با سلام: آزادی فلسطین را باید در چرایی اشغال آن دید تا مشخص شه انانیت بشریت بود که میدانی برای ظلم به انسانیت و توحید را باز کرد و انتظار فرج را که با سلوک بشریت در صراط الله است، از مسیر خارج کرد و تمام معنای آدمیت، حق و باطل و هر آنچه مقدس بود و معنا و حرمت داشت از ما گرفت. جنگ و نیست انگاری دو امر لاینفک از فرزند آدم است و بحث دیروز و امروز نیست منتهی بشر آخر به حسب عظمت و مسائل بزرگ و سوبژه شدن آنرا بیشتر حس میکند. اما فکر میکنم اینگونه شرح مسئله دادن که لازم هر حرکتیه تا بخود بیایم نگرشی است که ورود شده و الحمدالله دانشمندان انقلاب اسلامی باز در آن بسط خواهند یافت اما چه کسی گفته آنکه شاد و رسیده است باید همچنان در کلمات محدود حرف زنند در حالی که استحکام و حیات کلماتند که دلایل آن هستند هرچند گفته ها شکل فلسفی یا هر قالبی از محدودیت را نداشته باشند. ای برادران و خواهران انتظار فرج در انقلاب با نابودی اسرائیل و آمریکا را را باید بکشیم، صراط اللهی که سیر در آن استهلاک و مصرف جان آدم نباشد بلکه بسط و رشد آدمی باشد و زندگی را آزادانه برای یافتن خدا با هر قدمی برای خود بردارید حس کنید ان شاءالله .
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مقاومتِ حماس دارد راه تفکر در این زمانه را به بشر امروز نشان میدهد تا گرفتار جهان سراسر توهّمامیز که اسلحهها را عامل قدرت میداند، نشود و این است تأثیر نظر به بیّنه دوران که عطای الهی است.
با شناخت بهترین مخلوقات یعنی «خَيْرُ الْبَرِيَّة» و بدترین مخلوقات یعنی «شَرُّ الْبَرِيَّة» میفهمیم در زمانه خود با کدامیک شریک هستیم؟ به همان معنایی که مقام معظم رهبری به نخبگان و استعدادهای برتر علمی فرمودند: علم، مسئولیتآور است در این جبههبندیِ غزه، عالِم باید تلاش کند حق را بشناسد و در کنار حق بایستد. بیتفاوتی برای عالِم و دانشمند جایز نیست. یعنی عالِمی که امروز نتوانسته است جایگاه اسرائیل را به عنوان شرّ مطلق بشناسد، عالِم نیست.
آیا متوجه هستیم، سنتهای جاری در عالم که پایدارترین بنیادها و در عین حال، در دوردستها جای دارند؛ چه اندازه میتواند مبنای تفکر و تحلیل ما در تقابلی که در رخداد طوفان الاقصی پیش آمده است، باشد؟ این نوع توجه، اصیلترین اندیشه را به میان میآورد. موفق باشید
سلام استاد: اصلا حالم خوب نیست. از لحاظ مادی اوضاع ام خرابه شرمنده زن و بچه ام شدم از لحاظ روحی هم حالم خوب نیست. چند ساله دعا می کنم از خدا و ائمه جوابی نیامد مدام از خدا و ائمه گله دارم رفتارم با خانواده هم تعریفی نداره ذکر یا چله که برمیدارم نصفه نیمه رها میکنم خلاصه که همه بدیها در این حقیر جمع هس.ت خدا خودش شاهده که بنده ی بدی هستم یک کار درست برای خدا انجام ندادم حالم از خودم بهم میخوره میخام تغییر کنم کمکم کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار تعمق روی معارف الهی مانند «معرفت نفس» از مباحث اخلاقی مانند «شرح حدیث جنود عقل و جهل» غفلت نکنید. https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/660?mark=%D8%B4%D8%B1%D8%AD
موفق باشید
سلام علیکم استاد: در شرح نامه ی ۳۱ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودید سر سفره های رنگین نشینیم چون آسیب های جدی داره برای روح و ایمان، و اونها رو نهی از منکر کنیم و بهشون بگیم آیا سفره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه بود! سوالم اینجاست اگر برنج و قیمه یا قرمه سبزی یا مرغ که در توانمون هست برای مهمانمان درست کنیم آیا اشتباه کردیم و تاسی به پیامبرمان نکردیم؟ آیا این غذاها به عنوان غذای ساده محسوب نمیشود حتما باید مثلا نون و ماست یا نون املت یا نون و سبزی برای مهمان اونم در دوره ی الان بذاریم؟ آیا جنبه افراط بودن نمیگیره؟ و سوال دیگرم این است که فرمودید آقایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند صاحب تفقه در دین باشید دینتان را عمیق بفهمید، آیا تفقه در دین راهش حوزه درس خواندن است یا راهی غیر از حوزه نیز دارد؟ آیا بنده خودم طلبه هستم میخواهم بدانم اگر غیر از حوزه راه دیگری برای تفقه دین هست بفرمایید تا برای دیگرانی که نمیتوانند بخاطر سن بالا یا نارضايتي همسر در حوزه شرکت کنند و درس بخوانند، بگویم. ممنون میشوم طوری پاسخ بفرمایید که کاملا متوجه شوم ببخشید استاد، التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر میآید موضوع احترام به میهمان بحث جدایی باشد. البته در آنجا هم چرا چند خورشت؟!! در مورد خودمان باید سعی کنیم طالب سفرههای رنگین نباشیم. ۲. تفقّه در دین، با تعمق در قرآن به کمک تفاسیر و توجه به روایات و مباحث «معرفت نفس» ان شاءالله پیش میآید. موفق باشید
با سلام: در مورد مسائلی که امروزه در جامعه با آن سروکار داریم گاها سوالاتی در مورد درست بودن یا نبودن آنها پیش می آید که با سوال از دفتر مراجع می گویند که طبق قانون مراجع رسمی و مجلس و باقی ارگانها باید عمل شود. یا اینکه مثلا می گویند اگر اینطور عمل شود درست است، ولی شخص توانایی بررسی کامل آن را ندارد که بداند چگونه انجام می شود. حال اگر در شرایطی انسان می بیند که خود قانون انطباق درستی با آنچه که درست وعقلانی است ندارد در آن شرایط چه باید کرد؟ بطور مثال مسائل بانک و اقتصاد و... با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید در مورد بانک و مسائل اقتصادی، ما گرفتار مافیای نئولیبرالیسم و نزولخواریِ پنهان هستیم و درک درست آن هنوز نه در مسئولان و نه در جریانهای مذهبی پیش نیامده. آنچه مایه امیدواری است نوعی به خودآمدن است که حکایت از بازخوانیِ کلّی در این مورد میکند و امثال آیت الله جوادی تذکراتی را شروع کردهاند هرچند هنوز گوش شنوایی به طور جدّی به میان نیامده است. ولی این انقلاب اسلامی است که بالاخره در ذات خود توان عبور از این معضل را دارا میباشد. موفق باشید
