دل نیست کز تعلیم بگردد». موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/13631
https://eitaa.com/matalebevijeh/13627
https://eitaa.com/matalebevijeh/13626
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بیادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همهی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر میکنم. باز هم میبایست ببخشید از اینکه باعث اتلاف وقت عزیزان میشوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشتهی ناچیز حقیر فرصت مطالعههای ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب میکند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:
در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشتخو را نکُشند
گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آنکه او را نکُشند
پدیدهی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنهی حضور بشر در تاریخ قدسیاش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنهای بس متعالیتر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسانها به یکدیگر در افقی گشودهتر در معنای زندگی انسانها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ میبیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلتبردن این ساحت، انسانها را با طعمهی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم میپروراند به صحنه میآید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشودهی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنهی تاریخ ظهور میکند تا تاریخ را از لوث بیمعنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرمودهی امام (رضواناللهتعالیعلیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آنکه محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز میباشد. شهید، علاوه بر آنکه در تجلی توحیدی زمانهی خود حاضر میشود و محل اشراق نور میگردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز میباشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانهی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان میآید تا دست انسانها را بگیرد و از تاریخ پوچیهای بیمعنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.
آری! میتوان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعهای که میخواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشهی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه میتوانیم او را نادیده بگیریم و نه میتوانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افقهای آیندهی قدسی خود را بیابیم، نه آنکه در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.
«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنهی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانهی بیمعنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمینهای خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمینهای مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینیاش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاریاش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوشها را تیز کرد و نگاهها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابانهای فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.
آری! میدانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه میتوان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب میخواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمیتوانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آنهم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جانمان افتاد، هم گوشها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونههای این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونهی بارزش همین تشییع شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسمها و حججیها و آوینیها و خرازیها و چمرانها است .
بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج میبرد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی میدانند. فقط میشود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکانهای مقدس با نظر به انسانی جدید و آیندهای قدسی و راههای عبور از بیمعنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.
یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجدهی ملائکه است پرسید: اینجا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبهرو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجهی دیگر که به حاشیه رفته است سخنها بگوییم تا انسانها را در این سرزمینهای مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که میتوانند با انقلاب اسلامی در صحنههای اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آیندهی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بیعالَمی دوران برهانیم، فقط میماند که زیرکی میخواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمینها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی میافتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ اینجا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت میتواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از اینها نیاز به سخنها، حرفها، مطالعات و گفتگوها دارد که میشود تحت عنوان «انسان و امکانهای عبور از عالم بیمعنایی» سخنها گفت. به نظر میرسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون مییابد، حقیقت وقتی ظهور میکند انسان را در بر میگیرد نه آنکه انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! میتواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر میشود و او میتواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنهی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آیندهی پیش رویِ تاریخ انسانها»، و خدا میداند که اگر میتوانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر میکردیم و انسانهایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات میدادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخنها دارد و اشارتها و عبارتهای مسألهساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسانها از بیعالمی و بیمعنایی و پوچی به سراغ انسانهای بیمعنا در این دوران رفتهاند که نه انسان را میفهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرقاند در پوچی فزایندهی عالمی که نتیجهاش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بیانتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.
سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمیاش در زمانهای که پشت به حقیقت در جادهی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا میدانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه میشود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا مینویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیلهای بعد.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش میآید. مواجههای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بیمعنایی و نیهیلیسم آزاد میکند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بیخردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگیها باید صرف نظر از ضعفهای جزئیِ یک جبهه و خوبیهای ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آنها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.
آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کردهاند، عموماً گرفتار پوچی شدهاند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداختهاند ولی به هر حال به انسانهایی تبدیل میشوند که یا میخواهند بمیرند و یا میخواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آنها محرومشدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمدههای هوسِ خویشاند.
نمیخواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی میفرماید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون
موفق باشید
با سلام: خدا قوت. امیدوارم عمر طولانی با برکت از خاصان امام زمان باشید. در قران کریم آیه مشهور داریم که تقریبا به این محتوا که برو در خلقت بنگر آیا نقصی در خلقت می بینی انقدر چشمت خسته میشود و بی نتیجه باز می گردد. ولی با عرض معذرت نعوذ بالله برای من خیلی سوال پیش می آید که اگر نظام خلقت احسن هست پس چرا بنده با دیدن خلقت خداوندی بعضا چیزهایی به ذهنم می رسد که مثلا فلان جا اگر اینطور و یا آنطور بود خیلی بهتر بود با وجودی که خداوند قدرتش بی انتهاست پس چرا من بنده ضعیف می توانم به نظام خلقت اللهی ایرادهای منطقی و عقلانی زیادی بگیرم. مثلا یک نمونه کوچکش را مطرح می کنم. بنده خیلی فیلمهای حیات وحش را دوست دارم حیوانات جالب و دیدنی در جنگل ولی بعضی اوقات صحنه های بسیار درد ناکی از حیات وحش نشان میدهد که طاقت دیدنش را ندارم. بطور مثال بچه آهویی که ماری دور بدنش طنیده شده در همان حال نیز کفتارهایی دارند زنده زنده تکه تکه اش می کنند. و یا بو فالوای که در حال زایمان است و گرگها دوره اش کرده و هنوز بچه به دنیا نیامده می خواهند شکارش کنند. چنین صحنه هایی در نظام احسن چه توجیهی دارد؟ آیا خداوند با آن مهربانیش نسبت به مخلوقاتش و قدرت بی انتهایش نمیشد که نظام خلقت طوری باشد که این همه خشونت و کشتن در دنیای حیوانات نباشد و به شکل بهتری شکمشان سیر میشد؟ سپاس از پاسخگوییتان. خدا بر توفیقاتتان بیفزاید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که شما متوجه هستید و مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» میفرمایند حقیقتاً نظام عالم، نظام اَحسن میباشد. میماند که به گفته جنابعالی چنین صحنههایی را چگونه توجیه کنیم؟ آیا واقعاً همه ابعاد صحنه را دوربین این افراد به ما نشان میدهند؟ در حالیکه صاحبنظران به حیات وحش معتقدند نظام جنگل به طور معجزهآسایی منظم است. به طوریکه آن چیزی از صحنه خارج میشود که برای ادامه حیات جنگل لازم است. به نظر میآید ما با این نوع صحنههایی که دوربینها نشان میدهند، همه پدیده را در نسبت با کلیت محیط آنها نمیبینیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: لطفا نقش و تأثیر شهید سلیمانی را در شکوفایی و بیداری فطرت های انسانی با توجه به شرافت و کرامت ذاتی انسان ها بیان بفرمایید. آیا تاثیری بر سازماندهی و جهت دهی ظرفیت های مردمی دارد؟ چگونه؟ عرفان عملی و معنویت حماسی به عنوان گوهر ادیان هستند؛ نقش شهید سلیمانی به عنوان یک انسان وارسته در عرفان عملی، و با توجه به تلفیق حماسه و عرفان در وجود ایشان، در وحدت بین اقلیت های دینی در کشور و پیروان ادیان در دنیا چگونه است؟ لطفا براساس فلسفه صدرایی و معرفت فلسفی اسلامی به این سوالات پاسخ بدهید. لطفا منابع فلسفی و عرفانی را که در فهم عمیق تر این مسائل کمک می کنند را معرفی کنید که انشاءالله طی پژوهشی به نتایج عمیق در این مسائل برسم. متشکرم از شما و دعای گوی شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه بشر جدید ظرفیت آخرالزمانی دارد و طالب حضور در نهاییترین حضور است که آن مأواگزیدن در نظامی است که منوّر به مبانی توحیدی است و مقابله با ظلمانیترین جبهه؛ شهید حاج قاسم سلیمانی نماد چنین بشری شد و هر اندازه انسانها در چنین حضوری حاضر شوند، بیشتر احساس میکنند در نزد خود هستند. موفق باشید
