سلام استاد عزیز: من تقریبا هر چند هفته یا چند ماه یه بار که از همه جا میبرم میام و پرسش و پاسخ های سایت را میخونم و میبینم چقدررر آدم شبیه من هست و چقدر دغدغه های مشابه! شاید هزار بار توبه شکستم و هزار و یک بار توبه کردم! بارها بریدم و بارها بلند شدم! خصوصا در قضیه با نامحرم هر بار میام تو دستگاه الهی و به بی تابی میرسم و جواب بی تابیم را در چیزهای دیگه میبینم و کم میارم و گناه میکنم ولی الان به این نتیجه رسیدم که من جایگاه شریعت را نمیدونم! و نمیدونم هر عملی قراره چیکار کنه! و ازاون سخت تر اینکه نمیدونم گناه چقدر بد هست! شاید روی کاغذ متوجه باشم ولی به صورت دلی واقعا نمیدونم. من تا الان کتاب یا سخنرانی یا مرجعی ندیدم که اونطور از گناه بگه که من از ته دل متنفر بشم از گناه! حقیقتا من همیشه زمانی از گناه بدم اومد که اون رو لمس کردم و متوجه شدم تهش هیچی است. زمانی به درگاه خدا اومدم که از همه جا بریدم و شاید کس دیگه راهم نداد! لطفا از گناه بگید گناه چطور ما را میکشه! چرا نماز خوبه و گناه بده! به نظرم جایگاه شریعت توی اسلام درست باز نشده و علما و حتی عرفا نتونستن جایگاه شریعت و ارتباطش با انسان را درست بیان کنند! وگرنه ما باید توی نماز از شوق به ملکوت میرفتیم و توی هر گناه میمردیم. ولی الان برای من انگار گناهم و نمازم یکی شده! لطفا ته صحبتتون اگه کتابی که درست و عرفانی راجع به گناه حرف زده باشه برامون بگین ببخشی دسوالم طولانی شد و خدا را شکر که امثال شما وجود دارند و قایل دسترسی اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه جایگاه وجودی خود در نزد خود و متوجه جایگاه وجودی خود در عوالم مختلف هستی بشود، بخصوص از طریق معرفت نفس؛ مییابد چه اندازه می تواند در عوالم نورانی و کیفی حاضر شود و شریعت الهی و احکام دینی راههایی هستند تا انسان را به سوی آن عوالم نورانی سیر دهند و از این جهت گناه، ظلم بزرگی است به خود انسان که انسان را تا ابد از آن نوع حضور محروم میکند و بزرگان دین در همین رابطه جایگاه عبادات را تعیین میکنند مانند کتاب «آداب الصلواه» از حضرت امام خمینی و کتاب «راز نماز» از آیت الله جوادی. موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع؛ علت نفوذ فرهنگ غرب در جوامع اسلامی از منظر اقبال لاهوری
با سلام جناب استاد: در سایه رادمردی و پایداری و استقامت، و خون شهدای پرکشیده، قول و حال شهدای خاک گزیده، امثال شما، امروز بر من و منِ نوعیها، سخت نیست، کشفِ میراث پاکان و نیکان و اولیا و اندیشمندان مطهر نهاد.... مدتی است بر آثار فقیه و عارف و فیلسوف بزرگ جناب اقبال لاهوری (ره) مبادرت دارم. در مجموعه «اسرار خودی» به حکایت عجیبی رسیدم، که هرچند نزدیک به صدسال است نگارش شده است ولی گویی زنده است و سخن امروز ماست، برخوردم. عنوان حکایت این است «حکایت درین معنی که مسئله نفي خودی از مخترعات اقوامِ مغلوبه بنی انسان است که به این طریق، مخفی اخلاق اقوامِ غالبه را ضعیف میسازد» حکایت گوسفندانی است که چون در مقابل شیران تیز چشم و تیز دندان، هیچ چارهایی جز شکارشدن ندارند، اما چاره کار را در القای مفاهیم به ظاهر درست و صواب، اما به باطن، در غایتِ ناصوابی و غلطی یافته اند، و اینگونه شیر با این عظمت را سُخره خود میکنند. گوسفند چون هیچ راهی برای فرار نمیبیند با خود میگوید:
شیر نر را میش کردن ممکن است / غافلش از «خویش کردن» ممکن است....
گوسفند، راهکار را در خلعِ سلاح فرهنگی شیر میبیند، او سودای غافلکردن شیر از خویشتن خویشش را دارد، و به شیر میگوید، فکر سود باش!!! (به ظاهر درست است اما غلط!!) ....
توبه از اعمال نا محمود کن / ای زیان اندیش فکر سود کن
تیزی دندان تو را رسوا کند / دیده ی ادراک را اعمی کند
(به این بیت توجه بفرمایید، و آن را با سخنانی که در راستای خلع سلاح کشورها اعم از ایران گفته اند و در مقابل پیشرفتهای اقتصادی را اولویت دادهاند، در نظر تطبیق بفرمایید. بگذریم) گوسفند با این القائاتِ درست و اما غلط، شیر را سُخره خود میکند. چرا؟ چون شیر، فریب (فرهنگی) گوسفند را خورد. به ابیات توجه بفرمایید و شباهت عرفانهای نوظهور و منفعلگرا و صوفیه مسلک تطبیق کنیم.