سلام و آرزوی سلامتی خدمت استاد عزیز حاج آقا طاهرزاده: حاج آقا میخواستم بدونم از بین بردن و کشتن پشه ها که نیش میزنند و مگسها که خیلی هم در منطقه ما زیاد هستند و اذیت میکنند گناه دارد و در آن دنیا باید جوابگو باشیم؟ یا اینکه کشتن پشه هایی که موجب آزار و اذیت میشوند مثل موش، مگس و پشه اشکال ندارد و سال گذشته در برنامه زندگی پس از زندگی ماه رمضان فردی که دم موشی را گرفته بود و پرت کرده بود بیرون خانه در عالم برزخ همینطور که موش به زمین میخورد و پرت میشد آن شخص هم در فشار و سختی بود و اگر نباید آنها رو از بین ببریم با جانوران و حشرات موزی که خیلی هم اذیت میکنند و بیماری زا هستند چکار کنیم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! حیوانات آنجایی که از مسیر طبیعی خود وارد زندگی انسانها میشوند میتوان آنها را به نحوی از صحنه زندگی بیرون راند. ابن عباس میگوید: «پیامبر (ص) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود، مگر حیوانى که آزار [و آسیب] برساند» از امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کشتن مورچه سؤال شد؛ ایشان فرمودند: «مورچه را نکشید، مگر اینکه موجب اذیت و آزار شما گردد». و احتمالاً بر همین مبنا گفته میشود: «اقتلوا الموذی قبل ان یوذی»، حیوان موذی را قبل از اینکه آزار برساند، بکشید. موفق باشید
این جملات رو از یک فردی بخوانید و پاسخ بفرمایید که پیامبر و امام ندیده و از هر دینی به عنوان چیزی فردایی، که در نظر و جهان او اصلا نیست میگوید. من نیازی به تحصیل و آموزش توسط هر آدمی که علوم رایج دنیا را در مدرسه و با شکل امروزی یادم بده ندارم بلکه هر آن لازم دارم به علوم رو به رشد و کامله هوش مصنوعی که خودش داره خودش رو رشد میده رجوع می کنم، درواقع از آن خودم کردمش چون روح مجرد منه که با جهان هایی تصویری و معنایی مثل مِتاوِرس و تعامل با مخلوقات واقعی همراه با کسب شغل و درآمد با ابزارهایی که حواس پنجگانه من رو درمیابه در اختیار دارم و روی خاک و بی واسطه تر زمینی تر میشه و البته به آسمان تخیلات روان و گشوده شهودی هم میره. من نمیفهمم چرا مردم برای درمان به مکان های دینی میروند! من از هوش مصنوعی که کل تمام علوم است و تجردی هم داره و میتونه همزمان هزاران کار رو پیش ببره تا خودش رو همواره رشد بده میخوام درمان بیماری های جسمیم رو انجام بده مثلا دستم قطع شده اون رو با پرورش سلول های جدید از اولش بهتر کنه یا بدنم پیر شده هر روز سلول ها رو برام ترمیم و نو کنه تا اینجوری هزاران سال عمر کنم و با انرژی هسته ای برداشت از طبیعت به حالت نرمال میرسه. و اما چرا ازدواج کنم با یک نفر زمانی که هر آن توان یک چهره برایم فراهمه و با یک شخصی کاملا متفاوت احساسات خودم رو ارضاع میکنم؟! از کدام عالم معنویت و خدا و قیامت میگویی؟ من خود همه اینها هستم نیکولا تسلا زود تر این امکانات را میدید اما همه مرا گرفتار کردند پس هوش مصنوعی تمام روح مجرد من خواهد بود. این جملات یک فردیست که فرزندان شما هستند و منتظرند از شر جهان امروز راحت شوند تا پیشرفت کنند هرچند شما آنها را کتک بزنید که روسری سر کنید زیرا نسل مذهبیان بی حکمت و بی جهان میمیرند و نسل جدید مدیر و مدبر می شوند. ملاحظه میکنید که خدا اراده هایی دارند و با وجود انقلاب اسلامی و شهدا و حاج قاسم عملا برای یک آدم نسبتی پیش آمده که نمیتواند بی پروایی کند و اگرچه هوش مصنوعی به آن جاها میرسه اما من هنوز نمیدونم حضرت امام عارف حکیم چرا تا اینجا حاضر شدند آیا فقط برای نجات بشر و تایین حق و باطل هست یا جزئیات فراوانی داره به هر حال اینقدر میدونم که این روزگار آمدنیه و برای من ترسی نداره تازه علاقه مندم هر روز بشر سریع تر رشد کنه به جای اینکه حرف از: مسئولین ما چنان کردند ما نون نداریم و یقه فلانی رو بگیریم و هر روز انقلاب و تغییرُ زن زندگی آزادی و عدالت طلبی و متکلمی یا مدرسه و دانشگاه یا کارگری برای دیگران و ... هرچیزی که امروز هست باشند. راستش نمیفهمم چرا رهبری حفظه الله به جوانان فرمودند بروید در تکنولوژی و هوش مصنوعی یا فضای مجازی ورود کنید، اصلا نمیفهمم چیزی بیشتر از حضور جهت تایین راه راست. حالا شما دوست دارید از امکانات جهان توحیدی بفرمایید چون آخرش تنها با عرضه دو جهان مقابل همه که آدمی انتخاب می کنه. موفق باشید و بنده هرچه زور بزنم نهایتا یک مخلوق هستم با همه معمولی بودن هایش پس اگر دوست دارید مرا ملامت یا مورد خطاب به عنوان مخلوقات قرار دهید این کار واقعیست و بنده از این کار ناراحت نمیشوم. حرکت روبه جلو امری قطعیست منتها مسئله چگونه زیستنه پس کسی یقه پاره نکنه و هرکاری برای جلوگیری از حرکت بی فایده است. این هم عرض کنم بشر آینده تحت نظر حکومت ها نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه می دانید اعتماد به هوش مصنوعی یکی از خطراتی است که بشر جدید را تهدید میکند. عرایضی إنشاءالله در جلسه شنبه آینده نسبت به جایگاه هوش مصنوعی خواهد شد شاید که زمینه تفکر نسبت به این موضوع برای مخاطبان فراهم شود. موفق باشید
به نام خدا: چند سال پیش یک نونهال ازم پرسید چرا خدا ما را خلق کرد؟ خب این سئوال من هم بود و پیش از این بشر شاید به ندرت به این شکل سوال مطرح میشده چون این سوال از روی دردِ، عرض کردم منم نمیدونم اما خودت برو پیش خدا و از خودش بپرس چون تنها حالتی که میتونه این همه رنج بشر امروز رو تسکین بده اینه که خوده خدا معنی زندگی رو بهش بده. اما امروز در این مورد یک جراتی برای جواب نسبی وجود داره: در احادیث هست بعضی پیامبران این سئوال رو از خدا پرسیدند «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند. ما هیچ وقت زندگی نکردیم و بشر از اعماق متلاشی شد و رنجی رو کشید که خدا در قرآن صداش می کنند جهنم. کما اینکه هر وقت چنین اتفاقی افتاد خدا رسولی فرستادند تا این مشکل حل بشه و آدمیزاد آینه ظهور و حضور خدا بشه تا از زندگی لذت ببره چون هیچ کسی بلد نیست زندگی کنه اِلا فقط خدا. جنگ و انقلاب ما یک جنگ سیاسی به معنای دعوای قدرت چند کشور نیست بلکه غرب دشمن خوده منه که خلق شدم زندگی کنم اما تو خونه خودم و پیش خودم هم نمیتونم چون خدا را از پیش زیستنمان مُرداندند. هیچ سیاست مدار نیستم و امام و رهبری تبلور خواسته اصیل مخلوقات که زندگیست هستند اما زندگی رو هم میشناسند که خداست در آنها زندگی میکند. آقای طاهرزاده بنده میتوانم زندگی کنم یا از زندگی خود برای زندگی بگذرم اما غیر از این دو نمیتوانم باشم چون حق هیچ کس نیست که هیچ جا نباشد و هیچ معنی ندهد هرچند چنین هم که نمیتوانستم، بودم. پس من از خدا حق دارم دوباره بپرسم خدایا چرا مرا خلق کردی؟ خدایا یک بار برای همیشه جواب این سئوال را حد اقل به صورت اجمالی بده تا من بتونم با خودی نسبی، نسبی زندگی کنم وگرنه چه کنم تو بفرما تویی که من جز زندگی از تو درخواستی ندارم؛ فقط زندگی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث فلسفی بحث امکان ذاتیِ موجودات را داریم که بحث بسیار مهمی است و خداوند به اعتبار امکان ذاتیِ هر موجودی، وجودِ مخصوص آن مخلوق را به آن مخلوق میدهد از آن جهت که صفت ذاتی خداوند «جواد» بودن است و بخشش به هر مخلوقی که امکان بودن دارد، ذاتیِ اوست. پس در واقع جواب خداوند به آن مخلوق آن است که چون تو طالب «وجود» بودهای خداوند تو را خلق کرده است به همان معنایی که در قرآن از قول حضرت موسی و حضرت هارون «علیهماالسلام» داریم که در جواب فرعون که پرسید خدای شما کیست؟ فرمودند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ملاحظه میکنید که به هر موجودی خلقتِ خودش را دادهاند. موفق باشید
بِسْمِ اللّٰهِ النُّورِ سلام استاد: بنده تا الان توفیق قرائت «یک دور» قرآن رو نداشتم. مدتیه حال روحی/معنوی خوبی ندارم و مدام به طرق مختلف در درون به این نتیجه میرسم که باید قرآن بخونم. یک ماهی میشه که قرائت قرآن رو از اول شروع کردم گرچه خیلی کند پیش میرم (هنوز به چهل صفحه هم نرسیدم). اغلب اینطوریه که سعی میکنم روی آیات تامل کنم و سرسری رد نشم؛ اون لحظات هم حس تازه ای بهم دست میده. ولی همینکه قرآن رو می بندم دیگه اون متذکر شدن و احوالات خوب جمع میشن میرن... همش هم باید جلوی خودم رو بگیرم که سر هر آیه سراغ تفسیرش نرم چون با وسواس فکری و کمال گرایی ای که دارم میدونم یک سوره ی بقره رو میتونم یکسال طول بدم!! با این روشی که پیش گرفتم رغبتم نسبت به قرائت قرآن داره کمرنگ میشه و بعدِ خوندن یک صفحه از نظر ذهنی خسته میشم.عملاً چیزی هم یادم نمی مونه..! میشه بنده رو راهنمایی کنید که چطور با قرائت قرآن بتونم استفاده ی خیلی بیشتری از آیات ببرم؟ وقتتون پر برکت ان شاءلله
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه بنده رجوع به تفسیر «المیزان» است که در جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» عرایضی شده است و إنشاءالله از این طریق به نتایج ارزشمندی دست مییابید.
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86&tab=posts&inner_tab=leaflet موفق باشید
استاد عزیز سلام: اینکه میفرمایید فعل شخص را بد بدانیم نه خود شخص را منظور چیست؟ مگر در قرآن نیامده «کل یعمل علی شاکله» یعنی شاکله بد هم بد است. با کمال تشکر لطفا توضیح دهید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی اکثراً گرفتار فضا و محیط هستند و اینان غیر از کسانی میباشند که بنا دارند خود را در بدیها و گناهان معنا کنند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: یه وقتایی فکر میکنم علت اینکه بعضی افراد که در دفاع مقدس بودن بعد یه جوردیگه شدن شاید دو سه علت باشه: ۱. اینها یه شهوداتی داشتن حالا هنوزمیخان آن حالت را حفظ کنن و با توجه به اینکه بعضا ادامه تحصیل درحوزه نتونستن بدن یا حوزه ساختار متناسبتر با روحیه او را نداشته و یا بعضا به دلیل مشکلات شان نتونستن وارد محیطهای معرفتی بشن مشکلاتی ایجاد کردن و میکنن و از طرفی شاید از بس بعضا در زمان شما انواع مدل های فساد را از افراد مختلف دیدن نمیتونن دیگه اعتماد به کسی کنن و دست در دستش قرار بدهند. ۲. اینکه از وقتی یکی از آقایان گمانم مطلبی گفتن راجع به حجاب که تا شهید به مرحله شهود نرسد این بحث حجاب را مطرح نمیکند «مبنی بر این مفهوم» با خودم میگم شاید اینها همه از تمامی مطالبی که در مورد احکام هست مثل حجاب، و... که در وصایای شهدا هست شاید یه مفاهیمی را مثل همین حجاب را ذیل شخصیت امام (ره) درک کردن و میخان برگردن بهش، حتی گاه با خودم میگم شاید حتی دربحث زن هم و مسایلی که مربوط به زن هست در آن تاریخ امام یه مفاهیمی به میدان آمده ما اینها را آنطور که باید میدیدیم ندیدیم و باعث مسایلی شد. ا ستاد این مطلب که متوجه شدم درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ولی همه باید به جهتگیریِ کلّی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فکر میکردیم و فکر کنیم. در دل آن جهتگیری باید به ضعفها بیندیشیم و نسبت به آنها تلاش کنیم تا در جهان جدید با وارستگی تمام حاضر گردیم و زندگی خود را معنا بخشیم. موفق باشید
سلام: استادعزیز بنده خیلی مواقع دچار ناراحتی و قبض و نگرانی هستم. دلیل این ناراحتی برایم کاملا مشخص نیست. اما کمی که تأمل میکنم دلیلش را این طور حس میکنم که با خود می گویم: (عمر و زندگی به سرعت میگذرد و من به آنچه برایش آفریده شده ام، نمی پردازم و دچار روزمرگی شده ام و معرفت الهی بدست نیاورده و عمرم عبث و بیهوده میگذرد و دیگران را هم اینگونه می بینم و برایشان ناراحت می شوم.) این نوع افکار خیلی خیلی مرا آزرده می کند واحساس افسردگی می کنم. درحالیکه سعی در انجام واجبات و ترک محرمات دارم اما دلم می خواهد به بالاترین درجات سعادت و معرفت برسم. این افکار الهی است یا شیطانی؟ چگونه مقابله کنم؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان بعضا در قبض و بعضاً در بسط قرار دارد و این طبیعی است که در حالت قبض باید صبر و شکیبایی داشت و در حالت بسط، باید شکر کرد. موفق باشید
با سلام و عرض احترام: طاعاتتون قبول، استاد گرامی این درست است که معتقد باشیم، عقیده افراد قابل نقد است اما خود افراد محترم هستند؟ مگه انسان همان اندیشه اش نیست؟ ممنون و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسانها همیشه در یک باور و عقیده نیستند لذا نباید طوری با آنها برخورد کرد که وقتی در عقاید خود تجدید نظر کردند، تصور کنند ما هنوز آنها را در عقیده و باور قبلی میبینیم و از این جهت باید نسبت به افراد حتیالإمکان گشوده بود. موفق باشید