با سلام و احترام: بنده دبیر درس هنر دبیرستان هستم و متاسفانه در شرایط اخیر غالب شاگردانم حرفها و صحبتها و جو فضای مجازی را تکرار میکنند. از اسلام و حکومت جمهوری اسلامی زده هستند. البته همه به علت جو خانواده و تربیت نادرست و حضور در فضای مجازی و باور اخبار کذب بیگانگان است. خیلی دوست داشتم که در بین دانش آموزان و به مناسبتهایی از انقلاب دفاع کنم. چند جلسه هم برایشان از اساتید بیرون مدرسه و قوی در کلاس آورده شد و بحث کردند. اما اثری نداشت. همچنان بر همان فعل هستند که هستند. از طرفی عذاب وجدان دارم که سکوت کردم و در این موضوعات روز حرفی نمیزنم. چند باری خواستم حرف بزنم اما جو بهم میریزد. و بجای تدریس درس باید کل کلاس حرف بزنم و یک تنه دربرابر ۳۰ دانش آموز که متاسفانه اهل سکوت کردن و گوش کردن نیستن. اگر هنگام صحبت کردن سکوت میکردند عالی بود. اما در حالت عادی هم اهل همهمه و صحبت زیادن. شما می فرمایید من چه کنم؟ آیا در پیشگاه خدا مسئول نیستم که از انقلاب دفاع نمیکنم در کلاسهای درسم؟ خیلی آشفته و عذاب وجدان دارم. احساس میکنم شبیه آدمهایی هستم که از ترس آسیب ندیدن و اذیت نشدن از سیدالشهدا دفاع نکردند و خسرالدنیا و الاخره شدند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید هنوز فضا در ذهن بسیاری از دانشآموزان آشفته است. هنوز زود است اینان باور کنند گرفتار فریبهای فضای مجازی هستند هرچقدر جلو برویم بیشتر دروغهای فضای مجازی از یک طرف و شکست به اصطلاح براندازانه آنها بیشتر و بیشتر روشن میشود. در آن حالت اگر زمینههای آن را با دلسوزی نسبت به آنها فراهم کرده باشیم، و زمینه گفتگو بدون طعنه پیش آید، این نسل با هوشیاری خود متوجه فریب بزرگی میشود که از طریق فضای مجازی گرفتار آن شده بود. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده الحمدلله طلبه شده ام و حدود بیست سال سن دارم، از نوجوانی ذهنم پر از شبهه میشد و قرار برایم نمیگذاشت، تردید آزار دهنده ترین حس زندگی میشد، در حوزه توحید و شبهات پیرامون آن الحمدلله توفیق شد تمام شبهاتم حل شد و باعث شد اهل مطالعات فلسفی و چشیدن طعم شیرین آن بشوم. مدتی است درباره ی مذهب و امامت دچار تردید شده ام از طرفی هم به شدت حرف زیاد است و قطعا هیچوقت به تمام نظرات احاطه پیدا نمیکنم پس من چگونه بین این همه حرف حق را بیابم، به گونه ای که دیگر شک با قلب من بازی نکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی از قواعد و سنن عالم آگاه شدیم، بقیه موارد در دل آن سنتها جایگاه خود را مینمایانند همانطور که در جواب سؤال شماره 33770 عرض شد رجوع به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» إنشاءالله کارساز است. موفق باشید
باعرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: سوالی که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده اینست که در روایات داریم محبت قلبی برادر مومنت به خود را نسبت به محبتی که به او داری بشناس از طرفی هم موارد بسیاری بر خلاف آن در زندگی مشاهده میشود در هر دو مورد چگونه این دو موضوع با هم قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر حضور در دینداری به ما توصیه شده است همان اندازه که متوجه علاقه و تعلّق خود به برادران دینی خود میباشید، متوجه باشید برادران مؤمن شما نیز در همان بستر و در همان راستا چنین علاقهای به شما دارند. ولی اگر ذیل حضور در دین الهی نباشد و بخصوص در بستر حضور در انقلاب اسلامی این رابطهها شکل نگرفته باشد؛ دوستیهای توهّمی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: از اینکه برای جواب دادن به این سئوال وقت میگذارید متشکرم. در کتاب جوان و انتخاب بزرگ شما برای اثبات روح استدلال هایی از جمله دیدن خواب، عوض شدن مولکول های بدن، قطع عضو و... میآورید که دانشمندان علوم تجربی برای هر یک از این استدلال ها توجیهات فیزیولوژی دارند. برای مثال میگویند اگر خواب دیدن مربوط به روح است چرا انسان های کور خواب بصری نمیبینند. و خواب را حاصل کنش های مغز میدانند. اینکه قطع و نقض عضو به منیت ما خللی وارد نمیکند برای این است که مغز که فعل و انفعالات ما به آن برمیگردد سالم است اگر آن ناقص شود آنوقت منیت ما تحت الشعاع قرار میگیرد. و