غافل از خود شو اگر فرزانه ئی / گر ز خود غافل نه ئی دیوانه ئی
این علفزار جهان هیچ است هیچ / تو برین موهوم ای نادان مپیچ
به سخنان عرفان مسلکان و دینداران انگلیسی شبیه نیست؟! حال سوال این است چرا شیر، فریب گوسفند را میخورد؟ چون! شیر درک درستی از صلح ندارد، او گمان میکند، که صلح یعنی اجازه دادن به ادامه حیات هر پدیده ایی، و این تنبلی فرهنگی منجر به فساد و تحت سیطره واقعشدن او میشود.
خیل شیر از سختکوشی خسته بود / دل به ذوق تنپرستی بسته بود
آمدش این پندِ خوابآور پسند / خورد از خامی، فسونِ گوسفند
سخن من این است! ۱) اگر غرب توانست بر کشورهای اسلامی حمله کند، ابتدا نه قدرت توپ بود و نه تفنگ و علم، و نه ثروتشان؛ بلکه قدرتشان در القاء و بیارزش نمودن «خویش» ما بود، در تطبیقهای غلط..... ۲) اگر غرب توانست بر ما حمله کند، در عدم تعبیر و تفسیر صحیح ما مسلمانان از «مماشات» بود. آنجا که ارزش فرهنگیِ جهاد با جنگ یکسان انگاشته شد. ۳) اگر غرب بتواند بر ما حمله کند، نه با موشک است نه علم، و نه ثروت، بلکه گرفتن «خویش ِما» از ماست، ۴) اگر غرب امروز در حال شیعه هراسی به جهان اسلام است! (مثال حکایت گوسفند) سخنی ندارد! فرهنگی ندارد، در موضع ضعف فرهنگی است، اگر بگوییم انضمام، واژه «فرهنگ» با «غرب» یکی از بزرگترین حملات خاموش است؛ سخنِ گزافه نیست، چراکه فرهنگِ غربی وجود ندارد، فریبِ غربی وجود دارد، «فرهنگ» عبارتست از سخنداشتن، عالمِ فراتر داشتن! منظر گستردهتر داشتن! از ماده فراتر رفتن،... جناب اقبال به درستی متوجه احتمال اشتباهانگاری جوامع مسلمان از «خود» «بیخود» و حتی شهادت بوده است، ایشان در تلاش است تا بگوید، تفسیر درست و نادرست از «خود» چیست؟ لذا افلاطون را به سُخره میگیرد، چراکه افلاطون از «خود» سخن گفت که خود، نبود، چون «جایگاه ولایت» را نادیده انگاشته بود و تذکر را فی نفسه ارزشمند دانست. در حالیکه تذکر، بدون امام، بالفعل نخواهد شد و در حد قوه فرو خواهد ماند.
باید توجه کنیم که اگر امثال شماها شبانه روز در استقامت نبودند امروز من نیز در این باور نبودم! اگر «رهبر معظم» نبود و «حاج قاسم» نبود بیشک امثال شماها نبودند و اگر امام عصر نبود، رهبر معظم انقلاب هم نبود و اگر ایشان نبود انسان، مصداق بارز خسران بود! اینها جایگاه ولایت است. در یونان بدان توجه نیست! آن تئوری، انسان را یک موجودِ تجربهگرا میشناسد، حتی توجه ندارد که تجربه بدون الگو توجه اصلا اتفاق نمیافتد! حال همین بیفرهنگان، ادعای فرهنگ دارند، چگونه؟ با بیارزش جلوهدادنِ جایگاه «ولیّ»، اینجاست که «ولیّ»، همان «خودِ» هریک ماست، و اینجاست که دست و عقل و شعور این فریبکاران بدان نائل نیست، راه، یکی است و جز این نیست! نه در عرصه شخصی و نه در عرصه جمعی! «ولایت مداری»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه کردهاید جناب اقبال لاهوری به خوبی متوجه بود ما با چیزی به نام «غرب» روبهرو هستیم که زیر پوشش تکنولوژی و نظمی که مسلّم، الهی نیست؛ بنا دارد جهان اسلام را که رقیب خود تشخیص داده بود، از هویت بیندازد. با اینکه او برای متفکران غرب ارزش قائل بود و تحصیلاتی در جهان غرب داشت، ولی به خوبی متوجه شده بود غرب از جهتی برای ملتهای مسلمان یک بلا است و بنا دارد ملتها را از اصالتهای بومی خود بیمحتوا کند و همانطور که میفرمایید گفتههایش در مورد خودی و غیر خودی، جهانی را در مقابل ما میگشاید تا گوهری که در دست داریم، وا نهیم و آن گوهر همان اصالتهای اسلامی و حتی ایرانیِ ما بود. و از این جهت در شعر مشهور خود نسبت به جوانان عجم نکات دقیقی دارد و میگوید:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در ضمیر زندگی اندیشهام
تا بدست آوردهام افکار پنهان شما
آیا امیدی در جان او روشن شده است که در این سالها متوجه حضور حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشد آنجا که میگوید:
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزنِ دیوار زندان شما