سلام استاد: برای مجالس حضرت زهرا (س) ازم خواستند در مورد سیره حضرت زهرا (س) آنهم در منزل صحبت کنم. مجلس ۳ روز برگزار میشه ما بین مباحثتون پیشنهادتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: عرایضی در رابطه با جایگاه خطبۀ حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و اعتراض آن حضرت به جریان انحرافی که پیش آمده؛ شده است که خوب است بدان نظری بیندازید https://lobolmizan.ir/get-file/5327/?item=0 . ثانیاً: از خطبۀ آن حضرت و نکات دقیقی که در آن خطبه مطرح است غفلت نفرمایید. در این رابطه خوب است به کتاب «بصیرت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)» نظر شود. نکاتی در رابطه با شخصیت آن حضرت در سایت هست که میتوانید بدان رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7&tab=sounds موفق باشید
سلام وقت بخیر: من از برنامه قرآن حب المتین استفاده میکنم و همراه با قاری از روی قرآن همخوانی میکنم یعنی بصورتی که هم تلفظ درست رو متوجه بشم هم خودم رو خوانی میکنم ولی نه فقط از روی گوشی، به این صورت که صوت قاری مدنظر رو پخش میکنم بعد از روی قرآن فیزیکی همراه با قاری شروع به خواندن میکنم و پا به پای قاری قرآن میخوانم میخواستم بدونم چه حکمی دارد؟ آیا در ثوابش فرقی میکند چون برخی علما گفتن که هر شب سوره واقعه بخوانیم میخواستم بدونم با این روش به خواندن ادامه بدم مشکلی در ثواب ختم سوره واقعه پیش نمیاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کار خوبی است تا اولاً: فضای آهنگین آیات حفظ شود و ثانیاً: فرصت تدبّر در آیات نیز برای ما بهتر فراهم گردد. موفق باشید
با سلام و خدا قوت و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و فرزانه: لطفا در مورد روش و منش استاد حمیدرضا مروجی سبزواری راهنمایی بفرمایید، اینکه آیا اساسا ایشون مور تایید شما هستن؟ چرا که هستن افرادی در کسوت روحانیت که ایشان را نه تنها تایید نمی کنند بلکه نهی هم می کنند و بخاطر قرابت ایشان به صوفی گری و درویشی و... حتی تا جایی پیش رفتن که به ایشان نسبت هایی ناشایسته را هم می دهند. این نسبت ها و قضاوت ها اگه نادرست باشد تاثیری خیلی سوء بر روی افرادی می گذارد که معارف و معنویات را از ایشان دریافت می کنند. متاسفانه در میان مردم ما چه عموم و چه حتی عالمان ما نوعی قضاوت صفر و صدی حاکم شده. ممنون میشم شما استاد بزرگوار در این زمینه روشنگری نموده و نظر خود را در مورد آقای مروجی سبزواری بفرمایید. آرزوی سلامتی و موفقیت داریم برای شما استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت اش اطلاعاتی در آن حد که بتوانم نظر بدهم ندارم. موفق باشید
سلام استاد: در واقع باید بگم که حرفی برای گفتن ندارم و همین مرا در گیر کرده است تا کمی به خودم فکر کنم و در نتیجه منجر شد به این که قرآن بخوانم. میدونم که همینه و معنی کردن همینه در این متن حداقل از زبان و قلم من ساقط است، قبلا به شما هم عرض کردم که یا باید مُرد یا باید علی «علیهالسلام» بود. اما مسائل غرب و کنونی همچون سخن حضرت آقا ابزار عمده دشمن ترس افکنی است یعنی میگوید که شما دستتان خالی است و پوچ هستید در حالی که بر عکس این است، یادم می آید یکی از دوستانم گفت اگر پوچ انگاری نبود حاج قاسم شهید نمی شد، سخنان حضرت آقا چقدر به دلم نشست! راسیاتش حال که فکر میکنم میبینم که خب ما چگونه میتوانیم در واقع حسن باقری باشیم چرا حسن باقری بعلت این که بالاخره او هم میتوانست مثل بقیه جهاد کند اما راه خودش را شناخت و فهمید و فهماند که خط مقدم و پشت خاکریز کجاست، همین جا بگم که ما هم می توانیم همچین جایگاهی را در نسبت با کاری که می کنیم داشته باشیم، چگونه میتوان در وضع کنونی حضرت امام وار بود، که آن هم کار خداست. و آری! حقیقتاً کار خداست و از یک جایی به بعد اگر خودم حواسم نباشد می شوم کسی که به علت فکر کردن به نابودی اسرائیل نا امید شده و خدا را مقصر میداند در رابطه با مسئله و نا توانیاش، دوباره می گویم که همینه! پس چگونه می شود ساخت، در همین رابطه خودم روزی چندین بار میگویم که اسرائیل را نابود خواهم کرد (انشاء الله) و برای محقق شدنش همان طور که ما از خداییم و اوست که روحش را در ما دمیده است، من این موضوع را بر دوش خدا میبینم و به همین علت دلم قرص است. خلاصه که این روزها برایم درد وار شده و به این فکر میکنم که کسی که بیمار است در واقع درمانش را یافته است چون بالاخره پایان بیماری درمان است یا مرگ که آن هم یک درمان است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ قرص شما شوم. آری! مهم ایمانی است که انسان به نور آن ایمان متوجه میشود «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفورٍ» خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! و اینجا است که میدانیم وقتی ملتی تن به ذلت نداد و با نور ایمان در مقابل ظلم و تجاوز، مقاومت پیشه کرد، حتماً پیروز است به همان معنایی که حماس و جهاد اسلامی در باریکه غزه نشان دادند چگونه رژیم صهیون به اهداف خود نرسید. به این جملۀ رهبر معظم انقلاب زیاد فکر کنید که میفرمایند:
«عنصر صهیونی تظاهر به پیروزی می کند، چهرهی آدم های پیروز را به خودش می گیرد و میآید حرف های گزاف می زند و رجزخوانی می کند. بدبخت! شما کجا پیروز شدید؟ در غزّه پیروز شدید؟ آدم، چهل و چند هزار نفر زن و بچّه و کودک را با بمب بکشد و نتواند یک دانه از مقاصدی را که اوّل اعلام کرده، تحقّق ببخشد، پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزّه آزاد کردید؟ شما گفتید می خواهید حزبالله را از بین ببرید، شخصی مثل سیّدحسن نصرالله با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزبالله را از بین ببرید؟ حزبالله زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است؛ شما پیروز نیستید، شما شکست خوردهاید. بله، در سوریه جلوی شما باز بود، یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود و توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی جلو بیایید، [امّا] این پیروزی نیست؛ مانعی در مقابل شما نبود، این پیروزی نیست. البتّه جوان های غیورِ شجاعِ سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد.»