اینکه اگر با تغییر مولکول ها منیت ما تغییر نمیکند برای این است که مولول ها DNA های ثابتی دارند. از شما تقاضا دارم به اشکال ها جواب دهید و برای تحقیق بیشتر در این زمینه منابعی را جهت مطالعه بیشتر به بنده معرفی کنید. ممنون و متشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با همه این حرفها باز این احساس در ما هست که این «من» هستم که بدن خود را با همه این انفعالات درک میکنم. بنابراین آن کسی که بدن خود را درک میکند چیزی غیر از خود بدن است. مطلب را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و سپس در کتاب «خویشتن پنهان» که به همین سؤالات پرداخته است، میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
سلام: من دختر ۲۷ ساله هستم و مدتهاست به لطف خدا در مسیر کسب معرفت و خودسازی و سلوک هستم و از معارف توحیدی اساتید مختلف و شاگردانشون امثال امام خمینی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان استفاده میکنم و در این مسیر میگن بهتره رفقای سلوکی خوبی داشته باشیم که در سیر ما خیلی موثر هستند و منم متاسفانه افراد اینچنین رو سراغ ندارم. قبلا بعضی رفقای مجازی که بودن خیلی کمک میکردن و برام اثرات خوبی داشت ولی از داشتن رفیق همشهری محرومم. ممنون میشم اگر شما خانمی در این مسیر سراغ دارید معرفی کنید و سن و شرایط دیگه ایشون مهم نیست فقط ساکن شهر اصفهان باشند و جدیت در سلوک داشته باشن و اگر ممکنه لطف کنید این رو در کانالتون هم بزارید که اگر کسی هست خودش رو بهتون معرفی کنه و بهم اطلاع بدین خدا خیرتون بده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید با حضور در جلساتی که این نوع مباحث انجام میگیرد، خود به خود رفقایی را بیابید و از آن طرف به نظر میآید با ارتباط با کانال «مطالب ویژه» با نظرات مختلفی که به شما کمک کند، آشنا خواهید شد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh
با سلام: من خواستم من را در بدنم پیدا کنم. (منظور از من، یعنی آن یکی که عین یکی بودن و وحدت است. من احساس میکنم که یکی هستم) برای همین من در بدنم دنبالش گشتم. محتمل ترین جا مغز بود. در آنجا گفتم کدام سلول است که هم ببیند، هم بشنود و.. اینچنین سلولی پیدا نکردم. نتیجه گرفتم من جایی در بدن نیستم. اما با این وجود احساس میکنم که هستم. نتیجه گرفتم که من هستم اما مکان ندارم. نظر شما در مورد این مطالب بالا چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسائل در مباحث «معرفت نفس» بهخصوص در بحث «ده نکته در معرفت نفس» از مطالب اولیه و بدیهی است. به نظر میاید مباحث به طور منظم و از مسیر درستی دنبال نشده. وگرنه اساساً نباید اینگونه سؤالات برایتان پیش می آمد. بهتر است همان مباحث را دنبال بفرمایید. موفق باشید
با سلام: در بحث کشف عارف، شما می فرمایید: آن کشف را به کشف معصوم ارایه می دهید، اگر مخالف بود آن را رد میکنید. سوال مگر چقدر کشف از معصوم در اختیار ماست؟ اگر می شود توضیح دهید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت با حقیقت، ملاک سیره و گفتار معصوم است و این در هر کشفی کمککار میباشد. مهم کلیاتی است که در سیره و سخن معصوم اعم از قرآن و روایت مدّ نظر ما باید باشد. موفق باشید
با سلام: مجموعه های زیادی وجود دارند که همّ و غم و شعارشان انقلاب و نظام اسلامی است با این وجود در عمل ضعف ها و شکاف عمیقی با مبانی نظام اسلامی دارند، انجام دادن کارهای مثبت با نیت قرب خداوند که موجب تقویت این مجموعه ها میشود از آن حیث که نمیتوان گفت استفاده نیکو از آن خواهد کرد صلاح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفۀ ما میباشد که به آن عزیزان کمک کنیم تا در کارهای خود بهترین نتیجه را پیش آورند. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد استفاده از تلقین و انرژی درمانی برای درمان مریضی نشانه ی عدم رضایت به رضای الهی ست؟ و یا نشانه عجله و حرص در برآوردن حاجت است؟ یا بیراهه رفتن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتواند مفید باشد وقتی موجب شدت عزم نفس ناطقه انسان گردد در راستای تقویت تدبیر بدن. موفق باشید