تحت تأثیر خودی و غیر خودی جناب اقبال و اینکه غرب بنا دارد خودِ ما را از ما بستاند؛ در مقاله «ای امام» عرض شد:
اي برادر! دزدان كه آمدند تا غارتمان كنند! آري غارتمان كنند، امّا نه فقط زمين و نفت ما را بدزدند، بلكه «خودمان» را، يعني هويت اسلاميمان را بدزدند، تو كجا بودي؟ ما كجا بوديم؟ اصلاً همهمان كجا بوديم؟ اصلاً مگر اسم آن نحوه بودن را ميتوان «بودن» گذاشت؟
و اینجا است که علت علاقه او به نیچه از آن جهت میتواند باشد که نیچه نیز متذکر زندگی بود و نه عرفانهای منفعل که زندگی را نادیده میگیرند. و لذا باطرح انسانِ آرمانی به استقبال اَبر مردِ نیچه میرود تا معلوم کند در این جهان چگونه میتوان «خود» بود و با «خود» زیست و با نظر به نمادِ انسان انسانها که مسلّم انسانی است الهی؛ ولایتِ مدّ نظر اسلام را به معنا نشست و از خودی گفت. خوب است که در آخر چند بیتی از شعر «رموز خودی و بیخودی» او را با هم زمرمه کنیم که میگوید:
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امین دولت تهذیب و دین آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن واستان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو مؤمن خود، کافر افرنگ شو
دانی از افرنگ و از کار فرنگ تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست از حریرش نرمتر، کرباس توست
هوشمندی از خُم او مِی نخورد هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
موفق باشید
با سلام محضر شما: متاسفانه استاد عزیز انقلابی که شما از آن یاد میکنید و افق ترسیم میکنین برای یک عده ای خوب شده که بر سر سفره ملت نشستند و چپاول میکنند و این ملت صاحب اسلام و ایمان به خدا و اهل البیت را به روز سیاه نشاندن یکروزی اگر باید جواب بدهند شماها باید جواب بدین که قلما و زبانا حمایت میکنید یکروزی یادمه شما از احمدی نژاد حمایت میکردین و الان از رییسی که این بدبختی را برای ملت به ارمغان آورد شده. حضرتعالی یکبار در سخرانی هایتان از این دولت مستاصل و ظالم انتقاد کنید مگر آقای خامنه ای نگفتند مشکل مسکن مردم را حل کنید کو؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سوال شماره 35128 شد و البته این بدان معنا نیست که دولت ضعف هایی نداشته باشد ولی از آن جهت که جهت گیری دولت مناسب اهداف انقلاب است و در این راستا رهبر معظم انقلاب نیز دولت را تأیید می کنند باید نسبت به آینده حتی در مورد مسکن امیدوار بود هرچند که معلوم است کارها با وجود اختاپوسهای اقتصادی چندان آسان جلو نمیرود. موفق باشید
سلام روزتون بخیر: ببخشید استاد یه سوال از خدمت شما داشتم: جسارتا بنده نمیخوام قضاوتی در مورد شهید الداغی سبزوار داشته باشم ولی همش میگم یعنی جو گیر شد یا احساسی که وارد عمل شد و به دفاع از اون دخترا رفت؟ آیا فکر دخترش که منتظرش هست و زنش که منتطرش هست رو نکرد؟ چرا زنگ نزد به ۱۱۰ چرا با چند تا مرد دیگه وارد نشد؟یا چون ورزشکار بود فکر کرد میتونست پس این دو تا جوان بر بیاد؟ خیلی ناراحتم که خدایی نکرده قضاوتی بیجا در مورد این شهید نکنم. لطفا استاد حقیر را راهنمایی بفرمایند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. آنچه با نظر به شخصیت آن شهید بزرگوار گفته میشود، همان روحیه بزرگواری و غیرت اوست. و اتفاقا این نوع روحیه و روحانیت، کارهایی ماورای محاسبات عادی را نهادینه میکند تا اوباش های جامعه که امنیت زندگی مردم را به خطر می اندازند با فرهنگ غیرت و مردانگی از صحنه خارج شوند و این غیر از آن است که به روشهای معمول اداری و انتظامی عملی گردد. باید فرهنگ فتوت و غیرت به میان آید. مطمئن باشید او با شهادت خود نه تنها شر دو اوباش را از سر جامعه کم کرد، بلکه فرهنگ فتوت و مردانگی را شعله ور نمود تا میدان جنایتکاران به خاکستر تبدیل شود. ملاحظه کردید که اولین کسی که وارد چنین فرهنگی شد، مادر خود شهید الداغی بود. بنابراین بحث بالاتر از آن است که نگران فرزند خود باشد او فرهنگی را در این مرحله از تاریخ به میان آورد که مرحله ای از تاریخ ما است. خدایش رحمت کند که نماد غیرت و فتوت و مردانگی بود. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/13629