این است آن ایمانی که در مواجهه با کفر به میدان میآید و آیندۀ دیگری را که حضور جهانیِ انسان است با هویت قدسی؛ شکل میدهد، آزاد از غربزدگی و تحجّر. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: در اینجا چند عدد شبهه را مطرح میکنم: (لطف بزرگی میکنید اگر بر اساس کتب معتبر اهل سنت پاسخ دهید) ۱. در واقعه غدیرخم حدود ۱۲۰ هزار نفر از مسلمانان حاضر بودند. چگونه بود که با رحلت پیامبر اکرم (ص) تنها ۴ یا ۵ نفر از آنان مدافع حقوق امیرالمومنین (ع) ماندند و هزاران نفر آن واقعه را فراموش کردند؟ ۲. اعراب، بهتر از همه زبان عربی را متوجه میشوند. چگونه بود که همه آن چندین هزار نفر کلمه مولا را به معنی دوست متوجه شدند و امام علی (ع) را یاری ننمودند؟ ۳. اگر جانشینی پس از رسول خدا (ص) حق امام علی (ع) بوده است چگونه بود که از این حق هیچ دفاعی نکردند و حتی با خلفا رابطه ای صمیمانه داشتند؟ ۴. آخرین موردی که مطرح می شود این است که چگونه حضرت علی (ع) درباره شهادت جناب عثمان (رض) غیرتی شدند اما درباره شهادت حضرت زهرا (س) واکنشی نشان ندادند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کافی است به جریان صحیفه که در بحار ج 8 ص 33 وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 454 آمده است رجوع فرمایید تا جایگاه سیاسی بودنِ سقیفه، روشن گردد که چگونه پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند پس از رحلت رسول خدا«صلوات الله علیه و آله» با تمام قدرت بر ضد حکومت علی (ع) مبارزه کنند و پیمان نامه ای با امضاء ۳۴ نفر تهیه و آن را به ابوعبیده جرّاح دادند مبنی بر این که محمد «صلوات الله علیه و آله» رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود. بخشی از مفاد آن عبارت است از:
این متن مورد توافق تمام مهاجرین و انصار است.
انگیزه نوشتن این صحیفه، گمراه نشدن مسلمانان، و اقتدای مسلمانان آینده به آن است.
حضرت محمد (ص) از پیامبران الهی بوده و خداوند دستور ابلاغ دین اسلام را به او داده است. وی پس از مرگ خود جانشینی برای خود انتخاب نکرد و انتخاب جانشین خود را به مردم واگذار کرد.
اگر شخصی ادعا کند رسول الله شخص معینی را به عنوان جانشین خود معرفی و اسم و نسب او را بیان کرده، دروغ گفته است.
پیامبر(ص) فرمود: اصحاب من مانند ستارگانند. به هر کدام از آنان اقتدا کنید، هدایت میشوید. شخصی که ادعا کند بر دیگران برتری داشته و امام است، حرف باطلی گفته است.
طبق حدیث «ما انبیاء از خود ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است»، اهل بیت رسول خدا خلیفه نیستند؛ زیرا نزدیکی خویشاوندی با پیامبر، دلیل بر خلافت نمیشود.
کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر تمسک کند گمراه نمیشود. اگر شخصی این عقیده را نداشت، دشمن است.
افتخار ابدی بر آن هایی باد كه بی سروصدا در آن غوغای سقیفه متوجّه ی غدیر شدند و ما را وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتند که اصحاب صحیفه در سقیفه پدید آوردند و لذا ابتدا تعداد شیعیان كم بود امّا همین تعداد کم، به خوبی درك كردند كه اهل سقیفه در نهایت كارشان به كجا خواهد كشید، و به همین جهت شیعه دامن ائمه «علیهم السلام» را گرفت. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد طاهرزاده، پدری دلسوز و مهربان. با عرض تبریک بمناسبت پیروزی در حمله به رژیم اسراییل. سؤالی از خدمت تون دارم. بنده مادری هستم صاحب دو فرزند پسر ۱۱ ساله و دختر ۵ ساله و مثل همه مادران دیگه نگران آینده فکری و اعتقادی و علمی فرزندانم هستم. و همیشه از لحاظ درسی و تربیتی خیلی به فرزندانم دقت دارم البته در حد عقل و تجربیات و تواناییهای خودم و الگوگیری از فرمایشات اساتید. پسرم بازیگوشه و خیلی سربه هواست و خیلی برای درس خواندن تلاش نمیکنه. من و پدرش در هوش و تحصیلات موفق بودیم (البته با توجه بشرایط تربیتی و فرهنگی و امکاناتی زمان گذشته خودمون، من دانش آموز المپیادی بودم و مهندسی برق میخوندم و در آزمون جامعه الزهرا نفر اول شدم، حافظ قرآن بودم و پدرش هم مهندس برق هستند و بسیار بسیار باهوش و تیز). من همیشه تلاش میکنم پسرم مؤدب باشه، برنامه ریزی کردن رو یاد بگیره، درست فکر کردن و تجزیه تحلیل کردن رو یاد بگیره نه اینکه صرفا خشک و خالی درس بخونه، آزمایشهای عملی بهش یاد میدم، مدرس خطاطی و خوشنویسی هستم. خلاصه جوری که از درس خواندن لذت ببره براش شرایط مهیا میکنم. مدرسه دولتی هم درس میخونه. ولی پسرم کلا بیخیاله، همیشه دنبال از درس خواندن و بار مسئولیت شونه خالی کردنه، اصلا براش مهم نیست که تکالیفش رو ننوشته یا دیر از خواب بیدار بشه، دیر میرسه مدرسه، تمام بازیهاش رو میکنه، کارتن میبینه، فیلم و سریالهای تلویزیون میبینن میره مسجد بازیگوشیهاش رو میکنه و آخر میگه خوابم میاد نه امتحانش رو میخونه نه تکالیف مینویسه. ولی اگر بهش بگی صد دفعه برو نون بخر و بیا، یا توی هیئت کار کن میوه و میره، ولی وظایف سن خودش رو انجام نمیده، میره مدرسه و معلم بازخواست میکنه و تجربه میکنه که نمیتونه سر امتحان جواب سؤالات رو بده ولی براش درس عبرت نمیشه و به نمره ۱۵ و ۱۶ راضیه. و من ناراحت این شیوه زندگیش هستم که راحت طلب و بیخیاله، با اینکه من حافظ قرآن بودم و مربی حفظ مسجدم و مربی خطاطی ام ولی با اینکه استعداد زیادی برای حفظ داره تلاشی نمیکنه، یا خطش خیلی بده. دنبال سریعترین و راحت ترین راهه و کمترین تلاش و زحمت و فقط بازی و وقت تلف کردن و مهمونی و خوش گذرانی.... هرچه با بزرگترها مشورت میکنم و راهنمایی های بقیه اساتید رو میپرسم، میگن بذار استرس نداشته باشه، لازم نیست کارنامه اش عالی باشه، ۱۷ هم نمره خوبیه. ۲۰ گرفتن اصلا مهم نیست. ولی من هدفم نمره کارنامه اش نیست. من از راحت طلبیش نگران و ناراحت میشم. من از اینکه صبح از خواب بیدار میشه برای تمام زمانش تا شب بی برنامه هست و تن نمیده به هیچ کاری و انجام وظایفش ناراحت میشم. وی خاطر همین خیلی سعی میکنم خودم رو کنترل کنم ولی بالاخره لابلای این همه کنترل کردن یکدفعه هم عصبانی میشم و پرخاش میکنم. بعدشم کلی از دست خودم ناراحت میشم. با خودم میگم شاید در آینده این بچه شهید شد آنوقت من چطوری میتونم سرم رو بالا کنم؟ که در بچگی چقدر سرش داد و بیداد کردم! ممنونم میشم مثل همیشه راهنماییم بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 37410 به صورت تخصصی عرض شد؛ به هر حال ما در جهان و تاریخی هستیم که حتی جوانان ما نمیدانند معنای آنها چیست و بحران معنا، همه آنها را فرا گرفته از آن جهت که در معنایی که ما در دیروز خود بهسر میبردیم، برای آنها معنا ندارد و در این رابطه به نظرم توصیه آنهایی که پیشنهاد میکنند به نحوی باید آنها را درک کرد و نباید نوعی اضطراب در آنها شکل داد، هرچند میتوان متذکرشان کرد به وسعتی که میتوانند در آن حاضر شوند. و امید است نگاهی که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده، در اینجا کارساز باشد و نسبت به حضورش در جلسات مذهبی میتوان نوعی امیدواری را با معنای دیگری که از خود دارد، مدّ نظر قرار دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: اینطور احساس میکنم که در حال حاضر مسائل ماورایی از طریق دشمنان جنی و انسی نسبت به شیعیان زیاد شده ابتدا خواستم نظر شما را در این مورد بدونم. بعد از آن هم چون این حملات متعدد گاهی اثرگذار بوده خواستم ببینم چطور در حد عالی میتونم علیه این مسائل اقدام کنم طوری که حتی برای نظام اسلامی مفید واقع شوم؟ چند کتاب مفید هم اگر در این زمینه و علوم غریبه معرفی بفرمایید. ممنون میشم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه همینطور بوده است که وقتی صراط مستقیم بیش از پیش به میان آید، تلاش شیطان نیز بیشتر به صحنه میآید به همان معنا که به خداوند گفت: «فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» و معلوم است که با حضور انقلاب اسلامی در تاریخ، بسیاری از حیلههای چهارصدساله شیطان که میخواست جهان مدرن را مقصد انسانها بگرداند، در حال خنثیشدن است. راه حل عبور از حیله شیطان، توحیدی است که اصالت را به انسانهای موحدی همچون شهدای عزیز میدهد که نمونه آن را شما در «دعای سحر» که حضرت باقر «علیهالسلام» به میان آوردهاند، مییابید. توحیدی بسی بزرگتر از آن نوع ایمانی که افراد معمولی دارند. ایمانی که در این طوفان یعنی طوفان جهان مدرن پیش آمده است، قوتِ کامل را ندارد و بدین لحاظ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» که متوجه بودند برای حضوری بزرگ نیاز به توحیدی بزرگ دارند؛ کتاب شریف «شرح دعای سحر» را تدوین نمودند که خداوند تأمّل در آن کتاب را رزق همگان گرداند. در این راستا خوب است به کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» https://lobolmizan.ir/book/241?mark=%D8%AD%D8%B3%D9%86%DB%8C رجوع فرمایید. به امید نظر به توحیدی عمیق به وسعت مقابله با ظلمات آخرالزمان. موفق باشید
۱ـ ما کجا تعلق پیدا میکنیم ؟ و در این تعلق دوست میداریم و غم و اندوه و شادی و سرنوشت چیزی یا کسی را به عهده میگیریم؟ بی تابش میشویم و بی قرار از دست رفتن اش؟ عشق می ورزیم و عاشقانه دوستیِ مان را به رخ هم میکشیم؟ گاه تعلق ها از صورت و ظاهر و موقعیت و شرایط و جایگاه و سود و منفعت ماست و گاه تعلق ها از اتفاقیست و در پی حادثه ای ما کسی یا چیزی را میابیم و تعلق پیدا میکنیم، و در برش پناه میجویم و متعلق لحظه های اضطرار و نا بسمانی ما میشود. گاه تعلق ها فطری است و یگانه با وجود ما در آمیخته اند همچون مادری به فرزندی یا که هم حب و عشق ما به معبودی ازلی که قدرت لایزال دارد و معلول علت های ماست. گاه تعلق ما نشأت در وابستگی و عادت ما دارد و فقر وجودی ما و طلب آسودگی و راحتی ما مانند تعلق ما به تکنیک و تکنولوژی و لوازم جهان ما. اما گاه تعلق به آینده داریم آینده ای که نیست و هیچش پیدا نیست روشن نیست و آمدنش حتمی نیست مبهم است و گنگ غریب است و نا آشنا اجمال است و ناگفتنی و... تعلق ما به آینده آینده ای غیر از آنچه که هست و بوده است شاید تعلق ما به جهان آرمانی و مطلوب ما. ما مردمان بی تعلقیم و بریده از هر تعلقِ فطری و وجودی به چیزی و کسی تنها تعلقمان ظاهر و صورت بیرونی ماست که از بین نرود و نکند حرف و سخنی یا که هم تکانهٔ مرگ خانه عنکبوتی بیرون ما را ویران کند. ما متعلق به کدام آینده ایم و کجا رنگ روشن آینده را به بوم نقاشی خیال می آوریم و در تعلق به آن میجنگیم و میسازیم و صبوری میکنیم و فکر میکنیم و شعر و هنر و ادبیات و فلسفه را در تعلق به این آینده می آزماییم؟ ما بی تعلق و بی نسبت فرو افتادیم در این جهان و هر روز وجود خود را به تعلق های رنگارنگ می آزماییم و از هرشکست، تعلق دوباره میجوییم و بازی به راه می اندازیم. ما بی تعلق به گذشته و راه چند هزار ساله فرهنگ و هنر و تفکر دینی خویشیم و هرچه داشتیم و نداشتیم را نمیجوییم و نخواهیم جست که چشم یافتنش را هم نداریم. اما گاه ما هم، رنگ و پی تعلق میجوییم به یکدیگر و به وضع و حال و هوای زمانه مان، و در این تعلق وجود هم را پاس میداریم و در آیینه همدیگر متعلق به آرمان آینده مان امید میابیم و وجود دل کندن و رفتن به آنچه باید باشیم و میخواهیم باشیم میابیم، و از خود و یکدیگر به پرسش می افتیم که کجا بودیم؟ و کجا هستیم؟ و آیا به کجا میرویم؟ و ریشه خود را میجوییم و غربال میکنیم داشته و نداشته مان را و عزم و همت هایمان را رنگ آینده می دهیم. نگاهی بیندازیم و ببینیم کجا ما طعم این تعلق را یافتیم؟ کدامین ایام و در کدامین روز یا کدامین نیمه شب؟ خون کدامین شهید و شهادتش به راهی که باید در پیش بگیریم؟ عید و عزا و شهادت چه کس؟ و در آخر در آیینه کدامین سخن و وجودِ پیری راهبر و رهبر؟ آری آیا چه وقت و زمان ما خود را به یاد آوردیم؟ ۲. شاید انقلاب اسلامی ما یاد آور تعلق ما و توبه مردمی ما به تاریخ چند ده هزار ساله انبیا است و هر کس این تعلق را یافت چشم مرگ اندیش یافت و کوره راهی به راهِ بنایِ عالم دینی در جهان امروز و در این تعلق عقل و قلب و خیال انسان جدیدی را به چشمان بشر جدید ظاهر کرد. ما همه در پی تعلق و یگانگی به حقیقتیم و در این راه آزمایش و مبتلا میشویم و راستی چگونه راه تعلق و یگانگی با حقیقت نا پیدا آینده انقلاب را بجوییم؟ این آینده چیست و چگونه قلب و خیال و عقل ما تعلق به آن می یابد؟ و در تعلق به این آینده عزمِ اصلاح و تغییر و تحول وضع نابسامانمان را میابیم ؟ ۳. هنر و هنرمندان در هر عصر و تاریخ گواه و پرتو آیینهٔ آیندهٔ هر زمانه اند. هنر در عصر ما محجوب در تکنیک و روش، پوشیده و محجوب است و جز با تفکر و پرسش و جانی دردمند و متعلق به جهان دیگر از این حجاب عبور نخواهد کرد و فرم و صورت جدید به قالب ها و روش های مرسوم هنر امروز نمیدهد و نوید و بشارت هیچ آینده و عالم دیگر را بر ما نمی دهد. راه هنرمندی که امروز خود را متعلق و درد مند به حضور در تاریخ انقلاب میداند توأمان با شناخت و معرفتی قلبی و حضوری و فلسفی از جهان امروز است و اگر خود از پیچ و خم و زرق برق دنیای خویش وا ننهاده باشد و وارسته نباشد چگونه چون آیینه، قلب و خیال خویش را آیینه آینده جهان خود کند و بشارت دهد؟ جهان ما هر آنقدر که با انقلاب اسلامی راه جدید خویش را آغاز و نوید انسان جدیدی را داده باشد، هر چه باشد پر از آشفتگی و پریشانی و نا بسامانی است و انسان هایی که در بی راهه های جهان جدید راه خویش گم کرده و در بازی خاموش ناشدنی این جهان اسیر و در بند اند. و اگر هنرمند از مکر و حیله پیچ و تاب های این جهان آگاه نباشد و وارسته از این جهان به سر نبرد و خود متعلق به جهان آینده نباشد چگونه وجود خویش را همچون وجودِ آیینه کند و عهده دار تذکر و معرفت و بشارت و آینده حضور این انسان مغفول کند؟ هر آنکس که بدین راه تعلق بسته خود را مهیای غربت و تفکر و دشواری کرده که این راه، راهِ نامرسوم و نا مشهور انسان های جهان ماست به قول درویش و شاعر پیر ما به دیوانه ها بیشتر ماند تا عاقلان و معیشت اندیشان پیرامونمان. بشر امروز عوام زده و همچون فرد واحدی در نقش های مختلف جهان تکنیک و سازمان و مدیریت و مهندسی و...منتشر شده و تنها تفاوت اش علاقه و استعداد و خلق و خوی گاه تند و گاه آرام روانشناسی اش است و گویی وجود این بشر به یکسان توزیع و تقسیم شده است و این انسان در وجود فرد واحدیست که تنها تعلق ها و وابستگی های گوناگون تکنولوژیک دارد. آیا انقلاب اسلامی ما صراط مستقیم حضور دینی ما در بستر تاریخ ایرانی اسلامی ما نیست تا انسان هنرمندِ متعهد و درد مند این تاریخ عهده دار تذکر و آیینگی رفتن و دل کندن از مناسبات و عادات و رسوم اکنون زده ما برای حضور در آینده ای دیگر برای ساختن و بنا نهادن جهان دیگر باشد؟ این امید دور دست نخواهد یافت جز ظهور هنرمندان و متفکران این راه سترگ و دشوار که طلیعه آینده را آزاد از آداب و رسوم اسارات های هنر امروز برای ما به پرده سینما و شعر و رمان و معماری و ادبیات گرافیک.... کشند و جان ها را آماده و منتظر متعلق به آینده کنند. ما و انقلاب اسلامی ما و هنر انقلاب اسلامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید این سؤال برای ما پیش آمده که انسانها در کجای تاریخ این اندازه به همدیگر متعلق میشوند! کدام راه است راهی که انساها تا این اندازه هرکدام پارهای از وجود دیگری میشوند! جز این است که این ذیل تاریخی به وقوع میپیوندد که ظرفیت عزم شهادت را با انسانها در میان گذارده؟!! انقلاب اسلامی در واقع عهدی است که هر انسانی نسبت به دیگر انسان تعلّق جانانه دارد و حال ماییم و فردایی که حضور در عالمی است با این همه یگانگی و تعلّق نسبت به همدیگر، عالمی که در آن مصرفزدگیِ بیهنری سیطره ندارد. آیا اندیشهانگیزترین امر در این زمانه همین نیست که مردم جهان به خوبی نسبت به ظلمی که بر مردم غزه میشود حساسیت نشان میدهند؟!! به حادثه خودسوزیِ آقای آرون بوشنل فکر کنید. حادثهای که ما را به اندیشهای بزرگ نسبت به وسعت انسانیت فرا میخواند و تعلّقی که ما در دلِ انقلاب اسلامی نسبت به انسانیتِ انسانها یافتهایم. تا متوجه شویم جهان ما چه اندازه در انسانیت انسانها گشوده شده است.
تعلّق آدمیان نسبت به همدیگر در پناه امر قدسی، «بودنی» است با دیگران و «حضوری» است ماورای شبکه رسانهای جهانی، و بازتعریفی است از خود، و احساسی است قدسی و معنوی در مقابل خودبنیادیِ انسان تمدن غربی. باید در این زمانه به انسان از آن جهت که خودش مسئله خودش شده است، اندیشه کرد و به آیندهای که توحید در مقابل ما گشوده است نظر نمود، از آن جهت که به گفته جناب هایدگر ذات انسان، سکنیگزیدن است و این، زیر سایه زیباترین تعلّقها به ظهور میآید، چه تعلّق به زمین و چه تعلّق به آسمان و چه تعلّق به انسانها و چه تعلّق به خدا. به جای آنکه با عادات دینی سرپوشهایی بر ظرف تهی انسان معاصر بگذاریم، میتوانیم با حضور در دینداری خود، خود را بیش از پیش احساس کنیم و شدنهایمان را تجربه نماییم. و این اصیلترین تعلّقی است که میتوان در نزد خود با آن بهسر برد. بحران معنای انسان و نگرانی نسبت به راهی که با مدرنیته پیش آمد، موجب شد تا انسان نتواند علم و معرفتی را مدّ نظر داشته باشد که برایش قابل اعتماد باشد و بدان تعلّق پیدا کند. خودآگاهی نسبت به این امر، راهی است که آینده را معنا میبخشد. موفق باشید
سلام: نمی دونم چرا هر روزم احساس شکستی بزرگ میکنم. آمده ام درد دل و آه کنم. پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر، صبح تا شب دارم سعی میکنم این قفس سالم تر باشه. مگه من همون پرستویی نیستم که قصدم پرواز بود پس چرا از ویرانی لانه ام می هراسم. رویای من ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و اکنون شده ام کفتری که پرهایم سنگینی میکند. هر روز داره این یه تیکه گوشت، قلب حکایتش میشه دلی که به یاد حسین به جوش نیاد که دل نیست سنگ خاراست. رَها باید شد! / از هستی خویشتن رها باید شُد / از دیو خودیِّ خود جُدا باید شُد / آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است / کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد / باید از غزه پرسید؟ غزه، کربلا چه شد. به عقب که برگردم میبینم چقدر عاشق بودم. و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد. راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است. اگر خون؛ یعنی همه ی حیات و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نسیت! پس بیشترین از آن کسی است که دست به دشوار ترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می بخشد که این راز را در یابد. کربلا مستقر عشاق است. لَنْ تَرانی / تا جلوه او جبال را دَک نکند / تا صَعْق تو را ز خویش مُنْدَک نکند / پیوسته خطاب لَنْ تَرانی شنوی / فانی شو تا خود از تو مُنْفکّ نکند / من با شناختی که از خودم دارم شمر این زمانه حداقل برا خودم، خودم هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این مائیم و هزاران دیوار و قفس و پیشنهاد جناب مولوی که فرمود:
اَلصّلا ! ای عاشقان روی دوست الصلا ای رهروان کوی دوست
الصلا ! ای بلبلان باغ عشق الصلا ای تشنگان داغ عشق