با سلام و احترام: برای تفسیر نهج البلاغه منبع پیشنهادی شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرحهای فارسی به نظر میآید شرح مرحوم علامه محمد تقی جعفری که بعضی از خطبهها را شرح فرمودهاند، مفید باشد. موفق باشید
اربعین و دوستی در عصر اقتصاد
با سلام: حتماً در جریان هستید که آقای «تادمی» در کتاب ارزشمندش، دوستی در عصر اقتصاد، ترجمه ی کاوه بهبهانی، نشر نی، به طور مفصل به ویژگی های زندگی لیبرالی می پردازد و اشارهای با جزئیات کامل به دوگانه ی برساخت نولیبرالیسم یعنی کارآفرین و مصرف کننده می پردازد. او اشاره دارد که مصرف کننده فیگوری (نمادی) است که خریدکردن اساس درک اوست از کیستی خودش. فرد هویت خود را مصرف کننده بودن می داند و به ویژگی هایش یعنی مصرف لذت در حال و فردگرایی و برندسازی می پردازد. وی می گوید: این فیگور (نماد) تجسد سه درون مایه است: مصرفکردن در برابر خلق کردن، زیستن در چارچوب زمان حال و نوع خاصی فردیت سازی. در ادامه به توصیف کارآفرین می پردازد و اعلام می دارد که : کارآفرین، در پی سرگرم شدن نیست، بلکه دنبال فرصت برای سرمایه گذاری می گردد و با همین منش، افراد را به صورت فرصتی برای سرمایه گذاری و بهره برداری از ایشان می بیند و در همین راستا و با این کنش، به محاسبه ی سود و زیان هر کاری و اولویت بندی آن اقدام می کند. او در شاه جمله ی خود اشاره دارد که: نولیبرالیسم به جای اینکه دیگران را انسان هایی برابر با ما داند که ما در کنارشان از این جهان بهره می بریم، ما را تشویق می کند که دیگران را منابع مالی یا رقیب یا اموری برای سرگرمی بدانیم. ایشان در ادامه به ویژگی های دوستی می پردازد و در برخی موارد از حکمت های ارسطو با آن همه ملاحظاتش در دوستی بهره می گیرد. مثلا در جایی ارسطو صراحتا میگوید: آن ها که برای خود دوست، نیک خواه او هستند دوستان راستین اند، چون هرکدام دیگری را برای سیرتش دوست دارد و نه برای ملاحظات عرضی. تاد می ریزبینانه می داند لازمه ی دوستی راستین در مقایسه با دوستی برای منفعت و دوستی برای لذت، پیوند میان دو دوست است، پیوندی که در آن یکی به خاطر خود دیگری دغدغه ی او را دارد؛ در نگاه ارسطو یکی از ویژگی های انسان فضیلت مند این است که به درجه ی بالایی از بی نیازی رسیده باشد (البته نه آنقدر بی نیاز که به دوستی هم نیازی نداشته باشد.). همین ویژگی دوستین راستین، قیامی علیه فردیت گرایی و خودمحوری و لذتجویی و زندگی در زمان حل و آینده به شمار می رود و می توانند پایه های روابط مصرف کننده که بر لذتهای زودگذر استوارند و روابط کارآفرینانه که بر پاداش های آتی استوارند را متزلزل کند. از تاد می و نکات نابش می فهمیم که متوجه حضوری غیر از حضور نولیبرالیسم شده، گرچه به اجمال اما قطعا از آن عبور کرده. شاهدم آن نوشته ی سیسرو که در کتابش آورده: ما به انتظار قدرشناسی و سپاسگزاری، مهرورزی و سخاوتمندیمی کنیم؛ احساس دلبستگی خود را به تدبیری برای سوداگری بدل نمی کنیم. نه! چیزی در سرشت ما هست که وادارمان می کند آغوش و قلب خود را بگشاییم. او در ادامه به توصیف ویژگی های دوستی می پردازد که اولین ویژگی آن اعتماد است. او به خوبی اشاره می کند: گفتن در گرو اعتماد به دیگری است و لازمه آن از یک سو نوعی اتکا به گوینده است و از دیگر سو نوعی مسئولیت پذیری را مفروض می گیرد. اعتماد کردن به کسی که به ما سخنی می گوید صرفا این نیست که معتقد باشیم او احتمالا درست می گوید، بلکه اعتمادکردن به خود اوست، به شخص او، و خود را به لحاظ معرفتی در اختیار او گذاشتن است. تاد از وفاداری نیز سخن می گوید: وفاداری به دوست