https://eitaa.com/matalebevijeh/13625
سلام و ادب: وقت شما بخیر. استاد این فرمایش شما که فرموده اید: علامه حسن زاده آملی تولدها در پیش دارد به چه معناست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معناست که آن شخصیت بزرگ، حرفهایی دارند که نیاز است زمان بگذرد تا بشر جدید متوجه عمق آن نوع سخنان برای حضورش در عالم بشود. موفق باشید
سلام استاد: گفته شده جسمیت شی به صورت آن هست و نه به ماده آن، با این حال چرا وقتی صحبت از معاد جسمانی می شود، عده ای اصرار بر بدن عنصری مادی این دنیایی دارند که با توجه به تجرد قیامت عقلا محال می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شیئیتِ شیئ به صورت آن است از آن جهت که با صورت و ظهوری که دارد آن شیئ، آن شیئ است و معاد جسمانی به معنای ظهور ملکات و خُلقیات است به صورت جسم آن شخص. به همین جهت در روایت داریم ظاهر بعضی از اهل گناه از میمون و خوک زشتتر است. در این مورد جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» نکاتی را با شما در میان میگذارد. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C
با سلام خدمت استاد: چرا آفای خامنه ای گفتند تاخیر در فرزند آوری ناشکری است!!! بقیه صحبت های ایشان و اهمیت فرزند در زندگی و نسل در روایت و... را قبول دارم آنهم در این شرایط ویژه کشور که اهمیت بیشتری هم دارد اما آیا درست است اینطور؟ یکم به نظرم اینطور صحبت کردن همه چیز را بی جهت بهم دوختن نیست؟؟؟! خوب تشویق کنید چرا می گویید ناشکری!! چرا پدر و مادر برای زندگی فرزند آوری را عقب بیاندازند کفر نعمت کرده باشند!!! چرا؟؟ یعنی مردم بچه را تعویق می اندازند باید بروند در زمره کفران کنندگان نعمت!! واقعا از حال و احوال والدین این را می شود گفت؟ واقعا کسی حتی برای معاش عقب بیاندازد حق است او را به این صفت بخوانیم؟؟!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که اگر شرایط به میانآمدنِ نعمتی مانند نعمت وجود فرزند در خانوادهای باشد و آن را بدون دلیل به عقب بیندازند، آیا ناشکری نیست؟ در حالیکه خداوند تأمین رزق آن فرزند را به عهده گرفته؟ در این رابطه میتوانید به کتاب «جایگاه رزق در هستی» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم.با عرض پوزش، ما از بیانات حضرتعالی یاد گرفته ایم که جان انسان از طریق روزه داری مطهّر و منوّر می شود و از آثار گناهان نجات می یابد. پس چرا گاهی که روزه می گیریم، در طول روزه داری این احساس طهارت و نورانیت را نداریم و تازه زشتی و آثار گناهان را بیشتر احساس می کنیم؟ این مسأله برای بنده منجر به نوعی از یأس شده و به من آسیب زده. تا حدی که عزم و اراده ام را تضعیف کرده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برعکس، قصه، قصه:
«آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد». تا به خود آییم و بفهمیم هنوز موانعی در پیش است و این لطف خداوند میباشد تا ما هرچه بهتر و بهتر در محضر او حاضر شویم. موفق باشید
یا اله العاصین. سلام خدمت استاد بزرگوار: در رابطه با نقش نماز و روزه و زیارت و اعتکاف و صدقه در راستای تزکیه و تطهیر و طهارت از گناهان تا حدودی اطلاعاتی داریم. اما آیا «دعا» هم در طهارت نفس نقش دارد؟ چقدر نقش دارد؟ مثلاً اگر با وضو و با توجه قلبی، دعایی از دعاهای صحیفه سجادیه یا کمیل یا ابوحمزه ثمالی را زمزمه کنیم چه اندازه در طهارت باطن تأثیر گذار است؟ (برای نجات ما گرفتاران خالصانه دعا بفرمایید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا، فوقالعاده مؤثر است در رفع حجابها و طهارت نفس، زیرا در دل دعاهایی که از اولیای معصوم وارد شده، در واقع تجلیات الهی است که در کلمات آن عزیزان ظهور کرده و از این جهت ادعیهای مثل مناجاتهای خمسعشر و یا مناجات شعبانیه و یا دعای کمیل، راههایی میباشند تا انسان از خود و خودبینی خود به در آید و در میدانی که میدان حضور تجلیات حضرت معبود است، وارد شود. خوب است در این مورد سری به کتاب «با دعا در آغوش خدا» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: من از مطالبی که میفرمایید خیلی استفاده کردم، یه سوال دارم راجع به این خطهایی که برجسته کردم. شهید مطهری در کتاب فلسفه تاریخ جلد ۱ تقریبا صفحه ۴۴ میگن اینکه مارکسیستها اعتقاد دارن جامعه درحال پیشرفت دائمی است ولی ما نظری دیگه داریم و اون هم اینکه (مجموع جامعهها در مجموع زمانها جلو میآیند نه در یک زمان خاص) من متاسفانه هنوز نتونستم کتابهای مرتبط با جامعهشناسی شما را بخونم ولی فکر مشابه این سخنه که جایگاه ایران جمهوری اسلامی رو در تاریخ ببینیم. اگر کمی توضیحش بدید این مطلب رو ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحث مفصلی در سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان»، شده است. اگر برایتان ممکن باشد خوب است به آن کتابها که روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: در رابطه با حدیث: دشمن ترین دشمن تو، همان نفسیست که در درون توست. نوشتار یا گفتاری دارید به تناسب آن، ارجاعی میدهید یا اینکه توضیح بدهید، تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل روایت به این صورت است که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» : «دشمنترين دشمنانت، همان نفس تو است كه با خوددارى . آری! این خود انسان است که اگر انانیّت و خودبزرگبینی را در خود رشد دهد، عملاً خودش، خودش را نابود کرده. در این مورد کتابهای اخلاق ظرایف خوبی را مطرح کردهاندانسان آگاه به خوبى تصديق مى كند و مى فهمد مانع راه يعنى چه. از خدا تقاضا مى كند:
باز خر، ما را از اين نفس پليد
كاردش تا استخوان ما رسيد
كسى كه به دنبال راه است و راه افتاد تازه مىفهمد اين راه موانعى دارد كه بايد پشت سر گذاشت و بايد از خود شروع كند و خود را از آرزوهاى آينده و خاطرات گذشته برهاند تا در حضور و حال درآيد. موفق باشید
سلام استاد: من چند سالی است با شما آشنا شدم و حرف های دلم را از زبان شما شنیدم و با هر سخنتان روحی در من دمیده شد. الان جوری هستم که از خانواده خود خیلی جهانم جدا شده و افراد خیلی کمی هم هستن که بتونم باشون هم صحبت بشم و درباره افکارمون صحبت کنیم. احساس تنهایی میکنم و این مرا اذیت میکند چون انسان موجودی اجتماعی است و باید در جمع ها باشد اما من در جمع ها صحبت خاص و حضوری خاصی ندارم. تنهایی ام را از یک طرف که انس با حضرت عشق است را دوست دارم و از یه طرف اذیتم چون خیلی جاها احساس تنهایی میکنم. به انقلاب اسلامی و رهبر عزیزمان و جهان توحیدی که باید در آن باشیم تا خودمان را پیدا کنیم ایمان دارم و سعی میکنم در این مسیر باشم. لطفا هر راهنمایی صلاح میدونید بفرمایید. سلامت و عاقبت بخیر باشید استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه صفات مؤمن را اینطور فرمودهاند که: «المؤمنُ بِشْرُهُ في وجهِهِ ، و حُزنُهُ في قلبِهِ ، أوسَعُ شَيءٍ صَدْرا» چرا نباید با مدارا با این افراد که عموماً مغرض نیستند، ولی جاهل میباشند؛ رفتار نکنیم؟ موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار:۱. در بسیاری از آثار علما و متون متقن دینی از جمله کتب حضرتعالی تدبیر امور تن را به من یا همان نفس ناطقه برمی گردانند حال آنکه دوستانی که در حیطه علوم تجربی کار میکنند و بسیاری از مردم این امور را به مغز مادی بر میگرداند و در واقع قائل به تفکیک عقل و مغز نیستند. ۱. در خصوص دلایل تجرد عقل و حیطه و وظایف در حوزه تن راهنمایی فرمایید ۲. دوستان روانپزشک شادی و غم و حالات نفسانی را تابع هورمون های ترشح شده از مغز می دانند ولی در متون فلسفی کاملا برعکس این قضیه است در این خصوص دلایل متقن منطقی را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه شده است. خوب است به آن دو کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
ای خدا فریاد میزنم گر چه صدایم ا....................................................