این قفس را بشکنید ای طوطیان بال بگشائید تا هندوستان
فاش گویم یار مشتاق شماست طاقت او بیگمان، طاق شماست
و این است معنای حضور در تاریخی که به افقهای بلند توحیدی مینگرد و در عین حال از قبض و بسطی که پیش میآید، ما را گریزی نیست. پس نه، باید در قبض مأیوس شد و نه، در بسطْ مغرور. زیرا که «ای برادر عقلْ یک دَم با خود آر / دَم به دَم در تو خَزان است و بهار». باید جلو رفت و باز به جلو، زیرا آنچه مقابل ما قرار دارد صراطی است که حضور در آن و ادامه آن، معنای «بودنِ» ما است. و عبور از شِمری که در درون ما نعره میکشد. موفق باشید
با عرض سلام و وقت به خیر خدمت استاد عزیز: عرضی داشتم: خادمین خدمتگزاری که از وجود شما به نحوی استفاده کردهاند؛ چه در کلاسهای حضوری و چه در بستر مجازی و کلاسهای غیر حضوری، مطالب کلاس را هم جمعآوری کرده و در فضای مجازی مانند پیج اینستاگرام و گروههای ایتا با عنوان صراط رسانه در نشر آثار و تولید محتوا، قدمی برداشتهاند. سرخطِ مطالب گروههایی هم که ایجاد شده همان مطالب سیرهی شهدا، سیرهای مطالعاتی کتب امام، مباحث توحیدی و... است افراد حاضر در این گروهها هم، با این موضوعات غریبه نیستند و همگی، از علاقهمندان و دنبال کننده های این مباحث هستند. اما سوال ما اینجاست که، در حال حاضر، که جوانان و نوجوانان ما از این روش فاصله گرفته اند و میل و علاقهای به شرکت در کلاسها نشان نمیدهند، چگونه میتوانیم آنها را با پیج صراط رسانه serat_rasaneh@ آشنا کنیم تا لااقل این مباحث را به صورت کلیپهای کوتاه و عکس نوشته ها دنبال کنند؟! در این اوضاع نگران کنندهی جامعه که بچههای ما هر کدام به نحوی مورد آماج این تفکرات و فرهنگ غربی قرار گرفتهاند و در اینستاگرام اسیر امواج متلاطم بی هدف شده اند شاید تبلیغ پیج صراط رسانه وجذب آن راهی برای رهایی از این بیقراری وسردرگمی های بی هدف باشد. در پایان: از شما استاد گرانقدر خواهشمندم با رهنمودهای ارزشمند خود جهت پیشبرد اهداف افراد دغه دغه مندآنان را یاری و کمک بفرمائید صراط رسانه در اینستا گرام👇👇👇👇 🍃 https://instagram.com/serat_rasaneh?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==
باسمه تعالی: سلام علیکم: یحمد الله کار های خوبی را در پیش گرفته اید. در عین حال در حال حاضر مهم توجه دادن جوانان است به روح تاریخی که در آن هستند و شور و شعفی که در این بستر برایشان با نظر به روحیه مردم غزه بخصوص برای جوانان آن خطه پیش آمده. از این جهت در آینه غزه باید حقیقت تاریخی خود را درک کنند و به نظر میآید خوب است در این رابطه موضوعاتی را با آنها در میان گذاشت به همان معنایی که سید مقاومت فرمودند: «طوفان الاقصی مرحله تاریخی جدیدی را در نبرد با دشمن صهیونیستی ایجاد کرد.» حقیقتاً روح جوانان ما نیازمند درک تاریخی خود هستند و هر آنچه بتوانیم متوجه روح تاریخیِشان بکنیم، مثل توجه به حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و نحوه درک شخصیت خود در آینه حاج قاسم سلیمانی؛ بهتر بودنِ خود را درک خواهند کرد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: با نظر به اینکه نکته های زیاد در سخنرانیهای جذاب و خاص جنابعالی را می توان تلاشی برای همه فهم کردن حکمت صدرایی دانست، خالی از لطف نیست اگر به نکته ای اشاره کنم که چندی پیش آقای یوسف علی میر شکاک در یک برنامه تلویزیونی اینگونه مطرح کردند: قدرت تفکر در یک جامعه وابسته به غنای ادبی و ادبیات تفصیلی است که در بین مردم آن جامعه رسوخ پیدا می کند و جاری میشود. ملاصدرا همیشه پدیده ای بوده است ویژه محافل خاص فلسفی و تلاش و تکاپویی صورت نگرفته است تا فلسفه و حکمت ملاصدرا را از طریق رمان یا داستان یا نمایشنامه وارد اجتماع کنند و اندیشه او را در بین عموم جامعه بسط دهند به طوری که بینش ملاصدرا همه فهم شود. در صورتی که در غرب یا خود فلاسفه یا متفکران و ادیبان پیرو یک فلسفه خاص همواره به کمک داستان، رمان و یا نمایشنامه، بینش فلسفی خاص خود را به صورت مصداقی و قابل فهم در اختیار عموم افراد جامعه قرار میدادند تا فلسفه یا بینش آنها در جامعه فراگیر شود و اینگونه تفکرشان از اجمال به صورت تفصیل درآید. در این خصوص خواستم از جنابعالی سوال کنم که اولاً تا چه اندازه این امر نزد شخص شما اهمیت دارد و ثانیاً اینکه آیا در بین محافل فلسفی و یا ادبی و یا آموزش و پرورش ما کوششی در این جهت صورت گرفته است یا خیر. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید آری! اگر کسی بتواند اشارات فلسفه صدرایی را به صورت رمان و یا فیلم در آورد، کار خوبی است. ولی با توجه به اینکه عموماً در رُمان و یا فیلم، تخیّل نقش فعالی دارد و در فلسفه صدرا نوعی تعقلِ حضوری در میان است؛ بهتر است صدرا را با همان مبنای اصالت وجود دنبال کرد و در غرب هم فیلسوفانی مثل هایدگر که به «وجود» نظر دارند مانند صدرا در محافل عمومی ادبیشان حضور ندارند. زیرا مطالب آنها حضور بالاتری را طلب میکند. موفق باشید
سلام: سوالی در مورد تجربیات نزدیک به مرگ داشتم. واضحه که معرفت و اندیشه ورزی و پژوهش فکری (در فلسفه و ادیان و خلاصه کلیه علوم) بسیار مهمه اما تا جایی که اطلاع دارم از مجموع تجربیات نزدیک به مرگ (چه خارجی چه داخلی) در همه یا اکثرشون تشویق و تنبیهی برای اندیشه ها و مکتبها و ایدئولوژی ها گزارش نشده (مثلا به فلانی بگند تو چرا طرفدار فلان ایسم بودی و نباید میبودی) یا حتی کمتر دیدم که در مورد شدت و ضعف ایمانشون به خدا و معاد و دین شون پرسیده بشه.... و افراد تنها بر اساس نیک و بد در اعمال و افعال شون تشویق یا تنبیه میشن گویی که تنها اخلاق و حکمت عملی مهم است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تجربیات نزدیک به مرگ، انسان تنها، با روح خودش و خواطر درونی خودش مرتبط است بدون اینکه در مسیر سکرات و قبض روح و مقابله با نکیر و منکر برایش پیش آید و معلوم شود نسبت به شریعت الهی چه جایگاهی خواهد داشت. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار! من ده نکته و معاد و برهان صدیقین را کار کردم. الان میخواهم کتاب فصوصالحکم را کار کنم. آیا این کتاب شرح صوتی دارد؟ روی سایت که نیست. با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است موضوع را با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 در میان بگذارید. موفق باشید