صمیمی در آن واحد هم خودجوش تر است و هم پرشورتر. وفاداری به حمایت یا مراقبت از طرف دیگر ربط دارد چون خطری که دوست را تهدید می کند خطری است که یک دنیای مشترک را تهدید می کند. او به خوبی می داند که دوستی بیش از آن که استوار بر شکلی از اقتصاد باشد، بر هدیه دادن استوار است؛ می گوید: هدیه بخششی است بدون انتظار بازگشت؛ فرق است میان این که گمان کنیم دوست از آدم مراقبت می کند چون دوست آدم است، با بخشیدن چیزی به دوست در شرایظ خاص به این دلیل که این کار باعث شود دوست از آدم مراقبت کند؛ هدیه دادن در دوستی فقط رخداد تازه ای درستر دوستی نیست، بلکه چه بسا در تحول سرشت دوستی نیز نقش تعیین کننده داشته باشد. یکی از شیوه هایی که نولیبرالیسم خودش را بازتولید می کند این است که بر فردگرایی و بی اعتمادی به دیگران صحه می گذارد و با این کار مانع شکل گیری همبستگی اجتماعی می شود. در عوض، پویایی رابطه ی دوستان مراوده ای خلاف این مسیر حرکت می کند. در عجیب نکتهای اشاره می دارد دوستی عمیق نه فقط در شادکامی ما در زندگی نقش دارند، بلکه هم برای ما و هم احتمالا برای دیگران معنا به ارمغان می آورند. همه ی این ها ذکر شد اما ایشان متاسفانه، با پدیده ی بی نظیر اربعین آشنا نیستند. اربعین تجلی دوستی در راه خدا و قیام علیه نولیبرالیسم است. اربعین نوعی زیست با تولید معنا در عصر معنازدگی است. نوعی مبارزه با پوچی گری دوران است که همه را فراگرفته و بلعیده. برای افراد لیبرال مسلکی که درکی از دوستی ندارند، صحنه های نوکری برای زوار امام و اصرار و تمنا برای رایگان بخشی و حتی برخورد جدی با کسانی که امتناع می کنند، غریبه به نظر می آید. آن جا نه لذت برای حال مهم است، نه سرمایه گذاری و چشم انداز برای آینده، آن ها در فردیت امکان زیست ندارند، میمیرند! آن ها از خودمحوری مبرا هستند و افراد را فرصتی برای لذت جویی یا سرمایه گذاری نمی بینند، آنها با اعتماد کامل به همکیشان خود، جان و مالشان را فدایشان می کند و مانند هدیه انتظار هیچ بازگشتی ندارند. حتی خود تاد می هم انتظاری از دوست بابت جان فدا کردن نداشت! در اربعین به واسطه ی دوستداران اهل بیت، جهانی برپا شده که هر چه مناسبات اعتباری در این جهان است را به هم می ریزد. هرکسی در اربعین شرکت کرده باشد، یک دوره کامل از این کتاب را بدون استاد فراگرفته است. کتابی که حاصل ساعتها اندیشه ورزی و مصاحبه است. اخ فی الله بن مایه ی ریشه کن کردن هرچه اعتباریات از تشکیلات تا رسوم های خاص تا سنت های جاهلی تا روابط مادی دیگر است. جمع شدن خودش اصالت دارد! این جمع شدن برای برکندن بنیان نه تنها نولیبرالیسم، بلکه هرچه سلطه گری و انانیت است کارایی دارد. این گونه می شود که شهید صدرزاده با همین نحوه تربیت به مثابه ی نوعی مبارزه و جهاد، خود را پرورانید و مدافعان حرم را تربیت کرد؛ یا حقیقت اینگونه در کلمات شهید باغانی ظاهر می گردد که: کربلار فتن خون می خواهد؛ این کربلادیدن بس ماجرا دارد. ماجرای کربلا ماجرای خون و قیام است؛ پیام را شما بدهید، خون از ما...
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید بشر جدید و متفکران عصر حاضر، متوجه ضعفهای اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالیسم شدهاند و سعی دارند به نحوی از آن ضعفها عبور کنند و البته از آن جهت که هنوز نسبت به معنای انسانِ آخرالزمانی تفکر لازم در آن فرهنگ صورت نگرفته؛ نتیجه کارهایشان عملاً عقیم میماند مگر آنکه به حضور دیگری فکر کنند. به ما گفتهاند: «وسعت دید، تنها در دگرگونی افقِ دید ممکن است» چه اندازه این قاعده در دل پیادهروی اربعینی صادق است، آنگاه که هر لحظه افقی از حقیقت در صورتهای مختلفِ «خادم» و «زوّار» به ظهور میآید. تا معلوم شود آری تا معلوم شود، «وسعت دید ، تنها در دگرگونی افق دید ممکن است» زیرا هم «خادم» و هم «زوّار» افقی هستند گشوده در نسبت با همدیگر.