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت ما تنها با نسبتی که با حضرت ربّ العالمین برقرار میکنیم، در نزد ما حاضر میشود وگرنه «نِی به هند است ایمن و نِی در یمن / آنکه خصم اوست نفس خویشتن». موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: بعد از مدتی تمام تدریسها و مطالبتون حالت انتزاعی برای من پیدا کرده و شنیدن این مطالب اون لذت و حال خوش روزهای ابتدایی را ندارد. چاره و عیب کار چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرمودند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی»؛ بنابراین ما در قدم اول باید باورهای خود را نسبت به حقایق محکم کنیم و پس از آن با حضور در تاریخ توحیدی انقلاب و با نظر به ایمانی که ما را در میدانهای مختلف حاضر و حاضرتر کند؛ باید راه را ادامه دهیم. بنابراین شاید بتوان گفت چند طاهرزاده در میدان است، طاهرزاده اول و کتاب «آشتی با خدا» و «مبانی نظری نبوت و امامت». و طاهرزاده دوم کتابهای «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و طاهرزاده سوم، کتابهایی که با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شروع شد و طاهرزاده چهارم با کتابهایی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی جهانِ بین دو جهان» آغاز شد و طاهرزاده پنجم که هنوز در حال تولد است؛ مباحثی است که تحت عنوان «انسان؟!!!» و نسبت او با انسان کامل در حیات فعّال امروزیناش، در حال تدوین است. به هر حال شرطِ در صراطبودن آن است که قدمقدم جلو و جلوتر آییم و اینجا است که باید از خود بپرسیم اکنون با کدام طاهرزاده هستیم که گویا مباحث حالت انتزاعی پیدا کرده است؟ در این مورد آخرین عرایضی که در اعتکاف ماه رمضان تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان و عرفا» پیش آمد، میتواند میدان تفکر باشد. موفق باشید
ضمن عرض سلام و کسب اجازه: استاد در جلسات پایانی شرح فصوص فرمودید ما فصوص رو به صورت عمومی تدریس کردیم آیا برای رسیدن به نهایی ترین منزل ممکن همین مقدار معرفت النفس و فصوص و منازل و... کافی است؟ که با خیال راحت به مباحث مذکور در کانال مطالب ویژه بپردازیم؟ خدا حفظتان کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی در عین حال تدبّر در قرآن و روایات و نهجالبلاغه نباید به حاشیه رود. موفق باشید
هرچه حوادث بیشتر برای آخرالزمانی شدن آغوش باز می کنند دارم از خودم بیشتر نگران و در آشوب می شوم. سلامی به رسم ادب، به رسم دعاگویی، به حکم تسلیم! سلامی به آرزوی پناه جویی؛ سلامی به همه ی مجاهدان از اولین تا آخرین می دهم بلکه کسی این میان به فریادم برسد. گاهی از خواب بیدار می شوم و در تاریکی صبح گویی این هیبت سوره ی عنکبوت است که قلبم را در دام نفسم به بند می کشد، آنقدر از خودم می ترسم که نمیدانم چه کنم؛ و این از معقولانه ترین ترسهایی است که تا کنون داشته ام... انگار می بینم که خدای عزیزم؛ خدای مهربان، خدای ارحم الراحمین به وقت سوره ی عنکبوت ... و نوبت امتحان که میرسد هیچ رحمی به دلش نیست، هیچ رحمی! سر این حرف با کسی شوخی ندارد؛ با هیچ بشری! اصلا شاید همین رخش بوده که در اصرار ارنی های موسی تجلی داده که موسی در دم جان داده! وگرنه موسی که دم به دم با خدا می گفته و همراز و همدم بوده! ... و حالا من به میدان آمده ام تا شما را قسم بدهم که هر مستجاب الدعوه ای می شناسید بگویید به او که برای من دعا بکند؛ آخر ترسوها شهید نمی شوند! و تاریخ تخته گاز دارد به سوی غربال آخرالزمانی می تازد... به خانواده ام نگاه می کنم که چطور می شود بتوانم ازشان بگذرم برای راه خدا؛ یعنی آیا می توانم؟ اینجا بود که گفتم به امام حسین که عجب کاری کرد!... و این سوره ی عنکبوت است که این روزها انگار هر روز دارد بر زندگی ام وحی می شود .. دعا کنید قلبم این میان نمیرد، ایمانم ذبح نشود که این ذبحی عظیم و الیم خواهد بود! ... کاش خدا کرمش بیشتر از همیشه گل کند و دلش مشتی تر از همیشه شود و در هم بخرد؛ وگرنه من زمین می مانم که می مانم ... دلم برای روزهای ساده زیستی تنگ شده؛ خیلی تنگ شده، برای دلم هم خیلی دعا کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زندگی در طوفان زیباست. آری! آنگاه که حضرت محبوب که ربّ العالمین ما نیز هست؛ در جایگاهی فرمود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» (عنکبوت/۲) که به گفته جنابعالی در اینجا و در این امتحان به هیچ وجه کوتاه نمیآید تا بزرگیهای نهفته در جان انسانها به ظهور آید و سره از ناسره جدا گردد. در همین طوفانها است که باید نظر به مظاهر حضرت حق در هر میدانی که باشد، بیندازیم همانطور که در میدان فتنه مهرماه ۱۴۰۲ دیدید که با قهرش چه ها که نکرد و این به یک معنا یعنی خطاب به حضرت کلیم الله که در جواب تقاضای آن حضرت که خواست ذات را بنگرد، فرمود: «... لَنْ تَراني وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسي صَعِقاً..» (اعراف/۱۴۳). بنگرید که چگونه خداوند از در و دیوار عالم به ظهور آمده تا هر کوهی که باشد از جایگاه و جای خود بر کنده شود و او بماند و او، تا جهانی دیگر در منظر ما به میان آید و با نظر به آن جهان، شهادت هم حضور برتر ما در همین زندگی خواهد شد. در این مورد آقای علیزاده و خانم پریسا نصرآبادی در رابطه با حضور ما در نظم جهانیِ جدید و نسبتی که در خلیج فارس پیش آمده، صحبتهایی شده است که میتوانید آن را دنبال کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13944 موفق باشید
با سلام خدمت استاد: من که هرچه از سوالات در رابطه با جایگاه زن خواندم و دو سه بار سوال هم ارسال کردم آخرش حرف شما را نفهمیدم. شما تذکر به آن زندگی گذشته که در آن مثلا مادری جایگاه ویژه دارد و بالاخره زن با آن کامل میشود و... دارید از جهتی آن انس را متذکر می شوید و از طرفی عجیب بدون هیچ ترمز وارد مسئله جدید هم شده اید یکبار هم که شده تصور خودتان راجع به زن امروزین اسلامی بیان کنید حدودا چه تصوری از آن دارید چون آنچه بنده دیدم شما مخصوصا در رابطه با سوال خانم ها در رابطه با مشکلاتشان هیچ گونه مثلا پیشنهاد به پذیرفتن اقتدار مرد و امثال این عبارات ندارید در صورتیکه کسانی که در کار مشاوره و مذهبی هستند کم و بیش این مسئله با شدت ضعف تاکید دارند استاد بالاخره امروزه که ازدواج ها سست و پسران عقب نشینی کرده اند جدای از علل دیگر همین نیست؟ بالاخره همانگونه که زن اگر در محل توجه و محبت خانه نباشد و محبت ندهد و نگیرد واقعا شکوفا نمی شود چه در رابطه با فرزند چه همسر چه پدر و برادر و .... مرد هم آیا اگر خودش را در مقام تکیه گاه و تامین زن یا مادر و فرزندان نداند واقعا مشکل پیدا می کند. شما هیچگونه جایی به نظر میرسد قائل نیستید برای این مسائل و یا فعلا آسیب زا میدانید و یا فعلا تصورتان این است باید جذب کرد و یا... نمیدانم اما شما در رابطه با کار و... که خودتان میدانید در فضای امروز سرمایه سالاری اقتصادی و... واقعا کمتر زنی میتواند آنچنان حضور فعال داشته باشد که همه را جمع کند و آسیب نزند و نبیند شما مثل اینکه از آن زندگی که هیچ حتی از آن نوع حضور هم کم و بیش نا امید شده اید و تلاشی در کلامتان دیده نمیشود؟! گرچه گاهی اوقات در قالب نوستالژی گفته میشه از خاطرات و ...اما زن امروز واقعا مادری را از دست داده، همسری را هم از دست داده و کم و بیش دو انسان مذکر و مونث شده اند و در کنار یکدیگر زندگی می کنند و الا زنی و مردی در کار نیست و این امر مردانگی مردان را هم نابود کرده و الان چیز هایی میشنویم که نشان میدهد مرد واقعا آن جایگاه را هم دیگر قبول ندارد و آنرا بار میداند!!! فکر کنم آقای پناهیان جایی اشاره کردند و سریع عبور کردند که ما واقعا بد کردیم این همه شرط در عقد نامه آوردیم و دست مردان را طوری بستیم که دیگر اصلا حس پسران به سمت مردانگی نیست و در نتیجه آنرا دنبال نمی کنند و غیرت مثلا کار برای خرج دادن و... را از دست داده اند برای اینکه برخی اشتباه ها شده پس مردان را عقیم کنیم واقعا راهکار است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در رابطه با «زن»، مطالبی است که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» گفته شده است و در ضمن کتاب «زن در آینه جمال و جلال» از آیت الله جوادی برای ما حرفها دارد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت آقای طاهرزاده: استاد عزیز اول اینکه آیا به نظر شما جمهوری اسلامی مورد تایید امام مهدی علیه السلام هست؟ دوم اینکه ما با جمهوری اسلامی میتونیم عاقبت بخیر باشیم؟ سوم اینکه برای شناخت عمیق جمهوری اسلامی چه کاری انجام دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجه جایگاه تاریخیِ جمهوری اسلامی بشویم، متوجه خواهیم شد چه اندازه این نظام از یک طرف، مقدمه حضور حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه» و از طرف دیگر، بستر تغییر سرنوشت انسانها از انحطاط به سوی سعادت است. حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در آخرین روزهای عمر شریف خود میفرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» این همان امری است که آیت الله ناصری «رحمةاللهعلیه» نیز متذکر آن بودند. موفق باشید
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. چرا ما بعد از دفاع مقدس گرفتار افراطی به تفکر توسعه و غرب زدگی شدیم و زندگی توحیدی که داشت شروع می شد از دست مان رفت؟ چه ناسپاسی از سوی ما مردم صورت گرفت که به این ظلمات گرفتار شدیم و هنوز هم آثار نکبت بار آن را با گوشت و پوست مان حس می کنیم؟ یا اینکه شما معتقدین سیر طبیعی بوده و فقط امتحان الهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! متأسفانه تفکرات آقای هاشمی و جریان فکری ایشان حقیقتاً نسبت به انقلاب، مانند همان نسبتی بود که سقیفه برای اسلام پیش آورد که همان وجه انحرافی نسبت به اهداف اسلام و انقلاب میباشد و باید خدا را شکر کرد که در رابطه با انقلاب، حاکمیت، از طریق مقام معظم رهبری ادامه پیدا کرد. در همان سالها که آقای هاشمی ریاست جمهوری را به دست گرفتند بنده آن سخنرانی مشهور را عرض نمودم که: «چه شد که کار به قتل امام حسین «علیهالسلام» کشیده شد؟» و آن با جریان آقای هاشمی تطبیق داده شد و البته طرفداران ایشان هزینههای سنگینی به گمان خودشان برای بنده ایجاد کردند که تلافی کنند. موفق باشید