به طوری که ملاحظه می کنید چگونه فرهنگ اربعینی قواعد و ساختارهای اقتصاد متعارف را به چالش کشیده است، و قواعد بازار و تجارت و رابطه عرضه و تقاضا و نیز سود و زیان کارکرد متفاوتی به خود گرفته. و نفع شخصی جای خود را به نفع اجتماعی و ایثار داده است. در این فرهنگ خدمات اجتماعی فقط وظیفه دولت نیست.، عرضهکنندگانی که توان رقابت ندارند از بازار خارج نمیشوند. هدف عرضهکننده فقط کسب سود نیست و هدف تقاضاکننده نیز فقط مطلوبیت مادی نیست. اقتصادی که پیوند با فرهنگ دارد؛ از نوع توحیدیاش! این است آنچه در پیش است در تاریخی که ادامه تاریخ غربزدگی ما نیست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: از صبوری و حوصله شما در مورد پاسخ به سوالاتی که بعضا درد دل ما از این نظام ظالم و ستمگر و حاکمان بی عار و بی درد است واقعا ممنونم. شما در واقع عین اخلاق الهی و علوی هستین خدا حفظتون کنه استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده معتقد هستم همانطور که در صدر اسلام شیعه متوجه ظرائف مسیر حضرت علی «علیهالسلام» نسبت به سایر نحلههای دینی شد؛ امروز نیز توجه به راهی که رهبر معظم انقلاب متذکر میشوند، تذکر به ظرائفی است از جنسِ راه حضرت علی «علیهالسلام». موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: طاعاتتون مقبول درگاه حق بعضی از افراد که قابل احترام هم هستند برای طرح پرسش اطلاعات علمی و مذهبی و یافته های خود را به اشتراک میگذارند و حضرتعالی هم با متانت و حوصله جواب میدین به نظر بنده نیازی به طرح این مباحث نیست. اگر سوالی و ابهامی دارند بفرمایند که شما جواب بدین اینکه بردارند و بریده ای از کتاب فتوحات را مطرح کنند که برای اکثریت قابل فهم نیست وقت شما را میگیرند ان شالله که نیستشان خیر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید عزیزان در یک نکته به عنوان نقطه عطفِ یک حضور، موضوعی را مدّ نظر دارند و در این رابطه سؤال میفرمایند. و اگر بنده در مورد آن موضوع، حرفی داشته باشم در خدمتشان خواهم بود. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با گفتگوی با دوستان با موضوع صبر و رحمت در بستر ایمان سوالی داشتم. اگر همکارانی که قرار هست باهاشون گفتگو کنیم اهل دین نباشند و بلافاصله که بحث قران یا خدا میاد وسط میگویند «چه ربطی دارد؟! چرا قران و خدا را میآوری وسط؟!» و فورا بحث رو اقتصادی میکنند و میگویند اگر قرار هست آینده اوضاع اقتصادی خوب شود به ما که وصال نمیدهد میخواهم که خوب نشود!! و دنبال ارزانی ماشین و گوشت و خانه هستند. چگونه میتوان گفتگویی آغاز کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فضا، فضای جدال باشد و نه فضای گفتگو، حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در کتاب شریف «مصباح الشریعه» میفرمایند: خدا رحمت کند کسی را که جدال را ترک کند، حتی اگر حق با او باشد. نهایتاً خوب است آن افراد را به سخنان اخیر آقای چگینی https://eitaa.com/matalebevijeh/12402 و استاد قمی https://eitaa.com/matalebevijeh/12409 راهنماییشان فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: عده ای معتقدند خداوند فقط جهان و قوانین آن را آفریده و الان دیگر اثر و تدبیری در عالم ندارد گویا توحید ربوبی را نفهمیده یا انکار میکنند در این خصوص برهان و یا ادله عقلی نقض کننده چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» روشن میکنند که جهان در ذات خود و در امکان ذاتیاش، عین فقر است و همینکه ارتباط آن با مبدأ اعلی قطع شود، نابود میگردد. به گفته جناب شیخ محمود شبستری: به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را / اگر نازی کند در هم فروریزند قالبها
موفق باشید