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید تا کششی از جانب غیب نباشد امکان ندارد شخص از تن خود برای حق بگذرد. روی این حساب است که بچه های جنگ برای رفتن روی مین یا... داوطلب می شدند. حال سئوال این است که در جریانهایی که باطل هستند دلیل اینکه به راحتی از خود میگذرند چیست؟ آیا آن کشش از جانب غیب برای آنها نیز وجود دارد؟ مثلا داعش وقتی عده ای برای انتحاری می رفتند آنهایی که انتخاب نشده بودند به شدت ناراحت بودند و یا شاید به درگاه الهی ناله می زدند که گناهشان چه بوده. چنین چیزی اگر جذبه الهی نباشد که به زعم خود حق هستند پس چیست؟ وهم و خیال هم که نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید در روش داعشیگری دو چیز در میان است یکی تحریک توهّمات شدید و دیگر زندگیِ دنیایی بهتر در عین انتحار. زیرا یک داعشی چیزی به نام حقیقت که باید با شهادت به آن نایل شود، نمیفهمد. و به گفته یکی از اسرایشان بگذارید من هرچه زودتر کشته شوم تا با زنان بهشتی عیش خود را ادامه دهم. موفق باشید
سلام و نور خدمت استاد گرامی: استاد چرا نمیتونم هیچ کاری رو برای رضای خدا انجام بدم؟ چرا هر کاری انجام میدم حتما نفس سرکشم یه دخالتی توش میکنه؟ حتی همین پیامی که برای شما میدم خودم متوجه میشم که پر از ناخالصی هست، نه یک مورد، چند مورد... ( مثلا وقتی این پیام رو مینوشتم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که استاد طاهرزاده بگن عجب پسر خوبی که توی این سن به فکر اصلاح نفس و رضایت خداست) به نمازهام که نگاه میکنم، دو رکعت که خالصانه برای خدا بوده باشه، پیدا نمیکنم): خوابیدنم، بیداریم، نفس کشیدنم، راه انداختن کار مردم، قرض دادن پول، همش برای این نفسه، پس رضایت خدا کو؟ پس قلب سلیمی که برای خدا باید ببرم کو؟ خسته ام از دست این نفس... چطوری مبنای کارام رو رضایت خدا قرار بدم؟ چطور نور الهی رو وارد زندگیم کنم؟ چطور با این نفس سرکش مبارزه کنم و به پیروزی برسم؟ چطور رضایت الهی رو وارد زندگیم کنم و بنده خوب خدا بشم؟ آیا میرسه اون روزی که اعمال و نیاتم خالصانه برای رب باشه؟ وای فکر و خیالشم حال آدم رو خوب میکنه و به دلم انبساط میده. کمکم کنید استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه میباشید که انسان هر اندازه در معارف توحیدی عمیق و عمیقتر شود، به همان اندازه حجابِ أنانیت و خودبینیِ او ضعیف و ضعیفتر میگردد و نور حضرت حق، بیشتر و بیشتر در جان او جلوه میکند و او را فرا میگیرد. در این رابطه مباحث «معرفت نفس» جهت معرفت به ربّ در روایات ما مورد تأکید است. پیشنهاد میشود مباحث «معرفت نفس» را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» را و سپس کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، دنبال فرمائید إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: جزوه حضرتعالی در رابطه با کتاب سیاحت غرب مطالعه شد، فرمودید که درگیری های درونی انسان در دنیا در برزخ برای ما تمثل پیدا می کند، بنابر این دیدن این درگیری ها برای ما یا عالمی مانند ایشان فشار به همراه دارد یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با فشار همراه نباشد زیرا آن مرحوم و امثال ایشان در زندگی دنیایی از آن مراحل عبور کردهاند. ولی اتفاقاً برای اهل دنیا که گرفتار چنین امور دنیایی هستند دقیقاً آن صورتها همراه با فشار خواهد بود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد گرامی آیا گناهی وجود دارد که انجام آن از طرف خدا بخشیده نشود و با وجود توبه باز هم اثرات دنیایی آن حذف نشود و باعث بدبختی دنیای او شود و آن گناهان چه هستند؟ ۲. آیا رد کردن خواستگار توسط دختر میتواند گناهی باشد که پس از سالها هیچگاه اثر دنیایی آن رفع نشده و در زندگی آینده او تأثیر گذار باشد؟ و رد کردن چه شخصی موجب این گناه خواهد شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هیچ گناهی نیست که اگر انسان به خداوندیِ خدا ایمان داشته باشد، با توبه رفع نگردد. میماند که بعضاً تقدیراتی هست که ربطی به مثلاً ردّ کردن خواستگار ندارد، بلکه گویا خداوند نحوه دیگری از زندگی را برای انسان رقم زده. اصل را باید بر تواضع و صداقت گذاشت تا إنشاءالله موانع برطرف شود. موفق باشید
اینکه در قیامت لذت و درد از مقوله فعل است نه انفعال، یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای انسان در قیامت همهچیز «وجودی» است. موفق باشید