سلام استاد: تسلیت عرض میکنم شهادت امام صادق (ع) را، حرفی داشتم و اونم اینه که چرا با شما باید حرف بزنم ولی از اون چراهایی نه که اگه دوست ندارم خُب نزنم، اصلا چرا به محض فکر کردن به رهبر در بین این نظام و سیاست بازی ها و این بازی ها بیام و با شما حرف زدن رو نقطه قابل قبولی بدونم برای این که بخودم بگم خوب شد همه چیز رو گردن آقا ننداختم، و دلم نمیخواد حکایت همونی بشه که بعضا یا دلشون میخواد بگن حاج قاسم موی دماق آمریکاست . حرفی که میزنم این است که تا کی میخواهیم بنشینیم و تماشا کنیم که مسئول فرهنگی نهادی یا سازمانی طبق شرح وظایف اش پوسترهای دم کوچه را تعویض میکند و در کانال های ایتا هم مدام تاکید میکنند بر خلوص و اخلاص و دین و مذهب و اصول دین و... اگر هم اغتشاشی پیش آمد و کلی خسارت وارد شد و حتی کلی کشته شدند، پول دادن برای باز سازی بانک ها و اماکن و... راحت است، و اگر بگوییم بیایید همین پول را قبل از این که این اتفاق نیفتد روی بخش فرهنگی کار کنید شروع میکنند بگویند که خُب چه کنیم، جوانان جذب نمی شوند و حلقه صالحین نداریم و این حرف ها. بنده به شما عرض میکنم که خودم یک مذهبی هستم و نماز اول وقتم ترک نمیشود و انشاءالله هم که نشود ولی در نماز یا حتی شب که برای آرامش است مغزم منفجر میشود و حتی به مرزهای دیوانگی هم سرک میزنم از فریاد های بینوایانه و بدبختانه ای که در ذهنم رخ میدهد، احساس میکنم خداوند در نماز بهم میگه نماز بخوره تو کمرت. خیلی جایگاه عظیمی است سرباز بودن، آیا کسی که در میانه آتش است دلش نمیخواهد که او هم مثل بقیه از شرّ ظلم راحت شود و شاید کسی بگوید که بیا سنگی برداریم و پرتاب کنیم تا بلاخره آزاد شویم و اما کسی مثل آوینی میان تیر و خمپاره ارزش حفظ شدن این لحضات برایش از خونش هم بیشتر است، چون خیلی زیاد تر از آنی که فکرش را بکنیم به آن فکر کرده بود و دریافته بود دشمنش را و میدانست دشمن او بعث عراق نیست بلکه شیطان نفسی است که آن وسط سعی میکند ما را از عهد با خدا باز گرداند و ما امروز هم در جنگ اقتصادی همچنین چیزی را مشاهده میکنیم، شاید از دست من بر نیاید حل کردن مشکلی مانند نداشتن تجهزات لازم برای تامین انرژی آن هم توسط دانش بنیان، باید بتوانم اما چگونه، این چگونه دیگه از اون چگونه ها نیست و این جاست که فکر کردن به دفاع مقدس کمی ارضایم میکند که بگم خدا حتما هست و بر منکرش لعنت، دیگر تردیدی نیست، دانش بنیانی باید رفت جلو چون فقط آقا گفته و تموم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همۀ نکته همین نکتۀ آخر است. آری! خدا هست و حال مائیم و جهانی که همان خدا روبهروی ما قرار داده تا یک جا همچون مولایمان حضرت اسدالله الغالب باشیم و مانند شهید خرازی اگر یک دست از دست میدهیم، دست از مقابلۀ با دشمن برنداریم. و یک جا « فی العَینِ قَذًی وَ فِی الحَلقِ شَجا» در چشم خار و در گلو استخوان داریم و ناظر به تکهتکهشدنِ فرزندان اسلام در غزّه میشویم در حالیکه هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، ولی هر روز هزار بار در خود ذوب میشویم و در عین حال میدانیم پیروزی امری است بالاتر از آنکه نتانیاهو به دنیال آن است همانطور که عدالتگرایی امری است غیر از محرومگرایی. و این یعنی در مقابل آیندۀ حضور تاریخی ما هیچ بنبستی نیست و ما از این جهت پای خودایستادهایم به همان معنایی که خدا هست. ایمان، مأواگزیدن در آغوش خدایی است که حضرت ربّ العالمین است و خدا میداند آن مادری که فرزندخردسالش را در بمباران رژیم صهیونیستی از دست میدهد، هنوز فرزندش آخرین نفسهای حیاتش را تمام نکرده که در افق جان آن مادر، نوری از امید برای حضوری متعالی ظهور میکند. و این است راز حضورِ هرچه بیشتر در جبهۀ مقابله با استکبار که پیشاپیش آن را حضرت زینب «سلاماللهعلیها» تجربه کردهاند با آن همه امید و نباید از این همه حضور غفلت کنیم هرکجا که باشیم. جناب آقای دکتر فؤاد ایزدی در رابطه با افول آمریکا و فردایی دیگر، نکاتی فرمودند که خوب است به آن فکر شود. https://eitaa.com/jedaaltv/3903 موفق باشید
